مقدمه:
اَصْحاب اَیْکه، نام قومی یاد شده در قرآن کریم که رسالت پیامبر خویش، شعیب (علیه‌السلام) ، را نپذیرفتند و بر ستمکاری خود اصرار ورزیدند.
 
اَصحاب اَیْکَه ساکنان بیشه‌زارى هستند که بر اثر کم‌فروشى و در پى تکذیب حضرت شعیب علیه‌السلام با عذاب الهى نابود شدند.
 
اصحاب الایکه مردم مرفهی بودند که در سرزمینی پر آب و پر از درختان در میان حجاز و شام زندگی می‌کردند. و به همین جهت، کبر و غرور آنها را فرا گرفته دست به کم‌فروشی و فساد در زمین زدند و به عذاب‌ الهی دچار شدند.
 
 منزلگاه قوم لوط و اصحاب ایکه، که هر دو بر سر یک بزرگ‌راه قرار داشتند و آن راهی پر درخت و جنگلی بود که مدینه را به شام وصل می‌کرد.
 
 آبادی‌هایی که در این مسیر قرار داشتند، منزل‌گاه قوم لوط و قوم شعیب بودند؛ همچنین اصحاب ایکه یک طایفه از قوم شعیب و سرزمین ایشان یک ناحیه از حوزه دعوت شعیب بود و و بخشی از قوم او به شمار می‌آمدند. [1]
 
در این مطلب به سرنوشت قوم و اصحاب ایکه از جهت سرزمین جغفرایی و نعمت ها و خصلتها ونحوه برخورد انها با حضرت شعیب مباحثی را تقدیم می کنیم.
 

چه کسانی را در قرآن اصحاب ایکه می گویند؟

1- ایکه در لغت:
ایکه به معناى درخت و جمع آن «أیْک» به معناى انبوه درختان است.[2]

قتاده قائل است: ایکه را بیشه‌اى دانسته که بیشتر درختان آن «دَوْم» است که آن را «مُقْل» نیز گویند.[3] دَوْم نوعى درخت خرما و مُقْل میوه یا صمغ آن است.[4]
 
 انبوهى از درختان اراک یا خرما درختان بسیار درهم پیچیده،[5] درخت یا درختى که شاخه‌هایش در‌هم پیچیده[6] معانى دیگرى است که براى ایکه بیان شده است. در این میان نظرى هم برخلاف موارد پیشگفته، ایکه را نام قریه و شهر دانسته است.[7]
 
 
2- علت نامگذاری اصحاب ایکه
قرآن کریم اصحاب ایکه را امت شعیب معرفى ‌مى‌کند. (شعراء/ 26، 176‌ـ‌177) نامیدن آنان به اصحاب ایکه یا از آن رو بوده است که در منطقه‌اى پر آب و درخت با میوه فراوان زندگى مى‌کردند[8] یا از آن رو که ایکه (درختى) را مى‌پرستیدند.[9]
 
3- اصخاب ایکه در قران
«اصحاب الایکه» است که نامشان در چهار جاى «قرآن» آمده است. توجّه فرمایید:
 
الف) در سوره حجر مى خوانیم: «وَ إِنْ کَانَ أَصْحَابُ الْأَیْکَةِ لَظَالِمِینَ»؛ (اصحاب ایکه [صاحبان سرزمین هاى پردرختِ قوم شعیب(علیه السلام)] مسلّماً قوم ستمگرى بودند). [10]
 
ب) مشروحتر از سایر سوره ها شعراء  است که به شرح حال آنها پرداخته است این سوره چنین آمده است: «کَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَیکَةِ الْمُرْسَلِینَ»؛ (اصحاب ایکه [شهرى نزدیک مدین] رسولان [خدا] را تکذیب کردند). [11]
 
ج) خداوند متعال مى فرماید: «وَ أَصْحَابُ الْأَیْکَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ»؛ (و اصحاب ایکه [قوم شعیب(علیه السلام)] و قوم تبّع [که در سرزمین یمن زندگى مى کردند]، هریک از آنها فرستادگان الهى را تکذیب کردند و وعده عذاب درباره آنها تحقّق یافت). [12]
 
د) مورد چهارم: توجّه بفرمایید «وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحَابُ الْأَیکَةِ أُوْلَئِکَ الْأَحْزَابُ»؛ (و [نیز] قوم ثمود و لوط و اصحاب ایکه [قوم شعیب(علیه السلام)] اینها احزابى بودند [که به تکذیب پیامبران شان برخاستند]). [13]
 

خصوصیات، رفتار و اعمال و ویژگیهای اصحاب ایکه

1- اصحاب ایکه و تکذیب شعیب

اگر به روایت ترتیب نزولی که زرکشی در البرهان آورده است [14]
اعتماد کنیم برای نخستین بار در سوره ق و در کنار قوم نوح، اصحاب رسّ ، ثمود ، عاد ، فرعون ، اخوان لوط و قوم تُبَّع ، از اصحاب ایکه نیز یاد شده و بدون آن‌که هیچ معرفی از آنان ارائه شود،.
 
