در هر دوره‌ای از دوران‌های حیات بشر خداوند برای هدایت و سرپرستی انسان‌ها، دین و تعالیم الهی را برای بشر فرو فرستاده و رسولان و پیامبران را سفیران و نمایندگان خویش در میان انسان‌ها قرار داده است تا آنان را به سوی حق و عدالت راهبری کنند.

آموزها و فرامین الهی بیان شده توسط پیامبران، همگی در جهت سعادت بشر بوده است و تفاوت اساسی میان آنها وجود ندارد.

قرآن می‌فرماید:

«پیامبر [خدا] به آنچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان الهی و کتاب‌های آسمانی و فرستادگانِ خداوند ایمان آورده‌اند [و می‌گویند:] میان هیچ یک از فرستادگان خدا فرق نمی‌گذاریم.»(1)

بی تردید حقیقت شخصیت زن و مرد و فطرت الهی آن دو در عالم آفرینش، در طول دوران‌های حیات بشر همواره ثابت بوده و تعالیم ادیان الهی نیز همگی در همین چارچوب نازل شده‌اند.

امکان ندارد که خداوند حکیم، در یکی از ادیان، زن را پست و حقیر شمارد و در دیگری بزرگ و باعظمت معرفی کند اما متأسفانه به دلیل پیدایش تحریف در ادیان بزرگ پیشین همچون یهودیت و مسیحیت، تصویری از زن ارائه شده است که با تصویر زن در قرآن، متفاوت است.

در اینجا به اختصار چهره‌ی زن در یهودیت و مسیحیت را با آنچه در اسلام آمده است مقایسه می‌کنیم.
 

گناه ذاتی زن در یهودیت و مسیحیت

دیدگاه یهودیت و مسیحیت درباره آفرینش آدم و حوا از کتاب عهد عتیق اخذ شده است. خداوند هر دوی آنها را از خوردن میوه‌ی درخت ممنوع برحذر داشت. ابلیس به شکل مار درآمد و حوّا را فریب داد تا آن میوه را بخورد و آدم را بفریبد تا او نیز میوه‌ی ممنوعه را بخورد.

آنگاه خداوند آدم را بر آن خطا سرزنش کرد و او همه‌ی تقصیرها را به گردن حوّا انداخت و گفت: «زنی که در اینجا در کنار من قرار دادی، مقداری از میوه‌ی آن درخت را به من داد و من آن را خوردم.»(2)

تصویر حوّا به منزله‌ی اغوا کننده‌ی آدم در انجیل، تأثیری بسیار منفی بر جایگاه زن در هر دو دین یهودی و مسیحیی گذاشته است. آنان معتقدند همه‌ی زنان گناه مکر و نیرنگ را از مادرشان حوّا ارث برده‌اند و تمام آنان غیرقابل اعتماد و از نظر اخلاقی، پست و بد ذاتند.

در بخشی از عهد عتیق به نام مواعظ سلیمان آمده است: «زنی را که مثل دام و تله است، قلبش نیرنگ و دستانش حلقه‌های زنجیر است، تلخ‌تر از مرگ می‌بینم.»
 
یهودیان سنتی، در گذشته در نیایش صبحگاهی هر روز چنین می‌خوانده‌اند: «سپاس خداوند جهانیان را که ما را زن نیافرید.»(3)

گناهان حوا محور

گناه حوّا محور تمام باورها و عقاید مسیحیان بوده است زیرا آنان معتقدند علت رسالت عیسـی مسیح (علیه ‌السلام) در زمین، نافرمانی حوّا در برابر خداوند است. حوّا مرتکب گناه شد و آدم را نیز فریب داد تا او نیز خطای حوّا را مرتکب شود.

سپس خداوند هر دو را از بهشت راند و به زمین فرستاد، زمینی که به خاطر وجودِ آن دو، نفرین شده بود. ایشان گناه خود را که خداوند آن را بخشیده بود، برای تمامِ فرزندانشان به ارث گذاشتند

و از این رو، تمام انسان‌ها گناهکار متولد می‌شوند. برای پاک شدن بشر از گناه نخستینِ آدم و حوّا، خداوند مجبور شد عیسی مسیح را که پسر خدا به شمار می‌آمد، روی صلیب قربانی کند. بنابراین حوّا مسئول خطای خود، معصیت شوهرش، گناه آغازین بشر و مرگ عیسی مسیح است.

به بیان دیگر یک زن با عمل خویش موجب سقوط بشر شد. بنا بر عقاید مسیحیان، زن دروازه‌ی شیطان است زیرا اولین بار او بوده است که میوه‌ی ممنوعه را خورده است و آدم را اغوا کرده و سبب نابودی تندیس خدا یعنی آدم شده است.(4)
 

تصویر زن در قرآن

دیدگاه قرآن کریم درباره‌ی زنان کاملاً با دیدگاه یهودیت و مسیحیت متفاوت است. قرآن می‌گوید: «مردان و زنان باایمان، دوست و سرپرست یکدیگرند. یکدیگر را به کارهای شایسته امر می‌کنند و از کارهای ناپسند باز می‌دارند و نمار برپا می‌دارند و زکات می‌دهند و از خدا و پیامبرش فرمان می‌برند. به زودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار می‌دهد. خداوند توانا و حکیم است.»(5)

همچنین قرآن می‌فرماید: «هر کس بدی کند جز به مانند آن کیفر داده نمی‌شود ولی هر کس کار شایسته‌ای انجام دهد خواه مرد خواه زن، در حالی که مؤمن باشد، چنین کسانی به بهشت وارد می‌شوند. در آن جا بی حساب روزی داده می‌شوند.»(6)

قرآن، هدف از آفرینش زن و مرد را پرستش و عبادت پروردگار، انجام اعمال نیک و دوری از گناه می‌داند. قرآن هرگز زن را دروازه‌ی شیطان و ذاتاً فریب‌کار نمی‌داند.

