ارتداد چیست و در اسلام و مذاهب اسلامی چگونه می باشد؟
ارتداد چیست و در اسلام و مذاهب اسلامی چگونه می باشد؟ مرتد دارای چه اجکامی است.؟ راسخون پاسخ می دهد.
ارتداد از جمله واژه هایی است که حتما در بسیاری از موارد آن را شنیده اید. واژه مرتد نیز از همین گرفته شده است و مسلما به گوش همه ما آشنا است .
و اما بیش تر ما به درستی نمی دانیم که دقیقا به چه شخصی مرتد می گویند و با چه دلایلی می توان یک فرد را مرتد نامید .
اگر کسى که مسلمان است، از دین اسلام بیرون رود. او را در اصطلاح دینى «مرتد» گویند. برخی از موجبات ارتداد از نظر فقیهان عبارتند ازانکار ضرورى دین؛
چیزى را که از دین نیست جزء دین شمردن؛ کفر ورزیدن به خدا یا رسول؛ انجام کارى که حاکى از بىایمانى است مانند سجده بر بت یا توهین به مقدسات اسلامى. در فقه اسلامی شخص مرتد تحت شرایطی به مرگ محکوم می شود
در مورد شرطهاى لازم براى تحقق ارتداد، در آیات ویژه ارتداد به شرط اختیار اشاره شده است. همچنین در قرآن آثار سویى براى ارتداد بیان شده است،
از جمله حبط اعمال و زیان در آخرت; غضب و خشم و عذاب خداوند; زینتیافتن اعمال زشت فرد مرتد به دستشیطان; عدم نصرت خداوند در هدایت مرتد;
و نیز توجه لعنت خدا و ملائکه و همه مردم به مرتد. براى هر یک از این آثار سوء نمونههایى در قرآن به چشم مىخورد. از جمله مواردى که قرآن کریم در خصوص مرتد از آن سخن به میان آورده، مساله توبه مرتد است.
به موجب برخى از آیات مربوط به این موضوع، توبه مرتد به طور مطلق پذیرفته مىشود چه مرتد ملى و چه مرتد فطرى، چه زن و چه مرد.
در این مطلب برانیم تا به این سوال که: ارتداد چیست و در اسلام و مذاهب اسلامی چگونه می باشد؟ پاسخ دهیم
واژه ارتداد
ارتداد از واژه «ردد» و در لغت به معنای «بازگشت» است. در فرهنگ دینی به بازگشت از اسلام به کفر «ارتداد و ردّه» گفته می شود. [۱] شخص مرتد به کسی گفته می شود که از اسلام خارج شده و کافر شده باشد.
در لغت به معناى رجوع و بازگشتن است [2] و اسم مصدر آن، «رِدّة» است به معناى بازگشتن به همان راه که آدمى از آن آمده است.
کلمه «ردّة» تنها براى کافران کاربرد دارد؛ امّا معناى «ارتداد» عام است و براى غیر کفر نیز بکار مىرود. [3]
اگر کسى که مسلمان است، از دین اسلام بیرون رود. او را در اصطلاح دینى «مرتد» گویند برگشتن از دین و جز آن. از مسلمانى برگشتن. مرتدى. از اسلام برگشتن. کافر شدن. [4]
ارتداد در اصطلاح
رجوع کردن، از دین برگشتن. مجمع البحرین؛ قاموس فقهى در فقه، کفر پس از اسلام و به عبارت دیگر پس از قبول اسلام و اعتقاد به آن، مجددا از اسلام برگشتن و کافر شدن است. شرح لمعه موارد استعمال: کسى که ارتداد او فطرى است، واجب است که کشته شود. [5]
ارتداد در لغت به معنى برگشتن و بازگشت است. در اصطلاح فقهاى اسلام، برگشتن از دین و کافر شدن و کفر بعد از اسلام است و به کسى که از قبل مسلمان بوده و بعد کافر شده، مرتد مىگویند. ریشۀ آن در قرآن این گونه آمده است:
در اصطلاح دینى در دو معنا به کار مى رود: 1 - برگشت از دین اسلام و انکار آن; 2 - انکار برخى از آموزه هاى مسلم و ضرورى دین.
ارتداد در قرآن
۳ - ارتداد در قرآن
[ریشه آن در قرآن اینگونه آمده است: «وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دٖینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کٰافِرٌ فَاُولٰئِکَ حَبِطَتْ اَعْمٰالُهُمْ فِى الدُّنْیٰا وَالْاٰخِرَةِ وَاُولٰئِکَ اَصْحٰابُ النّٰارِ هُمْ فیٖهٰا خٰالِدُونَ:
» هر کس از شما از دینش (اسلام) برگردد و مرتد شود، پس بمیرد در حالى که کافر شده است. اعمال چنین کسانى در دنیا و آخرت تباه و باطل است، و اینان گرفتار آتشند و در جهنم جاویدان خواهند بود. [6]
اعمال چنین کسانی در دنیا و آخرت تباه و باطل است، و اینان گرفتار آتشند و در جهنم جاویدان خواهند بود.» [7]
قرآن کریم در آیاتى پرشمار از ارتداد سخن گفته است.[8] در روایات بزرگان معصوم علیهم السلام نیز فراوان از ارتداد یاد شده است. در روایتى، از امام باقر علیه السلام مىپرسند که مرتد کیست.
.
