مقدمه:

یکی از ویژگی‌ها و فضائل امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) افضلیت و برتری آن حضرت نسبت به همه انبیاء غیر از خاتم انبیاء است. دررابطه با دلیل این مسأله ابتدا باید توجه داشته باشید که نوعا در مسائل مختلف سه گونه استدلال وجود دارد:
 
استلال عقلى و استدلال نقلى واستدلال حسى؛ دلایل عقلى در رابطه با امور کلى مى باشند و در چنین موردى که مقایسه دو امر جزئى است نباید در جست وجوى آن بود. زیرا امور جزئی خارج از قلمرو براهین عقلى است.
 
 دلیل حسى نیز وجود ندارد زیرا اولا ما نظاره گر تمام اعمال و حرکات آنها نیستیم تا با مقایسه شهودى از طریق کنش آنها حکم به برترى یکى بر دیگرى نماییم.
 
 ثانیا اصلا فضایل و مقامات تجربه پذیر نیستند مگر آن که خواصى از طریق تجربه باطنى حقایقى را دریافت دارند.لذا در مورد این موضوع هم هم خارج از ظرفیت علم است و هم در اختیار ما نیست.
 
پس تنها دلیلی که این فضیلت را ثابت می کند و برای این سوال (چرا امام علی (ع) نسبت به همه انبیاء غیر از خاتم انبیاء (ص) برتری دارد؟) قابل بیان است دلایل تقلی قرآن و سنت است که در این مطلب راسخون به بعضی موارد آن اشاره خواهیم کرد.
 
 

چرا امام علی (ع) نسبت به همه انبیاء غیر از خاتم انبیاء (ص) برتری دارد؟

دلیل قرآنی بر برتری علی (ع) بر دیگر پیامبران

علی (ع) جان پیامبر(ص) است

الف: نفس واحد: بنا بر آیه 61 سوره آل عمران که به آیه مباهله مشهور است امیرالمومنین علیه السلام نفس پیغمبر صلی الله علیه و آله است و با آن حضرت اتحاد وجودی دارد چرا که میفرماید:
 
«أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ» و مراد از نفس یا خودِ پیغمبر صلی الله علیه و آله که در این آیه آمده است به شهادت شیعه و سنی مراد امام علی علیه السلام است. و اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله برتر از انبیای پیشین است امیرالمومنین علیه السلام نیز برتر از آنها خواهد بود.
 
در همتایی امیرمومنان علیه السلام و حضرات معصومین علیهم السلام با رسول خدا صلی الله علیه و آله در برخی مراحل وجودی همچنین میتوان به روایاتی تکیه کرد که در آنها سخن از اشتراک خلقت این ذوات مقدس در «نور واحد» آمده است:
 
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « أَنَا وَ عَلِیُّ مِنْ نُورٍ وَاحِد »[1] من و علی از یک نور هستیم.
 
و یا فرمود: « خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مِنْ نُورٍ وَاحِد »[2] و نیز فرمود: «خَلَقَنِیَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ أَهْلَ بَیْتِی مِنْ نُورٍ وَاحِد»[3] خداوند من و اهل بیتم را از یک نور خلق کرد.
 
همانطور که در متن دعای ندبه هم آمده است که { لَحْمُکَ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُکَ مِنْ دَمِی } حضرت علی (ع) خون و گوشت پیامبر (ص) بوده است.
 

علی (ع) همتای قرآن است

ب: عِدل قرآن: بنا بر حدیث ثقلین[4] که با عبارت «لَن یفترقا» بر نبود جدایی و فاصله بین قرآن و اهل بیت علیهم السلام تصریح دارد.
 
 امام علی علیه السلام و خاندان عصمت علیهم السلام همه همتای قرآن کریم‌اند و در هیچ مرحله از مراحل کمالِ وجودی از آن جدا نیستند؛
 
 زیرا افتراق آنها از قرآن حتی در بعضی مراتب، با اطلاق نفی جدایی آنها از یکدیگر که مضمون روشن حدیث شریف ثَقَلین است، منافات خواهد داشت؛
 
 چنانکه اگر اهل‌بیت علیهم السلام تنها همتای مراحل متوسّط یا نازل قرآن باشند، نه قرین اوج آن با این سخن امیرمومنان علیه السلام هم که فرمود: «أنْزِلُوهم بأحْسن منازل القرآن»[5] :
 
 پس آنها (عترت علیهم السلام) را به نیکوترین منزلهاى قرآن فرود آورید، مناسب نخواهد بود.رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
 
«مَن أرادَ أن یَنظُرَ إلى آدَمَ فی عِلمِهِ و إلى نوحٍ فی فَهمِهِ و إلى إبراهیمَ‏ فی حِلمِهِ و إلى یَحیَى بنِ زَکَرِیّا فی زُهدِهِ و إلى موسَى بنِ عِمرانَ فی بَطشِهِ؛ فَلیَنظُر إلى عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ»[6]
 
 آن‏ که مى‏خواهد به دانش آدم، فهم نوح، حلم ابراهیم، زهد یحیى بن‏ زکریا و توانمندىِ موسى بن عمران بنگرد، باید به على بن ابى طالب نگاه کند.
 
