مقدمه:
شک نیست که در هر دینی شرط اول ایمان، تسلیم بودن در برابر حکم خدا و پیامبر اوست و اهل ایمان خود را ملزم می دانند که هر آنچه از ناحیه خداوند بواسطه پیامبرش بر آنها نازل شده را به گوش جان بپذیرند.
 
 و سر در گرو فرمان او داشته باشند، و معتقدند قوانینی که از جانب خدای عالم قادر حکیم، برای بشری که مخلوق خود اوست صادر و ابلاغ شده نسبت به هر قانون دیگری کامل تر و سزاوارتر به پیروی است.
 
 در اسلام منبع این احکام کتاب آسمانی قرآن است که ما را به تبعیت از سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) امر می کند و در سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز سفارش به پیروی از سیره امامان معصوم علیهم السلام به وضوح دید می شود.
 
 پس منبع احکام اسلام قرآن، سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) و سیره معصومین علیهم السلام است. با مراجعه به قرآن حکم وجوب حجاب والزام آن برای زن مسلمان به وضوح قابل دریافت است به نحوی که برای فهم آن نیازی به مراجعه به سنت - که در فهم بسیاری از احکام به آن محتاجیم - نیز نداریم.
 
اسلام قانون حجاب را آورده یا حجاب فطری است؟
نیاز به پوشش و پرهیز از برهنگی جزء گرایش‌های فطری است که خداوند متعال آن را در وجود انسان قرار داده است. به همین دلیل همه ادیان آسمانی، حجاب و پوشش را بر زن واجب و لازم شمرده‌اند و جامعه بشری را به‌سوی آن فراخوانده‌اند.
 
شواهد تاریخی نیز فطری، فرادینی و فراملی بودن حجاب را تائید می‌کند؛ به‌گونه‌ای که آثار و بقایای برجای‌مانده از ملل مختلف بیانگر آن است که حجاب، قبل از اسلام در ادیان دیگر و نیز در میان بسیاری از ملل متمدن جهان، مرسوم و متداول بوده است.
 
داستان حضرت آدم و حوّا نیز فطری بودن پوشش را اثبات می‌کند. قرآن کریم در داستان حضرت آدم و حوا، پس‌ازاینکه می‌گوید آن‌ها فریفته شیطان شدند و از درخت ممنوعه خوردند می‌فرماید: "... فلمّا ذاقا الشجره بدتْ لهما سوءاتُهُما وطَفِقا یخصفانِ علیهما من ورقِ الجنه...؛ (1)

هنگامی‌که از آن درخت چشیدند، ‌اندامشان (عورت‌شان) بر آن‌ها آشکار شد؛ و شروع کردند به قرار دادن برگ‌های درختان بهشتی بر خود، تا آن را بپوشانند ... ."
از این آیه به‌خوبی استفاده می‌شود که آن‌ها قبل از ارتکاب این خلاف، برهنه نبودند بلکه پوششی داشتند؛ (2)

و هنگام برهنگی، مضطرب و پریشان شدند؛ زیرا برای رهایی از این حالت، به برگ‌های درختان پناه آوردند و خود را با آن‌ها پوشاندند و صبر نکردند تا لباس مناسبی به دست آورند.
 
 این در حالی است که آن‌ها همسر یکدیگر بودند و جایز بود در مقابل هم برهنه شوند، همچنین هیچ‌کس در آنجا نظاره‌گر آن‌ها نبود تا شرمندگی‌شان به خاطر او باشد.
 
 بنابراین تنها دلیل اضطراب ایشان از برهنگی، فطری بودن حیا و به دنبال آن، فطری بودن پوشش در آن‌ها بود و چون برهنگی خلاف فطرت است، اضطراب به همراه دارد. زشتى برهنگى و کرامت پوشش، جزو فطرت انسان است. (3)
 
بنابراین، نه‌ تنها اسلام واضع قانون حجاب نبوده است، بلکه در جهت جلوگیری از افراط‌ و تفریط‌هایی که در طول تاریخ در مورد حجاب به‌وجود آمده بود، به قانونمند کردن و تنظیم آن همت گماشته است و آن را به صورتی متعادل، صحیح و متناسب با فطرت انسانی زن و غیرتمندی مرد، ارائه نموده است.
 
علی‌رغم فطری بودن حجاب، معضل بدحجابی و عدم پوشش مناسب در انظار عمومی، تحت تأثیر، مدگرایی، اعتقاد به آزادی غلط و ناآگاهی از آزادی صحیح و معقول، تزلزل باورها و اعتقادات و ارزش‌های دینی که حاصل هجوم فرهنگ بیگانه غرب و پیروی از الگوهای غربی از طریق تبلیغات وسیع در وسایل ارتباط‌جمعی است، در کشورمان دیده می‌شود.
 
 
ایا حجاب مختص دین اسلام است؟
پوشش دینی بانوان و حجاب از اختراعات آیین اسلامی نیست، بلکه ریشه در تاریخ دارد. در تمدن‌های کهن بشری مانند تمدن یونان و ایران نیز موضوع حجاب در بین بانوان دارای جایگاه خاصی بوده است .
 
