مقدمه:

هجرت تاریخى پیامبر اکرم (ص) که نقطه عطفى در تاریخ اسلام محسوب مى شود، انقلابى نوین در جهت شکوفایى و گسترش رسالت پیامبر اکرم پدید آورد.
 
 و در حقیقت وسیله ى مناسبى براى اوج گیرى نهضت الهى و تثبیت دولت اسلامى رسول الله مى باشد. هم چنان که على (ع) مى فرماید:
 
«علاب‌ها ذکره و امتد منها صوته، نام و یاد رسول خدا (ص) به واسطه هجرت به مدینه، اوج گرفت و آواى توحیدى اش بر نقاط عالم طنین انداز شد.
 
هجرت به مدینه، مهاجرت پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان از مکه به یثرب (مدینه) در آخر سال سیزدهم و ابتدای سال چهاردهم بعثت است.
 
علت مهاجرت مسلمانان به یثرب،عوامل متعددی دارد که در این مطلب راز راسخون به  این سوال پاسخ خواهیم داد که : دلایل هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه چه بود.
 
لذا به بعضی موارد آن اشاره خواهیم کرد. این واقعه در زمان خلافت خلیفه دوم به‌صورت رسمی، مبدأ تاریخ مسلمانان شد.
  

علت هجرت پیامبر گرامی اسلام(ص) به مدینه چه بود؟

هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه در قرآن

درباره هجرت به مدینه و ماجراهای آن، آیات زیر نازل شده است:
 
1. «إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذینَ کفَرُوا ثانِی اثْنَینِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِ وَ أَیدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ کلِمَةَ الَّذینَ کفَرُوا السُّفْلی وَ کلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعُلْیا وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ»..[1]
 
«اگر او را یاری نکنید، خداوند او را یاری کرد، آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالی که دومین نفر بود، در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود میگفت:
 
غم مخور، خدا با ماست. در این موقع، خداوند سکینه خود را بر او فرستاد و با لشکرهایی که مشاهده نمی کردید، او را تقویت کرد و گفتار کافران را پایین قرار داد و سخن خدا بالا است و خدا عزیز و حکیم است.»
 
2. «وَ إِذْ یمْکرُ بِک الَّذینَ کفَرُوا لِیثْبِتُوک أَوْ یقْتُلُوک أَوْ یخْرِجُوک وَ یمْکرُونَ وَ یمْکرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماکرینَ»[2]
 
«هنگامی که کافران ضد تو حیله کنند تا تو را زندانی کنند یا بکشند یا تبعید نمایند آنان با خدا از در حیله وارد می شوند خداوند حیله می کند و خداوند بهترین حیله کنندگان است.»
 
3. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»[3]
 
«بعضی از مردم جان خود را به خاطر خشنودی خدا می فروشند، و خدا نسبت به بندگان مهربان است.» درباره هجرت به مدینه و ماجراهای آن، آیاتی نازل شده است؛ از جمله:
 
4-  وَ جَعَلْنا مِنْ بَینِ أَیدیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیناهُمْ فَهُمْ لا یبْصِرُون (ترجمه: و در پیش روی آنان سدی قرار دادیم، و در پشت سرشان سدی و چشمانشان را پوشانده‌ایم، لذا نمی‌بینند.) [4]
 
5- إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کنتُمْ ۖ قَالُوا کنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْ‌ضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَکنْ أَرْ‌ضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُ‌وا فِیهَا ۚ فَأُولَٰئِک مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِیرً‌ا [5]
 
کسانی که بر خویشتن ستمکار بوده‌اند، [وقتی‌] فرشتگان جانشان را می‌گیرند، می‌گویند: «در چه [حال‌] بودید؟» پاسخ می‌دهند: «ما در زمین از مستضعفان بودیم.» می‌گویند:
 
«مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟» پس آنان جایگاهشان دوزخ است، و [دوزخ‌] بد سرانجامی است.)
 

مهاجرت به مدینه  به دلیل ، دیدارهای پیاپی مردم یثرب با پیامبر(ص)

قبل از هجرت پیامبر(ص) به یثرب، بین قبایل یثربی از جمله اوس و خزرج جنگ‌های طولانی برقرار بود. جنگ بعاث (آخرین منازعه اوس و خزرج) طرفین را به ستوه آورد.
 