قرآن آنگاه که از وسوسه‌ی شیطان سخن می‌گوید از ضمیر تثنیمه‌ی «لهما» استفاده می‌کند و وسوسه‌ی شیطان را نسبت به آدم و حوّا به طور یکسان ذکر می‌کند و می‌گوید: «فَاَزّلّهُما الشیطان» یعنی شیطان آدم و حوا را به لغزش وا داشت. آنگاه آدم و حوّا گفتند: «پروردگارا، به خویشتن ظلم کردیم و اگر ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی، از زیانکاران خواهیم بود.»(7)

در هیچ یک از آیات قرآن حوّا عامل گناه آدم تلقی نشده است. در قرآن کریم نه تنها حوّا عامل گناه آدم نیست، بلکه مقام جانشینی خداوند که در قرآن بیان شده است، مقامی‌است که به انسان یعنی زن و مرد داده شده است و سجده‌ی ملائکه، در برابر مقام انسان بوده است.(8)

بنابراین از نظر قرآن، زن و مرد هر دو در صورتی که در مسیر عبودیت و بندگی خداوند و کمالِ انسانی حرکت کنند، جانشین خداوند بر زمین و مسجود ملائکه‌اند و این بالاترین مقام معنوی قابل تصور برای زن است که قرآن برای او به ارمغان آورده است.

کتاب مقدس به صراحت می‌گوید: «تولد فرزند دختر ضرر و زیان است.»(9) اما قرآن دختر را همچون پسر موهبت و هدیه‌ی الهی می‌داند و می‌فرماید: «مالکیت و حاکمیت آسمان‌ها و زمین ازآن خداست. هرچه را بخواهد می‌آفریند. به هرکس اراده کند، دختر هدیه می‌کند و به هرکس بخواهد پسر هدیه می‌کند.»(10)

قرآن کریم با ذکر رفتار قساوت آمیز اعراب جاهلی در زنده به گور کردن دختران، این عمل زشت را به شدت محکوم می‌کند و می‌فرماید: «هرگاه به یکی از آنها مژده دهند دختر نصیبت شده است، صورتش سیاه می‌شود و به شدت خشمگین می‌گردد و به خاطر بشارت بدی که به او داده شده، از قوم و قبیله‌ی خود متواری می‌گردد و نمی‌داند آیا او را با قبول ننگ نگه دارد یا در خاک پنهانش سازد؟ چه بد حکم می‌کنند!»(11)

قرآن کریم درباره‌ی دختران زنده به گور شده، به بازخواست خداوند از کسانی که این دختران بی گناه را کشته‌اند، اشاره کرده است: «و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود که به کدامین گناه کشته شدند؟»(12)
 

میراث‌بری زن در کتاب مقدس

قوانین ارث در کتاب مقدس به اختصار در باب 27 آیات 11-1 بیان شده است. زن هیچ سهمی ‌در اموال شوهرش ندارد، در حالی که شوهر نخستین وارث همسر است، حتی پیش از پسرانش.

دختر تنها زمانی می‌تواند ارث ببرد که هیچ پسری باقی نمانده باشد. تا زمانی که پدر هست، مادر به هیچ وجه ارث نمی‌برد. مسیحیت نیز مدت‌های طولانی همین شیوه را در پیش گرفته بود.

قوانین دینی و مدنی مسیحیت، مانع می‌شدند که دختران همانند برادرانشان از اموال پدری سهمی ‌ببرند. زنان هیچ حقی در میراث شوهرانشان نداشتند. این قوانینِ ناعادلانه تا قرون اخیر باقی بود.(13)

در میان اعراب مشرک نیز پیش از اسلام تنها مردان از ارث برخوردار بودند.
قرآن با صراحت این آداب و رسوم ناعادلانه را ازمیان برد و همه‌ی زنان را در ارث(14) سهیم کرد:
«برای مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود برجای می‌گذارند، سهمی است و برای زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان می‌گذارند، سهمی است. خواه آن مال کم باشد یا زیاد، این سهمی است که [از سوی خداوند] تعیین شده است».(15)
 
پی‌نوشت‌ها:
1- سوره بقره (2): آیه 285
2- شریف عبدالعظیم محمد، زن در اسلام، مسیحیت و یهودیت، ص 21
3- همان، ص 24
4- همان، صص 29-25
5- سوره توبه (9): آیه 71
6- سوره غافر (40): آیه 40
7- سوره اعراف (7): آیه 23
8- ر.ک: محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 1، ص 114 و 132.
9- شریف عبدالعظیم محمد، زن در اسلام، مسیحیت و یهودیت، ص 30
10- سوره شوری (42): آیه 49
11- سوره نحل (16): آیات 58 و 59
12- سوره تکویر (81): آیه 9
13- شریف عبدالعظیم محمد، زن در اسلام و یهودیت، صص 60-59
14- درباره‌ی فلسفه و حکمت نحوه‌ی تقسیم ارث میان فرزندان دختر و پسر در اسلام به کتاب «زن در اسلام» از مجموعه پرسش‌ها و پاسخ‌های دانش‌آموزی از نگارنده مراجعه فرمایید.
15- سوره نساء (4): آیه 7
 
منبع:
مقام و جایگاه زن، سیدجعفر حق شناس، با همکاری پژوهشکده باقرالعلوم (علیه ‌السلام)، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ اول، پاییز 1390.