امام علی علیه السلام بر اساس آیه ی مباهله به منزله ی جان پیغمبر صلی الله علیه و آله است و چون پیغمبر صلی الله علیه و آله همتای قرآن است.
 
 و قرآن نسبت به سایر کتب آسمانی هیمنه و برتری دارد رسول خدا صلی الله علیه و آله و کسی که به منزله ی اوست؛ یعنی امیرمومنان علیه السلام نیز بر سایر پیامبران؛ حتی پیامبران اولوالعزم علیهم السلام برتری دارد.
 

برتری امام علی (ع)  بر انبیاء از منظر امام صادق علیه السلام

روایت اول:
عبداللَّه بن ولید نقل می ‌کند: امام صادق علیه السلام از من پرسید: نظر مردم درباره ی پیامبران اولوالعزم و امامتان امیرالمومنین علیه السلام چیست؟ (کدام را مقدم و برتر می دانند؟)
 
گفتم: هیچ کس را بر اولوالعزم مقدّم نمى‏دارند.حضرت فرمود: خداوند متعال درباره ی موسى علیه السلام فرمود: «و براى او در آن لوحها از هر گونه پندى چیزى نوشتیم»[7].
 
 و نفرمود: تمام موعظه‏ها را و از قول عیسى علیه السلام فرمود: «و تا برخى از آنچه را که درباره ی آن اختلاف مى‏کنید برایتان بیان کنم»[8]؛
 
اما درباره ی امامتان أمیرالمومنین علیه السلام فرمود: «بگو: میان من و شما خدا گواهى بسنده است و آن که دانش کتاب نزد اوست»[9] و خداوند [درباره آن کتاب‏] فرمود:
 
«و نه هیچ ترى و نه هیچ خشکى مگر آنکه در کتابى است روشن»[10] و نیز فرمود: «و هر چیزى را در امام مبین به شمار آورده‏ایم»[11] و علم و دانش آن کتاب نزد او است.[12]
 
شبیه این روایت که بیانگر برتری علمی و برخورداری از کمالات روحی بالاتر است را می توان در مجامع روایی دیگر مانند "بصائر الدرجات" ملاحظه کرد.[13]
 

روایت دوم:

امام صادق(ع) از یکی از شیعیانش پرسیدند: «نظر دوستاران ما راجع به امیرالمومنین و مقایسه ایشان نسبت به سایر انبیا چیست؟ او گفت: آقا، منظور شما کدام ویژگی حضرت است؟
 
فرمودند: علم ایشان، پاسخ داد: آنان امیرالمومنین را خیلی بزرگ می دانند اما انبیاء اولوالعظم (حضرت محمد (ص)، حضرت عیسی، حضرت موسی، حضرت ابراهیم و حضرت نوح) را اعلم از ایشان می دانند. حضرت پاسخ دادند: خیر، امیرالمنین افضل هستند. [13]
 
 آن شخص با تعجب پرسید: آیا واقعا امیرالمنین از همه انبیا افضل هستند؟! حضرت فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ یَفْتَحُ‏ مَسَامِعَ‏ مَنْ یَشَاء»[15]،
 
خدای متعال اگر بخواهد کسی را هدایت کند گوش دلش را باز می کند تا حرف را بفهمد و اگر قصد هدایت کسی را نداشته باشد گوش دل را می بندد؛
 
یعنی می شنود ولی نمی فهمد. بعد حضرت در ادامه توضیح دادند که من می گویم هرچه نزد همه انبیا بود نزد امیرالمومنین است اما «هُوَ یَسْأَلُنِی هُوَ أَعْلَمُ أَمْ بَعْضُ النَّبِیِّین»‏ تو می گویی امیرالمونین افضل است یا انبیاء اولوالعظم؟!
 

علی (ع) برترین بشر بعد از رسول خدا(ص)

«ابن‌ ابی الحدید» شارح مشهور نهج البلاغه که سنی مذهب است می ‌نویسد: «نقول إنه کان أولى بالأمر و أحق لا على وجه النص بل على وجه الأفضلیة فإنه أفضل البشر بعد رسول الله و أحق بالخلافة من جمیع المسلمین‏»[21].
 
 ما معتقدیم که در امر خلافت، [حضرت] علی [علیه السلام] به دلیل برتری که نسبت به دیگران داشت برای تصدی آن، دارای حق بود و نسبت به دیگران اولویت داشت؛ چرا که برترین بشر بعد از رسول خدا [صلی الله علیه و آله] است.
 