 و بعد از متارکه، زمینه روانی لازم را برای نفوذ و انتشار اسلام در یثرب فراهم ساخت؛[6] به‌طوری که دو سه سال بعد، دیدارهای پیاپی مردم یثرب با پیامبر(ص) در موسم حج (دهم تا سیزدهم بعثت) به بیعت اول و دوم عقبه و نهایتاً هجرت آن حضرت و سایر مسلمانان به یثرب (مدینه) انجامید.[7]

پس از بیعت عقبه و بازگشتن هفتاد و پنج نفر اصحاب بیعت دوم عقبه به مدینه و آگاه شدن قریش از دعوت و بیعتی که اوس و خزرج با رسول خدا(ص) انجام داده‌اند،..[8]
 
 سخت‌گیری قریش نسبت به مسلمانان شدت یافت؛ به‌گونه‌ای که زندگی در مکه برای مسلمانان بسیار سخت شد تا آنکه از رسول خدا اذن هجرت خواستند.
 
 و رسول خدا به آنان فرمود رهسپار مدینه شوند و نزد برادران انصار خود روند و به آنان گفت: «خدای عزّ و جلّ برای شما برادرانی و محلّ امنی در آنجا قرار داده است»
 
بنا بر روایات، مسلمانان دسته‌دسته، رهسپار مدینه شدند و رسول خدا به انتظار اذن خدا در مکه باقی ماند. هجرت مسلمانان به مدینه از ذی الحجّه سال سیزدهم بعثت آغاز شد.[9]
 

مهاجرت به مدینه  بخاطر بیعت پیامبر (ص) با سران مدینه

میان مورّخان درباره نخستین مسلمان مدینه، زمان و چگونگى گرایش آنها اختلاف نظر است، امّا مى‌ توانیم بر این نکته تأکید کنیم که آیین مسلمانى در چند مرحله وارد یثرب شد.
 
در ابتدا اسعد بن زراره و ذکوان بن عبدالقیس در دوره محاصره مسلمانان در شعب ابو طالب مسلمان شدند. سپس پنج یا شش یا هشت نفر دیگر ایمان آوردند. آنگاه بیعت عقبه نخست و سپس بیعت دوم عقبه انجام شد.[10]
 
عده ای دیگر معتقدند در موسم حج، رسول خدا (ص) دعوت خود را بر قبائل عرضه مى ‌کرد و از آنان یارى مى ‌طلبید. در عقبه منى با گروهى از مردم خزرج ملاقات کرد.
 
 پیامبر (ص) آنان را به خدا و اسلام فراخواند و آیاتى از قرآن را برایشان تلاوت نمود. چون دعوت پیغمبر (اسلام) را شنیدند به یکدیگر گفتند بخدا این همان نبى موعود است که یهود شما را به او تهدید مى ‌کنند.
 
 آنها اجابت و تصدیق کردند و گفتند میان قوم خیر و شر مى‌ باشد، شاید خدا بخواهد بسبب تو آن شر زایل شود، اگر دو دسته قوم ما با تو متفق شوند هیچ کس از تو گرامى ‌تر و تواناتر نخواهد بود.[11]
 
خزرجیان مسلمان شدند. آنان شش نفر و عبارت بودند از: اسعد بن زراره، جابر بن عبداللّه بن رئاب، عوف بن حارث، رافع بن مالک، عقبة بن عامر، قطبة بن عامر.[12] بیشتر مورخان روایت دوم را به عنوان نخستین مسلمانان پذیرفته اند.

مهاجرت به مدینه  به دلیل اتحاد و پیمان اخوت میان مهاجرین

از کارهای بسیار مهمی که رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از تصمیم هجرت بمدینه انجام داد، پیمان برادری و عقداخوتی بود که میان مهاجران بست،
 
 و هر دو نفر از آنها را روی مناسبتها و ارتباط و سنخیتی که از نظر ظاهری یا اخلاقی داشتند طی مراسمی که انجام شد با یکدیگر برادر ساخت...
 
 واین عقد اخوت در آن هنگامی که تصمیم بمهاجرت دسته جمعی بمدینه داشتند، و خواه ناخواه با سختیها و خطراتی مواجه بودند که نیاز به تعاون و همکاری در بالاترین سطح و باعالی ترین انگیزه - یعنی انگیزه الهی و ایمانی و روی وظیفه دینی - در میان آنها احساس میشد.
 
 مهمترین عامل برای همبستگی و اتحاد آنها بود... و بهترین وسیله برای ایجاد صفاو صمیمیت بشمار میرفت...
 
 و مطلب جالب و مهمی که در هر دو جا - یعنی هم درعقد اخوت میان مهاجران در مکه، و هم در مراسم عقد اخوت میان مهاجر و انصار در مدینه - به چشم میخورد،
 
 و همه اهل تاریخ نقل کرده اند، آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز خودرا در این پیمانها و عقد اخوتها شریک ساخت، و برای خود نیزبرادری تعیین کرد، که آن برادر علی بن ابیطالب علیه السلام بود...
 
که در مورد دوم بر خلاف مرسوم بود و تنها موردی بود که میان دو مهاجر عقد اخوت بسته میشد...
 
