شهر هزار مسجد
شهر هزار مسجد
شهر هزار مسجد
نويسنده: هادي ربّاني
چکيده
مقدمات سفرپاييز 1387, به پيشنهاد يکي از دوستان که با نمايشگاه هاي خارجي کتاب, آشنايي و رفت و آمد دارد, همراه جمعي از دوستان, عازم استانبول شديم؛ تا ضمن بازديد از نمايشگاه کتاب استانبول, گشت و گذار مختصري نيز در اين شهر تاريخي و زيبا بکنيم. مقدمات سفر به سرعت و سهولت فراهم شد. البته سياست هاي جذب جهانگرد و ورود بدون دريافت ويزا به ترکيه نيز از دلايل آساني سفر به اين کشور است.
در اين سفر شش روزه که از جمعه ششم مهر آغاز و تا چهارشنبه يازدهم مهر 1387 پايان يافت, از سه شهر استانبول، آنکارا و قونيه بازديد کرديم. در اين سفر با ده نفر از دوستان, که همگي از پژوهشگران و اهل قلم حوزوي يا دانشگاهي هستند, همسفر بوديم. همراهان عبارت بودند از: سيد حسن اسلامي, سيد محمد علي ايازي, رضا بابايي, محمدکاظم رحمان ستايش, حسين عليزاده, حسين متقي, محمد مجتهدي, محمدمرادي, سيد مصطفي مطبعه چي و محمد نوري. درطول سفر علاوه بر بازديد از مکان هاي بسيار، چندين ديدار و گفت وگو نيز با شخصيت هاي علمي و شيعي داشتيم. به دليل فرصت کوتاه و فراواني برنامه ها، اغلب بازديد و ديدارها با شتابزدگي انجام مي گرفت تا بتوانيم بر تعداد برنامه هاي روزانه مان بيفزاييم.
اطلاعات ارائه شده در گزارش همه بر اساس ديده ها و شنيده هايي است که در طول سفر نگاشته ام. همچنين برداشت هايي که در ذيل برخي از عناوين آورده ام, از نکاتي است که در مدت کوتاه سفر بدان دست يافته ام. به واقع آنچه در اين سفر کوتاه, ديده و شنيده و دريافته ام، به قلم آورده ام و بدين ترتيب به تعبير جلال آل احمد يک «ارزيابي شتابزده» فراهم آمده است.
روز اول
روز جمعه ششم مهر ماه مصادف با 25 ماه مبارک رمضان, ساعت هفت صبح به سوي استانبول پرواز کرديم. از آسمان ترکيه, جاده هاي طولاني بسياري در ميان کوه ها و دشت ها ديده مي شد که حکايت از شبکه هاي ارتباطي گسترده در اين کشور مي کرد. قبل از فرود هواپيما ساختمان هاي يک شکل ويک اندازه و شيرواني هاي يک رنگ شهر استانبول جلب توجه مي کرد. ساعت ده در بخش اروپايي استانبول در فرودگاه آتاتورک فرود آمديم. فرودگاهي بسيار بزرگ و منظم. فرودگاه کوچک تر ديگري در بخش آسيايي استانبول وجود دارد.کارهاي ورودي به سهولت و بدون پرداخت عوارض ورود انجام گرفت. از داخل فرودگاه با پله برقي به سمت مترو که در زير فرودگاه قرار داشت رفتيم. در ابتداي ورودي مترو منتظر راهنمايمان بوديم. راهنمايمان, آقاي اوغر, جواني بود از شيعيان استانبول که در قم, دروس علوم اسلامي را خوانده بود و فارسي را مي دانست.با مترو به سوي دفتر مؤسسه ي کوثر, که در جنب ايستگاه مترو و در ميدان آکسارا قرار داشت, آمديم. مؤسسه ي کوثر, از شيعيان ترک تشکيل شده است که بيشتر دانش آموخته ي حوزه ي علميه ي قم هستند و اکنون در ترکيه به فعاليت هاي ديني مشغول اند. فاصله ي سي کيلومتري فرودگاه تا ميدان آکسارا را در زمان کوتاهي طي کرديم. جمعيت اندکي سوار مترو بودند و هيچ ازدحامي وجود نداشت. مترو در اين مسير بيشتر از زير زمين و گاهي نيز از روي زمين مي گذشت. زنان محجبه ترک از همان بدو ورودمان به فرودگاه و در طول مسير مترو و ايستگاه ها, جلب توجه مي کرد. خانم هايي هم که حجاب ندارند اغلب فقط سرشان فاقد پوشش است. ساعتي را در دفتر مؤسسه ي کوثر بوديم تا به محل اقامتمان که در همان نزديکي بود, نقل مکان کنيم.
