طرح مسأله و ضروت بحث

پدیده سبک زندگی از مشخصات جهان نوین و مدرنیته است و به تعبیر دیوید چنی (1378: 16) کسانی که در جوامع مدرن زندگی می کنند برای توصیف کنش های خود و دیگران از مفهوم سبک زندگی استفاده می کنند. افراد تحت تأثیر رسانه ها به سلیقه ها و ارزش های خود شکل می دهند و این سلیقه ها و ارزشهاست که منجر به بروز رفتار و در نهایت شکل گیری سبک زندگی آنها می شود.

از سوی دیگر دو مفهوم سنت و مدرنیته و سیر تحولات و تغییر مناسبات و ارزش ها و رفتار مردم در قالب این دو مفهوم، در سال های اخیر به یکی از اساسی ترین و پرچالش ترین حوزه های مطالعه و پژوهش تبدیل شده است و به دلیل اهمیت موضوع است که در این پژوهش مؤلفه های سبک زندگی را تحت دو عنوان اصلی سبک زندگی سنتی و مدرن و الگوی رفتار را تحت دو عنوان الگوی رفتار مادی و الگوی رفتار فرهنگی بررسی خواهیم کرد.

برای این بررسی از رسانه سینما استفاده کرده ایم. چرا که صنعت رسانه ایی سینما که در فیلم های پرفروش و پرمخاطب آن نمود پیدا می کند می تواند به یکی از اسناد معتبر برای بررسی مولفه های شیوه زندگی مخاطبان سینما و نیز دست اندکاران فیلم ها تبدیل شود.

چرا که فیلم های پرفروش و پرمخاطب می تواند بازنمایی از نگرش ها و ارزش های موجود در جامعه ایران باشد که به شکل رفتار مردم در جامعه، انتخاب هایشان و الگوی مصرف شان نمود پیدا کرده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان دهنده این است که سبک زندگی سنتی بیشترین سبک مشاهده شده؛ الگوی رفتار فرهنگی بیشترین الگوی رفتار مشاهده شده در فیلم ها را شامل می شوند.
 

مقدمه

در مباحث جامعه شناسی سبک های زندگی، الگویی برای کنش و متمایز کننده مردم از یکدیگر هستند. به کمک سبک زندگی است که ما می توانیم آنچه را مردم انجام می دهند، چرایی آن و معنایی که برای آنها و دیگران دارد، را درک کنیم.

در ادبیات جامعه شناسی، از مفهوم سبک زندگی، دو برداشت و دو گونه مفهوم سازی متفاوت ارائه شده است. در برداشت نخست که سابقه آن به دهه 1920 باز می گردد، سبک زندگی معرف ثروت و موقعیت اجتماعی افراد است و اغلب به عنوان شاخصی برای تعیین طبقه اجتماعی، بلکه مفهومی است که فقط در متن تغییرات فرهنگی عصر مدرنیته و رشد فرهنگ مصرف گرایی معنا پیدا می کند.

در این معنا تعریف سبک زندگی راهی برای تعریف ارزش ها، نگرش ها و رفتارهای افراد است که با هویت آنان ارتباط می یابد. در هر جامعه ای برای برنامه ریزی و مدیریت ساختاری و زیربنایی ضروری است تا تصویری از وضعیت شیوه زندگی و رفتار مردم آن جامعه در دست باشد.

به تعبیر «دیوید چنی»، «هرگونه سیاست اجتماعی که به تغییر و مدیریت اجتماعی توجه دارد باید متوجه منظومه خاص و سلسله مراتب معنادار چشم اندازهای سبک زندگی باشد.» (چنی، 1378: 61)

منطق این گفته چنی را می توان در ارتباط تنگاتنگ سبک زندگی با ساختار اجتماعی و چالش ها و فرصت های مهیا شده از سوی ساختار برای افراد، پیامد شیوه زندگی برای آنها و خصوصاً توان بالقوه شیوه زندگی برای ایجاد تغییرات در نظام اجتماعی و پیامدهای اجتماعی رفتارهایی که سازنده شیوه های زندگی هستند جست و جو کرد. (فاضلی، 1382: 156)

برای مطالعه ودرک شیوه زندگی می توان از ابزارهای مختلفی استفاده کرد. یکی از این ابزارها رسانه سینماست. هر وسیله ارتباط جمعی در هر زمان، زبانی خاص برای انتقال مفاهیم مادی و معنوی تاریخ یک جامعه است.

حدود یک قرن از تولد سینما به عنوان یکی از اعضای برجسته خانواده ارتباطات (که کمتر به عنوان یک رسانه به آن توجه شده است)، می گذرد. این صنعت طی این سال ها توانسته میلیون ها انسان را در ساعاتی طولانی به خود مشغول دارد.

فیلم سینمایی از سویی یک متن هنری ساختار یافته است و از سوی دیگر رویایی ست که توسط مخاطب و با توجه به تجربیات او در زندگی تعبیر می شود. (اجلالی، 1388: 130) به همین دلیل است که در این پژوهش سعی می کنیم تا از سینما به عنوان واسطه ایی برای فهم و شناسایی مولفه های سبک زندگی مردم ایران در دوره زمانی مورر بررسی استفاده کنیم.

با تکیه بر این نکته مهم که سینما رسانه ای هنری است و در دنیای امروز این هنر رسانه، تبدیل به صنعت پر سودی شده است که میلیون ها نفر دست اندر کار دارد. فرض این پژوهش این است که سینمای ایران فقط امری هنری بی ارتباط با جامعه و سیر تاریخی تحولات آن نیست، بلکه رسانه یی هنری ست که با جامعه و تاریخ ایران درآمیخته و نشانگر و بازنمای آن است.

این کارکرد ارتباطی بازنمایی، زمانی ظهور می کند که سینما را به عنوان یک ابزار رسانه ای مورد توجه قرار دهیم. به واقع در جهان مدرن، سینما به عنوان یکی از مهم ترین وسایل ارتباط جمعی و شاید پرنفوذترین و قدرتمندترین آنها مطرح است که تأثیرات مهمی بر روی مخاطبان و فرهنگ عمومی جامعه می گذارد. بویژه فیلم های پرفروش که به نوعی بازتاب سلیقه و دیدگاه عامه مخاطبان است.

بنابراین به طور کلی هدف این پژوهش رسیدن به دریافتی از مولفه های شیوه زندگی مردم جامعه به واسطه بررسی فیلم های پرفروش سینمای ایران است.
 

مروری بر پیشینه پژوهش

با مروری بر پژوهش ها و مطالعات انجام شده در زمینه سبک زندگی و سینما به این جمع بندی می رسیم که کمتر پژوهش و مقاله ای به بررسی رابطه میان این دو مقوله پرداخته است. عمده مطالعات سبک زندگی در حوزه رشته جامعه شناسی انجام و به مطالعه رابطه سبک زندگی و موضوعاتی نظیر طبقه، هویت و ارزش پرداخته اند.

در واقع مقولاتی را که جزء تعریف و ذات سبک زندگی هستند، بررسی کرده اند. در مطالعات حوزه سینما نیز پژوهش هایی در مورد ماهیت سینما به عنوان یک هنر و نه یک رسانه انجام شده و به طور کلی وجه جامعه شناختی سینما مورد بررسی قرار گرفته است. به طور مثال می توان به پایان نامه مصطفی اسدزاده با «عنوان جامعه شناسی سیاسی سینمای ایران» در دهه 70 شمسی و پژوهش بهروز گرانپایه با عنوان «تحلیل محتوای فیلم های پرمصرف ویدئویی» که در سال 1374 انجام شده، اشاره کرد.

تفاوت این پژوهش با مطالعات پیشین در این است که این پژوهش به طور اختصاصی به رابطه یکی از مقولات حوزه علوم اجتماعی یعنی سبک زندگی با سینما می پردازد. در واقع به سینما به عنوان رسانه ای نگاه می شود که از جامعه تأثیر پذیرفته و بازنمای سبک زندگی مردم آن جامعه است.
 

فرضیات پژوهش

فرضیه اول: بین الگوی رفتار مادی و سبک زندگی سنتی رابطه معنادار وجود دارد.
فرضیه دوم: بین الگوی رفتار فرهنگی و سبک زندگی مدرن رابطه معنادار وجود دارد.

فرضیه سوم: بین سبک زندگی ارائه شده در فیلم و دهه ساخت آن ارتباط معناداری وجود دارد.
فرضیه چهارم: بین الگوی رفتار مصرفی ارائه شده در فیلم ها و دهه ساخت آن ها ارتباط معناداری وجود دارد.

فرضیه پنجم: بین دهه ساخت فیلم و تک تک مولفه های سبک زندگی مورد بررسی در این پژوهش هر کدام به طور جداگانه (گذران اوقات فراغت، پوشش و مدیریت بدن، روابط میان فردی، نوع و شیوه غذا خوردن، کالاهای منزل و چیدمان آن، آداب و رسوم فردی و اجتماعی) رابطه معنادار وجود دارد.

بین دهه ساخت فیلم و نحوه گذران اوقات فراغت در آن ارتباط معناداری وجود دارد.
بین دهه ساخت فیلم و نحوه پوشش و مدیریت بدن در آن ارتباط معناداری وجود دارد.

بین دهه ساخت فیلم و نوع غذا و شیوه غذا خورده در آن ارتباط معناداری وجود دارد.
بین دهه ساخت فیلم و آداب و رسوم و مناسک فردی و اجتماعی در آن ارتباط معناداری وجود دارد.

بین دهه ساخت فیلم و روابط میان فردی در آن ارتباط معناداری وجود دارد.
بین دهه ساخت فیلم و چیدمان و کالاهای منزل در آن ارتباط معناداری وجود دارد.

فرضیه ششم: بین ارزش های حاکم بر فیلم و دهه ساخت آنها رابطه معنادار وجود دارد.
فرضیه هفتم: بین موسیقی فیلم ها و دهه ساخت آن ها ارتباط معناداری وجود دارد.

فرضیه هشتم: بین گروه سنی بازیگران محوری فیلم ها و دهه ساخت آن ها ارتباط معناداری وجود دارد.
فرضیه نهم: بین جنسیت بازیگران فیلمها و دهه ساخت آنها رابطه معنادار وجود دارد.
فرضیه دهم: بین ژانر فیلم ها و دهه ساخت آن ها ارتباط معناداری وجود دارد.
 

چارچوب نظری پژوهش

نظریات سبک زندگی

با توجه به نظریات مطرح شده در خصوص سبک زندگی می توان به این نتیجه رسید که بسیاری از محققان در دو ده گذشته مفهوم سبک زندگی را به عنوان جایگزینی برای مفهوم طبقه دانسته ند. استدلال اصلی این است که گروه بندی های عمومی مبتنی بر تعلق طبقاتی، کمتر از سبک زندگی افراد قادر به تبیین رفتارها یا ارزش ها و نگرش های ایشان است. البته این گفته به معنای محو شدن گروه بندی های طبقاتی نیست، بلکه کارآمدی تحلیلی آن را زیر سوال می برد.

از آنجایی که در این پژوهش در کنار بررسی رفتارهای غیرمصرفی افراد در فیلم های پرفروش برای رسیدن به مولفه های سبک و  شیوه زندگی، رفتارهای مصرف آنها را نیز بررسی خواهیم کرد، بر این اساس در بررسی نظریات سبک زندگی به مفهوم مصرف توجه بیشتری خواهیم داشت.

از میان نظریه پردازان کلاسیک سبک زندگی، «وبر»، تنها کسی است که بدون اشاره مستقیم به مفهوم مصرف، از مفهوم سبک زندگی برای نشان دادن سلسله مراتب و قشربندی اجتماعی استفاده می کند. با این همه از دیدگاه او سبک زندگی معادل دیگری برای منزلت و تأکید بر الگوی مصرف و نحوه استفاده از نعمات مادی و فرهنگی تلقی می شود.

