الاغي که با بارش از سرازيري برفي پايين مي رفت
الاغي که با بارش از سرازيري برفي پايين مي رفت
الاغي که با بارش از سرازيري برفي پايين مي رفت
الاغ مشهدي حسن واقعا الاغ عجيبي بود . هر روز کار بد و شيطنت آميزي به فکرش مي رسيد . مثلا ديروز گمان مي کرد که گربه شده و مشهدي حسن و ننه خاور داشتند از دست او ديوانه مي شدند . چند روز پيش شير شده بود و صداي عرعر وحشتناکش تمام روستا را پر کرده بود . امروز او فکر جالبي کرد : اينکه وقتي مشهدي حسن به فروشگاه مي رود تا بارش را بفروشد ، او از سرازيري بزرگي که حسابي ليز شده بود ليز بخورد . واي به نظرش چه هيجان انگيز بود ! سرانجام وقتش رسيد . مشهدي حسن مثل هميشه به فروشگاه رفت ، الاغ تخته چوب بزرگي برداشت و ليز خورد و مثل فشنگ در آسمان لحظه اي عرعر مي کرد و بعد با چهار سمش به زمين خورد . از شدت درد مشهدي حسن را صدا زد . ديگر چيزي نفهميد وقتي به هوش آمد ، خودش را در دامپزشکي ديد . دکتر گفت که سه پايش شکسته است يا بايد درد بکشد يا بايد حسابي رويش خرج کرد تا سه پايش سالم بشود . مشهدي حسن از الاغ قول گرفت که ديگر اين کار را نکند . الان بعد از 2 سال هر سه پايش خوب شده است .
/ج
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}