مقدمه:
منظور از باب الحوائج چیست؟ چرا به امام جواد (ع)،باب الحوائج می گویند؟چرا به همه ائمه باب الحوائج نمی گویند؟ مگر فرقی بین آنهاست؟
 
از یک نظر همه ائمه اطهار و اولیاء الهی و فرزندان صالح آنان، باب الحوائج اند.و وسیله تقرّب به خداوند و موجب گشایش گره های زندگی هستند.
 
و اگر امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ هر کدام به اسم خاص شهرت پیدا کرده اند به لحاظ مناسبت هایی بوده که آن اسامی مبارک در آن تجلّی نموده و ظهور پیدا کرده است..
 
و گرنه همان طور که در دعای توسل هم هست، تک تک معصومین وسیله تقرب به خداوند و بر آورده شدن حاجت از جانب خداوند متعال هستند.
 
در این مقال به معانی باب الحوائج و ریش هی لغوی آن اشاره می کنیم. و اینکه به چه کسانی نسبت داده شده است. و ذر ادامه به فضئل اما م جواد علیه السلام که چرا او را باب الحوائج می نامند اشاره خواهیم کرد.

باب الحوائج در معنا و مفهوم اصطلاح
حوائج جمع حاجه یا حائجه به معنی نیاز و خواسته است و باب الحوائج یعنی کسی که برای برآورده شدن نیازها و خواسته‌ها به او متوسل می‌شوند و نا امید بر نمی‌گردند.(1)
 
اصطلاح «باب الحوائج»، از دو کلمه‌ی «باب» به معنای «مدخل»(1) و محل ورود و راه ورودى مکان‌ها است‏. کلمه‌ی «حوائج» از ریشه‌ی «حوج» به معنای چیزی است که انسان به آن نیاز دارد.
 
 (3) در نتیجه هر چیزی که می‌تواند در برآوردن احتیاجات انسان نقش داشته باشد، می‌تواند «باب الحوائج» باشد.
 
امام صادق‌(ع) در همین زمینه می‌فرمایدبرآمدن حاجت‌‌ها به دست خدا است، و پس از خدا، بندگان هستند که نیازمندی‌‌ها به دستشان برآورده می‌شود».(4)
 
اولین سند مربوط به امام کاظم (ع) است
اولین سندی که چنین عبارتی را درباره امام کاظم (ع) به کار برده است ابن‌شهر‌آشوب (۴۸۸/۹ - ۵۸۸ ق) در کتاب مناقب استو دفن ببغداد بالجانب الغربی- فی المقبرة المعروفة بمقابر قریش من باب التین- فصارت باب الحوائج. (5)
 
و او در منطقه غربی بغداد، در مقبره معروف به قبرستان قریش در نزدیکی باب التین، دفن شد و قبر او به «باب الحوائج» تبدیل شد.

علامه مجلسی در بحار الانوار همین عبارت را در توصیف امام کاظم(ع) آورده است. (6)در منابع اهل سنت نیز به شهرت امام کاظم به باب الحوائج اشاره شده است.
 
 برای مثال ابن حجر هیتمی (متوفای ۹۷۴ق) می‌نویسد: «‌وی به سبب گذشت و بردباری بسیارش، کاظم نامیده شد و در نزد عراقیان به باب قضاء الحوائج عندالله [ یعنی درِ برآوردنِ نیازها نزد خدا ] معروف بود ». (7)
 
شبلنجی از علمای شافعی نیز به شهرت این صفت در میان مردم عراق اشاره کرده است:کاظم [ ع ] امام بزرگواری بود... و او در نزد مردم عراق به باب الحوائج الی الله معروف بود و این لقب به علت برآورده شدن حاجات کسانی است که به او متوسل می‌شوند. (8)
 
امروزه در بین مردم و به‌ویژه در روضه‌ها‌ و مداحی‌ها،‌ علاوه بر امام کاظم (ع) و امام جواد (ع) به حضرت عباس (ع) و علی اصغر(ع) نیز باب الحوائج گفته می‌شود.
 
طبق عقاید شیعیان می‌توان به تمام اهل بیت (ع) توسل کرد و از طریق آنها به درگاه خداوند دعا کرد؛ اما معروف‌ شدن این اشخاص به باب الحوائج به علت تجربه عامه شیعه از برآورده‌شدن حاجات از طریق توسل به این افراد است.
 
