16 مهر 1389 / 29 شوال 1431 / 8 اكتبر 2010


 

 
هواپيماهاي جمهوري اسلامي ايران مراكز صنعتي و نظامي رژيم بعثي عراق را بشدت بمباران كردند. اين حمله درپاسخ به بمباران مناطق مسكوني ايران بود كه بعثي ها با فروريختن بمب برسرمردم غيرنظامي، انسانهاي بي گناه و بي دفاع را به شهادت رسانده بودند. گفتني است كه حملات قواي اسلام خسارتهاي جبران ناپذيري به مراكز صنعتي و نظامي رژيم عراق وارد آورد.
 
در پي مخالفت‏هاي مكرر آيت‏اللَّه مدرس با ديكتاتوري رضاخان پهلوي، به دستور رضاخان، رييس شهرباني تهران به همراه تعدادي از نيروهاي نظامي به منزل آيت‏اللَّه مدرس هجوم بردند. پس از ضرب و شتم، ايشان را بدون عمامه، عبا و كفش، از خانه بيرون برده و به مأموران شهرباني مشهد تحويل دادند. آيت‏اللَّه مدرس، پس از آن به شهر خواف تبعيد شد، تا آنكه پس از نه سال تبعيد، در دهم آذر 1316، توسط دژخيمان رضاخاني به شهادت رسيد.
 
به موجب لايحه انجمن‏هاي ايالتي و ولايتي كه در 16 مهر 1341ش به تصويب هيئت دولت رسيد. شرط اسلام و سوگند به قرآن از شرايط انتخاب شوندگان حذف شده بود و به زنان حق رأي داده مي‏شد. هدف از تصويب اين لايحه آزادي زنان نبود بلكه توطئه آمريكا و اسراييل براي از بين بردن عفت عمومي و ترويج فساد و فحشا در ميان زنان بود. با آگاه شدن علما از اين مصوبه، مخالفت‏هاي صريحي از جانب آنان به ويژه حضرت امام خميني(ره) اعلام شد و خواهان الغاي سريع اين مصوبه شدند. رژيم در ابتدا قصد مقاومت در برابر جريان‏هاي مخالف داشت امّا زماني كه رژيم، استواري روحانيت و مردم را ديد و علائم قيام عمومي را مشاهده كرد، در دهم آذر همان سال، با تصويب هيأت دولت اعلام كرد كه تصويب‏نامه 1341/7/16 قابل اجرا نيست.
 
در هشتمين روز از ماه رمضان 1393 ق برابر با 14 مهر 1352 ش، ارتش‏هاي مصر و سوريه با هماهنگي يكديگر به نيروهاي اسرائيلي مستقر در كانال سوئز و ارتفاعات جولان حمله كردند و اين دو منطقه اشغال شده توسط صهيونيست‏ها را باز پس گرفتند. در اين جنگ كه به نام "جنگ رمضان" موسوم شد شكستن خط بارلو در صحراي سينا به عنوان يكي از افتخارات ارتش مصر ثبت گرديد. دولت عراق با درخواست ايجاد رابطه با ايران، مسأله باز كردن جبهه جديدي عليه اسرائيل را مطرح نمود. دولت ايران در اولين عكس‏العمل خود از درگيري اعراب و اسرائيل صرفاً اعلام نگراني كرد. در اين موقعيت، امام خميني در اعلاميه‏اي به دول و ملل اسلامي، از همگان و خصوصاً دول عربي خواستند كه با توكل به خداي متعال و تكيه بر قدرت لايزال، همه قوا و نيروي خويش را بسيج سازند و در اين جهاد مقدس شركت كنند. امام خميني(ره) همچنين در اين پيام از دولت‏هاي نفت‏خيز اسلامي خواستند كه از نفت و ديگر امكاناتي كه در اختيار دارند به عنوان حربه عليه اسرائيل و استعمارگران استفاده كنند. از ديدگاه حضرت امام، ملت اسلام به حكم وظيفه انساني و اخوت و طبق موازين عقلي و اسلامي، موظف بودند همه نوع همكاري و فداكاري را در اين راه مبذول دارند.
 
