طرح مسأله و ضروت بحث

دشمن در قالب یک جنگ ترکیبی با عاملیت زنان قصد دارد تا از طریق جنگ روانی سبب تغییر ارزش ها در نظام اسلامی گردد. علت نقطه تمرکز بر زنان نیز بر پایه ادعای غیر واقعی جایگاه فرودست زنان به نسبت فرادست مردان در جامعه اسلامی است.

این ادعا در حالی مطرح می شود که قوانین جمهوری اسلامی برای زنان برگرفته از نظام حقوقی اسلام بوده که توجه و کرامت انسانی زنان را سرلوحه خود قرار داده است و آیات و روایات بسیاری گواه عدم تفاوت در ماهیت زن و مرد و حفظ حرمت هر دو جنس است.

به عنوان نمونه در حقوق اجتماعی، زن در جایگاه یک انسان تبلور یافته و حتی در محدودیت ها نیز سلب اختیار از وی نشده است. در نظام سیاسی اسلام نیز در مسائل سیاسی و حکومتی زنان حضور مهم و تاثیر گذاری دارند.

آنچه در غرب با عنوان شعار وجود دارد، در درجه اول آزادى زن است. آزادى، معناى وسیعى را شامل مى شود؛ هم شامل آزادى از اسارت است، هم شامل آزادى از اخلاق است ـ چون اخلاق هم یک قید و بند است ـ هم آزادى از نفوذ مبنى بر سوء استفاده کارفرمایى است که زن را با مزد کمترى به کارگاه مى کشد و هم شامل آزادى از قوانینى است که زن را در مقابل شوهر، متعهّد مى کند.

آزادى، به همه این معانى مى تواند باشد. کما این که در همین شعارهایى که نسبت به زن وجود دارد، طیف وسیعى از این مطالبات و درخواستها هست، که بعضى با یکدیگر به کلّى متناقضند.

این آزادى معنایش چیست؟

متأسفانه در دنیاى غرب، بیشتر متفاهم از این آزادى، آزادى به معناى نادرست و مضرّ آن است ـ یعنى آزادى از قید و بندهاى خانوادگى، آزادى از نفوذ مطلق مرد، آزادى از حتّى قید ازدواج و تشکیل خانواده و پرورش فرزندان در آن جایى که هدف شهوانى زودگذرى در مقابل قرار گیرد ـ نه آزادى به معناى صحیح آن.

غربی ها در زمینه شناخت طبیعت زن و چگونگى برخورد با جنس زن، دچار افراط و تفریط بوده اند. اساساً نگرش غربى نسبت به زن، یک نگرش مبنى بر عدم برابرى و عدم تعادل است. اگر با دقت به شعارهایى که در غرب داده مى شود، نگاه شود؛ درمی یابیم که این شعارها پوچ است و حاکى از واقعیت نیست.

در مقابل نگاه فرهنگ غرب به زن، ارزش زن اسلامى و مسلمان مطرح است. زنى که در اختلاط و معاشرت، با مرد قاطى نمى شود و خود را وسیله اى براى جلب چشم مرد نمى داند و خود را بالاتر از این مى داند؛ زنى که شأنش را عزیزتر از این مى شمارد که خود را عریان کند و با صورت و موى بدن خود، چشم روندگان را به سمت خویش جلب کند و هوس آن ها را اشباع نماید؛ زنى که خود را در دامنه قله اى مى داند که در اوج آن حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام بزرگترین زن تاریخ بشر قرار دارد.

آن زن، زن مسلمان ایرانى است. این زن باید دیگر از این بازیچه هاى فراهم آمده تمدن غربى و روش هاى توطئه‌آمیز آن، رو بگرداند و به آن بى اعتنایى کند.

در این نوشتار، برای شناخت بیشتر نگرش اسلام و غرب نسبت به زن به ویژه مسئله آزادی زن، به بازخوانی برگزیده بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در این باره می پردازیم.
 

دیدگاه اسلام و غرب نسبت به زن

دنیاى استکبارىِ سرشار از جاهلیت، در اشتباه است که خیال مى کند ارزش و اعتبار زن به این است که خود را در چشم مردان آرایش کند تا چشم هاى هرزه به او نگاه کنند و از او تمتّع گیرند و او را تحسین نمایند.

بساط آن چیزى که امروز به عنوان «آزادى زن» در دنیا و از سوى فرهنگ منحطّ غربى پهن شده است، برپایه این است که زن را در معرض دید مرد قرار دهند تا از او تمتّعات جنسى ببرند. مردان از آن ها لذّت ببرند و زن ها وسیله التذاذ مردان شوند. این، آزادى زن است؟ کسانى که در دنیاى جاهل و غافل و گمراه تمدّن غربى ادّعا مى کنند طرفدار حقوق بشرند، در حقیقت ستمگران به زن هستند.

زن را به چشم یک انسان والا نگاه کنید، تا معلوم شود که تکامل و حق او و آزادى او چیست. زن را به عنوان موجودى که مى تواند مایه اى براى صلاح جامعه با پرورش انسان هاى والا شود نگاه کنید، تا معلوم شود که حقّ زن چیست و آزادى او چگونه است.

زن را به چشم آن عنصر اصلى تشکیل خانواده در نظر بگیرید؛ که خانواده اگرچه از مرد و زن تشکیل مى شود و هر دو در تشکیل خانواده و موجودیت آن مؤثّرند، اما آسایش فضاى خانواده، آرامش و سکونتى که در فضاى خانه است، به برکت زن و طبیعت زنانه است. با این چشم به زن نگاه کنند تا معلوم شود که او چگونه کمال پیدامى کند و حقوقش در چیست.

از روزى که اروپایى ها، صنایع جدید را به وجود آوردند ـ در اوایل قرن نوزدهم که سرمایه داران غربى کارخانه هاى بزرگ را اختراع کرده بودند ـ و احتیاج به نیروى کار ارزان و بى توقّع و کم دردسر داشتند، زمزمه «آزادى زن» را بلند کردند؛ براى این که زن را از داخل خانواده ها به درون کارخانه ها بکشانند؛ به عنوان یک کارگزار ارزان از او استفاده کنند، جیب هاى خودشان را پرکنند و زن را از کرامت و منزلت خود بیندازند.

امروز آنچه که به عنوان «آزادى زن» در غرب مطرح است، دنباله همان داستان و همان ماجراست. لذا ظلمى که در فرهنگ غربى به زن شده است و برداشت غلطى که از زن در آثار فرهنگ و ادبیات غرب وجود دارد، در تمام دوران تاریخ بى سابقه است. در گذشته هم در همه جا به زن ظلم شده است، اما این ظلمِ عمومى و فراگیر و همه جانبه، مخصوص دوران اخیر و ناشى از تمدّن غرب است.

زن را به عنوان وسیله التذاذ مردان معرفى کردند و اسمش را «آزادى زن» گذاشتند! درحالى که به واقع آزادى مردان هرزه براى تمتّع از زن و نه آزادى زن بود. نه فقط در عرصه کار و فعالیت صنعتى و امثال آن، بلکه در عرصه هنر و ادبیات هم به زن ظلم کردند.