«زیمل» نیز که اولین جامعه شناس سبک زندگی شهری مدرن است، سبک زندگی را شیوه های خاص مصرف کردن با هدف دنبال کردن نمادهای منزلت می داند که در دنیای امروز، افراد از طریق آن می توانند فشارهای زندگی را تحمل کنند.

همچنین او اولین جامعه شناسی است که در خصوص جهان فراغت و مصرف گرایی طرح نظر کرده است. بعد از «وبر و زیمل»، «وبلن» در میان جامعه شناسان کلاسیک تنها کسی است که اصل مصرف را محور توجه قرار داده است.

او در کتاب «نظریه طبقه تن آسا» اصطلاح «مصرف خودنمایانه» را مطرح کرد که برای تبیین مفهوم مصرف گرایی در جوامعی مثل ایران بسیار مفید است. چرا که از مشخصات جامعه مصرفی امروز ایران نمایش تظاهر آمیز ثروت یا همان «مصرف خودنمایانه وبلنی» و بروز سبک های زندگی مبتنی بر این الگو است.

در میان جامعه شناسان معاصر «میشل سوبل» سبک زندگی را «شیوه های متمایز زندگی» می نامد. او معتقداست می توان با سنجش رفتار قابل مشاهده، شاخص سازی کرد ومیان سبک های زندگی تمایز قائل شد، چرا که از دیدگاه «سوبل» هر یک از شاخص ها، خود مبین وجهی از زندگی اند. همچنین از آنجائی که او سبک زندگی را مجموعه رفتارها می داند، سنجش رفتار و یافتن شاخص برای آنها تنها با تبیین الگوهای مصرف ممکن است، مصرف به اعتقاد سوبل از تجارب زندگی است که سبک زندگی هم از همین تجارب ناشی می شود و آنها نیز خود، تحت تأثیر ساختارهای اجتماعی قرار دارند، دیدگاهی که به طور خاص مد نظر این پژوهش هست.

«بوردیو» نظریه پرداز دیگری است که در این پژوهش به آرای او استناد شده است. بوردیو، الگوهای مصرف را اصلی ترین شکل بروز سبک های زندگی می داند. از نظر او همیشه برای کسب قدرت و منزلت در میان طبقات گوناگون جامعه کشمکشی وجود دارد. این کشمکش ها در فضای اجتماعی رخ می دهد. از نظر او این کشمکش ها تنها به قدرت اقتصادی مربوط نمی شود، بلکه سلطه فرهنگی را نیز در بر می گیرد.


طبق دیدگاه بوردیو طبقه مسلط در جامعه بر فرهنگ قانونی، حق انحصاری و سلطه دارد، آن را تعریف و تعیین می کند که چه ذائقه هایی بهتر و چه سبک هایی از زندگی غالب و حاکم اند. در تئوری بوردیو، توسعه عادات و سبک زندگی فردی فقط هنگامی قابل فهم است که درون یک زمینه اجتماعی خاص از روابط قدرت متصور شود.

دیدگاه «چنی» هم در پژوهش ما از آنجائی حائز اهمیت است که وی مطالعه سبک زندگی را برای هر گونه سیاستگذاری واقع بینانه و هدفمند در جامعه ضروری می داند. چرا که این سیاست هدفمند، مستلزم کشف چشم اندازهای بی شمار سبک زندگی مردم آن جامعه است. از این رو در نگاه نخست او سبک زندگی را راه الگویی مصرف می داند. الگوهایی که مردم را از یکدیگر متمایز می کند و به ویژه در جوامع جدید تنها راه قشربندی اجتماعی به شمار می آید.
 

نظریات ارتباطی

1. در حال حاضر نظریه های مربوط به تحلیل روابط میان رسانه و جامعه متفاوت اند. بخشی از نظریات، مربوط به تأثیر جامعه بر رسانه و برخی مبتنی بر تأثیر رسانه بر جوامع هستند. در ارتباط با این موضوع آنچه اهمیت دارد تغییرات مربوط به رسانه و جامعه است. برای تحلیل این فرایند نظریات مختلف از رویکردهای متفاوتی به آن پرداخته اند.

قدرت رسانه، قدرت مخاطب، زمینه های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، پیامدها و نحوه متقابل و تأثیر آنها، از مهم ترین متغیرهایی هستند که در نظریه های مربوط به این حوزه مطرح شده اند. (مک کوئل، 1385: 35)

رویکردهای مبتنی بر قدرت رسانه یا رسانه محور وسایل ارتباط جمعی را نیرویی دگرگون کننده (ازنظر تکنولوژی و محتوا) می داند و در رویکرد جامعه محور بر وابستگی رسانه به سایر نیروهای جامعه به ویژه پول و سیاست تأکید دارد. از این دیدگاه که مورد توجه در این پژوهش نیز هست، رسانه های جمعی، خود تحت تأثیر دگرگونی های تاریخی از قبیل آزادی سیاسی، صنعتی شدن، استقلال و رشد اقتصادی، آموزش فراگیر و... هستند. رویکرد رسانه محور در کار مکتب تورنتو مشاهده می شود. (مک کوئل، 1385: 136)

رویکرد مورد نظر این پژوهش، رویکرد جامعه محور است که رسانه ها را تحت تأثیر دگرگونی های تاریخی در حوزه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی می داند. نظریه نشر نوآوری های راجرز نیز می گوید رسانه با تصویر کردن ارزش ها و رفتارهای مختلف، انسان ها را در زندگی روزمره شان در مواجه با انتخاب های گوناگون قرار می دهد و آنها را به سوی اتخاذ سبک های جدید و متفاوت زندگی هدایت می کند.
 
2. از سوی دیگر همواره در بین نظریه های مختلف جامعه شناسی ارتباطات، میان مسائل شهرنشینی، تحرک اجتماعی و فروپاشی اجتماعات سنتی و رشد رسانه ها توازن و تقارنی وجود دارد. از همین رویکرد است که می توان تصور کرد که ارتباطات جمعی فرد را رودرروی تنوع گسترده یی از انتخاب ها قرار می دهد و افراد را به تغییر ابعاد مختلف زندگی شان و اتخاذ سبک های نوین زندگی ترغیب و تشویق می کند. (رضوی زاده، 1386: 138)

بنابراین یکی دیگر از مبانی نظری، مربوط به موضوع توجه به رویکرد راجرز در خصوص نشر نوآوری های اجتماعی و فرهنگی از طریق رسانه هاست که در این پژوهش به خصوص اشاعه سبک های زندگی از طریق نمایش آنها در فیلم های سینمایی صورت می گیرد. در واقع محتوای رسانه ها که غالباً از قضاوت های سنتی یا حتی مدرن نهفته در فرهنگ و یا آموخته شده از نهادهای جامعه پذیر کننده (مانند خانواده، مدرسه، مذهب و...) نشات می گیرد و سبک های زندگی متنوعی را شکل می دهد به طور دائم از طریق رسانه ها و در اینجا سینما به تصویر کشیده می شود.
 

رسالت رسانه و نظر گانز درباره همبستگی اجتماعی از طریق رسانه

اگر به رسانه و کارکرد آن به عنوان شبکه ای در جهت به هم پیوستن اعضاء و افراد منفرد و ایجاد نوعی همبستگی جدید در جهان پاره پاره شده مدرن دقت کنیم تا حدود زیادی عطف توجه به کارکرد خود رسانه مشکل فوق را حل خواهد کرد. «هربرت گانز» با کنار هم گذاشتن تمام رسانه های جمعی و رسیدن به این رویکرد که همه ی آنها کارکرد اجتماعی یکسانی دارند، دو نظریه را در این باره مطرح می کند:
اول نظریه زیرپوستی (Hypodermic)
و دوم نظریه ادراک یا دریافت گزینشی (Selective Perception).

در نظریه اول کارکرد رسانه تزریق تبلیغات و تحمیل جامعه پذیری بر جمع مخاطبان است که در حقیقت با گرفتن حس زیبایی شناسی مخاطب و جایگزینی معیارهای جدید، پیام را منتقل می کند.

چیزی شبیه نظریه تخدیر «توده های مارکس»، که می گوید انسان در جامعه توده ای از کارش بیگانه شده و تبدیل به یک برده مکانیکی می شود. جامعه چنین شخصی، پاره پاره است که افرادش به علت به عهده گرفتن نقش های مختلف و بعضاً تحمیلی دچار نابسامانی شخصیتی شده اند.

در چنین جامعه ای رسانه جمعی موهبتی است که قطعات پاره پاره جامعه را به هم متصل می کند و با تصویر تلویزیون، سینما و در کل رسانه های جمعی، به صورت سنت های انسجام بخش جدید، برای انسان یک زندگی جایگزین را تصویر می کند. به عقیده نظریه پردازان این روش فکری، رسانه سینما، وسیله ای تبلیغی است که قدرت دستکاری اذهان را دارد.

از طرف دیگر نظریه دریافت گزینشی می گوید انسان از میان آنچه می بیند با به کارگیری قضاوت ها و مفاهیم پیشینی و عقاید از پیش شکل گرفته اش بعضی را انتخاب و برخی را رد می کند. از نظر این گروه، سینما از نظر تبلیغی کاربرد چندانی ندارد و آنها سینما را به نوعی سترون و بدون تأثیر و مخاطبان را فعال و قدرتمند تلقی می کنند. (حسینی زاده، 1374: 44)


3. در ادامه نظریه نشر نوآوری های «راجرز» می توان به مباحث مربوط به رسانه و سبک زندگی اشاره کرد. نظریه پردازان زندگی روزمره، زندگی روزمره را عرصه ای می دانند که در آن ساخت های کلان جامعه در تلاش هستند تا قواعد خاص خود را به کنش گر تحمیل کنند. از این رو هنگامی که زندگی کنش گران روزمره بررسی می شود در واقع به طور همزمان ساخت های کلان جامعه نیز بررسی می شود چرا که به واقع تجربه زندگی روزمره شامل تجربه مواجهه با ساخت های کلان نیز می شود.

اگر مدرنیته را به معنای تغییر ساخت های کلان جامعه یا تغییر ایده های رایج در جامعه فرض کنیم، ناگزیر تغییر هر دو سطح، در زندگی روزمره تأثیر می گذارند. (لاجوردی، 1380: 19) در حالی که امروزه رسانه ها بخشی جدایی ناپذیر از زندگی روزمره ما شده اند، تصور زندگی بدون رسانه نیز اگرچه مقدور، اما بسیار مشکل است. در یک زندگی طبیعی، همه ما به گونه ای استفاده از رسانه ها را بخشی جدایی ناپذیر از زندگی خود ساخته ایم.

اگر چه ترجیحات رسانه ای و محتوایی ما ممکن است با یکدیگر متفاوت باشد اما رسانه ها منشاء اطلاعات در زندگی پیچیده کنونی محسوب می شوند. رسانه ها نقش های عمده، متفاوت، خرد و کلانی را در زندگی روزمره ایفا می کنند.
 

