خود برتر و ذهن


 

تهيه کننده: ا...کريم عباس نيا




 
آيا مي دانيد که شما صاحب نيرويي خارق العاده و جادويي هستيد که با آن مي توانيد خود را در آن واحد، خوشحال يا غمگين سازيد؟ با اين نيرو مي توانيد هر چيزي را خراب و ويران يا کامل و بي نقص ببينيد. اين نيرو تمام چيزهاي مربوط به شما را تحت تأثير قرار مي دهد، مي تواند شما را زيبا يا زشت، دوست داشتني يا منفور، مقتدر و قوي و يا ترسو و زبون بنماياند، مي تواند منبع بي پايان الهام و خلاقيت يا نيروي نابودگر موفقيت ها و رؤياهاي شما باشد. اين نيرو، قدرت ذهن شماست.
ما هميشه در زندگي به دنبال نيرويي هستيم که از طريق آن بتوانيم زمام امور و سرنوشت خود را به دست گيريم اما از اين حقيقت غافليم که برترين قدرت هاي جهان، در وجود خودمان نهفته است.
سال ها دل طلب جام جم از ما مي کرد
آن چه خود داشت زبيگانه تمنا مي کرد
ذهن ما همانند پروژکتور، فيلم تصاوير و داستان ها را روي پرده ي خودآگاه مي افکند. اين تصاوير و داستان ها، همان احساسات، عواطف، تجارب، زخم ها و افکاري ست که از زمان کودکي يا زندگي هاي گذشته، در ذهن مان انباشته شده اند. اين فيلم، مجموعه اي از احساسات فرو خورده است که هر روز تصويرش را بر انسان ها يا شرايطي که در مسيرمان قرار مي گيرند، مي افکنيم اما اغلب فراموش مي کنيم که مشغول تماشاي فيلمي هستيم که از پروژکتور ذهن مان به بيرون افکنده مي شود و مي انديشيم که هر آن چه مي بينيم، واقعيت دارد. ما چنان غرق تماشاي فيلم مي شويم که آن را واقعيت محض مي پنداريم. اين مسأله به آن مي ماند که در سالن سينما چنان فيلم را باور کنيم که از جاي خود برخاسته، خطاب به بازيگر روي پرده فرياد بزنيم:« مواظب باش! يک نفر پشت سر توست.» بعضي وقت ها انسان، چنان غرق در تفکرات ذهني مي شود که ناخودآگاه، واکنش نشان مي دهد و اگر اين تفکرات، هيجاني و ناراحت کننده باشد، دچار عرق زدگي شده و در حالي که کوچک ترين تحرک فيزيکي نداشته، بسيار خسته مي شود. آيا واقعاً آن تفکرات، اتفاق افتاده که اين چنين واکنش جسمي فرد را موجب شده است؟
در خارج، هيچ اتفاقي نيفتاده است؛ تمام آن چيزهايي که در ذهن ما شکل گرفته، ساخته و پرداخته ي ذهن بوده و واقعيت بيروني ندارد اما در زندگي ما نقش واقعي و جدي ايفا کرده و زندگي مان را تحت تأثير قرار داده است.
تصورات ذهن، نه تنها واقعيت وجود خود، بلکه واقعيت وجود ديگران را نيز تحت تأثير قرار مي دهد. اين که مي گويند:« دل به دل راه دارد»، منظور همان ذهن است که فکر همديگر را مي خوانيم. در حقيقت آن چه ذهن ما تصور مي کند، مي تواند به حقيقت مبدل شود. پس ما با ذهن مان هم مي توانيم روي ديگران تأثير بگذاريم. به همين دليل بايد خيلي مواظب باشيم- چه به طور فيزيکي و چه ذهني- اگر روي ديگران تأثير بگذاريم، در پيشگاه حق و حقيقت مسؤوليم . ذهن، هم مي تواند منبع افکار منفي باشد و هم منبع افکار مثبت؛ اگر ذهن را کنترل کرده و افکار را پالايش کنيم، قطعاً سعادتمند خواهيم شد. در واقع ما با کنترل ذهن، خود را به دست خرد و هوش آسماني سپرده ايم که آفريننده ي ما بوده و به تمام زواياي زندگي مان کاملاً آگاه است.

