کاشفي و تفسير قرآن(4)


 






 
شيوه نگارش اين تفسير که در هرات شروع به نوشتن آن نموده به همان روش اهل سنت و جماعت نوشته شده و در خلال آيات از کلمات عرفاني و اشعار شيرين و دلپذير فارسي نيز آورده است.
اميرعلي شير به عرفا اردت داشته و خود را از زمره پيروان طريقت مي شمرده و در ايّام زندگاني خويش مساجد، مدارس، خانقاه ها و رباطها بنا نهاده که هر يک از مهمّ ترين ابنيه آن زمان بوده است.
پيش از تفسير کاشفي، ترجمه تفسير طبري به فارسي نوشته شده و دومين تفسير پيش از تفسير مواهب عليه، تفسير مشهور شيخ ابوالفتوح رازي است. تفسير تاج التراجم ابوالمظفر اسفرائيني م. 471ه نيز از تفاسير پيش از تفاسير کاشفي است.
سلطان حسين بايقرا که نزديک به 40سال سلطنت و حکمراني داشت و در اين مدت علما و ادبا را تشويق مي نمود، اميرعلي شيرنوايي را به وزيري خويش برگزيند. وزير دانش دوست دانش پرور او طرفدار زبان فارسي بود و به تشويق او کتابها نوشته شد و تصنيف همين تفسير نيز بر نام اميرعلي شيرنوايي مي باشد که در سال 879 آغاز و در 899 به پايان رسانيده و در متن تفسير، اشعار فارسي و عربي گنجانده است.
کاشفي در تفسير خود گرد مسائل نحوي و صرفي و بلاغي آيات نگشته و فقط به ترجمه و تفسير آيات پرداخته و گه گاه اشعاري را در ضمن آيات و تفسير آنها آورده است که البته در آوردن اشعار مبتکر نيست.
مثلاً پس از ترجمه و تفسير آيه 200 سوره بقره: «و منهم مَن يقول ربّنا آتنا في الدنيا حسنه و في الآخره حسنه و قنا عذاب النار» مي نويسد(1) حسنه اين جهان؛ زني صالحه و حسنه آن عالم؛ حوري پسنديده و عذاب النار، زن ناشايسته زشت خوي سخت گوي.
زن بد در سراي مرد نکو
هم در اين عالم است دوزخ او
زينهار از قرين بد زنهار
و قنا ربّنا عذاب النار
و نيز در تفسير آيه 58،سوره نساء(4)[يا ايها الذين آمنو اطيعو الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم...] به اين دو بيت تمثّل جسته است(2)
هر که سر بر خط فرمان دليل ننهد
کي ميّسر شودش روي به راه آوردن
هر که خواهد که به سر منزل مقصود رسد
بايدش پيروي راه نمايان کردن
کاشفي که نويسنده و مفسّر سده نهم هجري است در تفسير پيرواني يافت که يکي از آنها «علي بن حسن زواره اي» است صاحب تفسير «ترجمه الخواص» او از مردم مدينه السادات زواره اردستان است و از شيعيان معروف که براي تکميل تحصيل به هرات رفته و قسمت اخير عمر کاشفي را در هرات درک کرده و از محضر او بهره برده است.
تفسير ترجمه الخواص زواره اي، عباراتي را از تفسير کاشفي گرفته ولي روش نگارش تفسير او با شيوه تفسير کاشفي تفاوت بسيار دارد زيرا کاشفي به روش اهل سنت و جماعت تفسير خود را نگاشته و زواره اي به روش مفسران شيعه و در تفسيرش اخبار و احاديث اهل بيت را درج نموده است.(3) زيرا او در تفسيرش به صراحت آيه: يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليک من ربک و اين لم تفعل فما بلّغت رسالته والله ليعمک من الناس... در خلافت و نصب امامت علي عليه السلام مي داند. مولي فتح الله کاشاني که در فقه، تفسير و کلام استادي و مهارتي به سزا داشت از شاگردان معروف علي بن حسن زواره اي است
البته زواره اي در روزگار شاه طهماسب صفوي، تفسير ترجمه الخواص را تاليف کرد تا جانشين مواهب عليه گردد زيرا ترجمه الخواص از لحاظ عبارت از کاشفي است و زواره اي در خلال بعضي عبارات آيات و اخبار و احاديث اهل بيت را درج نموده است.