برتری علی (ع) در فهم و حلم و زهد و توانایی بر سایر پیامبران

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مَن أرادَ أن یَنظُرَ إلى آدَمَ فی عِلمِهِ و إلى نوحٍ فی فَهمِهِ و إلى إبراهیمَ‏ فی حِلمِهِ و إلى یَحیَى بنِ زَکَرِیّا فی زُهدِهِ و إلى موسَى بنِ عِمرانَ فی بَطشِهِ؛ فَلیَنظُر إلى عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ»
 
آن‏ که مى خواهد به دانش آدم، فهم نوح، حلم ابراهیم، زهد یحیى بن‏ زکریا و توانمندىِ موسى بن عمران بنگرد، [17].
 

حضرت ابراهیم (ع) شیعه‌ ی حضرت علی علیه‌ السلام

در ذیل آیه‌ ی «وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَ‌اهِیمَ» آمده است که در آن حضرت ابراهیم (ع) شیعه‌ ی حضرت علی علیه‌ السلام شمرده شدند
دلایل دیگری هم وجود دارد که ثابت میکند علی علیه السلام از تمام انبیاء مقام بالاتری داشته است:
 

علی (ع) علت خلقت پیامبر(ص) در حدیث قدسی

حدیث قدسى که در آن خداوند به پیامبر(ص) فرموده است: نگرش به محتواى این حدیث شریف قدسى نه تنها هر گونه ابهام از معناى «لَوْلاکَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلاک وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما
(اگر تو نبودى، جهان را نمى ‏آفریدم و اگر على نبود، تو را، و اگر فاطمه نبود، شما دو نفر را نمى ‏آفریدم.)» برطرف مى ‏شود)
 
 بلکه روشن مى‏ گردد چرا در روز رستاخیز علی علیه السلام میزان در بهشت است و هنگام ورود فاطمه ‏علیها السلام به بهشت، پیامبران الهى از آدم تا دیگران به زیارت فاطمه زهرا علیها السلام مى ‏شتابند.
 
این حدیث شریف همچنین دلیل روشنى بر این مطلب است که چرا هنگامه رستاخیز، پس از برانگیخته شدن مردم و پایان حسابرسى، وقتى پیامبر صلى الله علیه وآله به سوى بهشت مى ‏رود، تنها یک گروه - که گروه فاطمه‏ علیها السلام است - از ایشان پیشى مى‏ گیرد. [18].
 

برتری حضرت علی(ع) از منظر امام رضا (ع)

امام رضا از پدران بزرگوارشان از امیر المؤمنین (ع) از رسول اکرم(ص) روایت میکند که فرمود: خداوند خلقى که بهتر از من باشد و نزد او گرامى‏ تر از من باشد نیافریده است
 
علیّ (ع) گوید به پیامبر اکرم گفتم: اى رسول خدا تو بهترى یا جبرئیل؟
 
فرمود: اى علىّ! خداى تعالى انبیاء مرسلین را بر ملائکه مقرّبین برترى داد و مرا بر جمیع انبیاء و رسولان فضیلت بخشید و پس از من اى علىّ! برترى از آن تو و امامان پس از توست و فرشتگان خادمین ما و دوستداران ما هستند.
 
اى علیّ! کسانى که عرش را حمل مى‏ کنند و کسانى که اطراف آنند به واسطه ولایت ما حمد پروردگارشان را به جا مى‏ آورند و براى مؤمنان استغفار مى‏ کنند.
 
 اى علیّ! اگر ما نبودیم خداوند آدم و حوّا و جنّت و نار و آسمان و زمین را نمى‏ آفرید و چگونه افضل از ملائکه نباشیم در حالى که در توحید و معرفت پروردگارمان و تسبیح و تقدیس و تهلیل او بر آنها سبقت گرفته‏ ایم،
 
 زیرا ارواح ما نخستین مخلوقات خداى تعالى است و او ما را به توحید و تمجید خود گویا ساخت، سپس ملائکه را آفرید و چون ارواح ما را در حالى که نور واحدى بود مشاهده نمودند، امور ما را بزرگ شمردند، ما تسبیح او را گفتیم تا ملائکه بدانند که ما خلقى هستیم آفریده شده و او از صفات ما منزّه است،
 
 بعد از آن ملائکه نیز تسبیح او را گفتند و او را از صفات ما تنزیه کردند، و چون بزرگى شأن ما را مشاهده کردند تهلیل گفتیم تا ملائکه بدانند که هیچ معبودى جز اللَّه نیست و بدانند که ما بندگانى هستیم و نه خدایانى که با او و یا در کنار او پرستیده شویم و گفتند:
 
«لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ‏» و چون بزرگى منزلت ما را مشاهده کردند خدا را تکبیر گفتیم تا ملائکه بدانند که خدا بزرگتر از آن است که بدو رسند و منزلت او عظیم است.
 