مسجد مرادپاشا
قبل از حرکت به محل اقامت, با دو تن از دوستان به مسجد مرادپاشا که در حاشيه ي ميدان آکسارا قرار داشت رفتيم. مسجدي با عظمت و سنگي که ساخت آن به قرن پانزدهم ميلادي بازمي گردد. داخل مسجد بسيار تميز بود و گنبدي بسيار بلند بر روي مسجد قرار داشت. در داخل گنبد و ديوارها, نقش هاي اسلامي حک شده است. در دوطرف مسجد هم رواق قرار داشت؛ مخصوص نمازگزاري بانوان. در محوطه ي حيات مسجد هم قبرهايي با سنگ هايي تراشيده بر روي آن ها قرار داشت.مسجد سلطان احمد
پس از بازديد کوتاه از مسجد مرادپاشا, به همراهانمان در مؤسسه ي کوثر پيوستيم و از آن جا به محل اقامت که در همان نزديکي بود رفتيم. محل سکونت در طبقه ي هم کف يک ساختمان سه طبقه قرار دارد. پس از استراحتي کوتاه به سوي مسجد سلطان احمد محل برگزاري نمايشگاه کتاب حرکت کرديم. از کنار ميدان آکسارا سوار قطار شهري شديم و به سوي مسجد سلطان احمد حرکت کرديم. مسجد سلطان احمد در حاشيه ي ميدان اياصوفيا قرار دارد. مسجدي بسيار بزرگ و با گنبدي عظيم. اين مسجد يکي از بناهاي تاريخي بزرگ استانبول است که در قرن پانزدهم ميلادي ساخته شده است. مسجد سلطان احمد نسبت به مساجد تاريخي ايران که توسط صفويه ساخته شده با عظمت تر است، ولي ظرافت معماري مساجد ايران بيشتر است.نمايشگاه کتاب هاي ديني در دو صحن اين مسجد برگزار بود. نخست از غرفه هاي صحن پايين بازديد کرديم. در گوشه اي از صحن مسجد کارواني از توريست هاي اروپايي گرد آمده بودند. راهنمايشان درباره ي تاريخ مسجد با آنان سخن مي گفت. پس از ورود به صحن اصلي و پيش از بازديد ادامه ي غرفه ها, به داخل مسجد رفتيم. در مقابل درب ورودي محفظه اي قرار داشت، که از ميان آن نايلن هاي يک بار مصرف به هم پيوسته اي جهت قرار دادن کفش در آن، آويزان بود. با کشيدن نايلون قطعه اي از آن جدا مي شد. نايلون ها يک بار مصرف پس از خروج از مسجد در محلي که بدين منظور اختصاص داشت قرار مي گرفت. تا کنون چنين تدبيري را در مساجد نديده بودم. اين کار در تميزي مساجد تأثير فراواني دارد. همچنين براي ورود توريست هاي خانم به داخل مسجد روسري هايي در اختيارشان قرار مي گرفت.
داخل مسجد نيز همچون نماي بيروني اش بسيار با عظمت بود. گنبد بسيار عظيم و اصلي مسجد بر روي چهار ستون بسيار قطور نهاده شده بود که قطر هر ستون چند متر بود. گنبدي کوچک تر بر روي ستون هاي کوچک تر قرار داشت. مسجد به غايت تميز بود. گرداگرد مسجد محل نمازگزاري بانوان بود که که با قفسه ي جا کفشي کوتاه از صحن اصلي مسجد جدا مي شد. به جاي لوستر هاي بزرگ، شمعدان هاي قديمي که با زنجير آهني از بالاي مسجد آويزان بود و تا حدود دو متري کف مسجد مي رسيد، لامپ هايي در آن روشن بود. اين کار به ظاهر در صرفه جويي برق نيز مؤثر است.
پس از بازديد از داخل مسجد براي ديدن ادامه ي نمايشگاه به صحن اصلي مسجد آمديم. دوساعتي از نمايشگاه بازديد کرديم. کتاب ها اغلب به زبان ترکي استانبولي بود وبا اندکي دقت مي شد عنوان کتاب ها را خواند. چاپ و صحافي کتاب ها نسبتاً شکيل و مورد قبول بود. اطلاعاتي که از اين نمايشگاه به دست آورده ام در ادامه ذيل عنوان مستقل مي آورم.
کتاب هاي ديني
نمايشگاه کتاب هاي ديني همه ساله از پنج تا 27 ماه مبارک رمضان از سوي سازمان ديانت ترکيه در استانبول و آنکارا برگزار مي گردد. در استانبول نمايشگاه در دو صحن پايين و اصلي مسجد سلطان احمد تشکيل مي گردد. صحن مسجد با غرفه بند هاي نسبتاً شکيل بدين منظور آماده مي شود. ناشران شرکت کننده در نمايشگاه همه اهل سنّت هستند. تا کنون به ناشران شيعه اجازه ي حضور در اين نمايشگاه داده نشده است.سازمان ديانت ترکيه به ناشران شرکت کننده در اين نمايشگاه تسهيلات ويژه اي جهت حضور آنها ارائه مي کند. همچنين ناشران، کتاب هاي خود را با تخفيف ده تا بيست درصدي ارائه مي کنند. کتاب هاي ارائه شده در اين نمايشگاه بيشتر در موضوعات عمومي دين ـ مانند قرآن و علوم قرآن، حديث ـ تاريخ اسلام، تاريخ عثماني و تراث اسلام است. بخشي نيز به ادبيات ديني کودکان اختصاص دارد. اغلب کتاب ها به زبان ترکي استانبولي است و مقدار اندکي نيز به زبان عربي.
بخشي از کتاب هاي عرضه شده در نمايشگاه ترجمه از زبان فارسي است. کتاب هاي بسياري از استاد مرتضي مطهري به زبان ترکي استانبولي ترجمه شده است. همچنين اغلب کتاب هاي دکتر علي شريعتي نيز به اين زبان برگردانده شده است. برخي از آثار دکتر عبدالکريم سروش نيز به ترکي ترجمه شده است. ديگر نويسنده ي ايراني که همه ي کتاب هايش بدين زبان برگردانده شده، دکتر سيدحسين نصر است. جالب است که کتاب هاي نويسندگان ياد شده را اغلب ناشران اهل سنّت ترجمه و منتشر کرده اند.
بخش اندکي از کتاب هاي موجود در نمايشگاه در حوزه هاي غير دين است. پاره اي از اين کتاب ها در موضوع ادبيات و از زبان انگليسي به ترکي استانبولي برگردانده شده است. بخشي نيز از زبان فارسي در موضوعات ادبيات معاصر و کهن و تاريخ روابط ايران و عثماني است که بدين زبان ترجمه شده است.