 تنها بر این نکته تأکید شده که آنان پیامبر خود را تکذیب کردند و مستحق وعید الهی شدند: «کَذَّبَت قَبلَهُم قَومُ نوح واَصحبُ الرَّسِّ وثَمود وعادٌ وفِرعَونُ واِخونُ لوط واَصحبُ الاَیکَةِ وقَومُ تُبَّع کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وعید» [15]
 

2- هفت شبانه روز گرمای بر اصحاب ایکه

درباره کیفیت عذاب اصحاب ایکه روایاتی نقل شده که یادآور شباهت عذاب این قوم با اصحاب مدین است. گفته شده: پس از آن‌که شعیب را تکذیب کردند و ناباورانه از او خواستند تا پاره‌ای از آسمان یا ابر [16]
 
بر آنان بیفکند، خداوند ۷ شبانه روز گرمای شدیدی را بر آن‌ها مسلط [17]
و باد را ساکن گرداند، به‌گونه‌ای که نفس کشیدن بر آنان دشوار شد و آرامش را از آنان گرفت. پناه بردن به درون خانه‌ها و سردابها و استفاده از آب و سایه نیز برای خنک شدن بر آنان سودی نبخشید.
 

3- اصحاب ایکه ودرخواست تعجیل در عذاب

اصحاب ایکه در سوره ص‌ با همان تعریف مبهم و مختصر و در کنار همان گروههای یاد شده از آنان نیز نام برده شده و افزون بر آن، در این‌ سوره می‌گوید: آنان به تعجیل از خدا می‌خواستند که پیش از رسیدن روز حساب عذابشان کند:
 
«کَذَّبَت قَبلَهُم قَومُ نوح وعادٌ وفِرعَونُ ذو الاَوتاد وثَمودُ وقَومُ لوط واَصحبُ لَیکَةِ اُولئِکَ الاَحزاب اِن کُلٌّ اِلاّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقاب وقالوا رَبَّنا عَجِّل لَنا قِطَّنا قَبلَ یَومِ الحِساب». [۱8]
  

4- درخواست تعجیل در عذاب به چه دلیلی است

گاهى عناد و لجاجت به جایى مى‌رسد که انسان حاضر است آرزوى هلاکت کند، ولى حقّ را نپذیرد. در قرآن مجید به نمونه‌هایى از این نوع روحیّه‌ها اشاره شده است، از جمله:
 
کافران مى‌گفتند: «وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ» [19] خدایا! اگر این قرآن، حقّ و از جانب توست، پس یا از آسمان بر ما سنگ ببار و یا ما را به عذابى دردناک مبتلا نما (که ما آن را نمى‌پذیریم).
 
در جاى دیگر آمده: اگر ما این قرآن را بر غیر عرب (عجم) نازل مى‌کردیم و پیامبر آن را بر مردم قرائت مى‌فرمود: «وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى‌ بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ» [20] ایمان نمى‌آوردند وآن را نمى‌پذیرفتند.
 
یا اینکه اهل کتاب به کفّار و بت‌پرستان مى‌گفتند: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى‌ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلًا» [21]
 
راه شما از راه اسلام بهتر است. در صورتیکه اهل کتاب از مشرکان به اسلام نزدیکترند، ولى لجاجت، آنها را از ابراز حقّ دور مى‌داشت.
 
تعجیل عدّه‌اى از مردم به نزول قهر الهى، مى‌تواند به واسطه این دلایل باشد:
 
الف: غفلت و فراموشى تاریخ گذشتگان و باور نکردن و بعید دانستن قهر الهى.
 
ب: حسادت به داشته‌هاى دیگران. چنانکه در تاریخ آمده است چون امیرمؤمنان، حضرت على علیه السلام به امامت رسید، شخصى که تحمّل این موضوع را نداشت، آرزوى مرگ کرد که در شأن نزول سوره معارج بدان اشاره شده است.
 
ج: احساس بریدگى و یأس و به بن‌بست کامل رسیدن.
 
د: استهزا و عدم قبول و پذیرش، حتّى به قیمت جان‌دادن.
 
قرآن مى‌فرماید: اگر خداوند به جهت گناه و عملکرد بد مردم آنها را فوراً عذاب کند، هیچ‌کس روى زمین باقى نمى‌ماند، امّا او از راه لطف، صبر مى‌کند تا شاید مردم توبه کنند.
 
وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّةٍ وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى‌ ... [22] و آیه‌ وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَکَ عَلى‌ ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ ... [23] [24]
 

5- عذاب اصحاب ایکه در پناه به سایه‌ بان

بالاحره ه پس از ۷ روز خداوند ابری (ظُلّه) به سوی آنان فرستاد. اصحاب ایکه به سوی سایه آن ابر رو آوردند
 
پناه آوردن قوم شعیب به داخل سایه‌بان‌هایى از ابر و گرفتار شدن به عذاب: «فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ؛ [25]
 
سرانجام او را تکذیب کردند، و عذابِ روزِ سایبان سایبانى از ابرِ صاعقه‌خیز آنها را فرا گرفت؛ به یقین آن عذاب روزى بزرگ بود!»
 
ظله در اصل به معنی قطعه ابری است که سایه می‌افکند. بسیاری از مفسرین در ذیل آیه چنین نقل کرده‌اند که هفت روز گرمای سوزانی سرزمین آنها را فرا گرفت،
 
 و مطلقا نسیمی نمی‌وزید ناگاه قطعه ابری در آسمان ظاهر شد و نسیمی وزیدن گرفت، آنها از خانه‌های خود بیرون ریختند و از شدت ناراحتی به سایه ابر پناه بردند.
 
در این هنگام صاعقه‌ای مرگبار از ابر برخاست، صاعقه‌ای با صدای گوش خراش، و به دنبال آن آتش بر سر آنها فرو ریخت، و لرزهای بر زمین افتاد، و همگی هلاک و نابود شدند.
 