با شكايت مكرر ايران مبني بر كاربرد سلاح شيميايي عراق در جنگ و اعزام كارشناسان سازمان ملل، گزارشي از اين بمباران به دبير كل رسيد كه ناگزير رييس شوراي امنيت، بيانيه قاطعي در محكوميت كاربرد اين سلاح‏ها توسط عراق صادر كرد، هر چند كه در اين بيانيه، "ادامه منازعه" نيز محكوم شده بود. شورا در 8 مهر 1365، بحث خود را در مورد جنگ آغاز كرد و دبير كل، گزارش مفصّلي به شورا ارائه نمود. اين بحث منجر به صدور قطعنامه 588 در تاريخ 16 مهر 1365 ش (8 اكتبر 1986 م) به اتفاق آراء شد. اين قعطنامه، با احساس خطر عميق نسبت به طولاني شدن و تشديد منازعه و با يادآوري تعهدات دول در خودداري از كاربرد زور و حل صلح‏آميز اختلافات، ايران و عراق را به اجراي كامل و بدون درنگ قطعنامه قبلي شورا مبني بر آتش‏بس بين طرفين فرا مي‏خواند. علت اصلي صدور اين قطعنامه، بيشتر به خاطر تهديد ايران به انجام حمله سرنوشت‏ساز به عراق است و مي‏توان ارزيابي كرد كه اين قطعنامه، آخرين اتمام حجت به طرفين و به ويژه ايران براي پذيرش توصيه‏هاي شوراست. اما ايران اين قطعنامه را در حالي كه ارتش بعث، تهاجم بي امان خود را به خاك ميهن اسلامي ادامه مي‏داد، نپذيرفت.
 
نيروهاي ايراني كه در حال گشت زني عادي در منطقه شمالي خليج فارس در اطراف جزيره فارسي بودند با تهاجم وحشيانه هلي‏كوپترهاي آمريكايي روبرو شدند. در جريان حمله به اين قايق‏ها، 3 قايق به شدت آسيب ديده و قايق چهارم موفق به ترك محل درگيري شد. همچنين دو تن از رزمندگان سپاهي شهيد، يك تن به شدت زخمي و شش تن ديگر ربوده شدند. در جريان اين درگيري، يك هلي‏كوپتر آمريكايي هدف موشك استينگر شليك شده از قايق‏هاي ايراني قرار گرفت و سرنگون شد. وزير جنگ آمريكا اين عمل نيروهاي آمريكايي را دفاع از خود ناميد ولي در واقع آمريكا با اين عمل خود، رسماً اعلام جنگ نمود.
 
محمدباقر بن محمداكمل بهبهاني معروف به "وحيد بهبهاني" در سال 1116 يا 1118 ق در اصفهان به دنيا آمد. وحيد بهبهاني بعد از اين كه حوزه‏ي اصفهان، پس از انقراض صفويه، از مركزيت افتاد، به همراه برخي از علما و فقها به عتبات مهاجرت نمود. آيت‏اللَّه وحيد بهبهاني، كربلا را مركز قرار داد و شاگردان بسيار مُبَرِّزي تربيت كرد. حضرات آيات عظام سيدمهدي بحرالعلوم، شيخ جعفر كاشف الغطاء، ميرزا ابوالقاسم قمي (صاحب كتاب قوانين)، حاج ملامهدي نراقي، سيدعلي صاحب رياض، ميرزا مهدي شهرستاني، سيدمحمدباقر شفتي اصفهاني (معروف به حجت‏الاسلام) و ميرزا مهدي شهيد مشهدي، از آن جمله‏اند. علاوه بر اين، وحيد بهبهاني در دفاع از اجتهاد و مبارزه با اخباري‏گري و تربيت گروهي مجتهد مبرز، تلاش پيگيري نمود و اين سبب شد كه او را "استادُ الكُلّ" خواندند. او تقوي را در حد كمال داشت و شاگردانش براي او احترام بسيارعميقي قايل بودند. نتايج كارهاي آيت‏اللَّه بهبهاني را مي‏توان بر دو محور برشمرد: اول بررسي كامل رواياتِ اخبار و احاديث و حاكم شدن باب اجتهاد و انسداد باب اخباري‏گري و ظاهرگرايى. دوم در مسير تكامل قرار گرفتن فقه اجتهادي. وحيد بهبهاني از سال 1173 ق تا پايان عمر، مرجعيت و زعامت شيعيان را به عهده داشت و خدمات زيادي در اين دوران به انجام رساند. حُسنِ تدبير، مقام علمي و استعداد فوق‏العاده و ذوق خاص ايشان در آن عصر، زبانزد خاص و عام بود، به گونه‏اي كه از نوادر جهان اسلام به شمار آمده، خدمات و تلاش‏هاي علمي آن فقيه بزرگوار نقطه‏ي عطف مهمي در تحول بحث‏هاي اصولي و اجتهادي محسوب مي‏شد. الاجتهاد و الاخبار، شرح مفاتيح فيض و... از جمله تاليفات اين مرجع بزرگ شيعه مي‏باشند. سرانجام اين عالم رباني در 89 يا 87 سالگي در كربلا به لقاءاللَّه پيوست و در حرم امام حسين(ع) به خاك سپرده شد.
 