از بین این نقش های متفاوت می توان به چهار نقش عمده رسانه ها اشاره کرد:

1. کمک رسانه ها به فرایند ساختن هویت: عمدتاً از طریق رسانه ها مردم انگیزه پیدا می کنند تا درباره این موضوع که «آنها می خواهند چه کسی بشوند؟» فکر کنند. با مطالعه یک کتاب خوب یا در تاریکی سینما، آزمون هویت خود و فکر کردن درباره این که می خواهی چه کسی شوی، امکان پذیر می شود. بنابراین تجربه زیبایی شناسی و فرهنگی، امکانات ویژه ای برای خود اندیشی فراهم می کند. (Newcomb – Hirsch 55: 1987,(
 
2. رسانه ها به فرایند معنایابی کمک می کنند: در جهانی که به طور روزافزونی پیچیده تر می شود و در جایی که حوادث و رخدادهای دوردست بسیار پر اهمیت می شوند، بیشتر ما برای معنی کردن جهان به رسانه های همگانی متکی شده ایم و این رسانه ها هستند که تعیین می کنند ما به چه چیزی فکر کنیم. (Dearing – Rogers, 1996: 99)
 
3. رسانه ها برای مردم لذت بخش هستند: لذت از رسانه ممکن است با مشاهده یک فیلم، به سرعت و یا با تأخیر ایجاد شود. به طور مثال مردم در گفت و گوی خود با دیگران از اطلاعاتی که رسانه ها به آنها داده اند، استفاده می کنند. (رضوی زاده، 1383: 60)
 
4. رسانه ها به ساختارمندی زندگی روزمره کمک می کنند: زندگی روزمره مبتنی بر عادت هاست و از رسانه ها برای عادت بخشیدن به زندگی استفاده می شود. رسانه ها در واقع یک نوع محیط کلی دیدنی ها، شنیدنی ها و حالات عرضه می کنند که ما به ندرت کاملاً از آنها دور بوده یا فاصله داریم و اغلب به طور فعالانه با آنها درگیر هستیم. (Bausinger, 1984:348)
 
5. اما تمام مناقشه ی اصلی بر سر این است که رسانه ها همچون آینه برای انعکاس واقعیت عمل نمی کنند، بلکه بر ساخت اجتماعی واقعیت، تأثیر می گذارند. همین امر است که ما را به سوی مقوله بازنمایی رسانه ها هدایت می کند. بازنمایی های رسانه ای از این جهت مهم هستند که شناخت و باور عمومی را شکل می دهند. البته بدون شک جهان مستقل از بازنمایی های که از آن صورت می گیرد نیز وجود دارد.

امّا معنادار شدن جهان در گرو بازنمایی آن است. پس می توان گفت بازنمایی شیوه ای است که از طریق آن ما واقعیت را شایسته معنا می سازیم. همچنین معناهایی که درباره خودمان و دیگران و جهانِ پیرامون مان ایجاد می کنیم و از طریق بازنمایی با یکدیگر سهیم می شویم یا مورد مجادله قرار می دهیم. (مهدی زاده، 1387: 16)

اگرچه ارتباط بازنمایی با زندگی و تجربه مردم در جامعه پیچیده است، اما بازنمایی ها برای مردم واقعی دارای پیامدهای واقعی است. از سوی دیگر بازنمایی رسانه ای و فرهنگی نه امری خنثی و بی طرف، که آمیخته به روابط و مناسبات قدرت، جهت تولید و اشاعه معانی در جامعه در راستای تداوم و تقویت مسائل اجتماعی است.

لذا رسانه ها را باید سازنده محیط نمادینی دانست که تأثیر عمده آنها شکل گیری تصویر ذهنی مخاطبان از دنیای اطراف است. «مک کوئیل» با اشاره به «نظریه کاشت» در ارتباطات و با اذعان به نقش رسانه ها در ساخت محیط نمادین، اهمیت رسانه ها را نه در تشکیل «توده» بلکه در خلق راه های مشترک در نگریستن به رویدادها می داند که روایت های یکسان و نسبتاً مورد وفاق از واقعیت اجتماعی ارائه و مخاطبان خود را نیز سازگار با آن، فرهنگ پذیر می کند. تصمیمی که مردم در زندگی روزمره شان اتخاذ می کنند بستگی به آنچه در ذهن آنها می گذرد، دارد که این نیز به نوبه خود از تصویر ساخته شده توسط رسانه ها نشات می گیرد. تا وقتی که رسانه ها مسئول تولید، توزیع و اشاعه ایده ها و ترویج تصاویر خاص در جامعه هستند و تا زمانی که افکار و اعمال را این ایده ها شکل می دهند آنها (رسانه ها) حاوی و اعمال کننده قدرت گفتمانی در جامعه هستند. (مهدی زاده، 1387: 50)

به همین دلیل است که رسانه ای نظیر سینما نسبت به سایر رسانه های نوشتاری و سمعی و بصری مثل رادیو، تلویزیون و مطبوعات که نقش خبررسانی و اطلاع دهی شان بیشتر از سینماست، می تواند به عنوان یک رسانه متفکر، بستری فرهنگی برای مقوله های مورد توجه خود فراهم کند.

از این طریق است که به قول «گربنر» رسانه به «عمومی سازی» آن سبک های زندگی می پردازد. این فرایند با الهام از رویکرد نظری امپریالیسم فرهنگی هم با کمی اغماض قابل تحلیل است. به عبارتی همان روندی که از کشورهای مرکز به پیرامون در خصوص اخبار، ارزش ها در جریان است، در چارچوب سبک زندگی نیز محتوای رسانه ای، به خصوص سینما قابل بررسی می باشد.
 

جمع بندی نظری

با مروری بر نظریات حوزه سبک زندگی می توان به این جمع بندی رسید که به طور خاص نظریات افرادی همچون چنی، بوردیو، سوبل و زیمل که قائل به ارتباط (الگوی رفتار مصرفی و غیر مصرفی) و سبک زندگی هستند راهنمایی برای این پژوهش به شمار می روند. همچنین با بررسی اجمالی در فیلم های ساخته شده این سالها می توان دریافت که شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ایران تأثیر مستقیم و غیرقابل انکاری بر سینمای این کشور گذاشته است.

از آنجایی که مقوله مورد نظر این پژوهش سبک زندگی است و سبک زندگی هم یکی از سطوح زندگی روزمره به شمار می آید، نظر اندیشمندان و جامعه شناسان زندگی روزمره را مورد توجه قرار داده ایم که معتقدند علم به سبب تخصصی شدن بیش از حد، پیوند خود را با زندگی روزمره از دست داده است. اما هنر به رغم در افتادن به دام شیء وارگی یا صنعت فرهنگ سازی، هنوز پیوند قدرتمندی با زندگی روزمره دارد و می تواند بازنمای خوبی از آن باشد. (لاجوردی، 1381)

از سوی دیگر همان طور که در بیان مسئله عنوان شد دو مفهوم سنت و مدرنیته و سیر تحولات و تغییر مناسبات، ارزش ها و رفتار مردم در غالب این دو مفهوم، در سال های اخیر به یکی از اساسی ترین و پرچالش ترین حوزه های مطالعه و پژوهش تبدیل شده است. برای ایرانیان و غیر اروپایی ها عموماً جوانی و تازگی «سبک زندگی مدرن« اندکی محسوس تر است، زیرا ما هنوز در کنار سبک زندگی مدرن، عناصری از سبک زندگی سنتی و کهن یا قدیمی را تجربه می کنیم.

همچنین برای ما مردم جوامع غیر صنعتی، سبک زندگی مدرن پدیده وارداتی است که از اروپا به جامعه راه پیدا کرده است. جامعه شناسان و انسان شناسان عموماً بر این نکته اتفاق نظر دارند که عمومیت یافتن و فراگیری و تحقق جامعه گستر «سبک زندگی مدرن» از 50 سال پیش و در نیمه دوم قرن بیستم آغاز شد. بنابراین تحولات دهه های 60 و 70 میلادی به مثابه سال های ظهور «انقلاب سبک زندگی» در اروپا، اهمیت خاصی در مطالعات جامعه شناختی و انسان شناختی پیدا کرده است.

در چند سال اخیر انبوهی از تحقیقات و کتاب ها درباره «انقلاب سبک زندگی» در آمریکا و اروپا منتشر شده است. مقایسه نتایج این تحقیقات نشان می دهد که جامعه ایران در یک دهه اخیر کم و بیش در حال تجربه «انقلاب سبک زندگی» است که اروپا در دهه 60 آن را آغاز کرد.
 

با الهام از چنین تحقیقاتی و به دلیل اهمیت موضوع است که در این پژوهش مولفه های سبک زندگی را تحت دو عنوان اصلی سبک زندگی سنتی و مدرن بررسی خواهیم کرد.

بستر مورد بررسی ما در این پژوهش رسانه سینماست. فیلم هایی که در طی این سال ها ساخته شده، بازنمایی از نگرش ها و ارزش های موجود در جامعه ایران است که به شکل رفتار مردم در جامعه، انتخاب هایشان و الگوی مصرف شان نمود پیدا کرده است.

بنابراین ما سبک زندگی را به عنوان مجموعه ای از رفتارها در نظر گرفته ایم که بر اساس ارزش ها و نگرش های موجود در این سال ها شکل گرفته و این رفتارها به بروز دو نوع سبک زندگی سنتی و مدرن انجامیده است.

رفتار مورد بررسی این پژوهش با توجه به موضوع سبک زندگی، از یک سو رفتار مصرف یا الگوی مصرف افراد جامعه است، چرا که سبک زندگی را روش الگویی مصرف و درک و ارزش گذاری محصولات مادی و فرهنگی می دانیم و این رفتار مصرف را به دو زیرعنوانِ رفتار مصرف مبتنی بر مصرف فرهنگی (رفتار فرهنگی) و رفتار مصرف مبتنی بر مصرف مادی (رفتار مادی) تقسیم می کنیم. از سوی دیگر برای جامع بودن مباحث مورد نظر، سبک زندگی رفتار غیرمصرفی افراد را نیز مد نظر قرار داده ایم

و از آنجایی که گستره رفتار مصرفی و غیر مصرفی افراد بسیار وسیع است و پوشش همه مؤلفه های آن از عهده این پژوهش خارج است، هر کدام از رفتارها را با چند مؤلفه بررسی خواهیم کرد. از جمله مؤلفه های مورد بررسی، مؤلفه هایی همچون نحوه پوشش و مدیریت بدن افراد، نحوه گذران اوقات فراغت، کالاهای منزل و نحوه چیدمان آنها، روابط میان فردی، نوع و شیوه غذا خوردن و آداب و رسوم و مناسک فردی و اجتماعی افراد است.
 

مروری بر سینمای پس از انقلاب

ایران از جهات بسیاری چون ساختارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی یک دوره گذار از سنت به تجدد و توسعه را در طی 100 سال اخیر و سال های پس از آن پشت سر گذاشته و می توان در این دوره یک تحول مدام را مشاهده کرد. انقلاب سال 57 یکی از قسمت های مهم این دوره گذار است.

به همین دلیل سینمای بعد از انقلاب در بسیاری بخش ها (اقتصاد، سیاست گذاری، نحوه مدیریت، ساختارهای تولید، پخش و نمایش) ادامه طبیعی سینمای گذشته است. (محمدی، 1380: 14) سینمای قبل از انقلاب سینمایی اجتماعی است. هم سینمای عامه پسندش که عموماً موضوع های خانوادگی، فساد و روابط اجتماعی را منعکس می کند و هم سینمای روشنفکرانه اش که به دنبال نقد اجتماعی است. این جریان بعد از انقلاب هم کاملاً وجود دارد.
 

سینمای دهه 60

سینمای ایران بعد از انقلاب در سال های 64 – 1362 متولد شد، چرا که سینما در سال های 62 – 58 دنباله ی همان روند سینمای قبل از انقلاب است. سینمای سال های 1362 به بعد دارای مشخصات و ویژگی های متفاوت با سینمای گذشته است.

پس از سال 62 نظام تعاونی بر سینمای ایران چیره گشت، همچنین از این سال به بعد تحولی عظیم در نحوه نگرش به سینما صورت گرفت و با جدی تر گرفتن مقدار تولید داخلی و شناخته شده نسبی سینما به عنوان یک صنعت، سعی در ارائه تسهیلاتی در حد یک صنعت ملی به آن شد؛ که همین امر موجب گردید تا تولیدات داخلی در رقابت با تولیدات خارجی در الویت ویژه ای قرار گیرند.