می‌دانیم صاعقه که نتیجه مبادله الکتریسته نیرومند در میان ابر و زمین است هم صدای وحشتناکی دارد، و هم جرقه آتش‌بار بزرگی، و گاهی با لرزه شدیدی نیز در محل وقوع صاعقه همراه است،
 
 به این ترتیب تعبیرات گوناگونی که راجع به عذاب قوم شعیب در سوره‌های مختلف قرآن آمده، همه به یک حقیقت باز می‌گردد، در سوره اعراف آیه ۹۱ تعبیر به رجفة (زمین لرزه) و در سوره هود آیه ۹۴ تعبیر به صیحة (فریاد عظیم) و در آیات مورد بحث، تعبیر به عذاب یوم الظلة آمده است.
 
هر‌چند بعضی از مفسرین مانند قرطبی و فخر رازی احتمال داده‌اند که اصحاب ایکه و مدین دو گروه بودند و هر کدام عذاب جداگانه‌ای داشتند؛ ولی با دقت در آیات مربوط به این قسمت روشن می‌شود که این احتمال چندان قابل ملاحظه نیست. [26]
 
اصحاب ایکه که حضرت شعیب را تکذیب کردند با صاعقه به هلاکت رسیدند. «فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ» [27] ما از آنان انتقام گرفتیم.
 

6- تعبیرهای مبالغه‌آمیز در عذاب اصحاب ایکه

در برخی نقلها تعبیرهای مبالغه‌آمیزی در باره عذاب نازل شده بر اصحاب ایکه، دیده می‌شود که می‌توان آن را تعبیرهایی مَجاز به شمار آورد؛ مانند این‌که خورشید آنان را به سان ملخی که در ظرف پخته شود، سوزاند، [28]
 
خداوند دری از دوزخ بر روی آنان گشود، [29]آنگاه که اصحاب ایکه زیر آن ابر گرد آمدند، چون کوهی بر سر آنان فرود آمد [30]
و بر اثر آتشی که از ابر بر آنان بارید همگی خاکستر شدند. [31]
 

7- شعیب پیامبر اصحاب ایکه و مدین

در روایتى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمده که اصحاب مدین و اصحاب الایکة دو امّت بودند که‌ شعیب پیامبر هر دوى آنان بود و هر دو کفر ورزیدند، ولى به دو نوع عذاب گرفتار شدند؛ یکى به عذاب‌ «یَوْمِ الظُّلَّةِ» و دیگرى به عذاب «صیحة». [32]
 
چون ما از خداوند طلبى نداریم، آنچه را دریافت مى‌کنیم، «انعام» خداوند است، امّا در کیفر الهى، چون قهر او به خاطر گناهان، عیب‌ها واستحقاق خود ماست، کلمه‌ى «انتقام» بکار مى‌رود. [33]
 

8 - نصیحت شعیب به اصحاب ایکه

شعیب آنان رابه ترس از خدا فرا می‌خواند: «اِذ‌قالَ لَهُم شُعَیبٌ اَلا‌تَتَّقون» [34]
و با معرفی خود به‌ عنوان پیامبر امین و درستکار برای آنان، از ایشان می‌خواست تقوای الهی را رعایت کرده و از او اطاعت کنند: «اِنّی لَکُم رَسولٌ اَمین فَاتَّقُوا اللّهَ واَطیعون» [35]
اعلام‌می‌داشت که در برابر هدایتشان مزدش بر‌عهده پروردگار جهانیان است و از آنان مزدی نمی‌خواهد: «وما اَسَلُکُم عَلَیهِ مِن اَجر اِلاّ عَلی رَبِّ العلَمین». [36]
 

9- پاسخ اصحاب ایکه به حضرت شعیب

در بحشی از آیات «اصحاب الایکه»، که پاسخ آنان به سخنان پیامبرشان است، شامل سه آیه از آیه 184 تا 187 مى شود. توجه فرمایید: «قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ»[37]
 
 (آنها گفتند: تو فقط از افسون شدگانى). «وَ مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَ إِنْ نَّظُنُّکَ لَمِنَ الْکَاذِبِینَ»[38]؛ (و تو بشرى همچون ما هستى، و ما تو را از دروغ گویان مى دانیم).
 
اصحاب الایکه در برابر سخنان منطقى و مستدل حضرت شعیب(علیه السلام) به جاى اطاعت و تسلیم شدن و تشکّر و تقدیر نمودن، جسارت بزرگى کرده و سه وصله به آن حضرت چسباندند:
 
1. تو جادو شده اى و عقلت را از دست داده اى.
 
2. تو با ما چه فرقى دارى که پیامبر خدا هستى؟! اگر خداوند مى خواهد پیامبرى بفرستد باید یکى از ملائکه آسمان را بفرستد نه بشرى مثل خودمان.
 
3. تو را انسان راستگویى نمى دانیم؛ بلکه تو از دروغ گویانى.
 
این جمعیّت نادان علاوه بر جهل و نادانى، انسان هاى لجوجى بودند که بر اعتقادات و اعمال باطل و ناصحیح خود پافشارى مى کردند، حتّى اگر این لجاجت به نابودى و هلاکت آنها منتهى مى شد. لذا، خطاب به پیامبرشان گفتند:
 
«أَسْقِطْ عَلَیْنَا کِسَفاً مِّنَ السَّمَاءِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ»([39]؛ (اگر راست مى گویى قطعات [سنگ هاى] آسمانى را بر ما بباران!).
 
هنگامى که کار یک قوم و جمعیّت به جایى برسد که دیگر هیچ روزنه امیدى براى نجات آنها باقى نمانده باشد، چاره اى جز هلاکت و عذاب آنها نیست، لذا خدا آنها را عذاب کرد.
 
