هولوکاست واقعي


 






 

کشور ما که در طول جنگ جهاني اول بي طرف بود تلفاتش از همه کشورهاي درگير جنگ بيشتر شد
 

ابوالقاسم خان ناصرالملک، بزرگ ايل قاجار بود. مردي بود موقر و محترم. هم درباريان قبولش داشتند و هم مشروطه خواهان. در جواني به انگليس رفته بود و در آکسفورد همکلاس لرد کرزن- نخست وزير آينده بريتانيا- شده بود. او اولين کسي بود که شکسپير را- با تلفظ « شاکسپير» البته- به ايرانيان معرفي کرد. وقتي محمدعلي شاه از قواي مشروطه شکست خورد و به روسيه فرار کرد، نمايندگان مجلس، ناصرالملک را نايب السلطنه احمد ميرزاي نوجوان کرده بودند. احمدشاه درست چهار روز پيش از شروع جنگ جهاني اول به سن قانوني رسيد و تاجگذاري کرد. فرداي روز تاجگذاري، ناصرالملک خاک ايران را به قصد اروپا ترک کرد. آن موقع هيچ کس نفهميد که چرا نايب السلطنه ايران اين طور با شتاب از کشور خارج مي شود.
دکتر محمدقلي مجد- استاد تاريخ دانشگاه پرينستون کانادا- سه سال پيش کتابي منتشر کرد با نام « قحطي بزرگ و نسل کشي در ايران». او در اين کتاب، پرده از رازي بزرگ برداشت و با تکيه بر مدارک به جامانده از سفر او کارشناسان آمريکايي و اخبار روزنامه هاي وقت، نشان داد که جمعيت ايران در شروع جنگ جهاني 20 ميليون نفر بوده است. اين جمعيت طبق محاسبه روند افزايش طبيعي جمعيت در آن زمان، مي بايست ظرف 4 سال جنگ جهاني به 21 ميليون مي رسيده در حالي که طبق همه منابع، جمعيت ايران در پايان جنگ 11 ميليون نفر بوده. اين يعني که 10 ميليون ايراني در جنگ جهاني اول از بين رفته اند. ( يادمان باشد تعداد کل نظامياني که از همه طرف هاي درگير در ميدان جنگ کشته شدند 9/9 ميليون نفر بوده است). اما چرا؟
هشت سال پيش از شروع جنگ جهاني اول، در ايران انقلاب شده بود. مردم عليه دستگاه سلطنت شوريدند و مشروطه راه انداختند. يکي از دلايل انقلاب مشروطه، نفوذ فوق العاده سفراي انگليس و روسيه بر رجال ايران بود که عملاً ايران را به يک مستعمره غير رسمي تبديل کرده بود. طبيعي بود که در اين وضعيت، مردم ايران طرفدار آلماني بشوند که مي خواست نظم موجود را به هم بزند. مورخ الدوله سپهر در« روزنامه» خاطراتش( که با نام « ايران در جنگ بزرگ» منتشر شده) آورده است روزي که سفراي آلمان و اتريش، در آوريل 1951 ( سال اول جنگ) وارد تهران شدند« ... از دروازه حضرت عبدالعظيم تا ميدان توپخانه جمعيت کثيري منتظر ورود آنها بودند و احساسات کم نظيري بروز مي دادند... در خيابان برق، هنگامي که يک نفر سيد معمم روي بلندي رفته، نعره کشيد: پاينده باد اعليحضرت ويلهلم، امپراتور اسلام پناه! مردم از شدت شوق به گريه افتادند.»
اين طوري بهانه کافي دست متفقين بود تا اعلام بيطرفي ايران در جنگ را که احمدشاه در همان ابتداي جنگ صادر کرده بود، ناديده بگيرند. انگليسي ها در شروع جنگ جهاني فقط 180 سرباز در ايران داشتند. در پايان جنگ، تعداد اين نيروها 36 هزار نفر بود. انگليس فقط با دو لشکر از نيروهاي هندي، مرز شرقي ايران را در جبهه اي به طول 960 کيلومتر بست تا يک وقت آلمان ها از ايران به هند حمله نکنند. بعد هم« نيروي پليس جنوب ايران» را با استخدام 11 هزار نفر ايراني راه انداختند. اين نيرو را « سرپرسي سايکس» کنسول سابق انگليس در مشهد و يکي از مکارترين ديپلمات هاي تاريخ، رهبري مي کرد. سايکس به مستوفي الممالک- نخست وزير وقت- پيشنهاد رشوه سالانه 200 هزار تومان داده بود تا اختيار کل جنوب ايران را به او بسپارد.
اما اگر انگليسي ها با رشوه و مذاکره کارشان را جلو مي بردند، روس ها هيچ ظرافتي در کارشان نبود. آنها از دو طرف خزر به ايران نيرو سرازير کردند. جبهه آذربايجان را شعاع السلطنه ( عموي تبعيدي شاه) فرماندهي مي کرد و از جبهه بندر انزلي نيروهاي قزاق که رضاي ميرپنج( سربازي گمنام در آن زمان) در ميان آنها بود، به قزوين آمدند. مستوفي الممالک نيروي اندکي را که داشت به جنگ روس ها فرستاد. نتيجه نبرد بسيار قاطع بود؛ روس ها به طرف تهران سرازير شدند و تا اصفهان رفتند.
عثماني ها هم بودند که مي خواستند از طريق آذربايجان به روسيه ضربه بزنند و از طريق خوزستان به چاه هاي نفتي که ده سال پيش از جنگ، مظفرالدين شاه پير قرار داد اجاره 60 ساله اش را با انگليسي ها بسته بود. نيروهاي عثماني هم تا همدان آمدند. ايران کاملاً اشغال شده بود.
اما صبر کنيد. مصيبت فقط حضور بيگانه در خاک کشورمان نبود. جنگ، تورم و گراني هم با خودش آورد. فقط ظرف 2 سال قيمت گندم 11 برابر شد و مردم ايران که تا آن موقع برنج را غذايي پست مي دانستند، همه برنج خور شدند که قيمتي نصف گندم داشت. گراني ها به قحطي منجر شد و قحطي به بيماري. روزنامه « رعد» ( روزنامه سيد ضياءالدين طباطبايي) در شماره 21 فروردين 1297 خبر عجيبي دارد:« مأموران هشت زن را بازداشت کردند که شماري از کودکان را ربوده، کشته و خورده بودند و بهانه آوردند که گرسنگي، آنها را به اين کار وا داشته بود».
قحطي فقط براي ايراني ها نبود. نيروهاي روسي و انگليسي مستقر در ايران هم نياز به غذا داشتند. انگليسي ها تمام غله توليدي کشاورزان را به قيمت بالا مي خريدند و روس ها، به روش خودشان، با زور از مردم آذوقه مي گرفتند. دکتر مجد در کتابش نشان داده که اين نسل کشي فجيع به خاطر خريد کل غله ايران توسط انگليسي ها بوده. جالب است بدانيد که در سال 2003 وزارت دفاع انگليس اعلام کرد اسناد نظامي انگليس در رابطه با ايران در سال هاي 1914 تا 1921 هنوز محرمانه اند و تا 50 سال بعد، يعني سال 2053 منتشر نخواهند شد.
منبع:نشريه همشهري جوان، شماره 271