8 مهر 1389 / 21 شوال 1431 / 30 سپتامبر 2010


 

 
پس از پايان موفقيت‏آميز عمليات ثامن‏الائمه، پنج تن از فرماندهان رده بالاي ارتش و سپاه، جهت تقديم گزارش به حضرت امام خميني(ره) فرماندهي معظم كل قوا، عازم تهران مي‏شوند. به اين منظور، يك فروند هواپيماي سي 130 با چهل نفر سرنشين و 27 مجروح و 32 تن از شهداي عمليات ثامن‏الائمه از فرودگاه اهواز به مقصد تهران به پرواز در آمد. اما اين هواپيما در 30 كيلومتري فرودگاه مهرآباد در جنوب غربي كهريزك دچار سانحه گرديد. خلبان سعي نمود هواپيما را در همان منطقه به زمين بنشاند كه پس از طي مسافت 270 متري، بال چپ هواپيما به زمين اصابت مي‏كند. هواپيما متلاشي شده و آتش مي‏گيرد كه در نتيجه 49 نفر از سرنشينان هواپيما از جمله اين پنج فرمانده به شهادت رسيدند كه عبارتند از: سرلشكر ولي‏اللَّه فلاحي، جانشين ستاد مشترك ارتش، سرتيپ موسي نامجو، وزير دفاع و نماينده امام در شوراي عالي دفاع و فرمانده دانشكده افسري، سرتيپ جواد فكوري، فرمانده نيروي هوايي و وزير دفاع و مشاور در ستاد مشترك ارتش، يوسف كلاهدوز، قائم مقام سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و برادر محمدعلي جهان‏آرا، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي خرمشهر.
 
آيت‏اللَّه سيد محمد صادق لواساني در حدود سال 1285 ش (1324 ق) در خانداني عالم در نجف اشرف به دنيا آمد. وي در نوجواني به همراه پدر به همدان رفت و پس از مدتي براي ادامه دروس حوزوي راهي اراك شد. آيت‏اللَّه لواساني در هفده سالگي پس از تأسيس حوزه علميه قم به اين شهر هجرت كرد و پس از مدتي با حضرت امام خميني، هم حجره و هم بحث شد. ايشان در قم از محضر استادان بزرگواري همچون حاج شيخ عبدالكريم حائري، سيد محمد تقي خوانساري، سيد محمد حجت، محمدعلي شاه آبادي و ميرزاجواد آقا ملكي تبريزي دروس خارج فقه و اصول، عرفان، سير و سلوك و حكمت و فلسفه را فراگرفت و سپس در نجف در پاي درس بزرگاني چون آقاضياءالدين عراقي و ميرزا ابوالحسن مشكيني به شاگردي نشست. آيت‏اللَّه لواساني در سال 1314ش از طرف مراجع بزرگ قم به توليت مدارس فيضيه و دارالشفا منصوب شد و اين دو حوزه علميه را به مدت شش سال به بهترين وجه اداره كرد. اين عالم مجاهد پس از آغاز نهضت اسلامي به رهبري امام خميني، بارها حمايت قاطع خود را از امام عنوان كرده و پس از تبعيد ايشان به تركيه، به نمايندگي تام‏الاختيار آن حضرت در تهران منصوب گرديد. فعاليت‏هاي آيت‏اللَّه لواساني پس از مدتي براي رژيم گران آمد و ايشان را به مدت سه سال به منطقه هشت‏پر در تالش تبعيد كردند. وي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، بي‏هيچ نام و عنواني در كنار امام قرار گرفت و تا آخرين لحظه پشتيبان آن حضرت بود. اين مرد الهي سرانجام در 8 مهر 1369 ش برابر با نهم ربيع الاول 1411 ق در 84 سالگي دارفاني را وداع گفت و در حرم مطهر حضرت معصومه به خاك سپرده شد.
 
