مقدمه:
به طور طبیعی جهان، آمیخته با نشاط و غم، شادی و رنج، امید و شکست، ثروت و تنگدستی و… است. تمامی این ویژگی‌ها، برخاسته از توانمندی‌ها و ناتوانایی‌های خود افراد و یا تزاحم و مزاحمت‌های افراد دیگر و شرایط خاص می‌باشد.

 بنابراین در ریشه‌یابی خوشبختی‌ها و موفقیت‌ها و یا بدبختی‌ها و ناکامی‌ها باید هشیار بود که فرافکنی نشود و سهم کوتاهی و بی‌احتیاطی خود افراد از سهم محدودیت شرایط و مزاحمت دیگران جداسازی و شناخته شود و برای هر کدام راه «حلّ» پیدا کرد و در برابر هر کدام راهکار «تحمل» جستجو کرد.
 
خداوند متعال، همیشه کمال نعمت را ارزانی یک فرد نکرده است؛ همان‌گونه که نهایت بدبختی را برای یک شخص روا نمی‌دارد.
 
 آیا شما می‌توانید در این جهان مادی، انسانی را پیدا کنید که از همه جهات، از نعمت‌ها و خیرات برخوردار باشد تا بگوییم خداوند کمال نعمت را به وی داده است؟
 
 از سوی دیگر، آیا می‌توان در این عالم طبیعی، شخصی را یافت که از همه نظر در بدبختی‌ها و شرور به سر می‌برد تا اذعان کنیم که خداوند متعال، او را در نهایت بدبختی فروبرده است!؟ آنچه می‌بینیم، این حقیقت است که نعمت‌ها و بدبختی‌ها در هم آمیخته است و نمی‌توان شخصی را یافت که در نعمت مطلق یا بدبختی مطلق به سر برد.
 
بسیاری هستند که از نظر معیشتی در رفاه‌اند؛ ولی از مشکلات روحی و روانی، جسمی و خانوادگی در امان نیستند. فراوانند افرادی که از زیبایی و استعداد سرشار برخوردارند.
 
 امّا در گرفتاری‌های اخلاقی، مالی، خانوادگی، جسمی و… در عذاب‌اند. چنان‌که گروه زیادی از مردم از نظر مالی زندگی ضعیفی دارند، اما از سلامت جسمانی و روانی برخوردارند و زندگی ساده خود را با صفا و صمیمیت می‌گذارند.
 
سهم زیادی از خوشبختی‌ها یا بدبختی انسان‌ها، ریشه در عملکرد و اراده و انتخاب خود آنان دارد و بخشی از گرفتاری‌ها و محدودیت‌ها ناشی از کوتاهی و یا ظلم و ستم دیگران است.
 
 در هر دو صورت توانمندی یا کوتاهی خود و کمک یا ظلم دیگران، یک صحنه آزمون برای انسان است که چگونه شکرگزار توانمندی‌ها و نیکوکاری دیگران باشد و چگونه کوتاهی خود و یا ظلم دیگران را جبران کند.

چرا یک عده ثروتمند و یک عده فقیر ند
فقیر و ثروتمند از منظر قرآن
« لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السَّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ

 ـ نیکى، (تنها) این نیست که روىِ خود را به سوى مشرق و مغرب کنید؛ بلکه نیکى(و نیکوکار) کسى است که به خدا، و روز رستاخیز، و فرشتگان، و کتاب(آسمانى)، و پیامبران، ایمان آورده؛ و مال(خود) را، با همه علاقه اى که به آن دارد.

 به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق مى کند؛ نماز را برپا مى دارد و زکات را مى پردازد.