در کتاب شرح منهاج الکرامه از ابن جوزی در مورد امام موسی کاظم(ع) نقل شده است: ... و هو المعروف بباب الحوائج لانه ما خاب المتوسل به فی قضاء حاجته قطّ. یعنی؛ او (امام کاظم) به باب الحوائج معروف است چون هیچ توسل کننده‌ای در برآورده شدن خواسته‌اش از او نا امید نشده است. (9)
 
در کتاب شرح احقاق الحق از ابن صالحه نیز نقل شده که در مورد امام گفته است: ... و یُعرف بالعراق بباب الحوائج الی الله لنحج مطالب المتوسلین الی الله تعالی به. یعنی (امام کاظم) در عراق به خاطر برآورده شدن خواسته‌های متوسلان به ایشان از خداوند به باب الحوائج مشهور است. (10)
 
کتاب شهداء اهل البیت در مورد حضرت عباس آورده است: ... و هو من اکثر القابه شیوعا و انتشاراً بین الناس فقد آمنوا و ایقنوا انّه ما قصده ذو حاجه بنیه خالصه الاّ قضی الله حاجته. یعنی:
 
 لقب باب الحوائج از شایع‌ترین و مشهورترین لقب‌های ایشان در بین مردم است و به تحقیق می‌دانند و یقین دارند که هیچ حاجت‌مندی با نیت خالص به ایشان مراجعه نکرده مگر اینکه خدا حاجتش را برآورده کرده است. (11)
   
باب الحوائج کیست؟
برآورنده حاجت‌ها و قاضی الحاجات خداوند متعال است. پیامبران و ائمه و صلحا و شهدا باب الحوایج اند. چون این بزرگواران به جهت قربی که نزد خدا دارند، اگر ما خدا را به حق اینان بخوانیم.
 
 و از خدا حاجت بخواهیم و یا از روح بلند این بزرگواران بخواهیم که برای ما دعا کنند و از خدا بخواهند حاجات ما روا شود، ممکن است به نتیجه برسیم و این عمل اشکالی ندارد.
 
تمام ائمه باب الحوائج هستند
این مطلب اختصاص به برخی از اولیای خدا ندارد. تمامی آن بزرگواران و ائمه دارای این مقام هستند، زیرا از یک نظر همه ائمه اطهار و اولیاء الهی و فرزندان صالح آنان، باب الحوائج اند و وسیله تقرّب به خداوند و موجب گشایش گره های زندگی هستند.
 
 و اگر امامان معصوم ، هر کدام به اسم خاص شهرت پیدا کرده اند، به لحاظ مناسبت هایی بوده که آن اسامی مبارک در آن تجلّی نموده و ظهور پیدا کرده است.
 
 چنانکه از حکمت دعای توسل این چنین استفاده می شود که هر مشکل و حاجتی را باید به یکی از ائمه علیهم السلام ـ متوسل شد.

همانگونه که درباره خداوند نیز چنین است که انسان مریض به اسم شافی و انسان بدهکار به اسم غنی و انسان گناهکار به اسم غفور خداوند توسل جسته و او را به آن یاد می کنند.
 
 به همین جهت در راه توفیق طاعت الهی و تقرّب به خداوند مستحب است به اسم مبارک رسول اکرم(ص) فاطمه زهرا سلام الله علیها ـ و دو فرزند آن، امام حسن و امام حسین(ع) توسل جست. (12)
 
 این القاب از طرف مردم به خاطر رفع حوائج‌شان از آن حضرات درباره آنها شهرت یافته. طبق برخی روایات که اهل سنت هم نقل کرده‌اند این لقب را خدای تعالی به اهل بیت ـ صلوات الله علیهم ـ داده است.
 
 و حتی پیامبرانش را توسط اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ نجات داده است مثل حضرت آدم و حضرت نوح  و سایر پیامبران (علیهم السلام) (13)
 
علامه امینی ـ رحمه الله علیه ـ در الغدیر از فرائد السمطین در ضمن روایت مفصّلی از پیامبر اکرم(ص) نقل می‌کند که خدای تعالی به حضرت آدم(ع)فرمود:
 
یا آدم هؤلاء صفوتی بهم انجیهم و بهم اهلکهم فاذا کان لک الی حاجهٌ فبهؤلاء توسَّل فقال النبی ـ صلّی الله علیه و آله ـ … فمن کان الی الله حاجه فلیسأل بنا اهل البیت.(14)
 
 یعنی: یا آدم اینها برگزیدگان من هستند و به ایشان نجات می‌دهم و به ایشان هلاک می‌کنم آنها را و اگر حاجتی از من داشتی به ایشان توسل کن
 
و در مورد حضرت نوح آمده ، بعد از اینکه حضرت نوح (ع)کشتی را ساخت و میخ‌ها را به کشتی زد پنج میخ به نام پنج تن به کشتی زد که پیامبر اکرم(ص)در آخر این روایت مفصل فرموده‌اند:
 
و حملناه علی ذات الواح و دسر: (15) الالواح خشب السفینه و نحن الدسر و لولانا ما سارت السفینه باهلها_(16).
 