«سینمای نوین ایران» از دیدگاه مجید محمدی گرچه از نظر برخی کارها و عوامل، اقتصاد و سیاستگذاری ها و مضامین (عمدتاً خانوادگی) دنباله سینمای گذشته است، اما جو انقلابی جامعه، تحولات سریع، جنگ، حکومت شریعت بر رفتارهای اجتماعی، گذر از تلقی های تمرکز گرایانه به دیدگاه های اقتصاد بازار در اقتصاد و پر رنگ تر شدن دیدگاه های سنت گرا در برابر دیدگاه های نوگرا یا غرب گرا در سطح، بر سینما نیز موثر افتاده است.

شاید بتوان سینمای دهه 60 را سینمای اخلاق، معنویت، عدالت اجتماعی و هویت نامید. سال های سینمایی 67 – 66، نقطه عطف مضامین فوق الذکر با نظریه های هویت گرا و اخلاق گرا است. در سال های سینمایی 68 – 67، پای مضامین زندگی گرا به سینما باز می شود و سینمای پشت جبهه پر رنگ تر می شود. از سال های 1368 به بعد طرح پر رنگ تر «عشق و زندگی» (با تفاسیر ایرانی و بعضاً عامه پسند آن) به عنوان عناصر قابل توجه تر مسیر را اندکی دگرگون کرده است. (محمدی، 1380: 22)
 

سینمای دهه 70

پس از گذر از دهه 60 که دهه درگیری ها و تنش های سیاسی و جنگ نیز بود، در دهه 70 با رو آوردن جامعه به واقع بینی و اقتصاد آزاد، به مضامین اجتماعی و زندگی کردن، توجه بیشتری شد. در نیمه دوم دهه 70 آزادی های فردی و زندگی خصوصی نیز به نحو کمرنگ در فیلم های سینمایی ایران مطرح می شود. (محمدی، 1380: 22)

در واقع از میانه دهه 70، تحت تاثیر شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر کشور (دوران اصلاحات) روند متفاوت و تأثیرگذاری در سینمای ایران آغاز شد. از سال 76 به بعد ما دارای یک سینمای سیاسی – اجتماعی هستیم که این سینما با توجه به نوع نگرش و رویکرد خود جایگاه خاصی را با توجه به مقتضیات جامعه امروز و نیاز مخاطب، به خصوص نسل جوان که خواستار تنوع و بیان مشکلات روزمره زندگی است در قالب فیلم های نو، باز کرده و به عنوان منعکس کننده شرایط اجتماعی زمان خود و بعضا گذشته و آینده همواره مورد توجه زندگی اجتماعی انسان بوده و خالی از شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیست.

در این دوره عناصر جامعه، مبتنی بر نمادهای مدرن در حال شکل گیری بود. در واقع روند تحولات اواخر دوران جنگ تا میانه دهه 70 و در دوران 8 ساله پس از میانه دهه 70، ایران را از جامعه ای در هم و بدون ساختار، تا حدودی به جامعه ای دارای ساختار و سنت های مدنی بدل کرد.

مثال بارز آن را می توان در نقش زنان در سینما که بخش مهمی از مخاطبان سینما در ایران را تشکیل می دهند، دید. در واقع در این دوران اجازه طرح بسیاری از موضوعاتی در فیلم ها داده شد که تا پیش از آن تا بو و خط قرمز بوده است. در عین حال که در این سال ها تابو ها در فیلم ها به شدت به واقعیت های اجتماعی ترسیم شدند. نمونه های موفق بسیاری در این دهه ساخته شدند که تأثیرگذاری واقعی آنها بر مخاطب انکار نشدنی است. (کشانی، 1388: 218)
 

سینمای دهه 80

در سال های ابتدایی دهه 80، افول شعارها و برنامه های جریان های سیاسی و اجتماعی جلوه خود را در سینما نشان داد. در این دهه مسئولان سینمایی کشور تغییر کردند و سیاست های سینمایی بویژه در محتوا و مضامین التهاب برانگیز، سختگیرانه تر شد. در چنین شرایطی به سنت مالوف سینما در ایران باز هم آثار طنز و کمدی در زمره پرفروش ها قرار گرفتند.

در سال های میانی دهه 80 (پس از دوران اصطلاحات) روش مطرح کردن تابو در فیلم های سینمایی شکل دیگری به خود گرفت. همان تابو شکنی از اجتماع و سایر حوزه ادامه پیدا کرد، اما وضعیت شان تفاوت پیدا کرده و به یک وضعیت کاذب تبدیل شده بود، که بیشتر شبحی وارونه از شکل سینمای گذشته به حساب می آمد.

اگر خوب و علمی توجه شود این فیلم ها در این دهه به راحتی خود را جایگزین سینمایی می کنند که در سال های قبل به شکل جدی، دقیق و حرفه ای به آسیب شناسی اجتماع نگاه می کرد. در چنین مقطعی سینما نه هنری فاخر و پارادایم فرهنگی یک انقلاب، بلکه پاسخی به پر کردن اوقات فراغت به حساب می آید.

در حقیقت سینما مخاطب شهرنشینی را نه با هدف تأمل و اندیشیدن بلکه با هدف رهایی از زندگی روزمره، به سرگرمی و لذت بردن، به مکانی تاریک دعوت می کند تا به لحاظ روان شناسی مواجهه اش با دنیای واقعی سیاهی ها، تلخی ها و چالش ها را برای مدتی با پناه بردن به دنیای خیال و رویا تخلیه کند و آرزوهای تحقق نیافته و نیازهای سرکوب شده اش را حداقل در رویاهایش جامه عمل بپوشاند. در واقع سینما نه تنها فرصت نگاهی عمیق و تامل برانگیز به واقعیت و زندگی را از دست می دهد، بلکه مبنای آن نیز به جای حوزه فرهنگ، به حوطه اقتصاد و سودآوری تغییر جایگاه می دهد. (کشانی، 1388: 220)
 

تعاریف عملیاتی

- سبک زندگی مدرن:

مقصود از سبک زندگی مدرن، شیوه ای است که افراد در زندگی با تکیه بر عوامل و عناصر نو و مدرن، روابط اجتماعی و خانوادگی حاکم بر جوامع مدرن و نیز ارزش های فردی و اجتماعی آنان را در پیش می گیرند.
 

- گذران اوقات فراغت:

بازی های کامپیوتری، سینما، تئاتر و کافی شاپ رفتن، پرسه زنی در خیابان با اتومبیل و انجام ورزش های مدرن مثل اسکی و بیلیارد.
 

-کالاهای مصرفی داخل و بیرون منزل:

مبلمان مدرن و راحتی (کاناپه)، وسایل صوتی – تصویری جدید و مطابق با مد روز، آباژور، نصب تابلوهای نقاشی اصل، فرض کردن بخش هایی از کف خانه، استفاده از سرامیک و پارکت و ...
 

- نحوه پوشش و مدیریت بدن زنان:

استفاده از مانتو مطابق مد روز، مدل دار، کوتاه، رنگی شاد و خاص، آرایش صورت محدود و ملایم، استفاده از زیورآلات محدود و ساده و توجه به تناسب اندام.
 

- نحوه پوشش و مدیریت بدن مردان:

استفاده از لباس های اسپرت و راحت و مطابق با مد روز، رنگ های ترکیبی جدید و خاص و روشن، استفاده از عناصر خاص لباس مدرن مانند کراوات و دستمال گردن و استفاده از رنگ مو و اصلاح مدل دار مو و صورت.
 

- روابط میان افراد:

روابط همسری بدون فرزند یا تک فرزند، روابط دوست دختر و دوست پسری و روابط خانوادگی مختلط.
 

- نوع غذا:

غذاهای فرنگی، استفاده از میز ناهارخوری یا پیشخوان آشپزخانه و به تنهایی یا دو نفری غذا خوردن.
 

- آداب و رسوم و مناسک:

برگزاری مراسمی همچون جشن تولد و سالگرد ازدواج و شرکت در فعالیت های مدنی ویژه جوامع مدرن.
 

- سبک زندگی سنتی:

این سبک شیوه ای است که افراد در زندگی خود با تکیه بر عناصر و عوامل گذشته، روابط خانوادگی و اجتماعی سنتی و نیز ارزش فردی و اجتماعی حاکم بر جوامع سنتی در پیش می گیرند. برای عملیاتی کردن این تعریف در این پژوهش علاوه بر بررسی عناصر سنتی رفتار مصرفی، رفتار و فعالیت های افراد در زندگی روزمره در یک جامعه سنتی نیز بررسی خواهد شد.
 

- گذران اوقات فراغت:

مهمانی ها و شب نشینی های خانوادگی، انجام بازی ها و ورزش های سنتی مثل فوتبال و دست رشته و ...
 

- کالاهای مصرفی داخل و بیرون منزل:

استفاده از پشتی روی زمین، مبلمان مدل قدیمی، فرش کردن تمام سطح زمین، استفاده از عکس های بی کیفیت طبیعت برای تزئین دیوار و داشتن تلویزیون قدیمی و سیاه و سفید.
 

- نحوه پوشش و مدیریت بدن زنان:

استفاده از چادر یا مانتوی بلند و گشاد با رنگ های تیره و ساده، اغلب بدون آرایش های غلیظ و استفاده از رنگ های تیره و تند، استفاده از زیورآلات سنگین مانند تعداد زیادی النگوی طلا و یا عدم استفاده از زیورآلات و عدم توجه به تناسب اندام.
 

- نحوه پوشش و مدیریت بدن مردان:

کاپشن های چرم و گشاد، شلوار پارچه ای تیره و روشن گشاد و مدل قدیمی، مدل اصلاح مو و صورت ساده و قدیمی، عدم توجه به تناسب اندام.
 

- روابط میان فردی:

روابط همسری با بیش از دو فرزند، روابط و رفت و آمد با همسایه، روابط خانوادگی غیر مختلط متناسب با مرزبندی های مشخص و چارچوب تعریف شده به لحاظ عرف.
 

- نوع غذا:

غذاهای محلی و ایرانی، استفاده از سفره و سطح زمین برای غذا خوردن و در جمع خانواده غذا خوردن.
 
- آداب و رسوم و مناسک:
شرکت در مراسم مذهبی، نذر کردن، زیارت اماکن متبرک، شرکت در کارهای خیریه کوچک و محلی.
 

- سبک زندگی ترکیبی:

سبکی که تلفیقی از عناصر و مقولات زندگی مدرن و سنتی و نیز روابط و رفتارهای ترکیبی است. همانند سایر بخش های این پژوهش، تنها وجه سخت افزاری سنت یا مدرنیته مطرح نیست، بلکه وجه نرم افزاری که در نگرش ارزش ها و رفتارهای افراد بروز می کند، نیز مد نظر است.

افراد بعضاً از نظر استفاده از کالاها و دارایی های منزل، یعنی بروز رفتار مصرفی، از سبک زندگی مدرن پیروی می کنند، اما در روابط میان فردی و آداب و رسوم و ارزش های فردی و اجتماعی شان سنتی هستند. یا این که پوشش شان ترکیبی از عناصر مدرن و سنتی است. مانند خانم هایی که با چادر از روسری رنگی و مانتوی کوتاه و شلوار جین و کفش کتابی استفاده می کنند. این نوع سبک هم به سنت ها گرایش دارد و هم به مظاهر زندگی مدرن.
 

- رفتار مصرفی:

رفتاری است که افراد بر اساس یک سری معیارها و موازین خاص در مصرف انواع کالاها، انواع فعالیت ها و خدمات فراغت و نیز شیوه بهره مندی از آنها از خود نشان می دهند و به دو شیوه رفتار مبتنی بر مصرف مادی و مصرف فرهنگی قابل تقسیم است.
 
