8 مهر 1389 / 21 شوال 1431 / 30 سپتامبر 2010
8 مهر 1389 / 21 شوال 1431 / 30 سپتامبر 2010
8 مهر 1389 / 21 شوال 1431 / 30 سپتامبر 2010 |
جلال الدين محمد بن بهاء الدين محمد، معروف به مولانا، مولوي، ملاي روم و جلال الدين رومي، در سال 604ق در بلخ به دنيا آمد. در كودكي با پدرش بهاءالدين محمد معروف به بهاء ولد، مقارن حمله مغول به آسياي صغير (تركيه امروزي) رفت و با خاندانش در قونيه مستقر شد. مولوي پس از فراگيري علوم از پدر و ديگر استادان قونيه و شام به تدريس پرداخت. وي بعدها با عارفي واصل و بزرگ به نام شمس الدين محمد تبريزي در قونيه ملاقات كرد و از نَفَسِ گرم او چنان به تاب و تب افتاد كه ديگر تا دم واپسين، سردي نيافت و هيچگاه از ارشاد سالكان و افاضه حقايق الهيه باز نايستاد. از اين دوره پرشور كه سي سال از پايان حيات مولوي را شامل ميشود، آثار بينظيري از اين استاد بزرگ به وجود آمد. در مثنوي معنوي كه آن را بهحق بايد يكي از بهترين نتايج انديشه و ذوق فرزندانِ آدم و چراغ فروزانِ راه عرفان دانست، مولوي، مسائل مهم عرفاني، ديني و اخلاقي را مطرح كرده و هنگام توضيح، به بيان آيات و احاديث و امثال مبادرت ميجويد. غير از مثنوي، غزلهاي مولوي به منزله درياي جوشاني از عواطفِ حاد و انديشههاي بلند شاعر است كه با نشيب و فراز همراه است. همچنين كتبِ فيه ما فيه، مكاتيب و مجالس سبعه از جمله آثار منثور مولانا است. مولانا جلال الدين رومي، سرانجام در سال 672 ق در 68 سالگي به وصال معبود شتافت و پس از تشييع و نمازي با شكوه، در قونيه به خاك سپرده شد. مزار او در تركيه، زيارتگاه دوستداران ادب پارسي و عرفان اسلامي است. |
اندلس سرزميني است در جنوب غربي اروپا كه شامل كشورهاي اسپانيا، پرتغال و منطقهي اشغالي (انگليس) جبل الطارق ميباشد. اندلس از سوي سپاهيان اسلام به فرماندهي طارق بن زياد در سال 92 قمري فتح گرديد و قسمت اعظم مردم اين منطقه تا سال 95 قمري با طيب خاطر، دين اسلام را پذيرفتند. حكومت اسلامي تا سال 422 قمري در اين منطقه ادامه يافت وليكن دراين تاريخ به خاطر بيكفايتي حاكمان مسلمان و دسيسههاي مسيحيان و حكومتهاي استعماري اروپا، اين كشور بزرگ به دست مسيحيان افتاد و ميان 23 پادشاه اروپايى تقسيم و تجزيه گرديد. مسلمانان اين كشور از اميرالمسلمين مغرب (يوسف بن تاشفين مرابطي) ياري خواستند و در سال 749 قمري در نبردي معروف به "زلاقه"، مسيحيان متحمل شكست شده و اين كشور به مغرب، ضميمه گشت. اما پس از مدتي حكومت مرابطين نيز به ضعف و سستي گراييد و مجدداً اندلس در تصرف مسيحيان درآمد و تجزيه گرديد. |
ابن حَبّان مورخ و محدث مشهور قرن چهارم هجري،مقدمات علوم را از اساتيد معروف عصرخود آموخت و سپس به نيشابور كه در آن زمان، يكي از مراكز مهم كسب علم ودانش بود، رفت و به ادامهي تحصيل پرداخت. ابن حبّان از صاحب نظران در علم حديث به شمار ميرفت و در اين زمينه، آراء و نظرات ويژهاي داشت. وي چندين بار به مقام قضاوت در شهرهاي مختلف منصوب شد. ابن حبان كتابخانهي شخصي خود رابراي استفاده و نسخه برداري ديگر دانشمندان وقف كرد، اما بيشتر كتب او از بين رفته است. از آثار باقي ماندهي ابن حبان ميتوان به الثقات و روضة العقلاء اشاره كرد. |
كشورتركيه ازامپراطوري عثماني مستقل شد. پس ازجنگ جهاني اول، امپراطوري عثماني به كشورهاي كوچك تقسيم شد. با جدايي اكثرسرزمين هاي عربي چون فلسطين ، عراق، اردن و سوريه مردم تركيه نيز مخالفت خودراباسلطه عثماني آغازكردند. بدنبال اين مخالفت ها ، سلطان عثماني ازحكومت عزل شد و« مصطفي كمال پاشا» بالقب «آتاتورك »، به رياست جمهوري انتخاب شد. ازآن پس آتاتورك به شيوه استبدادي حكومت كرد. اوباوضع قانون اساسي جديد، فرهنگ و آداب ورسوم و سنن مردم تركيه راتغيير داد. تركيه با وسعتي بيش از هفتصد و هشتاد هزاركيلومتر درغرب آسيا قراردارد. |