مىفرماید: «کسى است که از اسلام روى گردانَد و به آنچه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است، کفر ورزد».[9]
موجبات ارتداد
آنچه موجب ارتداد مىشود نیز در منابع فقهى محل بحث است و کارهایى مایه ارتداد شمرده شدهاند. از آن جمله است:
انکار ضرورى دین؛ چیزى را که از دین نیست جزء دین شمردن؛ کفر ورزیدن به خدا یا رسول؛ انجام کارى که حاکى از بىایمانى است مانند سجده بر بت یا توهین به مقدسات اسلامى. [10]
ارتداد دو قسم است
گونههاى ارتداد: نظریّه مشهور شیعه این است که ارتداد بر دو گونه است: فطرى و ملّى.
1- ارتداد فطری :
زمانی که نطفه فرد بسته می شود اگر پدر و یا مادر و یا یکی از آن ها مسلمان باشند و اما فرد بعد از این که به سن بلوغ رسید با این که به حقانیت این دین ایمان داشته است از آن خارج شده است.
این نوع ارتداد را فطری می گویند . پس اگر کسی بعد از بلوغ از دین اسلام روی برگرداند درحالی که در اسلام متولد شده است، مرتد فطری خواهد بود .
مجازات این دسته از افراد حتی در صورتی که توبه کنند اعدام است و توبه آن ها پذیرفته نخواهد شد . هم چنین از زمانی که وی مرتد شده است با وی مانند شخصی برخورد می شود که فوت کرده است .
برای مثال همسر وی از او جدا می شود و باید عده وفات برای وی نگه دارد. هم چنین دیگر روی اموال خود مالکیتی ندارد و اموال او بین وراث وی تقسیم خواهد شد . البته این احکام برای مرتد مرد است .
حال اگ مرتد زن باشد و توبه کند توبه از وی پذیرفته خواهد شد و اما اگر توبه نکند کشته نمی شود و مجازات وی حبس ابد است .
پس مرتد فطری کسی است که یکی از پدر یا مادرش درحال انعقاد نطفه او مسلمان باشد و این شخص بعد از بلوغش اظهار اسلام نماید و سپس از اسلام خارج شود.
2- مرتد ملی :
اگر شخصی زمانی که متولد شده است دین اسلام را نداشته باشد یعنی زمانی که نطفهوی بسته شده است پدر و یا مادر وی مسلمان نبوده اند و اما وی بعد از این که به سن بلوغ رسیده ایت خود او مسلمان شده است.
بعد با علم به این که اسلام دین حق است از آن خارج شده است ارتداد تحقق پیدا می کند و به صورت کلی به وی مرتد ملی می گویند.
مرتد ملی می تواند توبه کند واما اگر از این جرم توبه نکند کشته خواهد شد . هم چنین همسر وی در زمان ارتداد وی عده طلاق نگه می دارد و اگر تا زمان پایان یافتن عده توبه نکند رابطه آن ها از بین می رود.
هم چنین در صورت توبه نکردن اموال وی نیز بین روثه تقسیم می شود و اما اگر ورثه مسلمانی نداشته باشد اموال وی به حاکم شهر می رسد .
مرتد فطرى کسى است که مسلمان زاده شده است؛ یعنى چون نطفه او بسته گشته، پدر و مادرش مسلمان بودهاند یا یکى از آنان مسلمان بوده، اما او پس از بلوغ، کافر شده است. حکم فقهى مرتد فطرى این است که توبهاش مقبول نیست.
مرتدّ ملّى کسى است که چون نطفه او بسته مىشده، پدر و مادرش کافر بودهاند؛ اما پس بلوغ مسلمان مىشود و دوباره کافر مىگردد [11]
پس مرتد ملی کسی است که پدر و مادرش درحال انعقاد نطفه او کافر باشند و این شخص بعد از بلوغش اظهار کفر نماید و بعد اسلام بیاورد و سپس از اسلام برگردد و اظهار کفر نماید، مثل فرد مسیحی که اسلام بیاورد و سپس به دین مسیحی برگردد. [12]
شرایط و راههای اثبات ارتداد
شرطهاى ارتداد: فقهاى شیعه براى تحقّق ارتداد شرطهایى را معتبر دانستهاند که بدون آنها کسى را نمىتوان مرتد دانست:ارتداد هم با سخن و هم با فعل تحقق پیدا میکند:
ارتداد با سخن به این صورت است که کسی سخنی بگوید که دلالت کند از دین اسلام خارج شده است؛ برای مثال بگوید: خدا وجود ندارد یا حضرت محمد(ص) پیامبر نیست یا دین اسلام دین حق نیست.[۱3]
انکار ضروری دین نیز از این قسم است.[۱4] منظور از ضروری دین، چیزی است که بودن آن در اسلام چنان واضح است که به استدلال نیاز ندارد و همه مسلمانان آن را قبول دارند؛ مانند وجوب نماز و روزه و حج.[۱5]
ارتداد با فعل به این شکل است که کسی کاری کفرآمیز را از روی عمد و با علم به کفرآمیزبودنش انجام دهد؛ برای مثال برای بتی سجده کند یا ماه یا خورشید را پرستش کند یا به مقدسات دینی مانند کعبه «اهانت آشکار» کند.[۱6]
به باور آیتالله فاضل لنکرانی، شک و شبهه در توحید و نبوت، تا زمانی که به انکار و تکذیب نرسد، به ارتداد نمیانجامد.[۱7] به تصریح علامه شعرانی
«پژوهشگری که به دنبال دلیل و برهان است، اگر با شک مواجه شود و درصدد یافتن دین حق باشد، شک موجب کفر و ارتدادش در دوره تحقیق نمیشود؛ البته به شرط آنکه با زبان به انکار نپردازد.»[۱8]
فقیهان، عقل، بلوغ، قصد و اختیار را از شرایط تحقق ارتداد میدانند.[۱9] بر پایۀ این شروط، گفتن سخنان کفرآمیز توسط دیوانه یا کسی که به سن بلوغ نرسیده است، موجب ارتداد او نمیشود؛[20]
همچنین کسی که از روی قصد سخنان کفرآمیز نگفته است یا او را مجبور کردهاند که کفر بگوید، مرتد بهشمار نمیرود.[21]
بهفتوای فقیهان ارتداد از دو راه اثبات میشود: یکی اِقرار خود مرتد به ارتدادش و دیگری بینه؛ یعنی دو مرد عادل بر ارتداد فردی، گواهی دهند.[22] به گفته شهید اول،
اگر کسی که دو شاهد بر ارتدادش گواهی دادهاند، بگوید که اشتباه کرده است، سخنش پذیرفته میشود؛ همچنین است اگر بگوید که به این کار مجبور شده است و قرینهای بر سخنش وجود داشته باشد.[۲3]
بلوغ: بر سه قسم است:
الف. بلوغ نکاح: آن است که شخص بر زناشویى توانایى یابد. از این رو احتلام فعلى شرط نیست. [24.]