الف) رفتار مصرف مبتنی بر مصرف فرهنگی:
رفتار مصرفی است که با تاکید بر مولفه های فرهنگی و انتخاب و مصرف کالاها و خدمات و گذران اوقات فراغت مبتنی بر پرداختن به امور فرهنگی صورت می گیرد. رفتاری که معرف بها دادن بیشتر افراد به مسائل فرهنگی نسبت به مسائل مادی است. نقش سلیقه یا قریحه هنری به عنوان بخشی از انتخاب های ذوقی که یکی از عناصر سبک زندگی نیز به شمار می رود، در این نوع مصرف بسیار بارز است. در واقع استفاده از پوشش و کالاها و نیز گذران اوقات فراغت با تکیه بر عناصر تفکر و سلیقه هنری صورت می گیرد.
 
ب) رفتار مصرف مبتنی بر مصرف مادی:
رفتاری مصرفی است که در آن تأکید بر مولفه های اقتصادی و کالا و خدماتی می شود که عمدتاً نقش اقتصاد و پول برای دریافت و بهره مندی از آنها بسیار بارز است. رفتاری که در آن مصرف کالاهای دارای ارزش اقتصادی و منزلتی مورد توجه است. در واقع استفاده از پوشش وکالاهای به اصطلاح مصرفی و گذران اوقات فراغت مبتنی بر تفریح و سرگرمی و الویت های هزینه ایی به غیر از مایحتاج زندگی و استفاده از کالاهای فرهنگی که از غنای کمتری برخوردارند و نیز نمایش کالاهای گراب قیمت و تجملی که به عنوان نمادهای منزلت اجتماعی مطرح اند از مؤلفه های این نوع رفتارند.
 

رفتار غیر مصرفی افراد (فعالیت ها و رفتار افراد در زندگی روزمره):

این رفتارها و فعالیت ها همه ی رفتارهای غیر مصرفی افراد اعم از شیوه غذا خوردن، آداب و رسوم و مناسکی که در طول روز به جا می آورند و... را شامل می شود. این رفتارها همچون رفتار مصرفی ریشه در نگرش ها و ارزش های افراد دارد که می تواند مبتنی بر تفکر سنتی یا مدرن باشد.
 

فیلم سینمایی پرفروش:

در این پژوهش منظور فیلمی است که توانسته در زمان نمایش عمومی خود بیشترین رقم فروش را در طول یکسال به خود اختصاص دهد. در واقع پرفروش بودن یک فیلم را می توان نشانه ی استقبال تماشاگر و عموم مردم در نظر گرفت که خود به معنی وجود مضمون و محتوای مورد پسند آن بوده است.
 

مؤلفه گذران اوقات فراغت:

فعالیت های مرتبط با زمانی است که فعالیت های اجباری (مثل فعالیت های شغلی) را در بر نمی گیرد. در واقع فعالیت هایی است که در آنها نوعی گزینش و انتخاب صورت می گیرد. این فعالیت ها می تواند جنبه مادی یا فرهنگی داشته باشد. به طور مثال گذران اوقات فراغت می تواند از قدم زدن در مرکز خرید و خرید کردن تا سینما رفتن و مطالعه کردن را در بر گیرد.
 

مؤلفه نوع پوشش:

نوع پوشش و لباسی است که افراد برای خود انتخاب می کنند. این پوشش می تواند از الگوی مادی یعنی لباس های گران قیمت و مجلل و یا الگوی فرهنگی یعنی لباس های ساده و اصیل را در بر گیرد. به طور مثال لباس هایی از جنس چرم و براق نشان دهنده پیروی از الگوی مادی و لباس هایی با مدل های ساده و رنگ های خاص و ترکیبی نشان دهنده پیروی از الگوی فرهنگی است.
 

مؤلفه مدیریت بدن:

مدیریت بدن به معنای دستکاری و دخل و تصرف فرد در ظواهر جسمانی خود است. که شامل دستکاری پزشکی، دستکاری آرایشی و بهداشتی و کنترل وزن و تناسب اندام می شود. به طور مثال جراحی های صورت مانند جراحی بینی و... و یا آرایش های غلیظ و استفاده از رنگ های تیره روی پوست و یا اصلاح ابرو طبق مد روز و به شکل متفاوت از عرف عمومی جامعه پیروی از الگوی مادی و آرایش های ملایم و استفاده از رنگ های مات و روشن که عمدتاً با هدف افزایش زیبایی طبیعی صورت گیرد، پیروی از الگوی فرهنگی است.
 

مؤلفه کالاهای منزل و خارج آن و چیدمان آنها:

منظور کالاهای زندگی است که افراد در محل زندگی یا محل کار خود برای استفاده های ضروری و غیر ضروری و نیز تزئین و چیدمان مکان های زندگی و کارشان از آنها استفاده می کنند. افراد برای چیدمان و مصرف کالاها در منزل و محل کار خود دست به انتخاب هایی می زنند که این انتخاب ها می تواند ریشه در رفتار مادی یا فرهنگی داشته باشد. به طور مثال استفاده از بوفه پر از ظروف کریستال و گران قیمت در منزل، پیروی از الگوی مادی و استفاده از کتابخانه پر از کتاب و نوارهای موسیقی و نصب تابلوهای با ارزش هنری بالا، پیروی از الگوی مصرف فرهنگی است.
 

مؤلفه روابط میان فردی:

در این پژوهش منظور از روابط میان فردی، نوع و شکل رابطه ایی است که افراد با یکدیگر در محیط خانواده و اجتماع دارند. مثلاً رابطه زن و شوهری بدون فرزند یا تک فرزندی یا رابطه استاد و دانشجو نشان دهنده سبک زندگی مدرن و رابطه با همسایه یا رابطه استاد و شاگردی در محل کارشان نشان دهنده سبک زندگی سنتی است.
 

مؤلفه آداب و رسوم و مناسک فردی و اجتماعی:

به معنای رفتار و عمل فردی و جمعی افراد در خانواده و جامعه است، که اغلب با نوعی تقدس و احترام ویژه همراه است. این آداب و رسوم می تواند طیف وسیعی از آداب که ریشه در اعتقادات مذهبی افراد دارد تا آداب و رسومی که ریشه در عرف های خانوادگی و همچنین عرف های اجتماعی و سیاسی را دارد، در بر گیرد.

به طور مثال زیارت اهل قبور و نذری پختن که ریشه در اعتقادات و عرف های مذهبی دارد و برگزاری مهمانی های خانوادگی و برگزاری جشن های سالگرد ازدواج و تولد که ریشه درعرف های خانوادگی و اجتماعی دارد. به طور مثال زیارت اهل قبور و نذری پختن، نشان دهنده سبک زندگی سنتی و برگزاری جشن سالگرد ازدواج نشان دهنده سبک زندگی مدرن است.
 

مؤلفه نوع غذا وشیوه غذا خوردن:

منظور مجموعه غذاها و نوشیدنی هایی است که افراد مصرف می کنند که می تواند طیفی از غذاهای ایرانی تا غذاهای فرنگی و نیز غذاهای محلی و یا ترکیبی از همه آنها را در بگیرد. همچنین شیوه غذا خوردن خانواده، این که به طور جمعی یا فردی غذا می خورند و یا این که از سطح زمین و یا میز ناهارخوری و پیشخوان آشپزخانه برای غذا خوردن استفاده می کنند را در بر می گیرد. به طور مثال استفاده از غذاهای ایرانی و سطح زمین و سفره برای غذا خوردن نشان دهنده سبک زندگی سنتی و استفاده از غذاهای فرنگی و پیشخوان آشپزخانه برای غذا خوردن نشان دهنده سبک زندگی مدرن و یا استفاده از غذاهای فرنگی روی سطح زمین و سفره سبک زندگی سنتی – مدرن است.
 

روش تحقیق:

روش مورد استفاده در این پژوهش تحلیل محتواست. کریپندورف تحلیل محتوا را تکنیکی پژوهشی معرفی می کند که به منظور استنباط تکرارپذیر و معتبر از داده ها در مورد متن آنها به کار می رود. (کریپدورف، 1378: 26)

مدت هاست که در تحلیل محتوا فقط کمّی کردن موضوعات مورد توجه قرار می گیرد. در حالی که امروزه محققین روابط موجود بین آنها را نیز بررسی می کنند. اصولاً این نوع تحلیل را تحلیل «موارد اشتراک» می نامند، زیرا در این نوع تحلیل صرفاً محاسبه فراوانی ها مورد نظر نیست، بلکه وجوه اشتراک، مورد محاسبه قرار می گیرد. (رستمی – ضیایی پرور، 1389: 15)

در پژوهش حاضر در ابتدا هر فیلم را با استفاده از روش تحلیل متن (text analysis) مورد بررسی قرار داده ایم. در این پژوهش هر فیلم را به عنوان یک «متن فیلمی» و یا «متن فیلمیک.» (احمدی، 1375: 214 – 190) در نظر گرفته ایم. «هر متن فیلمی ثبت سخن در نظام دیداری است. خواندن این متن در کلی ترین شکل آن از معنای محدود خواندن یک نوشتار بارها فراتر می رود.

هر متن فیلمی نظامی است متشکل از رمزگان. بررسی متن به این اعتبار بررسی معناشناسیک رمزگان و بررسی ساختاری نسبت درونی رمزگان است. هر متن فیلمی سازنده جهان خود است و افق دلالت های معنای خود را می آفریند.» (احمدی، 1375: 197)در این مرحله از پژوهش مشخص کردن مضمون اصلی هر فیلم و ارزش های حاکم بر هر فیلم مد نظرمان بوده است.

در مرحله بعد با پر کردن پرسشنامه معکوس برای هر فیلم و کد گذاری مقوله ها و مولفه ها به استخراج مولفه های مورد نظر پژوهش می پردازیم. به این ترتیب روش مورد استفاده، روش ترکیبی از تحلیل محتوای کمی و کیفی است؛ روش کیفی تحلیل محتوا که استنباط نتایج بر اساس بودن یا نبودن ویژگی هایی در پیام تعریف شده است. غالباً برای اجرای بهتر مسایل در علوم اجتماعی کاربردی، مورد توجه قرار گرفته است. (هولستی، 1373: 22)

شیوه گردآوری اطلاعات اولیه از طریق مطالعات اسنادی (مجلات سینمایی، کتاب های مرتبط با موضوع سبک زندگی و سینما، مشاهده فیلم ها) صورت گرفته است.
 

ابزار جمع آوری اطلاعات

ابزار مورد نیاز برای جمع آوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه معکوس است. این پرسشنامه را از آن رو معکوس می خوانند که تمام داده ها دراختیار محقق هستند. (فیلم ها و اطلاعات موجود در آنها) و صرفاً باید به استخراج پاسخ از آنها پرداخت و سپس تحلیل و تبیین کرد. هر پرسشنامه معکوس در تحلیل محتوا، حاوی مقوله ها و زیرمقوله هاست.
 
جامعه آماری:
فیلم های سینمایی ساخته شده در سه دهه 60، 70، 80 سینمای ایران، جامعه آماری این پژوهش را تشکیل می دهند.
 
حجم نمونه و روش اندازه گیری:
در این پژوهش از نمونه گیری غیر احتمالی و یکی از اشکال این شیوه، که نمونه گیری غیر احتمالی تعمدی و دسترس پذیر است استفاده می کنیم. نمونه گیری تعمدی و دسترس پذیر یکی از اشکال نمونه گیری غیراحتمالی است که در آن انتخاب موارد به عنوان مصداق طبقه یا مقوله ای از موارد که مورد علاقه محقق و نیز در دسترس است صورت می گیرد.