باری در پیمان برادری اول که میان مهاجرین برقرار شدرسول خدا صلی الله علیه و آله افرادی را که با هم برادر ساخت ازآنجمله بود: عمر را با ابوبکر، حمزه را با زید بن حارثه، عثمان[13]
 
را با عبد الرحمن بن عوف، زبیر را با ابن مسعود، عبادة بن حارث را با بلال، مصعب بن عمیر را با سعد بن ابی وقاص، ابو عبیده جراح را با سالم مولی ابی حذیفة، سعید بن زید را باطلحة. [14]
 

مهاجرت به مدینه به دلیل آزار و اذیت کفار قریش

یکی از دلایل مهم هجرت پیامبر گرامی اسلام(ص) از مکه به مدینه، آزار و اذیت کفار قریش‏ بود. مشرکان روز به روز گرفتاری ها و دشواری هایی بسیاری برای مسلمانان ایجاد می کردند .
 
 به همین دلیل پیامبر(ص) دستور هجرت به مدینه را صادر کرد، مسلمانان با هجرت به مدینه در منازل انصار سکونت یافتند. مسلمانان مدینه مهاجران را پناه دادند و یاریشان کردند و میان خود و آنان مساوات برقرار نمودند. [15]
 
اگر در حادثه هجرت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درست بیندیشیم به این نکته برخورد می‌کنیم که یکی از علت‌های هجرت پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از مکه به مدینه، آزار و اذیت کفار قریش‌ بود.
 
گرفتاری‌ها و دشواری‌هایی که مشرکان در سر راه مسلمانان ایجاد می‌کردند روز به روز افزایش می‌یافت؛ از این‌رو پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مسلمانان رخصت داد به مدینه هجرت کنند.
 
 مسلمانان به مدینه رفتند و در خانه‌های انصار ساکن شدند. مسلمانان مدینه مهاجران را پناه دادند و یاریشان کردند و میان خود و آنان مساوات برقرار نمودند. [16]
 
پس از علنی شدن تبلیغات و دعوت مردم به اسلام و یکتا پرستی توسط حضرت محمد (ص)، فشار قریش بر مسلمانان و افرادی که ایمان آورده بودند روز به روز بیشتر شده و دیگر امکان ادامه زندگی برای آنان در مکه فراهم بنود.
 
به این علت، پیامبر اکرم (ص) پس از گذشت سیزده سال از بعثت تصمیم بر هجرت به یثرب را گرفته و اصحاب نیز دستور هجرت به این سرزمین را دادند.
 

مهاجرت به مدینه  جهت حفظ عقاید و ارزش های دینی

موضوع پیمان مردم مدینه با محمد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم در مکه شایع شد و قریش دریافتند که اسلام در مدینه هم نفوذ کرده است، لذا بر خود لرزیدند و خشم و غضب وجودشان را فرا گرفت.
 
 ولی چون چاره ای بر مشکل خود نیافتند، متوجه مسلمانان مکه شدند و آنها را تحت سخت ترین شکنجه ها قرار دادند و به هنگام عبادت آنها را مورد اذیت و آزار قرار می دادند و به استهزاء و تمسخر آنها می پرداختند.
 
 بتدریج عرصه بر مسلمانان مکه تنگ شد و جان آنها در راه حفظ عقیده اشان در معرض خطر قرار گرفت و بر غم و اندوهشان افزوده شد.
 
رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم چون دریافت که زندگی در مکه برای مسلمانان غیر قابل تحمل شده، به آنان اجازه داد که به مدینه مهاجرت کنند.
 
 و به آنان فرمود: خدا برادرانی وفادار و خانه هایی امن در مدینه برایتان فراهم ساخته، دعوت خدا را بپذیرید، امر رسولش را اطاعت کنید و دسته دسته به مدینه مهاجرت کنید..

پیروان رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم در چنین شرایطی به خاطر کسب رضایت خدا دست از خانه و مال و اموال خود شستند و به سوی مدینه حرکت کردند.
 
۶. امین عاملی‌، سید محسن، سیره معصومان‌ (ترجمه اعیان الشیعة)، ج‌۱، ص۷۸، مترجم، حجتی کرمانی‌، علی، تهران، سروش‌، چاپ دوم‌، ۱۳۷۶ش.
  

مهاجرت به مدینه  به دلیل عدم پیشرفت دین در مکه

پیامبر سیزده سال در مکه بود و هرچه که باید در مکه به دست می‌آمد، به دست آمده بود. مکه دیگر جایی برای پیشرفت اسلام نداشت.
 
 اگر اسلام تنها در مکه می‌ماند، تنها معدود مسلمانان این شهر بودند که پیرو این دین می‌شدند که ممکن بود با گذشت زمان، اثری از آنان نیز باقی نماند.
 
