غرب و مهدويت (1)


 

نویسنده : حمدصابر جعفري




 
دنياي غرب در حال حاضر موضوع “مهدويت” و “منجي گرايي” را با دقت تمام مطرح و پي گيري مي كند و پي در پي درصدد نشان دادن چهره واژگون به ملل غربي و اروپايي از اين اصل و ارزش مقدسي است كه خاستگاه اوليه آن تشيع و پايگاه اصلي آن ايران مي باشد.
كشورهاي غربي كه به شدت از وقوع انقلاب اسلامي متضرر شدند و مهره ها و پايگاه هاي خود را در ايران از دست دادند به مرور در سطح منطقه و پس از آن در جهان اسلام با امواج اسلام گرايي برخاسته از نهضت امام خميني مواجه شدند در مراحل بعدي با رشد چشمگير مسلمانان در كشورهاي غربي مواجه گرديدند! از آن پس بود كه فعاليت هاي مخرب فرهنگي آنان سرعت گرفت و ضمن اذعان به گسترش روزافزون اسلام در غرب تحريف و تخريب مباني و ارزش هاي اسلامي را شدت دادند كه از آن جمله موضوع مهدويت و اعلام خطر با ترسيم چهره اي غيرواقعي از آن مي باشد. اين فعاليت هاي مخرب در قالب نشر مقاله و كتاب و ساختن فيلم هاي سينمايي همچنان در حال گسترش است. صفحه “روح زندگي” در گفتار ذيل درصدد است گامي هايي در مسير نماياندن و شناساندن اين تحرك مخرب غرب بپيمايد و خوانندگان را با اين اهداف ناسالم و فعاليت هاي ضدانساني آشنا نمايد.
سلطه طلبان براي به دست آوردن منافع بيشتر و نيل به تماميت خواهي هايشان و مديريت امروز و مديريت فردا برنامه ريزي هايي دارند. بحث مديريت زماني بحثي بسيار جدي است كه در جامعه ما هم چند وقتي است كه بعضي از پژوهشگران در حال پي گيري جدي اين بحث ها هستند. زمان را تصاحب كردن بحث مهمي است و روايات ما هم بر زمان و غنيمت شمردن آن تاكيد بسيار دارند سودجويان عالم نيز زمان را مديريت مي كنند. زماني سخن از مديريت زمان و استفاده بهتر از فرصت ها بود. امروز در بسياري اوقات بحث هاي مطرح از بحث هاي زمان فراتر رفته است يعني اكنون بحث ما و بحث منفعت طلبان و مستكبران عالم آينده نگري هم نيست و حتي بحث بر سر پيش بيني آينده هم نيست بلكه بحث آينده سازي و ساختن فضا به گونه اي است كه آينده را رقم بزنند و آينده را بسازند. به اين ترتيب وقتي مسئله دهكده جهاني مك لوهان مطرح مي شود و اين انديشه كه در واقع جهان يك دهكده است طبيعي است كه اين دهكده كدخدايي مي خواهد و بايد براي آن كدخدايي ساخت. نه اينكه منتظر بمانيم ببينيم شايستگان عالم چه كساني خواهند شد و بعد به تعبير قرآن “يرثها عبادي الصالحون”. بلكه اينها بايد براي آن فضا كدخدا و مديري بسازند. وقتي جهاني شدن بر اثر ارتباطات بسيار به مثابه روندي طبيعي رخ مي دهد اين “جهاني شدن” بايستي تبديل و جهاني سازي بشود. بنابراين آنها براي منافع خودشان بايد طوري عمل كنند كه اگر قرار است ارتباطات نزديك شود مرزها برداشته شود فرهنگ يكي بشود و اقتصاد واحد جهاني بشود تسلط با آنها باشد. برهمين اساس است كه مي گويند در اين مسير جهاني شدن ديگران بايد در ما حل بشوند و ما بايد مسلط شويم هر چند نتيجه اين كار ممكن است له شدن ديگران باشد و به تعبير فرعون “قد افلح اليوم من استعلي”. كساني كه قدرت هايي دارند تبليغات مي كنند و تلاش مي كنند كه ديگران را له كنند و از بين ببرند. در اين فضا يكي از مسائلي كه هم به امروز و هم به آينده ارتباط دارد و به همين علت براي منفعت