بشر به خاطر اجتماعى بودنش، در جامعه اى زندگى مى کند که همه افراد آن، از یک سطح اجتماعى برابرى، برخوردار نیستند. تفاوت سطح زندگى ها یک پدیده «مقایسه اجتماعى» را به وجود مى آورد.

مقایسه اجتماعى یعنى: «سنجش موقعیت خود، با وضعیت دیگران». انسان، مایل است خود را ارزیابى کند و موقعیت خود را در تفاوت هاى اجتماعى، شناسایى نماید. ره آورد این مقایسه، یا شادمانى و رضایت از زندگى، همراه با امید و پویایى است و یا ناخرسندى و نارضایتى از زندگى، همراه با ناامیدى و ناتوانى.


انواع مقایسه

این که پیامد مقایسه اجتماعى، رضایت از زندگى باشد یا نارضایتى از زندگى، به نوع مقایسه اى که انسان به کار مى برد، بستگى دارد. مقایسه اجتماعى، انواعى دارد: مقایسه صعودى، مقایسه نزولى.

به کسى که ما خود را با او مقایسه مى کنیم «هدف مقایسه» مى گویند. در یک مقایسه، اگر هدف مقایسه، در سطح بالاترى باشد، مقایسه صعودى گفته مى شود و اگر در سطح پایین ترى قرار گیرد، مقایسه نزولى نامیده مى شود.


موضوع یا زمینه مقایسه نیز انواعى دارد. گاهى مقایسه در «امور مادى» است و گاهى در «امور معنوى» و گاهى در «روابط اجتماعى». آنچه به بحث ما مربوط مى شود، مقایسه اجتماعى با موضوعیت امور مادّى است.

اگر از مقایسه صعودى در امور مادّى استفاده شود، سطح رضایت از زندگى کاهش مى یابد که مى توان آن را «مقایسه کاهنده» نامید. اگر از مقایسه نزولى استفاده شود، سطح رضایت از زندگى افزایش مى یابد که «مقایسه افزاینده» نامیده مى شود.

 

مهارت مقایسه کردن

از آنچه گفتیم روشن مى شود مقایسه اجتماعى، شمشیر دو لبه اى است که هم مى تواند «آرامش» ببخشد و هم مى تواند «اضطراب» تولید کند؛ هم مى تواند موجب «امید» شود و هم موجب «ناامیدى»؛ هم مى تواند سبب «پویایى» شود و هم سبب «ایستایى» و سرانجام، هم مى تواند موجب رضایت از زندگى گردد و هم موجب نارضایتى.

بنا بر این، نمى توان از کنار آن ساده گذشت. این جا مسئله دیگرى رخ مى نماید و آن، «مهارت مقایسه کردن» است. سؤال این است که: ما باید تابع مقایسه هایمان باشیم یا مقایسه ها باید تابع ما باشند؟ آیا باید فرایند مقایسه کردن را آزاد و بدون برنامه گذاشت و تبعات آن را پذیرفت و یا باید آن را تحت کنترل و مدیریت درآورد و از پیامدهاى مثبت آن بهره برد؟


مقایسه کردن، خارج از اختیار ما نیست. ما مى توانیم بر فرایند مقایسه کردن، «تأثیر گذار» باشیم و آن را «مدیریت» کنیم. بنابراین، با توجّه به حساسیت موضوع، به دست آوردن مهارت براى مقایسه اجتماعى، یک ضرورت اجتناب ناپذیر است.

باید کاربرد هر مقایسه را به درستى شناخت و آن را در جاى خود به کار برد و از استفاده نابه جاى آن، خوددارى کرد، تا سطح رضایت از زندگى افزایش یابد و زندگى، قرین موفقیت گردد و بشر از زندگى خود لذّت ببرد.
 