مکه جایگاه خاصی در دل مردم بود و بدون سیطره بر آن و برچیدن بت‌پرستی و جایگزینی آیین اسلامی، دعوت توحیدی پیامبر (ص) شکست خورده به حساب می‌آمد،
 
 بنابراین ضرورت داشت جایی به عنوان پایگاه این دعوت انتخاب شود که علاوه بر نزدیکی، بتوان از آنجا اوضاع مکّه را زیر نظر داشت.
 
 و نوعی فشار سیاسی و اقتصادی و حتی نظامی به وقت لزوم بر آن وارد ساخت. مدینه همان جایی بود که مقدمات و لوازم اعمال چنین فشاری در آن موجود بود.
 

مهاجرت به مدینه جهت گسترش دین در میان شهرها و قبایل دیگر

از مهم‌ترین رویکردهای تبلیغی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، گسترش دین در میان شهرها و قبایل دیگر بود و در همین راستا مسافرتی به شهر طائف نیز داشتند. [17]
 
یکی از نقاطی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای تبلیغ دین، توجه خاصی به آن داشت، شهر یثرب بود. حضرت شش تن از اهالی این شهر را در عقبه مکه به اسلام فرا خواند .
 
و از ایشان خواست تا او را یاری کنند و ایشان نیز پذیرفتند. در نهایت و پس از عقبه اولی و عقبه ثانی و فرستادن مبلغ اسلامی به مدینه، محیط مدینه برای هجرت آماده شد. [18]
 
اسلام به دنبال گسترش بود. هجرت پیامبر در واقع برای حفظ اسلام و مسلمانان بود و حتی می‌توان گفت، نجات اسلام در گرو هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خلاصه شده بود.

حضرت محمد (ص) مذاکرات بسیاری را با طوائف گوناگون صورت داده که بسیاری از آنها ناموفق بوده و سرانجام در صحبت با تعدادی از اهالی یثرب که بعد ها به مدینه تغییر نام پیدا کرد، نور امیدی روشن شد.
 
مردمان یثرب پیش از دعوت رسول اکرم (ص) از آنها به اسلام، به دلیل زندگی کردن گروهی یهودی در آن شهر، با یکتا پرستی اندکی آشنایی داشته و به همین سبب با حضرت محمد (ص) پیمانی را موسوم به پیان عقبه اول بستند.
 
پیامبر علاوه بر کاهش فشار قریش بر مسلمانان، دلایل دیگری نظیر حاصل خیز تر بودن مدینه نسبت به مکه، نجات جان پیامبر و سایر مسلمانان، اسلام پذیر بودن مردم مدینه، ایجاد پایگاهی مستحکم برای اسلام و دعوت خود مردمان یثرب از پیامبر، برای هجرت نیز داشت.
 
پس از صدور دستور هجرت از مکه به مدینه توسط پیامبر(ص) مسلمانان در خفا و پنهانی و بصورت انفرادی و یا گروهی اقدام به هجرت کرده و نخستین کسی که مکه را به قصد یثرت ترک کرد، فردی به نام ابوسلمه بود.
 

مهاجرت به مدینه  بهترین گزینه برای دعوت به اسلام.

مدینه می‌توانست به دلیل قرار داشتن در مسیر کاروان‌های بازرگانی و تجاری قریش، مکه را از نظر اقتصادی در فشار قرار دهد، خصوصا که منبع تأمین معاش مردم که در درجه نخست، تجارت و مبادلات بازرگانی بود.
 
هجرت به مدینه تنها راه حل ممکن فراروی پیامبر (ص) بود. هجرت به طائف فایده‌ای نداشت. یمن، ایران، روم، شام و سایر مناطق، زیر سلطه دو ابرقدرت بزرگ آن روزگار بودند که با هجرت به این سرزمین‌ ها جز مشکلات و خطرات هولناک بهره‌ای عاید پیامبر (ص) و دعوت توحیدی نمی‌شد.
 
 حبشه نیز به لحاظ موقعیت جغرافیایی علاوه بر این که از مکه فاصله زیادی داشت، نظر به واقعیت‌های اجتماعی، سیاسی، انسانی و نژادی و نیز به عنوان یک کشور افریقایی نمی‌توانست رهبری یک برنامه اصلاحی جهانی را در هیچ یک از زمینه‌های اقتصادی، سیاسی، نظامی و حتی فکری و اجتماعی بر عهده‌ گیرد.
 
مدینه از نظر زراعی غنی ‌تر از مکه بود، بنابراین اگر روزی با نوعی فشار بازرگانی روبه‌رو می ‌شد، می ‌توانست در مقابل این فشار مقاومت کند و بدون تسلیم شدن در مقابل خواسته دیگران، به نوعی هرچند مشقّت بار به زندگی روزمره خود ادامه دهد.
 