منظور از الواح چوبهای کشتی هستند و منظور از الدسر در آیه شریفه ما هستیم و اگر ما نبودیم کشتی سرنشینانش را حرکت نمی‌داد.
 
باب الحوائج بودن امام جواد (ع) از چه جهت است؟
جود و بخشش زیاد به دیگران
ملقب شدن پیشوای نهم شیعیان به جواد را به دلیل کثرت بخشش و احسان او به مردم دانسته‌اند. (17) بر پایه نامه‌ای که امام رضا(ع) از خراسان برای فرزندش جواد فرستاد.
 
 حضرت جواد از همان سال‌های اولیهٔ زندگی، به سخاوتمندی معروف و زبانزد بوده است. هنگامی که پدرش در خراسان بود، اصحاب، ایشان را از درب فرعی خانه خارج می‌کردند.
 
 تا با افراد کمتری مواجه شود که برای دریافت کمک گرد خانه‌اش تجمع می‌کردند. بر پایه این روایت، حضرت رضا(ع) نامه‌ای به فرزندش فرستاد .
 
و به او سفارش نمود تا به حرف کسانی که به او می‌گویند از درب اصلی رفت و آمد نکند، گوش ندهد. علی بن موسی الرضا(ع) در این نامه به پسرش سفارش کرده بود که:
 
«هر وقت می‌خواهی از خانه خارج شوی، مقداری سکه طلا و نقره همراه داشته باش. هیچ‌کس از تو درخواستی نکند مگر اینکه چیزی به او بدهی. امام رضا(ع) همچنین سفارش بستگان نزدیک را به او کرده بود. (18)
 
عبادت زیاد امام جواد علیه السلام
باقر شریف قرشی، پژوهشگر و مورخ عراقی، جوادالأئمه را عابدترین و خالص‌ترین مردم زمانه‌اش معرفی کرده و از کثرت نافله‌های وی سخن گفته است. به گفته وی، حضرت جواد(ع) در هر رکعت از نافله‌های خود، سوره حمد و توحید را ۷۰ بار می‌خواند.[ (19)
 
 همچنین بر پایه روایتی که سید ابن طاووس نقل کرده هنگامی که ماه قمری فرا می‌رسید، محمد بن علی دو رکعت نماز می‌گذارد که در رکعت اول پس از سوره حمد، ۳۰ مرتبه سوره توحید و در رکعت دوم ۳۰ مرتبه سوره قدر را می‌خواند و سپس صدقه می‌داد. (20)
 
همنشینی با همه اقشار جامعه
امام جواد(ع)، برتری انسان‌ها را به واسطه علم آنان می‌دانست نه به واسطه نسب و نژاد. از او نقل شده است که «الشَّریفُ کلُّ الشَّریفِ مَن شَرّفَه عِلْمُه؛‌ با شرافت‌ترین از همه شریف‌ها کسی است که شرفش به واسطه علمش باشد».(21)
 
 ازاین‌رو، به طبقات پایین جامعه از جمله بردگان توجه داشت و با آنان نشست و برخاست می‌کرد. برخی از نویسندگان حدود ۱۰ تن از اصحاب آن حضرت را از بردگان بر شمرده‌اند. (22)
 
 نقش انگشتری او، «حَسْبِی اللَّهُ حَافِظِی» به معنای «بس است مرا خدایی که حافظ من است» بوده است.[ (23)
 
کرامات امام جواد علیه السلام
در منابع شیعی، کراماتی به امام جواد(ع) نسبت داده شده است از جمله سخن گفتن هنگام ولادت، طی الارض از مدینه به خراسان برای مراسم تجهیز پدرش امام رضا(ع)، شفا دادن بیماران، استجابت دعا، خبر دادن از باطن افراد و رویدادهای آینده.[ (24)
 
قطب راوندی از محمد بن میمون نقل می‌کند: زمانی که امام رضا(ع) هنوز به خراسان نرفته بود، سفری به مکه رفت و من نیز در خدمت آن حضرت بودم. چون خواستم برگردم، به آن حضرت گفتم:
 
من می‌خواهم به مدینه بروم، نامه‌ای برای محمدتقی بنویسید تا من ببرم. حضرت تبسمی کرد و نامه‌ای نوشت. من آن را به مدینه آوردم و در آن وقت چشمانم نابینا شده بود.
 
