چرا خداوند عذاب ظالم را به تأخیر می اندازد؟
چرا خداوند عذاب ظالم را به تاخیر می اندازد؟ علل و عوامل باعث دور شدن و به تأخیر افتادن عذاب از ظالم چیست؟ پاسخ را در این مطلب جویا شوید.
خداوند در قرآن کیفر ستم پیشگان را سنت تغییر ناپذیر خود معرفی میکند. و منشأ این مجازات را علم و حکمت خویش بیان میکند و توضیح میدهد که این کیفر و عذاب، پیامد عملکرد طبیعی خود آنان است
با این همه با نگاهی گذرا به پیرامون خود میتوان این پرسش را مطرح کرد که با همه این تاکیدها، چرا ستمگران کیفری نمیبینند به گونهای که موجبات گستاخی آنان شده و انکار خدا و ربوبیت او را در هر کوی و برزن فریاد میزنند؟
چرا کیفری به چشم نمیآید و ظالمان عقوبتی نمیبینند تا چنین بیپروا و گستاخانه رفتار کنند و دیگران را نیز به عمل ظالمانه تشویق نمایند؟ علت تاخیر عذاب ظالمان چیست؟
در این مقاله به برخی از علل و عوامل که باعث دور شدن و به تأخیر افتادن عذاب الهی از مشرکان و ظالمین می شود اشاره می کنیم. این علل هم به تاخییر عذاب مشرکین و ظالمین بی دین هم به ظالمین به ظاهر دیندار اشاره می کند.
تأخیر در عذاب بخاطر وقت معین و مشخص است
خداوند در آیه ۶۱ سوره نحل در پاسخ به چرائی تاخیرظاهری که از چشم ما دیده میشود .این گونه پاسخ میدهد که تاخیر کیفر سمتگران تا زمان و سر رسید تعیین شده، سنت و قانون الهی در جهان مادی و دنیاست.
به این معنا که جهان مادی و دنیا مطابق قوانین و سنتهای الهی خاص اداره میشود که بر اساس آن ، هر چیزی دارای قدر، اندازه و زمان همراه با جزئیات مشخص و معینی است.
بنابراین هیچ کاری بیرون از سنت و قانون الهی انجام نمیشود و هرگاه زمان چیزی فرارسد تحقق مییابد. وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّةٍ وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ (1)
تاخیر در عذاب بخاطر نابود نشدن جنبنده هاست
و اگر خداوند مردم را بخاطر ستمشان مؤاخذه و عذاب کند، هیچ جنبندهاى را روى آن (زمین) باقى نمىگذارد ولیکن (سنّت خداوند بر مهلت دادن است و).
کیفر آنان را تا زمان معینى به تأخیر مىاندازد، پس همینکه اجلشان فرا رسد نمىتوانند نه ساعتى پس و نه ساعتى پیش افکنند.
گرچه قانون کلّى خداوند، تأخیر عذاب است، امّا گاهى خداوند، ستمگران را گوشمالى مىدهد تا عبرتى براى دیگران باشد، نظیر آنچه بر سر قوم لوط و نوح و ثمود آمد.
سؤال: چرا آیه مىگوید؛ با گناهِ انسان، همه جنبندهها نابود مىشوند!؟
پاسخ: مراد از دابّة در این آیه، یا فقط انسانها هستند، نظیر آیه؛ «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ» (2) و یا بخاطر آن است که با هلاکت نسل بشر، آنها نیز از بین مىروند، زیرا آفرینش آنها براى انسان بوده است.(3)
از امام معصوم سؤال شد که چرا بعضى مردگان، چشمشان باز است و بعضى بسته است؟
حضرت در پاسخ فرمودند: چون آنها که چشمشان باز بوده فرصت بستن پیدا نکردهاند و آنها که بسته بوده فرصت بازکردن نداشتهاند. «لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ»
خطر و اثر برخى ظلمها، فراگیر است و شامل همه جنبندهها از انسان و حیوان مىشود، چنانکه مىفرماید: «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً» بترسید از گناهانى که آثار شوم آنها تنها دامن ستمگران را نمىگیرد.(4)
تاخیر عذاب بخاطر وجود پیامبر و استغفار کنندگان
«وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُون؛ 54) (ای پیامبر!) تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد و (نیز) تا استغفار میکنند، خدا عذابشان نمیکند.»
این آیه درباره نضر بن حرث نازل شد که از خداوند به جای طلب هدایت درخواست نزول سنگ کرد. (6)
این آیه به صراحت دلالت دارد که به جهت وجود دو چیز در میان مردم (پیامبر، وجود استغفار کنندگان) خداوند از عذاب آنان چشمپوشی کرده است.
تأخیر عذاب بخاطر محافظت از جان مؤمنان
«لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً اَلیما؛ (7) اگر مؤمنان و کفّار (در مکّه) از هم جدا میشدند کافران را عذاب دردناکی میکردیم.»