طلبان عالم بحثي جدي است و در مديريت آنها جا پيدا مي كند بحث مهدويت است. اين بحث دو بعد دارد كه هر دو بعدش براي آنها مهم است. گاهي ما در حوزه نظر بحث مي كنيم و گاهي در حوزه عمل (مصداق ها) و در عين حال از مهدويت دو تعريف داريم يكي به مثابه صفت نسبي است كه بدين ترتيب مهدويت عبارت است از آموزه ها رفتارها و هر آنچه كه به گونه اي به حضرت مهدي عليه السلام ارتباط پيدا مي كند. اين اوصاف ممكن است رفتار باشد اعتقاد باشد يا هر چيزي كه به حضرت مهدي عليه السلام ارتباط دارد. گاهي هم واژه مهدويت را در معناي وسيع تري به كار مي بريم و از آن معني منجي مدنظر داريم يعني مي گوييم مهدويت عبارت است از رفتارها آموزه ها و هر آنچه كه به منجي و موضوع منجي گرايي مربوط مي باشد. در اين نگاه دو بعد وجود دارد: يكي بعد امروز است كه وقتي منجي گرايي را تعريف مي كنيم در بردارنده تمام تعاريف دوران انتظار هم خواهد بود. بنابراين در بحث انتظار هم اين تعاريف موضوعيت دارد. از طرفي در مهدويت به معناي صحيح و انتظار مثبت نشانه هايي داريم. درباره صفات منتظران واقعي كه در روايات آمده است: “الداعي الي دين الله سرا و جهرا”: (كساني كه خستگي ناپذير مردم را به دين خدا دعوت مي كنند) مثل خود امام زمان (عج) كه مي گوييم: “الجحجاح المجاهد” حتي اگر ندانيم نوع فعاليت هاي ايشان چه هست. اما روايت به اين معني است كه حضرت مهدي (عج) تلاشگر خستگي نا پذير است. كتابي هم به نام تلاشگر پنهان منتشر شده است كه درباره همين موضوع است. منتظران كساني هستند كه “يوطئون للمهدي سلطانه”. در خبر داريم كه گروهي از مشرق برمي خيزند كه اينها “يوطئوون للمهدي سلطانه” بايد توجه كنيم كه وقتي بحث مشرق مطرح مي شود شامل ايران و مكان هايي مثل طالقان و خراسان هم مي شود. همچنين در احاديث آمده است: “افضل اعمال امتي انتظار الفرج” كه اين عبارت ها عملي بودن انتظار را نشان مي دهد. اين نوع نگاه به انتظار كاملا رفتار زمينه ساز و رفتار خستگي ناپذير را جلوه گر مي كند كه اين رفتار خستگي نا پذير در دوران غيبت كبري و در زمان ما در بحث امروز واقع مي شود. در ابتداي بحث بيان كرديم كه اهداف آنها مديريت امروز است بنابراين اگر بحث مهدويت فقط مربوط به ظهور امام در آينده باشد و امامي كه روزي خواهد آمد (كه آن روز را هم نمي دانيم) خصوصا با توجه به اينكه من هم هيچ وظيفه و هيچ نقشي ندارم ! آن وقت بحث مهدويت فقط بحثي مربوط به فردا خواهد بود! در آن صورت بايد در فضاي پيش بيني و پيشگويي برويم و اينكه براي بعد چه بايد بكنيم كه آن مبحث ديگري است. نخستين بعد مهدويت اين است كه در اصل بحث مهدويت “بحث امروز” است از اين رو در صفات منتظران آمده است كه: “سارت الغيبه عندهم بمنزله المشاهده”: (منتظران واقعي كساني هستند كه غيبت برايشان مثل ديدار امام است) يعني منتظر “امروز” در صف است. بنابراين “امروز” مهم است و براي همين من بر لفط “امروز” تاكيد مي كنم و در مديريت زمان هم اين بحث مهم است. پس اين بحث در فضاي امروز و استفاده از فرصت ها و درك سوره اي است كه به عصر قسم مي خورد: “والعصر” و گفته شده است كه “عصر” به معني “امام عصر” است و “زمان” به معني “امام زمان” است. بدين ترتيب و با اين نوع نگاه مسئله كاملا روشن مي شود. مسئله