اهالی مدینه در اصل مردمان مهاجر یمن بودند که در قدیم الایام نوعی تمدن ابتدایی داشتند. بدین ترتیب نه همانند مردمان بیابان‌گرد عرب، قلب‌های خشن داشتند.
 
 و نه همچون مردم قریش در فضای روانی خاصی به دنبال امتیازات ویژه و مصالح منطقه‌ای بودند. از سوی دیگر به خاطر رقابت‌های آشکار تیره‌های عدنانی و قحطانی، حتی اگر مردم مدینه انگیزه ‌های دینی و عقیدتی نداشتند، از تسلیم پیامبر (ص) به دشمن عدنانی، خودداری می ‌کردند.
 
مردم مدینه طعم تلخ انحراف را چشیده بودند و جنگ‌های پی‌درپی آنان را از پای درآورده بود؛ آن‌ها همواره در رعب و وحشت به سر می ‌بردند، چنان که شب و روز اسلحه بر زمین نمی‌ گذاشتند.
 
بشارت‌های یهود مدینه درباره ظهور قریب الوقوع پیامبری در منطقه عربستان، همه را برای پذیرش دین جدید آماده کرده بود. از همه گذشته، مردم مدینه، خودشان از پیامبر (ص) دعوت کردند.
 
 تا به این شهر هجرت کند؛ با او در عقبه منی بیعت کردند و به حضرت وعده یاری و نصرت دادند و متعهد شدند که چونان زن و فرزند خویش از آن حضرت دفاع کنند و حتی در این راه سلاح بردارند و در مقابل همگان بایستند.
 

مهاجرت به مدینه  برای حفظ جان  پیامبر(ص)

پیامبر در شبی این هجرت را آغاز کرد که قریش تصمیم به قتل او داشتند و ظاهر امر چنین است که اگر پیامبر  لی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نمی‌رفت، در آن‌جا کشته می‌شد. [19]
 
پیمان دوم بین پیامبر (ص) با مردم مدینه در عقبه، سبب وحشت مشرکین مکه گردید و آنان را در دارالندوة[20]  گرد هم جمع کرد.
 
سخنگوی جمعیت مشرکین در آغاز جلسه، سخن از تمرکز نیروهای اسلام در مدینه و پیمان «اوسیان» و «خزرجیان» به میان آورد.
  
سپس افزود: ما مردم «حرم» نزد تمام قبایل محترم بودیم؛ ولی محمد(ص) میان ما سنگ تفرقه افکند و خطر بزرگی را برای ما ایجاد کرد.
 
 اکنون جام صبر ما لبریز شده است. راه نجات این است که فردی با شهامت از میان ما انتخاب شود و به زندگی اش در پنهانی خاتمه دهد و اگر «بنی هاشم» به نزاع و کشمکش برخیزند، دیه و خونبهایش را بپردازیم.
 
شیطان که خود را مردی نجدی معرفی کرده بود، در این جلسه حاضر شد و گفت: این نقشه هرگز عملی نیست؛ زیرا بنی هاشم قاتل محمد(ص) را زنده نمی گذارند .
 
و پرداخت خونبها آنان را راضی نمی سازد و هر کس داوطلب اجرای این نقشه گردد، باید نخست خود دست از زندگی بشوید و در میان شما چنین کسی وجود ندارد.
 
یکی دیگر از سران آنها به نام «ابوالبختری» گفت: صلاح این است که پیامبر(ص) را زندانی کنیم و از روزنۀ کوچکی به وی نان و آب بدهیم و از این طریق جلوی انتشار آیین او را بگیریم. بار دیگر آن پیر نجدی (شیطان) لب به سخن گشود و گفت:
 
 این فکر از نقشۀ قبلی کم تر نیست؛ زیرا با این وضع نیز بنی هاشم با شما به جنگ و ستیز برمی خیزند و سرانجام او را آزاد می سازند.
 
 و اگر در این باره موفقیتی به دست نیاورند، در موسم حج از قبایل دیگر استمداد می جویند و با کمک آنان وی را آزاد می کنند.
 
شخص سومی از آن میان نظر دیگری داد و گفت: شایسته این است که محمد(ص) را بر شتری چموش و سرکش سوار کنیم و هر دو پایش را ببندیم و شتر را رم دهیم.
 
 تا او را به کوه ها و سنگها بزند و بدنش را متلاشی سازد و اگر احیاناً سالم ماند و در سرزمین قبایل بیگانه فرود آمد، هرگاه بخواهد در میان آنها آیین خود را ترویج کند، خود آنان که از طرفداران سرسخت بت پرستی اند، به حساب او می رسند.
 