شما امروز، در داستان ها، در رمان ها، در نقّاشى ها، در انواع کارهاى هنرى نگاه کنید، ببینید با چه دیدى به زن نگریسته مى شود؟ آیا جنبه هاى مثبت و ارزش هاى والایى که در زن هست، مورد توجّه قرار مى گیرد؟

آیا آن عواطف رقیق، آن مهربانى و خوى مهرآمیزى که خداى متعال در زن به ودیعه گذاشته است ـ خوى مادرى، روحیه نگهدارى از فرزند و تربیت فرزند ـ مورد توجّه است یا جنبه هاى شهوانى و به تعبیر آن ها عشقى؟

(که این تعبیر غلط و نادرستى است. این شهوت است نه عشق!) زن را این گونه خواستند پرورش و عادت دهند: به عنوان یک موجود مصرف کننده. مصرف کننده دست و دل باز و کارگر کم توقّع و کم طلب و ارزان.

اسلام این ها را براى زن ارزش نمى داند. اسلام با کارکردن زن موافق است. نه فقط موافق است، بلکه کار را تا آن جا که مزاحم با شغل اساسى و مهم ترین شغل او، یعنى تربیت فرزند و حفظ

خانواده نباشد، شاید لازم هم مى داند. یک کشور که نمى تواند از نیروى کار زنان در عرصه هاى مختلف بى نیاز باشد! اما این کار نباید با کرامت و ارزش معنوى و انسانى زن منافات داشته باشد.

نباید زن را تذلیل کنند و او را وادار به تواضع و خضوع نمایند.

تکبر از همه انسان ها مذموم است، مگر از زنان در مقابل مردان نامحرم! زن باید در مقابل مرد نامحرم متکبّر باشد. «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ»؛(1)  در حرف زدن مقابل مرد نباید حالت خضوع داشته باشد. این، براى حفظ کرامت زن است. اسلام این را مى خواهد و این الگوى زن مسلمان است.
 

الگوى زن غربى، برخاسته از الگوى زن رومى

الگوى غربى امروز اروپایى، برخاسته و زاییده از الگوى باستانى رومى و یونانى آنهاست. آن روز هم این طور بود که زن وسیله اى براى تکیف و التذاذ مرد بود و همه چیز تحت الشعاع این بود، امروز هم این را مى خواهند؛ حرف اصلى غربیها این است. (2)
 

اهانت غرب به زنان در قالب تکریم

وقتى به تاریخ اروپا نگاه کنیم، در کتابهاى تاریخ و نیز کتابهاى هنرى و فرهنگى و رمانهایى که وضع مغرب زمین را نشان مى دهد، هر چه به عقب بر مى گردیم این مسأله کاملاً برجسته است و برخورد با زن یک برخوردى است که اسلام آن را رد مى کند.

یعنى در اروپا و غرب جنس مرد اجازه پیدا مى کند به هر شکلى از جنس زن التذاذ ببرد و این در فرهنگ روم قدیم به اشکال مختلف وجود داشته. حالا یک وقت هست که یک زن، زن اشرافى است، این نسبت و این رابطه با او در یک سطح است. اما یک وقت، یک زن، زن رعیت و یک فقیر و بى سواد است اینجا برخورد با او متناسب با حال او است.

البته بدیهى است که این گونه سوءاستفاده از زن، گاهى با یک نوع تملق گفتن نسبت به زن هم هست، اما این تملق گفتن به هیچ وجه به معناى احترام و تکریم واقعى نیست، بلکه این یک اهانت واقعى است که مثالهاى روشن و واضحى دارد، لکن نمى خواهم وارد آن مثالها شوم؛ زیرا ممکن است از تأدب خارج بشود، اگر چه از واقعیات است.

من خواهش مى کنم خانمها به این قضیه فکر کنند و آن مثالهاى روشن و واضح را پیدا کرده آنها را به زنان تفهیم کنند. اگر دیده مى شود در جامعه غربى نسبت به زن به نحوى از انحاء بعضى از تکریمها مى شود و ستاره هاى سینما و هنرپیشه ها و زنهاى زیبا در مسابقات زیبایى را مثلاً احترام مى کنند، این از آن نوع تکریم در مقام اهانت و اهانت به شکل تکریم است. (3)

 

زمزمه «آزادى زن» در فرهنگ غرب از کجا شروع شد؟!

از روزى که اروپاییها، صنایع جدید را به وجود آوردند ـ در اوایل قرن نوزدهم که سرمایه داران غربى کارخانه هاى بزرگ را اختراع کرده بودند ـ و احتیاج به نیروى کار ارزان و بى توقّع و کم دردسر داشتند، زمزمه «آزادى زن» را بلند کردند؛ براى این که زن را از داخل خانواده ها به درون کارخانه ها بکشانند؛ به عنوان یک کارگزار ارزان از او استفاده کنند، جیبهاى خودشان را پرکنند و زن را از کرامت و منزلت خود بیندازند.

امروز آنچه که به عنوان «آزادى زن» در غرب مطرح است، دنباله همان داستان و همان ماجراست. لذا ظلمى که در فرهنگ غربى به زن شده است و برداشت غلطى که از زن در آثار فرهنگ و ادبیات غرب وجود دارد، در تمام دوران تاریخ بى سابقه است. (4)
 

معناى آزادى زن در غرب

آنچه در غرب با عنوان شعار وجود دارد، در درجه اوّل آزادى زن است. آزادى، معناى وسیعى را شامل مى شود؛ هم شامل آزادى از اسارت است، هم شامل آزادى از اخلاق است ـ چون اخلاق هم یک قید و بند است ـ هم آزادى از نفوذ مبنى بر سوء استفاده کارفرمایى است که زن را با مزد کمترى به کارگاه مى کشد و هم شامل آزادى از قوانینى است که زن را در مقابل شوهر، متعهّد مى کند. آزادى، به همه این معانى مى تواند باشد.

کما این که در همین شعارهایى که نسبت به زن وجود دارد، طیف وسیعى از این مطالبات و درخواستها هست، که بعضى با یکدیگر به کلّى متناقضند. این آزادى معنایش چیست؟

متأسفانه در دنیاى غرب، بیشتر متفاهم از این آزادى، آزادى به معناى نادرست و مضرّ آن است ـ یعنى آزادى از قید و بندهاى خانوادگى، آزادى از نفوذ مطلق مرد، آزادى از حتّى قید ازدواج و تشکیل خانواده و پرورش فرزندان در آن جایى که هدف شهوانى زودگذرى در مقابل قرار گیرد ـ نه آزادى به معناى صحیح آن.

لذا شما مى بینید جزو حرفهایى که در دنیاى غرب زده مى شود، مسأله آزادى سقط جنین است، که این نکته بسیار مهمّى است و با این که ظاهرساده و کوچکى دارد، اما باطن بسیار خطرناک و سهمگینى در این سخن مضمر و مندرج است.

این، وسیله و شعار و مطالبه اى است که در غرب غالباً مطرح مى شود؛ لذا مى گویند نهضت آزادى زنان. در نظام صحیح، در یک مطالبه و مبارزه صحیح، هدف نمى تواند این معناى وسیعى باشد که یک بخش آن قطعاً مضرّ است؛ اگر چه ممکن است بخشهاى مفیدى هم در آن باشد. باید به دنبال شعارهایى بهتر، مناسبتر، صحیح تر و گره گشاتر گشت. (5)

بساط آن چیزى که امروز به عنوان «آزادى زن» در دنیا و از سوى فرهنگ منحطّ غربى پهن شده است، برپایه این است که زن را در معرض دید مرد قرار دهند تا از او تمتّعات جنسى ببرند.