روز بودن مهدويت و انتظار را غربي ها هم درك كرده اند و خودشان به اين مطلب اعتراف كرده اند. مثلا فرانسيس فوكوياما مي گويد: شيعه مثل پرنده اي است كه يك بال سرخ يك بال سبز و يك قلب دارد. بال سرخ را شهادت و امام حسين عليه السلام بال سبز را آينده روشن امام زمان و اعتقاد به او و قلب را هم روحيه اطاعت پذيري بيان كرده است كه شيعه درباره همين دوران غيبت مي گويد: من امروز موظفم از علمايي كه نايب عام امام زمان عليه السلام هستند اطاعت كنم زيرا دستم به امام زمان عليه السلام نمي رسد و اين مطلب او را امروز هم در سنگر نگه مي دارد. چنين نگاهي بيانگر آن است كه مسئله مهدويت مسئله اي كاملا امروزي است و مربوط به همين امروز است نه فردا. در نگاه منفي كه قبلا وجود داشت موضوع مهدويت مربوط به فردا بود آن هم فردايي كه نمي دانيم چه وقت خواهد بود جالب اينكه در به تاخير افتادن اين فردا فقط خدا مقصر است ! شگفت انگيز است كه سياست بازان عالم بر جوامع تسلط پيدا مي كنند آنها را تحقير مي كنند به آنها ستم مي كنند و در نهايت هم فرهنگي برايشان مي سازند كه ستمديدگان بگويند كه اين ظلم و ستم زمينه ظهور است بايد باشد و هر حركت اصلاحي باطل است ! بنابراين به جاي اينكه با ظالمان عالم بجنگند از امامشان طلبكارند و فقط مي گويند: يابن الحسن كجايي چرا ظهور نمي كني بدين ترتيب مستكبران خطر را از خودشان دور مي كنند و براي جامعه مشكل اعتقادي هم مي سازند و مردم را طلبكار امام مي كنند. اين نوع نگاه قبلا وجود داشت كه نگاه باطلي است. در حالي كه هم روايات ما هم نص قرآن و هم عقل حكم مي كند كه ظلم ستيز باشيم و رواياتي كه در اين باره وجود دارد درباره مبارزه و زمينه سازي اجتماعي است كه با فلسفه وجود امام سنخيت دارد نه همراهي با ظلم و ستم. ستم نمي تواند زمينه ساز ظهور امام عادل باشد و روايات ما هم هيچ كدام به ظلم و ستم امر نكرده اند. در اين نگاه مهدويت بحثي مربوط به امروز است. من معتقدم كه اگر مهدويت را در معناي عام آن هم درنظر بگيريد به عبارتي آن معنايي از مهدويت كه در غرب نيز مدنظر است يعني موضوع منجي گرايي و هزاره گرايي در آن هم مهدويت بحث امروز شده است و آنها درباره امروز مهدويت كار مي كنند. تلاش و حركت غربي ها براي زمينه سازي حضرت مهدي عليه السلام در شبكه ها و برنامه هايشان دقيقا به سمتي است كه بسياري از مسيحيان و صهيونيست ها را همراه كنند كه شما زمينه ساز آمدن حضرت عيسي عليه السلام هستيد. البته با اين تفاوت كه به قول جري فال ول ـ كه كاملا فريب كارانه آن را مطرح مي كند ـ صهيونيست ها منتظر آمدن بار اول حضرت مسيح هستند و مسيحيان آمدن دوباره حضرت عيسي را انتظار مي كشند يعني مي خواهد اين را به عنوان نقطه اشتراك جا بزند در حالي كه دقيقا نقطه اختلاف است كه بعدا توضيح خواهم داد. پس اين بعد برايشان مهم است كه زمان را مديريت كنند از فرصت ها استفاده كنند و تقلبي انجام مي دهند تا امروز را به دست آورند از طرفي نيروهايشان را عليه اسلام عليه شيعه عليه مهدويت و بعد از انقلاب اسلامي عليه انقلاب جمع مي كنند و اين سمت را تخريب مي كنند و از طرف ديگر به بهانه زمينه سازي نيروهايشان را سازماندهي مي كنند و كل موضوع مهدويت را به نفع خود عوض مي كنند. اين بعد اول مهدويت است.