با توجه به تعاریفی که از روش ارائه شد. در این پژوهش نمونه های مورد مطالعه، از میان فیلم های پرفروش ساخته شده در این سه دهه است. فیلم های پرفروش هر دهه را به عنوان نماینده سینمایی که مخاطب عام دارد و مردم عادی به آن گرایش دارند انتخاب کردیم. در این گزینش گاهی قادر به یافتن فیلم پرفروش یک سال در دهه ای نشدیم و برای این که توازن موجود به هم نخورد از فیلم پرفروش دوم آن سال در همان دهه استفاده کردیم. اما به طور کلی فیلم های انتخاب شده در این بخش، همگی جزء فیلم های اول تا سوم پرفروش سال ساخت خود بوده اند.
 
واحد نمونه گیری:
واحدهای فیزیکی هستند که از میان کل محتوای مورد مطالعه انتخاب می شوند. بر اساس این واحدها است که حجم نمونه مشخص می شود. واحد نمونه گیری این پژوهش، فیلم سینمایی است.
 
واحد ثبت:
عناصری از محتواست که در فرایند کدگذاری طبقه بندی می شوند. (رایف، 1382: 67) یک واحد ثبت، جزئی از محتواست که توسط کدگذاران شناسایی، ارزشیابی و در طبقه مورد نظر قرار داده می شود. در این پژوهش هر فیلم به سه قسمت نیم ساعته تقسیم بندی شده است. واحد ثبت خصوصیات و ویژگی های مطرح در هر نیم ساعت است که بر حسب مقوله های مورد نظر به عنوان واحد ثبت محسوب می شوند.
 
مقوله بندی:
مقوله بندی در تحلیل محتوا به معنای تقسیم بندی متن در بخش ها یا مقوله های جدا از هم است که خود این مقوله ها به زیرمقوله یا واحدهایی تقسیم می شوند. در واقع هر مقوله دارای چندین واحد است که از طریق آنها رد یا تأیید می شود.
 

الف) مقوله هایی که مشخصات فیلم ها و گونه های سینمایی را بررسی می کند:

1. گونه یا ژانر سینمایی فیلم: خانوادگی، اجتماعی، کودک ونوجوان، سیاسی، جنگی و کمدی.
2. دهه ساخت فیلم: 60، 70 و 80.
3. ترکیب جنسیتی بازیگران: زن – مرد.
4. گروه سنی محوری بازیگران: کودک و نوجوان، جوان، میانسال و سال خورده.
5. نوع سینما: تجاری، هنری و تجاری – هنری.
6. نوع موسیقی فیلم: سنتی ایرانی، سنتی محلی، پاپ ایرانی، غربی و بدون موسیقی.
 

ب) مقوله هایی که مؤلفه های سبک زندگی را بررسی می کند:

1. گذران اوقات فراغت
2. نحوه پوشش و مدیریت بدن.
3. کالاها و دارایی های منزل و خارج از آن و نحوه چیدمان آنها.
4. روابط میان افراد.
5. نوع و شیوه غذا خوردن.
6. آداب و رسوم و مناسک فردی و اجتماعی.
 

پ) مقوله هایی که ارزش ها و نگرش های حاکم بر فیلم را بیان می کند:

1. ارزش جایگاه خانواده و توجه به جمع
2. ارزش فردگرایی و حریم شخصی
3. ارزش توجه به اخلاق (صداقت، درستکاری، ایثار و...)
4. ارزش عشق و دوست داشتن
5. ارزش ملی گرایی و وطن پرستی
6. ارزش ملی گرایی و مصرف گرایی
7. ارزش آزادی سیاسی و اجتماعی
 
جدول 1. 3. فهرست فیلم های پرفروش
ردیف نام فیلم سال ساخت نام کارگردان
1 درباره الی 80 اصغر فرهادی
2 هامون 60 داریوش مهرجویی
3 سفیر 60 فریبرز صالح
4 کانی مانگا 60 سیف الله داد
5 سفر جادویی 70 ابوالحسن داوودی
6 لیلا 70 داریوش مهرجویی
7 همسر 70 مهدی فخیم زاده
8 عقابها 60 ساموئل خاجکیان
9 مهمان مامان 80 داریوش مهرجویی
10 دو زن 70 تهمینه میلانی
11 دزد عروسک ها 60 محمدرضا هنرمند
12 مادر 60 علی حاتمی
13 مرد عوضی 70 محمدرضا هنرمند
14 من ترانه 15 سال دارم 80 رسول صدر عاملی
15 دنیا 80 منوچهر مصیری
16 سناتور 60 مهدی صباغ زاده
17 درآرزوی ازدواج 70 اصغر هاشمی
18 روسری آبی 70 رخشان بنی اعتماد
19 پرواز از اردوگاه 70 حسن کاربخش
20 دستهای آلوده 70 سیروس الوند
21 میم مثل مادر 80 رسول ملاقلی پور
22 عاشقانه 70 علیرضا داوودنژاد
23 شوکران 70 بهروز افخمی
24 بایکوت 60 محسن مخملباف
25 دزد عروسک ها 60 محمدرضا هنرمند
26 عروس 70 بهروز افخمی
27 دیگه چه خبر؟ 70 تهمینه میلانی
28 افعی 70 محمدرضا اعلامی
29 هنرپیشه 70 محسن مخملباف
30 کلاه قرمزی پسرخاله 70 ایرج طهماسب
31 می خواهم زنده بمانم 70 ایرج قادری
32 خواهران غریب 70 کیومرث پوراحمد
33 آدم برفی 70 داوود میرباقری
34 آژانس شیشه ای 70 ابراهیم حاتمی کیا
35 قرمز 70 فریدون جیرانی
36 سگ کشی 80 بهرام بیضایی
37 کلاه قرمزی و سروناز 80 ایرج طهماسب
38 دوئل 80 محمدرضا درویش
39 مارمولک 80 کمال تبریزی
40 مکس 80 سامان مقدم
41 چهارشنبه سوری 80 اصغر فرهادی
42 شارلاتان 80  
43 آتش بس 80 تهمینه میلانی
44 توفیق اجباری 80 حسن فتحی
45 دایره زنگی 80 پریسا بخت آور
46 اخراجی ها 2 80 مسعود ده نمکی
47 کما 80 آرش معیریان
48 نان، عشق و موتور 1000 80 ابوالحسن داوودی
49 پرنده کوچک خوشبختی 60 پوران درخشنده
50 اجاره نشین ها 60 داریوش مهرجویی
 

یافته های پژوهش

با مطالعه مؤلفه های سبک زندگی در فیلم های این سه دهه، سه نوع سبک زندگی سنتی، مدرن و ترکیبی (سنتی – مدرن) شناسایی شد. همچنین الگوی رفتاری و ارزش های حاکم بر هر فیلم نیز مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از یافته های این پژوهش حاکی از این است که از میان سبک ها، سبک زندگی سنتی؛ از میان الگوی رفتارها، الگوی رفتار فرهنگی و از میان ارزش ها، ارزش های مدرن به طور کلی در فیلم های این سه دهه غالب بوده اند.
 

یافته های مربوط به آزمون فرضیه ها

فرضیه اول: بین الگوی رفتار مادی و سبک زندگی سنتی رابطه معناداری وجود دارد.

فرضیه اول تأیید می شود. ارتباط معناداری بین الگوی رفتار مادی و سبک زندگی سنتی وجود دارد. یعنی کسانی که از الگوی رفتار مادی پیروی می کنند، سبک زندگی شان سنتی است.

 فرضیه دوم: بین الگوی رفتار فرهنگی و سبک زندگی مدرن رابطه معناداری وجود دارد.

فرضیه دوم رد می شود. ارتباط معناداری بین الگوی رفتار فرهنگی و سبک زندگی مدرن وجود ندارد و به این معنی است که پیروی از الگوی رفتار فرهنگی لزوماً به معنی داشتن سبک زندگی مدرن نخواهد بود.

 فرضیه سوم: بین سبک زندگی ارائه شده در فیلم و دهه ساخت آن ارتباط معناداری وجود دارد.
این فرضیه تایید می شود، با توجه به جدول تقاطعی زیر می توان ادعا نمود که در دهه 60 سبک زندگی سنتی و در دهه 80 سبک زندگی مدرن دارای اکثریت غالب بوده اند.
جدول تقاطعی سبک زندگی و دهه ساخت فیلم
  دهه ساخت فیلم کل
60 70 80
سبک زندگی سنتی 8 12 5 25
مدرن 2 7 12 21
ترکیبی 7 2 0 6
کل 14 21 17 52
 
فرضیه چهارم: بین الگوی رفتار مصرفی ارائه شده در فیلم ها و دهه ساخت آن ها ارتباط معناداری وجود دارد.
این فرضیه تایید می شود. بین الگوی رفتار مصرفی و دهه ساخت فیلمها رابطه معنادار وجود دارد.

با نگاه به جدول زیر می توان دریافت که در دهه 80 تا حدود زیادی از تسلط رفتار مصرف فرهنگی کاسته شده است. این یعنی این که جامعه در دهه اخیر به سمت پیروی از الگوی مصرف مادی و مصرف گرایی گرایش پیدا کرده است.

           
جدول تقاطعی الگوی رفتار مصرفی و دهه ساخت فیلم
  دهه ساخت فیلم کل
60 70 80
الگوی رفتار مصرفی فرهنگی 13 17 6 36
مادی 0 2 7 9
ترکیبی 1 2 4 7
کل 14 21 17 52
 
فرضیه پنجم: بین دهه ساخت فیلم و تک تک مؤلفه های سبک زندگی مورد بررسی در این پژوهش هر کدام به طور جداگانه (گذران اوقات فراغت، پوشش و مدیریت بدن، روابط میان فردی، نوع و شیوه غذا خوردن، کالاهای منزل و چیدمان آن، آداب و رسوم فردی و اجتماعی) رابطه معنادار وجود دارد.
 

1. گذران اوقات فراغت:

بر اساس یافته های پژوهش، در فیلم های این سه دهه به طور کلی گذران اوقات فراغت مبتنی بر پیروی از الگوی سبک زندگی مدرن نسبت به سبک زندگی سنتی بیشتر نشان داده شده است. با این توضیح که در دهه 60 گذران اوقات فراغت مبتنی بر پیروی از سبک زندگی سنتی بیشتر بوده و در دهه 80 و 70 پیروی از الگوی سبک زندگی مدرن در فیلم ها نشان داده شده است. در عین حال که پیروی از الگوی سبک زندگی بینابینی در دهه 70 بیش از دو دهه دیگر مورد توجه بوده است.

                
جدول تقاطعی گذران اوقات فراغت و دهه ساخت فیلم
  دهه ساخت فیلم کل
60 70 80
گذران اوقات فراغت سنتی 7 6 4 17
مدرن 5 7 11 23
ترکیبی 1 4 2 7
کل 13 17 17 47
 

2. نحوه پوشش و مدیریت بدن:

به طور کلی نحوه پوشش و مدیریت بدن در فیلم های سه دهه مورد نظر از الگوی سبک زندگی سنتی پیروی کرده اند. با این توضیح که پیروی از الگوی سبک زندگی سنتی در دهه 70 بیشتر از دو دهه دیگر است و پیروی از سبک زندگی مدرن در دهه 80 بیشتر از بقیه دهه ها می باشد.
 

3. نوع غذا و شیوه غذا خوردن:

نوع و شیوه غذا خوردن که در فیلم های این سه دهه نشان داده شده اند از الگوی سبک زندگی سنتی پیروی می کنند. البته تفاوت نشان داده شده بین دو سبک زندگی دیگر یعنی سبک زندگی مدرن و بینابینی بسیار اندک است.