مردان از آنها لذّت ببرند و زنها وسیله التذاذ مردان شوند. این، آزادى زن است؟ کسانى که در دنیاى جاهل و غافل و گمراه تمدّن غربى ادّعا مى کنند طرفدار حقوق بشرند، در حقیقت ستمگران به زن هستند. (6)
 

در الگوى فرهنگ غرب، زن وسیله التذاد مرد است

در الگوى اروپایى زن، مسأله این نیست که آنها مى خواهند زن عالم باشد، اما اسلام نمى خواهد زن عالم باشد؛ آنها مى خواهند زن در مناصب اجتماعى و صحنه اجتماعى باشد، ولى اسلام نمى خواهد؛ قضیه این نیست.

اسلام زنان عالمه بزرگى پرورش داده است. اگر امروز هم در جامعه ما مشاهده کنید، مى بینید که متخصصان زن، دانشمندان زن، پزشکان زن، محققان زن و هنرمندان بزرگ زن کم نیستند؛ انسانهاى ارزش آفرین و صاحب فکر و مکتب در بین آنها هست.

در صحنه سیاسى و در قواى مجریه و مقننه هم همین طور است. در همه بخشهاى کشور، حضور زنان، حضور فعالى است. بین ما و آنها، بین تفکر و ارزشگذارى اسلامى و غربى، بحث بر سر اینها نیست؛ بحث بر سر چیز دیگرى است.

الگوى غربى امروز اروپایى، برخاسته و زاییده از الگوى باستانى رومى و یونانى آنهاست. آن روز هم این طور بود که زن وسیله یى براى تکیف و التذاذ مرد بود و همه چیز تحت الشعاع این بود، امروز هم این را مى خواهند؛ حرف اصلى غربیها این است. (7)
 

ارتباط آزاد زن و مرد در غرب، بزرگترین ضربه براى زن

یک چیزى در غرب هست که این چشم ها را پر مى کند و آن این که در جامعه، زن و مرد از لحاظ رفتارهاى اجتماعى، با هم تفاوتى ندارند؛ یعنى همچنان که در یک جلسه مردى وارد مى شود، سلام علیکم و احوالپرسى مى کند و جزو جمعیت مى شود! زن هم با همان راحتى وارد مى شود و جزو جمعیت مى شود.

یعنى هیچ گونه تبعیضى در رفتارها از این جهت، بین زن و مرد وجود ندارد. توجه کردید! این، چشم همه را مى گیرد. انسان مى بیند یک وضع خوبى است؛ همه هم از این وضع خوششان مى آید.

یعنى حتى آن کسانى که به دلایل منطقى با این مخالفند، مى بینند چیز بدى نیست! در یک مجموعه، مثل دو بیگانه به هم نگاه نمى کنند، مثل خواهر و برادر که در خانه وارد مى شوند با هم سلام و علیک دارند و زندگى مى کنند! زن و مرد در غرب، این گونه با هم برخورد مى کنند.

این، یک نقطه مثبت، ولى سطحى و ظاهرى است؛ در کنار این، نقاط منفى فراوانى وجود دارد... (8) کسى که قطعا به او ظلم مى شود، زن است؛ زیرا مردى که همسر این زن است، با زن هاى متعدد دیگرى ارتباطات عاطفى و جنسى دارد. ارتباطات کاملاً خودمانى و صمیمى دارد که کم تر از آن را با عیال خودش ندارد! این براى زن بزرگترین ضربه است. (9)
 

یکى از نشانه هاى مرد سالارى غربیها، مسئله «آزادى زن» است!

یکى از نشانه هاى مردسالارى غربیها همین است که زن را براى مرد مى خواهند؛ لذا مى گویند زن آرایش کند، تا مرد التذاذ ببرد! این مردسالارى است، این آزادى زن نیست؛ این در حقیقت آزادى مرد است.

مى خواهند مرد آزاد باشد، حتّى براى التذاذ بصرى؛ لذا زن را به کشف حجاب و آرایش و تبرّج در مقابل مرد تشویق مى کنند! البته این خودخواهى را بسیارى از مردان در جوامعى که از دین خدا بهره مند نبودند، از دورانهاى قدیم هم داشتند، امروز هم دارند؛ غربیها هم مظهر اعلاى این بودند. پس، این مسأله که زن به سمت معرفت، علم، مطالعه، آگاهى، کسب معلومات و معارف حرکت کند، باید در میان خود بانوان خیلى جدّى گرفته شود و به آن اهمیت بدهند. (10)
 

تغییر نام خانوادگى زن توسط مرد، یکى دیگر از نشانه هاى مردسالارى در غرب

امروز هم وقتى زنى با مردى ازدواج مى کند و به خانه شوهر مى رود، حتّى نام خانوادگى او عوض مى شود و نام خانوادگى مرد را بر خود مى گذارد. زن تا وقتى نام خانوادگى خود را دارد که شوهر نکرده است؛ وقتى شوهر کرد، نام خانوادگى زن به نام خانوادگى مرد تبدیل مى شود.

این رسم غربیهاست؛ در کشورما این طور نبوده، هنوز هم نیست. زن هویت خانوادگى خودش را با خودش حفُظ مى کند؛ ولو بعد از ازدواج. آن، نشانه همان فرهنگ قدیمى غربى است که مرد سرور زن است. (11)
 

نگاه غرب به زن به عنوان موجود درجه دوم!

غربیها در زمینه شناخت طبیعت زن و چگونگى برخورد با جنس زن، دچار افراط و تفریط بوده اند. اساساً نگرش غربى نسبت به زن، یک نگرش مبنى بر عدم برابرى و عدم تعادل است. شما به شعارهایى که در غرب داده مى شود، نگاه نکنید؛ این شعارها پوچ است و حاکى از واقعیت نیست.

فرهنگ غربى را از این شعارها نمى شود فهمید. فرهنگ غربى را باید در ادبیات غربى جستجو کرد. کسانى که با ادبیات اروپایى، با شعر اروپایى، با رمان و داستان و نمایشنامه هاى اروپایى آشنا هستند، مى دانند که در چشم فرهنگ اروپایى ، از دوران قرون وسطى و بعد از آن تا اواسط قرن فعلى، زن موجود درجه دوم بوده است! هر چه بر خلاف این ادّعا کنند، خلاف مى گویند.

شما به نمایشنامه هاى معروف شکسپیر انگلیسى نگاه کنید، ببینید با چه نفسى و با چه زبانى و با چه دیدى در این نمایشنامه ها و سایر ادبیات غربى به زن نگاه مى شود! مرد در ادبیات غربى، سرور و ارباب زن و اختیاردار اوست، که بعضى از نمونه هاى این فرهنگ و آثار آن، امروز هم باقى است. (12)
 

تا  شصت ـ هفتاد سال قبل، زن در دنیاى غرب هیچ حقى نداشت

دنیاى غرب زن را به ابتذال کشاند. تا 60 ـ70 سال قبل از این، در تمام اروپا و کشورهاى غربى زن فقط در سیطره مرد (یا مرد خود یا یک مرد دیگر یا صاحب کارخانه و صاحب مزرعه) مى توانست باشد و هیچ حقى از حقوق اصلى یک انسان در جامعه متمدن را نداشت، حق راى نداشت، حق مالکیت نداشت و حق معامله نداشت.