ب. بلوغ حلم: مراد آن است که شخص دچار احتلام گردد.
ج. بلوغ أشد: در این باره میان فقها اختلاف درگرفته است. برخى آن را کمال عقل دانستهاند [25] و برخى، بلوغ رشد شمرده و گفتهاند: بلوغ اشد عبارت از بلوغ نکاح و رشد است و هنگام آن غالباً هیجده سالگى است.[26]
برخى دیگر تعریفى دیگر آوردهاند: بلوغ اشد آن است که انسان از نظر قواى جسمانى به حدّ کمال برسد و هنگام آن، غالباً هیجده سالگى است.[27]
بلوغ حلم هنگامى است که انسان براى ورود بر والدین مىباید اذن گیرد. با بلوغ اشد، مرحله کودکى پایان مىپذیرد و تصرفات مالى با این بلوغ روا مىگردد.
عقل: شیعه و سنى بر این شرط متفقاند. ارتداد دیوانه و مست پذیرفته نیست؛ زیرا عقل به ویژه در امور اعتقادى از شرطهاى بنیادى است. [28]
اختیار: در برابر اجبار و اضطرار است. شیعیان بر این شرط اتفاق نظر دارند. اگر کسى را مجبور به کفر کنند و از روى اکراه کفر بگوید، گفتارش لغو و بیهوده شمرده مىشود. [29]
قصد: کسى که سخن کفرآمیز بر زبان مىآورد، باید با قصد و انگیزه و علم به معانى آنها را به زبان آورد. اگر در حال خواب، بیهوشى و حتى خشم کفر بگوید، نمىتوان او را مرتد دانست. [30]
احکام ارتداد
الف. مجازات بدنى: فقهاى امامیّه اگر مرتد، مرد باشد. میان ارتداد فطرى و ملى فرق نهادهاند. مردى که مرتد فطرى است به مرگ محکوم مىشود. اگر مرتد ملى باشد، نخست او را به توبه وامىدارند و اگر توبه نکرد، محکوم به مرگ است. [31]
ب. مجازات مالى: در فقه امامیّه آمده است که حق مالکیّت مرد و زن در ارتداد ملى محفوظ و تصرفات آنان صحیح است؛ امّا در ارتداد فطرى چنین نیست و مرد چون مرتد مىشود، بىدرنگ مالکیت او از میان مىرود .
و اموالش میان وارثان تقسیم مىگردد. دلیل مجازات مالى مرتد فطرى، موثّقه عمار ساباطى است که از امام صادق علیه السلام نقل کرده است:
«هر مسلمانى که از اسلام برگردد و پیامبرىِ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را منکر شود... باید اموالش را میان وارثان تقسیم کرد». [32]
ج. مجازات اجتماعى: به محض آن که مردى مرتد شود، همسرش از او جدا مىگردد. فقهاى امامیّه بر آناند که زن باید براى ارتداد فطرى شوهر، عدّه وفات و براى ارتداد ملى عدّه طلاق نگاه دارد.
اگر مرتد ملّى توبه کند، مىتواند به همسر خویش رجوع نماید؛ زیرا نکاح به صحّت خود باقى است. از دیگر احکام ارتداد این است که ذبح حیوان به دست شخص مرتد، شرعى نیست. [33]
توبه مرتد: توبه مرتد فطرى پذیرفته نیست و او محکوم به مرگ است؛ اما مرتد ملى را نخست به توبه وامىدارند. او سه روز مهلت دارد تا توبه کند. اگر نپذیرد و توبه نکند، محکوم به مرگ است. [34]
توبه مرتد
به نظر اکثریت فقهاى شیعه مرتد دو نوع است: ملى و فطرى البته برخى دانشمندان شیعه همچون اسکافى و ابن جنید [35]و نیز دانشمندان اهل تسنن تقسیم مرتد به دو نوع ملى و فطرى را قبول ندارند و معتقدند که همه انواع ارتداد،
چه در مورد زن و چه در مورد مرد حکم یکسانى دارد. از آیات قرآن در مورد ارتداد نگرش اول استفاده مىشود، یعنى بر اساس آیات قرآنى تفاوتى بین زن و مرد مرتد و بین مرتد ملى و فطرى وجود ندارد.
اما روایات شیعى مرتد ملى و فطرى را متفاوت مىدانند. لذا اکثریت فقها به استناد این روایات مرتد را به دو نوع ملى و فطرى تقسیم نمودهاند.
در تعریف مرتد فطرى سه نظر و سه تعریف بیان شده است: [36]
(1) مرتد فطرى کسى است که در هنگام انعقاد نطفهاش پدر و مادرش یا یکى از آن دو مسلمان باشند و در هنگام بلوغ از اسلام خارج شود چه در هنگام بلوغ اظهار اسلام کرده باشد و چه نکرده باشد.