 موفّق، خادم حضرت، امام جواد(ع) را آورد در حالی که در مهد جای داشت. من نامه را به آن حضرت دادم. حضرت به موفق فرمود مهر از نامه بردار و کاغذ را باز کن. سپس فرمود‌:
 
 ای محمد احوال چشمت چگونه است؟ عرض کردم یابن رسول الله چشمم بینائی‌اش از دست رفته است. حضرت دست به چشمان من کشید و از برکت دست آن حضرت، چشمانم شفا یافت و بینا شدم. (25)
 
همچنین نقل شده است که در سفر بازگشت جوادالأئمه(ع) از بغداد به مدینه، گروهی، او را تا بیرون شهر بدرقه کردند. هنگام مغرب امام جواد(ع) در حیاط مسجدی در کنار درخت سدری که تا آن زمان میوه نداده بود، وضو گرفت و نماز خواند.
 
 پس از نماز، مردم مشاهده کردند که آن درخت، میوه داده، پس تعجب کردند و از آن خوردند، یافتند که شیرین و بدون دانه است. از شیخ مفید نقل کرده‌اند که سال‌ها بعد این درخت را دیده و از میوه آن خورده است. (26)
 
اصحاب امام جواد علیه السلام
شیخ طوسی از حدود ۱۱۵ تن به عنوان اصحاب جوادالأئمه نام برده است. (27) قرشی در کتاب حیاة الامام محمد الجواد(ع) ۱۳۲نفر(28) و عبدالحسین شبستری در کتاب «سُبُلُ الرَّشاد إلی اَصحاب الاِمام الجَواد»، ۱۹۳ نفر (29) را به عنوان اصحاب پیشوای نهم شیعیان، معرفی کرده‌اند.
 
 عطاردی در مسند الامام الجواد تعداد راویان از وی را ۱۲۱ تن دانسته است. (30) برخی از اصحاب جوادالأئمه با امام رضا(ع) (31)و امام هادی(ع) نیز مصاحبت داشته و از آن دو روایت کرده‌اند. (32)
 
 در میان راویان از محمد تقی(ع)، پیروانی از فرقه‌های دیگر از جمله اهل‌سنت نیز وجود داشته است. (33)تعداد راویان غیر امامی از جوادالائمه را ۱۰ تن گفته‌اند. (34)
 
احمد بن ابی نصر بزنطی و صفوان بن یحیی، هر دو از اصحاب اجماع، عبدالعظیم حسنی، حسن بن سعید اهوازی، زکریا بن آدم، احمد بن محمد بن عیسی اشعری، احمد بن محمد برقی و ابوهاشم جعفری از جمله اصحاب پیشوای نهم شیعیان بودند. (35)
 
جایگاه امام جواد علیه السلام نزد اهل سنت
عالمان اهل سنت، پیشوای نهم شیعیان را به عنوان یک عالم دینی احترام می‌کنند. (36) برخی از آنان شخصیت علمی جوادالأئمه را ممتاز دانسته‌(37) و شیفتگی مأمون به او را به دلیل شخصیت علمی و معنوی او در کودکی دانسته‌اند(38)
 
 آنان همچنین از برتری محمد بن علی(ع) در ویژگی‌های دیگری همچون تقوا، زهد و سخاوت سخن گفته‌اند. (39) به عنوان نمونه شمس الدین ذهبی، از محدثان برجسته اهل سنت در قرن هشتم قمری،(40) و ابن تیمیه (41) ملقب شدن او به جواد را، به دلیل شهرتش در سخاوت و بخشندگی می‌دانند.
 
 جاحظ عثمان، متکلم و ادیب معتزلی قرن دوم و سوم قمری، نیز محمد بن علی(ع) را عالم، زاهد، عبادت‌پیشه، شجاع، بخشنده و پاک معرفی کرده است. (42) محمد بن طلحه شافعی، از علمای شافعی مذهب قرن هفتم قمری، درباره امام جواد(ع) می‌نویسد:
 
«او، هرچند سنش کم بود، ولی از نظر قدر و منزلت،‌ والامقام و نام و آوازه‌اش بلند بود».(43)
 
ضریح حرم امام جواد(ع) و امام کاظم(ع)
برخی از شیعیان با توجه به توصیه‌هایی که برخی از عالمان شیعی داشته‌اند، برای گسترش رزق و گشایش در امور مادی به امام جواد(ع) توسل می‌جویند و او را باب الحوائج می‌خوانند.
 
 نمونه‌ای از این توصیه نقل مجلسی دوم از ابوالوفاء شیرازی است که مدعی شده پیامبر(ص) در خواب او را به توسل به امام جواد(ع) در امور مادی توصیه کرده است.(44)
 
بر پایه روایتی که داود صیرفی از امام هادی(ع) نقل کرده زیارت مرقد جوادالأئمه پاداش و ثواب زیادی دارد. (45) همچنین ابراهیم بن عقبه در نامه‌ای از امام هادی(ع) درباره زیارت امام حسین(ع)، امام کاظم(ع) و امام جواد(ع) پرسید.
 