 و(همچنین) کسانى که به عهد خود-به هنگامى که عهد بستند-وفا مى کنند؛ و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان جنگ، استقامت به خرج مى دهند؛ اینها کسانى هستند که راست مى گویند؛ و اینها هستند پرهیزکاران » (1)

« الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلا ـ مال و فرزند، زینت زندگى دنیاست؛ و باقیات صالحات ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخش تر است » (2)

« وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظیمٌ ـ و بدانید اموال و اولاد شما، وسیله امتحان است؛ و پاداش عظیمى نزد خداست» (3)

« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون ـ اى کسانى که ایمان آورده اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانى که چنین کنند، زیانکارانند » (4)

« فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ ـ و(فزونى) اموال و اولاد آنها، تو را در شگفتى فرو نبرد؛ خدا مى خواهد آنان را به وسیله آن، در زندگى دنیا عذاب کند، و در حال کفر بمیرند » (5)
 
فقیر و غنی از منظر روایات
روایات ما موید این سخن هستند؛ به طور مثال امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند:ـَنْ أَبـِی عـَبـْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ فُقَرَاءَ الْمُسْلِمِینَ یَتَقَلَّبُونَ فِی رِیَاضِ الْجـَنَّةِ قـَبـْلَ أَغـْنـِیـَائِهِمْ بِأَرْبَعِینَ خَرِیفاً ثُمَّ قَالَ سَأَضْرِبُ لَکَ مَثَلَ ذَلِکَ إِنَّمَا مَثَلُ ذَلِکَ مـَثـَلُ سـَفـِیـنـَتَیْنِ مُرَّ بِهِمَا عَلَی عَاشِرٍ فَنَظَرَ فِی إِحْدَاهُمَا فَلَمْ یَرَ فِیهَا شَیْئاً فَقَالَ أَسْرِبُوهَا وَ نَظَرَ فِی الْأُخْرَی فَإِذَا هِیَ مَوْقُورَةٌ فَقَالَ احْبِسُوهَا(6)

امام صادق علیه السلام فرمود: فقراء مسلمان چهل خریف پیش از توانگرانشان در باغ‌های بهشت می‌خرامند، سپس فرمود: برایت مثلی بزنم، حکایت این دو دسته حکایت دو کشتی است که بگمرک رسند و گمرکچی یکی را خالی بیند و گوید رها کنید برود، و دیگری را پر از بار بیند و گوید نگهش دارید.

توضیح: خریف در روایات به یکسال و هفتاد سال و هزار عام تفسیر شده است.
 
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَلْتَفِتُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَی فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِینَ شَبِیهاً بِالْمُعْتَذِرِ إِلَیْهِمْ فَیَقُولُ وَ عِزَّتِی وَ جـَلَالِی مـَا أَفـْقـَرْتـُکـُمْ فِی الدُّنْیَا مِنْ هَوَانٍ بِکُمْ عَلَیَّ وَ لَتَرَوُنَّ مَا أَصْنَعُ بِکُمُ الْیَوْمَ فـَمـَنْ زَوَّدَ أَحـَداً مـِنـْکـُمْ فِی دَارِ الدُّنْیَا مَعْرُوفاً فَخُذُوا بِیَدِهِ فَأَدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ قَالَ فَیَقُولُ رَجـُلٌ مـِنـْهـُمْ یـَا رَبِّ إِنَّ أَهـْلَ الدُّنـْیـَا تـَنـَافـَسُوا فِی دُنْیَاهُمْ فَنَکَحُوا النِّسَاءَ وَ لَبِسُوا الثِّیـَابَ اللَّیِّنَةَ وَ أَکَلُوا الطَّعَامَ وَ سَکَنُوا الدُّورَ وَ رَکِبُوا الْمَشْهُورَ مِنَ الدَّوَابِّ فَأَعْطِنِی مـِثـْلَ مـَا أَعـْطـَیـْتـَهُمْ فَیَقُولُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَکَ وَ لِکُلِّ عَبْدٍ مِنْکُمْ مِثْلُ مَا أَعْطَیْتُ أَهْلَ الدُّنْیَا مُنْذُ کَانَتِ الدُّنْیَا إِلَی أَنِ انْقَضَتِ الدُّنْیَا سَبْعُونَ ضِعْفاً(7)

امام صادق علیه السلام فرمود: خدایq روز قیامت مانند پوزش به فقراء مؤنین توجه کند و فرماید: به عزت و جلالم سوگند که شما را در دنیا به واسطه خواری شما نزد خود فقیر نساختم، امروز رفتار مرا با خود می‌بینید، هر کس در دنیا به شما نیکی نموده، دستش را بگرید و به بهشتش در آورید.

مردی از فقرا گوید: پروردگارا؛ اهل دنیا با یکدیگر در دنیا مسابقه گذاشتند، با زن‌ها نزدیکی کردند، جامه‌های نازک پوشیدند، خوراک خوردند، در کاخ‌ها نشستند،.