ملا فتح الله کاشاني شاگرد زواره اي در واقع همان روش کاشفي استاد استادش را در تفسير دنبال کرده و مهج الصادقين ملا فتح الله کاشاني مانند مواهب عليه و ترجمه الخواص، تفسيري است به فارسي که بر قرآن کريم نوشته شده به روش مفسّران شيعه که اخبار و احاديث اهل بيت در آنها درج گرديده که نويسنده منهج الصادقين با لحني شديدتر از زواره اي گفتار اهل سنت و جماعت را در تفسيرش ردّ مي کند.
مواهب عليه مورد نظر مفسّران فارسي زبان واقع شد. مفسران تازي زبان هم پس از او، در کتب خويش از اين کتاب بهره جسته از آن جمله نويسنده تفسير روح البيان است.
يکي ديگر از تفاسير عرفاني، تفسير روح البيان، نوشته اسماعيل حقّي بروسوي است متوّفي به سال 1127ه.ق که تفسير خود را در 10جلد نوشته است.
او چون به شعر فارسي انس و الفت زيادي داشت لذا در تفسير عربي خود به طور متوسّط در هر صفحه چهار بيت شعر و بيشتر از مولوي، در ضمن تفسير آيات کلام الله مجيد آورده [خود او هم شعر مي سروده ولي اشعار ش از پختگي و انسجام و لطافت خالي است و از نظر وزن هم اشکالاتي دارد.]
روي هم رفته تفسير رو ح البيان، مجموعه اي است از معارف اسلامي.
در تفسير روح البيان، از اشعار سعدي، حافظ، جامي، عطّار، صائب، اميرخسرو دهلوي، کمال الدين اسماعيل، براي استشهاد به مفاهيم عرفاني، نقل شده و اسماعيل حقّي از اشعار عرفاني فارسي، بهره جسته و همين استشهاد به شعر فارسي، لطافت خاصّي به تعبيرات عرفاني او داده است [گو اينکه در برخي از موارد به مضمون آيه بي توجّه بوده است.]
اسماعيل حقّي، در تفسير خود، در زمينه هاي اخلاقي و عرفاني به شعر فارسي فراوان استناد کرده و ضمن آياتي که در باب تقوا، احسان، توکّل، عفو اِغماض و نهي از تکبّر است، ذيل آيه، اشعاري هم از شاعران عارف زبان فارسي آورده است.
با آنکه در تفسير روح البيان، از شأن نزول آيات، احکام، قراءات، نکات بلاغي بحث شده ولي چون مؤلّف تفسير -اسماعيل حقّي -يک عارف اهل سير و سلوک است و با تأليفات عارفان آشنا، روي همين اصل تفسير در يک تفسير عرفاني است؛ زيرا مثلاً ذيل آيه 24سوره حشر، اشعاري در باب وحدت وجود، اشعاري از جامي را، چاشني سخن خود کرده است و ذيل آيه 24سوره «نازعات» اشعار مولوي و در مداومت به ذکر «الله تعالي» ذيل آيه 10سوره جمعه.
«فَاِذا قُضِيَتِ الصّلوةُ...»