 امام هادی(ع) زیارت امام حسین(ع) را برتر و مقدم دانست و فرمود زیارت هر سه کامل‌تر است و پاداش بیشتری دارد. (46)آرامگاه امام جواد(ع) و امام کاظم(ع)، در بغداد زیارتگاه مسلمانان به‌ویژه شیعیان است.
 
آنان مرقد آن حضرت را در حرم کاظمین زیارت می‌کنند، به او متوسل می‌شوند و زیارت‌نامه می‌خوانند.شیعیان در سال‌روز شهادت جوادالأئمه مجالس عزاداری، روضه‌خوانی و سینه‌زنی بر پا می‌کنند و به او متوسل می‌شوند.(47)
   
سختی‌های عجیب در دوران کودکی امام جواد (ع)
زندگی جواد الأئمه (ع) به زندگی پدر بزرگوارشان شباهت دارد. حصر و دوری از اصحاب، عضو جدایی ناپذیر از زندگی امام نهم شیعیان بود.
 
 دشواری‌های امامت از همان سنین کودکی روی دوش این امام بزرگوار قرار گرفت. امام جواد (ع) در کودکی پدرشان امام رضا (ع) را از دست دادند. پیش از آن شبهه‌هایی مطرح شده بود که امام جواد (ع) اصلا فرزند امام رضا (ع) نیستند.
 
پس از برطرف شدن آن مشکل، موضوع امامت حضرت در سنین کودکی حاشیه ساز شد. بسیاری نمی‌توانستند بپذیرند که یک کودک خردسال دستورات شرعی را صادر کنند و شبهات را پاسخ دهند.
 
سپس ازدواج امام جواد (ع) با دختر مامون کار امامت را پیچیده کرد. دشواری‌های زندگی امام جواد (ع) همین طور ادامه پیدا کرد تا شهادت ایشان در سنین جوانی اتفاق افتاد.
 
رهبر انقلاب: امام جواد (ع) تزویر را کنار زد
رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانات خویش در سال‌های دوران ریاست جمهوری‌شان در یکی از خطبه‌های نماز جمعه به نکاتی درباره سیره مبارزاتی امام جواد (ع) اشاره فرمودند:
 
 «امام جواد (ع) نمودار و نشانه مقاومت است. انسان بزرگی است که تمام دوران کوتاه زندگی‌اش که در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسیده است، با قدرت مُزَور و ریاکار خلیفه عباسی، (یعنی) مأمون مقابله و معارضه کرد.
 
 و هرگز قدمی عقب‌نشینی نکرد و تمام شرایط دشوار را تحمل کرد و با همه شیوه‌های مبارزه‌ی ممکن، مبارزه کرد … امام جواد (ع) می‌خواست به مردم بگوید که من طرفدار اسلام و طرفدار خاندان پیامبر
 
. امام علی بن موسی الرضا و امام جواد صلوات‌الله علیه همت بر این گماشتند که این ماسک تزویر و ریا را از چهره مأمون کنار بزنند و موفق شدند
 
رهبرانقلاب در سخنرانی دیگری که در سال ۶۲ داشتند می‌فرمایند: «امام جواد (علیه‌السلام) مظهر مبارزه‌ی با باطل بود او کوششگر برای حکومت الله بود.
 
 او برای خدا و قرآن مبارزه می‌کرد. او از قدرت‌ها نمی‌ترسید. او در حقیقت امام و الگو و پیشاهنگ این حرکتی بود که امروز ملت ایران همگی دست به دست آن را تعقیب می‌کند
 
برخورد امام جواد (ع) با مصیبت‌های جانی
نقل است امام جواد (ع) در برخورد با مرد مصیبت‌زده‌ای که فرزند خویش را از دست داده بود، آن را آزمونی برای استواری قلب و پاداش اخروی خداوند معرفی کردند.
 
طی این روایت می‌خوانیم: ابن مهران می‌گوید: امام جوادعلیه‌السلام در نامه‌ای به یک مرد مصیبت‌زده چنین نگاشت: «حادثه ناگوار مرگ فرزندت را یادآور شدی و اضافه کردی که فرزند از دست رفته‌ات محبوب‌ترین فرزندت بود.
 
 روش خداوند متعال این گونه است که از والدین دوست داشتنی‌ترین فرزند را می‌گیرد تا پاداش مصیبت‌دیده را عالی‌تر و بهتر عنایت کند. خداوند، پاداش تو را زیاد کند و جزای نیک در عزایت عنایت فرماید و به تو صبر عطا کرده و دلت را محکم کند
 
. او، خدای قادر و تواناست و به زودی جانشین شایسته‌ای در عوض فرزند از دست رفته‌ات به تو ارزانی دارد. امیدوارم که خداوند دعایم را در حقّ تو بپذیرد. ان شاء الله تعالی؛ ...
 