یک. مقایسه کاهنده

انسان به طور طبیعى در امور مادّى از مقایسه صعودى استفاده کرده، خود را با کسانى که وضع مالى و مادى بهترى دارند، مقایسه مى کند. نمونه این مقایسه را داستان قارون در قرآن مى توان دید. قارون از ثروت فراوانى برخوردار بود که فقط کلید گنج هاى او را چند انسان نیرومند حمل مى کردند.5

او زندگى اشرافى و خیره کننده اى داشت. مشاهده زندگى او دیگران را به مقایسه وامى داشت و آرزوى زندگى قارونى را در آنان به جوش مى آورد.6


امّا در طرف دیگر، گروهى بودند که هرچند قارون را دیدند، ولى به مقایسه، اقدام نکردند. خداوند از این گروه، تحت عنوان «الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ» یاد کرده، در مقابل گروه اوّل که از آنان با تعبیر «الَّذِینَ یرِیدُونَ الْحَیوةَ الدُّنْیا» یاد کرده است. پس ویژگى گروه دوم، «خردمندى و فرزانگى» است.7 ولذا واکنش آنان به گونه دیگرى بود.

قرآن کریم مى فرماید:
«وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ وَیلَکمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیرٌ لِّمَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَلِحًا وَ لاَ یلَقَّلهَآ إِلاَّ الصَّبِرُونَ.8
و آنان که داراى دانش بودند گفتند: واى بر شما! ثواب الهى براى کسى که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد بهتر است و جز صابران، کسى به آن نمى رسد».

 



مقایسه صعودى، پیامد طبیعى و تخلف ناپذیر تفاوت اجتماعى نیست. مى شود تفاوت عمیق، وجود داشته باشد، اما مقایسه صعودى، صورت نگیرد. مقایسه صعودى، محصول اجتناب ناپذیر تفاوت اجتماعى نیست؛ بلکه به ویژگى هاى افراد بستگى دارد. مقایسه صعودى، زاییده «دنیاخواهى» است؛ اما خردمندان و فرزانگان به چنین کارى دست نمى زنند؛ هرچند شاهد زندگى قارونى نیز باشند.

این، معجزه خردمندى است.9 خردمندان مى دانند که زندگى قارونى، یک نعمت نیست. نعمت، آن است که پایدار و سودمند باشد. چیزى که مایه معصیت و زوال پذیر است، نمى تواند نعمت باشد. از این رو، گروه دوم، خطاب به گروه اوّل گفتند: «پاداش الهى، بهتر است». گروه اوّل نیز وقتى عاقبت قارون را دیدند، به اشتباه خود پى بردند.10


این حلقه ی مفقوده کجاست ؟

این گونه نبود که فقط گروه اوّل، زندگى قارونى را مشاهده کرده باشد و گروه دوم، آن را ندیده باشد. هر دو گروه دیدند؛ اما گروه اوّل، مقایسه کرد و گروه دوم، مقایسه ننمود. پس «مشاهده»، منجر به مقایسه نمى شود. حلقه مفقود، میان مشاهده و مقایسه، «شگفت زدگى» و «چشم دوختن» است.

هردو گروه، در مشاهده یکسان اند؛ اما گروه اوّل، زندگى قارونى را با عظمت مى دانست «إِنَّهُو لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ » لذا به آن چشم دوخت؛ اما گروه دوم که چنین اهمیتى را در آن زندگى نمى دید، برایش شگفت انگیز نیز نبود؛ به همین دلیل، به آن، چشم نیز ندوخت. به همین جهت، خداوند متعال براى جلوگیرى از مقایسه صعودى و تأمین رضامندى مى فرماید:
«وَلاَ تُعْجِبْک أَمْوَ لُهُمْ وَأَوْلَدُهُمْ إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ أَن یعَذِّبَهُم بِهَا فِى الدُّنْیا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ کـفِرُونَ.11

اموال و فرزندان آنها تو را به شگفت نیندازد. همانا خداوند اراده کرده که به وسیله آنها، آنان را در دنیا عذاب کند و جان دهند در حالى که کافرند».

این آیه، روى «شگفت زدگى» دست گذاشته است و مى خواهد که مردم در مواجهه با زندگى هاى قارونى، شگفت زده نشوند و براى این کار، ماهیت ثروتمندى آنان را (که وسیله عذاب آنها بود) بیان نموده است.