بعدها هم که زن را به میدان کار و زندگى و فعالیت اجتماعى کشاندند، در همان حال تمام وسایل را براى لغزش او در متن جامعه فراهم کردند. زن را رها کردند و بى پناه گذاشتند. سرمایه داران بزرگ، سیاستمداران خبیث و پلید، گردانندگان دستگاههاى مخفى براى کارهاى سیاسى و اقتصادى فکر کردند اگر زن را به ابتذال بکشانند بهتر مى توانند استفاده کنند. (13)
 

زن در غرب حق مالکیت نداشت!

البته از اواخر قرن نوزدهم میلادى، حرکتهایى به نام آزادى زنان شروع شده است. بانوان گرامى؛ بخصوص زنان جوان که مى خواهند در این زمینه ها بیندیشند، درست توجّه کنند.

نکته مهم این است که حتّى وقتى در اروپا براى زن حقّ مالکیت معین شد ـ طبق بررسى موشکافانه جامعه شناسان خود اروپا ـ به خاطر این بود که کارخانه ها که تازه بساط فناورى مدرن و صنعت در غرب را گسترده بودند، احتیاج به کارگر داشتند؛ اما کارگر کم بود و احتیاج به کارگر زیاد احساس مى شد. لذا براى این که زنان را به کارخانجات بکشانند و از نیروى کارشان استفاده کنند ـ که البته مزد کمترى هم همیشه به زنان مى دادند ـ اعلان شد که زن داراى حقّ مالکیت است! (14)
 

زنان غربى حق گرفتن مدرک تحصیلى نداشتند!

در همین کشورهاى غربى، تا چند سال قبل از این ـ نه خیلى زیاد ـ زنانى که در مراکز آموزش عالى تحصیل مى کردند، حق نداشتند مدرک کتبى تحصیلات عالى خودشان را بگیرند! در همین اواخر، در بعضى از کشورهاى غربى ـ از جمله در انگلستان ـ یکى از مجلاتّ یکى از کشورهاى غربى ـ که نمى خواهم از آن کشور و از آن مجلّه اسم بیاورم ـ پیرزنى را معرفى کرده بود که در سال 1917 ـ یعنى تقریباً هفتاد سال قبل ـ در حدّ دکترا تحصیلات عالیه کرده است؛ لیکن به او مدرک تحصیلى نداده اند! بعد سؤال مى کند، چرا مدرک تحصیل نداده اند؟

مى گوید:
چون تا سال 1947 در انگلستان، به زنانى که تحصیل مى کردند، مدرک تحصیلى نمى دادند و مى گفتند که زن نباید مدرک تحصیلى بگیرد! اینها امروز آمده اند و در مقابل جمهورى اسلامى، مدّعى حقوق زن شده اند!

در همان سالهایى که چنین حقارتهایى در فرهنگ غربى مشاهد مى شد، در ایران اسلامى، «بانوى اصفهانى» اجازه اجتهاد از مجتهدان درجه اوّل آن روز اسلام داشت و در اصفهان، حوزه تدریس فلسفه و فقهش دایر بود! اسلام، این است. (15)
 

زن غربى حتى مالک اموال موروثى خودش هم نبود

شما ملاحظه کنید در دنیاى غرب و همین کشورهاى اروپایى که این همه مدعى دفاع از حقوق زنان هستند ـ که تقریبا همه اش هم دورغ است ـ تا دهه هاى اول این قرنى که تمام شد، زنان نه فقط حق رأى نداشتند، نه فقط حق گفتن و انتخاب کردند نداشتند، حق مالکیت هم نداشتند؛ یعنى زن مالک اموال موروثى خودش هم نبود، اموال او در اختیار شوهر بود. (16)
 

نگرش اسلام نسبت به زن

زن را از سه دیدگاه مى شود مورد ملاحظه قرار داد تا بینش اسلامى نسبت به او آشکار شود. یکى نقش زن به عنوان انسانى در راه تکامل معنوى و نفسانى است که در این دیدگاه، زن و مرد با یکدیگر هیچ تفاوتى ندارند.

در تاریخ، زنان بزرگ و برجسته اى حضور داشته اند؛ همچنان که مردان بزرگ و برجسته اى بوده اند. در قرآن، وقتى خداى متعال مى خواهد براى مؤمنین مثال بزند، از زن مثال مى زند: «وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ». زن به عنوان عنصر مؤمن برجسته اى که نظیر او در میان انسانهاى آن روز هم نبود یا کمیاب بود، حضور دارد. این، از دیدگاه اوّل.

دیدگاه دوم، در زمینه فعالیتهاى اجتماعى، سیاسى، علمى و اقتصادى است. از نظر اسلام، میدان فعّالیت و تلاش علمى و اقتصادى و سیاسى براى زنان، کاملاً باز است.

اگر کسى با استناد به بینش اسلامى بخواهد زن را از کار علمى محروم کند، از تلاش اقتصادى باز دارد، یا از تلاش سیاسى و اجتماعى بى نصیب سازد، به خلاف حکم خدا عمل کرده است. زنان به قدرى که توان جسمى و نیازها و ضرورتهایشان اجازه مى دهد، مى توانند در فعّالیتها شرکت کنند.

آنها هر چه مى توانند، تلاش اقتصادى و سیاسى و اجتماعى کنند. شرع مقدّس، مانع نیست. البته چون از لحاظ جسمانى زن ظریفتر از مرد است، لذا ضرورتهایى دارد. تحمیل کار سنگین بر زن، ظلم به زن است. اسلام این را توصیه نمى کند؛ چنان که منع هم نمى کند.

البته از امام على بن ابى طالب علیه الصّلاة و السّلام نقل است که فرمود: «المرأة ریحانة و لیست بقهرمانه». یعنى زن گل است، قهرمانه نیست. «قهرمان» یعنى پیشکار و خدمتگزار آبرومند.

خطاب به مردان مى گوید که زنان در خانه هاى شما مثل گلى لطیفند که باید نسبت به آنها با کمال ظرافت و دقّت رفتار کرد. زن، پیشکار شما و خدمتگزار شما نیست که خیال مى کنید کارهاى سنگین را باید به او محوّل کرد. این، مسأله مهمّى است.

این که بعضى مردان وقتى مى خواهند ازدواج کنند، شرط قائل مى شوند که زن باید حتماً کار کند و شغل و درآمدى داشته باشد، خطاست. گرچه خلاف شرع نیست، اما اسلام به چنین کارى هم توصیه نمى کند. این که ما بگوییم «زن را از فعالیت اقتصادى و اجتماعى ممنوع کنیم»، به استناد نظر اسلام، غلط است.

اسلام چنین حرفى نگفته است. اما از آن طرف، این را هم که زن را مجبور به انجام کارهاى سنگین و تلاشهاى دشوار اقتصادى، اجتماعى یا سیاسى کنند، اسلام توصیه نکرده است.

نظر اسلام، یک نظر میانه است. یعنى زن اگر فرصت و فراغت داشته باشد، بچه دارى مانع او نگردد، شوق و علاقه و نیرو و توان جسمانى داشته باشد و بخواهد وارد فعالیتهاى اجتماعى، سیاسى یا اقتصادى شود، مانعى ندارد. اما این که او را مجبور کنند و بگویند باید حتماً شغلى بپذیرى، روزى فلان قدر کار کنى تا با درآمد آن بتوانى در تأمین هزینه خانوار، سهمى به عهده بگیرى، نه.
 

این را هم اسلام از زن نخواسته است. این را هم یک نوع تحمیل بر زن به حساب مى آورد.