10- کم‌ فروشی بزرگترین انحراف اصحاب ایکه
شاید بتوان از ظاهر آیات بعد استفاده کرد که بزرگ‌ترین انحراف اصحاب ایکه کم‌فروشی بوده است، ازاین‌رو شعیب (علیه‌السلام) ضمن دعوت آن‌ها به کامل دادن پیمانه ، آنان را از کم فروشی نهی می‌کرد: «اَوفُوا الکَیلَ ولا تَکونوا مِنَ المُخسِرین» [40]
 
بزرگ ‌ترین انحراف اصحاب ایکه ، کم فروشى بوده است ؛ از این ‌رو حضرت شعیب علیه السلام ضمن دعوت آن ها به کامل دادن پیمانه ، آنان را از کم فروشى نهى مى ‌کرده و از آنان مى‌ خواسته است که با ترازوى درست و کفه ‌هاى برابر وزن کنند .
 
و از ارزش اموال مردم نکاهند که چنین کارى فساد است و آنان نباید با کم ‌فروشى در زمین فساد‌ کنند : « أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرینَ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیمِ وَ لا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی اْلأَرْضِ مُفْسِدینَ .
 
 ؛حق پیمانه را ادا کنید (و کم فروشی نکنید) ، و دیگران را به خسارت نیفکنید و با ترازوی صحیح وزن کنید و حق مردم را کم نگذارید ، و در زمین تلاش برای فساد نکنید » [41]
 
 برخى از مفسران فساد مورد اشاره این آیه را به راهزنى ، غارت اموال ، نابود کردن زراعت و احیاناً قتل ، تفسیر کرده و این اعمال را نیز از جمله انحراف ها و کارهاى نارواى اصحاب ایکه برشمرده ‌اند . [42]
 

11- تهمت جادوگری اصحاب ایکه

اصحاب ایکه در برابر دعوت شعیب ایستادگی و او را جادو شده معرفی کردند و با برابر دانستن شعیب با خودشان، او را در ادعای رسالتش از جانب خدا دروغگو شمردند:
 
 «قالوا اِنَّما اَنتَ مِنَ المُسَحَّرین وما اَنتَ اِلاّ بَشَرٌ مِثلُنا واِن نَظُنُّکَ لَمِنَ الکذِبین» [43]و ناباورانه و با استهزا [44]
 
به او پیشنهاد دادند که اگر در ادعایش راستگوست پاره آسمان بر سر آنان فرود‌ آورد: «فَاَسقِط عَلَینا کِسَفًا مِنَ السَّماءِ اِن کُنتَ مِنَ الصّدِقین» [45]اما شعیب با واگذاردن امر آنان به خداوند [46]
 
و این‌که خداوند به فرجام آنان داناست، به آنان فرمود: خدا به آنچه می‌کنید داناتر است؛ یعنی اختیار عذاب به دست من نیست: [47]
[48]«قالَ رَبّی اَعلَمُ بِما تَعمَلون» [49]
  

12- نقلها و اظهار نظرها در مورد اصحاب ایکه

ابن‌کثیر اصحاب مدین و ایکه را یک امت دانسته، با توجه به آیه ۹۱ سوره اعراف [50]که عذاب اصحاب مدین را رَجفه ( زمین لرزه ) و آیه‌۹۴ سوره هود [۵1]
 
که عذاب آنان را صیحه (بانگ شدید) بیان کرده، درباره چگونگی عذاب می‌گوید: پس از پناه بردن مردم به سایه ابر، شعله‌های آتش بر آنان فرو بارید و زمین به لرزه درآمد و صیحه‌ای از آسمان برخاست و همه اصحاب ایکه را که در زیر ابر جای گرفته بودند نابود کرد. [۵2]
 
برخلاف این نقلها و اظهار نظرها، در روایتی از ابن‌عباس در بیان نوع عذاب اصحاب ایکه با احتیاط برخورده شده است. او گفته است: هرکس درباره چگونگی عذاب « یوم الظله » سخنی گفت او را تکذیب کن. [۵3]
 
شاید به این سبب که کسی از آنان نجات نیافت، تا چگونگی عذاب را شرح‌دهد. [۵4]
 

13 - سرزمین اصحاب ایکه

آخرین آیاتی که درباره اصحاب ایکه نازل شده آیات ۷۸‌-۷۹ سوره حجر [۵5]
است: «واِن کانَ اَصحبُ الاَیکَةِ لَظلِمین فانتَقَمنا مِنهُم واِنَّهُما لَبِاِمام مُبین= و راستی اصحاب ایکه ستمگر بودند، پس، از آنان انتقام گرفتیم و آن دو (سرزمین اصحاب ایکه و قوم لوط) بر سر راهی آشکار است». از ذیل این دو آیه برمی‌آید که آثار سرزمین اصحاب ایکه تا زمان نزول قرآن باقی و در کنار بزرگراه عمومی در معرض دید کاروانهای تجارتی مکیان بوده است.
 