چاپ کتاب در ترکيه از کيفيت مطلوبي بر خوردار است. سطح متوسط کتاب هاي ناشران ترکيه با ناشران درجه يک ايران برابري مي کند. علّت پيشرفت صنعت چاپ و نشر در ترکيه ورود صنعت چاپ آلمان به ترکيه است. حدود سه ميليون ترک در کشور آلمان سکونت دارند. اين جمعيت پس از جنگ جهاني دوم در فاصله ي سال هاي 1945 تا 1950 به آلمان مهاجرت کرده اند و در اين کشور مقيم شده اند. مي گويند در تابستان گروه کثيري از ترک هاي مقيم آلمان براي بازديد آشنايان خود به کشورشان باز مي-گردند. به گونه اي که تراکم جمعيّتي بسياري در اين آمد و شد در فرودگاه هاي ترکيه به چشم مي خورد. اقامت گسترده ي ترک ها در آلمان و مراوده ي آنان با کشورشان, در حوزه هاي مختلف ترکيه موجب پيشرفت آنها شده است. يکي از اين حوزه ها، توسعه و پيشرفت در صنعت نشر اين کشور است.
پخش کتاب نيز در ترکيه از پيشرفت مطلوبي بر خوردار است. در مدت زمان کوتاهي مي توان اطلاع يافت, کتاب درخواستي در سيستم توزيع موجود است يا نه؟ ناشران از طريق شبکه ي ديجيتالي يکپارچه با هم مرتبط هستند. يکي از همراهان مي گفت در سال گذشته به دنبال تهيه ي کتابي بودم که در نمايشگاه نتوانستم آن را بيابم. در فاصله ي يک ساعت از طريق شبکه ي توزيع کتاب دريافتم که کتاب مورد نظرم در شبکه ي توزيع موجود نيست. به آساني شماره ي تلفن مؤلف کتاب را به دست آوردم و با وي تماس گرفتم. مؤلف گفت نسخه هاي محدودي از کتاب در اختيارم هست. بعد از طريق يکي از ناشران در فاصله ي زماني 24 ساعت کتاب به دستم رسيد. کتابفروشان بزرگي درشهر استانبول و جود دارند. مرکز اصلي اين کتابفروشان بازار «صحاف لر» = صحافان است. بازار صحاف لر در نزديکي «بازار بزرگ (grand bazar)» قرار دارد. اين بازار مرکز اصلي تجمع کتابفروشان است.
پس از بازديد از نمايشگاه به سوي مسجد اياصوفيا رفتيم تا از آن مکان بازديد کنيم. مسجد ايا صوفيا در ضلع ديگري از ميدان ايا صوفيا واقع شده است. بليط ورود بازديد از اين مسجد بيست ليره بود. ولي زمان بازديد به پايان رسيده بود. سپس به طرف «توپ قاپي» که در کنار مسجد اياصوفيا قرار داشت رفتيم. توپ-قاپي مرکز فرمانروايي عثماني ها بوده است و اکنون از موزه هاي بزرگ و مکان هاي تاريخي مهم استانبول است.زمان بازديد آنجا نيز به پايان رسيده بود.
از بيرون مناظر اطراف توپ قاپي و مسجد اياصوفيا و مکان هاي تاريخي ديگر را که در آن محدوده قرار داشت ديديم. اين مکان هاي تاريخي از طريق خيابان باريکي به دريا منتهي مي شد. پس از چند دقيقه پياده روي و عبور از خيابان هاي باريک و تاريخي به ساحل رسيديم. کف بخشي از اين خيابان ها سنگفرش بود. خانه هايي که در مسيرمان قرار داشت اغلب قديمي و برخي نيز چوبي بودند. به نظر مي رسيد نخواسته اند بافت قديمي اين منطقه را با بناهاي جديد تغيير دهند.
در کنار ساحل مردي در حال ماهيگيري بود. به جز او و همراهان که روي سنگ هاي بزرگي دريا را تماشا مي کرديم, کس ديگري درساحل نبود. کشتي هاي کوچک و بزرگ بسياري در دريا آمد و شد داشتند. از دور يکي از سه پلي که منطقه آسيايي و اروپايي استانبول را به هم متصل مي کرد ديده مي شد. باران نم نمک مي باريد. هوا نيز بسياردلپذير و خنک بود. پس از چند دقيقه توقف در ساحل از راه ديگري به طرف مسجد سلطان احمد بازگشتيم. مسير بازگشتمان نيز از ميان خيابان هاي باريک و ساختمان هاي کهن مي-گذشت. از مسيري که برگشتيم دقيقاً به پشت مسجد سلطان احمد رسيديم.
مراسم شب قدر
نزديک افطار بود. اطراف مسجد سلطان احمد, رستوران ها و غذاخوري هاي فراواني مملو از جمعيت روزه دار بود که انتظار افطار را مي کشيدند. برخي از خانواده ها نيز در صحن پايين مسجد سفره ي غذاي خود را پهن کرده و منتظر افطار بودند. به داخل مسجد رفتيم و نماز را به جماعت خوانديم. هوا کمي سرد شده بود. جمعيت زيادي در مسجد نماز گزاردند. امشب شب بيست و هفتم ماه مبارک رمضان به افق استانبول است. شبي که اهل سنت نيز آن را شب قدر مي دانند. در اين شب مراسم با شکوهي برگزار مي-شود. اين مراسم سه ساعت پس از نماز مغرب آغاز مي گردد. خطيب مسجد, پس از اقامه ي نماز جماعت عشا و نماز «تراويح», به منبر مي رود و به ايراد خطبه مي پردازد. اين خطبه معمولاً حاوي پند و اندرز و موعظه است. مراسم احياي شب قدر تا دير وقت ادامه مي يابد و حاضران در اين مراسم به رسم معهود در ميان اهل سنّت, به تلاوت فردي قرآن, اقامه ي نماز و راز و نياز فردي به درگاه خداوند مي پردازند.همراهان خسته بودند. براي شرکت در مراسم نمانديم. فقط دو تن از دوستان ماندند تا در مراسم شرکت کنند. با قطار شهري به محل سکونت باز گشتيم. در بازگشت اين فکر رهايم نمي کرد که چگونه در کشور ترکيه اين همه مسجد و آن هم با بناهاي عظيم است. تا کنون چنين تصوري از ترکيه نداشتم. به هر سو رو مي کنيم مسجد با عظمت و کهني با مناره هاي بلند در برابرمان نمايان مي شود. اين مساجد اغلب در زمان عثماني ها ساخته شده اند. ظاهر مسجد با تأثير از فرهنگ رومي ها بنا شده است و داخل مسجد از معماري اسلامي برخوردار است.