یعنی در فیلم ها، به این دو سبک تقریباً به یک میزان توجه شده است. نکته جالب توجه این است که در دهه 70، پیروی از الگوی سبک زندگی سنتی در نوع و شیوه غذا خوردن بیش از دو دهه دیگر بوده است. اما در دهه 80، پیروی از سبک زندگی مدرن و بینابینی بیشتر از دو دهه 60 و 70 است.

     
جدول تقاطعی نوع و شیوه غذا خوردن و دهه ساخت فیلم
  دهه ساخت فیلم کل
60 70 80
نوع و شیوه غذا خوردن سنتی 11 10 6 27
مدرن 0 4 8 12
ترکیبی 3 6 2 11
کل 14 20 16 50
 

4. آداب و رسوم و مناسک فردی و اجتماعی:

آداب و رسوم و مناسک تنها زیرمجموعه دو سبک زندگی سنتی و مدرن قرار می گیرند و هیچ سبک زندگی بینابینی در فیلم ها نشان داده نمی شود. به طور کلی آداب و رسوم و مناسک نشان داده در فیلم های این سه دهه از الگوی سبک زندگی سنتی پیروی می کنند. با این توضیح که در دهه 60 هیچ آداب و رسومی از الگوی سبک زندگی مدرن پیروی نمی کند و در دهه 70 و 80 نیز آداب و رسوم نشان داده شده در فیلم ها به یک میزان از الگوی سبک زندگی سنتی پیروی کرده اند.
 

5. روابط بین افراد:

در مجموع روابط بین افراد مورد توجه در فیلم های این سه دهه از الگوی سبک زندگی مدرن پیروی کرده اند. با این توضیح که در فیلم های دهه 70، پیروی از الگوی سبک زندگی مدرن در روابط بین افراد بیشتر از دو دهه 60 و 80 نشان داده شده است. در دهه 60 پیروی از الگوی سبک زندگی سنتی بیشتر بوده و هیچ سبک زندگی بینابینی در این دهه دیده نمی شود و در دهه 80 نیز پیروی از سبک زندگی سنتی کمتر از دو دهه دیگر است.
 

6. کالاهای منزل و نحوه چیدمان آنها:

کالاهای منزل و نحوه چیدمان آنها در فیلم های سه دهه به طور کلی نشان دهنده پیروی از سبک مدرن است. این تنها موردی است که در هر سه دهه 60، 70 و 80 نیز به تفکیک، پیروی از الگوی سبک زندگی مدرن دیده می شود.

       
جدول تقاطعی چیدمان و کالاهای منزل و دهه ساخت فیلم
  دهه ساخت فیلم کل
60 70 80
چیدمان و کالاهای منزل سنتی 7 8 3 18
مدرن 5 11 11 27
ترکیبی 2 0 2 4
کل 14 19 16 49
 

فرضیه ششم: بین ارزش های حاکم در فیلم ها و دهه ساخت آن ها ارتباط معنادار وجود دارد.

در این مورد ارتباط معناداری بین دهه ساخت فیلم و ارزش های حاکم بر فیلم وجود ندارد. به این معنی که در دهه های مختلف هم ارزش های سبک زندگی مدرن و هم سبک زندگی سنتی در فیلم ها نشان داده شده است. بنابراین از روی دهه ساخت فیلم نمی توان به ارزش های حاکم بر آن پی برد که این مورد یکی از یافته های قابل توجه این پژوهش است.
 

فرضیه هفتم: بین موسیقی فیلم ها و دهه ساخت آن ها ارتباط معنادار وجود دارد.

این فرضیه تایید می شود و ارتباط معناداری بین دو متغیر وجود دارد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که در مجموع، موسیقی 17 فیلم سنتی ایرانی، 3 فیلم، موسیقی سنتی محلی، 17 فیلم، موسیقی پاپ ایرانی و 15 فیلم نیز بدون موسیقی بوده اند.

در دهه 60 موسیقی سنتی ایرانی، موسیقی بیشتر فیلم ها بوده و در دهه 70 و 80 موسیقی پاپ ایرانی موسیقی غالب بوده است. بنابراین ارتباط معناداری بین موسیقی فیلم ها و دهه ساخت آنها وجود دارد و از دهه 60 به سمت دهه 80 موسیقی فیلم ها از موسیقی سنتی ایرانی (سنتی)، به سمت موسیقی پاپ ایرانی (مدرن)، گرایش پیدا کرده است.
 

فرضیه هشتم: بین گروه سنی محوری فیلم ها و دهه ساخت آن ها ارتباط معنادار وجود دارد.

این فرضیه رد می شود و ارتباط معناداری بین گروه سنی محوری فیلم ها و دهه ساخت آنها وجود ندارد.
 

فرضیه نهم: بین جنسیت بازیگران و دهه ساخت فیلم ارتباط معنادار وجود دارد.

در اینجا رابطه به شکل ضعیفی معنادار است. به طور کلی در فیلم های مورد بررسی، در 6 فیلم، نقش زن، در 16 فیلم نقش مرد و 28 فیلم نقش هر دو جنس غالب بوده است. در فیلم های ساخته شده دهه 60 نقش مرد و در دهه 70 و 80، نقش هر دو جنس بارز بوده است. در هیچ دهه ای نقش زن، نقش غالب نبوده است.

این یافته نشان از این نکته دارد که در سینمای ایران نگاه سنتی به زن در تمام این سالها به قوت خود باقی مانده و در بهترین شرایط، نقشی مساوی با نقش مرد به او داده اند. این مساله می تواند علل متفاوتی داشته باشد، از محدودیت هایی که برای حضور زن بر روی پرده سینما وجود دارد تا عدم شناخت و ناتوانی فیلمنامه نویسان و کارگردانان از تصویر کردن نقش زنانه و... که نیاز به مطالعه بیشتر دارد.
 

فرضیه دهم: بین ژانر فیلم ها و دهه ساخت آن ها ارتباط معنادار وجود دارد.

از مجموع 50 فیلم، 7 فیلم در ژانر کودک، 16 فیلم در ژانر خانوادگی، 18 فیلم ژانر اجتماعی، دو فیلم سیاسی، سه فیلم جنگی، سه فیلم کمدی و یک فیلم در ژانر تاریخی ساخته شده اند. بنابراین ارتباط معناداری بین ژانر فیلم ها و دهه ساخت آنها وجود دارد. به طوری که در دهه 60 ژانر اجتماعی و بعد از آن ژانر کودک غالب بوده است.

در دهه 70 نیز ژانر اجتماعی و بعد خانوادگی، ژانر غالب است. اما در دهه 80 ژانر خانوادگی غالب بوده و ژانرهای اجتماعی، جنگی و کمدی همگی با یک میزان فراوانی در رتبه بعدی قرار گرفته اند. نکته جالب توجه اینکه در سال های دهه 80 هیچ فیلمی در ژانر کودک ساخته نشده است، در حالی که فیلم های ساخته شده در این ژانر در سال های دهه 60 یکی از پرمخاطب ترین و پرفروش ترین فیلم ها بوده اند.


بی توجهی سیاستگذاران و سینماگران به این ژانر می تواند عواقب ناخوشایندی در نسل کودک کنونی و نسل بزرگسال آینده داشته باشد، چرا که بخشی از خاطره جمعی کودکان دهه 60 را سینما و تماشای فیلم های کودکانه تشکیل می دهد، در حالی که کودکان دهه 80 هیچ خاطره جمعی کودکانه ایرانی ای نخواهند داشت.

نکته دیگر، فراوانی فیلم های ساخته شده در ژانر اجتماعی در سال های دهه 70 است که این فراوانی به فضای فرهنگی و هنری جامعه برمی گردد که با روی کار آمدن دولت اصلاحات نسبت به قبل بازتر و فرصت برای طرح مضامین اجتماعی فراهم تر شده بود.
 
جمع بندی و نتیجه گیری
مبنای این پژوهش بر این اصل استوار است که تغییرات عمده سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از صافی ساختارهای اجتماعی که زمینه آثار هنری و ادبی را شکل می دهند بر هنر و بالاخص سینما تأثیر می گذارند.

همچنین می دانیم که در زندگی امروز رسانه ها از زندگی روزمره قابل تفکیک نیستند و سیاست های کلان جامعه از طریق رسانه ها مقاصد و ترجیحات خود را به مخاطب انتقال می دهند و رسانه سینما با بهره گیری بیشتر از عنصر زیبایی شناختی و تأمل بیشتر، رسانه ای مهم برای بررسی این ترجیحات است. بر این مبناست که فیلم های مورد بررسی در این پژوهش در سه دهه 60، 70 و 80 از لحاظ مولفه های سبک زندگی را بازتاب وضعیت جامعه در این دوره ها در نظر گرفتیم.

از سوی دیگر رفتارهای مردم در زندگی روزمره منجر به شکل گرفتن سبک های مختلف زندگی می شود و از آنجایی که رفتارها ریشه در ارزش ها و نگرش ها دارند بنابراین سبک زندگی می تواند محصول نگرش ها و ایستارهای ذهنی افراد باشد. ارزش ها و نگرش هایی که در افراد منجر به بروز رفتاری خاص می شود، مولود پیش زمینه اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در جامعه است و این همان نکته ای است که بوردیو در کتاب «تمایز» برای کشف سرمایه فرهنگی و سایر سرمایه ها از آن بهره برده است.

بر مبنای نظریه های این پژوهش ارزش های حاکم بر هر جامعه سبب شکل گیری الگوهای رفتاری و بروز رفتار در افراد آن جامعه می شوند و مجموعه رفتارهای افراد، سبک زندگی شان را شکل می دهد. بنابراین قاعدتاً می بایست این سه مفهوم ارزش، الگوی رفتار و سبک زندگی در یک راستا و هم جهت و تایید کننده یکدیگر باشند و براساس فرضیات پژوهش، رابطه معناداری بین این سه وجود داشته باشد، در حالی که یافته ها نشان از تناقض و تفاوت دارند.

همان طور که اشاره شد رفتار مادی ریشه در ارزش هایی همچون پول، برخورداری از سرمایه اقتصادی و مصرف و رفتار مادی ریشه در ارزش هایی چون برخورداری از سرمایه فرهنگی، تفکر و سلیقه تعلیم دیده و رشد یافته دارد. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که بین الگوی رفتار مادی و سبک زندگی سنتی رابطه معنادار وجود دارد ولی بین الگوی رفتار فرهنگی و سبک زندگی مدرن، این رابطه مشاهده نمی شود. چنین یافته ای ما را به سمت مفهوم «فرهنگ طبقه تن آسا» رهنمون می سازد.

مفهوم «فرهنگ طبقه تن آسا» که برگرفته از نظریه «طبقه تن آسا وبلن» می باشد، به این معنی است که مصرف طبقه مرفه نه از سر نیاز بلکه برای کسب اعتبار اجتماعی و به گونه ای برای جلب توجه است. از ویژگی های این طبقه نمایش تظاهرآمیز ثروت و بروز سبک های جدید زندگی با شکل گیری بسیار خودنمایانه مصرف است. با این اوصاف است که می بینیم نمایش سبک های زندگی در فیلم های سینمایی از دهه 60، به سمت دهه 80، نمایش مصرف گرایی در کنار الگوهای سبک زندگی مدرن است.

به واقع آنچه از مدرنیته و دنیای مدرن در فیلم های سال های اخیر نشان داده می شود بیشتر معطوف به نمایش مصرف و نیز دارا بودن سرمایه اقتصادی است که نشان دهنده این است که در این فیلم ها عمدتاً به اقتباس صوری از دنیای مدرن بسنده شده و از مدرنیته در جایگاه فرهنگ و اندیشه مدرن بهره چندانی برده نشده است.