برخی معتقدند که حضرت شعیب (علیه‌السّلام) پیامبر «اهل مدین» بود، اما از طرف خدای متعال مامور هدایت «اصحاب ایکه» هم شد. آنچه این نظر را تقویت می‌کند که شعیب (علیه‌السّلام)، پیامبر این گروه بود، آن است که در آیه‌ای مشاهده می‌کنیم: «وَ اِنَّهُما لَبِاِمامٍ مُبِینٍ»؛ [56]
 
یعنی منزل‌گاه قوم لوط و اصحاب ایکه، هر دو بر سر بزرگ‌راهی قرار داشت و مقصود از این‌ راه، آن راهی است که مدینه را به شام وصل می‌کند. آبادی‌هایی که در این مسیر قرار داشتند،
 
 منزل‌گاه قوم لوط و قوم شعیب بودند و از آن‌جا که همه این مسافت جنگلی بود، نتیجه می‌گیریم که اصحاب ایکه یک طایفه از قوم شعیب و سرزمین ایشان یک ناحیه از حوزه دعوت شعیب بود. [57]
 
البته شعیب اهل آن شهر نبود و با مردمش بی‌گانه بود؛ به دلیل آن‌که در این داستان، مانند داستان‌های برخی از پیامبران (علیهم‌السّلام) او را برادر آن قوم نخوانده و نفرمود «اخوهم شعیب». بر خلاف نوح، هود و صالح (علیه‌السّلام) که هم‌وطن قوم خود بودند.
 
همچنین لوط (علیه‌السّلام) که از راه سببی فامیل قوم خود بود؛ لذا درباره آنان فرمود: «اَخُوهُمْ نُوحٌ»، [58]«اَخُوهُمْ هُودٌ»، [59]«اَخُوهُمْ صالِحٌ» [60]و «اَخُوهُمْ لُوطٌ». [61]
 

۱4 - نظر مفسران در مورد اصحاب ایکه

در میان مفسران اتفاق نظر است که سرزمین اصحاب ایکه میان مدینه و شام قرار داشته است. برخی آن را نزدیک مدین [62]
و برخی دیگر آن را مابین ساحل دریای‌سرخ و مدین دانسته‌اند. [63]
 
یاقوت حموی گفته است: به اعتقاد اهل تبوک ، ایکه همان تبوک است که آخرین غزوه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در آن‌جا واقع شد؛ ولی این نظر در کتب تفسیر دیده نشده است، بنابراین، ایکه باید همان مدین باشد که مجاور تبوک بوده است. [64]
 

۱5 - اصحاب ایکه و اهل مدین

آیا اصحاب ایکه همان اصحاب مدین‌اند؟ یکی از پرسشهای جدی درباره اصحاب ایکه آن است که باتوجه به این‌که پیامبر هر دو قوم در قرآن کریم حضرت شعیب (علیه‌السلام) معرفی شده است،
 
آیا آنان یک قوم و ملت بودند که قرآن کریم از آنان با دو عنوان یاد کرده یا آن‌که دو قوم و گروه مستقل بودند، با پیامبری مشترک و با اعمالی مشابه و فرجامی تقریباً نزدیک به هم؟
 
 به نظر بیش‌تر مفسران اصحاب ایکه غیر از اهل مدین بوده‌اند و شعیبِ پیامبر ابتدا به سوی قوم خودش (اصحاب مدین) مبعوث شد و پس از نابودی آنان رسالت هدایت اصحاب ایکه را بر عهده گرفت؛ [65]
 
 

16- سخن قتاده

اما مستند این نظر مفسران ظاهراً سخن قتاده است که گفته: حضرت شعیب (علیه‌السلام) به سوی دو امت مبعوث شد: قوم خودش و اصحاب ایکه، [66]و هر یک از آن دو قوم با عذابی ویژه نابود شد؛ [۶7]
 
در کنار ظاهر آیات که از این دو قوم یاد کرده است. نیز عبدالله‌ بن‌ عمرو از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نقل کرده است که اهل مدین و اصحاب ایکه دو امت بودند که خداوند شعیب را به سوی آنان فرستاد. [۶8]
 

17- نظر ابن‌کثیر

در برابر این نظریه، گروهی از مفسران از جمله ابن عباس [۶9]معتقدند که اصحاب ایکه همان اهل مدین‌اند.

ابن کثیر ضمن غریب شمردن‌ روایت عبدالله‌ بن‌ عمرو و تضعیف برخی از روایاتش آن را از اسرائیلیات دانسته و می‌گوید: عمده‌ترین دلیل نظر اول دو چیز است: ۱. خداوند در آیه «واِلی مَدیَنَ اَخاهُم شُعَیبًا» [70]
 
شعیب را برادر اهل مدین خوانده؛ ولی شعیب برادر اصحاب ایکه خوانده نشده است. ۲. کیفر اصحاب ایکه را عذاب « یوم الظُلّه » معرفی کرده؛ اما عذاب اهل مدین «رَجْفه» و «صَیْحه» بیان شده است،
 
 آنگاه در رد این دو دلیل می‌نویسد: با توجه به این‌که توصیف اهل مدین به اصحاب ایکه بر اثر پرستش درخت ایکه بود، مناسب نبود شعیب را برادر آنان معرفی کند؛ همچنین تعدد عذاب نیز نشان تعدد امت نیست
 
 وگرنه خود اهل مدین نیز باید دو امت شمرده شوند، زیرا در سوره اعراف عذاب آنان «رَجْفه» اما در هود «صَیْحه» معرفی شده است. [71]
 
ابن‌کثیر می‌افزاید که اشتراک اهل مدین و اصحاب‌ ایکه در صفت کم فروشی شاهدی بر این است که آنان یک امت بودند و با چند‌گونه عذاب نابود شدند. [72]
 
به این سخن ابن‌کثیر باید افزود که ذکر اصحاب ایکه در کنار قوم نوح ، عاد ، فرعون ، ثمود و لوط در دو سوره ص‌ و ق، بدون آن‌که در اینجا نامی از اهل مدین برده شود،
 
 و در مقابل، ذکر اهل مدین در کنار همین پیامبران در دو سوره اعراف و هود، بدون آن‌که از اصحاب ایکه یاد شود، شاهدی بر یکی بودن اهل مدین و اصحاب ایکه است.
 