و مرکب‌های معروف و مشهور را سوار شدند، به من هم مثل آن چه به آنها دادی عطا فرما، خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: برای تو و هر یک از شماست هفتاد برابر آن چه به اهل دنیا دادم از آغاز تا انجام دنیا.
 
ثروتمند و فقیر هردو در حال امتحان الهی هستند.
در منطق الهی مالک امور تنها خداست و غیر او تنها امانتدار خدا هستند. لذا هیچ کس بالذّات ثروتمند نیست بلکه همه فقیر بالذّات هستند و هیچ موجودی جز خدا ، مالک وجود خود نیست کجا رسد مالک موجود دیگری باشد.

« یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید. ــــــ اى مردم شما(همگى) فقیر و نیازمند به خدایید؛ و تنها خداوند است که بى نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است.(8)

 بنا بر این ، ثروتمندان ، به حقیقت مالک مال نیستند بلکه مانند کارمند یا رئیس بانکی هستند که ثروت فراوانی به آنها سپرده شده تا طبق قانون آن را به دیگران واگذار نموده اقتصاد کشور را به گردش درآورند.

 لذا اگر خدا به برخی ثروت افزونتری داده چنین نیست که آن ثروت را تماماً به خود آنها داده باشد؛ بلکه خدا ثروتمندان را طبق قوانین شریعت مأمور نموده که مال را به اهلش برسانند.

 پس اگر چنین کردند تکلیف خود را انجام داده و اجر آن را خواهند داشت ، در غیر این صورت همان مال و ثروت موقّت دنیایی ، موجب شقاوت و بدبختی اخروی آنها را فراهم ساخت. 

فقراء نیز مکلّفند که هنگام نیاز جز به کرم خدا چشم نداشته باشند و جز از راه مشروع در طلب روزی برنیایند. لذا همان گونه که ثروتمندان با ثروت امتحان می شوند ، فقراء نیز با فقرشان مورد امتحان قرار می گیرند.
 
فقیر و غنی هر دو در برابر خداوند مساوی هستند.
بنا بر این ، ثروت ، صرفاً یکی از عوامل امتحان الهی است که تکلیف مضاعفی بر صاحبش موجب می شود؛ کما اینکه فقر نیز یکی از عوامل امتحان بشر است که آن هم تکلیفی را بر فقیر و غنی در پی دارد.

و اساساً دنیا جای بهره مندی نیست و همه چیز آن برای خودسازی و تهیّه توشه آخرت است. دنیا و ثروت و فقر آن برای کسی جدّی است که نظر به آخرت ندارد؛ و گرفتار جزء بینی شده و هستی را در همین دنیا خلاصه نموده است؛ اگر چه در زبان، قائل به برزخ و آخرت نیز باشد.

 اگر کسی بداند که آخرت یعنی ابدیّت و دنیا یعنی تنها هفتاد یا هشتاد سال زندگی پر زحمت ، آنگاه متوجّه می شود که خوشی یا سختی چند روزه ی دنیا در برابر خوشی و سختی ابدی آخرت هیچ نیست.

چرا که هر عددی هر چند بزرگ، در برابر بی نهایت ، حقیقتاً هیچ است؛ نسبت عدد یک به بی نهایت ، هیچ تفاوتی با نسبت عدد یک میلیارد نسبت به بی نهایت ندارد؛ و هر دو مساوی صفر می باشند.
 
آیا حکمتی در تفاوت بین فقیر و ثرتمند وجود دارد؟
 ثزوتمند و فقیر به یکدیگر محتاج هستند.
تفاوت در رزق باعث می شود که عدّه ای کارفرما و عدّه ای کارگزار و کارگر شوند؛ و به این وسیله چرخ زندگی اجتماعی می چرخد. در واقع خداوند به هر کسی استعدادهای خاصّی را روزی کرده است.

یکی از روزی سلامتی و قدرت بدنی برخوردار است و دیگری از روزی هوش و ابتکار و سومی از مال و منال دنیوی بهره بیشتر برده است ، و چهارمی حس هنری خوبی دارد و... و همه ی اینها از سنخ روزی است.