البته سوی دیگر این یافته نیز قابل توجه است و آن این که به تعبیر زیمل این شیوه خاص مصرف کردن که با هدف دنبال کردن نمادهای منزلت صورت می گیرد راهی است که از طریق آن افراد می توانند فشارهای زندگی مدرن را تحمل کنند. به همین دلیل است که در فیلم ها به خصوص در دهه 80، لزوماً نمایش مصرف، مخصوص طبقه مرفه نشان داده نمی شود بلکه به تدریج، این شیوه مصرف در تمام طبقات اجتماعی شیوه پیدا کرده و همه ی افراد در هر طبقه و با هر سبک زندگی از کوچکترین امکانی برای این نمایش تظاهرآمیز در جهت کسب منزلت استفاده می کنند.

بدین ترتیب است که در دهه 60 و 70، الگوی رفتار نشان داده شده در فیلم های سینمایی، الگوی رفتار با رویکرد فرهنگی در کنار پیروی از سبک زندگی سنتی بوده و هر چه به سمت دهه 80 می رویم با ورود هر چه بیشتر مظاهر زندگی مدرن و فرهنگ مدرنیته از طریق افزایش و کاربرد روزافزون رسانه ها و سایر ابزارآلات زندگی مدرن، سبک زندگی مدرن بیشتر از سبک زندگی سنتی و ترکیبی در فیلم ها مورد توجه قرار می گیرد و انتظار می رود با رفتن به سمت پیروی از الگوی سبک زندگی مدرن پیروی از الگوی رفتار فرهنگی نیز ادامه پیدا کند.


در حالی که این طور نیست و این الگوی رفتار مادی یا به تعبیری پیروی از الگوی مصرف گرایی است که جای الگوی رفتار فرهنگی را گرفته است. چرا که الگوی رفتار فرهنگی عمدتاً معطوف به حوزه هایی است که نیازمند تفکر و تعقل تعلیم دیده می باشند که با وارد کردن از غرب امکان پذیر نیست. سرمایه فرهنگی به تعبیر بوردیو در برگیرنده تمایل های پایدار فرد است که در خلال اجتماعی شدن در فرد انباشت می شود.

بنابراین رفتار فرهنگی در جامعه ای بروز ی کند که فرصت و امکان اجتماعی شدن و رشد یافتن همه جانبه را به افراد خود داده باشد. مردم جامعه ایرانی از نظر فیزیکی و سخت افزاری مدرن شده اند، ولی از نظر فکری و نرم افزاری هنوز تا تفکر مدرن فاصله دارند. البته در فیلم های ساخته شده در دهه 70به خصوص نیمه دوم این دهه به دلیل شرایط خاص بوجود آمده بعد از ظهور دولت اصلاحات، تا حدی شرایط برای طرح مضامین و مفاهیم فرهنگی زندگی مدرن، فراهم تر از دوره های دیگر بود. با این حال با آغاز دهه 80، این روند در فیلم های این دهه معکوس شد که بررسی علل آن نیاز به مطالعه و پژوهش بیشتر دارد.

نکته جالب توجه دیگر تفاوت و تناقضی است که میان ارزش های حاکم بر فیلم ها و سبک زندگی مشاهده شده در آنها دیده می شود. به طور مثال در دهه 60، ارزش های حاکم بر فیلم، ارزش هایی مدرن هستند ولی سبک زندگی نشان داده شده سبک زندگی سنتی است

به این ترتیب میان ارزش ها و نگرش ها و فعالیت واقعی افراد در زندگی روزمره فاصله وجود دارد. البته این به آن معنی نیست که ارزش ها و نگرش ها را یکی از منشاءهای سبک زندگی ندانیم، بلکه ارزش و نگرش، جزیی از سبک زندگی نیستند. ارزش ها و نگرش های مشابه، لزوماً به سبک زندگی یکسان نمی انجامند و داشتن سبک زندگی همسان به معنای دارا بودن ارزش و نگرش های مشابه نیست. فقط می توان گفت تعاملی بین این دو مقوله برقرار است.
 
پی‌نوشت‌ها:  
1- عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دماوند
2- کارشناسی ارشد ارتباطات – دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
 
منابع و مآخذ
  • اجلالی، پرویز، (1388). «سایه جامعه بر سینما»؛ سالنامه مجله فیلم، شماره 19.
  • احمدی، بابک، (1375). «از نشانه های تصویری تا متن»؛ نشر مرکز.
  • آسابرگر، آرتور، (1379). «روش های تحلیل رسانه»؛ ترجمه پرویز اجلالی، نشر مرکز اطلاعات و تحقیقات رسانه ها.
  • اسدزاده، مصطفی، (1383). «جامعه شناسی سیاسی سینمای ایران در دهه 70 شمسی؛» پایان نامه کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه امام صادق (ع).
  • بی بک آبادی، غزال، (1388). «بررسی مؤلفه های سبک زندگی در فیلمهای سینمایی دهه 60، 70 و 80 سینمای ایران»، پایان نامه کارشناسی ارشد ارتباطات دانشگاه آزاد تهران مرکز.
  • بیگ آقا، محسن، (1388). «پیش روی فانتزی کودک»، کتاب سال مجله سینمایی فیلم، شماره 19.
  •  چاووشیان، حسن، (1381). «سبک زندگی و هویت اجتماعی: مصرف و انتخاب های ذوقی به عنوان تمایز و تشابه اجتماعی در دوره اخیر مدرنیته»؛ پایان نامه دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران.
  • چنی، دیدوید، (1378). «سبک زندگی»؛ ترجمه حسن چاووشیان، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی.
  • حسینی زاد، مجید، (1374). «تحولات اجتماعی و سینمای ایران»؛ پایان نامه دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران.
  • خادمیان، طلیعه، (1378). «سبک زندگی و مصرف فرهنگی»؛ نشر جهان کتاب.
  • خرازی ها، شهرام، (1388). «آموزش مهارت های زندگی»، کتاب سال مجله سینمایی فیلم، شماره 19.
  • دانش، مهرزاد، (1388). «گسست واقعیت و رسمیت»، کتاب سال مجله سینمایی فیلم، شماره 19.
  • دلاور، علی، (1380). «مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی«، انتشارات رشد.
  • دواس، دی. ای، (1385). «پیمایش در تحقیقات اجتماعی»؛ ترجمه هوشنگ نایبی، نشر نی.
  • رنودراد، اعظم، (1382). «سینما رسانه فراموش شده»؛ فصلنامه رسانه، شماره 54.
  • رحمتی، شهرزاد، (1388). «مرد، عروسک و قصه آدم های دیگر»، کتاب سال مجله سینمایی فیلم، شماره 19.
  • رستمی، حسن و ضیایی پرور، حمید، (1389). «بررسی پیام های ارتباطی»؛ نشر سینمای شرق.
  • رسولی، محمدرضا، (1382). «بررسی مؤلفه های سبک زندگی در تبلیغات تجاری تلویزیون»؛ پایان نامه دکترای علوم ارتباطات دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات.
  • رضوی زاده، نورالدین، (1386). «بررسی تأثیر مصرف رسانه ها بر سبک زندگی ساکنان تهران»؛ انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات.
  • ساروخانی، باقر، (1386). «روش های تحقیق در علوم اجتماعی»؛ جلد دوم، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
  • سلیمانی، محمد، (1388). «هم ذات پنداری آگاهانه»، کتاب سال مجله سینمایی فیلم، شماره 19.
  • شجری کهن، شاهین، «سینمای تجاری ایران در سال های 1376 تاکنون»، کتاب سال مجله سینمایی فیلم، شماره 19.
  • شرکاء، آنتونیا، (1388). «یک قدم جلوتر از زمانه»، کتاب سال مجله سینمایی فیلم، شماره 19.
  • فاضلی، محمد، (1382). «سبک زندگی و مصرف»؛ نشر صبح صادق.
  • کاظمی، عباس، (1387). «مطالعات فرهنگی، مصرف فرهنگی و زندگی روزمره در ایران»؛ انتشارات جهاد دانشگاهی.
  • کریپندورف، کلوس، (1378). «تحلیل محتوا»؛ ترجمه هوشنگ نایبی، انتشارات روش.
  • کوزر، لوئیس، (1372). «زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی»؛ ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات علمی.
  • گرب، ادوارد، (1381). «نابرابری اجتماعی: دیدگاههای نظریه پردازان کلاسیک و معاصر»؛ ترجمه محمد سیاهپوش و احمدرضا غروی زاد، نشر معاصر.
  • گودرزی، پیام، (1381). «بررسی نقش سینما در معرفی پدیده های نوآورانه در جامعه ایران بعد از دوم خرداد 1376»؛ پایان نامه کارشناسی ارشد علوم ارتباطات دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز.
  • گوشبر، فرهاد، (1384). «طبقه اجتماعی و سبک زندگی»؛ پایان نامه کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه تهران.
  • گیبنیز، جان و آر ویمر، بو، (1381). «سیاست پست مدرنیته»؛ ترجمه منصور انصاری، انتشارات گام نو.
  • گیدنز، آنتونی، (1384). «جامعه شناسی»؛ ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی.
  • گیدنز، آنتونی، (1380). «پیامدهای مدرنیته»؛ ترجمه محسن ثلاثی، نشر نی.
  • لاجوردی، هاله، (1381). «بازنمایی زندگی روزمره در سینما»، پایان نامه دکترای جامعه شناسی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، راهنما: آزاد ارمکی، تقی.
  • محمدی، مجید، (1371). «سینما و زندگی»؛ نشر مینا.
  • محمدی، مجید، (1380). «سینمای امروز ایران»؛ انتشارات جامعه ایرانیان.
  • معتمد نژاد، کاظم، (1386). «وسایل ارتباط جمعی»، انتشارات دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
  • مک کوئل، دنیس، (1385). «درآمدی بر نظریه های ارتباط جمعی»؛ ترجمه پرویز اجلالی، انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها.
  • مهدی زاده، سید محمد، (1387). «رسانه و بازنمایی»؛ انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها.
  • وبلن، تورشتاین، (1383). «نظریه طبقه مرفه»؛ ترجمه فرهنگ ارشاد، نشر نی.
  • هولستی، ال. آر، (1373). «تحلیل محتوا در علوم اجتماعی و انسانی»؛ ترجمه نادر سالارزاده امیری، انتشارات دانشگاه علامه.
  • هواکو، جرج، (1361). «جامعه شناسی سینما»، ترجمه بهروز تورانی، نشر آیینه.
  • یاری، عباس، (1388). «راههای رسیدن به گیشه»، کتاب سال مجله سینمایی فیلم، شماره 19.
 
منابع انگلیسی
  • Bourdieu Pierre. (1984). “Distinction: A social critique of Judgments of Taste”, Loindon: R. K. P.
  • Bocock, Robert. (1992). “Consumption and Lifestyle”, Open University Press
  • Bausinger, Human. (1984). “Media, Technology and Daily Life”, Media culture and society
  • Dearing James W. and Everett M. Rogers. (1996). “Agenda Setting”, sage, p.99
  • Newcomb, Horase and Paul Hirsch. (1987). “Television as a cultural forum”, in H.Newcomb (ed) Television: The Critical view, 4 edition, Newyork: Oxford university prees. P 55
  • Giddens, Antjony. (1973). “the Class structure of the Advanced Societies”. London, Hutchinson and Company. Internet
  • Knulst, Wim and Van den Broek, Anderias. (2003). “Lifestyle and Consumption: Consequences of Stratification”. Poetics 31. P 213-224. Internet
  • Sobel, Michael. (1981). “Lifestyle and Social structure: Concepts, Definition, and Analysis” Academic press. Internet
  • Veal, Anthony. (2001). “Leisure, culture and Lifestyle”. Internet
 
منبع: فصلنامه مطالعات فرهنگ - ارتباطات (نامه پژوهش فرهنگی سابق)، سال یازدهم، شماره 11، پاییز 1389، صص 138-97.