18- - قرائت و کتابت الأیکه

«الأیْکَه» در سوره‌های حجر و ق به همین شکل و در سوره‌های شعراء و ص‌ به شکل «لَئیْکَه» کتابت شده و همه قاریان در هر ۴ مورد «اَلأیْکه» قرائت کرده‌اند، مگر قاریان شام و حجاز [73]
 
که در مورد اخیر «لَیْکه» قرائت کرده‌اند، ازاین‌رو برخی بین اَیْکه و لَیْکه فرق گذاشته و لَیْکه را نام شهر دانسته [74]
 
و اَیْکه را درخت یا بیشه؛ ولی ظاهراً قرائت «لَیْکَه» خطایی است که بر اثر رسم الخط مصحف پدید آمده است و در قرآن موارد متعددی برخلاف قانون خط نوشته شده است، افزون بر اینکه «لَیْکَه» اسمی ناشناخته است. [75]
 

19-  نظر ابن‌منظور

ابن منظور درباره واژه لَیْکه می‌گوید: اصل‌ آن الاَیْکه بوده که ابتدا همزه آن در تلفظ حذف شده و به‌صورت «اَلْیکه» درآمده و چون همزه اول آن نیز هنگام وصل به کلمه قبل تلفظ نمی‌شده هر دو همزه را در کتابت انداخته [۷6]
و مطابق با تلفظ کتابت کرده‌اند.
 

20- اقوام و اصحابی همانند اصحاب ایکه

الف: قوم نوح همانند اصحاب ایکه:
 نوح (علیه‌السلام) زمانی به پیامبری مبعوث شد که مردم عصرش غرق در بت‌پرستی، خرافات، فساد و بیهوده‌گرایی بودند.
 
آنها در حفظ عادات و رسوم باطل خود، بسیار لجاجت و پافشاری می‌کردند. و به قدری در عقیدة آلودة خود ایستادگی داشتند که حاضر بودند بمیرند، ولی از عقیدة سخیف خود دست برندارند. [77]
 
ب: اصحاب رسّ همانند اصحاب ایکه:
رس واژه‌ای سامی است و در زبان‌های آرامی و عبری به معنای شکافتن و شکستن به کار می‌رفته [78] قومی که پیامبر خود را در چاه انداختند. اصحاب رس گروهی معرفی شده‌اند که از پرستش خدا سر باز زدند و و زنانشان به مساحقه می‌پرداختند.
 
 خدا پیامبری برای هدایت آنان فرستاد؛ او را در چاه انداختند و به همین دلیل خدا آنان را عذاب کرد. درباره زمان و مکان زندگی این گروه، و همچنین نام پیامبر آنها، اختلاف وجود دارد.
 
قوم ثمود : ثَمود قومی عرب که با انکار دعوت صالح پیامبر به عذاب الهی گرفتار شدند. قرآن از آنان به عنوان قومی مشرک یاد کرده که در ساختن خانه از سنگ مهارت داشتند.
 
 خدا صالح(ع) را به سوی آنان فرستاد. آنان معجزه پیامبر خود را که به ناقه صالح شهرت دارد، کشتند و در پی آن به عذاب الهی گرفتار شدند. داستان قوم ثمود در تورات نیامده، اما یافته‌های باستان‌شناسان وجود آنان را در مناطق شمالی شبه‌جزیره عربستان تأیید می‌کند.
 
ج: قوم عاد همانند اصحاب ایکه:
قوم عاد از نژاد عرب، در جنوب جزیره العرب زندگی می‌کردند. آنها از نسل عاد بن عوص بودند. افراد این قوم از نعمت‌های فراوان برخوردار بودند.
 
خداوند حضرت هود(ع) را برای دعوت به توحید از میان آن‌ها به رسالت برگزید. بیشتر افراد قوم عاد، دعوت هود(ع) را نپذیرفتند و به عذاب الهی دچار شدند.
 
قوم عاد، قومی عرب[79] از فرزندان عاد بن عوص بن أرم بن سام بن نوح که نام جدشان را بر روی قبیله خود گذاشته بودند.[80]
 
د: قوم فرعون همانند اصحاب ایکه:
فرعون در قرآن، پادشاهی مستبد معرفی شده که خدایانی جز خدای واحد را می‌پرستیده[81] و خود نیز ادعای خدائی داشته است.[82]
 
 البته از عبارت «أَنَا رَبُّکمُ الْأَعْلی»[83] که قرآن از زبان او خطاب به مصریان نقل می‌کند بر‌می‌آید که او خود را رب و پروردگار مردم مصر می‌پنداشت نه خدای مطلق.[84]
 
بنا بر آیات قرآن، فرعون فردی مستکبر و سلطه‌گر بود و برای تقویت سلطه خود، بین مردم اختلاف می‌انداخت.[85]
 
او همچنین وزیری به نام هامان، مشاورانی در دربار و سپاهی نیرومند داشت[86] و در استکبار و سلطه خود به آنها تکیه می‌کرد.[87]
 
 
م :اخوان لوط همانند اصحاب ایکه:
قوم لوط که در قرآن کریم «اخوان لوط» نیز نامیده شده اند، در شهری به نام «سدوم» که در سرزمین فلسطین و میان مدینه و شام بود، زندگی می کردند؛
 
 ولی در روایات و در کلمات مورخان از شهرهای دیگری نیز نام برده شده که متعلق به این قوم یوده است. [88] قوم لوط از بدترین و منفورترین اقوامی هستند که خداوند در قرآن از آنان نام برده است. [89]
 
این قوم علاوه بر آنکه به پیامبرشان ایمان نیاوردند، مرتکب اعمال پلید و زشت بسیاری نیز شدند، مانند: شیوع عمل لواط که بنا بر روایات، پیش از آن، چنین عملی در دنیا سابقه نداشت و نخستین کسی که این عمل را به آن ها یاد داد، شیطان بود. [90]
 
و: قوم تُبَّع همانند اصحاب ایکه:
ظاهر این است که قرآن از خصوص یکى از شاهان «یمن» سخن مى گوید، (همان گونه که فرعون معاصر موسى(علیه السلام) که قرآن از او سخن مى گوید، شخص معینى بود) و در بعضى از روایات آمده که نام او «اسعد ابوکرب» بود.
 