اسماعيل حقّي گفته است:
از ذکر خدا مباش يکدم غافل
کز ذکر بود خير دو عالم حاصل
ذکر است که اهل شوق را در همه حال
آسايش جان باشد و آرامش دل
(ر.ک. ج9،ص525،تفسير روح البيان)
در خلوص بندگي و عبارت ذيل آيه سوره الشّعَراء(26)/145
«وَ ما اَسئلُکُم عَلَيه من اَجرٍ»
آورده است:
تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مَکن
که خواجه خود روش بنده پروري داند
(ر. ک. ج1،ص294،تفسير روح البيان)
تفسير «بيان السعاده في مقامات العباده» تأليف عارف جليل القدر حاج سلطان محمّد جَنابِدي [لقب طريقتي ايشان سلطان عليشاه است] و در سال 1327ه.ق فوت شده از توع تفاسير عرفاني است.
او در اين تفسير، نکات دقيق عرفاني، فلسفي و ادبي را بيان کرده و آنچه گفته است، مستند به اخبار است و احاديث مروّي از مصادر عصمت عليه السّلام.
مفسّر محترم با آنکه تفسيرش به زبان عربي است ولي در بعضي جاها براي اثبات موضوعي به اشعار عرفاني فارسي تمثّل جسته و شعر را چاشني سخن خود کرده است.
مثلاً در جلد دوم، ص353 آنجا که گفته است: عشق از صفات خداست و به عشق آسمانها و زمين ها، استوار مي گردد و اگر عشق نباشد ملک و ملکوت پابرجا نخواهد بود و عشق است که در تمام وجود ساري و جاري است، اشعاري بدين شرح بيان کرده است:
هر چه گويم عشق را شرح و بيان
چون به عشق آيم خجل باشم از آن
مفسّر محترم، طهارت نفس و پاکي روان را براي عشق لازم دانسته است.
مفسّر محترم، قرآن را کتاب منزل بر حضرت محمد«ص» دانسته و آن را امام صامت و عترت را امام ناطق و مبيّن قرآن، معرّفي کرده است.
«اينَّ العِترَه مُبيّنوا القُرآنَ فَالقُرآنَ اِمامٌ صامتٌ وَ العِترَةُ قرآنٌ ناطِقٌ»(رک. ج1،ص2تفسير بيان السعاده)
تفسيري که ملاصدرا نوشته، مربوط است به تفسير قسمتي از سوره ها و آيات قرآني، در تفسير مزبور ملّاصدرا، سوره فاتحه و سوره بقره را تا آيه 61 تفسير کرده و آيه الکرسي و آيه النور را هم، تفسير کرده است. ملّاصدرا علاوه برآن، سوره هاي: سجده، ياسين، الواقعه، الحديد، الجمعه، الطّلاق، الضّحي، الزلزال، و چند سوره ديگر را نيز تفسير کرده است. تفسير او، يک تفسير کامل قرآن نيست، بلکه قسمت هايي از قرآن را تفسير کرده و نه تمام آن را.
تفسير ملاصدرا، بسيار قابل استفاده مي باشد، زيرا از روي اين تفسير مي توان عرفان شيعه را به ثبوت رسانيد. اين تفسير در سال 1322ه.ق در شيراز با چاپ سنگي در 617 صفحه به قطع بزرگ چاپ شده است. ملاعلي نوري دانشمند ايراني م. 1246ه.ق حاشيه اي بر تفسير ملّا صدرا نوشته است.
برخي از علماي شيعه، عقيده دارند که آيات قرآني، علاوه بر مکاني ظاهري، داراي معاني باطني هم مي باشد و آن را مي فهمند و برخي ديگر معاني باطني را و کمي از افراد هم، دومين معاني باطني را که در معاني باطني اوّل مستتر است. لذا مفسّران قرآن مي توانند از يک آيه، چيزهايي استنباط نمايند که به نظر ديگران نرسيده است. اينست که مي گوييم: مطالعه تفسيرهاي متعدّد براي کساني که بخواهند به کُنهِ آيات قرآني و ماهيّت عقايد اسلامي و اصل اعتقادات شيعه 12امامي پي ببرند، لازم است. ملّاصدرا که شيعه دوازده امامي است نسبت به معاد جسماني، نظريه اي مانند تمام شيعيان دارد و معاد جسماني يعني بازگشت انسان را پس از مرگ، با فلسفه خود تطبيق داده است.