و حتی در برخی از این تمدن‌ها شوهران، همسران خود را از منظر بیگانگان مخفی می‌کردند. به گفته ویل دورانت " قوم یهود و ایرانیان قدیم، حجاب را برای بانوان یک نوع کرامت و شرافت، و از واجبات دینی می‌دانستند." (4)
 
حجاب قبل از ورود اسلام به ایران
 پژوهش‌ها نشان می‌دهد که زنان ایران‌زمین از زمان مادها، که نخستین ساکنان این دیار بودند، دارای حجاب کاملی، شامل پیراهن بلند چین‌دار، شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند بر روی لباس‌ها بوده‌اند. (5)
 
پوشش زنان در ایران باستان نشان می‌دهد که حجاب زنان ایرانی، حتی قبل از ورود اسلام به ایران، حجابی کامل و در جهان باستان منحصربه‌فرد بود.
 
 در کتاب تاریخ تمدن چنین آمده است: "زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش‌دار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنان اجازه داده نمی‌شد که آشکارا با مردان آمیزش کنند.
 
 زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را و لو پدر یا برادرشان باشد، ببینند در نقش‌هایی که از ایران باستان برجای‌مانده هیچ صورت زن دیده نمی‌شود و نامی از ایشان به‌نظر نمی‌رسد." (6)
 
حجاب درآئین  یهود.
 از بررسی و مقایسه حد و کیفیت حجاب در ادیان الهی استنباط می‌گردد که حجاب در ادیان دیگر، نسبت به اسلام از شدّت بیشتری برخوردار بوده است. همه مورخان از حجاب سخت زنان یهودی سخن گفته ‌اند. (7)

ویل دورانت می‌گوید: "گفت‌وگوی علنی میان ذکور و اِناث، حتّی بین زن و شوهر از طرف فقهای دین یهود ممنوع گردیده بود.... ‌.

 دختران را به مدرسه نمی‌فرستادند و در مورد آن‌ها کسب‌ اندکی علم را به‌ویژه چیز خطرناکی می‌شمردند. بااین‌همه تدریس خصوصی برای اِناث مجاز بود." (8)

حجابی که در قوم یهود معمول بوده از حجاب اسلامی، بسی سخت‌تر بوده است، به‌گونه‌ای که ویل دورانت در این زمینه می‌نویسد:

"اگر زنی به نقض قانون یهود می‌پرداخت چنان‌که مثلاً بی‌آنکه چیزی بر سر می‌داشت، به میان مردم می‌رفت و یا در شارع عام، نخ می‌رشت، یا با هر سنخی از مردان درد دل می‌کرد
.
 یا صدایش آن‌قدر بلند بود که چون در خانه‌اش تکلم می‌نمود همسایگانش می‌توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد." (9)
 
حجاب درآئین  مسیح
مسیحیت نیز نه‌تنها احکام شریعت یهود در مورد حجاب را تغییر نداد، بلکه از آن قدم فراتر نهاد؛ زیرا در شریعت یهود تشکیل خانواده و ازدواج امری مقدس شمرده می‌شد.

 
 اما در مسیحیت، تجرد مقدس شمرده شد؛ ازاین‌رو، برای از بین بردن زمینه تحریک و تهییج جنسی، زنان به رعایت عفت کامل و دوری از هرگونه آرایش، به‌صورت شدیدتری فراخوانده شده‌اند.

ادر و روبنده از ارکان حجاب مسیحیان و یهودیان محسوب می‌شده است؛ (10)درحالی‌که بنابر نظر اکثر فقهای اسلامی، پوشاندن صورت واجب نیست
 
حجاب در جامعه عرب قبل از اسلام
شواهد متعددی تاریخی حاکی از این نکته است که در جامعه عرب قبل از اسلام زنان برای حضور در اجتماع از پوشش مناسب و مطلوبی برخوردار نبودن.د و اسلام، پوشش و حجاب را برای شبه‌ جزیره عربستان به ارمغان آورد. دستورهای اصلاحی اسلام نسبت به پوشش زنان حاکی از برخی نقص‌ها و کاستی‌ها در پوشش زنان آن دوره است:

 
"یا اَیهَا النَّبِی قُل لِّاَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَ نِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ اَدْنَی اَن یعْرَفْنَ فَلَا یؤْذَینَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا؛ (11)
 
‌ای پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوشش‌های خود را بر خود فروتر گیرند این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند به احتیاط نزدیک‌تر است و خدا آمرزنده مهربان است."
 
همین نکته، از آیات سوره نور نیز استفاده می‌شود. شأن نزول آیه ۳۰ سوره نور اشاره‌ای به کیفیت پوشش قبل از دستور حجاب در شبه‌ جزیره عربستان دارد. در این شأن نزول آمده است: "کان النساء یتقنعن خلف آذانهن؛ زنان دنباله مقنعه خود را به پشت گوش‌های خود می‌انداختند."