از نکات ديگري که برايم جالب توجه بود مسلمانان ترکيه است. بخصوص خانم ها که اغلب از پوشش کامل اسلامي برخوردارند. خانم هاي بدون حجاب معمولاً فاقد پوشش روي سر هستند. برهنگي و خودآرايي چندان در خانم ها محسوس نيست. نکته ديگر همزيستي بانوان محجبه و بدون حجاب است. در غذاخوري-هاي اطراف مسجد و ميدان اياصوفيا خانم هاي فاقد حجاب و بانوان محجبه حضور داشتند و منتظر بودند زمان افطار فرا رسد تا روزه خود را باز کنند.
روز دوم
روز شنبه هفتم مهر صبحانه را در محل اقامت خورديم. باران نم نم مي باريد. هوا هم کمي سردتر شده است. مي گويند هواي استانبول قابل پيش بيني نيست. تغير هوا زود به زود انجام مي گيرد. به همراه جمعي از دوستان با دو تاکسي به سمت مقبره ي ابوايوب انصاري حرکت کرديم. مقبره ي ابوايوب انصاري در منطقه ي اروپايي استانبول و در کنار ساحل قرار دارد.مزار ابوايوب انصاري
زير بارش باران وارد محوطه ي مقبره شديم. درخت کهنسال بزرگي در حيات مقبره قرار داشت. گرداگرد اين درخت نرده کشيده شده است و در چهار گوشه ي نرده ها شير آب خوري قرار داشت. زائران بسياري, که اغلب هم خانم و با پوشش کامل اسلامي بودند, براي زيارت مقبره در محوطه حضور داشتند و با بطري-هاي آبي که در دست داشتند، از شير هاي آبخوري چهار گوشه اندکي آب بر مي داشتند و آن را براي تبرک مي نوشيدند. ظاهراً اين کار بر اساس اعتقادي که بدان داشتند انجام مي گرفت. در تابلويي که در نزديکي آن مکان نصب شده بود, از بستن نخ به درخت و کارهاي ديگر نهي شده بود. ولي خانم هايي که گروهي در محوطه حضور داشتند، بدون توجه به اين تذکرات رو به درخت کهن مشغول نيايش بودند. به يکي از دوستان گفتم مقبره ي ابوايوب, همچون مقبره ي ميرزاي قمي در شيخان قم است که بيشتر مشتري هايش خانم ها هستند.از حيات وارد محوطه ي مقبره شديم. قبر در ميان ضريح قرار گرفته است و ضريح در حصار نرده اي قرار داشت تا کسي به آن نزديک نشود. زائران بسياري که در محوطه حضور داشتند, با ازدحام از کنار نرده رو به قبر اداي احترام مي کردند و مي گذشتند. در گوشه اي از محوطه هم نقش پاي منسوب به پيامبر(ص) در داخل محفظه اي قرار داشت. زائران در مقابل آن هم اداي احترام مي کردند. همراهان با متولي مقبره صحبت کردند تا اجازه داده شود به کنار ضريح برويم. متولي گفت بايد با مسجد سلطان احمد هماهنگ کنيم. در گوشه اي ايستاديم تا هماهنگي انجام گيرد. در همين حين يکي از همراهان, که تحت تأثير شلوغي جمعيت و ازدحام آنان قرار گرفته بود, جوگير شد و با صداي بلند به لهجه ي عربي براي پيامبر(ص) صلوات فرستاد. با آن که کسي از دوستان او را همراهي نکرد، محترمانه عذرمان را خواستند و به طرف درب خروج راهنمايي مان کردند. در مکان هاي مذهبي ترکيه سکوت کامل حاکم است و هر کس به تنهايي مشغول عبادت است. کاري که از دوستمان سرزد, براي آن ها بسيار غير منتظره بود.
از مقبره بيرون آمديم و به داخل جامع ابوايوب که در کنار مقبره قرار داشت رفتيم. مسجدي بزرگ و با عظمت؛ همچون ساير مساجدي که در عصر عثماني ها ساخته شده است.
نکته اي که از ديروز و پس از بازديد مسجد سلطان احمد ذهنم را مشغول کرده است, حضور جهانگردان بسيار بدون هيچ منعي در مکان هاي مذهبي و حتي داخل مساجد است. فتواي علماي اهل سنت را در اين موضوع نمي دانم. ولي دو مسجدي را که تا کنون ديده ايم, جهانگردان ـ اعم از آقا و خانم ـ آزادانه وارد مسجد مي شوند و پس از تصويربرداري و بازديد بيرون مي آيند. البته خانم هاي توريست هنگام ورود به داخل مسجد، از روسري هايي که در مقابل درب قرار دارد برداشته, روي سرشان مي اندازند.