کسى که بداند ماهیت مال هاى قارونى چیست، از دیدن آنها شگفت زده نمى شود و آن گاه که در شگفت نشد، چشم نمى دوزد و چون چشم ندوخت، به مقایسه صعودى نیز اقدام نمى کند. چشم ندوختن، کلید مقایسه صعودى نکردن است.
 


از این رو، خداوند متعال خواسته است که به زندگى هاى قارونى، چشم ندوزیم:
«وَ لاَ تَمُدَّنَّ عَینَیک إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَ جًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیوةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّک خَیرٌ وَ أَبْقَى.12
و به آنچه گروه هایى از آنان را از آن برخوردار کردیم، چشم مدوز؛ که شکوفه هاى زندگى دنیا هستند و روزى پروردگارت بهتر و پایدارتر است».

در این آیه شریفه، از این قبیل اموال به عنوان «شکوفه» یاد شده است که عمرى کوتاه و ناچیز دارد. در مقابل، «رزق» خداوند یاد شده که دو ویژگى دارد: «خیر بودن» و «پایدار بودن».

اگر چنین است، نعمت هاى دنیایى قارون ها چیز ارزشمندى نیست که چشم ها را به خود خیره کند و آن گاه که چشم ها خیره نشدند، مقایسه صعودى نیز رخ نمى دهد؛ چون در واقع، رتبه بالاترى وجود ندارد تا آرزوى آن برده شود و این گونه مى توان به زندگى آرام و رضایت بخشى فکر کرد.


کارکرد روانى مقایسه صعودى

در زندگى، چیزهاى فراوانى وجود دارند که مى شود به خاطر آنها زندگى بانشاط و شادى داشت. مقایسه صعودى سبب مى شود که انسان آنچه را در خود دارد، نبیند و پیوسته حسرت زندگى دیگران را بخورد.

امام صادق علیه السلام در این باره مى فرماید:

بپرهیزید از این که به آنچه در دست فرزندان دنیاست، چشم بدوزید؛ چرا که هرکس به آن چشم بدوزد،... نعمتى را که نزد اوست، کوچک مى شمرد و در نتیجه، سپاسگزارى او کاهش مى یابد.13

زندگى در این دنیا براى هیچ کس کامل نیست. بدون شک، زندگى «داشته ها» و «نداشته ها»ى فراوانى دارد. اگر انسان به داشته هاى خود توجّه کند و از آنها لذّت ببرد، راحت تر مى تواند نداشته ها را تحمّل کند.

اما اگر کسى داشته هاى خود را نبیند، زندگى را یکسره محرومیت مى داند و در آن، هیچ نقطه امیدى نمى یابد و همه زندگى، یکپارچه براى او سختى و تلخى است و واقعا چنین زندگى اى را نمى توان تحمّل کرد. لذا بردبارى نیز از میان مى رود و فرد، توان تحمّل سختى ها را نخواهد داشت و این گونه است که مقایسه صعودى، زندگى را به پرتگاه نارضایتى سوق مى دهد.

 


5. سوره قصص، آیه 76.
6. ر. ک: سوره قصص، آیه 79.
 7. جالب این جاست که خداوند از افراد، نامى نمى برد و به طور سربسته هم نفرموده گروهى این گونه بودند و گروهى آن گونه؛ بلکه ویژگى هرگروه را که منشأ رفتارهاى آنان است بیان کرده است.
8. سوره قصص، آیه 80.
9. فراتر از این هم هست. آسیه، همسر فرعون، از یک زندگى اشرافى برخوردار بود، ولى از آن دست کشید و گفت: «رَبِّ ابْنِ لِى عِندَک بَیتًا فِى الْجَنَّةِ...» سوره تحریم، آیه 11.
10. ر. ک: سوره قصص، آیه 82.
11. سوره توبه، آیه 85 و ر. ک، آیه 55.
12. سوره طه، آیه 131.
13. بحار الأنوار، ج75، ص368.

منبع: هنر رضایت از زندگى، عباس پسندیده، انتشارات: دفتر نشر معارف، چاپ نهم، پاییز 1390