باز پیر نجدی این نظر را نادرست شمرد و گفت: شیرین زبانی و سحر بیان محمد(ص) برای شما مکشوف است. او با لطافت بیان و بلاغت سخن، قبایل دیگر را با خود همدست می سازد.
 
 و بر شما می تازد. بهت و سکوت بر مجلس حکمفرما شد. ناگهان ابوجهل - و به نقلی خود آن پیر نجدی - گفت: طریق منحصر و خالی از اشکال این است که افرادی از تمام قبایل انتخاب شوند .
 
و شبانه دسته جمعی به خانۀ محمد(ص) حمله برده، او را قطعه قطعه کنند تا خونبهایش در میان تمام قبایل پخش گردد. بدیهی است که در این صورت بنی هاشم قدرت نبرد با تمام قبایل را نخواهند داشت.
 
 این فکر به اتفاق آرا تصویب شد و افراد برای این ترور انتخاب شدند و قرار شد با فرا رسیدن شب، آنها مأموریت خود را انجام دهند.[21]
 
در اینجا بود که با امداد الهی پیامبر اکرم(ص) از نقشۀ شوم دشمنان مطلع گردید: «وَ إِذْ یمْکرُ بِک الَّذینَ کفَرُوا لِیثبِتُوک أَوْ یقتُلُوک أَوْ یخرِجُوک وَ یمْکرُونَ وَ یمْکرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خیرُ الْماکرینَ»[22]
 
(به خاطر بیاور) هنگامی را که کافران نقشه می کشیدند که تو را به زندان بیفکنند، یا به قتل برسانند و یا (از مکه) خارج سازند.
 
 آنها چاره می اندیشیدند (و نقشه می کشیدند) و خداوند نیز تدبیر می کرد و خدا بهترین چاره جویان و تدبیرکنندگان است.»
 
مکر الهى در اینجا، تدبیر سرّى براى شکست اقدامى است که دیگران بر انجام آن هم داستان شده بودند.
 

مهاجرت به مدینه  به دلیل شجاعت وفداکاری علی(ع) در لیلة المبیت

قریش از میان ده یا پانزده قبیله خود، ده یا پانزده نفر یا بیشتر، به اختلاف روایات، انتخاب کردند تا به طور دسته جمعى رسول خدا (ص) را با شمشیرهایشان بکشند.
 
در برخى نقل‌ها یکصد نفر آمده است.[23] به هر حال توطئه‌گران آماده شدند و گرد هم آمدند. خداوند متعال نیز پیامبرش را از مکر آنان آگاه کرد.
 
رسول اکرم (ص) على (ع) را از توطئه قریش خبر داد و او را فرمود که در بسترش بخوابد. على (ع) گفت: اى پیامبر خدا، آیا با خوابیدن من در آنجا تو سالم مى‌مانى؟ پیامبر (ص) فرمود:
 
 بلى، على (ع) خنده‌اى تبسّم‌آمیز کرد و به شکرانه این افتخار، سر به سجده گذاشت. سپس در بستر پیامبر (ص) خوابید و بُرد خصوصى حضرت را روى خود کشید. این فداکاری امام علی (ع) به عنوان «لیلة المبیت» در تاریخ اسلام شهرت یافت.
 
پیامبر (ص) در حالى از خانه خارج شد که قریش خانه را در محاصره داشتند و انتظار مى‌کشیدند تا بخوابد. رسول خدا (ص) به هنگام بیرون شدن از خانه، این‌ آیه را تلاوت مى‌کرد:
 
«وَ جَعَلْنا مِنْ بَینِ أَیدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیناهُمْ فَهُمْ لا یبْصِرُونَ».[24] و ما فراروى آن‌ها سدّى و پشت سرشان سدّى نهاده و پرده‌اى بر (چشمان) آنان فروگسترده‌ایم؛ در نتیجه نمى‌توانند ببینند.
 
 آنگاه مشت خاکى برگرفت و بر سر آنان پاشید و بى‌آنکه او را ببینند، از میان ایشان گذشت و راهى غار ثور شد.
 
اهمیت این ماجرا به حدی است که به مناسبتهای متعدد، خود حضرت علی و سایر معصومین(ع) آن را مطرح نموده، در مقام اثبات افضلیت آن حضرت، بدان استدلال کرده اند.
 
 و آیۀ شریفۀ: «وَ منَ الناسِ مَنْ یشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»؛[25] «بعضی از مردم، جان خود را به خاطر خشنودی خدا می فروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.» که به مناسبت آن نازل گردید، فضیلتی دیگر بر فضایل امیرالمؤمنین (ع) افزود.
 