ملّاصدرا در کتاب «مفاتيح الغيب» خود عرفان شيعه را با تطبيق با آيات قرآني و احاديثي که از امامان 12گانه شيعه در دست مي باشد، بيان کرده است.
ملّاصدرا در کتاب «متشابهات القرآن» که مربوط است به تفسير بعضي از آيات قرآن- که فهم معاني، آن، دشوار است، متشابهات قرآن را، از لحاظ عرفان شيعه که فلسفه اوست، مورد تفسير قرار داده است.
تفسير چهار جلدي مواهب عليّه که به تصحيح استاد سيد محمدرضا جلالي نائيني انجام شده در ص454آخرين سوره قرآن يعني سوره الناس را پس از آنکه آيه آيه ترجمه و سپس تفسير کرده است سرانجام شعر معروف حکيم[=ثنائي(4)] را ذکر کرده است.
اول و آخر قرآن ز چه باءآمد و سين
سين اند ره دين رهبر تو قرآن بس

پی نوشت:
 

1- ر.ک. تفسير مواهب عليه، ص71
2- ر.ک. تفسير مواهب عليه، ص251
3- ر.ک. مقدمه محمدرضا حاجي نائيني بر تفسير کاشفي، ص97.
4- در کتاب با ثاء مثلثه، ضبط شده است.
منابع و مآخذ
1ـ محمد جواد بلاغي، آلاءُ الرحمن في تفسير القرآن: چاپ قم، الطبعه الثانيه، 2جزء در يک مجلّد13/1
2ـ همان مأخذ 13/1
3ـ همان مأخذ185/1
4ـ همان مأخذ 87/1
5ـ ابومسعود محمدبن العمادي تفسير ابي السعود المسمّي ارشاد العقل السليم الي مزايا القران الکريم و جلد در 5 مجلّد، قاهره افست بيروت 136/5
6ـ شيخ طنطاوي الجواهر في تفسيرالقرآن الکريم، مصر، دارالفکر، در 13مجلّد ص3مقدمه.
7- دکتر محمدحسين ذهبي، التفسير و المفسّرون بيروت، داراحياء التراث العربي508/2
8ـ الجواهر في تفسيرالقران الکريم 79/1
9ـ التفسير و المفسّرون،517/2
10ـ آلاء الرحمن في تفسير القرآن141/2
11ـ التفسير و المفسّرون ،53/2
12ـ الهدايه و العرفان في التفسيرالقران بالقران به نقل از: التفسير و المفسّرون 535/2
13ـ السيد محمدحسين الطباطبايي الميزان في تفسيرالقران دارالکتب الاسلاميه طهران،1392ه.ق الجزء الثالث/199و ترجمه تفسيرالميزان21/6
منابع و مآخذ
14ـ الهدايه و العرفان في تفسيرالقرآن بالقران به نقل از التفسير و المفسرون 536/2
15ـ مأخذ سابق به نقل از التفسير و المفسّرون 540/2
16ـ تفسيرنمونه (9و10)به قلم جمعي از نويسندگان، زير نظر دانشمند محترم ناصر مکارم شيرازي 12/صص9و10
17ـ تفسير سوره الفاتحة، شيخ محمد عبده ص54به نقل از التفسير و المفسّرون556/2
18ـ براي آگاهي بيشتر رجوع شود به: تفسيرالقرآن الکريم الشهير به تفسير المنار، شيخ محمد عبده تأليف السيد محمد رشيد رضا، بيروت الطبعه الثانيه15/1
19- مأخذ پيشين352/1
20- سيد قطب في ظلال القران، الطبعه الخامسه، دار احياء التراث العربي، بيروت، لبنان در 8مجلّد 1386ه 1967م صص154و1/155.
 

منبع:پايگاه نور- ش 14