ذَکَرْتَ مُصِیبَتَکَ بِعَلِیٍّ ابْنِکَ وَ ذَکَرْتَ أَنَّهُ کَانَ أَحَبَّ وُلْدِکَ‏ إِلَیْکَ وَ کَذَلِکَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا یَأْخُذُ مِنَ الْوَالِدِ وَ غَیْرِهِ أَزْکَى مَا عِنْدَ أَهْلِهِ لِیُعْظِمَ بِهِ أَجْرَ الْمُصَابِ بِالْمُصِیبَةِ فَأَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَکَ وَ أَحْسَنَ عَزَاکَ وَ رَبَطَ عَلَى قَلْبِکَ إِنَّهُ قَدِیرٌ وَ عَجَّلَ اللَّهُ عَلَیْکَ بِالْخَلَفِ وَ أَرْجُو أَنْ یَکُونَ اللَّهُ قَدْ فَعَلَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى(48)
 
از این جهت با یک نگاه عبر ت‌ گونه به اینگونه وقایع می‌توان به بهترین تربیت‌ها دست یافت.
 
چرا جواد الائمه (ع) را باب المراد می‌نامند؟
معنی «باب الحوائج» منسوب به ائمه اطهار (ع) به این معنا نیست که هرکس متوسل به این بزرگواران شود، حتما مشکلش برطرف خواهد شد،
 
 بلکه باب المراد بودن یا باب الحوائج بودن تاثیر و برکاتی است که از توجه ما به سیره زندگی اهل بیت (ع) بدست می‌آید، درواقع حرکت ما در این مسیر باعث جلب نگاه محبت آمیز خداوند به ما و زندگی ماست.
 
مهمترین مولفه «باب الحوائج» بودن، توجه به منش زندگی ائمه اطهار (ع) است، بیان کرد: امروز موضوع جود و کرم اهل بیت (ع) یکسویه به نظر می‌رسد، جلب کرامت امامان معصوم (ع) صرفا به دعا و توسل نیست،
 
 بلکه مهمترین آن حرکت در جریان زندگی آن بزرگواران است. پیش از این، آن کسانی که در دوره امامت حضرت جواد الائمه (ع) می‌زیستند، سیره زندگی ایشان را درک کردند و به آن جامه عمل پوشاندند.
 
 امروز هم ما می‌توانیم با قدم گذاشتن در مسیر زندگی این امام رئوف (ع) برکت را در زندگی هایمان جاری کنیم. اینکه امام رضا (ع) می‌فرمایند حضرت جواد الائمه (ع) اهل جود و بخشش است.
 
 بدین تعبیر باید برداشت کرد که ایشان نسبت به مردم دلسوز بودند. همچنین امام زمان (عج) در نامه‌ای به آیت الله ابوالحسن اصفهانی فرمودند:
 
«ابوالحسن، اطرافت را خلوت کن، یک جا ساکن و در دسترس مردم باش و مشکلات مردم را برطرف کن، آن وقت است که ما شما را راهنمایی و کمک خواهیم کرد.».
 
 درواقع بزرگترین صفتی که امامان معصوم (ع) از ما می‌پسندند همین دلسوزی نسبت به یکدیگر است و تا جایی که می‌توانیم به همدیگر یاری برسانیم.
 
حوائج جمع حاجه یا حائجه به معنی نیاز و خواسته است(49) و در برخی از کتب لغوی باب الحوائج به معنای آستانة رفع حاجت ها آمده است(50).
 
 و در اصطلاح و مراد از "باب الحوائج" این است که انسان به روح والاى این امام متوسل شود و از او درخواست دعا کند تا خدا بر اثر استجابت دعاى او، حاجت او را برآورده کند. لذا حتی در درخواست از ائمه نیز نوعی اراده خداوند در اعطاء قدرت به آنها مد نظر است.
 
در واقع مراد از باب الحوائج آن نیست که آنها مستقلاً حاجات را برآورده می کنند، بلکه این امر با اذن و عنایت خداوند صورت می پذیرد به عبارتی اینان طریق به سوی خدا هستند.
 
 اما توجه داشته باشید اراده خداوند بر آن تعلق گرفته است که بزرگان دین از جمله اهل بیت(ع)به عنوان عاملی برای رفع نیاز بندگان به عنوان باب الحوائج مقرر شوند.
 
 یعنی در چنین مواردی اراده خدا به آن تعلق گرفته است که آنها، خود دارای قدرتی برای رفع حاجت باشند مثلاً رئیس اداره کسی را منصوب می کند تا تمام امور مربوط به شهروندان را بررسی و مشکلات آنها را حل نماید. لذا در این موارد فرد هم می تواند به خود رئیس و هم به منصوب رئیس، مراجعه کند.
 