ابن اثیر (م 630ق) می نویسد: هنگامی که پیامبر خدا(ص) تصمیم به هجرت گرفتند، علی بن ابی طالب(ع) را با خود همراه نکردند؛
 
چراکه ادای قرضها و نیز رد اماناتی که نزد آن حضرت بود، به عهدۀ او گذاردند، سپس به وی دستور دادند که در آن شب - که مشرکین خانه حضرت را محاصره کرده بودند - در بستر ایشان بخوابد و فرمودند: روپوش سبز حضرمی[26] مرا روی خود بینداز تا آسیبی به تو نرسد، ان شاء الله.
 
 پس علی(ع) چنین کرد.»[27] ابن اثیر در ادامه نقل می کند که ماجرای لیلة المبیت، سبب افتخار خداوند به علی(ع) نزد ملائکۀ مقرّب، مانند میکائیل و جرئیل گردید؛ چراکه هیچ یک حاضر نشدند جان خود را فدای دیگری نمایند.
 

مهاجرت به مدینه  به دلیل فقدان حامیان

در طول دوران فشار و اختناق در مکۀ مکرمه، یکی از عواملی که سبب آرامش پیامبر(ص) می شد، غیر از امیرالمؤمنین(ع) وجود دو حامی مهم، تأثیرگذار و جان نثار بود که پیوسته و در همه جا باعث تسلّی دل ایشان می گردید.
 
 آن دو حامی جناب ابوطالب (عموی پیامبر) و حضرت خدیجه(ع) بودند؛ اما وفات این دو بزرگوار در یکسال، بر پیامبر(ص) بسیار گران آمد و به جهت نبود این دو، فشار قریش بیش تر شد.
 
 حضرت سال سیزدهم بعثت را «عام الحزن» نام گذاردند و سپس به دستور خداوند، تصمیم به هجرت به مدینه (که تا آن روز یثرب نام داشت) گرفتند.[28]
 
 دهم ماه مبارک رمضان یادآور داغ جانسوز و حادثه جانکاهی است که عصارة هستی، خاتم و افضل پیامبران را به سوگ نشاند. در سال دهم بعثت ، بانوی بزرگ اسلام بعد از ۲۵ سال همراهی و فداکاری در راه پیامبر(ص) با کوله‌باری از رنج‌ها، فداکاری‌ها، گذشت و ایثارها،
 
 در سن ۶۵ سالگی چشم از جهان فروبست و شوهرش حضرت محمد(ص) را در میان دشمنان، در فراق جانسوزی تنها گذاشت. این حادثة دردناک بعد از سه روز از وفات ابوطالب(ع) ، حامی دلسوز و فداکار پیامبر(ص) اتفاق افتا.
 
د و آن‌چنان حضرت ختمی مرتبت(ص) را متأثر و محزون ساخت که آن سال (دهم بعثت) را «عام الحزن» سال غصه و غم نامگذاری نمود و در میان اندوه فراوان و اشکی چون باران، حضرت خدیجه(س) را در محلی به نام «حُجون» (قبرستان ابوطالب فعلی) به خاک سپرد.
 

اهمیت هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه

اهمیت هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه تا آنجا بود که مبدأ تاریخ مسلمانان قرار گرفت. در اینکه چه کسی آن را مبدأ تاریخ قرار داد دو قول است:
 
قول اول معتقد است که به دستور پیامبر(ص)، هجرت مبدأ تاریخ قرار گرفته است. طبری نویسنده کتاب تاریخ الامم و الملوک، تصریح دارد که پیامبر(ص) هنگام ورود به مدینه دستور به کتابت تاریخ داد[۲۹]
 
 و نامه‌هایی از پیامبر(ص) موجود است که به دستور پیامبر(ص) با تاریخ هجری ثبت شده‌ است.[۳۰]
 
قول دوم معتقد است که به دستور عمر بن خطاب و به پیشنهاد حضرت علی(ع)، هجرت مبدأ تاریخ قرار گرفته است. خلیفه دوم شورایی تشکیل داد تا آغازی را برای تاریخ اسلام مشخص کنند.[۳۱]
 
در این شورا نظرات مختلفی ارائه شد که در نهایت حضرت علی(ع) پیشنهاد دادند هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه مبدأ تاریخ اسلام قرار گیرد که عمر آن را پذیرفت و به‌صورت بخشنامه به سراسر شهرها اعلام شد.[۳۲]
  

نتیجه:

هجرت پیامبر اسلام (ص) ازچند جهت از مهمترین رویداد‌های تاریخ اسلام به شمار می‌رود؛ «مبدأ تاریخ اسلام قرار گرفتن این هجرت»، «جان فشانی حضرت علی ـ علیه السلام ـ با خوابیدن در بستر پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ در شب هجرت».
 
«رخ داد‌های مسیر هجرت مانند ساختن نخستین مسجد در تاریخ هجری به دست مبارک پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ و بنا بر قولی اقامه نخستین نماز جمعه».
 