جلال الدين محمد بن بهاء الدين محمد، معروف به مولانا، مولوي، ملاي روم و جلال الدين رومي، در سال 604ق در بلخ به دنيا آمد. در كودكي با پدرش بهاءالدين محمد معروف به بهاء ولد، مقارن حمله مغول به آسياي صغير (تركيه امروزي) رفت و با خاندانش در قونيه مستقر شد. مولوي پس از فراگيري علوم از پدر و ديگر استادان قونيه و شام به تدريس پرداخت. وي بعدها با عارفي واصل و بزرگ به نام شمس الدين محمد تبريزي در قونيه ملاقات كرد و از نَفَسِ گرم او چنان به تاب و تب افتاد كه ديگر تا دم واپسين، سردي نيافت و هيچ‏گاه از ارشاد سالكان و افاضه حقايق الهيه باز نايستاد. از اين دوره پرشور كه سي سال از پايان حيات مولوي را شامل مي‏شود، آثار بي‏نظيري از اين استاد بزرگ به وجود آمد. در مثنوي معنوي كه آن را به‏حق بايد يكي از بهترين نتايج انديشه و ذوق فرزندانِ آدم و چراغ فروزانِ راه عرفان دانست، مولوي، مسائل مهم عرفاني، ديني و اخلاقي را مطرح كرده و هنگام توضيح، به بيان آيات و احاديث و امثال مبادرت مي‏جويد. غير از مثنوي، غزل‏هاي مولوي به منزله درياي جوشاني از عواطفِ حاد و انديشه‏هاي بلند شاعر است كه با نشيب و فراز همراه است. همچنين كتبِ فيه ما فيه، مكاتيب و مجالس سبعه از جمله آثار منثور مولانا است. مولانا جلال الدين رومي، سرانجام در سال 672 ق در 68 سالگي به وصال معبود شتافت و پس از تشييع و نمازي با شكوه، در قونيه به خاك سپرده شد. مزار او در تركيه، زيارتگاه دوستداران ادب پارسي و عرفان اسلامي است.
 
اندلس سرزميني است در جنوب غربي اروپا كه شامل كشورهاي اسپانيا، پرتغال و منطقه‏ي اشغالي (انگليس) جبل الطارق مي‏باشد. اندلس از سوي سپاهيان اسلام به فرماندهي طارق بن زياد در سال 92 قمري فتح گرديد و قسمت اعظم مردم اين منطقه تا سال 95 قمري با طيب خاطر، دين اسلام را پذيرفتند. حكومت اسلامي تا سال 422 قمري در اين منطقه ادامه يافت وليكن دراين تاريخ به خاطر بي‏كفايتي حاكمان مسلمان و دسيسه‏هاي مسيحيان و حكومت‏هاي استعماري اروپا، اين كشور بزرگ به دست مسيحيان افتاد و ميان 23 پادشاه اروپايى تقسيم و تجزيه گرديد. مسلمانان اين كشور از اميرالمسلمين مغرب (يوسف بن تاشفين مرابطي) ياري خواستند و در سال 749 قمري در نبردي معروف به "زلاقه"، مسيحيان متحمل شكست شده و اين كشور به مغرب، ضميمه گشت. اما پس از مدتي حكومت مرابطين نيز به ضعف و سستي گراييد و مجدداً اندلس در تصرف مسيحيان درآمد و تجزيه گرديد.
 
ابن حَبّان مورخ و محدث مشهور قرن چهارم هجري،مقدمات علوم را از اساتيد معروف عصرخود آموخت و سپس به نيشابور كه در آن زمان، يكي از مراكز مهم كسب علم ودانش بود، رفت و به ادامه‏ي تحصيل پرداخت. ابن حبّان از صاحب نظران در علم حديث به شمار مي‏رفت و در اين زمينه، آراء و نظرات ويژه‏اي داشت. وي چندين بار به مقام قضاوت در شهرهاي مختلف منصوب شد. ابن حبان كتابخانه‏ي شخصي خود رابراي استفاده و نسخه برداري ديگر دانشمندان وقف كرد، اما بيشتر كتب او از بين رفته است. از آثار باقي مانده‏ي ابن حبان مي‏توان به الثقات و روضة العقلاء اشاره كرد.
 