 و چون عزّت و قوّتى را که خداوند براى ما قرار داده است مشاهده کردند، گفتیم: «لا حول و لا قوّة إلّا باللَّه العلیّ العظیم» تا ملائکه بدانند که هیچ قدرت و قوّتى جز به واسطه خدا نیست و ملائکه گفتند:
 
 لا حول و لا قوة الّا باللَّه، و چون مشاهده کردند آن نعمتى را که خدا بر ما ارزانى داشته و طاعت ما را واجب شمرده است گفتیم:
 
«الحمد للَّه» تا ملائکه بدانند خداوند به واسطه نعماتى که بر ما ارزانى داشته است حقوقى دارد و ملائکه گفتند: الحمدللَّه . پس به واسطه ما به معرفت خداى تعالى و تسبیح و تهلیل و تحمید او رهنمون شدند.
 
سپس خداى تعالى آدم علیه السلام را آفرید و ما را در صلب او نهاد و به ملائکه فرمان داد که به خاطر تعظیم و اکرام ما بدو سجده کنند سجده آنها براى خداى تعالى عبودیّت و بندگى و براى آدم اکرام و طاعت بود، زیرا ما در صلب او بودیم، پس چگونه ما افضل از ملائکه نباشیم در حالى که همه آنها به آدم سجده کردند.
 
و چون مرا به آسمان ها به معراج بردند، جبرئیل دو تا دو تا اذان و اقامه گفت، سپس گفت: اى محمّد! پیش بایست، گفتم: اى جبرئیل! آیا بر تو پیش بایستم؟ گفت:
 
 آرى، زیرا خداى تعالى پیامبرانش را و على الخصوص تو را بر همه ملائکه برترى داده است، من پیش ایستادم و با ایشان نماز خواندم و هیچ فخرى هم نیست و چون به حجاب هاى نور رسیدیم، جبرئیل علیه السّلام گفت:
 
 اى محمّد! پیش برو و از من باز ایستاد، گفتم: اى جبرئیل! آیا در مثل این موضع از من مفارقت مى‏ کنى؟ گفت: اى محمّد! این نهایت حدّ من است که خداى تعالى براى من مقرّر فرموده است
 
 و اگر از آن درگذرم به واسطه تجاوز از حدودى که پروردگارم مقرّر فرموده است بال هایم خواهد سوخت و در نورى افکنده شدم افکنده‏ شدنى‏ تا بدان جا که خداى تعالى از ملکوتش اراده فرموده بود رسیدم و ندا رسید: اى محمّد! گفتم: لبّیک و سعدیک‏ اى پروردگار من! تبارکت و تعالیت‏،
 
ندا رسید تو بنده من و من پروردگار توأم، مرا پرستش کن و بر من توکّل نما، تو نور من در میان بندگان من و فرستاده من به سوى خلقم و حجّت من در بین مردمانى، بهشت من براى کسى است که از تو پیروى کند و آتش من براى کسى است که با تو مخالفت کند،
 
و کرامتم را براى اوصیاى تو لازم گردانیدم و ثوابم را براى شیعیان تو مقرّر داشتم، گفتم: پروردگارا! اوصیاى من چه کسانى هستند؟ ندا رسید اى محمّد!
 
 اوصیاى تو بر ساق عرش نوشته شده است و من- در حالى که در مقابل پروردگارم بودم- به ساق عرش نگریستم و دوازده نور دیدم و در هر نورى سطرى سبز بود که نام هر یک از اوصیاى من بر آن نوشته شده بود، اوّل ایشان علىّ بن أبى طالب و آخر آنها مهدى امّتم بود، گفتم: پروردگارا!
 
آیا آنها اوصیاى پس از من هستند؟ ندا آمد که اى محمّد! آنها اولیا و دوستان و برگزیدگان و حجّت هاى من بر خلایق پس از تو هستند و آنها اوصیا و خلفاى تو و بهترین خلق من پس از تو مى‏ باشند، به عزّت و جلالم سوگند که به واسطه ایشان دینم را چیره و کلمه‏ ام را بلند مى‏ نمایم.
 
 و توسّط آخرین آنها زمین را از دشمنانم پاک مى‏ گردانم و مشرق و مغرب زمین را به تملیک او در مى‏ آورم و باد را مسخّر او مى‏ کنم و گردنکشان سخت را رام او مى‏ سازم و او را بر نردبان ترقّى بالا مى‏ برم .
 
و با لشکریان خود یاریش مى‏ کنم و با فرشتگانم به او مدد مى‏ رسانم تا آنکه دعوتم را آشکار کند و مردمان را بر توحیدم گرد آورد، سپس ملکش را تداوم بخشم و روزگار را در اختیار اولیاى خود قرار دهم تا روز قیامت فرا رسد. [19].
 
برتری علی (ع) بر پیامبران از منظر شخص امیر الموئمنین(ع)
روایتی که در پاسخ صعصعه بن صوحان به همین سوال داده شد که حضرت علی (ع) فرمود «خوب نیست که کسى از خودش تعریف نماید» « تزکیة المرء لنفسه قبیح» [20]
 

من از حضرت آدم افضل مى‏ باشم

 لکن از این جهت که خداوند فرموده است «نعمت‏هاى خدادادى به خود را نقل کنید وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ  [21] باید بگویم «من از حضرت آدم افضل ام».
 