بنابراین انسان در تمامی امور مختار است که حاجات خود را مستقیماً از خداوند بخواهد یا به اهل بیت مراجعه کرده و با اراده خداوند از آنها طلب حاجت نماید.
 
 در واقع باب الحوائج واسطه فیض از جانب خداوند است حال یا خود مستقیم فیض رحمانی را عنایت و حاجت را برآورده می کند و یا بواسطه دعا و درخواست از خداوند، خود خدا حاجت را برآورده می کند.
 
این مطلب اختصاص به برخی از اولیای خدا ندارد و تمامی آن بزرگواران و ائمه دارای این مقام هستند، زیرا از یک نظر همه ائمه اطهار و اولیاء الهی و فرزندان صالح آنان، باب الحوائج اند و وسیله تقرّب به خداوند و موجب گشایش گره های زندگی هستند.
پس آنچه که در بین امامان، امام کاظم(ع) و... به آن شهرت یافته اند، از این باب بوده است که بسیاری که به گرفتاری و مشکلات مبتلا بوده اند.
 
و دست بشری قادر به گره گشائی آن ها نبوده است، به آن امام متوسل شده و آن حضرت نیز در پیشگاه خداوند از آنان شفاعت کرده و در نزد باری تعالی مقبول واقع شده است.
 
 و این لقبی است که ارادتمندان آنها داده اند و الا همه آنها باب الحوائج هستند و دلیل خاصی وجود ندارد که باب الحوائج را منحصر در افراد خاصی کند.(51)
 
 
نتیحه:
مشهور در بین فقها و علما و اهل معنا این است که برای طلب رزق و روزی در دنیا و برآورده شدن حاجات مادی و دنیوی، توسل به امام جواد علیه‌السلام بسیار مجرّب است.
 
 و این هم فقط صرف ادعا نیست. هم از زبان بزرگان نقل شده و هم به تجربه ثابت شده که توسل به ایشان سبب گشایش گره‌های مالی و اقتصادی می‌شود که خود مردم متدین ما تجربه کرده‌اند و در حکایات و احوالات مومنان، بسیار ذکر شده است.
 
 و اساسا لقب ایشان، جواد است و جود، وصف کسی است که زیاد می‌بخشد و لذا اعطای این لقب برای ایشان بی‌جهت نبوده است.
 
باب الحوائج، به معنی راه رسیدن به حاجت‌ها است. همه امامان بزرگوار، در همه جهات دنیوی و اخروی، هادی و ناصرند، اما هرکدام از امامان ما در یکی از ابعاد، ظهور و بروز بیشتری دارند.
 
از این رو، مشهور در بین فقها و علما و اهل معنا این است که برای طلب رزق و روزی در دنیا و برآورده شدن حاجات مادی و دنیوی، توسل به امام جواد (ع)بسیار مجرّب است و این هم فقط صرف ادعا نیست.
 
اطلاق نمودن لقب باب الحوائج به بعضی از ائمه معصومین (ع) شاید به جهت آن باشد که چون حوائج دوستان و شیعیان از ناحیه آن امام معصوم (ع)، بیشتر برآورده شده است.
 
 از این رو، در تعابیر دوستان و ارادتمندان ، لقب باب الحوائج بر این بزرگواران اطلاق شده است و این امر به معنای انحصار واقعی این لقب به برخی از آنها نیست چنانکه از حکمت دعای توسل این چنین استفاده می شود که هر مشکل و حاجتی را باید به یکی از ائمه ـ علیهم السلام ـ متوسل شد.
  