از جامع ابوايوب انصاري بيرون مي آييم. در ميان همراهان اين بحث در گرفته که آيا مقبره ي ابوايوب مي تواند همان ابوايوب انصاري باشد يا نه؟ بر روي کتيبه اي سنگي در محوطه ي ميان مقبره و مسجد درباره ي ابوايوب انصاري چنين نگاشته شده است: «ابوايوب در رکاب يزيد بن معاويه مي جنگيد. در ميانه ي جنگ بيمار شد. يزيد به ملاقات او آمد. ابوايوب گفت اگر مرگ من فرا رسيد، در سرزميني که خاک نرم داشت مرا به خاک بسپاريد. از اين رو وي در اين مکان مدفون شد.» به نظر مي رسد در آن زمان مسلمانان براي تسخير روم که اکنون ترکيه نام گرفته است مي جنگيده اند.
در اطراف مقبره و مسجد, قبرهاي فراواني با حصار نرده هاي آهني به چشم مي خورد. قبرها بيشتر به سران عثماني اختصاص دارد. تاريخ برخي از آنها به دو قرن پيش بر مي گردد. بر روي قبرها سنگ هاي تراشيده اي نصب شده است. برخي از اين سنگ ها نشان عمامه است که عثماني ها بر سر مي گذاشتند. برخي ديگر نشانه هايي است که حکايت از شغل و منصب آنها دارد.
از محوطه که بيرون مي آييم با طي مسير کوتاهي به کنار ساحل مي رسيم. باران همچنان نم نم مي بارد. کشتي هاي بسياري در دريا در حال عبورند. پس از توقفي کوتاه به محوطه ي مقبره ي ابوايوب باز مي گرديم. اطراف مقبره را مغازه هاي مختلفي فرا گرفته است. از آنجا به دفتر مؤسسه ي کوثر باز مي گرديم. قرار ملاقاتي با آقاي دکتر حسين حاتمي از دانشوران شيعي و مشهور ترکيه داريم.
دکتر حاتمي کامل مردي شيعه و در رشته ي حقوق خصوصي تحصيل و تدريس کرده است. اکنون بازنشسته است. از سفرهاي مختلفش به ايران گزارش کوتاهي داد. وي به خوبي به فارسي سخن مي گفت و آثار فارسي را براحتي مطالعه مي کند. مي گفت فارسي را خود فرا گرفته است و تخصص اصلي اش مولوي شناسي است. در آغاز ديدار, وي با تعجب از جمع پرسيد چگونه ممکن است عارفي همچون شيخ رجبعلي خياط با مولانا اينگونه برخورد کند؟ اشاره ي او به مطالب و اعتراضاتي بود که در شرح حال شيخ رجبعلي از وي نقل شده است. حاضران در پاسخ وي نکته هاي مختلفي گفتند. از جمله به جايگاه شيخ رجبعلي اشاره کردند که عارفي عوام بوده است و نظر او جنبه ي علمي ندارد. يکي از همراهان نيز گفت رويايي که او درباره ي مولانا اظهار مي دارد از کجا معلوم است که روياي صادق باشد. با اين پاسخ ها کمي از تعجب وي کاسته شد.
در اين ديدار دکتر حاتمي با طرح سؤالاتي که در ذهن داشت و در ترکيه مطرح است ـ همچون شبيه سازي و اجراي قوانين جزايي ـ جلسه را به پاسخ يابي به سؤالات خويش سمت و سو داد. برخي از همراهان در دو موضوع ياد شده صاحب اثر بودند. دکتر حاتمي مشخصات آثار آنان را گرفت. با موضوعاتي که طرح شد عملاً نتوانستيم از ايشان اطلاعاتي درباره ي ترکيه به دست آوريم. تا اندکي از ظهر گذشته جلسه ادامه يافت. وي از ديدار همراهان اظهار خوشحالي کرد.
مسجد سلطان بايزيد
پس از نهار و اندکي استراحت پياده به سمت مسجد جامع سلطان بايزيد حرکت کرديم. مسجد با عظمت ديگري از بناهاي عصر عثمانيان. در کنار جامع سلطان بايزيد, مقبره ي سلطان بايزيد قرار گرفته بود. در داخل مقبره, قبر برآمده و بزرگي قرار داشت و فضاي داخل مقبره از معماري اسلامي بسيار زيبايي برخوردار بود.پس از بازديد از مجموعه ي سلطان بايزيد, پياده به «بازار بزرگ grand bazar» که در همان نزديکي بود رفتيم. بازاري بسيار بزرگ و تاريخي. در دو سوي آن با فاصله هاي کوتاه بازارهاي فرعي قرار داشت. بيشتر بازديد کنندگان بازار جهانگردان بودند. مقداري از بازار را ديديم و به اوّل آن برگشتيم. از کنار اين بازار به بازار «صحاف لر» (= صحافان) راه داشت که مرکز تجمع کتابفروشان استانبول است. به دليل فرصت کم از کنار آن گذشتيم. نزديک افطار بود. در بازگشت در کنار جامع سلطان بايزيد چادر بزرگي بپاشده بود. مشغول چيدن غذا روي ميزها بودند و جمعيت بسياري در اطراف چادر صف کشيده بودند تا در ضيافت افطار شرکت کنند.
افطار را در منزل يکي از همکاران مؤسسه ي کوثر مهمان بوديم. افطار خوبي تدارک ديده بود. با برنج نيم دانه ي مخلوط با رشته و برنج سفيد ديگري که به صورت کته پخته شده بود از ميهمانان پذيرايي کردند؛ همراه با مرغ و گوشت.