پس، به طور خلاصه، در دیدگاه دوم، نظر اسلام این است که در میدان فعّالیت علمى، اقتصادى، اجتماعى و سیاسى، نباید بر زن تحمیل و اجبار کرد؛ چنان که به سد کردن راه او هم نباید پرداخت. اگر خانمها مى خواهند وارد فعّالیتهاى اجتماعى و سیاسى شوند، مانعى نیست. البته فعّالیت علمى، خیلى خوب است و بر سایر فعّالیتها ترجیح دارد.

من به خانواده ها توصیه مى کنم که اجازه دهند دخترهایشان درس بخوانند. مبادا پدر و مادرى، از روى تعصّب دینى، خیال کنند که باید جلو دختر را بگیرند تا تحصیلات عالیه نکند! نه؛ دین چنین چیزى نگفته است. دین، براى تحصیل علم، میان دختر و پسر فرقى نمى گذارد. اگر پسر شما تحصیلات عالیه مى کند، بگذارید دختر شما هم به تحصیلات عالیه بپردازد.

بگذارید دختران جوان ما درس بخوانند، علم بیاموزند، آگاهى پیدا کنند، به شأن خودشان واقف شوند و قدر خود را بدانند، تا بفهمند که تبلیغات استکبار جهانى در خصوص زن، چقدر بى پایه و اساس و پوچ است. در سایه سواد، مى شود اینها را فهمید.
 
امروز متدین ترین، انقلابى ترین، پاکترین و با ایمانترین دختران و زنان جوان ما، در میان قشرهاى تحصیلکرده هستند. کسانى که اهل تجمّل و چسبیدن به زر و زیورآلات هستند و یا کورکورانه و چشم بسته مى خواهند از الگوهاى غربى در لباس و پوشاک و وضع زندگى تقلید کنند، غالباً از سواد و معلومات و معرفت کافى بهره ندارند.

کسى که معلومات داشته باشد، مى تواند رفتار خود را کنترل کند و آن را با هر چه حقّ و حقیقت و خوب است، تطبیق دهد. بنابراین، در میدان علمى، همه راههاى فعّالیت باید براى زنان باز باشد. دختران، حتّى در روستاها هم درس بخوانند.

توصیه من به پدران و مادران این است که بگذارند دختر بچه هایشان به مدرسه بروند و سواد بیاموزند. اگر آنها استعداد دارند و مایلند پس از طى مراحل ابتدایى به تحصیلات عالیه و دانشگاهى بپردازند، ممانعت نکنید. بگذارید در جامعه اسلامى ما آنها جزو انسانهاى با سواد و داراى معلومات شوند. این هم از دیدگاه دوم.

دیدگاه سوم، نگاه به زن، به عنوان یک عضو در خانواده است که این از همه مهمتر به نظر مى رسد. عزیزان من! در اسلام به مرد اجازه داده نشده است که به زن زور بگوید و امرى را بر او تحمیل کند.

براى مرد در خانواده، حقوق محدودى قرار داده شده است که از روى کمال مصلحت و حکمت است. این حقوق، براى هر کس گفته و تشریح شود، مورد تصدیق قرار خواهد گرفت. همچنین، براى زن نیز در خانواده، حقوقى معین شده است که آن هم از روى مصلحت است.

مرد و زن، هر کدام طبیعت، اخلاق، روحیات و غرایزى دارند که ویژه خودشان است. آنها اگر از خُلقیات ویژه خود به طور صحیح استفاده کنند، در خانواده، زوجى کامل و هماهنگ و مساعد تشکیل مى دهند. اگر مرد زیاده روى کرد، تعادل به هم مى خورد. اگر زن هم زیاده روى کرد، تعادل به هم مى خورد.

اسلام در داخل خانواده، دو جنس زن و مرد را مانند دو لنگه یک در، دو چشم در چهره انسان، دو سنگرنشین در جبهه نبرد زندگى و دو کاسب شریک در یک باب مغازه قرار داده است. هر کدام از این دو، طبیعت، خصوصیات و خصلتهایى، هم در جسم و روح و فکر و هم در غرایز و عواطف دارند که ویژه خودشان است. این دو جنس، اگر با همان حدود و موازینى که اسلام معین کرده است در کنار هم زندگى کنند، خانواده اى ماندگار و مهربان و با برکت و پرفایده خواهند داشت.

امروز در دنیاى غرب، خانواده، بنیان بسیار سستى دارد. خانواده ها ـ بخصوص زنان ـ از جدایى و تلاشى رنج مى برند. اگر خانواده اى، خداى ناکرده، متلاشى شود، هم مرد و هم زن، هر دو، سرگردان و آواره و ناراحت مى شوند و رنج مى بینند.

اما در این میان، زن بیشتر رنج مى بیند. امروز در دنیاى غرب، زنان دچار این رنجند؛ چون خانواده ها به آسانى به هم مى خورند، متلاشى مى شوند و از بین مى روند. گاهى خود زنان اقدام به فروپاشى کانون خانواده مى کنند؛ اما خود آنها هم، چوبش را بیشتر مى خورند.

نکته مهمّ این است که در محیط خانواده همان طور که گفتم این دو عنصر و دو موجود، ضمن برخوردارى از خصوصیاتشان، با یکدیگر هماهنگى و همزیستى دارند. لکن زن از لحاظ جسمى، ظرافت بیشترى دارد و مرد، قویتر و گردن کلفت تر است. با این حال، اگر قانون از زن دفاع نکند، ممکن است مرد، نسبت به او تعرّض کند. (17)
 

الگوى زن اسلامى

زن مسلمان باید در راه فرزانگى و علم تلاش کند؛ در راه خودسازى معنوى و اخلاقى تلاش کند؛ در میدان جهاد و مبارزه از هر نوع جهاد و مبارزه اى پیشقدم باشد؛ نسبت به زخارف دنیا و تجمّلات کم ارزش، بى اعتنا باشد؛ عفّت و عصمت و طهارتش در حدّى باشد که چشم و نظر هرزه بیگانه را به خودى خود دفع کند؛

در محیط خانه، دلارام شوهر و فرزندانش باشد؛ مایه آرامش زندگى و آسایش محیط خانواده باشد؛ در دامن پرمهر و پرعطوفت و با سخنان پرنکته و مهرآمیزش، فرزندان سالمى را از لحاظ روانى تربیت کند؛ انسانهاى بى عقده، انسانهاى خوش روحیه، انسانهاى سالم از لحاظ روحى و اعصاب، در دامان او پرورش پیداکنند و مردان و زنان و شخصیتهاى جامعه را به وجود آورد.

مادر از هر سازنده اى، سازنده تر و با ارزش ‌تر است. بزرگ ترین دانشمندان، ممکن است مثلاً یک ابزار بسیار پیچیده الکترونیکى را به وجود آورند، موشک هاى قارّه پیما بسازند، وسایل تسخیر فضا را اختراع کنند؛ اما هیچ یک از اینها اهمیت آن را ندارد که کسى یک انسان والا به وجود آورد. و او، مادر است. این، آن الگوى زن اسلامى است. (18)
 

عدم تفاوت زن و مرد در کسب فضائل بشرى از دیدگاه اسلام

هدف از آفرینش هر فرد انسان، همان هدف از آفرینش بشریت است، یعنى رسیدن به کمال بشرى و بهره بردن از بیش ترین فضائلى که یک انسان و یک فرد مى تواند به آن فضائل آراسته شود. لذا فرقى بین زن و مرد نیست.