(2) مرتد فطرى کسى را گویند که در هنگام انعقاد نطفهاش پدر و مادرش یا یکىاز آن دو مسلمان باشند و در هنگام بلوغ اظهار اسلام کند و پس از آن از اسلام خارج شود.
(3) مرتد فطرى کسى است که در هنگام تولدش یکى از پدر و مادرش یا هر دوى آنها مسلمان باشند و در هنگام بلوغ اظهار اسلام کند و بعد آن را رها نماید.
امام خمینى (ره) - از میان سه تعریف فوق تعریف دوم را قبول دارند. [37] در مقابل سه تعریف فوق سه تعریف و سه نظر براى تفسیر و تعریف مرتد ملى وجود دارد.
از نظر فقه شیعه زن مرتد توبهاش پذیرفته مىشود خواه مرتد ملى باشد و خواه مرتد فطرى و مردى که مرتد ملى است توبهاش پذیرفته مىشود.
ولى توبه مردى که مرتد فطرى است پذیرفته نمىشود با وجود این بسیارى از فقهاى شیعه همچون ابن جنید و اسکافى و صاحب مسالک و صاحب عروه و صاحب جواهر و ... قائل به پذیرش توبه مرتد فطرى مرد هستند.
برخى از فقهاى شیعه همچون صاحب عروه گفتهاند: «اقوى قبول توبه مرتد فطرى در همه چیز مگر وجوب قتل او و خروج زوجه او از زوجیت و عده وفات نگه داشتن و انتقال مال سابق او (سابق بر ارتداد) به وارث.
توبه در این امور اثرى نخواهد گذاشتبنابراین بعد از توبه پاک مىشود و عبادات او صحیح است. [38]پس از این مقدمه گفته مىشود که آیات زیادى در خصوص توبه مرتد سخن مىگویند.
از برخى از این آیات پذیرش توبه مرتد به صورت مطلق استفاده مىشود چه ملى باشد و چه فطرى و چه مرد باشد و چه زن، از جمله آیات زیر:
«کیف یهدى الله قوما کفروا بعد ایمانهم وشهدوا ان الرسول حق... اولئک جزاؤهم ان علیهم لعنةالله والملائکة والناس اجمعین خالدین فیها لایخفف عنهم العذاب ولاهم ینظرون الا الذین تابوا من بعد ذلک واصلحوا فان الله غفور رحیم ان الذین کفروا بعد ایمانهم ثم ازدادوا کفرا لن تقبل توبتهم واولئک هم الضالون» آل عمران / 86 تا 90
از آیات فوق موارد زیر استفاده مىشود: [39]
(1) ارتداد و کفر گناهى است که مرتکب آن را براى همیشه در دوزخ مىاندازد لذا ارتداد و کفر از بدترین گناهان کبیره هستند.
(2) چنانچه کفر مرتد زیاد شود و فرد مرتد با ایمان، عناد داشته باشد توبهاش پذیرفته نمىشود ولى اگر براى وى حق آشکار شده باشد و از وى خواسته شود که توبه کند اما با حالت کفر بمیرد آمرزیده نمىشود.
و چنانچه توبه کند و بدون عناد خود را اصلاح کند، مثل آن که ارتداد وى به دلیل شبههاى باشد که برایش حاصل شده و پس از آن که پاسخ شبهه وى داده شد توبه کند یا از او خواسته شود که توبه کند، چنانچه توبه کند و شبههاش همچنان باقى باشد توبهاش پذیرفته مىشود چون خداوند آمرزنده و مهربان است.
شان نزول [40] بیان شده براى این آیات، نشاندهنده پذیرش توبه برخى از مرتدان است. به این صورت که: یکى از انصار به نام حارث بن سوید، شخصى به نام محذربن زیاد را مىکشد .
و از ترس مجازات از اسلام برمىگردد و به مکه مىگریزد، پس از ورود به مکه از کار خود پشیمان مىشود و یک نفر از خویشاوندانش را به مدینه مىفرستد تا از پیامبر صلى الله علیه وآله سؤال کند که آیا امکان بازگشت وى به اسلام وجود دارد یا نه. این آیات در این باره نازل مىشود .
و لذا حارث خدمت پیامبر صلى الله علیه وآله مىرسد و مجددا مسلمان مىشود و تا آخر عمر به اسلام وفادار مىماند ولى یازده نفر از پیروانش که از اسلام خارج شده بودند به کفر خود باقى مىمانند، آخرین آیه، که درباره عدم پذیرش توبه مرتدان سخن مىگوید، در خصوص این یازده نفر است.
در تفسیر نمونه [41] بر اساس شان نزول یاد شده چندین احتمال بیان شده:(1) ایشان با اختیار خود مسلمان نمىشوند و توبه نمىکنند مگر هنگامى که پیروزى مسلمانان را ببینند ظاهرا پشیمان شده و اظهار توبه کنند لذا چون توبه ایشان ظاهرى است پذیرفته نمىشود.
(2) این گونه افراد وقتى که مرگشان فرا رسد و مرگ را ببینند توبه مىکنند لذا توبه آنها پذیرفته نیست، چه آن که در هنگام مرگ وقت توبه پایان یافته. [42]
(3) توبه از گناهان معمولى در حال کفر پذیرفته نیست، یعنى اگر کسى بر کفر مصر باشد اما از گناهى مانند ظلم و غیبت و مانند آنها توبه کند توبهاش بى فایده است چون با وجود آلودگىهاى عمقى شستن آلودگىهاى سطحى روح و جان مفید نیست.