بعد دوم كه خود آنها معترف اند بحث آينده و شامل دو نگاه است: يكي نگاه صرفا پيش بيني مآبانه كه در آن فقط به پيشگويي ها و حدس ها پرداخته مي شود كه براي مثال در غرب آيا همين هزاره ظهور اتفاق خواهد افتاد آيا سال 2000 سال ظهور است آيا حضرت عيسي عليه السلام خواهد آمد از همان نوع جنجالي هايي كه به راه انداختند كه رايانه ها به هم خواهد ريخت و از اين حرف هايي كه كه گاه آن را به بحث منجي گرايي ارتباط مي دادند. اين نوع نگاه آينده نگر است يعني صرفا پيشگويي آينده. يك نكته بسيار جالب و مشترك در همه اديان داريم اينكه در همه اديان اين مفهوم وجود دارد كه “كذب الوقاتون” يعني كساني كه وقت براي ظهور تعيين مي كنند دروغ مي گويند. اين مطلب از نكته اي مشترك ميان شيعه و سني و تمام اديان است و شما هم بارها ديده ايد كه بسياري افراد پيش بيني مي كنند و همه هم دروغ در مي آيد.
اتفاق ديگري كه در جهان در حال رخ دادن است اين است كه آنها ديگر منتظر نيستند تا عيسي بن مريم ـ كه آنها مي گفتند دروغگوست ـ برگردد بلكه برنامه ريزي مي كنند براي آن حادثه اي كه بايد براي مردمي رخ بدهد كه منتظر او هستند و حادثه سازي مي كنند. همان طور كه مي بينيم شبيه سازي مي كنند يا ماكت مي سازند. آنها تعابيري براي حوادث آخرالزماني دارند از جمله: يك گوساله سرخ موي بايد در كنار فلان درخت سوزانده شود مدتها گوساله هاي بسياري پرورش دادند و ديدند نمي شود و سرانجام از طريق ژنتيك يك گوساله كاملا سرخ موي پديد آوردند يعني در واقع دارند حوادث آخرالزماني را مي سازند. اين ساخت دو نوع است: يكي ساخت نشانه ها و تقلب در اين مورد است كه انجام مي دهند و در واقع آينده را به گونه اي كه خود مي خواهند تغيير مي دهند. ديگري كه به نظر من بسيار مهم است اينكه براي روندي كه قرار است رخ دهد چه گام هايي بايد برداشته شود كه صحيح باشد و اين آينده تسريع شود. اهميت اين مطلب از آنجا روشن مي شود كه وقتي ما مي گوييم “يوطئون المهدي سلطانه” زمينه ساز تسلط حضرت مي شوند و اين زمينه سازي بسيار مهم است. البته ما نمي توانيم تغييري از اين دست به وجود بياوريم كه مثلا امام (عج) را مجبور كنيم كه فردا بيايد. اين طور نيست و مصلحت و حكمت الهي در دست خداوند است اما اين را مي دانيم: “ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم” خداوند جامعه اي را تغيير نمي دهد مگر اينكه خود جامعه حركت كند. بنابراين اگر قرار بود خداوند همه كارها را خود انجام بدهد لازم نبود منتظر امام زمان عليه السلام باشيم و اين مي توانست در دوره هاي قبل اتفاق بيفتد.