كشورتركيه ازامپراطوري عثماني مستقل شد. پس ازجنگ جهاني اول، امپراطوري عثماني به كشورهاي كوچك تقسيم شد. با جدايي اكثرسرزمين هاي عربي چون فلسطين ، عراق، اردن و سوريه مردم تركيه نيز مخالفت خودراباسلطه عثماني آغازكردند. بدنبال اين مخالفت ها ، سلطان عثماني ازحكومت عزل شد و« مصطفي كمال پاشا» بالقب «آتاتورك »، به رياست جمهوري انتخاب شد. ازآن پس آتاتورك به شيوه استبدادي حكومت كرد. اوباوضع قانون اساسي جديد، فرهنگ و آداب ورسوم و سنن مردم تركيه راتغيير داد. تركيه با وسعتي بيش از هفتصد و هشتاد هزاركيلومتر درغرب آسيا قراردارد.
 
پيمان مونيخ در اجلاس تاريخي در مونيخ امضا شد.هدف از برگزاري اجلاس مونيخ كه از بيست و نهم سپتامبر كار خود را شروع كرده بود, يافتن راه حل براي رفع اختلافات آلمان و چكسلواكي بود .بر اساس پيمان مونيخ ,قسمتي از چكسلواكي به آلمان ضميمه شد اما اين كشور پس از جنگ در سال 1945, بخشهاي جدا شده را مجددا باز پس گرفت ,و نيروهاي آلمان را از خاك خود بيرون راند.
 
مخترع مقياس ريشتر براي اندازه گيري شدت زلزله ؛ درايالت كاليفرنياي امريكا درگذشت. چارلز ريشتر به هنگام مرگ 75سال داشت. ريشتر در سال1930ميلادي با همكاري بِنوگوتنبرگ زلزله ها را ازيك تا 9درجه بندي كرد و مقياس ريشتر را به ثبت برساند. قبل از آن دانشمندان مي كوشيدند كه زلزله ها را براساس تأثير ظاهري آنها درجه بندي كنند.
 
پس از انضمام اتريش به آلمان در دوازدهم مارس سال 1938م، چون كشورهاي عمده اروپا يعني انگليس و فرانسه در برابر هيتلر، ديكتاتور آلمان عكس العملي نشان ندادند، لذا هيتلر مصمم شد همان بلا را بر سر چكسلواكي هم بياورد. ازاين رو پس از به راه انداختن تبليغاتي سازمان يافته در ايالت سودت چكسلواكي، قرار بر اين شد كه اين منطقه به آلمان الحاق گردد. در اين ميان نوويل چِمْبِرلَن نخست وزير محافظه كار انگليس كه حاضر بود صلح را به هر قيمتي حفظ كند در سپتامبر 1938م به مونيخ پرواز كرد تا در كنفرانسي كه آدولف هيتلر و بنيتو موسوليني رهبران آلمان و ايتاليا و ادوارد دالاديه نخست‏وزير فرانسه نيز در آن شركت داشتند، حضور يابد. هدف از برگزاري اين كنفرانس، يافتن راه حلي براي اختلافات آلمان و چكسلواكي و حل و فصل مسائل اروپا بود كه در نهايت به الحاق ايالت سودت چكسلواكي به آلمان منجر شد. اين پيمان بر رويدادهاي بعدي اروپا تأثير گذاشت و هم‏چنين ماهيت استعمارگرانه دول غربي را آشكار ساخت. در كنفرانس مونيخ، هيتلر دريافت كه سران كشورهاي اروپايى در برابر زياده‏طلبي‏هاي وي مقاومت چنداني نشان نمي‏دهند. با اين حال در اول اكتبر 1938م، هيتلر با حمله علني به چكسلواكي، تمام آن سرزمين را ضميمه آلمان كرد و پس از مدتي به ديگر كشورهاي اروپايي اعلان جنگ داد. سرانجام پس از خاتمه جنگ جهاني دوم در سال 1945، چكسلواكي، سرزمين‏هاي خود را باز پس گرفت. (ر.ك: 1 اكتبر)
 