بنابراین، گلو و بناگوش آن‌ها هویدا بود. تاریخ‌پژوهان نیز این نکته را که زنان جزیرة‌العرب از حجاب مناسبی برخوردار نبودند، تائید می‌کنند. (12)
 
الزام در معتا و مفهوم
الزام در لغت از ریشه لزم به‌معنای ثبوت، دوام، کاری را به‌ عهده‌ کسی‌ گـذاشتن‌، و بـر‌ او‌ واجب کردن است؛ لزم الشّی‌ء: ثبت و دام الزام بمعنی اثبات و ادامه و ایجاب است. (13)

چنان‌که مصباح المنیر می‌نویسد: "لَزِمَهُ الْمَالُ وَجَبَ عَلَیْهِ و لَزِمَهُ الطَّلَاقُ وَجَبَ حُکْمُهُ." (14)و در اصطلاح به‌معنای لغوی خود یعنی پای‌بندی به تکلیف و تعهد است. (15)
 
حکم الزامی در اصطلاح علمای اصول از اقسام احکام تکلیفی بوده و منظور از آن، طلب انجام یا ترک فعل به خاطر مصلحت و یا مفسده ملزمه‌اى است که در آن وجود دارد، به‌گونه‌اى که بر امتثال آن، پاداش و بر مخالفت آن، کیفر مترتب مى‌شود، مثل: امر به اقامه نماز یا نهى از شرب خمر. (16)
 
الزام، لطف الهی و اصـلی‌ یـقینی در نظام‌ حقوقی‌ است (17) و به‌عنوان یکی از پایه‌ها و عناصر اساسی و اصلی در نظام سیاسی نـیز‌ مطرح می‌باشد.

 هر گروه و دسته‌ای که باهم‌ زنـدگی‌ می‌کنند‌، بی‌نیاز از الزام نیستند، زیرا زندگی مشترک‌ جز‌ بر پایه حقوق و تعهدات پابرجا نـمی‌ماند. ‌ایـن مفهوم، ضامن بقای زندگی مشترک‌ انسان‌هاست .
 
و از هرگونه هرج‌ومرج‌ و از‌ هم‌پاشیدگی جلوگیری‌ می‌کند‌. قوام یک حکم یا قانون به الزام و به‌ تعهدآور بودن آن متکی است. بدین‌ معنی‌ که نـمی‌شود قانونی را تصور کرد که در آن الزام به فعل یا الزام‌ به‌ ترک‌ نباشد.
 
اجبار در معنا ومفهوم
اجبار از ریشه جبر است؛ جبر در لغت به‌ معنای اصلاح چیزی همراه با کار گرفتن قهر و زور است. (18) در اصطلاح علم کلام، به معنای تحمیل اراده و وادار نمودن دیگری به کاری همراه با زور و قهر و غلبه است، به گونه‌ای که نتواند به ترک آن اقدام کند. (19)

معنای اصطلاحی جبر، بر نفی فعل از انسان و نسبت دادن آن به خدا اطلاق می‌شود. (20) البته در برخی موارد لغت اکراه و اجبار مترادف هم ذکر شده‌اند. (21)
 
اجبار ممکن است ناشی از تهدید یا تخویف باشد. (22) الزام در لغت از ریشه لزم به‌معنای ثبوت، دوام، کاری را به‌ عهده‌ کسی‌ گـذاشتن‌، و بـر‌ او‌ واجب کردن است؛ لزم الشّی‌ء: ثبت و دام الزام بمعنی اثبات و ادامه و ایجاب است. (23)
 
و در اصطلاح به‌معنای لغوی خود یعنی پای‌بندی به تکلیف و تعهد است. (24)بر اساس تفسیر حداقلی، الزام حکومتی به‌معنای لزوم اطاعت انسان از قانون حکومتی تفسیر می‌گردد. (25)
 
تفاوت بین الزام و اجبار
 در تفاوت بین الزام و اجبار چنین گفته شده است: "الإلزام لا یکون دائماً بالقهر والغلبة، فیکون أعم منه." (26) الزام مفهومی اعم از اجبار دارد. زیرا الزام گاهی به تشریع حکم الزامی و التزام به آنها اطلاق می‌شود و گاهی هم الزام در معنای اجبار به کار می‌رود.

"أنّ الإلزام قد یطلقونه على الحکم باللزوم وتشریع حکم إلزامی، وقد یطلقونه على الإجبار مثل: إلزام الحاکم المقرّ بما أقرّ به (27)
  
الزامات حکومتی چیست؟
هیچ انسانی خودبه‌خود و ذاتاً حـق حـاکمیت بر دیگران را ندارد‌ اما این امر، منافی با این‌ مطلب نیست که خداوند برای عده‌ای، حق الزام و حاکمیت قرار دهد. (28)

در مرحله بعد خـداوند مـتعال به مقتضاى ربوبیت تشریعی‌اش حـق حاکمیتی خود را به پیامبر عطا نموده است، (29)بر اساس آیه شریفه سوره‌ نساء‌ "یا‌ ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطـیعوا الرسول و اولی الامر منکم" (30)

این حـق حـاکمیت بعد از پیامبر به‌ اولی الامر واگذارشده است. شیعه معتقد است همان‌گونه که حکومت شخص رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از طرف خداى متعال مشروعیت و اعتبار یافته بود.
 