نشانه اش هم در درجه اول فاطمه زهرا علیهاالسلام و دیگر زنان بزرگ تاریخ در درجه بعد از ایشان است. یعنى فاطمه زهرا علیهاالسلام در قله بشریت قرار دارد و کسى از او بالاتر نیست.

همان گونه که مى بینیم، آن بزرگوار به عنوان یک بانوى مسلمان این فرصت و این قدرت را یافت تا خود را به این اوج برساند. پس فرقى بین زن و مرد نباید باشد. به خصوص شاید از همین جهت است که خداى متعال در قرآن کریم آنجا که راجع به نمونه انسان هاى خوب و نمونه انسان هاى بد مثال مى زند،

مثال را در هر دو مورد از زن انتخاب مى کند که در یک مورد همسر فرعون را و در مورد دیگر همسر نوح و لوط را مثال مى آورد: «وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» در مقابل وقتى مى خواهد در مورد انسان بد و نگونبخت و انسانى که در جهت غلط حرکت مى کند نمونه ارائه بدهد، به همسر نوح و لوط مثال مى زند.

در اینجا شاید جاى سؤال باشد که چرا مثال از زن و مرد هر دو نمى آورد؟

در همه قرآن وقتى مى گوید «و ضرب الله مثلاً للذین آمنو» یا «کفروا» در هر دو مثال را از زن مى آورد و آیا این بدان معنا نیست که ما باید از دیدگاه اسلام پاسخى به برداشت غلط و متأسفانه مستمر در تاریخ بشریت نسبت به جایگاه زن بدهیم؟

اسلام مى خواهد در مقابل این برداشت و روش غلط و فهم نادرست که در طول تاریخ از مسأله زن وجود داشته است بایستد. (19)
 

اسلام کرامت زن را مى خواهد

اسلام با کار کردن زن نه تنها موافق است بلکه تا آنجایى که مزاحم شغل اساسى و مهمترین شغل او یعنى تربیت فرزند و حفظ خانواده نباشد، شاید لازم هم مى داند. یک کشور نمى تواند از نیروهاى کار زنان در عرصه هاى مختلف بى نیاز باشد.

اما این کار نباید با کرامت و ارزش معنوى و انسانى زن منافات داشته باشد. نباید زن را تذلیل کنند. نباید زن را وادار به تواضع و خضوع کنند.

تکبر از همه انسانها مذموم است مگر از زنان در مقابل مردان نامحرم. زن باید در مقابل مرد نامحرم متکبر باشد «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ»(20) زن در حرف زدن با مرد نباید حالت خضوع داشته باشد. این براى حفظ کرامت زن است. اسلام این را میخواهد و این الگوى زن مسلمان است. (21)
 

زن مسلمان ایرانى باید قدر خود را بداند و از بازیچه هاى تمدن غربى رو بگرداند

زن هاى مؤمن در جامعه ما سعى کنند قدر زن ایرانى مسلمان را بدانند. ارزش زن اسلامى و مسلمان را بدانید. زنى که در اختلاط و معاشرت، با مرد قاطى نمى شود و خود را وسیله اى براى جلب چشم مرد نمى داند و خود را بالاتر از این مى داند؛ زنى که شأنش را عزیزتر از این مى شمارد که خود را عریان کند و با صورت و موى بدن خود، چشم روندگان را به سمت خویش جلب کند

و هوس آن ها را اشباع نماید؛ زنى که خود را در دامنه قله اى مى داند که در اوج آن فاطمه زهرا علیهاالسلام بزرگ ترین زن تاریخ بشر قرار دارد. آن زن، زن مسلمان ایرانى است. این زن باید دیگر از این بازیچه هاى فراهم آمده تمدن غربى و روش هاى توطئه‌آمیز آن، رو بگرداند و به آن بى اعتنایى کند. (22)
 

باور غلطى که زاییده فرهنگ غرب است و باید از ذهن زنها خارج شود

زن باید از باور غلطى که نسبت به خویش در ذهن او به وجود آورده اند، خارج شود و آن باور غلط آن است که زن وسیله اى است براى التذاذ مرد. این باورى است که فرهنگ مصرفى و استعمارى غرب به ما تحمیل کرده است که البته زمینه آن در کاخ هاى سلاطین و مرفهین تاریخ وجود داشته و آن ها اولین کسانى بودند که این بذر پلید را در ذهنیت جوامع پاشیدند ؛

اما غرب آن را به اوج خود رسانید. این باور را باید از ذهن ها خارج کنیم و شاید از ذهن خود زن به همان دشوارى خارج مى شود که از ذهن مرد. زیرا هر دو بر اثر تلقین طولانى، این باور را پذیرفته بودند. (23)
 

دوست ندارم دختر و پسر ما در نوع آرایش و لباس و ... دائم چشمشان به غربى ها باشد

من مى خواهم بگویم اگر شما موى سرتان را مى خواهید آرایش کنید، اگر مى خواهید لباس بپوشید، اگر مى خواهید سبک راه رفتن را تغییر دهید، بکنید؛ اما خودتان انجام دهید؛ از دیگران یاد نگیرید.

در کشورهاى غربى و بیشتر از همه در امریکا، حدود سه چهار دهه پیش یک مشت جوان بر اثر واخوردگى از شرایط اجتماعى، دچار حرکت هایى شدند، که البته تا امروز هم ادامه دارد. در زمان ما مظهر این افراد، بیتل ها بودند که با آرایش عجیب و غریب و با نوعى موسیقى شبیه موسیقى پاپ ـ که الان در دنیا معمول است ـ ظاهر مى شدند.

بنده بعد از انقلاب به الجزایر رفتم. در خیابان ماشین ما عبور مى کرد. یک وقت دیدم پسر جوانى نصف موى سرش را تراشیده و نصف دیگر را باقى گذاشته است. هرچه من نگاه کردم، دیدم این آرایش، هیچ زیبایى ندارد.

مشخص بود او از کسانى تقلید کرده است. در الجزایر، فشار صنعتى و فشار ابزار تولید و تکنیک بر زندگى مردم اصلاً آنقدر نیست که یک جوان، احساساتى را پیدا کند که در امریکا یا انگلیس یا در جاى دیگر پیدا مى کرد؛ اما چون دیده بود آن ها انجام داده اند، او هم انجام مى داد. بنده با این چیزها مخالفم و دوست نمى دارم جوان ما این طورى حرکت کند و دختر و پسرِ ما دائم چشمشان به آن ها باشد. (24)
 

سرگرم شدن زنان به مد و زر و زیور

امروز سرگرم شدن به زر و زیور، براى زن انقلابى مسلمان ایران عیب است. امروز سر و سینه و دست را از زیور آلات پر کردن و زیور و آرایش و مد و لباس را بت خود قرار دادن براى زن انقلابى مسلمان ایرانى ننگ است. ان زنى که در پى این گونه چیزهاست از ارزش پایینى برخوردار است.

طلا براى زن ارزش آفرین نیست. بى اعتنایى به طلا ارزش آفرین است. مد براى زن ارزش آفرین نیست، بى اعتنایى نسبت به مدهاى دام گونه ساخته و پرداخته دشمنان براى زن ارزش است. زن مسلمان که شخصیت خودش را پیدا کرده است باید مواظب باشد این شخصیت را گم نکند. (25)
 

گرایش به مد و تجمل گرایى، یکى از بزرگترین عوامل انحراف زنان

به اعتقاد من، گرایش به سمت مدگرایى و تجمل گرایى و تازه طلبى و افراط در کار آرایش و نمایش در مقابل مردان، یکى از بزرگترین عوامل انحراف جامعه و انحراف زنان ماست. در مقابل اینها، خانمها بایستى مقاومت کنند.