 لذا همه از روزی برخوردارند لکن سنخ روزیها متفاوت است؛ و همین امر باعث می شود که همه ی مردم به همدیگر محتاج باشند و این احتیاجهای متقابل باعث پدید آمدن اجتماع و بقاء آن می شود.

 خداوند متعال می فرماید:«أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ. آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم مى کنند؟!

ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضى را بر بعضى برترى دادیم تا برخی ، بعضی دیگر را در خدمت گیرند؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آورى مى کنند بهتر است.»(9)

تفاوت در رزق نشان از حضور و تدبیر عالم به دست پرودرگار است
گاه تفاوت رزق برای این است که خداوند متعال حضور خویش را در تدبیر عالم به بندگانش نشان دهد. و بفهماند که کثرت مال دنیا ، ارزش نبوده و علامت عنایت خاصّ خدا به کسی نیست.
 
خداوند متعال می فرماید:« با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها که خواهان زندگى دنیا بودند گفتند: اى کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم .
 
به راستى که او بهره عظیمى دارد. ـ اما کسانى که علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: واى بر شما ثواب الهى براى کسانى که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام مى دهند بهتر است، اما جز صابران آن را دریافت نمى کنند. ـــ سپس ما، او (قارون ) و خانه اش را در زمین فرو بردیم.
 
و گروهى نداشت که او را در برابر عذاب الهى یارى کنند، و خود نیز نمى توانست خویشتن را یارى دهد. ـ و آنها که دیروز آرزو مى کردند بجاى او باشند(هنگامى که این صحنه را دیدند) گفتند:
 
واى بر ما! گویى خدا روزى را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش مى دهد یا تنگ مى گیرد! اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو مى برد. اى واى گویى کافران هرگز رستگار نمى شوند. »(10)

و می فرماید: « و هنگامى که رحمتى به مردم بچشانیم، از آن خوشحال مى شوند؛ و هر گاه رنج و مصیبتى بخاطر اعمالى که انجام داده اند به آنان رسد، ناگهان مأیوس مى شوند. ــ
 
آیا ندیدند که خداوند روزى را براى هر کس بخواهد گسترده یا تنگ مى سازد؟!در این نشانه هایى است براى گروهى که ایمان مى آورند. ــ پس حقّ نزدیکان و مسکینان و در راه ماندگان را ادا کن! این براى آنها که رضاى خدا را می طلبند بهتر است، و چنین کسانى رستگارانند. ».(11)
 
ثروت زیادی و روزی زیادی از باب مجازات است
 گاهی روزی افزون و زیادی روزی ، از باب مجازات الهی است؛ یعنی خداوند متعال کسانی را که خدا را فراموش کرده و به دنیا چسبیده اند با امور دنیایی مشغول می کند تا بدون اینکه خود بدانند ناگهان خود را در آتش جهنّم ببینند.

 خداوند متعال می فرماید:« خدا روزى را براى هر کس بخواهد(و شایسته بداند) وسیع، براى هر کس بخواهد(و مصلحت بداند،) تنگ قرار مى دهد؛

ولى آنها به زندگى دنیا، شاد(و خوشحال) شدند؛ در حالى که زندگى دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزى است.»(12)

« آن کس که(تنها) زندگى زودگذر(دنیا) را مى طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم-و به هر کس اراده کنیم- مى دهیم؛
 
سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش مى سوزد در حالى که نکوهیده و رانده(درگاه خدا) است. ــ و آن کس که سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و کوشش کند-در حالى که ایمان داشته باشد- سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد.»(13)
 
رزق کم و فقیر بودن از باب کاهش طغیان و سرکشی
گاه تنگ نمودن روزی برای این است که بنده ی خدا طغیان نکند؛ یعنی همانطور که خدا روزی برخی افراد فاسق را از باب مجازات افزایش می دهد ، روزی برخی افراد مومن را هم کاهش می دهد تا همواره خود را محتاج خدا ببیند و راه طغیان پیش نگیرد.
 