 حکومت دوازده امام معصوم (علیهم‌السلام) پس از ایشان نیز چنین است و خداى متعال ایشان را به عنوان ولىّ امر مسلمانان و متصدى تدبیر و اداره جامعه اسلامى تعیین فرموده‌اند. (31)
 
در‌ غیاب امام معصوم، رهبر جامعه اسلامی ولی‌فقیه بـوده و اطـاعت از دستورات و الزامات وی واجب است. پس حق حاکمیت ولی‌فقیه نیز در ادامه حق حاکمیت پیامبر و ائمه‌ معصومین‌ است.
 
 وقتی حقی به ولی‌فقیه داده شود که اوامر ولایی صادر نماید و الزام سـیاسی نـماید و نـیز مردم را به اطاعت از خود وا‌دارد، بـه این مـعنا نـیست‌ که‌ از روی هوی و هوس خویش، امر و نهی کند.
 
 چون اگر چنین کند، اطاعت از الزامات سیاسی وی جایز نیست. اطاعت از ولی‌فقیه، تنها درجایی واجب اسـت که طـبق‌ احـکام‌ خدا‌ و مصالح انسان‌ها و در چارچوب ارزش‌های‌ الهی‌، امر و نهی صـادر کند.
 
اگر امر او موجب معصیت خدا شود اطاعت وی نه‌تنها واجب نیست، بلکه از ولایت نیز ساقط‌ می‌شود‌. (32) بنابراین، ولی‌فقیه به‌محض تـخلف، خودبه‌خود‌ از حکومت ساقط می‌شود و حق الزام ندارد.
 
آیا اصطلاح حجاب اجباری از منظر دین درست است؟
به کار بردن کلمه اجبار به‌جای الزام و استفاده از تعبیر حجاب اجباری به‌جای الزام به حجاب، علاوه بر این‌که نوعی مغالطه است -چون اولاً در نظام سیاسی اسلام، اجبار و زور جایگاهی ندارد.
 
 و ثانیاً الزام به قوانین در تمام نظام‌های سیاسی دنیا فی‌الجمله امری پذیرفته‌شده و حکمی عقلی است- مطرح کردن مسئله به این نحو که آیا اسلام طرفدار حجاب اجباری است؟ باعث می‌شود تا هر پاسخی منجر به شکست دیدگاه اسلام، در قبال حکم حجاب اسلامی گردد.
 
چون اگر گفتید "نیست"، یکی از واجبات اسلام را که مورد اتفاق شیعه و سنی است انکار کرده‌اید؛ و اگر هم گفتید "هست"، بار منفی کلمه اجبار در دوره‌ای که شعار آزادی مهم‌ترین محور ارزش‌گذاری‌ها شده، باعث می‌شود تا از اسلام چهره‌ای خشن ارائه گردد. البته در کشور ما، دو عامل دست‌به‌دست هم داد که نوعی تلقی نادرست از الزام حجاب پدید آید:
 
اول برخورد نامناسب و خشن برخی افراد تندرو با هرگونه تخلف از قانون حجاب در مقاطعی؛ که این افراد نه در مقام مجری و ضابط رسمی قانون، بلکه بر اساس نظر شخصی خود، برخوردهای خشن و مشابه برخوردهای کیفری و جزایی با برخی افراد داشتند؛ که این بازتاب منفی‌ای در پی داشت. البته این عامل نسبت به عامل دوم اثر تخریبی کمتری داشت.

عامل دوم برنامه‌ریزی‌های حساب‌شده دشمنان برای مقابله با حجاب در مناطق خاصی از برخی شهرهای بزرگ بود که منجر به بروز رفتارهای غیرمتعارفی شد و قانون‌گذار لازم دید یک سلسله قوانین جزایی نیز برای این‌گونه رفتارها در نظر بگیرد.
           
و در این موارد پای مداخله ضابطان قضایی (نیروی انتظامی) به مسئله باز شود. دشمنان با توجه به قدرت رسانه‌ای‌شان، ورود نیروی انتظامی به چنین عرصه‌هایی را از سنخ همان تندروی‌های مذکور معرفی کردند؛ و بزرگ‌نماییِ اشتباهات و گاه غرض‌ورزی‌ها، بهانه‌ای به دست مخالفان داد، تا اصل مسئله را زیر سؤال ببرند.
 
این در حالی است که به کار بردن کلمه "اجبار" در مسئله حجاب، از سوی برخی در داخل کشور و ترویج قانون‌ستیزی و نفرت‌پراکنی به بهانه دفاع از آزادی، ترفندی از سوی دشمن است تا آنچه را او نتوانسته با آن‌ همه هزینه در کشور به نتیجه برساند، ما خود به دست خود انجام دهیم.
 
دلیل های حکومت اسلامی  برای حجاب
حجاب باعث حفظ نظام اسلامی است
"حجاب" ازجمله عوامل بنیادین در نظام اسلامی است، زیرا در استواری و تحکیم نظام اسلام نقش بسزایی دارد. به دلیل همین نقش بنیادین حجاب است که در شریعت اسلامی واجب گشته است.
 