تاخیر عذاب بخاطر وجود افراد ضعیف در میان مردم
امام رضا (علیهالسّلام) فرمود: همانا پروردگار را در هر روز و شب، فرشتهای است که ندا میدهد، ای بندگان خدا! آرام بگیرید و از گناهان پرهیز کنید و اگر حرمت چهار پایان چرنده و کودکان شیرخوار و پیران در حال رکوع نباشد، همانا چنان عذابی بر شما فرو ریزد که نرم و کوبیده شوید. (8)
تاخیر عذاب بخاطر استغفارگنندگان در سحرگاه
امام صادق (علیهالسّلام) به نقل از پدرشان امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: همانا خداوند هنگامی که اراده فرماید که اهل زمین را به عذاب (خود) گرفتار کند، میگوید:
اگر نبودند کسانی که برای من با یک دیگر دوستی میکنند، و مساجد مرا آباد میسازند، و در سحرگاهان از (پیشگاه) من طلب آمرزش میکنند، مسلّما عذابم را بر آنان نازل میکردم. (9)
تاخیر عذاب بخاطر فضل خداوند
خداوندبر اساس فضلش جهان را اداره می کند و اگر تفضل الهی نبود و مقرر می شد که افراد بشر در اثر کفران نعمت و گناهان بدون تاخیر مورد مواخذه و عقوبت قرار بگیرند .مانند زلزله و بیماریهای همگانی ....نسل بشر منقرض می گردد.
" وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّه" کلمه "ناس" افراد و اجتماع را شامل می شود .(10)واژه " دابه" به معنی هر گونه موجودزنده و جنبنده است. در این جا دو احتمال تفسیری برای این کلمه وجود دارد.
الف) " دابه" به معنای انسان باشد. یعنی اگر خداوند ،انسان ها را به خاطر ظلمشان مواخذه کند ،انسانی بر صفحه ی کره خاک باقی نخواهد ماند.
ب) " دابه " به معنای همه جنبندگان می باشد. یعنی با هلاکت نسل بشر تمام موجودات از بین می روند. زیرا آفرینش آنها برای انسان بوده است .
خطر و اثر برخی ظلم ها فراگیر است و شامل همه جنبنده ها از انسان و حیوان می شود. چنانکه می فرماید:وَ اتَقُوا فِتنَه لا تُصِیبَنَّ الذَینَ ظَلمُوا مِنکمُ خاصَّه (11)
بترسید از گناهانی که آثار شوم آنها تنها دامن ستمگران را نمی گیرد. اما اینکه چرا خداوند ستمگران را هر چند که در دنیا و برزخ و آخرت مجازات میکند، ولی به آنان اجازه بقا و حیات میدهد و جانشان را در دنیا نمیگیرد،
مطلبی است که بصراحت در آیه ۶۱ سوره نحل به آن پاسخ داده است. خداوند در این آیه میفرماید که مصلحت بقای حیات موجودات، مهمتر از مصلحت کیفر دنیایی ظالمان است. اگر خداوند میخواست به سبب هر ظلم و ستمی جان ظالم را بگیرد، دیگر در جهان جنبدهای باقی نمیماند.
اما اینکه چرا خداوند جان ظالمان ریز و درشت را نمیگیرد، باید گفت که در این صورت، فرصت اصلاح و تصحیح از موجودات گرفته میشد و با مجازات هر ستمگری دیگر جنبدهای در زمین باقی نمیماند.
زیرا هر جنبدهای خواسته و ناخواسته نوعی ظلم و ستم در حق خویش و دیگران روا میدارد؛ چرا که عدم استفاده از نعمتهای الهی به طور مناسب و درست و کامل آن خود ظلمی آشکار است.
بر این اساس هر کسی که به این شکل ناسپاسی و ناشکری کرده در حقیقت در حق خود و خدا ظلم کرده است و میبایست مجازات شود که در این صورت اگر مجازات به شکل جان گرفتن باشد، دیگر جنبدهای باقی نمیماند(12)
تاخیر در عذاب بخاطر تشدید در مجازات
آیاتی دیگر چون آیات ۴۲ و ۴۳ سوره ابراهیم، تاخیر کیفر ستمگران از سوی خداوند تا قیامت را به هدف تشدید مجازات آنان بیان میکند.
این بدان معناست که فرصتی که به ظالمان داده میشود ، فرصتی است که به ضرر و زیان آنها تمام میشود و هر روزی که میگذرد عذاب آنان تشدید شده و عقوبت اخروی آنان ابدی میگردد.
زیرا انسان در دنیا خود را برای ابدیت میسازد و هر کسی با خود سازه و صنعت خویش را میبرد تا برای ابد همراه او باشد بیآنکه تغییر و تبدیلی در آن صورت گیرد.
