دروغ پردازان در حوزه حديث شيعه (3)


 

نويسنده: محمّدعلي رضايي اصفهاني




 

15 ـ محمّد بن على، أبو سمينة، الصّيرفى (بن ابراهيم بن موسى ابوجعفر القرشى):
 

اتّهام: مشهور به دروغگويى بوده است97؛ غالى، فاسد الاعتقاد و ضعيف است.98
دليل: نجاشى رجال مى گويد كه او در كوفه مشهور به روغگويى بوده است و علاّمه مامقانى، دروغگويى او را نقل مى كند99 و آية اللّه خويى در معجم الرّجال، او را ضعيف مى داند.100
ابن وليد، رواياتى را كه «محمد بن احمد بن يحيى» از ابى سمينة نقل مى كند، استثنا كرده و ضعيف ندانسته است.101
نظريّه: از ابن وليد، عجيب است كه از چنين فرد دروغگو و منحرفى، روايات را قبول مى كند
شايد ايشان قرائنى بر صحّت داشته، كه البتّه يقين و عقيده اش براى ما حجّت نيست.
شرح حال: او در كوفه مشهور به دروغگويى بود و سپس وارد قم شد و مدّتى مهمان احمد بن محمد بن عيسى بود. سپس مشهور به غلو شد و مخفى گشت؛ امّا احمد بن محمد بن عيسى او را از قم اخراج كرد.102
او را از اصحاب امام رضا(علیه السّلام) دانسته اند.

تأليفات:
 

الف- كتاب الدّلائل،
ب- كتاب الوصايا،
ج- كتاب العتق،
د- كتاب «عمّ يتسائلون»،
ه- كتاب الآداب.103

16 ـ محمّد بن مقلاص، أبو زينب الأسدى، أبو الخطّاب الأجدع، الزّراد (البزّاز ـ السّراد ـ البرّاد)، مولى بنى أسد، (أبالطّيبات ـ أبا اسماعيل):
 

اتّهام: مورد لعنت امام صادق(علیه السّلام) واقع شده است104؛ ملعون است؛ چرا كه به امام صادق(ع) دروغ مى بست و چيزهايى را كه نفرموده بود، منتشر مى كرد و امام(علیه السّلام) را مى ترسانيد.105
دليل: علاّمه مامقانى در مقباس106 و صاحب بهجة الآمال و خلاصة الأقوال و غضائرى و ديگران نقل كرده اند كه او مورد نفرين و لعنت امام صادق(علیه السّلام) واقع شده است.107
در اين مورد، روايات كثيرى نقل شده است و حتى از نزديكى به او و پيروانش نهى شده است و در توقيعى كه صادر شد، همه ائمه(علیهم السّلام) از ابوالخطّاب برائت جسته اند.108
شرح حال: ابوالخطّاب، فرد احمق و كند ذهنى بود كه مطالب و احاديث را حفظ نمى شد، ولذا مطالبى را از خود به آنها اضافه مى كرد. او فاسدترين افراد كوفه بود. در مورد نماز مغرب عقيده داشت كه تا وقتى ستاره ها در شب ظاهر نشوند، برگزار نشود. پيروان او را خطّابيّه گويند كه عقايد عجيبى در مورد نماز و روزه داشته اند.109

17 ـ محمّد بن موسى بن عيسى الهمدانى السّمّان، أبو جعفر:
 

اتهام: غالى، جاعل احاديث و اصول، و ضعيف است.110
دليل: نجاشى نقل مى كند كه قمى ها او را به خاطر غلو تضعيف كرده اند و ابن وليد گفته كه او جعل حديث مى كرده است.111
مرحوم مامقانى از محمّد بن الحسن بن وليد نقل مى كند كه او دو «اصل» به نامهاى «اصل النّرسى» و «اصل زيد الزّرّاد» را جعل كرده است.112

تأليفات:
 

الف- كتاب ما روى فى أيّام الأسبوع،
ب- كتاب الردّ على الغلات.113

18 ـ محمّد بن فرات، الجعفى الكوفى (الجزمى):
 