از جمله آیاتى که درباره توبه مرتد سخن مىگوید و از آن پذیرش توبه مرتد استفاده مىشود آیه 38 سوره انفال است: «قل للذین کفروا ان ینتهوا یغفر لهم ما قد سلف وان یعودوا فقد مضتسنت الاولین»
یعنى اى رسول ما کافران را بگو که اگر از کفر خود دست کشیده و به راه ایمان باز آیید هر چه از پیش کردهاید آمرزیده شود و اگر به کفر و عصیان رو آورید سنت الهى در گذشته است.
از این آیه استفاده مىشود که: [43]
(1) اگر کفار مسلمان شوند گناهان قبلى ایشان که حقوق الله است (انجام معاصى و ترک واجبات) بخشوده و آمرزیده شود و این مساله دال بر آن است که کفار در حال کفر مکلف به انجام واجبات و ترک معاصى هستند.
(2) هر گاه کفار پس از مسلمان شدن مرتد شوند عذاب خدا شامل حال آنها خواهد شد روش خداوند درباره امتهاى پیشین نیز این گونه بوده.
دلیل آن که فقط حق الله آنها بخشیده مىشود آن است که بر عدم سقوط حق الناس دلیل خاص داریم لذا عام آیه با مخصص منفصل تخصیص یافته است. [44]
از جمله آیاتى که به توبه مرتد اشاره دارد آیه 137 سوره نساء است: «ان الذین آمنوا ثم کفروا ثم آمنوا ثم کفروا ثم ازدادوا کفرا لم یکن الله لیغفر لهم ولالیهدیهم سبیلا»
یعنى آنان که ایمان آوردند سپس کافر شدند باز هم ایمان آوردند و دگر بار کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز خدا آنها را نخواهد بخشید و نه آنها را به راه راست هدایت مىکند.
در تفسیر نمونه[45] آمده که این آیه هیچ گونه دلالتى بر عدم قبول توبه این گونه افراد ندارد بلکه درباره افرادى سخن مىگوید که در حال شدت کفر مىمیرند این گونه افراد نه شایسته آمرزش هستند و نه هدایت، مگر این که در کار خود تجدید نظر کنند.
به نظر مرحوم علامه طباطبایى [46]چون ایمان در دل این گونه افراد مستقر نشده و امر خدا را بازیچه قرار مىدهند امید آن نیست که توبه کنند و هر که چنین باشد ایمانش جدى نیست که ازوى پذیرفته شود.
هر چند که اگر به طور جدى ایمان مىآوردند مغفرت و هدایتشامل حال ایشان مىشد چون خداوند پذیرش توبه حقیقى افراد را وعده داده است.
برخى معتقدند که آیه دلالت دارد بر این که ازدیاد کفر بعد از ایمان در هنگامى که مسبوق به کفر است انسان را به حدى مىرساند که راه را نمىیابد و مورد آمرزش خدا واقع نمىشود.
هر چند که امکان دارد پس از توبه و ایمان آوردن و انجام عمل صالح آمرزیده شود اما بعد از ازدیاد کفر و تکرار آن گویا فرد مرتد استهزا و مسخره مىکند لذا آمرزیده نمىشود. [47]
این آیه دال بر آن است که توبه مرتد، چه ملى و چه فطرى در صورت ازدیاد و تکرار کفر و ارتداد پذیرفته نیست.از جمله آیات مرتبط به توبه مرتد آیه 74 سوره توبه است: «یحلفون بالله ما قالوا ولقد قالوا کلمة الکفر وکفروا بعد اسلامهم.. .
فان یتوبوا یک خیرا لهم» یعنى به خدا سوگند مىخورند که (سخنان زننده در غیاب پیامبر صلى الله علیه وآله) نگفتهاند. در حالى که قطعا سخنان کفر آمیز گفتهاند و پس از اسلام کافر شدهاند... اگر توبه کنند براى آنها بهتر است.
آیه بالصراحه دال بر پذیرش توبه مرتد است. [48]با وجود آن که این آیه و برخى از آیات دیگر دال بر پذیرش توبه مرد مرتد فطرى هستند از برخى روایات عدم پذیرش توبه مرد مرتد فطرى استفاده مىشود.
تخصیص این آیات توسط روایات یاد شده مشکل است لذا بهتر است که بین روایات و آیات به این صورت جمع شود که اگر مرتد فطرى در زمان ارتدادش کشته شود،
به این دلیل که ارتدادش براى حاکم شرع ثابت نشده یا آن که ارتدادش براى حاکم شرع ثابتشده ولى حاکم شرع براى اجراى حد مبسوط الید نیست، ولى توبهاش پذیرفته مىشود.
مقتضاى سیاستحکومت اسلامى و مذاق معنوى اسلام نیز این نظر را تایید مىکند و از سویى این نظر با آخر آیه 34 سوره مائده، مربوط به حکم محارب، تایید مىگردد: [49]
«الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم فاعلموا ان الله غفور رحیم» یعنى مگر آنان که پیش از آن که بر آنها دستیابید توبه کنند پس بدانید که خدا بخشنده و مهربان است.
با توجه به آنچه از آیات گذشتحق پذیرش توبه مرتد فطرى است مگر آن که مرتد ارتداد و کفرش را تکرار کند و به این صورت عملا استهزاء کند.