 و «زمینه ساز بودن این هجرت در تشکیل پایه‌های حکومت اسلام در مدینه» از مهمترین و تاثیر گذارترین رویداد‌ها در جهت تثبیت و تقویت اسلام در آن دروران است.

 هجرت تاریخى پیامبر اکرم (ص) که نقطه عطفى در تاریخ اسلام محسوب مى شود، انقلابى نوین در جهت شکوفایى و گسترش رسالت پیامبر اکرم پدید آورد.
 
 و در حقیقت وسیله ى مناسبى براى اوج گیرى نهضت الهى و تثبیت دولت اسلامى رسول الله مى باشد. هم چنان که على (ع) مى فرماید: «علاب‌ها ذکره و امتد منها صوته، نام و یاد رسول خدا (ص) به واسطه هجرت به مدینه، اوج گرفت و آواى توحیدى اش بر نقاط عالم طنین انداز شد
 

پی نوشت:

1.سوره توبه، آیه 40.
2.سوره انفال، آیه 30.
3. سوره بقره، آیه 207.
4. سوره  یس، آیه 9.
5. سوره  نساء، آیه 97.
6.بکری، معجم مااستعجم من اسماء البلاد و المواضع، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۲۶۰.
7. بن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفه، ج۲، ص۷۰ به بعد؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۱، ص۲۱۹-۲۲۰؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۷
8.ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۱، ص۲۲۶.
9.ابن هشام، السیره النبویه، دار المعرفه، ج۲، ص۷۶.
10.سیرت جاودانه، ترجمه الصحیح من سیرة النبی الاعظم، علامه شیخ جعفر مرتضی عاملی، ترجمه محمد سپهری، ج‌۱، ص:۴۱۶
11.الکامل فی التاریخ، ترجمه دکتر مهدوی دامغانی، ج‌۷، ص۱۰۸
12.سیرت جاودانه،ترجمه الصحیح من سیرة النبی الاعظم،ترجمه محمد سپهری ،ج‌۱،ص:۴۱۸
13. البته عثمان آن روز در حبشه بود و رسول خدا غیابا او را با عبد الرحمن بن عوف برادر ساخت.10
14.کتاب محبر ابو خطیب بغدادی. ص 70 - 71 و سیره حلبیه ج 2 ص 20 و سیره دحلان ج 1 ص 155 و الصحیح من السیره ج 2 ص 229.
15.سیره معصومان‏(ترجمه أعیان الشیعة)، ج ‏1، ص 78.
16. امین عاملی‌، سید محسن، سیره معصومان‌ (ترجمه اعیان الشیعة)، ج‌۱، ص۷۸، مترجم، حجتی کرمانی‌، علی، تهران، سروش‌، چاپ دوم‌، ۱۳۷۶ش.
17.مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج‌۴، ص۱۵۵، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.   
18.ر. ک:بیعت اهالی مدینه با پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در عقبه اول و دوم، ۵۵۷۱.   
19.انفال/سوره۸، آیه۳۰.   
20. مکانی خاص در شهر مکه، برای جلسات مشورتی کفار و مشرکان.
21. فروغ ابدیت، ص 404؛ امتاع الاسماع، ج 4، ص194.
22. انفال/ 30.
23.سیره حلبى، ۲/ ۲۸۰؛ نور الابصار، ۱۵.
24.یس (۳۶): ۹.
25. بقره / 207.
26. منسوب به سرزمین «حضرموت».
27. أسد الغابة فی معرفة الصحابة، عز الدین بن الأثیر أبوالحسن علی بن محمد الجزری (م 630ق)، دارالفکر، بیروت، 1409ق/1989م.
28. إمتاع الأسماع، مقریزی، ج 1، ص 45.
29.طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۸۸.
30.سبحانی، سیدالمرسلین، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۶۱۰ و ص۶۰۹«کَتَبَ عَلیُّ بْنُ اَبیطالِبٍ بِاَمْرِ رَسُولِ اللّهْ فِی شَهْرِ رَجَبِ سِنَةَ تِسْعٍ مِنَ الْهِجْرَةْ».
31.ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۲۰۷.
32.یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۴۵؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۰۰.
 

منابع:

https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=42&catid=29264&pageindex=0&mid=318429
https://www.eghamat24.com/blog/9900/migration-of-the-prophet
https://namnak.com/prophet-muhammad-hegira.p78408
https://hawzah.net/fa/Book/View/45258/21525
https://www.islamquest.net/fa/archive/id23794
https://wiki.ahlolbait.com:هجرت پیامبر اسلام به مدینه
https://test.wikifeqh.ir:علت هجرت پیامبر اکرم به مدینه:
https://www.mizanonline.ir/fa/news/665912
https://hawzah.net/fa/Article/View/99303
هجرت به مدینه::https://fa.wikishia.net/view