خداوندت متعال می فرماید:« چنین نیست(که شما مى پندارید) به یقین انسان طغیان مى کند. ــ از اینکه خود را بى نیاز ببیند. »(14)

و می فرماید:« بخورید از روزیهاى پاکیزه اى که به شما داده ایم؛ و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى کند. »(15)
 
و ایضاً ««وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ ـ اگر خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم مى کنند؛ از این رو به مقدارى که مى خواهد(و مصلحت مى داند) نازل مى کند، که نسبت به بندگانش آگاه و بیناست»(16)
 
همچنین فرمود:« اى کسانى که ایمان آورده اید! هنگامى که در راه خدا گام مى زنید(و به سفرى براى جهاد مى روید)، تحقیق کنید! و بخاطر اینکه سرمایه ی ناپایدار دنیا(و غنایمى) به دست آورید، به کسى که اظهار صلح و اسلام مى کند نگویید:

«مسلمان نیستى» زیرا غنیمتهاى فراوانى(براى شما) نزد خداست. شما قبلاً چنین بودید؛ و خداوند بر شما منّت نهاد(و هدایت شدید). پس، (بشکرانه این نعمت بزرگ،) تحقیق کنید! خداوند به آنچه انجام مى دهید آگاه است. »(17)
 
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام کُلَّمَا ازْدَادَ الْعَبْدُ إِیمَاناً ازْدَادَ ضِیقاً فِی مَعِیشَتِهِ:امام صادق علیه السلام فرمود: هر اندازه ایمان بنده زیاد شود، تنگی معیشتش افزایش یابد.

شرح: چنان که در باب گذشته ثواب و پاداش بی پایان گرفتاری و ابتلاء در دنیا ذکر شد، و نیز ثروت بسیار موجب گردنگشی و تکبر شود و شخص ثروتمند به فقرا توهین و بی احترامی کند و قساوت قلب و خشونت پیدا کند، و سرگرمی و نگهداری اموال او را از خدا غافل سازد.

علاوه بر آن که اگر حقوق واجبه مال را نپردازد، ملعون و مطرود خداشود، ولی فقر سبب شود که شخص فقیر بر خدا توکل کندو به درگاه او دعا و تضرع نماید، علاوه بر تواضع وملایمت و صفات حمیده دیگری که زائیده فقر است، اگر فقیر صابر و شکیبا باشد.(18)
 
اگر تفاوت ها نبود کسی به استخدام دیگری در نمی آمد.
 همچنین اگر همه در یک سطح بودند به استخدام همدیگر در نمی آمدند ، لذا افراد برای این که از داشته های دیگران استفاده نمایند متوسل به زور می شدند ، همان گونه که کشورهای ثروتمند سعی می کنند.

با افزایش قدرت نظامی خود دیگر کشورهای ثروتمند را مطیع خود نمایند یا خود را از تجاوز آنها در امان نگه دارند. بین کمپانیهای ثروت و سرمایه داران نیز چنین رقابتهای سخت و گاهاً خونباری وجود دارد
  
سنت «اِمهال» و «املاء»، در ثروتمند شدن و فقیر شدن
 سنت اِمهال
خداوند میفرماید: « وَ ذَرْنی و الْمُکَذِّبینَ أُولِی النَّعْمَةِ و مَهِّلْهُمْ قَلیلاً » (19)  مرا با تکذیب ‌کنندگان صاحب‌ نعمت واگذار، و آنها را کمى مهلت ده!
 
از این آیه مشخص می شود قرار نیست خداوند نعمت و مادیات را از آنها بگیرد وگرنه همه کافران برای رسیدن به مادیات دنیا، ایمان می آورند و چنین ایمانی هیچ ارزشی نداشت؛ چون صرفا راهی بود برای اینکه آنها ثروتمند بشوند.
 
وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ

خداوند میفرماید: «اگر نبود که همه مردم دست از ایمان خود میکشیدند و کافر میشدند براى خانههاى کسانى که به خداى رحمن کفر مى ورزند، سقفهایى از نقره قرار م ىدادیم و نیز نردبانهایى که بر آنها بالا روند.