در اينجا غرب براي دست يافتن به اهداف خود ابزارهاي متفاوتي به كار مي برد از جمله ژست هاي علمي و استفاده از هنر و رسانه. در زمينه ژست هاي علمي به دو شكل عمل مي كنند: يكي تحريف سوابق و ريشه هاي علمي جوامع است كه متاسفانه اتفاق افتاد و بسياري از كارهاي علمي كه دقيقا ريشه هاي اسلامي يا ايراني داشت را به نام خود ثبت كردند. در مورد آثار باستاني ما بسياري از اوقات غفلت مي كنيم كه بسياري از آنان را مي توان از جايي ربود و سال ها بعد آن را از جايي ديگر در آورد و اعلام كرد كه اين اثر كشف شده و فلان قدر قدمت دارد. اين اتفاق در زمينه هاي علمي هم رخ مي دهد يعني قضيه فقط اين نيست كه مثلا پاپ جديد يا ديگران به اسلام توهين كنند. ولتر گفته است من وقتي حرف هاي مزخرف بعضي از اين كشيش ها را مي شنوم مي خندم كه از اسلام هيچ چيز نمي دانند اسلامي كه اسراي با سواد را آزاد مي كرد و در زماني كه هيچ كس به علم توجه نداشت اسلام بر علم تاكيد داشت و پيشرفتهاي علمي مديون اسلام و پيامبر (ص) است. اين تعبير ولتر است ! غرب حتي در فضاي كارتون ها و بازي ها هم دقيقا كارهاي علمي را به نام خودش ثبت مي كند. در بعضي كارتون ها كه من ديده ام مثلا سئوال مطرح مي كنند اولين كسي كه فلان كار را انجام داد كه بود و بعد خودشان جواب مي دهند كه فلان فرانسوي يا انگليسي اين كار را كرد در حالي كه آن موضوع سال ها قبل در ميان مسلمانان مطرح بوده است. پس يك جنبه از فعاليت غرب اين است كه طرف مقابل را تخريب كند و القا كند كه شما هيچ چيز نداريد. ديگر اينكه مثل حيواني كه براي ترساندن حريف دندان نشان مي دهد غرب سعي مي كند كه طرف مقابل را بترساند. مثلا در فيلم “آرماگدون” چنان تجهيزات و دستگاههاي پيچيده اي به رخ مخاطب كشيده مي شود كه چنين القا مي شود كه اگر قرار باشد در عالم اتفاق هولناكي بيفتد يگانه نجات دهنده فقط اينها هستند و تنها غرب است كه چنين قدرتي دارد و جهان را در اختيار دارد دقيقا مثل حيوان درنده اي كه مي خواهد شكار خود را بترساند دندان نشان مي دهد.

اين برخوردها ژست هاي علمي غرب است.
 

در بحث هنر نيز همگي مطلع هستيد كه چه فضايي را مي سازند اگر چه به ما مي گويند هنر صرفا بايد براي هنر باشد! گاهي اشخاص يا هنرمندان ما حرف هايي مي زنند كه اصلا توجه نمي كنند كساني كه دارند اين حرفها را مي زنند خودشان به آن ملتزم نيستند. مثل نظريه “هنر براي هنر” كه حرف بي مبنايي است و آنها خودشان هيچ وقت بر مبناي آن عمل نمي كنند. هاليوود سال هاست كه در گستره اي عظيم و با هزينه هاي هنگفت فيلم هايي مي سازد كه بسياري از آنها دقيقا مباني خاصي را پيگيري مي كند. بخشي از آنها فيلمهاي آخر الزماني است و بخش ديگر فيلم هايي است كه به نظر من به نوعي تبليغ مسيحيت است.
دنياي غرب معتقد است كه بايد جهاني سازي براي تحقق منافع خود آنان سامان دهي شود. يعني اگر قرار است ارتباطات نزديك شود مرزها برداشته شود فرهنگ يكي بشود و اقتصاد واحد جعاني رخ بنماياند تسلط با آنها باشد. بر همين اساس است كه مي گويند در مسير جهاني شدن ديگران بايد در ما حل بشوند و ما بايد مسلط شويم.
منبع:www.bashgah.net