آنها براى این که از زن، آن چنان موجودى به وجود بیاورند که مورد نظر خودشان است، محتاج این هستند که دایماً مد درست کنند و چشمها و دلها و ذهنها را به همین چیزهاى ظاهرى و کوته نظرانه مشغول کنند. کسى که به این چیزها مشغول شد، کى به ارزشهاى واقعى خواهد رسید؟ مجال پیدا نمى کند برسد.

زنى که در فکر باشد از خود وسیله اى براى جلب نظر مردان بسازد، کى فرصت این را پیدا خواهد کرد که به طهارت اخلاقى فکر کند و بیندیشد؟ مگر چنین چیزى ممکن است؟(26)
 

خطر فاسد شدن زنهاى یک جامعه

اگر زنهاى یک جامعه فاسد شدند، طولى نمى کشد که:
زن اگر فاسد شد، احتیاج نیست مردها را فاسد کنند، مردها به خودى خود فاسد مى شوند. اگر زن یک نسل فاسد شد، هیچ لزومى ندارد که با سرمایه گذارى مردهاى آن نسل را فاسد کنند، طولى نمى کشد که تمام مردهاى آن نسل فاسد مى شوند؛ زیرا زن تربیت کننده است، حال تربیت کننده انسان هاى با فضیلت و شجاع است یا انسان هاى بى ارزش و بى ایده آل. مادران یعنى زنان جامعه که مهم ترین حیثیت آن ها مادرى است، باید اصلاح شوند تا تاریخ و آینده اصلاح شود. (27)
 

معناى حجاب

حجاب براى زن به معناى ذلت زن نیست، بلکه به معناى عصمت و حفظ زن است و نه فقط عصمت و حفظ زن، بلکه عصمت و حفاظت زن و مرد هر دو... حجاب به معناى چادر نیست؛ اما چادر در نزد ما ایرانى ها که زن هاى ما از قدیم داشتند، بهترین نوع حجاب است. بدون چادر هم حجاب ممکن است.

حجاب به معناى پوشیدن سالم نه پوشیدنى که از نپوشیدن بدتر است. به تعبیرروایات پوشیده عریان که در عین پوشیدگى مثل انسان برهنه و عریان است، آن پوشیدن به درد نمى خورد، حجاب نیست، پوشیدن سالم که سر و مو و گردن و بدن و تمام سر تا پاى بدن زن را پوشانده باشد.

البته صورت و دو دست را بسیارى فقها مستثنا مى دانند، البته در مواردى که صورت بدون آرایش و ساده باشد؛ این هم معناى حجاب.

البته زن هاى ایرانى روش چادر را پیدا کرده اند که بسیار هم روش خوبى است و هم زیبا است و منافى با زیبایى زن نیست و هم حجاب حافظ کامل است. به هر حال حجاب را چه به شکل ایرانى، چه به شکل عربى، چه به شکل کشورهاى دیگر که در هر یک از کشورهاى اسلامى زن ها یک جور حجاب خود را حفظ مى کنند، هر جورى که حجاب حفظ بشود، این نظر اسلام تأمین شده است، این یکى از پیشگیرى هاى اسلام است. (28)
 

مقصود اسلام از حجاب

مقصود اسلام از حجاب این است که:
اسلام در باب حجاب، پوشش را معین نکرده است؛ مقصود را معین کرده است. مقصود این است که دیدار زن و مرد و ملاقات طبیعى آنها به صورت روز مره تبدیل به یک عامل تحریک نشود و این هدف اسلام است.

در کشورهاى اسلامى خانم هایى هستند که مقیدند حجاب شرعى را که آیات قرآن به آن ناطق است رعایت کنند؛ ولى شما ببینید همه آن ها یک نوع رعایت مى کنند؟ متدین ها و مقیدهایشان را مى گویم، در کشورهاى شمال آفریقا حجابى دارند که شما اصلاً با آن آشنا نیستید،

در کشورهاى شرقى یعنى هند و پاکستان حجابى دارند که باز هم شما با آن آشنا نیستید، این ها  هم ناشى از همان شرایط فرهنگى و اجتماعى است. (29)
 

حجاب، به معناى منزوى کردن زن نیست

مسأله حجاب به معناى منزوى کردن زن نیست. اگر کسى چنین برداشتى از حجاب داشته باشد، این یک برداشت کاملاً غلط است. مسأله حجاب به معناى جلوگیرى از اختلاط و آمیزش بى قیدو شرط زن و مرد در جامعه است. زیرا آمیزش و اختلاط بى قید و شرط، هم به ضرر جامعه و هم به ضرر زن و مرد به خصوص به ضرر زن است. (30)
 

حجاب است که مى تواند عفت و طهارت و تقوى را در زن نگه دارد

همیشه ما در طول زمان هر وقت گفتیم حجاب و عفت، عده اى گفتند آقا حجاب به عفت چه کار دارد، خیلى ها حجاب دارند، عفت ندارند خیلى هم عفت دارند، حجاب ندارند. در طول زمان هر وقت ما این حرف را مى گفتیم تا حالا بعضى این را مى گویند؛ در حالى که این حرف درستى نیست.

عفت یک چیز است، حجاب یک چیز دیگر. اما عفت آن چیز غیر قابل دسترسى و غیر قابل تأثیرپذیرى و آن صخره آسیب ناپذیر در انسان نیست؛ مثل همه خلقیات و خصلت هاى انسانى در معرض تهاجم قرار مى گیرد.

یکى از چیزهایى که مى تواند آن را از تهاجم به دور بدارد و عفاف زن و طهارت او و تقواى او و حالت پرهیز و عصمت را در او نگه دارد، نداشتن معاشرت نامناسب در محیط زندگى و محیط کار و محیط جامعه است.

معاشرت نامناسب یعنى معاشرتى که در او جهات فرهنگى و اخلاقى خاص رعایت نشده باشد. آن چیزى که مى تواند به این نگهدارى و مصون سازى و جداسازى کمک کند، حجاب است. بهترین چیز حجاب است؛ حجاب از طرف زن و حجاب از طرف مرد. حجاب مرد هم نگاه نکردن است، حجاب یعنى مانع یعنى فاصل در زن. (31)

از نظر غرب و فرهنگ غربى یکى از ارزش هایى که براى زن متصور است این است که با وجود خود و با شخصیت خود وسایل التذاذ و بهره مندى دیگران را فراهم آورد. لذا وقتى ما بر اساس فرهنگ اسلامى اعلام مى کنیم که اسلام براى معاشرت زن و مرد محدودیتى قائل شده و معاشرت بى قید و شرط زن و مرد را جائز ندانسته، ما را متهم مى کنند که شما به زن اهانت مى کنید. در حالى که اهانت آن چیزى است که در فرهنگ غرب نسبت به شخصیت زن دیده مى شود. (32)
 

ببینید چقدر مسأله عفت مهم است

این مسأله حجاب و محرم و نامحرم و نگاه کردن و نگاه نکردن، همه به خاطر این است که قضیه عفاف در این بین سالم نگه داشته شود. اسلام به مسأله عفاف زن اهمیت مى دهد. البته عفاف مرد هم مهمّ است.