پس از افطار يکي از مسئولان مؤسسه ي کوثر توضيحاتي درباره ي شيعيان ترکيه داد که خلاصه ي آن چنين است: ترکيه بيش از هفتاد ميليون جمعيت دارد. از اين تعداد 25 ميليون علويان هستند که پايبند به شريعت نيستند. فقط روزهاي پنجشنبه در «جمع خانه» گرد هم مي آيند و طي مراسمي عمل مذهبي خود را به جاي مي آورند. اين گروه فقط به حضرت علي(ع) عشق مي ورزند و به ساير اعمال مذهبي پايبندي ندارند. حدود دو ميليون نفر شيعه در ترکيه زندگي مي کنند. پانصد هزار نفر از آنان در استانبول ساکن اند و حدود سي مسجد دارند.
روز سوم
يکشنبه هشتم مهر صبحانه را در محل اقامت خورديم. در برنامه ي امروز بازديد يکي از جزيره هاي استانبول در نظر گرفته شده بود. قبل از رفتن به اين جزيره، به سوي مسجد سلطان سليمان, که در مسيرمان قرار داشت, رفتيم.مسجد سلطان سليمان
با تاکسي به مسجد سلطان سليمان آمديم. مسجد بسيار بزرگ و با عظمتي بود. به نظر مي آيد بزرگ ترين مسجد استانبول باشد. مسجد در دست تعمير بود. از بخش هايي از آن بازديد کرديم. در کنار مسجد چند مقبره وجود داشت. يکي از آن ها, مقبره ي سلطان سليمان قانوني بود. در کنار آن قبر مادر و دخترش قرار داشت. سلطان سليمان قانوني, بزرگ ترين سلطان عثماني بوده است. در محوطه ي ميان مقبره ها و مسجد, قبرهاي قديمي بسياري بود که سنگ هاي تراشيده اي روي آن ها قرار داشت و هر يک نشان شغل و جايگاه صاحبان قبر بود. جهانگردان ديگري هم در حال بازديد از مجموعه بودند. روسري هايي در کنار درب ورودي مسجد قرار داشت که جهانگردان خانم هنگام ورود روي سر خود مي انداختند.پس از بازديد از اين مجموعه, پياده به طرف بازار مصري ها حرکت کرديم. با عبور از چند خيابان قديمي به اين بازار رسيديم. همراهان مقداري خريد کردند. سپس براي بازديد از جزيره ي «حيبل», از ساحلي که در همان نزديکي بود سوار کشتي شديم. بهاي بليط کشتي يک ليره بود. معادل هفت صد و پنجاه تومان به پول ايران. بهاي بليط قطار شهري و مترو نيز به همين مبلغ است. بيش از يک ساعت با کشتي در حرکت بوديم. کشتي از ميان دو طرف اروپايي و آسيايي استانبول در حرکت بود. از طبقه ي دوم کشتي مناظر دو طرف را تماشا مي کرديم. پس از پياده و سوار کردن مسافران در چند جزيره به, «حيبل آيدا» رسيديم. «آيدا» به زبان ترکي به معناي جزيره است.
از کشتي پياده شديم. کمي از ظهر مي گذشت. ناهار را در کنار ساحل کباب ترکي خورديم. جزيره ي سرسبز با پوشش گياهي فراوان در بلندي قرار داشت. پس از سه ساعت توقف در جزيره و گشت و گذار با درشکه روي تپه هاي سرسبز جزيره به کنار ساحل آمديم. در جزيره هيچ ماشيني تردد نمي کرد و رفت و آمدها با درشکه انجام مي شد.
مسجد زينبيه
سوار کشتي شديم و به استانبول برگشتيم. قرار بود شب با شيعيان زينبيه ديدار داشته باشيم. از طريق قطار شهري و مترو به محل زينبيه رفتيم. آقاي حميد سعادتمند مسئول زينبيه درباره شيعيان استانبول و فعاليت-هايشان اين توضيحات را بيان داشت: شيعيان استانبول همگي مهاجراني هستند که براي کار به استانبول آمده اند. در سال 1979 در اين منطقه مسجدي را به نام زينبيه ساختيم. يک سال پيش از پيروزي انقلاب بود. پس از پيروزي انقلاب فشار بسياري روي ما بود. شيعيان را «خميني چي(ياران امام خميني)» و جاسوسان ايران مي دانستند. برخي از دوستان ما حتي در اين راه به زندان هم افتادند. در سال 1982 مخالفان افراطي به دولت فشار مي آوردند که بساط ما را جمع کنند. ما در معرض خطر قرار داشتيم. براي اين که از زير اين فشار بيرون بياييم, در نقاط ديگر شهر مکان هايي را به صورت چادر به عنوان مراکز جديد عبادي شيعيان به وجود آورديم.با گسترش فعاليت شيعيان, فشار از روي ما برداشته شد. به مرور شيعيان مهاجر شهرهاي ديگر نيز به اين منطقه که زينبيه در آن قرار دارد, مهاجرت کردند. زماني که ما در اين منطقه مستقر شديم, خانه هاي محدودي در اين جا وجود داشت. به مرور جمعيت فراواني در اين منطقه مستقر شدند. به همين دليل نام خيابان اصلي اين منطقه را شهرداري «زينبيه» نام گذاري کرد.
در سال هاي اخير مراسم هاي باشکوهي در ايام محرم در اين منطقه برگزار مي کنيم که برخي از اهل-سنّت هم در آن شرکت مي کنند. در مراسم سال گذشته بيش از سيصد هزار نفر حضور داشته اند. در اين منطقه, ميداني هم به نام «عاشورا» نام گذاري شده است. از فعاليت هاي ديگر ما اجراي برنامه هاي ماهواره اي است که از طريق اجاره کردن ماهواره, اين برنامه ها را اجرا مي کنيم. در اين نزديکي زميني به مساحت سيزده هزار متر مربع گرفته ايم. برنامه هاي گسترده اي براي فعاليت هاي آينده در اين مکان داريم. در پايان ديدار, نمونه اي از نرم افزارهاي توليد شده, نشريه و کتاب هايشان را به دوستان هديده دادند.