جمعى از مفسران معتقدند: او شخصاً مرد حق جو و مؤمنى بود، و تعبیر به قوم «تُبَّع» در دو آیه از قرآن را دلیل بر این معنى گرفته اند، زیرا در این دو آیه از شخص او مذمت نشده، بلکه از قوم او مذمت شده است.
 
او به بعضى از قبیله «اوس» و «خزرج» که همراه او بودند دستور داد: در این شهر بمانید، و هنگامى که پیامبر موعود خروج کرد، او را یارى کنید،
 
و فرزندان خود را به این امر توصیه نمائید، حتى نامه اى نوشت و به آنها سپرد، و در آن اظهار ایمان به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) کرد. [91]
 
اصحاب مدین همانند اصحاب ایکه
هنگامى که شعیب(علیه السلام)با اصرار کافران بر باورها و ارزشهاى شرک‌آلود و کفرآمیز و همچنین تکذیب و تهدید به اخراج از شهر رو‌به‌رو و از ایمان آوردن آنها ناامید شد آنان را نفرین کرد: «رَبَّنَا افتَح بَینَنا وبَینَ قَومِنا بِالحَقِّ واَنتَ خَیرُ الفـتِحین» [92]
 
و چون از سوى کافران به سنگسار شدن تهدید شد به آنها وعده عذاب داد: «ویـقَومِ اعمَلوا عَلى مَکانَتِکُم اِنّى عـمِلٌ سَوفَ تَعلَمونَ مَن یَأتیهِ عَذابٌ یُخزیهِ و مَن هُوَ کـذِبٌ وارتَقِبوا اِنّى مَعَکُم رَقیب» [93]سرانجام، عذاب الهى فرا رسید و شعیب(علیه السلام) و مؤمنان نجات یافتند و کافران نابود شدند
 

نتیجه:

مراد از اصحاب إیکه قوم حضرت شعیب هستند. که در سرزمینى پر آب و مشجر در میان حجاز و شام زندگى مى کردند. آنها زندگى مرفه و ثروت فراوانى داشتند و به همین جهت، غرور و غفلت آنها را فرا گرفته بود و مخصوصا دست به کم فروشى و فساد در زمین زده بودند.
 
شعیب آن پیامبر بزرگ، آنها را از این کارشان بر حذر داشت و دعوت به توحید و راه حق نمود، اما همانگونه در آیات سوره هود دیدیم، آنها تسلیم حق نشدند و سرانجام بر اثر مجازات دردناکى نابود گشتند،
 
 گرماى شدیدى چندین روز پى در پى آنها را فرو گرفت، و در آخرین روز ابر بزرگى در آسمان نمایان شد، آنها به سایه ابر پناه بردند، اما صاعقه اى فرود آمد، و آن بیدادگران را نابود کرد.
 
شاید تکیه کردن قرآن روى کلمه «أَصْحابُ الْأَیْکَةِ» که مى خواهد بگوید با این همه نعمتى که به آنها بخشیده بودیم باز بجاى شکران، کفران کردند، و ظلم و ستم بنیاد نمودند و صاعقه آنها و درختانشان را از میان برد.
 
قرآن مى خواهد براى مردم درس عبرت بیان کند، و بودن نام این دو شهر، در لوح محفوظ نمى تواند تاثیرى در عبرت گیرى مردم داشته باشد،
 
لحظه اى درنگ کردن در سرنوشت این قوم با آن همه تعمت، بیندیشند و دل عبرت بینشان از دیده نظر کند، و این سرزمین بلا دیده را آینه عبرت قرار دهند د، گاهى در کنار سرزمین قوم لوط و گاهى در کنار سرزمین اصحاب الایکه.
 

پی نوشت:

1.طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۶، ص۵۲۸، مقدمه، بلاغی‌، محمد جواد، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.   
2.جامع‌البیان، مج ‌8، ج‌ 14، ص‌ 64؛ مقاییس‌اللغه، ج‌ 1، ص‌ 165؛ لسان‌العرب، ج‌ 1، ص‌ 289، «ایک».
3.تفسیر قرطبى، ج‌ 13، ص‌ 90.
4.لغت نامه، ج‌ 7، ص‌ 9921؛ ج‌ 13، ص‌ 18855.
5.مقاییس‌اللغه، ج‌ 1، ص‌ 165، «ایک».
6.التبیان، ج‌ 6، ص‌ 349.
7.همان، ص‌ 350.
8.جامع البیان، مج‌ 8، ج‌ 14، ص‌ 64.
9.قصص‌الانبیاء، ص‌ 171.
10.شریفه 78 سوره حجر
11.سوره شعراء در آیه 176
12.در آیه شریفه 14 سوره «ق»
13.آیه شریفه 13 سوره «ص» است.
14. زرکشی، محمد بن عبدالله، البرهان فی علوم القرآن، ج‌۱، ص‌۱۹۳.   
15. ق/سوره۵۰، آیه۱۲‌-۱۴.   
16. زمخشری، محمد بن عمر، الکشاف، ج‌۳، ص‌۳۳۴.   
17. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۳۵۰.   
18. ص/سوره۳۸، آیه۱۲‌-۱۶.   
19. سوره انفال، 32.
20. سوره شعراء، 198- 199.
21. سوره نساء، 51.
22. سوره نحل، 61.
23. سوره  فاطر، 45.
24.جلد 4 - صفحه 320 و 321
25.شعراء/سوره۲۶، آیه۱۸۹.   
26.مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۳۴۰.   
27. سوره حجر، 79.
28. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور، ج‌۶، ص‌۳۲۰.   
29. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۱۳، ص‌۱۳۷.   
30. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۱۳، ص‌۱۳۷.   
31. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۱۳، ص‌۱۳۷.   
32. تفسیر فرقان از درالمنثور، ج 4، ص 103.
33. تفسیر نورجلد 4 - صفحه 476
34. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۷۷.   
35. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۷۸‌-۱۷۹.   
36. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۸۰.   
37. همان سوره، آیه 185.
38. همان سوره، آیه 186.
39. همان سوره، آیه 187.
40.شعراء/سوره۲۶، آیه۱۸۱.   
41. شعراء ، 183-181
42. الکشاف ، ج‌3 ، ص‌332 و تفسیر بیضاوى ، ج‌3 ، ص‌263
43. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۸۵‌-۱۸۶.   
44. کشف الاسرار، ج‌۷، ص‌۱۴۸.
45. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۸۷.   
46. زمخشری، محمد بن عمر، الکشاف، ج‌۳، ص‌۳۳۳.   
47. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۰.   
48. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۳۱۳.   
49 شعراء/سوره۲۶، آیه۱۸۸.   
50. اعراف/سوره۷، آیه۹۱.   
51. هود/سوره۱۱، آیه۹۴.   
52. دمشقی، اسماعیل بن کثیر، قصص الانبیاء، ص‌۲۸۹.   
53. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج‌۱۹، ص‌۳۹۴.   
54. کشف الاسرار، ج‌۷، ص‌۱۴۹.
55. حجر/سوره۱۵، آیه۷۸‌-۷۹.   
56. حجر/سوره۱۵، آیه۷۹.   
57. طباطبائی، سید محمد‌حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۲، ص۱۸۵، قم، دفتر انتشارات اسلامی‌، چاپ پنجم‌، ۱۴۱۷ق.   
58. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۰۶.   
59. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۲۴.   
60. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۴۲.   
61. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۶۱.   
62. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۵، ص‌۳۱۲.   
63. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور، ج‌۶، ص‌۳۱۸.   
64. معجم‌البلدان، ج‌۱، ص‌۲۹۱.   
65. مع الانبیاء، ص‌۲۰۳.
66. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج‌۱۲، ص۵۶۶.   
۶7. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور، ج‌۵، ص‌۹۲.   
۶8. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور، ج‌۵، ص‌۹۱.   
69. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج‌۱۹، ص‌۳۹۰.   
70. اعراف/سوره۷، آیه۸۵.   
71. دمشقی، اسماعیل بن کثیر، قصص الانبیاء، ص‌۲۸۹.   
72. دمشقی، اسماعیل بن کثیر، قصص الانبیاء، ص‌۲۸۸.   
73.طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۳۴۹.   
74. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۱۳، ص‌۱۳۴.   
75. زمخشری، محمد بن عمر، الکشاف، ج‌۳، ص‌۳۳۲.   
76. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۱۰، ص۳۹۵، «ایک».   
77.عمادزاده، حسین، تاریخ انبیاء، ص۲۰۱.
78.گزنیوس، ۱۹۰۶م، ص۹۴۴.
79.البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۲،‌ص۱۵۶.
80.فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۳۱، ص۱۵۲.
81.سوره اعراف، آیه ۱۲۷
82.طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ ق، ج۸، ص۲۲۲
83.سوره نازعات، آیه ۲
84.طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ ق، ج۸، ص۲۲۳
85.سوره قصص، آیه۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ ق، ج۱۶، ص۸.
86.مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایرة المعارف قرآن کریم، ۱۳۸۲ش، ج۶، ص۴۷۰.
87.سوره شعراء، آیه ۵۷؛ سوره قصص، آیه 10
88.خزائلی، محمد، اعلام القرآن، ص 542.
89.هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، ص 771.
90.رسولی، هاشم، قصص قرآن، ج 1، ص 201.
91.روح المعانى»، جلد 25، صفحه 118.
2. اعراف/۷،۸۹ و نیز اعراف/۷،۸۷.
93.هود/۱۱،۹۳.
 

منابع:

https://www.makarem.ir/main.aspx?reader=1&lid=0&mid=27417&catid=6509&pid=61896
https://quran.inoor.ir/fa/propername/349/
https://fa.wikifeqh.ir/حکم درخواست عذاب (قرآن)
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 79 سوره حجر
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 13 سوره ص
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 12 سوره ق
https://www.wikiporsesh.irاصحاب ایکه
fa.wikifeqh.iعوامل کیفر اصحاب ایکه (قرآن)
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 6 سوره رعد
ttps://wiki.ahlolbait.comآیه 16 سوره ص
سایه‌بان (قرآن)https://fa.wikifeqh.ir/
https://article.tebyan.net/155695
https://fa.wikishia.net/viewفرعون
http://fa.wikifeqh.irاصحاب مدین
https://fa.wikifeqh.irقوم تبّع