پذیرش توبه مرتد از سویى با عموم آیاتى که دال بر پذیرش توبه گناهکاران هستند سازگار است. و از طرفى در صورتى که توبه مرتد پذیرفته نشود یا تکلیف مالایطاق است که با عدالتخداوند سازگار نیستیاء;
"ظظ آن که موجب سقوط تکلیف از فرد عاقل بالغ است که این هم نادرست است و از سویى برخى از فقها معتقدند که مرتد باید قضاى نمازهاى زمان ارتداد را به جا آورد. این فتوا در فرض قبول توبه مرتد حتى فطرى، معقول مىنماید. [50]
مسأله ارتداد و احکام جزایى مترتب بر آن به اسلام اختصاص ندارد. در برخى دیگر از ادیان و مذاهب بزرگ نیز هر گاه کسى از دین برگزیده و منتخب روى گرداند، کافر به شمار مىآید و بدان سبب که از دین سابق برگشته، مرتد خوانده و مجازات مىشود. [51]
در فرهنگ اسلامى از آن جهت که دین حقیقى نزد خدا اسلام است،[52] هر کس خداى متعال یا وحدانیت وى، حیات پس از مرگ (معاد)، شریعت اسلامى یا نبوت حضرت محمد (ص) را باور نداشته باشد، کافر قلمداد مىشود. [53]
البته جوهره همه ادیان الهى واحد است گرچه به مقتضاى تفاوت شرایط اجتماعى، شرایع نیز تفاوت مىیابند در هر عصرى، تنها یک شریعت بر حق است و سایر شرایع، به دلیل تفاوت شرایط قبلى یا وقوع تحریف، نسخ مىشود. [54]
احترام اسلام براى شریعتهاى پیش، مانند یهودیت و مسیحیت، صرفاً به دلیل تحمل و بردبارى و تسامح عملى و تأیید همزیستى مسالمتآمیز است نه پذیرش حقانیت و اصالت کنونى آنها. [55]
ارتداد در دیگر مذاهب:
آراى شافعیان درباره مرتد
مذاهب چهارگانه اهل سنت(حنفیه، مالکیه، شافعیه، حنبلیه)فرقى میان مرتد فطرى و ملى نگذاشتهاند و همه اقسام مرتد را محکوم به قتل دانستهاند.
ولى در برخى خصوصیات دیگر، این مذاهب با یکدیگر قدرى اختلاف نظر دارند که به آنها اشاره مىکنیم. شافعیان معتقدند که شخص حاکم اسلامى که کار قضاوت را بر عهده دارد باید مدتى به مرتد مهلت دهد تا مرتد بتواند در آن مدت به حق و باطل بیندیشد و راه خود را آگاهانه انتخاب نماید.
شافعیان دادن چنین مهلتى را به مرتد واجب دانستهاند، چه شخص مرتد چنین مهلتى را طلب کرده باشد و یا نکرده باشد. [56]در مورد اموال مرتد، شافعیان معتقدند که به بیت المال سپرده مىشود و هیچ وارثى از او ارث نمى برد.
و این حکم نسبت به تمامى اموال او جارى مىشود چه اموالى که در دوران ارتداد به دست آورده و چه اموالى که قبل از ارتداد کسب کرده است. [57]
ولى علامه نووى شافعى در کتاب المنهاج و محمد زهرى شافعى در کتاب السراج الوهاج بر این اعتقادند که اگر مرتد در حال ارتدادش بمیرد کشف مىشود که اموالش از ملک او خارج شده بود و اگر نمیرد و توبه کند کشف مىشود که از ملک او خارج نشده است.
آراى مالکیان درباره مرتد
مالکیان با آراى شافعیان توافق دارند، ولى تصریح کردهاند که سه روز مهلتى که به مرتد اعطا مىشود از زمان ارتداد محسوب مىگردد و نه از زمان داورى.
و نیز درباره مصارف مرتد نظر خاصى ابراز داشته و گفتهاند:مصارف و مخارج مرتد در مدتى که زندانى است باید از مال خودش تأمین گردد.
و نه از بیت المال، ولى مصارف زن و فرزندانش از مال او پرداخت نخواهد شد.در این حکم فرقى نمىکند که مرتد وعده توبه بدهد یا خیر.
مالکیان یادآور شدهاند که مرتد در دورانى که زندانى است نباید مورد ضرب قرار گیرد و صرفا اسلام بر او عرضه مىشود تا شاید دست از کفر بر دارد. [58]
آراى حنبلیان درباره مرتد
از حنبلیان درباره مرتد دو قول نقل شده است:یکى از آن دو قول با مالکیان و شافعیان موافق است که مهلت دادن سه روز را به مرتد واجب دانستهاند که اگر توبه کند از فتلش صرفنظر مىشود وگرنه کشته مىشود،
ولى در قول دیگر چنین روایت کردهاند که باید اسلام را در همان ابتدا به مرتد عرضه کرد، اگر پذیرفت از قتلش صرفنظر مىشود و اگر نپذیرفت، همان دم کشته مىشود. [59]
آراى حنفیان
از حنفیان درباره مرتد نقل شده که باید اسلام بر او عرضه گردد، پس اگر پذیرفت و ارتدادش را مستند به شبههاى کرد، از قتلش صرفنظر مىشود.ولى عرضه داشتن اسلام را بر او مستحب دانسته اند.
بدلیل اینکه اسلام پیش از ارتدادش به او ابلاغ شده و اگر مهلتى خواست درباره پذیرش اسلام مستحب این است که قاضى او را تا سه روز مهلت دهد و او را در ظرف سه روز در حبس قرار دهد اگر اسلام را پذیرفت از کشتن او صرفنظر مى شود وگرنه کشته مى شود. [60]
مذهب اهل سنت
فقهای مکاتب چهارگانه اهل سنت با یکدیگر موافق هستند که فرقی میان مرتد ملی و فطری نیست. در مورد مجازات مرتد نیز نسبت به مهلت دادن برای توبه و سپس اعدام در صورت عدم توبه، تردید نمودهاند.