روز چهارم
دوشنبه نهم مهر پياده به قصد بازديد از موزه ي «توپ قاپي» حرکت کرديم. در اين روزها همه جا تعطيل است. سه روز قبل از عيد فطر و سه روز پس از آن در ترکيه تعطيل عمومي است. اين تعطيلات همانند تعطيلات عيد نوروز ماست. تاکنون چند نفر به ما گفته اند چرا اين زمان را براي مسافرت انتخاب کرده-ايد؟مسجد نور عثماني
از محل اقامت تا توپ قاپي بيست دقيقه پياده راه بود. در مسير که مي رفتيم از مسجد نور عثمانيبازديد کرديم. از مساجد با عظمت عثماني است که ساخت آن در سال 1748 آغاز و در سال 1755 تکميل شده است. ارتفاع گنبد 46 متر و ارتفاع گلدسته ها 65 متر است. صدا در داخل مسجد به صورت آگوستيک پخش مي شد. متصدي مسجد که فهميد ايراني هستيم, احساسات ضد اسرائيلي اش را با شدت ابراز مي کرد و در حالي که مشتش راه گره زده و تکان مي داد, مي گفت احمدي نژاد, امريکا را نابود خواهد کرد.
مجموعه ي تاريخي توپ قاپي
مسير را ادامه داديم تا به «توپ قاپي» رسيديم. بليط ورودي آن 20 ليره بود. معادل پانزده هزار تومان به پول ايران. جمعيت بسياري که همه جهانگرد بودند در اطراف توپ قاپي در تردد بودند. از ميان شلوغي و ازدحام به سختي داخل رفتيم. توپ قاپي محل حکمراني عثماني ها در استانبول بوده است. موقعيت جغرافيايي آن استثنايي است. برخي مکان هاي آن از دو ضلع در حاشيه ي دريا قرار دارد و حصارهاي قديمي اطراف آن را در برگرفته است.مجموعه هاي مختلف کاخ تبديل به موزه شده و آثار تاريخي برجاي مانده از عثماني ها و تاريخ کهن اين منطقه نيز در آن به نمايش درآمده است. از وسايل آشپزخانه گرفته تا ظروف سفالي, لباس ها, زيور آلات, تجهيزات نظامي, قرآن هاي خطي و ... . اشياي بسيار کهن ديگري نيز در بناهاي تاريخي مختلف اين مجموعه ي عظيم به نمايش درآمده بود. محيط داخل توپ قاپي از درختان کهن پوشيده است. چشم انداز زيباي دريا به اين مجموعه, زيبايي خاصي داده است. کشتي هاي بزرگ و کوچک از برابر اين کاخ کهن در حال تردد بودند. پس از بازديد از مجموعه ي توپ قاپي, با قطار شهري به محل اقامت بازگشتيم.
مؤسسه ي کوثر
بعد از ظهر با مديران ارشد مؤسسه ي ديني کوثر جلسه داشتيم. آقاي حاج قديري خلاصه اي از فعاليت هاي اين مؤسسه را چنين بيان داشت: اين مؤسسه در سال 1992 به همت چند تن از طلاب درس خوانده در حوزه ي علميه ي قم بنا شده است. فعاليت هاي مؤسسه در چند محور انجام مي گيرد: 1. انتشارات: در اين بخش از طريق ترجمه و تأليف کتاب تاکنون نزديک به يک صد جلد کتاب منتشر کرده ايم, 2. سمعي بصري: در اين قسمت به توليد نرم افزارهاي مذهبي و دوبله ي (= صدا گذاري) فيلم ها و سريال هاي ايراني مشغول هستيم؛ همچون سريال «امام عليه ي» و فيلم «روز واقعه». در ترکيه حرفه ي دوبله بسيار قوي است. برخي از اين سريال ها و فيلم ها را بهتر از زبان اصلي دوبله کرده ايم. 3. اعزام مبلغ: در اين زمينه مبلغان را به مناطق مختلف ترکيه اعزام مي کنيم. 4. برنامه هاي ماهواره اي: در اين حوزه, برنامه هايي داريم که در آينده اجرا خواهيم کرد, مکاني هم به مساحت هشت صد متر تهيه کرده ايم که در آنجا براي توسعه ي برنامه ها استفاده خواهيم کرد؛ از جمله تأسيس يک کتابخانه. کتاب هايي را که ترجمه و چاپ مي کنيم, براي کتابخانه هاي مهم و دانشگاهي ارسال مي کنيم و مورد استقبال هم قرار مي گيرد. براي نمونه ترجمه ي « تفسير الميزان» در ميان اهل سنّت مورد توجه قرار گرفته است. برخي از دوستان پيشنهاد هايي در زمينه ي موضوعات انتشار کتاب بخصوص در حوزه ي مخاطبان عمومي طرح کردند. همچنين درباره ي چگونگي برخورد با اهل سنّت و اجتناب از حرکت هاي اختلاف انگيز نکاتي را بيان کردند.پس از جلسه فرصت اندکي براي خريد داشتيم. با عجله از اطراف ميدان آنکارا مقداري خريد کرديم. دست فروشان بسياري در اطراف اين ميدان و خيابان هاي منتهي بدان در حال عرضه ي کالاي خود بودند. برنامه ي بعدي رفتن به آنکارا بود. با قطار شهري به يکي از اسکله هاي استانبول به نام «کراکاي» آمديم. سوار کشتي شديم و پس از نيم ساعت به اسکله ي «حيدر پاشا» رسيديم که ايستگاه قطار در آن قرار داشت. ساعت 11.30 دقيقه به طرف آنکارا حرکت کرديم. اکنون که اين سطور را مي نويسم داخل قطار هستيم. ساعت از دوازده نيمه شب گذشته است. تصميم داريم پس از رسيدن به آنکارا, به قونيه برويم.