صعصعه دلیل این برترى را جویا شد و خلاصه پاسخ امام على علیه السلام چنین است «براى آدم همه جور وسایل راحتى و آسایش و نعمات در بهشت فراهم بود و فقط خداوند او را از خوردن گندم منع نمود. با وجود این ممنوعیت، آدم از گندم خورد و از بهشت رانده شد.
 
 در حالى که من از خوردن گندم منع نشده‏ام، و چون دنیا را قابل توجه نمى‏بینم به میل و اراده خود، هرگز نان گندم نخورده‏ام». منظور حضرت آن است که کرامت و فضیلت افراد نزد خداوند به زهد، ورع و تقواى آن‏ها است.
 
 هر کسى از دنیا اعراض بیشترى داشته باشد، یقیناً نزد خدا مقرب‏تر است. کمال زهد و تقوى هم، اجتناب از حلال ممنوع نشده است که ایشان این کار را انجام داده‏اند.
 

من از حضرت نوح افضل مى‏ باشم

سپس صعصعه پرسید «شما افضل اید یا نوح شیخ الانبیاء؟» حضرت پاسخ داد «من از نوح افضل ام» و علت این برترى بر نوح را چنین فرمود «نوح علیه السلام قوم خود را به سوى خدا دعوت کرد، ولى آن‏ها او را اطاعت نکردند و به آن بزرگوار آزار و اذیت بسیارى رساندند.
 
 سپس نوح پیغمبر، آنان را نفرین کرد و گفت پروردگارا! احدى از کافرین را بر روى زمین باقى نگذار. اکنون با وجود این‏که بعد از وفات خاتم الانبیا، صدمات و آزار فراوانى از این امت به من رسیده است، هرگز آنان را نفرین نکرده و کاملًا صبر پیشه کردم».
 
ایشان صبر خود را در خطبه شقشقیه چنین توصیف مى‏کند « فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا».در حالى صبر نمودم که در چشمم خار و در گلویم استخوانى بود.».[22]
منظور امام این است که هر کس که بر بلاها و سختى‏ها بیشتر صبر داشته باشد مقرب ‏تر است.
 

من از حضرت ابراهیم افضل مى ‏باشم

آنگاه صعصعه پرسید «شما افضل هستید یا ابراهیم علیه السلام؟» ایشان پاسخ داد «من از ابراهیم افضل مى‏باشم» و دلیلش را در قرآن، از زبان ابراهیم علیه السلام چنین مى‏فرماید رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى‏ قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى‏ وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی؛
 
پروردگارا چگونگى زنده کردن مردگان را به من نشان ده. خداوند فرمود آیا باور ندارى؟ پاسخ داد چرا باور دارم، اما مى‏خواهم با مشاهده آن دلم آرام گیرد».  [23]
 
اما من گفتم «اگر کشف حجاب گردد و پرده‏ها بالا رود، یقین من زیادتر نخواهد شد».  [24] منظور امام آن است که علو درجه هر کس، درجه یقین او مى‏باشد که واجد مقام حق الیقین گردد.
 

من از حضرت موسی افضل مى‏ باشم

در ادامه پرسشِ صعصعه، امام خود را از موسى علیه السلام نیز افضل و برتر خواند و دلیل آن را چنین فرمود «وقتى که خداوند او را ماموریت داد تا به دعوت فرعون به مصر رود، مطابق قرآن مجید، ایشان عرض کرد.
 
 رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ وَ أَخِی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِی رِدْءاً یُصَدِّقُنِی إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ؛ «خداوندا من از آنان یک نفر را کشته‏ام و مى‏ترسم که آنان مرا به قتل برسانند.
 
برادرم هارون را که زبان فصیح‏تر و گویاترى از من دارد، با من همراه گردان تا یاور و شریک من در امر رسالت باشد، و مرا تصدیق نماید؛ زیرا مى‏ترسم آن‏ها رسالتم را تکذیب نمایند».  [25]
 
اما موقعى که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به من مأموریت داد تا به مکه معظمه روم، و آیات اول سوره برائت را در بالاى بام کعبه بر کفار قریش قرائت نمایم-
 
با آن‏که در آنجا کمتر کسى را مى‏توان یافت که یکى از خویشان و بستگانش به دست من کشته نشده باشد هرگز و ابداً نهراسیدم. امر پیامبر خدا را اطاعت نمودم و به تنهایى مأموریت خود را انجام داده، آیات سوره برائت را بر آنان قرائت نموده و مراجعت کردم
 
این سخن امام کنایه از توکل او به خدا است؛ چون هر کس توکلش بیشتر باشد فضیلت بیتشرى دارد و موسى کلیم اللَّه به برادرش هارون اتکا و اعتماد داشت، ولى امیرالمؤمنین علیه السلام به طور کامل به خداى بزرگ توکل و اعتماد نمود.
 