پس از استقلال اندونزي در سال 1950م، دكتر احمد سوكارنو به عنوان اولين رئيس جمهور اين كشور برگزيده شد و طي سال‏هاي بعد، شهرتي فراوان يافت. اما در فاصله سال‏هاي 1955 تا 1965م، وي با گرايش به چپ و وابستگي روزافزون به بلوك شرق، موقعيت خود را در ميان گروه‏هاي دست راستي و اسلامي از دست داد. در اين مدت، حزب كمونيست اندونزي نيز به نيرومندترين تشكيلات سياسي كشور مبدل شد. در اين ميان، دكتر سوكارنو در طي يك ماجراي اسرارآميز كه كودتاي حزب كمونيست اندونزي محسوب مي‏شد وضعيتي نامعلوم يافت. پس از آن، در 30 سپتامبر 1965م، يك ضد كودتاي وابسته به غرب به رهبري يك ژنرال ارتشي به نام سوهارتو صورت گرفت. به اين ترتيب كه در اين روز، ارتش اندونزي به بهانه خنثي كردن توطئه كودتا از طرف حزب كمونيست، دست به يك ضد كودتا زد و صدها هزار نفر از اعضاي حزب كمونيست اندونزي را قتل عام كرد. ضد كودتاي سوهارتو، يكي از كشتارهاي بي‏سابقه را در تاريخ به نمايش گذاشت و بنابر اخبار منتشر شده، در جريان آن، ظرف چند روز اول، بين 400 تا 700 هزار نفر از مردم اندونزي به بهانه كمونيست بودن، قتل‏عام شدند. نظاميان پس از به دست گرفتن قدرت، سوكارنو را در مقام رياست جمهوري نگاه داشتند، ولي سوكارنو ديگر جز حضور در مراسم و تشريفات مربوط به رياست جمهوري اختياري نداشت، تا اين‏كه يك سال بعد، از اين مقام تشريفاتي نيز مستعفي شد و ژنرال سوهارتو قدرت را در دست گرفت. سوهارتو كه از طرف قدرت‏هاي غربي حمايت مي‏شد پس از به قدرت رسيدن، فعاليت حزب كمونيست اندونزي را به سبب كشتار فراوان غيرقانوني اعلام كرد و از آن پس قدرت مطلق را در كشور در دست گرفت. سوهارتو سرانجام در حالي كه ابتداي هفتمين دوره رياست جمهوري خود را مي‏گذارند، بر اثر شورش‏هاي گسترده و تظاهرات اعتراض‏آميز، در ماه مه 1998م از قدرت كناره‏گيري كرد.
 
كشور افريقايى بوتْسوانا با 581/730 كيلومتر مربع مساحت، در جنوب قاره افريقا و در همسايگي كشورهاي افريقاي جنوبي، زيمبابْوه و ناميبيا واقع شده است. جمعيت اين كشور بيش از 1/5 ميليون نفر است كه عمدتاً سياه‏پوست و داراي مذاهب قبيله‏اي مي‏باشند. پيش‏بيني شده است جمعيت بوتسوانا تا سال 2025 به حدود دو ميليون و دويست هزار نفر برسد. پايتخت بوتسوانا، شهر گابرون نام دارد و داراي واحد پول، پولا است. اين سرزمين كه قبلاً بچوانالند ناميده مي‏شد به علت قرار گرفتن در مركز افريقاي جنوبي و تردد گروه‏هاي استعمارگر به چهارراه مرگ موسوم شده بود. قبايل اصلي اين كشور بوئرها و تسواناها هستند كه رهبران آن‏ها ضمن اتحاد با يك‏ديگر و شكل دادن بوتسوانا، براي مقابله با اقوام مهاجم جهت دريافت كمك‏هاي مالي و نظامي به لندن رفتند و به اين صورت پاي دولت استعمارگر انگلستان را به اين كشور باز نمودند. بوتسوانا از سال 1885م تحت استعمار انگلستان قرار گرفت اما از نيمه دوم قرن بيستم نداي استقلال خواهي در اين كشور نيز برخاست و پس از مبارزات مردمي، در 30 سپتامبر سال 1966 به استقلال دست يافت و داراي حكومت جمهوري شد و در همان سال به عضويت سازمان ملل متحد درآمد.