ما مجبور نيستيم به هر آنچه به ذهن مان مي رسد، توجه کنيم. وقتي مي بينيد يکي از افکار مي خواهد شما را به مقصدي ببرد که مورد علاقه تان نيست، خيلي ساده آن را با فکر مثبت تر و بهتري عوض کنيد.
افکار ما همانند آهن رباست و انرژي هاي مشابه را مي ربايد. با نگاه کردن به صورت آدم ها، انرژي آنان را احساس مي کنيد و جنس افکارشان را مي فهميد. البته منظور، نگاه کردن با بصيرت است؛ بصيرت است که مي تواند افکار ذهن را پالايش کرده و از ورود افکار ناسالم به حوزه ي تصميم گيري و عملياتي جلوگيري کند.
پس فلسفه ي وجودي ذهن و نوع وظيفه ي آن، مستلزم افکار سازي مداوم بوده و نمي توان يک ذهن خالي و بي دغدغه را متصور شد و يا گفت که « ذهن من از هرگونه افکار منفي، خالي شده و فقط افکار مثبت در آن جريان دارد.» البته غلظت نوع افکار مي تواند به سمت مثبت يا منفي تغيير کند؛ به نحوي که جا براي ديگري، بسيار کم و ناچيز باشد.
همان طور که گفتيم، وظيفه ي اصلي ذهن، افکار سازي و تحرک افکار در جهت ها و شکل هاي مختلف است، پس نبايد از ذهن توقع داشته باشيم که به راحتي و به طور صد در صد در سلطه ي ما باشد.
خود برتر، با ذهن متفاوت است. ذهن، هم چون ماشيني ست که هم توانايي مثبت بودن دارد و هم توانايي منفي بودن اما خود برتر، آن چيزي ست که ما به خاطر آن آفريده شده ايم. واقعيت وجودي ما، همان خودبرتر ماست. ذهن به طور مطلق، دشمن خود برتر يا دوست آن نيست، بلکه بسته به استفاده ي ما از آن، رفتار مي کند.
خود برتر ما چيزي جدا از ذهن است و عامل شخصيت ماست. شخصيت واقعي ما، نشان دهنده ي قدرت خود برتر ماست. مديريت ذهن در واقع مديريت انسان است. اگر ما ذهن را مديريت کنيم، گويي تمام جنبه هاي زندگي مان را مديريت کرده ايم. ذهن همانند تلويزيوني ست که بي نهايت کانال دارد و هر کانالي را مي توان انتخاب کرد. تنوع و تعدد کانال ها موجب مي شود در يک خانواده ي معمولي نيز براي انتخاب کانال ها از سوي والدين، مديريتي صورت بگيرد. بنابراين لازم است ما در انتخاب کانال هاي تلويزيون ذهن مان، دقت کافي به خرج داده و زندگي مان را دچار هرج و مرج فکري و عملي نکنيم.
اين مديريت در واقع به عهده ي خود برتر ماست. خود برتر ما، هدف اصلي آفرينش ماست و بر پايه ي رشد و کمال بنا شده است. هرچه غير از خود برتر که در اثر عدم حضور آن به وجود مي آيد، منجر به بروز مشکلات عديده اي مي شود که زندگي را به بيراهه مي برد.
منابع:
- « رازهاي ده گانه ي زندگي» « باربارا دي آنجليس» ترجمه ي « نسرين گلدار و ناهيد پايدار»
- « ذهن زيبا» « دکتر ژوزف مورفي» ترجمه ي « هوشيار رزم آزما»
منبع: نشريه شادکامي، شماره 73