من از حضرت عیسى افضل مى‏ باشم

همچنین امام على علیه السلام خود را برتر و افضل از عیسى مسیح دانست و دلیل آن را نیز چنین بیان کرد به اذن و قدرت پروردگار، وقتى جبرئیل در گریبان مریم دمید، او حامله شد و زمانى که موقع وضع حملش رسید به مریم وحى شد که « اخرجی عن البیت‏فإنّ هذه بیت العبادة لا بیت الولادة».
 
«از خانه بیت المقدس بیرون آى، این خانه محل عبادت است نه محل ولادت و زایشگاه.» [26] به همین دلیل از بیت المقدس بیرون رفت و عیسى در بیابان خشکیده‏اى متولد شد.
 
 اما وقتى مادر من- فاطمه بنت اسد- درد زاییدن گرفت در وسط کعبه به مستجار کعبه متوسل شد و گفت بارالها بحق این خانه کعبه و بحق کسى که این خانه را بنا نهاده است، درد زایمان را بر من سهل و آسان گردان.
 
 در همان وقت دیوار کعبه شکافته شد و مادرم فاطمه با نداى غیبى به داخل خانه راه یافت، من در همان خانه کعبه متولد شدم.
 
بنابراین چون مکه معظمه بر بیت المقدس برترى دارد و مریم از زادن عیسى در بیت المقدس- مکانى پائین‏تر از مکه- نهى شد؛
 
 ولى مادر على علیه السلام، براى زادن او به درون کعبه- مکانى برتر از بیت المقدس- دعوت شد، بدین جهت روح، نفس و بدن او از عیسى پاکیزه‏تر است.
 

برتری علی (ع) بر پیامبران در روایات اهل سنت

بالاخره کسانى چون ابن ابى‏الحدید، امام حنبل، امام فخر رازى، شیخ سلیمان بلخى حنفى و بسیارى دیگر، حدیث زیر را از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نقل نموده‏اند که فرمود «هر کس مى‏خواهد به علم آدم نظر کند، به علم على توجه کند.
 
 هر کس مى‏خواهد حقیقت تقواى نوح و حکمت او را ببیند و نیز حلم و خلت ابراهیم، هیبت موسى و عبادت عیسى را ببیند پس به سوى على بن ابى‏طالب علیه السلام نظر کند».
 
« من أراد أن ینظر إلى آدم فی علمه و إلى نوح فی تقواه و إلى إبراهیم فی حلمه و إلى موسى فی هیبته و إلى عیسى فی عبادته فلینظر إلى علی بن أبی طالب علیه السلام».  [27]
 
 بالاخره میرسید على همدانى شافعى در پایان این حدیث مى‏افزاید «فإنّ فیه تسعین خصلة من خصال الأنبیاء جمعها اللَّه فیه و لم یجمعها فی أحد غیره.نود خصلت از خصلت‏هاى انبیا در حضرت على علیه السلام جمع مى‏باشد که در کس دیگر نمى‏باشد».  [28]
 
البته تشبیه نمودن على علیه السلام به آدم از بعد علم، بدان جهت است که خداوند در قرآن مجید مى‏فرماید وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها؛ «خداوند همه اسماء را به آدم آموخت»  [29]
 
 و تشبیه نمودن حلم على علیه السلام به حلم ابراهیم از آن جهت است که خداوند در سوره توبه فرمود إِنَّ إِبْراهِیمَ لَأَوَّاهٌ حَلِیمٌ؛ به درستى که ابراهیم بردبار و حلیم بود».  [30]
 
بنابراین چنانچه کسى در ویژگى بارز هر یک از انبیا با آن نبى مساوى شد مى‏توان نتیجه گرفت که تمام ویژگى‏هاى همه انبیا را دارد و لذا برترى او بر آن‏ها اثبات مى‏گردد.
 

مقایسه علم موسی(ع) و خضر(ع) در مقابل علی  علیه السلام

آنچه خداوند به موسی کلیم داد همه علم الکتاب نبود بلکه بخشی از آن بود که در آیه قرآن تعبیر شده است به «مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ»[31]
 
 لذا نقل شده است که موسی کلیم وقتی به مقام نبوت رسید و الواح تورات را دریافت کرد مطلبی به ذهنش خطور کرد که: «خداوند در این دوران اعلم از من ندارد، اما خداوند متعال به او خطاب کرد: یک معلم الهی است که علمش را از ما یاد گرفته است «وَ إِذاً لَآتَیْناهُمْ مِنْ لَدُنَّا أَجْراً عَظیماً»[32]
 
 تو باید بروی و او را در محل تلاقی دو دریا پیدا کنی. موسی کلیم به همراه یوشع بن نون راه افتاد «وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً»[33]
 
 و گفت: من در محل تلاقی دو دریا می گردم تا این که آن معلم الهی را پیدا کنم و شاگردی او را کنم و اگر او را پیدا نکردم دوران طولانی را (هشتاد سال و بیشتر) می گردم .
 