و هر گونه زینتى (براى آنان فراهم مىکردیم) ولى اینها همه جز وسیله کامیابى زندگى دنیا نیست، در حالى که آخرت نزد پروردگارت مخصوص اهل تقواست.(20)
 
 سنت املاء
. وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهین:خداوند در قرآن میفرماید: «کسانی که کافر شدهاند گمان نکنند این فراوانی نعمت به سود آنهاست، ما فراوان به آنها میدهیم تا بیشتر در گناه فرو روند و برای آنها در قیامت عذابی دردناک است (21)
 
بنابراین سنت خداست که کافران فقط در دنیا به نعمت برسند و از نعمات جاوید آخرت بیبهره گردند و خداوند از تارک نماز که به فرمودۀ اهلبیت (علیهم السلام) نوعی کفر در درون اوست، متنفر است لذا گاهی نعمت مادی را به او میدهد تا با فرورفتن در گناه از نعمت‌های آخرت محروم گردد.

ثروت همیشه نعمت نیست
ایند کلام را بشنوید: کَمْ مِنْ مُبْتَلًى بِالنَّعْمَاءِ. (22) همچنین ایشان فرمودند: اى فرزند آدم! زمانى که خدا را مى بینى که انواع نعمتها را به تو مى رساند تو در حالى که معصیت کارى، بترس. (یَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَیْتَ رَبَّکَ سُبْحَانَهُ یُتَابِعُ عَلَیْکَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِیهِ فَاحْذَرْهُ)

امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: چه بسیار انسانهایی که خداوند با فرستادنِ نعمت (و ثروت و...) بر آنها بلا می فرستد. (23)
 
  آنها منتظر فقر و گرفتاری می شوند، اما برعکس به ثروت و رفاه می رسند و عبادت را ترک کرده و در گناهان فرو می روند و عذاب آخرت خود را شدیدتر می کنند.
 
 همچنین هنگام جان دادن چون به بیشتر به نعمت های مادی وابسته شده اند و به نعمت های آخرت هم ایمان ندارند، دل کندن از ثروت برای آنها عذابی مضاعف هست.

همچنان که عروسکی به کودکی بدهیم و بعد از بازی و انسِ کودک با آن؛ به زور پس بگیریم که گریه و ناراحتی او بیشتر از زمانی می شود که اسباب بازی نداشت.
  
قرآن می فرماید: فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ: پس چون اندرزهایى را که به آنان داده شده بود، فراموش کردند.

درهاى هرگونه نعمت را به رویشان گشودیم (و در رفاه و مادیات غرق شدند) تا آنگاه که به آنچه داده شدند دلخوش کردند، ناگهان آنان را (به عقوبت) گرفتیم پس یکباره محزون و نومید گردیدند. (24) 
 
 امـام صـادق (ع ) فـرمـود: مصیبتها بخششهاى خدا است و فقر در خزانه خدا محفوظست (و آنرا جز به بنده عزیزش که خواهد او را بخود متوجه سازد ندهد).

وَ عـَنـْهُ رَفَعَهُ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْفَقْرَ أَمـَانـَةً عـِنـْدَ خـَلْقـِهِ فـَمـَنْ سَتَرَهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِثْلَ أَجْرِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ وَ مَنْ أَفْشَاهُ إِلَى مَنْ یـَقـْدِرُ عـَلَى قـَضـَاءِ حَاجَتِهِ فَلَمْ یَفْعَلْ فَقَدْ قَتَلَهُ أَمَا إِنَّهُ مَا قَتَلَهُ بِسَیْفٍ وَ لَا رُمْحٍ وَ لَکِنَّهُ قَتَلَهُ بِمَا نَکَى مِنْ قَلْبِهِ(25)

رسـولخـدا (ص ) فرمود: اى على ، همانا خدا فقر را نزد مخلوقش به امانت گذاشته هر که آنـرا نهان دارد، خدایش مانند پاداش روزه داریکه بعبادت بپاخاسته دهد.

و هر که آنرا نزد کـسیکه می تواند حاجتش را بر آورد فاش سازد، و او نکند او را کشته است ، آگاه باش که او را بـا شـمـشـیـر و نـیـزه نـکـشـتـه ، بـلکـه بـا زخـم بـه دل کشته است .
 