تاخیری که نسبت به عقوبت ستمگران انجام میگیرد از آن روست که دنیا نمیتواند جایگاهی برای کیفر مناسب آنان باشد؛ زیرا ظرف دنیا به سبب محدودیت نمیتواند مجازات مناسبی را برای ظالمان فراهم آورد .
و آنها باید در ظرفی مجازات شوند که خداوند بتواند مناسب جرم و جنایت آنان، کیفرشان دهد. از این رو عقوبت نهایی و مناسب که از آن به «جزاء وفاقا» تعبیر شده به آخرت موکول شده است.
لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصارُ (13)
خداوند را از آنچه ستمگران انجام مىدهند غافل مپندار، همانا او (کیفر و حساب) آنان را براى روزى به تأخیر مىاندازد که چشمها (از حیرت و وحشت) آن روز خیره مىماند.(14)
مُهْطِعِینَ مُقْنِعِی رُؤُسِهِمْ لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ (15) (روزى که مجرمان از شدّت وحشت) شتابزده، سرها را بالا گرفته، چشمها و پلکهاشان به هم نخورد و دلهایشان (از امید و تدبیر) تهى است.
براى «مُهْطِعِینَ» که از «اهطاع» است، چند معنا شده است: گردن کشیدن، سرعت گرفتن و نگاه کردن با ذلّت وهمهى این معانى مىتواند در این آیه مورد نظر باشد.
تاخیر در عذاب بخاطر مجازات دنیوی است
پاسخی دیگر که خداوند به این پرسش میدهد این است که بسیاری از ستمگران در دنیا همانند آخرت کیفر و عقوبت میشوند، ولی به عللی از این عقوبت و عذاب آگاه نیستند و از عقوبت و کیفر خویش بیخبر میمانند؛ (16)
زیرا بسیاری از ظالمان که در زمره کافران و منافقان و سست ایمانها هستند، نسبت به عذابهایی که با آن مواجه میشوند، تحلیل و تبیین نادرستی دارند.
این گونه است که گرفتاریها، مصیبتها، بلایا و رنجها و بیماریهای خویش را به عوامل طبیعی نسبت میدهند. در حالی که بسیاری از این امور نتیجه عمل خود انسان و بازتابی از آن است.
اینکه انسان دچار گرفتاری یا مصیبت میگردد و یا حتی جامعه دچار سیل و زلزله و جنگ و مانند آن میشود، دربسیاری از موارد مجازات دنیوی اعمال ظالمانه خود اوست .
ولی به سبب بیخبری از علل واقعی، آن را به طبیعت و یا اشتباه خود نسبت میدهد و به توجیه آن میپردازد، در حالی که همه اینها آیات و نشانههای الهی است تا شخص به سوی خداوند بازگردد و متنبه شود و ظلم و ستم را در حق خود و دیگری ترک کند.
اصولا دنیا به گونهای فریبنده ساخته شده است و آدمی گرفتار ظواهر آن میشود و از تفسیر درست و آیه بودن امور دنیوی غافل میگردد.
تاخیر در عذاب از هشدارهای تنبیهی و عقوبتی است
ازاین روست که حتی ستمگران گستاخانه در دنیا، بر پایداری و زوال ناپذیری قدرت خویش سوگند میخورند و چنان به آن باور دارند که هیچ درسی از هشدارهای تنبیهی و عقوبتی خداوند در دنیا نمیگیرند.(17)
همین غفلت و بیخبری است که آنان را گستاخ میکند و رفتارهای زشت خویش را تشدید کرده و افزایش میدهند.(18)
اما این دیری نمیپاید، زیرا بزودی گرفتار قیامت میشوند و با مشاهده آثار عذاب در دنیا هنگام مرگ و آخرت چشمانشان میخواهد از حدقه بیرون بزند.(19)
در آن زمان است که خود را با عذابی دردناک و سخت جاودانه و ابدی مواجه میبینند که قدرت سخن را از آنان بر میگیرد.(20)
خداوند در آیه ۹۳ سوره انعام و ۴۵ و ۴۷ سوره طور به عذابهای برزخی ستمگران افزون بر عذابهای دنیوی و اخروی اشاره میکند تا بیان دارد که هر ستمگری در دنیا، برزخ و آخرت مجازات خواهد شد و این گونه نیست که ستمگران به حال خود رها شده باشند.
تاخیر در عذاب مهلتی برای توبه است.
تاخیر در مجازات ستمگران فواید دیگری نیز دارد، زیرا بسیاری از موجودات میتوانند در دنیا رفتار خویش را اصلاح و گناهان و بدیهای خویش را جبران کرده و آن را به حسنات و نیکیها تبدل کنند.
در حقیقت خداوند به همه موجودات این امکان را بخشیده است تا در فرصت سازندگی دنیایی، رفتار خود را اصلاح کرده و وجود خویش را به سازهای نیک و خوب تبدیل کنند.