عفاف مخصوص زنان نیست؛ مردان هم باید عفیف باشند. منتها چون در جامعه، مرد به خاطر قدرت جسمانى و برترى جسمانى، مى تواند به زن ظلم کند و برخلاف تمایل زن رفتار نماید، روى عفّت زن بیشتر تکیه و احتیاط شده است.

شما امروز هم که در دنیا نگاه کنید، مى بینید یکى از مشکلات زنان در دنیاى غرب، بخصوص در کشور ایالات متّحده امریکا، همین است که مردان با تکیه به زورمندى خودشان، به عفّت زن تعدّى و تجاوز مى کنند. (33) آمار منتشر شده از سوى مقامات رسمى خود امریکا را من دیدم که یکى مربوط به دادگسترى امریکا و یکى هم مربوط به یک مقام دیگرى بود.

آمارها واقعاً وحشت انگیز است. در هر شش ثانیه، یک تجاوز به عنف در کشور امریکا صورت مى گیرد! ببینید چقدر مسأله عفّت مهمّ است. (34)
 

جمع بندی و نتیجه گیری

یکی از اساسی‌ ترین موضوعات در مباحث انسان‌ شناسی، مسئله آزادی انسان است. در غرب، هم‌زمان با مدرنیسم و به دنبال آن فمینیسم، زنان برای به دست آوردن آزادی، تلاش بسیاری کردند و مدعی هستند که در این زمینه موفق بوده ‌اند.

در این نوشتار، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره نگرش اسلام و غرب نسبت به زن و به طور ویژه مسئله آزادی زن در غرب را ارایه نمودیم. با دقت در رهنمودهای حکیمانه و بصیرت افزای مقام معظم رهبری، پاسخ به این پرسش که با توجه به تفاوت تعاریف و جایگاه آزادی در اسلام و غرب، تبعات آزادی در غرب در حوزه زنان چه بوده است را درمی یابیم.

طبق دیدگاه روشنگرانه معظم له، مبانی آزادی در غرب نه تنها موجب احیای حقوق زنان نشده، بلکه باعث خسران در زندگی خانوادگی و روابط زن و شوهر نیز شده است؛ این در حالی است که در نظام فکری اسلام، آزادی نه رهایی از قید و بند، بلکه آزادی و تکلیف با هم ملازمه دارند.

در حوزه زنان نیز، شناخت این مسئله است که می‌تواند تفاوت جایگاه زن در فرهنگ اسلامی با فرهنگ غرب را به وجود آورد.

در  نظام سلطه که  منافقین  از دست پروردگان این استکبار هستند همیشه ادعای آزادی و طرفداری از زن و زندگی  ارزشمند وجود دارد و واقعیت ماجرا این است که آزادی و زندگی ارزشمند و کرامت زن در نزد این مدعیان فریبی و دروغی بیش نیست که از آن فقط برای فریب افکار عمومی و سلطه بر دیگران استفاده ابزاری می کند و هنگامی که مقصود رسیدند طرفداران آنان اولین قربانیان خواهند بود.
 

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره احزاب: آیه 33.
2. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیداربا پرستاران و اقشار مختلف مردم، 22/8/70، آیینه زن، ص 31ـ30.
3. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضاى شوراى مرکزى جمعیت زنان، 15/2/71.
4. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیداربا جمع کثیرى از بانوان کشور، 25/9/71، آیینه زن، ص 284.
5. بیانات رهبر معظم انقلاب در مراسم بزرگداشت مقام زن در ورزشگاه آزادى، 30/7/76، آیینه زن، ص 281.
6. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیداربا جمع کثیرى از بانوان کشور، 25/9/71، آیینه زن، ص 282.
7. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمع کثیرى از پرستاران، به مناسبت میلاد حضرت زینب کبرى علیهاالسلام و روز پرستار، 22/8/70.
8. به ضمائم پایان کتاب مراجعه کنید.
9. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیداربا زنان نماینده مجلس، 30/4/76، آیینه زن، ص 321.
10. بیانات رهبر معظم انقلاب در اجتماع خواهران در ورزشگاه آزادى به مناسبت جشن میلاد کوثر، 30/7/76، آیینه زن، ص 323.
11. بیانات رهبر معظم انقلاب در اجتماع خواهران در ورزشگاه آزادى به مناسبت جشن میلاد کوثر، 30/7/76، آیینه زن، ص 330.
12. بیانات رهبر معظم انقلاب در اجتماع خواهران در ورزشگاه آزادى به مناسبت جشن میلاد کوثر، 30/7/76، آیینه زن، ص 315.
13. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار گروهى از خواهران شهرهاى مختلف به مناسبت ولادت حضرت فاطمه علیهاالسلام، 27/10/68.
14. بیانات رهبر معظم انقلاب در اجتماع خواهران در ورزشگاه آزادى به مناسبت جشن میلاد کوثر، 30/7/76، آیینه زن، ص 319.
15. بیانات رهبر معظم انقلاب در سخنرانى در مرقد امام خمینى ره، 14/3/76، آیینه زن، ص 317.
16. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیداربا زنان، 30/6/79، آیینه زن، ص 318.
17. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیداربا مردم آذربایجان شرقى، 28/6/75، آیینه زن، ص 31ـ30.
18. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیداربا گروهى از بانوان کشور به مناسبت روز زن، 24/9/71، آیینه زن، ص 95.
19. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیداربا گروهى از زنان پزشک، 26/10/68، آیینه زن، ص 23.
20. سوره احزاب33، آیه 32.
21. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار گروهى از زنان، به مناسبت فرخنده میلاد حضرت زهرا علیهاالسلام و «روز زن» 25/9/71.
22. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمع کثیرى از زنان شهرهاى تهران، اصفهان، تبریز، 26/10/68، آیینه زن، ص 97.
23. بیانات رهبر معظم انقلاب در مصاحبه با ویژه نامه روز زن، روزنامه جمهورى اسلامى، 5/2/60، آیینه زن، ص 156.
24. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاه هاى استان همدان، 17/4/1383.
25. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار گروهى از خواهران شهرهاى مختلف به مناسبت ولادت حضرت فاطمه علیهاالسلام، 27/10/68.
26. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیداربا پرستاران، 22/8/70، آیینه زن، ص 277.
27. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیداربا گروهى از خواهران، 21/12/63، آیینه زن، ص 288.
28. بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبه نماز جمعه، 17/5/65، آیینه زن، ص 241.
29. بیانات رهبر معظم انقلاب در مصاحبه با مجله شاهد بانوان، 28/2/67، آیینه زن، ص 242.
30. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار گروهى از خواهران پزشک سراسر کشور، 26/10/68.
31. بیانات رهبر معظم انقلاب در سمینار نقش زن در جامعه، 11/12/64، آیینه زن، ص 225.
32. بیانات رهبر معظم انقلاب در کنگره بین اللمللى زن و انقلاب، جهانى اسلام 17/11/66، آیینه زن، ص 230.
33. به ضمیمه شماره 5 با عنوان «زنان قربانى خشونت» مراجعه کنید.
34. اجتماع خواهران در ورزشگاه آزادى به مناسبت جشن میلاد کوثر، 30/7/76، آیینه زن، ص233.
 
منبع:
نکته هاى ناب (جلد پنجم)، تدوین: حسن قدوسى زاده، ناشر: دفتر نشر معارف، چاپ هشتم، پاییز 1390.