عهدنامه‏ي گلستان از نتايج جنگ‏هاي ده ساله‏ي ايران و روسيه بود كه به سبب بي‏كفايتي فتحعلي شاه قاجار به شكست ارتش ايران منجر شد. به موجب اين عهدنامه، بخش‏هايى از سرزمين ايران در شمال غربي كشور از جمله گنجه، شيروان، باكو، داغستان و گرجستان تا درياي خزر به روسيه ضميمه شد. در مقابل، دولت روسيه متعهد گرديد كه ولايتعهدي عباس ميرزا را به رسميت بشناسد. با اين حال، سيزده سال بعد در 1241 ق، بار ديگر روسيه به خاك ايران تجاوز نمود و مناطقي ديگر را اشغال كرد كه اين بار به انعقاد معاهده‏ي ننگين تركمانچاي انجاميد. نتايج شوم اين قراردادها در سال‏هاي بعد از آن، بيشتر دامنگير ملت ايران گرديد.
 
دانشگاه سوربُن ازقديمي ترين و معتبرترين دانشگاههاي جهان در شهرپاريس افتتاح شد. اين دانشگاه ابتدا درقرن11ميلادي به منظور تربيت معلمان مذهبي كليسا تأسيس شد اما بتدريج دامنه فعاليتهاي آن گسترش يافت و ديگرمقوله ها و رشته هاي علمي را نيز دربرگرفت. بدين ترتيب رشته هاي علمي متعددي دردانشگاه سوربن دايرو تدريس شد تا اينكه سرانجام اين دانشگاه از معتبرترين دانشگاههاي بين المللي شد. گفتني است كه باني اين مركزعلمي روبرت سوربُن نام داشت.
 
كشور كاستاريكا به استقلال رسيد. كاستاريكا ازاواسط قرن 16ميلادي به مدت سه قرن تحت سلطه و انقياد اسپانيا بود. اما سرانجام موج استقلال طلبي سراسر كاستاريكا را فراگرفت و مردم اين كشورتا خروج اسپانيايي ها مقاومت كردند. كاستاريكا پس ازكسب استقلال ابتدا با مكزيك متحد اما مدتي بعد به فدراسيون امريكاي مركزي پيوست. درسال1960ميلادي با كشورهايي چون نيكاراگوآ والسالوادور بازارمشتركي ايجاد كرد تا درامريكاي مركزي يكپارچه سازي اقتصادي آغازشود. اين بازار مشترك به منظور برقراري تجارت آزاد و تعرفه بازرگاني مشترك براي اقلام وارداتي تشكيل شده بود. كاستاريكا با بيش از50000 كيلومترمربع مساحت در همسايگي نيكاراگوئه واقع است.
 
هنري هشتم كه دومين پادشاه سلسله "تودو" در انگلستان بود، به سلطنت در سال 1509م، در آغاز رابطه‏اي خوب و دوستانه با پاپ كِلِمان هفتم در رم داشت. اما زماني كه كليسا، تقاضاي هنري هشتم را براي طلاق دادن همسرش رد كرد روابط پادشاه انگلستان با پاپ تيره شد. در نتيجه، پاپ، هنري هشتم را تكفير كرد و مجلس انگلستان نيز تحت نفوذ هنري هشتم، قانوني را تصويب كرد كه بر اساس آن، رابطه كليساي انگليس با كليساي كاتوليك رم، قطع شد. اين قطع رابطه به عنوان فرمان معروف به "فرمان تفوق" در 8 اكتبر 1534م به تصويب رسيد كه براساس آن به نوعي اعلام جنگ با پاپ مطرح شده بود. اين فرمان به پادشاه انگلستان حق مي‏داد كه امور مذهبي اين كشور را خود اداره كند و در واقع وي تنها رهبر مذهبي در سراسر بريتانيا به حساب مي‏آمد.
 