پيمان مونيخ در اجلاس تاريخي در مونيخ امضا شد.هدف از برگزاري اجلاس مونيخ كه از بيست و نهم سپتامبر كار خود را شروع كرده بود, يافتن راه حل براي رفع اختلافات آلمان و چكسلواكي بود .بر اساس پيمان مونيخ ,قسمتي از چكسلواكي به آلمان ضميمه شد اما اين كشور پس از جنگ در سال 1945, بخشهاي جدا شده را مجددا باز پس گرفت ,و نيروهاي آلمان را از خاك خود بيرون راند. |
مخترع مقياس ريشتر براي اندازه گيري شدت زلزله ؛ درايالت كاليفرنياي امريكا درگذشت. چارلز ريشتر به هنگام مرگ 75سال داشت. ريشتر در سال1930ميلادي با همكاري بِنوگوتنبرگ زلزله ها را ازيك تا 9درجه بندي كرد و مقياس ريشتر را به ثبت برساند. قبل از آن دانشمندان مي كوشيدند كه زلزله ها را براساس تأثير ظاهري آنها درجه بندي كنند. |
پس از انضمام اتريش به آلمان در دوازدهم مارس سال 1938م، چون كشورهاي عمده اروپا يعني انگليس و فرانسه در برابر هيتلر، ديكتاتور آلمان عكس العملي نشان ندادند، لذا هيتلر مصمم شد همان بلا را بر سر چكسلواكي هم بياورد. ازاين رو پس از به راه انداختن تبليغاتي سازمان يافته در ايالت سودت چكسلواكي، قرار بر اين شد كه اين منطقه به آلمان الحاق گردد. در اين ميان نوويل چِمْبِرلَن نخست وزير محافظه كار انگليس كه حاضر بود صلح را به هر قيمتي حفظ كند در سپتامبر 1938م به مونيخ پرواز كرد تا در كنفرانسي كه آدولف هيتلر و بنيتو موسوليني رهبران آلمان و ايتاليا و ادوارد دالاديه نخستوزير فرانسه نيز در آن شركت داشتند، حضور يابد. هدف از برگزاري اين كنفرانس، يافتن راه حلي براي اختلافات آلمان و چكسلواكي و حل و فصل مسائل اروپا بود كه در نهايت به الحاق ايالت سودت چكسلواكي به آلمان منجر شد. اين پيمان بر رويدادهاي بعدي اروپا تأثير گذاشت و همچنين ماهيت استعمارگرانه دول غربي را آشكار ساخت. در كنفرانس مونيخ، هيتلر دريافت كه سران كشورهاي اروپايى در برابر زيادهطلبيهاي وي مقاومت چنداني نشان نميدهند. با اين حال در اول اكتبر 1938م، هيتلر با حمله علني به چكسلواكي، تمام آن سرزمين را ضميمه آلمان كرد و پس از مدتي به ديگر كشورهاي اروپايي اعلان جنگ داد. سرانجام پس از خاتمه جنگ جهاني دوم در سال 1945، چكسلواكي، سرزمينهاي خود را باز پس گرفت. (ر.ك: 1 اكتبر) |
پس از استقلال اندونزي در سال 1950م، دكتر احمد سوكارنو به عنوان اولين رئيس جمهور اين كشور برگزيده شد و طي سالهاي بعد، شهرتي فراوان يافت. اما در فاصله سالهاي 1955 تا 1965م، وي با گرايش به چپ و وابستگي روزافزون به بلوك شرق، موقعيت خود را در ميان گروههاي دست راستي و اسلامي از دست داد. در اين مدت، حزب كمونيست اندونزي نيز به نيرومندترين تشكيلات سياسي كشور مبدل شد. در اين ميان، دكتر سوكارنو در طي يك ماجراي اسرارآميز كه كودتاي حزب كمونيست اندونزي محسوب ميشد وضعيتي نامعلوم يافت. پس از آن، در 30 سپتامبر 1965م، يك ضد كودتاي وابسته به غرب به رهبري يك ژنرال ارتشي به نام سوهارتو صورت گرفت. به اين ترتيب كه در اين روز، ارتش اندونزي به بهانه خنثي كردن توطئه كودتا از طرف حزب كمونيست، دست به يك ضد كودتا زد و صدها هزار نفر از اعضاي حزب كمونيست اندونزي را قتل عام كرد. ضد كودتاي سوهارتو، يكي از كشتارهاي بيسابقه را در تاريخ به نمايش گذاشت و بنابر اخبار منتشر شده، در جريان آن، ظرف چند روز اول، بين 400 تا 700 هزار نفر از مردم اندونزي به بهانه كمونيست بودن، قتلعام شدند. نظاميان پس از به دست گرفتن قدرت، سوكارنو را در مقام رياست جمهوري نگاه داشتند، ولي سوكارنو ديگر جز حضور در مراسم و تشريفات مربوط به رياست جمهوري اختياري نداشت، تا اينكه يك سال بعد، از اين مقام تشريفاتي نيز مستعفي شد و ژنرال سوهارتو قدرت را در دست گرفت. سوهارتو كه از طرف قدرتهاي غربي حمايت ميشد پس از به قدرت رسيدن، فعاليت حزب كمونيست اندونزي را به سبب كشتار فراوان غيرقانوني اعلام كرد و از آن پس قدرت مطلق را در كشور در دست گرفت. سوهارتو سرانجام در حالي كه ابتداي هفتمين دوره رياست جمهوري خود را ميگذارند، بر اثر شورشهاي گسترده و تظاهرات اعتراضآميز، در ماه مه 1998م از قدرت كنارهگيري كرد. |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}