پی نوشت ها:
1.ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث ، چاپ اول، 1405ق، ج1، ص192.
2.واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، مصحح، شیری، علی، ج 1، ص 314، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق.
3. زمخشری، محمد بن عمر، اساس البلاغه، ص 146، بیروت، دار الصادر، چاپ اول، 1979م.
4. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 365، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1404ق.
5. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۴۳۷     .
6. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر،ج۴۸ ص۷   
7.الصواعق المحرقة فی الرد علی اهل البدع و الزندقة، ابن حجر هیتمی، مکتبة القاهرة، بی‌تا، ص۲۰۳.
8.نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، مؤمن الشبلنجی، ص۳۳۱.
9.میلانی، سید علی حسینی، شرح منهاج الکرامه، ص۱۷۰، به نقل از ابن الجوزی.
10.آیت الله مرعشی، شرح احقاق الحق، چاپ کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، ج۱۲، ص۳۰۰، از مطالب السول ابن طلحه.
11.شاکری، حاج حسین شهداء اهل البیت (قمر بنی هاشم) ص۲۲، چاپ اول ستاره، ۱۴۲۰.
12.ملکی تبریزی، آقاجواد، المراقبات فی اعمال السنّة، چاپ تبریز، (قدیم)، ص 309.
13.سوره قمر، آیه ۱۳٫
14.سوره قمر، آیه ۱۳٫
15.الغدیر، ج۲، ص۳۰۰، به نقل از: فرائد السمطین، بیروت، نشر و چاپ دارالکتب العربی، ۱۳۷۹٫
16.شرح احقاق الحق، ج۹، ص۲۰۵٫ به نقل از سیوطی
17.قرشی، حیاة‌ الامام محمد الجواد، ۱۴۱۸ق، ص۷۰-۷۱.
18.کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۴۳.
19.قرشی، حیاة‌ الامام محمد الجواد، ۱۴۱۸ق، ص۶۷-۶۸.
20.سید ابن طاووس، الدروع الواقیه، ۱۴۱۵ق، ص۴۴.
21.اربلی، کشف الغمه، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۵۰.
22.وکیلی و نیک آیین، «رفتارشناسی امام جواد(ع) با موالی و بردگان»، ص۳۶۳.
23.طبرسی، مکارم الاخلاق، ۱۴۱۲ق، ص۹۱.
24.باغستانی، «الجواد، امام»، ص۲۴۵ و ۲۴۶.
25.قمی، منتهی الآمال، ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۴۶۹-۴۷۰.
26.ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، نشر علامه، ج۴، ص۳۹۰؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷۸.
27..طوسی، رجال الطوسی، ۱۳۷۳ش، ص۳۷۳-۳۸۳.
28..قرشی، حیاة الامام محمد الجواد، ۱۴۱۸ق، ص۱۲۸-۱۷۸.
29..شبستری، سبل الرشاد، ۱۴۲۱ق، ص۱۹-۲۸۹.
30..عطاردی، مسند الامام الجواد، ۱۴۱۰ق، ص۲۴۹.
31..برقی، ص۵۷.
32..جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۹۱.
33..عطاردی، مسند الامام الجواد، ۱۴۱۰ق، ص۳۱۴، ۳۱۵، ۲۶۲، ۲۸۳، ۳۱۹، ۲۷۱.
34..واردی، گونه‌شناسی راویان امام جواد، ص۳۰-۳۱.
35..نگاه کنید به طوسی، رجال الطوسی، ۱۴۱۵ق، ص۳۷۳-۳۸۳.
36..نگاه کنید به طبسی، «امام جواد(ع) به روایت اهل سنت»، فصلنامه فرهنگ کوثر.
37..برای نمونه نگاه کنید به: سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۳۲۱.
38..هیثمی، الصواعق المحرقة، ۱۴۲۴ق، ص۲۸۸.
39..سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۳۲۱.
40..ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۰۷ق، ج۱۵، ص۳۸۵.
41..ابن تیمیه، منهاج السنه، ۱۴۰۶ق، ج۴، ص۶۸-۶۹.
42..عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الجواد، ۱۴۲۵ق، ص۱۳۷.
43..نصیبی شافعی، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، مؤسسه البلاغ، ص۳۰۳.
44..راوندی، دعوات الراوندی، ۱۴۰۷ق، ص۱۹۱، ح۵۳۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۹۱، ص۳۵.
45..مفید، المزار، ۱۴۱۳ق، ص۲۰۷.
46.کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۵۸۳-۵۸۴.
47..«برپایی دسته عزای خادمان حرم حضرت معصومه (س) در سالروز شهادت امام جواد(ع)»، ایسنا.
48.الکافی (ط - الإسلامیة) ج‏۳، ص ۲۰۵
49. ابن منظور، لسان العرب، چ دار احیاء التراث، بیروت، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۱۹۲.
50. محمد معین، فرهنگ فارسی،چ بوستان توحید، بی تا، ذیل واژه باب الحوائج.
51. اشتهاردی، محمد، سوگنامه آل محمد (ص)، چ کتابخانه مرعشی،قم بی تا، ص۴۹۷.

منابع:

https://pirastehfar.blogsky.com/1398/01/16/post-58
https://www.islamquest.net/fa/archive/en23654
https://hawzah.net/fa/Question/View/65703
https://www.mizanonline.ir/fa/news/341780
https://pasokh.org/fa/Question/View/9545
 https://www.pana.ir/news/1199071
https://www.irna.ir/news/84827866
https://javabcity.ir/node/3249
 https://fa.wikishia.net/view
https://fa.wikishia.net/view
 https://fa.wikifeqh.ir
http://hadith.net/post
https://wikiporsesh.ir