اما نسبت به جزئیات این احکام نظیر واجب بودن یا مستحب بودن مهلت برای توبه، چگونگی تقسیم اموال مرتد، اختلاف نظرهایی به چشم میخورد[61]
مذهب حنفی
منصور حلاج به خاطر اعتقادات صوفی گرایانه ش، اعدام شد.
در دیدگاه حنفیه، مستحب است حاکم شرع، اسلام را بر مرتد عرضه نماید تا شبههاش برطرف گردد. مهلتی که برای توبه مرتد در نظر گرفته میشود، ۳ روز است که این ایام را در حبس سپری میسازد.
و اگر پس از انقضای مدت توبه نکرد، مجازات خواهد شد. البته حنفیان مهلت دادن به مرتد را تنها در دو صورت مستحب شمردهاند: حاکم امیدوار به توبه وی باشد، یا مرتد شخصاً تقاضای مهلت کند.
زن مرتد به هیچ وجه کشته نمیشود و مجازاتش تنها حبس است. بهطور کلی با تحقق ارتداد مالکیت مرتد از میان میرود تا هنگامی که شخص توبه کند؛
اما اگر کشته شد، اموال به دست آمده در زمان اسلامش به وارثان مسلمانش تعلق میگیرد و اموالی که در زمان ارتداد به دست آورده، به بیت المال میرسد. [62]
مذهب شافعی
بین شافعیان دربارهٔ وجوب دادن مهلت توبه و استحباب آن اختلاف نظر وجود دارد. قائلان به وجوب در اکثریتند و معتقدان به استحباب اقلیت را تشکیل میدهند. در خصوص مدت مقرر برای توبه مرتد نیز نظریات یکسان نیست.
گروهی ۳ روز را مد نظر قرار داده، و عدهای آن را همان نخستین زمانها در محکمه محدود نمودهاند. با این حال، شافعیان به اتفاق آراء معتقدند که مرتد در صورت ابا کردن از توبه کشته خواهد شد و در این حکم بین زن و مرد تفاوتی نیست.
در مورد اموال مرتد نیز برخی با تحقق ارتداد حکم به خروج اموال از ملک مرتد دادهاند .و گروهی دیگر معتقدند که در صورت عدم توبه، چنین حکمی جاری خواهد بود؛ بر این پایه، در واقع با کشته شدن مرتد، کشف میگردد که اموالش از ملک وی خارج
شدهاست.
به هر حال اموال مرتد در صورت خلع ید وی به بیت المال سپرده میشود و هیچ وارثی حق ارث بردن از او را ندارد[63]
مذهب حنبلی
حمزه کاشغری، شاعر عربستانی که به دلیل توهین به محمد در توئیتر، از عربستان سعودی گریخته بود، در مالزی دستگیر و به کشورش دیپورت شد. او اکنون در زندان به سر میبرد.
فقهای حنبلی نسبت به وجوب دادن مهلت یا استحباب آن اختلاف عقیده دارد، اما در هر صورت مدت مهلت را همان ۳ روز دانستهاند.
مرتد ایام مهلت را در حبس سپری میسازد و توبه او میباید از روی میل باطنی صورت پذیرد، اما اگر وی در اثر اکراه، تن به توبه دهد، جستجو از حقیقت این توبه لازم نیست.
نزد این فقیهان، مرتد در صورت نپذیرفتن توبه مجازات خواهد شد، و در این حکم بین زن و مرد تفاوتی نیست.
حنبلیان سلب مالکیت از مرتد را جایز نمیشمارند ولی با تحقق ارتداد وی را از تصرف در اموالش ممنوع میسازند و در صورت کشته شدنش، تمامی اموال او را به بیت المال میسپارند[64]
مذهب مالکی
از دیدگاه مذهب مالکی واجب است که حاکم شرع، اسلام را بر مرتد عرضه کند و از وی بخواهد تا توبه نماید. به مرتد ۳ روز مهلت داده خواهد شد تا دست از کفر خویش بشوید.
این مهلت از روز اثبات کفر در محکمه شروع میشود، نه از روز کفر ورزیدن. ایام مهلت را مرتد در حبس سپری خواهد کرد، اما بدون اینکه مورد خشونت یا آزار قرار گیرد. خوراک و آشامیدنی به هزینه مرتد در اختیارش قرار خواهد گرفت.
در اجرای این مجازات تفاوتی بین مرد و زن نیست؛ تنها تفاوتی که مالکیان برای زن مرتد قائل شدهاند این است که مهلت توبه وی گذشتن ایام عادت ماهانه است تا شبهه وجود حمل نیز بر طرف گردد. [65]
پی نوشت:
1.صحاح اللّغة، 2/473
2.راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن، ص ۱۹۲.
3. مفردات راغب، 198.
4. لغت نامه دهخدا , ج1 , ص111
5.شرح لمعه، کتاب حدود : اصطلاحات فقهی , ج1 , ص28
6. آیه 217 سوره بقره
7. بقره/سوره۲، آیه۲۱۷.
8. سوره بقره/109 و 217؛ سوره آل عمران/86؛ سوره نساء/137؛ سوره مائده/21 و 54؛ سوره نحل/106؛ سوره محمد
9.وسائل الشّیعة، 18/ 544.
10..الدّروس، 2/51؛ شرح اللّمعة، 2/368؛ ایضاح الفوائد، 4/547؛ تحریرالوسیلة،
11.کشف الغطاء، 418؛ الخلاف، السّلسلة الینابیع الفقهیّة، 31/59؛ ارشاد الأذهان، 2/188؛ تحریر الوسیلة، 2/329.
12.تحریرالوسیله، ج۲، ص۳۶۶.