چه بسا گناهکاری بعد از گناه خود پشیمان شود و واقعاً توبه کند. اگر او سریعاً عذاب شود این فرصت از دست وی می رود.
تاخیر در عذاب بخاطر عدم سلب اختیار است.
گر خداوند به صورت تکوینی بخواهد بلافاصله ظالم را مجازات کند، منجر به جبر می شود که با تکامل اختیاری انسان منافات دارد.
اینکه خداوند مانع ظلم ظالمان شود یا به محض اینکه ظلمی صورت گرفت، بدون اینکه به ظالم فرصت توبه و جبران دهد او را مجازات کند، به معنای پدید آمدن جبر خواهد بود.
بدیهی است که در چنین وضعیتی، اختیار معنا و مفهومی نخواهد داشت و همه انسان ها مجبور به بهشت رفتن خواهند بود؛ و چنین بهشت رفتنی بی ارزش خواهد بود.
انسان ـ با همین اختیار و قدرت انتخابش ـ شاهکار خلقت است؛ و خلق انسان نشانه اوج حکمت و عظمت پروردگار می باشد. امیرمومنان(علیه السلام) در کلامی بسیار زیبا به این حقیقت اشاره کرده و می فرماید:
(خداوند عزّ و جلّ در فرشتگان عقل را بدون شهوت و در چهارپایان شهوت را بدون عقل و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد. حال کسى که عقلش بر شهوتش غالب گردد به یقین از فرشتگان بهتر بوده و آن که شهوتش برعقلش غالب شود حتما از چهار پایان بدتر مى باشد)؛
«اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَکَّبَ فِی الْمَلَائِکَهِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَهٍ وَ رَکَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَهً بِلَا عَقْلٍ وَ رَکَّبَ فِی بَنِی آدَمَ کِلَیْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلَائِکَهِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِم».(21)
بدیهی است غالب شدن عقل بر شهوت یا شهوت بر عقل، و خیر و شرّ شدن انسان با اختیار و انتخاب او معنا و مفهوم دارد.
به همین خاطر است که می بینیم خداوند جریان امور عالم را بر اساس اسباب و مسبّبات قرار داده است؛ و به انسان قدرت اختیار داده است تا خودش با فراهم کردن اسباب خیر و شرّ، سعادت یا شقاوتش را مشخص کند.
خداوند اسباب سعادت و تکامل را در اختیار همگى گذاشته است و به آنها فرصت داده است تا مدّتی در دنیا زندگی کنند و برای رسیدن به کمال تلاش کنند،
ولى گروهى با اعمال خویش خود را نامزد دوزخ مى کنند و سرانجامشان شوم و تاریک می گردد.(22) اینان نه تنها به خود ظلم می کنند بلکه با سوء استفاده از اختیاری که به ایشان داده شده است به حقوق دیگران نیز تجاوز کرده و به آنان نیز ظلم و ستم می نمایند.
اگر هر گنهکاری در پی انجام گناه، معذب شود، نه او و نه دیگران به خاطر ترس از عذاب فوری مرتکب گناه نمی شوند. در این صورت اختیار از انسان سلب می شود.
و آدمی بدون اختیار و تحت جبر و اکراه تن به انجام واجبات و ترک محرّمات می دهد. طبیعی است چنین ترک گناهی پسندیده نیست، ترک گناهی شایسته است که انسان با اینکه اختیار محض دارد و می تواند معصیت کند، از ارتکاب آن خودداری ورزد.
تاخیر در عذاب و مهلتهاى الهى، نشانهى محبوبیّت نیست
علت تاخیر عذاب برخی گنه کاران این است که آنان کار را از حد گذرانده اند و امید بازگشت ندارند و خداوند بدین وسیله آنان را در معاصی ژرف تری قرار می دهد، تا بار خطاهایشان افزون شود. قرآن درباره این عده می فرماید:
«178» وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ
و کسانى که کافر شدند، مپندارند مهلتى که به آنان مىدهیم برایشان خوب است، همانا به آنان مهلت مىدهیم تا بر گناه (خود) بیفزایند و براى آنان عذابى خوارکننده است.(23)(24)
تاخیر عذاب و تحلیل های نادرست
قرآن، واژهى لایحسبنّ «گمان نکنید» را بارها خطاب به کفّار و منافقان و افراد سست ایمان بکار برده است؛ زیرا این افراد از واقعبینى و تحلیل درست و روشن ضمیرى لازم محرومند.
آنها آفرینش را بیهوده، شهادت را نابودى، دنیا را پایدار، عزّت را در گرو تکیه به کفّار و طول عمر خود را مایهى خیر و برکت مىپندارند که قرآن بر همهى این پندارها خط بطلان کشیده است.
اهل کفر، داشتن امکانات، بدست آوردن پیروزىها و زندگى در رفاه خود را نشان شایستگى خود مىدانند، در حالى که خداوند آنان را به دلیل آلودگى به کفر و فساد، مهلت مىدهد تا در تباهى خویش غرق شوند.