 در مقابل بی‌حجابی و بدحجابی عامل اخلال و تزلزل در نظام اسلامی است و به همین دلیل در شریعت اسلامی تحریم شده است. ریشه بسیاری از ناهنجاری‌ها و بی‌نظمی‌ها در نظام خانواده، جامعه و سیاست به همین مسئله حجاب بازمی‌گردد.
 
 طبیعی ا‌ست که اگر این بی‌نظمی و اخلال، فراگیر و گسترده ‌شود، تهدیدی برای نظام سیاسی اجتماعی اسلام خواهد بود. ازاین‌رو، حکومت اسلامی هرگز نمی‌تواند نسبت به آن بی‌تفاوت بماند.


کارگزار حکومت اسلامی وظیفه پاسداری از نظام اسلامی را دارد. او حتی موظف است که پیش از فراگیر و گسترده شدن با آن برخورد نماید، زیرا به هنگام فراگیر شدن، به‌سختی می‌توان بحران اختلال نظام را مهار کرد.

یکی از مفاهیم جدید ادبیات علم سیاست، مفهوم براندازی نرم است. براندازی نرم که در مقابل براندازی سخت یا به‌زور و خشونت قرار دارد، (33)
 
ممکن است به دو صورت محقق شود:
۱. نافرمانی مدنی به‌معنای مقاومت صلح‌آمیز در برابر قانون یا سرپیچی از انجام‌ وظیفه در وضعیتی که فرد حس کند پیروی از قانون و انجام‌ وظیفه ممکن است پیامدی داشته باشد، ازاین‌رو به‌منظور مخالفت با حکومت نسبت به نقض بعضی قوانین و زیر پا گذاشتن هنجارهای مورداحترام حکومت اقدام کند. (34)
 
۲. استحاله به‌معنای عدم قبول ارزش‌ها، اهداف و ارکان نظام و اعتقاد به تغییر نظام حکومتی و ارکان آن با استفاده از ابزارهای حقوقی و قانونی. (35)
 
با دقت در انواع براندازی نرم معلوم می‌شود یکی از راه‌های براندازی نظام سیاسی اسلامی، استفاده از قدرت تحریک‌کنندگی، پوشش نامناسب و عریان‌گری است که نمونه استفاده از این پدیده، در تضعیف و مقدمه‌سازی به‌منظور براندازی را می‌توان در طراحی اروپاییان برای فتح‌ اندلس پس از ناامیدی از برتری نظامی مستقیم بر آن مشاهده کرد.
 
قدرت تحریک‌کنندگی پوشش نامناسب و عریان‌گری نسبت به دیگران، آن‌چنان بالاست که در قرآن کریم توجه جدی بدان شده است. "قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ اَزْکی‌ لَهُمْ اِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُون‌" (36)
 
استاد مطهری علت این فرمان الهی را به همان ‌قدرت تحریک‌کنندگی جنس مخالف بازمی‌گرداند: "خلاصه این دستور این است که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند، نباید چشم‌چرانی کنن.

، نباید نگاه‌های مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند، نباید به‌قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند. یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده و آن این است که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوه‌گری و دلربایی نپردازند". (37)
 
تأثیر این تحریک‌پذیری بسیار گسترده‌تر از فرد است و بازتاب آن محدود به فرد نیست. بی‌جهت نیست که قدرت‌های سیاسی - اقتصادی به‌منظور تأمین اهداف خود از حربه تأثیر جنس مخالف (بهر‌ه‌برداری جنسی) استفاده می‌کنند.
 
حجاب امنیت فردی و اجتماعی دارد.
با توجه به آیات قرآن مجید، به خوبی مشخص و معیّن می‌گردد که یکی از اهداف مهم از تشریع وجوب حکم حجاب اسلامی دست‌یابی به تزکیه نفس، طهارت، عفّت و پاکدامنی جهت استحکام و گسترش امنیّت اجتماعی است.
 
 "و اِذا سَاَلْتُموهُنَّ مَتاعا فَسْئلوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُم اطْهَرُ لِقلوبِکُم و قُلُوبِهِنَّ." (37)یکی از فلسفه‌های حقیقی وجوب حجاب، حفظ آرامش زن، مصونیّت جامعه از فساد و عمق و معنا بخشیدن به امنیّت اجتماعی و توسعه آن می‌باشد.

امام علی (علیه‌السّلام) فرموده‌اند: پوشیده و محفوظ داشتن زن مایه آسایش بیشتر و دوام زیبایی اوست. (38)نفس آدمی، دریایی موّاج از تمایلات و خواسته‌های اوست که مهم‌ترین آنها به امور جنسی مربوط می‌شود و بدون شک بالاترین خواسته‌های مردان، تمایل به جنس زن است. چنان‌که در سخنان عرفا آمده است:

"اعْظَمُ الشَّهْوَة، شَهْوَة النّساء؛ بزرگ‌ترین خواسته‌های مرد، رغبت به زنان است." (39) پوششی که اسلام آن را به عنوان یک حکم شرعی اعلام کرده است، صرفا یک عمل ظاهری نیست، بلکه حجاب، ریشه در عفاف داشته و باعث ترویج ارزش امنیّت اجتماعی می‌گردد.
 