اتّهام: ضعيف است114؛ ادّعاى نبوّت داشته و غالى و شارب خمر بوده است. بر امام رضا(ع) دروغ مى بست و لذا مورد لعن حضرت قرار گرفت.115
دليل: كلام نجاشى و ابن غضائرى بر تضعيف او و روايات كشّى بر مذمّت او دلالت دارد.116
كشّى نقل مى كند كه امام رضا(علیه السّلام) فرمود:
«يا يونس، أما ترى إلى محمّد بن فرات و مايكذب علىّ… يا يونس، انّما قلت ذلك ليحذر عنه أصحابى وتأمرهم بلعنه والبرائة منه فإنّ اللّه هو برئ منه».117

تأليفات:
 

1 ـ نجاشى مى گويد كتابى داشته است ولى نام آن را نمى برد؛118
2 ـ مطالبى در تفسير از او نقل شده است، از جمله اينكه از امام باقر(علیه السّلام) نقل مى كند كه: سألته عن قول اللّه عزّوجلّ: «وتقلّبك فى السّاجدين». قال: «فى أصلاب النبيّين»119

19 ـ المغيرة بن سعيد، رأس المغيرة:
 

اتّهام: كذّاب بود120 و به امام باقر(علیه السّلام) دروغ مى بست و احاديثى را داخل احاديث حضرت مى نمود؛ غالى بود و احاديثى را بر مذهب غلو جعل مى كرد.
دليل: كشّى او را كذّاب مى داند و روايات متعدّدى از امام صادق(علیه السّلام) و امام رضا(علیه السّلام) نقل مى كند كه مغيره را نفرين و لعنت مى كنند.121
مرحوم مامقانى و آية اللّه خويى(رحمت الله علیه) نيز او را كذاب و ملعون معرفى مى كنند.122 براى مثال، چند روايت را ذكر مى كنيم.
كشّى با سند خود، از هشام بن حكم نقل مى كند: انّه سمع أبا عبداللّه(علیه السّلام) يقول:
«لاتقلبوا علينا حديثا إلاّ ما وافق القرآن والسنة أو تجدون معه شاهدا من أحاديثنا المتقدمة، فإنّ المغيرة بن سعيد لعنه اللّه دسّ فى كتب أصحاب أبى أحاديث لم يحدث بها أبى؛ فاتّقوا اللّه ولاتقبلوا علينا ماخالف قول ربّنا تعالى و سنّة نبيّنا محمّد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فإنّا إذا حدّثنا قلنا: قال اللّه عزّوجلّ وقال رسول اللّه(صلّی الله علیه و آله و سلّم) »123
و نيز:
عن يونس عن هشام بن الحكم، انّه سمع أبا عبداللّه(علیه السّلام) يقول:
«كان المغيرة بن سعيد يتعمّد الكذب على أبى، ويأخذ كتب أصحابه وكان أصحابه المستترون بأصحاب أبى يأخذون الكتب من أصحاب أبى فيدمغونها إلى المغيرة، فكان يدسّ فيها الكفر والزّندقة ويسندها إلى أبى ثم يدفعها إلى أصحابه، فيأمرهم أن يثنوها فى الشيعة، فكلّما كان فى كتب أصحاب أبى من الغلوّ فذاك ممّا دسّه المغيرة بن سعيد فى كتبهم»124
همچنين: عن أبى عبداللّه(علیه السّلام) قال سمعته يقول:
«لعن اللّه المغيرة بن سعيد؛ إنّه كان يكذب على أبى، فاذقه اللّه حرّ الحديد؛ لعن اللّه من قال فينا مالانقوله فى أنفسنا؛ لعن اللّه من أزلنا عن العبودية للّه الذى خلقنا وإليه مآبنا ومعادنا وبيده نواصينا»125

20 ـ مفضّل بن صالح، أبوجميلة النّحاس الأسدى (النّخّاس):
 