در تاریخ مىخوانیم: هنگامى که به فرمان یزید امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، خاندان آن حضرت را به اسارت به کاخ یزید در شام بردند. یزید در مجلس خود با غرور تمام خطاب به حضرت زینب گفت:
«دیدید که خدا با ماست»، حضرت در پاسخ او، این آیه را تلاوت کرد و فرمود: من تو را پست و کوچک و شایسته هرگونه تحقیر مىدانم.
هر آنچه مىخواهى انجام بده، ولى به خدا سوگند که نور خدا را نمىتوانى خاموش کنى. آرى، براى چنین افراد خوشگذرانى، عذاب خوار کننده آماده شده، تا عزّت خیالى و دنیایى آنان، با خوارى و ذلّت در آخرت همراه باشد.
مجرمان دوگونهاند: گروهى که قابل اصلاحند و خداوند آنها را با موعظه و حوادث تلخ و شیرین، هشدار داده و بیدار مىکند، و گروهى که قابل هدایت نیستند، خداوند آنها را به حال خویش رها مىکند تا تمام قابلیّتهاى آنان بروز کند.
به همین جهت امام باقر علیه السلام ذیل این آیه فرمود: مرگ براى کفّار یک نعمت است، زیرا هر چه بیشتر بمانند زیادتر گناه مىکنند. (26)
تاخیر عذاب از منظر امام علی علیه السلام.
حضرت على علیه السلام دربارهى «إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً» فرمود: چه بسیارند کسانى که احسان به آنان (از جانب خداوند)، استدراج و به تحلیل بردن آنان است و چه بسیارند کسانى که به خاطر پوشانده شدن گناه و عیوبشان، مغرورند.
و چه بسیارند افرادى که به خاطر گفتههاى خوب درباره آنان مفتون شدهاند. خداوند هیچ بندهاى را به چیزى همانند «املاء» و مهلت دادن مبتلا نکرده است. (27)
امام علی(علیه السلام) در خطبه 97 «نهج البلاغه» مى فرماید: (اگر خداوند، ظالم و ستمگر را [چند روزى] مهلت دهد، چنان نیست که فرصت مجازات او از دستش برود، او در کمینگاه، بر سر راه ستمگر است و گلوى وى را در دست دارد؛
هر زمان بخواهد مى فشارد، آن چنان که نتواند آب دهان را فرو بَرَد)؛ «وَ لَئِنْ أَمْهَلَ الظَّالِمَ فَلَنْ یَفُوتَ أَخْذُهُ، وَ هُوَ لَهُ بِالمِرْصَادِ عَلَى مَجَازِ طَرِیقِهِ، وَ بِمَوْضعِ الشَّجَا(28) مِنْ مَسَاغِ(29) رِیقِهِ(30)».
این همان چیزى است که «قرآن مجید» کراراً به آن اشاره کرده و مى فرماید: «اِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ»(5)؛ (به یقین پروردگار تو در کمینگاه [ظالمان] است).
این موضوع، نه تنها در عصر امام علی(علیه السلام) و درباره ستمگران شام و گردنکشان لشکر عراق صادق است؛ بلکه امروز هم براى همه ما درس آموزنده اى است که مهلت هاى الهى درباره ستمگران، نباید سبب غرور و غفلت آنها گردد.
تاخیر در عذاب بخاطر امتحان و آزمایش
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که: «خداوند فرشته اى را [براى مأموریتى] به زمین فرستاد؛ مدّتى در زمین ماند و سپس به آسمان عروج کرد؛ به او خطاب شد در زمین چه دیدى؟ گفت:
شگفتى هاى فراوانى دیدم و از عجیب ترین چیزهایى که دیدم این بود که بنده اى از بندگانت را غرق نعمتت دیدم؛ رزق و روزىِ تو را مى خورد و ادّعاى خدایى مى کرد.
من از جرأت و جسارت او در برابر تو و از حلم تو در برابر او در شگفتى فرو رفتم! خداوند فرمود: آیا از حلم من تعجّب کردى؟!
من چهار صد سال به او مهلت دادم، کمترین ناراحتى جسمانى پیدا نکرد و هر چه از دنیا مى خواست به آن مى رسید و غذا و آب او کمترین تغییرى پیدا نمى کرد [اینها همه براى این بوده است تا او را بیازمایم و بندگان را هم به وسیله او آزمایش کنم]».(31)
تاخیر در عذاب بخاطر کشتزاز بودن دنیاست
زندگی دنیا، فرصتی برای تلاش است و اعمال دنیا برای ساختن آخرت است. « رسولُ اللّه صلى الله علیه و آله : الدنیا مَزرَعةُ الآخِرَةِ .