 ارائه زیبایی‌ها و مواضع بدن زن، باعث تحریک و تهییج جنسی و در نتیجه منجر به فساد و ریشه‌کن نمودن امنیّت اجتماعی می‌شود. خداوند در کنار دستور حجاب و پوشش بدن به بانوان، مردان را نیز امر به حجاب و پوشش چشم داده و نگاه به نامحرم را بر ایشان، حرام کرده است.

"قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ" (40)چنان‌که در این‌باره از امام رضا (علیه‌السّلام) نقل شده است: "حرّم النَّظَر الی شُعورِ النّساء المَحْجوبات بالاَزْواج و غَیْرهِنَّ مِنَ النّساء لما فیه مِنْ تَهْییجِ الرّجال و ما یَدْعوا التَّهْییج الی الفَساد و الدُّخول فیما لا یحلّ و لا یجمل.
 
 نگاه به موهای زنان باحجاب ازدواج کرده و بانوان دیگر، از آن جهت حرام شده است که نگاه، مردان را برمی‌انگیزد و آنان را به فساد فرامی‌خواند در آنچه که ورود در آن نه حلال است و نه شایسته." (41)
 
از مجموع گفتار فوق روشن می‌گردد که یکی از اهداف وجوب حجاب و الزام بر آن، علاوه بر حفظ نظام سیاسی اسلام، تامین و گسترش امنیّت اجتماعی است.
 
حجابی مانع افشاء فحشاست
با دقت در فرمایش‌های فقها، مفسران و همچنین در روایات معلوم می‌شود وجهی برای انحصار مفهوم فاحشه در زنا نیست و مشاهده می‌شود که جرائم دیگر مانند بی‌حجابی نیز مشمول عنوان فحشا قرار می‌گیرن.
 
د که ابراز و اظهار و انتشار آن‌ها مصداق اشاعه فحشا خواهد بود. اگر در اسلام عیب‌پوشی موردتوجه قرارگرفته، یک دلیلش این است که گناه جنبه عمومی و همگانی پیدا نکند، اگر می‌بینیم گناه آشکار اهمیتش بیش از گناه مستور و پنهان است.
 
 تا آنجا که در روایتی از امام علی بن موسی‌الرضا (علیهماالسلام) می‌خوانیم: "آن‌کس که گناه را نشر دهد مخذول و مطرود است و آن‌کس که گناه را پنهان می‌دارد مشمول آمرزش الهی است  (42)

و اگر می‌بینیم در آیات قرآن موضوع اشاعه فحشاء با لحنی بسیار شدید و فوق‌العاده کوبنده محکوم‌شده نیز دلیلش همین است.قرآن کریم می‌فرماید: "لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ...؛ (43)

و به کارهای زشت، چه علنی آن و چه پوشیده‌اش نزدیک مشوید" و در آیه دیگری چنین آمده است: "وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْاِثْمِ وَ باطِنَه‌...، (44)و گناهان آشکار و پنهان را رها کنید!. .. " همچنین در آیه دیگری چنین آمده است: "اِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ اَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ فِی الدُّنْیا والآخرة...؛ [(45)]

کسانی که دوست دارند زشتی‌ها در میان مردم باایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است؛ ... "

اشاعه فحشاء و نشر گناه، قبح و زشتی آن را کم‌رنگ ساخته و آلودگی به آن را، ساده می‌نماید. در حدیثی از پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌خوانیم: "من اذاع فاحشه کان کمبتدئها؛ کسی که کار زشتی را نشر دهد همانند کسی است که آن را در آغاز انجام داده." (46)
 
بنابراین عنوان اشاعه فحشا به ارتکاب حرام‌هایی مانند بدحجابی در اجتماع تسری می‌یابد و جزء مصادیق اشاعه فحشا تلقی می‌شوند و با این عنوان قابل جرم‌انگاری و مجازات هستند.
 
حجاب تأمین کننده سعادت اخروی است
اگر هدف از تشکیل حکومت اسلامی تنها برقراری نظم امنیت و تأمین نان و مسکن مردم بود، نیازی نبود که شخصیتی معصوم و انسانی کامل از جانب خداوند به امامت و رهبری تعیین شود. پس درمی‌یابیم که وظیفه دولت اسلامی فراتر از تأمین امور یادشده است.

روایات مختلفی در دست است که دلالت بر لزوم تأمین سعادت اخروی از سوی امام مسلمین دارد. برای نمونه در یک روایت حضرت علی (علیه‌السّلام) وعده داده است که اگر مردم از او اطاعت کنند، آنان را به بهشت رهنمون خواهد کرد، اگرچه راهی سخت و دشوار است. (47)

در روایت دیگری، امام رضا (علیه‌السّلام) امامت را اساس صلاح دنیا و آخرت مسلمین خوانده است. هر آنچه با اعمال عبادی همچون نماز، روزه و حج منظور شده، مشروط به امامت است. (48)

امر به حجاب جزء اصل امر به معروف است
ز آنجا که حکومت دینی وظیفه‌ای غیر از اجرای شریعت اسلامی ندارد؛ لذا نمی‌توان حکومت اسلامی را به‌گونه‌ای فرض کرد که نسبت به رواج منکرات و ترک معروفات خنثی باشد و هیچ‌گونه مسئولیتی احساس نکند.
 