امپراتوري عثماني در طي سال‏هاي متوالي، قسمت‏هاي وسيعي از غرب آسيا، شمال افريقا و شرق اروپا را تحت سيطره خود قرار داده و به قلمرو خود افزوده بود. در اين ميان زمزمه‏هاي استقلال‏طلبي كشورهاي تحت سلطهْ باعث بروز درگيري‏هايى مي‏شد كه جنگ‏هاي بالكان يكي از آن موارد بود. علت اصلي جنگ اول بالكان كه در 8 اكتبر 1911 به وقوع پيوست، خودداري امپراتوري عثماني نسبت به اعطاي آزادي و استقلال به كشورهاي صربستان، بلغارستان، يونان و مونته‏نگرو بود. از اين جهت اين كشورها با تهاجمي سراسري، نيروهاي عثماني را از تمام متصرفات اروپايى آن‏ها به جز قسطنطنيه (استانبول امروزي) بيرون راندند. اما نتيجه اين جنگ براي صربستان ناخوشايند بود، چرا كه با تأسيس كشور مستقل آلباني، صربستان از درياي آدِرْياتيك جدا شد. لذا از بلغارستانْ واگذاري قسمت عمده‏اي از خاك مقدونيه را خواستار شد و اين امر، جنگ دوم بالكان را در سال 1913م به وجود آورد. در جنگ اول بالكان، روماني، يونان و عثماني برضد بلغارستان به صربستان پيوستند و بلغارستان را به شكست كشاندند. در نهايت و پس از جنگ، پيمان بخارست منعقد شد كه به موجب آن، سرزمين‏هاي بلغارستان تحت سلطه نيروهاي مهاجم قرار گرفت. جنگ‏هاي بالكان كه در سوم دسامبر 1911م پايان يافت، احساسات ناسيوناليستي و ملي‏گرايانه را به شدت افزايش داد و راه را براي جنگ خانمان‏سوز و جهاني اول در سال‏هاي بعد فراهم نمود.
 
در هشتم اكتبر 1990م نظاميان نژادپرست صهيونيستي در جنايتي ديگر به صفوف نمازگزاران فلسطيني در مسجدالاقصي حمله برده و بيست تن از مسلمانانِ فلسطيني را شهيد و ده‏ها نفر ديگر را زخمي كردند. اين كشتار، بار ديگر خشم افكار عمومي را بر ضد رژيم صهيونيستي برانگيخت و اوضاع فلسطين اشغالي را متشنج كرد. اما پشتيباني دولت ايالات متحده امريكا از صهيونيست‏هاي تروريست، مانع از اين شد كه سازمان ملل متحد، اقدامي عملي عليه تل آويو انجام دهد، تا از اين گونه جنايات در آينده جلوگيري شود.
 
وقايع تروريستي يازدهم سپتامبر 2001م در امريكا كه ارتكاب آن به گروه‏هاي تندرو به ويژه گروه القاعده به رهبري اسامه بن لادن نسبت داده شده بود، موجب گرديد كه دولت طالبان مستقر در افغانستان تحت فشار شديد قرار گيرد. در پي هشدارهاي دولت امريكا به گروه طالبان و درخواست تسليم اسامه بن لادن به امريكا و عدم قبول اين مسئله از جانب رئيس گروهك طالبان، 26 روز پس از حملات انتحاري عليه شهرهاي امريكا در 11 سپتامبر 2001م، نيروهاي امريكايى و متحدان آن، به بهانه دستگيري بن‏لادن و مبارزه با تروريسم، به منطقه اعزام شدند و از هشتم اكتبر 2001م، بمباران هوايى شهرهاي مهم افغانستان و مراكز تسليحاتي و آموزشي گروه طالبان و القاعده در خاك اين كشور آغاز شد. در پي چندين هفته بمباران و موشك باران هواپيماهاي انگليسي و امريكايى، هزاران نفر از مردم بي‏پناه افغان كشته و ده‏ها هزار نفر ديگر زخمي و آواره شدند و نيروهاي طالبان مجبور به عقب‏نشيني از كابل شدند. پس از پايان جنگ نظامي، نشست‏هاي گروه‏هاي مختلف افغاني براي تشكيل دولت و به دست گرفتن قدرت آغاز شد تا اين‏كه اولين دولت موقت انتقالي اين كشور در 22 دسامبر همان سال تشكيل شد.