اما پس از مرگ فرصت انجام دادن اعمال به پایان میرسد و زندگی پس از آن، بر اساس اعمال انجام شده در دنیا رقم میخورد. پس زمان اصلی پاداش و عذاب در قیامت است. (32)
تاخیر در عذاب بخاطر وجود برخی بی گناهان
گاهی علت تأخیر در عذاب، وجود برخی انسان های بی گناه و یا بهائم که آنها هم مخلوقات الهی هستند، می باشد.
قال ابوالحسن علیه السلام: انَّ للَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فی کلِّ یوْمٍ وَ لَیلَةٍ مُنادیاً ینادی مَهْلًا مَهْلًا، عِبادَ اللَّهِ عَنْ مَعاصِی اللَّهِ، فَلَوْلا بَهائِمٌ رُتَّعٌ وَصَبِیةٌ رُضَّعٌ وَ شُیوخٌ رُکعٌ لَصَبَّ عَلَیکمُ العَذابَ صَبَّاً تُرَضُّونَ بِهِ رَضّاً.(33)
خداوند سبحان هر روز و شب منادی ئی دارد که ندا می دهد، صبر کنید، صبر کنید، ای بندگان خدا از عصیان الهی که اگر حیوانات مشغول چرا و کودکان شیرخوار و پیرمردان در حال رکوع نبودند، عذابی بر شما نازل می شد که نرم و کوبیده شوید.
تاخیر در عذاب بخاطر تغییر در صلب و نسل است.
گاهی علت تأخیر عذاب به این جهت است که چه بسا از صلب گناهکار، فرزندان و نوادگان شایسته ای متکوّن شوند لذا او باید بماند تا آن نسل پا به حیات گذارند و یا شرایط ایجادشان محقق گردد.
چه بسا از شخص فاسق، اولاد صالح به وجود آیند یا فرزندانی به هم رسد که آنها در آینده های دور و نزدیک، اولاد صالحی داشته باشند. لذا فاسق بایستی آن قدر عمر کند تا آن اولاد یا اسبابشان از وی ایجاد شوند.
«معاویه دوم» فرند یزید است، او روزی به منبر رفت و گفت: این خلافت شایسته من نیست. و کم له نظیرٌ.. .در تاریخ موارد متعددی از این گونه افراد که از پدران و مادران فاسق و فاجر متولد شده اند ثبت شده است.
به هر حال حلم خداوند متعال چنان وسیع است که بزرگترین معاصی را از بندگان خود می بیند و بر آن صبر می کند آمده است:
روزی حضرت ابرهیم علیه السلام کسی را در حال گناه دید، او را نفرین کرد تا هلاک شد، دومی و سومی را هم که در حال معصیت بودند مورد نفرین حضرت قرار گرفتند.
در مرتبه چهارم تا خواست نفرین کند خطاب آمد: ای ابراهیم بس کن، اگر قرار باشد هر که گناه کرد هلاک کنیم، کسی باقی نمی ماند، جز عده ای اندک.
تاخیر در عذاب، مجازات استدراجى یا تأدیبى است.
امام علی(ع) میفرماید: «کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَه»؛(34)
چه بسیارند کسانى که بهوسیله نعمت، غافلگیر میشوند و بهخاطر پردهپوشى خدا بر گناهان خود مغرور میگردند و بر اثر تعریف و تمجید از آنان فریب میخورند و خداوند هیچکس را به چیزى مانند «مهلت دادن» آزمایش نکرده است.
به طور کلی؛ هر گاه بندهاى در دنیا مرتکب گناهى شود از باب مکافات در دنیا، خداوند او را به یکى از دو شکل عقوبت میکند:
الف. مجازات تأدیبى: اگر شخص، مؤمن باشد و خداوند خیر او را بخواهد او را دچار گرفتارى مینماید(26) تا به خود آمده و از اشتباه خود دست بردارد و توبه کند.
چنانکه امام صادق(ع) میفرماید: «همانا خداوند هرگاه خیر بندهاى را بخواهد به هنگامى که گناهى انجام میدهد او را گوشمالى میدهد تا به یاد توبه و طلب آمرزش بیفتد»(36)
ب. مجازات استدراجى: چنانچه انسانى به جهت گناهان زیاد توفیق عنایت و توجه خداوند را از دست بدهد، خداوند او را رها میسازد، نعمت خود را بر او ارزانى میدارد تا سرگرم دنیا شود و توبه و استغفار را فراموش نماید و روز بروز در گناه و گمراهى خود بیشتر فرو رود. چنانکه امام صادق(ع) میفرماید:
«و هنگامى که خداوند شرّ بندهاى را [بر اثر اعمالش] بخواهد موقعى که گناهى میکند نعمتى به او میبخشد تا استغفار را فراموش نماید و به آن ادامه دهد.