اتهام: كذّاب، جاعل حديث و ضعيف است.126
دليل: نجاشى او را تضعيف مى كند؛ بلكه تضعيف او را مورد قبول همه اصحاب مى داند.127 و نيز ابن غضائرى او را كذّاب و واضع حديث مى داند.128
البته او از كسانى است كه در اسناد كامل الزّيارات واقع شده است و برخى مثل «المحقّق الوحيد» سعى كرده اند او را توثيق كنند؛ چرا كه از بزرگان (اصحاب اجماع) نقل حديث مى كند.129
امّا مرحوم خويى (رحمت الله علیه) در معجم الرّجال، او را موثّق نمى داند. چرا كه نقل تضعيف نجاشى، با وقوع او در اسناد كامل الزّيارات معارض است.130
ابن غضائرى نقل مى كند كه از مفضّل شنيده شده است كه گفته: من نامه معاويه به محمّد بن ابى بكر را جعل كردم.131
شرح حال: او را از اصحاب امام صادق(علیه السّلام) شمرده اند و در زمان امام رضا(علیه السّلام) فوت كرده است. برخى گفته اند: نخّاس (نحّاس) بوده و برخى او را حدّاد (آهنگر) دانسته اند. او در موارد زيادى از امام صادق(علیه السّلام) و امام رضا(علیه السّلام) روايت نقل مى كند.132

21 ـ يزيد الصّائغ :
 

اتهام: دروغگو133، واقفى، و ضعيف است.134
دليل: كلام كشّى كه او را از كذّاب هاى مشهور مى داند.135
مؤلّف الوجيزة او را ضعيف مى داند.136
و مرحوم مامقانى او را دروغگو معرفى مى كند.137

22 ـ يونس بن ظبيان الكوفى :
 

اتّهام: دروغگو، ضعيف، مخلّط و وضّاع (زياد جعل كننده حديث) است.138
دليل: نجاشى او را جدّا ضعيف مى داند و همه كتابهاى او را تخليط مى شمرد.139
ابن غضائرى او را غالى و كذّاب و جاعل حديث مى داند.140
كشّى با سند خود از امام كاظم (علیه السّلام) نقل مى كند كه حضرت بر او هزاران بار لعنت فرستاد (لعن يوسف بن ظبيان ألف لعنة يتبعها ألف لعنة).141
تذكّر: بعضى روايات از امام صادق(علیه السّلام) در مورد مدح يونس وارد شده است كه يا سند آن ضعيف است و يا حمل بر تقيه مى شود و يا اينكه يونس در زمان امام صادق(علیه السّلام) هنوز غالى نشده بوده است.142
شرح حال: او كسى بود كه ادّعا مى كرد در حال طواف به او ندا مى شد كه «انّى أنا اللّه لا إله أنا فاعبدنى وأقم الصّلاة لذكرى…».143
تأليفات: از كلام نجاشى و غير او استفاده مى شود كه يونس كتابهايى داشته است ولى آنها را نام نبرده اند.144

پى‏نوشت :
 

97 . تلخيص مقباس الهداية268/
98 . معجم رجال الحديث، ج16، شرح حال محمد بن على بن ابراهيم بن موسى.
99 . تلخيص مقباس الهداية268/
100 و101 . معجم رجال الحديث، ج297/16
102 و103 . معجم رجال الحديث، ج297/16
104 . تلخيص مقباس الهداية268/
105 . بهجة الآمال، ج466/6 ـ 647 و …
106 . تلخيص مقباس الهداية268/
107 تا 109 . بهجة الآمال، ج646/6 ـ 647 و…
110 . تلخيص مقباس الهداية269/
111 . رجال نجاشى338/
112 . تلخيص مقباس الهداية269/
113 . رجال نجاشى338/
114 . رجال نجاشى363/
115 . بهجة الآمال، ج551/6
116 . همان.
117 . همان552/
118 . رجال نجاشى363/
119 . بهجة الآمال552/
120 . تلخيص مقباس الهداية269/
121 . معجم رجال الحديث، ج275/18
122 . تلخيص مقباس الهداية269/ و معجم رجال الحديث، ج275/18
123 . معجم، ج275/18
124 و 125 . همان.
126 . تلخيص مقباس الهداية269/
127 تا 132 . معجم رجال الحديث، ج287/18
133 . تلخيص مقباس الهداية269
134 تا 136 . بهجة الآمال، ج315/7
137 . تلخيص مقباس الهداية269/
138 . تلخيص مقباس الهداية269/
139 . رجال نجاشى448/
140 . بهجة الآمال ج354/7
141 تا 143 . همان355/
144 . همان 5/ ـ 354
 

منبع:فصلنامه علوم حديث>شماره 3