13.موسوی اردبیلی، فقه الحدود و التعزیرات، ۱۴۲۷ق، ج۴، ص۴۷.
14.مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۹۲ش، ج۵، ص۱۴۶.
15.مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۹۲ش، ج۵، ص۱۴۶.
16.موسوی اردبیلی، فقه الحدود و التعزیرات، ۱۴۲۷ق، ج۴، ص۴۷و۴۸.
17.فاضل لنکرانی، جامع المسائل، ج۲، ص۵۰۴.(به نقل از: سروش محلاتی، آزادی، عقل و ایمان، ۱۳۸۱ش، ص۲۸۲-۲۸۳)
18.حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۵۹۶(به نقل از: سروش محلاتی، آزادی، عقل و ایمان، ۱۳۸۱ش، ص۲۸۴).
19.برای نمونه نگاه کنید به نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴۱، ص۶۰۹و۶۱۰؛ موسوی اردبیلی، فقه الحدود و التعزیرات، ۱۴۲۷ق، ج۴، ص۱۰۲و۱۰۵و۱۱۵.
20.نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴۱، ص۶۰۹.
21.نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴۱، ص۶۰۹و۶۱۰.
22.نگاه کنید به شهید اول، الدروس الشرعیه، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۵۲؛ علامه حلی، تحریرالاحکام، ۱۴۲۰ق، ج۵، ص۳۹۷.
23.شهید اول، الدروس الشرعیه، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۵۲.
24.التبیان، 3/116.
25.همان، 7/292.
26.المیزان، 7/376.
27.تفسیر نمونه، 16/39.
28.تحریر، 2/445.
29.شرایع الاسلام، 4/962؛ المبسوط السّلسلة الینابیع الفقهیّة، 31/180؛ الخلاف، همان، 31/66
30.تحریرالوسیلة، 2/445.
31.ر.ک. وسائل الشیعه، 18/545.
32.وسائل الشّیعة، 18/545.
33.ر.ک. وسائل الشّیعة، 18/548.
34. همان.
35. فقه القرآن، یزدى 2/166.
36.جواهر الکلام، نجفى 41/604.
37. تحریر الوسیله 2/366.
38. جواهر الکلام 41/608.
39. دکتر فیض، مقارنه و تطبیق در حقوق جزاى عمومى اسلام ،419 به نقل از حاشیه سید بر جامع عباسى /285.
40. فقه القرآن 2/166.
41. تفسیر نمونه 2/ ذیل تفسیر آیات 86 - 90 سوره آل عمران البته شان نزول دیگرى نیز براى آیات یاد شده بیان شده، که طبق آن، آیات درباره برخى از اهل کتاب نازل شده که پیش از بعثت پیامبر صلى الله علیه وآله مردم را به ظهورش بشارت مىدادند ولى پس از بعثت پیامبر صلى الله علیه وآله کافر شدند و رو در روى مسلمانان ایستادند.
42. همان ماخذ 2/ ذیل تفسیر آیات یاد شده.
43. اشاره دارد به آیه «ولیست التوبة للذین یعملون السیات حتى اذا حضر احدهم الموت قال انى تبت الان ولا الذین یموتون وهم کفار...» (نساء /18).
44. کنزالعرفان، فاضل مقداد 1/404.
45. همان ماخذ.
46. تفسیر نمونه 4/ ذیل تفسیر آیه 137 سوره نساء.
47. تفسیر المیزان 5/113.
48. یزدى، فقه القرآن 2/168.
49. یزدى، فقه القرآن 2/168.
50.همان ماخذ .
51.عهد قدیم، سفر توریه مثنى، فصل ۱۳ عهد جدید، نامهاى به مسیحیان یهودى نژاد عبرائیان، بند ۱۰، جمله ۶۲- ۲۳
52. آل عمران (۳)، آیه ۹۱
53. طبرسى، ابوعلى، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج ۲- ۱، ص ۸۲۱
54. رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، ج ۶، ص ۶۱۴- ۷۱۴
55. مصباح یزدى، محمدتقى، پرسشها و پاسخها) آزادى و پلورالیسم (، ج ۴٫ ص ۳۸ و ۲۶- ۸۷
56.الفقه على المذاهب الاربعة، ج 5، ص 427.
57.همان، ص 424.
58.همان، ص 423.
59.المقنع ابن قدامة مقدسى شارح فتاواى احمد بن حنبل، و الفقه على المذاهب الاربعة، ج 5، ص 428. ب
60.الفقه على المذاهب الاربعه، ج 5، ص 423.
61. محقق داماد، مصطفی (۱۳۷۵). «ارتداد». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۷. تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی. ص. ۴۴۳–۴۴۴.
62.محقق داماد، ارتداد، ۴۴۳–۴۴۴.
63.محقق داماد، ارتداد، ۴۴۳–۴۴۴.
64.محقق داماد، ارتداد، ۴۴۳–۴۴۴.
65.محقق داماد، ارتداد، ۴۴۳–۴۴۴.
منابع:
https://www.yasa.co/apostasy-and-its-types-in-the-legal-system-of-the-islamic-republic-of-iran/
https://quran.isca.ac.ir/fa/Article/Detail/5427
https://fa.wikifeqh.ir: ارتداد (اصطلاحات نظامی)
ارتداد در اسلام: https://fa.wikipedia.org/wiki
https://ensani.ir/fa/article/63250
https://qamus.inoor.ir/fa/1F409F
https://qamus.inoor.ir/fa/1F409F
ارتداد: https://fa.wikishia.net/viw/
https://lawgostar.com/ertedad/
ارتداد (فقه): https://fa.wikifeqh.ir
https://wiki.ahlolbait.com
https://arianalaw.com
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}