همانطور که قرآن کریم در اینباره میفرماید: و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایى که نمیدانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد(37)». (38)
روایت مورد پرسش؛ مربوط به مجازاتهاى استدراجى خداوند در دنیا است؛(39) استدراج، عبارت از آن است که شخص به تدریج و درجه درجه گرفتار شود، یکى از سنتهاى الهى در مقابله با بدکاران استدراج است.
به این معنا که آنها هر چه بد میکنند نعمت بیشتر مییابند و خود نمیدانند که این نعمتها به منظور غوطهور نمودن ایشان در لذت و کامرانى است تا به تدریج استعداد هدایت را از دست میدهند و زمانى فرا میرسد که تمام فرصتها از آنها گرفته میشود.
و این از دو حال خارج نیست، یا این نعمتها باعث تنبّه و بیداریشان میشود، که در این حال برنامه «هدایت الهى» عملى شده، و یا اینکه بر غرور و بى خبریشان میافزاید در این صورت مجازاتشان به هنگام رسیدن به آخرین مرحله، دردناکتر است. (40)
همانطور که در حدیثى از امام حسین(ع) میخوانیم: «استدراج در نعمت و غافلگیر کردن خداوند این است که به بندهاش نعمت فراوان میدهد و توفیق شکرگزارى را از او سلب میکند [ و ناگهان به زمین میخورد و همه چیز را از دست میدهد]». (41)
در سخن امام علی(ع)، از امورى که خداوند بدان وسیله بندگانش را میآزماید، چهار مورد بیان شده است:
1. نیکى و احسان با انواع نعمتها نسبت به بندهاش.
2. پوشاندن نافرمانى و گناه او.
3. خوشگویى و مدح و ستایش مردم نسبت به او.
4. به تأخیر انداختن مدّت و مهلت و فرصت دادن به او. (42) (مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَه)
بنابراین، «استدراج» گاهى با دادن نعمت و ثروت است و گاهى با پردهپوشى از گناهان و مخفی کردن معایب انسان که او را به خود مغرور سازد و گمان کند که خداوند او را خیلى دوست دارد.
و گاهى نیز نام او را به نیکى بر سر زبانها انداخته و اینچنین مفتون جایگاه خود میشود و گاهی با دادن فرصت و مهلت در زندگی که در همه این موارد انسان از استغفار و توبه غافل میشود.
انسانها خودشان نیز باید برای برطرف شدن ظلم تلاش کنند:
قرآن در آیه 11 سوره رعد می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ»؛ (خداوند سرنوشت هیچ قومى [وملّتى] را تغییر نمى دهد مگر آن که آنان آنچه را در [وجود] خودشان است تغییر دهند).
خداوند نه تنها ظلم بشر در حق همدیگر را تأیید نکرده، بلکه زیر بار ظلم رفتن را نیز نمی پذیرد؛ چنانکه در آیه 279 سوره بقره هم از ظلم کردن منع شده است .
و هم زیر بار ظلم رفتن نکوهش شده است: «لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ»؛ (نه ظلم کنید و نه ظلم به شما شود). گرچه این آیه درباره رباخواران است؛
ولى در حقیقت یک شعار وسیع اسلامى است که دستور مى دهد به همان نسبت که مسلمانان باید از ستمگرى بپرهیزند باید از تن دادن به ظلم نیز اجتناب کنند. بنابراین همان گونه که باید به ظالم بگوییم ستم مکن، به مظلوم باید بگوییم تن به ستم مده.(43)
نتیجه:
خلاصه آنچه در پاسخ: این سوال ( چرا خداوند عذاب ظالم را به تاخیر می اندازد.) بیان شد.
1- کیفر الهى، بر اساس ظلم خود ماست.
2- سنّت خداوند بر مهلت دادن و تأخیر کیفر است.
3- در کار خداوند، امهال هست، امّا اهمال نیست. کیفر الهى دیر و زود دارد، امّا سوخت و سوز ندارد.
4- مهلت خداوند، اجل و سرآمدى دارد.
5- مهلت خداوند بر اساس لطف او و براى توبه و جبران است، پس به آن مغرور نشوید
6- رها بودن و آزاد بودنِ ستمگران در اعمالشان، نشانهاى بر حقانیّت آنها نیست.
7- اجل انسان قابل تغییر نیست.
8- دنیا ظرفیّت پاداش یا کیفر کامل را ندارد و سنّت خداوند بر این است که بندگانش را مهلت دهد تا اگر قابلیّت داشته باشند، توبه کنند و اگر قابل نبودند، در قیامت به حسابشان برسد.
9- مهلت دادن به ستمگران، نشانهى غفلت خداوند یا رضایت پروردگار از آنان نیست.
10- کیفر و پاداش الهى، زمانبندى دارد.
11- کفر و کیفر سریع ، مانع شناخت حقیقت است.
12- کوتاه یا بلند بودن عمر وزمان رفاه، بدست خداست. «
13- مهلتهاى الهى، نشانهى محبوبیّت نیست.