حمد و ستایش پروردگار در تفاوت در انسانها
در حدیثی قدسی از قول خدای تعالی آمده است: بعضى را کور و بعضى را بینا، بعضى را کوتاه قد و برخى را بلند قد، بعضى را زیبا و بعضى را زشت، بعضى را عالم و برخى را جاهل، بعضى را فقیر و بعضى را غنى کردم، بعضى را مطیع و برخى را عاصى، برخى را بیمار و عده‏اى را سالم، بعضى را زمین ‏گیر و برخى بدون عیب هستند. (26)

همه این کارها لازمه خلقت بود. براى این که آن شخص سالم و بى ‏عیب به آن شخص معیوب نگاه کند و به خاطر سلامتى‌‏اش به من شکر و حمد بگوید. و یا آن که عیب‏دار است به شخص سالم نگاه کند به من متوسل شود تا به او هم سلامتى بدهم.

 و همچنین به بلاى من صبر کند تا به او پاداش خوب بدهم. یا این که شخص غنى به فقیر نگاه کند به خاطر ثروتى که به وى داده‏ام به من حمد نماید، و یا شخص فقیر با دیدن شخص غنى از من ثروت بخواهد و یا این که مؤمن به کافر نگاه کند به خاطر هدایتى که داده‌‏ام به من حمد و سپاس گوید.
 
آزمون الهی در ثروتمندی وتنگ دستی
 خداوند متعال از آزمون خود، با واژه‌هایی چون «بلا» و «فتنه» و… یاد کرده است.[27] واژه «بلا» در لغت عرب، هم برای نعمت و دارایی به کار می‌رود و هم برای تنگدستی و سختی و هر دو نیز آزمون الهی به شمار می‌روند.

سختی‌ها برای آزمایش «صبر» و نعمت‌ها برای آزمودن «شکر» انسان است.[28] قرآن نیز «شرّ و خیر» را به عنوان امتحان تلقی فرموده است.[29] بنابراین نباید پنداشت که تنها سختی‌ها و مشکلات، در قلمرو آزمایش الهی است؛ بلکه نعمت‌ها و خوشی‌ها نیز، از آزمون الهی به شمار می‌روند.[30]

پس تفاوت در رزق برای امتحان برخی بندگان است تا از این راه استعدادهای فطری افراد شکوفا شود. خداوند متعال می فرماید:« امّا انسان هنگامى که پروردگارش او را براى آزمایش، اکرام مى کند و نعمت مى بخشد(مغرور مى شود و) مى گوید: «پروردگارم مرا گرامى داشته است. و امّا هنگامى که براى امتحان ، روزیش را بر او تنگ مى گیرد ، مى گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است. »(31)

پیامبران و مومنین در آزمون الهی
 یک سلسله از آیات و روایات، بیانگر این حقیقت است که مؤمنان، به دلیل ایمانشان بیشتر در معرض آزمون هستند. حتی اموال و فرزندان آنان نیز به‌عنوان ابزاری برای آزمایش ایشان تلقی شده است.[32]

امتحان مؤمنان، همچون زینتی دانسته شده که فرد مؤمن بدان آراسته می‌گردد[33] و مانند شیر مادری تلقی گشته که فرزند خردسال، با آن سدجوع می‌کند؛[34] گویا:
 
هر که در این بزم مقرب‌تر است         جام بلا بیشترش می‌دهند
 
فرد مؤمن به قدر ایمانش از راه‌های گوناگون و با شدت و ضعف، به‌وسیله ابتلای الهی، محک می‌خورد و این خود موجب افزایش ایمانش می‌گردد؛ زیرا در پرتو این آزمون، ارکان اصلی ایمانش عمق بیشتری می‌یابد؛ یعنی، هم معرفتش زیاد می‌شود و هم انقیاد، تسلیم و خضوع قلبی‌اش افزایش می‌یابد.
 
در واقع انسان مؤمن، با این آزمایش‌ها قیمت و ارزش پیدا می‌کند.به همین دلیل است که پیامبران الهی -همچون حضرت آدم،[35] ابراهیم،[36] یونس،[37] ایوب،[38].

و حضرت رسول[39] – آن همه محنت‌ها کشیدند و با انواع سختی‌ها، تنگدستی‌ها، فقرها، فشارها، آزارها آزمایش شدند.[40].

البته بدیهی است میان «فقر تحمیلی» ناشی از کوتاهی‌ها و ظلم‌ها و بدبختی‌ها با «فقر اختیاری» اولیای خدا که برای حفظ تقوا و اولویت معنویت در برابر دنیاست تفاوت اساسی وجود دارد.