تا بتوانم او را پیدا کنم. حضرت موسی به همراه وصیش گشت تا این که در محل تلاقی دو دریا هر دو خسته شدند و هنگامی که خواستند ماهی بریان شده ایی که به همره داشتند را بخورند ناگهان دیدند که ماهی زنده شد و به دریا رفت.
 
 همراه حضرت موسی این صحنه را دید اما حضرت این صحنه را ندید و عبور کرد. بعد از گذش زمانی حضرت موسی فرمود: «فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً»[34]
 
غذایمان را بیاور تا بخوریم که خیلی خسته شدیم. همراه حضرت عرض کرد: آن جایی که کنار سنگ تکیه داده بودیم ماهی زنده شد و به دریا رفت. همین که موسی کلیم این را شنید فهمید که آن معلم الهی که نفسش مایه حیات است آن جا است؛ پس برگشت و او را پیدا کرد و بنای شاگردی او را  گذاشت.
 
آن معلم به موسی عرض کرد: «قالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطیعَ مَعِیَ صَبْراً»[35] تو نمی توانی با من راه بیایی، چون علومی پیش من است که تو آن ها را نمی فهمی و با من درگیر می شوی.
 
 پس معلم از حضرت قول گرفت که چیزی نگوید و هر وقت لازم بود خود او توضیحات لازم را دهد. آن شخص سه چشمه از علمش را به حضرت نشان داد و در  هر سه جا ایشان اشکال کرد. بنابراین معلم فرمود:
 
«هذا فِراقُ بَیْنی‏ وَ بَیْنِکَ»[36] دیگر باید از هم جدا شویم و سپس اسرار کارهایش را به موسی عرض کرد. در روایت داریم که این معلم حضرت خضر (ع) بود.
 
در بصائر الدرجات آمده است که امام صادق (ع) در روایتی فرمود: «وقتی موسی کلیم با حضرت خضر مواجه شد یک سؤال از حضرت خضر  پرسید که ایشان جوابش را نمی دانستند، یک سؤال هم خضر نبی از حضرت موسی پرسید که ایشان نتوانست آن را جواب دهد، بعد حضرت صادق (ع) فرمود:
 
اگر من بودم هم سؤال موسی را جواب می دادم و هم سؤال خضر را و هم سؤالی می پرسم که هیچ کدام جواب آن را ندانند!» پس درجه علمی ائمه (ع) از خضر نبی که سرچشمه معارف بودند بیشتر است و ایشان شاگردی ائمه را می کردند.
 
خلاصه یکی از اسامی امیرالمومنین در قرآن این است: «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»، کسی که همه علم الکتاب در نزد اوست. از امام صادق در کافی نقل شده است که:
 
«آیا در قرآن دیده ای که خداوند در باب کسی که در خدمت حضرت سلیمان بود و علم الکتاب داشت و تخت بلقیس را از یمن به شام آورد می فرماید: «عِفْریتٌ مِنَ الْجِنّ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِ»[37]
عفریتی از میان جن ها به سلیمان پاسخ داد قبل از این که از جایت برخیزی تخت را حاضر می کنم. بعد قرآن می فرماید: «قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتاب»[38]کسی که در نزد او علمی از کتاب بود نه همه علم الکتاب از اسم اعظمی که در نزدش بود استفاده کرد.
 
 و در یک چشم به هم زدن فاصله بین یمن تا شام را جمع کرد و تخت را آورد و بعد زمین را دوباره پهن کرد. امام صادق به صدیق فرمود: می دانی آن شخص چقدر علم الکتاب داشت؟
 
گفت: خیر، حضرت فرمود: او فقط دارای قطره ای از دریای علم الکتاب بود! بعد فرمودند: «وَ اللَّهِ عِنْدَنَا عِلْمُ‏ الْکِتَابِ‏ کُلُّه» [39]،
 
همه علم الکتاب در نزد ماست ». حتی در بعضی از روایات آمده است که آن شخص به اندازه ایی که پر پشه هنگام تماس با آب از آن برخوردار می شود به همان اندازه از علم الکتاب بهره مند بود. لذا ائمه به همه عالم احاطه دارند.

نتیجه:
در بین علمای شیعه هیچ اختلافی نیست درباره اینکه که شأن اهل بیت علیهم السلام از تمامی انبیاء و ملائک مقرب و هر مخلوق دیگری بالاتر است...
امام علی علیه السلام بر اساس آیه ‌ی مباهله به منزله ‌ی جان پیغمبر صلی الله علیه و آله است و چون پیغمبر صلی الله علیه و آله همتای قرآن است و قرآن نسبت به سایر کتب آسمانی هیمنه و برتری دارد.
 