14- طول عمر مهم نیست، چگونگى بهره از عمر مهم است.
15- زود قضاوت نکنیم، پایان کار و آخرت را نیز به حساب آوریم.
16- رفاه و حاکمیّت ستمگران، نشانهى خشنودى خداوند از آنان نیست
17- عذابهاى آخرت، انواع و مراحل متعدّدى دارد.
پی نوشت:
1.آیه 69، سوره نحل.
2.آیه 22، سوره انفال.
3.تفسیر نورجلد 4 ، صفحه 539.
4. همان ، صفحه 540.
5. انفال/سوره۸، آیه۳۳.
6. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۵۳، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ش.
7. فتح/سوره۴۸، آیه۲۵.
8. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۲۷۶، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ش.
9. ابن بابویه، محمد بن علی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۱۷۷، دار الشریف الرضی للنشر، قم، ۱۴۰۶ ق.
10. سوره نحل آیه 61
11 سوره انفال آیه 25 .
12. در ذیل آیه 61 نحل
13.آیه 42 سوره ابراهیم
14. تفسیر جلد 4 - صفحه 427
15. آیه 43 سوره ابراهیم
16. سوره طور آیه ۴۷.
17. سوره ابراهیم آیه .
18.سوره انبیاء آیه ۹۷ و بقره آیه ۱۶۵.
19.انبیاء آیات ۱۱ تا ۱۳ و انبیاء آیه ۹۷.
20.نمل آیه ۸۵ و بقره آیه ۱۷۸ و مائده آیه ۹۴ و حج آیه ۲۵)
21. وسائل الشیعة، شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، مؤسسة آل البیت(ع)، قم، 1409 هـ ق، چاپ اول، ج 15، ص 209.
22. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374 هـ ش، چاپ سى و دوم، ج 7، ص 20.
23. سوره بقره، آیه 16.
24.تفسیر نورجلد 1، صفحه 658
25.تفسیر نور جلد 1، صفحه 659
26. تفسیر نورالثقلین.
27. «1». تحفالعقول، ص 203.تفسیر نور(10جلدى)، ج1، ص: 660
28. «شَجا» به معناى استخوان، یا چیزى دیگرى است که در گلو گیر کند.
29. «مساغ» از مادّه «سوغ» (بر وزن فوق) به معناى گوارا گرفته شده است.
30. «ریق» به معناى آب دهان است.
31. الخصال، ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، انتشارات اسلامى، قم، 1362 شمسی، چاپ: اول، ج 1، ص 41.
32.عوالی اللآلی : ۱/۲۶۷/۶۶ .
33.بحارالأنوار، ج 73، ص 344.
34. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق و مصحح: صالح، صبحی، حکمت 116، ص 489، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
35. ر.ک: «گناه عامل بیمارى و مشکلات»، سؤال 25003؛ «حوادث و مشکلات وسیله ای برای امتحان و تعالی انسان»، سؤال 4735؛ «رابطۀ تقرّب به خدا و بلایا»، سؤال 8737.
36. «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنَقِمَةٍ وَ یُذَکِّرُهُ الِاسْتِغْفَار»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 452، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
37. اعراف، 182.
38. «وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ شَرّاً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنِعْمَةٍ لِیُنْسِیَهُ الِاسْتِغْفَارَ وَ یَتَمَادَى بِهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ بِالنِّعَمِ عِنْدَ الْمَعَاصِی»؛ الکافی، ج 2، ص 452.
39. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 18، ص 281، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404ق؛ هاشمى خویى، میرزا حبیب الله، حسن زاده آملی، حسن، کمرهاى، محمد باقر، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، محقق و مصحح: میانجى، ابراهیم، ج 21، ص 178، مکتبة الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1400ق.
40. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 7، ص 32 – 33، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش؛ آقا جمال خوانساری، محمد، شرح بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق و مصحح: حسینی ارموی محدث، جلالالدین، ج 4، ص 550، دانشگاه تهران، چاپ چهارم، 1366ش.
41. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 246، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1404ق.
42. ابن میثم بحرانی، میثم بن علی، شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 303، دفتر نشر الکتاب، بیجا، چاپ دوم، 1362ش.
43. پیام امام امیر المومنین(علیه السلام)، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1386 هـ ش، چاپ اول، ج 14، ص 461.
متابع:
https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=44&lid=0&catid=27208&mid=419203
https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=42&lid=0&catid=27406&mid=415841
https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=42&lid=0&catid=27268&mid=318633
https://www.makarem.ir/maaref/fa/article/index/415253
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa33107
https://hawzah.net/fa/Question/View/65741
https://hawzah.net/fa/Question/View/65290
https://kayhan.ir/fa/news/111728
https://article.tebyan.net/480494
http://hadith.net/post/2906/
https://wiki.ahlolbait.com
https://wikiporsesh.i
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}