 چنان‌که سیره حکومتی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و حضرت علی (علیه‌السّلام) بر امر به‌ معروف و نهی ‌از منکر بوده است. حتی مرتبه اقدام عملی این فریضه شرعی بر عهده حاکم اسلامی گذارده شده است.
 
 بسیاری از فقهای شیعه اقدام عملی امر به‌ معروف و نهی ‌از منکر در عصر غیبت را مشروط به اذن ولی‌فقیه جامع‌الشرایط می‌دانند
 
حجاب به‌عنوان فریضه و معروف شرعی قطعاً مشمول اصل امر به‌ معروف است. در مقابل بی‌حجابی به‌عنوان حرام و منکر شرعی قطعاً مشمول اصل نهی ‌از منکر می‌باشد. از سوی دیگر امر به‌ معروف و نهی ‌از منکر نیز جزو وظیفه عام حکومت اسلامی می‌باشد.
 
 پس حکومت می‌تواند زنان مسلمان را امر به حجاب اسلامی، به‌عنوان معروف شرعی و نهی از بدحجابی و بی‌حجابی، به‌عنوان منکر نماید. البته چنین اقدامی از سوی حکومت اسلامی برمبنای امر به‌ معروف و نهی ‌از منکر، نوعی عدول از اولی بودن احکام حکومتی است.

 به‌نظر می‌رسد حاکم اسلامی به‌عنوان اولی بودن حکومت می‌تواند زن مسلمان را به رعایت حجاب الزام نماید؛ نه به‌عنوان ثانوی مانند اصل امر به‌ معروف. حکومت اسلامی به‌عنوان اولی یعنی از باب حکم حکومتی می‌تواند امر به حجاب اسلامی و نهی از بی‌حجابی می‌کند.
 
 و نمی‌تواند نسبت به این امور بی‌تفاوت باشد. البته به‌عنوان ثانوی یعنی از باب امر به‌ معروف و نهی ‌از منکر نیز حکومت اسلامی می‌تواند به معروفِ "حجاب" امر کرده و از منکرِ "بی‌حجابی" نهی نماید.
 
فرض عبادی یا فردی بودن حجاب اسلامی هم مانع از شمول فریضه امر به‌ معروف نمی‌باشد. زیرا حجاب امر شارع مقدس است، حتی اگر حجاب اسلامی هیچ ارتباطی با دیگران نداشته باشد و معروفی کاملاً شخصی باشد؛ بازهم متعلق امر به‌ معروف قرار می‌گیرد.
 
چون هیچ مؤمنی از اینکه حتی در امور فردی به خیر و صلاح امر شود؛ برافروخته نمی‌گردد تا دلیلی بر ممنوعیت امر به‌ معروف در مسائل فردی باشد. ازاین‌رو، حجاب اسلامی متعلّق امر به‌ معروف و بی‌حجابی متعلق نهی ‌از منکر قرار می‌گیرد و می‌توان زنان مسلمان را امر به‌ حجاب اسلامی نمود و از بی‌حجابی نهی کرد.
 
موجب سقوط وجوب امر به‌ معروف و نهی ‌از منکر نمی‌شود، بلکه باید امر به‌ معروف یا نهی ‌از منکر به‌گونه‌ای اظهار شود که عرفاً از آن امرونهی کردن برداشت شود.
 
 امر به‌ معروف و نهی ‌از منکر از امور ارشادی نبوده، بلکه مولوی می‌باشد. اگر به تارک الصلاة گفته شود که خدا تو را به نماز امر کرده است یا به شارب خمر، گفته شود که خدا تو را از شرب خمر نهی کرده است؛ کفایت نمی‌کند، بلکه باید به گونه آمرانه خطاب کند که "نماز بخوان" یا "شرب خمر نکن". (49)
  
نتیجه:
از آنجا که در بیشتر اوقات عدم رعایت حجاب تأثیر اجتماعی مستقیمی بر امنیت اخلاقی جامعه دارد و ممکن است موجب فساد اخلاقی در اجتماع و باعث زمینه‌‌سازی ارتکاب گناهان و اعمال حرام دیگر شود، حکومت اسلامی می‌‌تواند عمل به آن را اجباری کند و در صورت اصرار بر ارتکاب بی‌‌حجابی، برای مرتکب، مجازات تعزیری تعیین کند

اجتماعی بودن حجاب و عفاف و موظف بودن حکومت اسلامی در پاس‌داشت و گسترش آن، به این معنا نیست که حکومت باید بدین منظور از قوه قاهره و اقدامات قضایی و جزایی صرف بهره ببرد، بلکه به استناد ادله قرآنی و فقهی، دولت موظف به اتخاذ نیکوترین طرق دعوت برای اقامه این معروف است.