 رسول خدا صلی الله علیه و آله و کسی که به منزله ‌ی اوست؛ یعنی امیرمومنان علیه السلام نیز بر سایر پیامبران؛ حتی پیامبران اولوالعزم علیهم السلام برتری دارد.
 
به این دلیل قرآنی می ‌توان ضمیمه های روایی بالا را نیز اضافه کرد و به غنای بحث افزود.شهادت خداوند به پاکی و طهارت خاندان پیامبر اعظم و شخص امیرمؤمنان علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) و ملقب شدن به نفس رسول خدا که برترین مقام معنوی برای آن حضرت است.
 
 و حدیث معروف که در آن از ویژگی‌های بارز و ممتاز پیامبران بزرگی همچون آدم، نوح، موسی، عیسی، ابراهیم و (علیهم‌السلام)، یاد شده و در آن فرد شایسته‌ای که نمادی از این امتیازات و ویژگی‌های بی‌مانند است معرفی می‌شود، تمامی این اوصاف و امتیازات گویای برتری او بر همه آنان غیر از رسول اعظم است.
 

پی نوشت:

1. رجال الکشی 1/232
2. علل الشرایع 1/134
3. کفایة الاثر 71
4. کافی 2/415
5. نهج البلاغه خطبه 87
6. تاریخ دمشق42/313، البدایة والنهایة 7/357، شواهد التنزیل 1/103، ذخائر العقبى ص 168
7. اعراف/145
8. زخرف/63
9. رعد/42
10. انعام/59
11. یس/12
12. الإحتجاج على أهل اللجاج 2/375
13. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم 1/227-231
14. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج‏1، ص: 213
15. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 239
16. شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید 1/140. او می نویسد که با تمام برتری یی که امام علی علیه السلام داشت اما کار خلافت را به دیگران واگذار کرد برای مصلحتی که پیشامد کرده بود.
17.ذخائر العقبى ص 168
18.فضائل و مصائب حضرت زهرا علیها السلام، تألیف حضرت آیت الله العظمى روحانى (دام ظله)، ص 12
19.علل الشرائع، ج‏1، ص:5 تا 7.
20.قرآن کریم .
21.ابن شهرآشوب مازندرانى، مناقب آل أبی طالب (ع)، مؤسسه انتشارات علامه قم، 1379 هجرى..
22.ابن شهر اشوب ،مناقب آل أبى طالب ،مطبعة الحیدریة 1376 ه 1956م نجف .
23.ابن مغازلى شافعى‏،مناقب الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام‏، ناشر دار الأضواء،مکان چاپ بیروت‏؛سال چاپ 1424 ق‏،نوبت چاپ سوم‏ . ؛
24.اسماعیل انصارى‏،اسرار آل محمد ،ناشر الهادى‏،مکان چاپ قم‏،سال چاپ 1416 ق‏،نوبت چاپ اول‏، ‏
ابن أبى الحدید ، شرح نهج البلاغه ابن ابى‏الحدید؛ ناشر مکتبة آیة الله المرعشی‏،مکان چاپ قم‏،سال چاپ 1378- 1383 ه ش‏.
25. سید رضى ،نهج البلاغه خطبه سوم ، ناشر هجر.
26.سید هاشم رسولى محلاتى‏،ارشاد-ترجمه رسولى محلاتى ، ناشر اسلامیه‏،مکان نشر تهران‏،نوبت چاپ دوم‏.
27.سبط ابن جوزى‏،تذکرة الخواص‏،منشورات الشریف الرضی‏،مکان چاپ قم‏،سال چاپ 1418 ق‏نوبت چاپ اول‏.
28.سید محمد موسوی سلطان الواعظین شیرازی ،شبهاى پیشاور، ناشرناجی جزائری،چاپ اول 1383.
29.سید بن طاووس حسنى- ترجمه داوود الهامی‏؛ الطرائف ، ناشر نوید اسلام‏،مکان چاپ قم‏،سال چاپ 1374 ش‏،نوبت چاپ دوم‏.
30.سید مرتضى فیروز آبادى ،فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ناشر اسلامیه،مکان چاپ تهران سال چاپ 1392 ق نوبت چاپ دوم.
31.سوره اعراف/آیه 145.
32. سوره نساء/ آیه 67.
33. سوره کهف/60 آیه.
34. سوره کهف/ آیه 62.
35. سوره کهف/ آیه 67.
36. سوره کهف/78 آیه.
37. سوره نمل/ آیه 39.
38. سوره نمل/40 آیه.
39.الکافى ، ج ۱ ، ص ۲۲۹ ، ح ۵
 

منابع:

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/03/27/143907
http://www.askquran.ir/archive/index.php/t-33850.html
https://www.porseman.com/article//164438
https://www.mashreghnews.ir/news/738531
https://hawzah.net/fa/Question/View/2191
http://www.rohani.ir/fa/ndt/938
http://hadith.net/post/48405
https://fa.wikifeqh.i