به گونه‌ای که فقر تحمیلی نکوهش شده و نشانه ناتوانی و عجز است و فقر اختیاری نشانه انتخاب آگاهانه و رشد معنوی انسان است.
 
نتیجه:
مهمترین فلسفه در تفاوت بین انسانها از جهت غنی و فقیر آزمون الهی شد که به موارد زیر اشاره دارد.
1. بلا و امتحان موجب بیداری است و کسی که در معرض آزمون قرار می‌گیرد، بر غفلت‌ها، آلودگی‌ها، انحراف‌ها آگاهی می‌یابد
2. آزمون الهی، آدمی را به یاد خداوند می‌اندازد.
3. ابتلا به نعمت و محنت، موجب شناخت خبیث از پاک و مجاهد و صابر از ظالم و کافر می‌شود.
4. امتحان روشن می‌سازد که آدمی، چه مقدار نیّت خالص دارد.
5. مواجه گشتن با ابتلا، کیفیت عمل را مشخص می‌سازد.
6. قرار گرفتن در محنت و سختی، گناهان انسان را پاک می‌سازد.
7. امتحان الهی، تکبّر را از قلب‌ها زدوده، در جان‌ها تذلّل و خشوع را حاکم می‌کند و ابواب فضل الهی را به سوی بشر می‌گشاید.
8. با آزمون الهی، فرد مؤمن تجربه می‌اندوزد.

پی نوشت:
1. سوره البقرة:177.
2.سوره الکهف:46.
3.سوره الأنفال:28.
4. سوره المنافقون:9.
5.سوره التوبة:55.
6.الکافی، ج 2، ص 260.
7.الکافی ج 2، ص 262.
8.سوره فاطر:15.
9.سوره الزخرف : 32
10 سوره قصص:79 ــ 82 .
11.سوره روم:36ــ 38.
12.سوره الرعد:26.
13.سوره الإسراء : 18و 19.
14 .سوره علق/6و7 .
15.سوره  طه : 81.
16.سوره شورى: 27.
17.سوره النساء : 94.
18.الکافی، ج 2، ص حدیث 2377.
19.سوره مزمل: 11.
20.سوره زخرف : 34 و 35.
21.سوره آل عمران: 178 .
22.تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ؛ ص369.
23. نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ حکمت 25 ؛ ص 472.
24.سوره انعام : 44.
25.اصول کافى ج : 3 ص : 359 روایة :3.
26.الجواهر السنیة-کلیات حدیث قدسى  ص ۱۸.
27..سوره انبیاء ، آیه ۳۵؛ بقره.
28.مفردات راغب، ص ۶۱.
29..سوره انبیاء ، آیه ۳۵.
30.سوره آل عمران، آیه ۱۸۶؛.
31.سوره الفجر : 15و 16.
32.سوره انفال، آیه ۲۷ و ۲۸؛ تغابن ، آیه ۱۴ و ۱۵.
33.میزان الحکمة، ج ۱، ص ۴۸۷، ح ۱۹۲۸.
34.همان، ص ۴۸۸، ح ۱۹۳۲.
35. مثنوی، دفتر اول، ابیات ۳۱۶۵ – ۳۱۶۸.
36.سوره بقره ، آیات ۳۵ – ۳۸؛ اعراف، آیات ۱۹ – ۲۵. 
37.سوره بقره ، آیه ۱۲۴؛ صافات ، آیات ۹۹ – ۱۱۳.
38.سوره انبیاء ، آیه ۸۷ و ۸۸؛ صافات (۳۷)، آیه ۱۳۹ و ۱۴۸.
39.سوره انبیاء ، آیه ۸۳ و ۸۴.
40.سوره حجر ، آیات ۶ – ۸؛ اسراء  آیات ۹۰ – ۹۳؛ 
 
منابع:
http://mobinmobile.com/online/?lang=farsi&bookId=8&indexId=4606&contentId=8005
http://moudeomam.com/kotobe-hadis/osule-kafy-3/2676-osule-kafy-32344.html
https://qunoot.net/Nojavan/App/encyclopedia.item.php?showid=156
https://www.porseman.com/article//51524
https://www.soalcity.ir/node/1864
https://btid.org/fa/news/99322
https://hadana.ir/%DA