بدیهی است کارکرد ویژه حکومت در این زمینه منحصر به گزینه قضایی یا برخوردهای تند جزایی و غیرعقلانی و نسنجیده نبوده و از آنجا که حجاب از مؤلفه‌های مهم فرهنگی است.توجه به این عنصر، می‌تواند به طراحی راه‌حلی معقول و سنجیده از سوی متولیان امر در این مورد بیانجامد.

پیروی از دستورات شرع ازجمله رعایت مراتب امر به‌ معروف و نهی ‌از منکر، استفاده از جدال احسن و گشودن زبان نصیحت و خیرخواهی از یکسو و برنامه‌ریزی فرهنگی - آموزشی و به‌کارگیری تدابیر پیشگیرانه از سوی دیگر، از مهم‌ترین اقدامات عقلانی و مورد انتظار از سوی نهادهای مربوط است.
 
 
پی نوشت:
1. اعراف/سوره۷، آیه۲۲.   
2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶ ص۱۴۷.   
3. قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج۴، ص۴۰.   
4. دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ج۱، ص۲۳۳.
5. ضیاءپور، جلیل، پوشاک باستانی ایرانیان از کهن‌ترین زمان، ‌ص۱۷‌.
6. مطهری، مرتضی، مساله حجاب، ص۲۲.   
7. عبدالحسن الغفّار، عبدالرسول، المراة المعاصره، ص۴۰.
8. دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ج۱۲، ص۶۶.
9. مطهری، مرتضی، مساله حجاب، ص۲۱.   
10. اشتهاردی، ابوالقاسم، حجاب در اسلام، ص۵۰.
11. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۹.   
12. جبوری، یحیی، الجاهلیه، ص۷۲.
13. قرشی بنایی، سیدعلی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۶، ص۱۸۷.   
14. فیومی المقری، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۱، ص۵۵۲.   
15. موسسه دائره المعارف الفقه الاسلامی، الموسوعه الفقهیه، ج۱۶، ص۳۶۰.   
16. طباطبایی حکیم، سیدمحمدتقی، الاصول العامة للفقه المقارن، ص۵۸.   
17.مصباح یزدی، محمدتقی، نظریه حقوقی اسلام، ج۱، ص۲۰۱.   
18.ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۴، ص۱۱۳.   
19. مجمع البحوث الاسلامیه، شرح المصطلاحات الکلامیه، ج۱، ص۹۳-۹۴.
20. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۶، ص۱۱۵.   
21 جرجانی‌، علی‌، التعریفات‌، ص۳۳.   
22. اردبیلی، محمدعلی، حقوق جزای عمومی، ج۲، ص۹۴.
23. قرشی بنایی، سیدعلی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۶، ص۱۸۷.   
24. موسسه دائره المعارف الفقه الاسلامی، الموسوعه الفقهیه، ج۱۶، ص۳۶۰.   
26. موسسه دائره المعارف الفقه الاسلامی، الموسوعه الفقهیه، ج۱۶، ص۳۶۰.   
27. موسسه دائره المعارف الفقه الاسلامی، الموسوعه الفقهیه، ج۱۶، ص۳۶۰.   
28. مصباح یزدی، محمدتقی، نظریه حقوقی اسلام، ج۱، ص۳۱۰.   
29. مصباح یزدی، محمدتقی، نظریه حقوقی اسلام، ج۱، ص۳۰۸.   
30. نسا/سوره۴، آیه۴.   
31. مصباح یزدی، محمدتقی، نظریه حقوقی اسلام، ج۱، ص۳۰۹.   
32. مصباح یزدی، محمدتقی، نظریه حقوقی اسلام، ج۱، ص۱۱۹.   
33. آقابابایی، حسین، بررسی فقهی حقوقی جرم براندازی، ص۲۰۹.
34. واربرتون، نیکل، مسائل فلسفه سیاسی و نقدی بر آن‌ها، ص۸۰۰.
35. قمری وفا، مرتضی، براندازی در سکوت، ص۲۵.
36. نور/سوره۲۴، آیه۳۰.   
37. مطهری، مرتضی، مساله حجاب، ص۸۷.   
38. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳.   
39. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص۴۱۸.   
40. غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، ج۸، ص۱۸۲.   
41. نور/سوره۲۴، آیه۳۰.   
42. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۲، ص۵۶۵.   
42.حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۴۰.   
43. انعام/سوره۶، آیه۱۵۱.   
44. انعام/سوره۶، آیه۱۲۰.   
45. نور/سوره۲۴، آیه۱۹.   
46. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۱، ص۱۰۴.   
47. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج‌البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، خطبه ۱۵۶، ص۳۳۳.   
48. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۰.  
49.موسوی خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۶۴.
 
منابع:
https://fa.wikishia.net/viewA8#foot-main142
https://jwsf.tabriz.iau.ir/article_545355.html
https://www.hawzahnews.com/tag/
http://ensani.ir/fa/article/46054
https://fa.wikishia.net/view
https://fa.wikifeqh.ir