روز پنجم
سهشنبه دهم مهر: از ديشب در قطار هستيم. واگنمان اتوبوسي است. در هر رديف سه صندلى قرار دارد. دو صندلى در يک طرف و يک صندلى در طرف ديگر. درهاى واگنها برقى است و داخل قطار بسيار تميز است. براحتى در روى صندلى استراحت کرديم. چند دقيقهاى است که براى نماز بيدار شدهايم. وضو ساختيم و در ميان صندلىها، در حالى که قبله را حدودى به دست آورديم، با پهن کردن زيرانداز و مهر نماز گذارديم. کوچکترين اعتراضى از سوى کسى به ما نشد. هوا کم کم در حال روشن شدن است. قطارى که با آن در حرکتيم برقى است. به دليل کمبود انرژى سوختى در ترکيه, همه ي قطارهاى شهرى و بين شهرى برقى است.در مسير ريلى که در حرکت هستيم، ريل ديگري براي برگشت در کنارمان قرار دارد. با فاصله ي حدود صد متر آن طرف تر، دو ريل ديگر براى رفت و برگشت وجود دارد. روى همه ي ريلها، سيمهاى برق قطار امتداد دارد. در فاصلهاى با حدود سيصد متر هم بزرگراهى با دو باند ديده مىشود که ماشينهاي کمي آمد و شد دارند. در دو طرف مسيرى که در حرکت هستيم، زمينهاى کشت گندم و جو قرار دارد که محصول آن را برداشتهاند.
ساعت 8 صبح به آنکارا رسيديم. فاصله ي استانبول تا آنکارا حدود 600 کيلومتر بود. از ايستگاه راه آهن با مينىبوسى که در انتظارمان بود. به سمت قونيه حرکت کرديم. نم نمک باران مىباريد و هوا نسبتاً سرد بود. ساختمانهاى شهر آنکارا نسبت به استامبول شيکتر و تميزتر بود و اغلب آپارتمانى است. فقط در ورودى شهر خانههايى ويلايى ديديم. فاصله ي آنکارا تا قونيه حدود 250 کيلومتر است.
جادهاى که به طرف قونيه مىرفتيم دو مسير مستقل و نسبتاً خوب بود. دو طرف جاده سرسبز و مزارع کشاورزى فرا گرفته بود. پمپ بنزينهاى فراوانى در فواصل کوتاه در مسير قرار داشت. پمپ بنزينها خلوت و اغلب بيش از يک ماشين نديديم که در حال سوختگيرى باشد. در کنار پمپ بنزينها, رستورانها و فروشگاههاى بزرگ و شيکى قرار دارد. در يکى از اين رستورانها صبحانه خورديم. سه ساعت بعد در قونيه بوديم.
مرقد شمس تبريزي
در مسير ورودى شهر قونيه ساختمانهاى زيبايى قرار داشت. قطار شهرى نيز در شهر در حال جابجايى مسافران بود. پس از پرس وجو در کنار مرقد مولانا توقف کرديم. امروز در ترکيه عيد فطر است. به همين دليل, صبح, موزه و مرقد مولانا تعطيل بود. ساعت 1.30 بعد از ظهر, زمان باز شدن مرقد بود. در اين فاصله به ديدن مرقد منسوب به شمس تبريزى رفتيم. البته مرقد شمس تبريزي به تصريح مورخان در خوي قرار دارد. پس از عبور از منطقهاى نسبتاً قديمى، وارد ميدان کوچکي شديم. مرقد و مسجدى در حاشيه ي اين ميدان قرار داشت. قبر شمس در گوشه اي از مسجد واقع شده است. داخل مسجد شديم. چند زن در حال نيايش در کنار مرقد بودند. در فاصلهاى که در مسجد بوديم چند زن ديگر نيز وارد شدند. دو نفر از آنها پير بودند و به سختي راه مىرفتند. گفتند از سوريه آمدهاند. به نظر آمد بيشتر مشترىهاى مرقد شمس خانمها هستند. خانمى ايرانى نيز با پسر هفت هشت سالهاش در کنار مرقد مشغول نيايش بود.پس از بازديد از مزار شمس تبريزى به سوى مرقد مولانا بازگشتيم. ظهر شده بود و وقت نماز بود. در مسجد بزرگ کنار مرقد نماز ظهر را خوانديم. اطراف مسجد و محوطه ي مرقد مولانا بسيار شلوغ و اغلب جهانگرد بودند. همه منتظر باز شدن درب مرقد بودند. در فاصله ي باز شدن موزه و مرقد، با يکى از دوستان به ديدن قبرستانى که کنار مرقد مولانا قرار داشت رفتيم. قبرستان بسيار بزرگ و نسبتاً سرسبز و با سنگهاى برافراشته شده بر سر قبرها بود.
مرقد مولانا
ساعت 1.30 به جلوى مرقد بازگشتيم. به مناسبت روز عيد فطر, ورودى 20 ليرى مرقد و موزه رايگان بود. به سختي از ميان شلوغي و ازدهام وارد محوطه شديم. مجموعه ي مقبره مولانا تبديل به موزه شده است. در محوطه ي مرقد, دو مقبره کوچک قرار داشت. در هر يک از آنها قبر بزرگى قرار داشت که مربوط به عرفاى گذشته بود. ساختمان ديگرى که آن نزديکي قرار داشت, آشپزخانه ي خانقاه بوده است. در اين ساختمان در کنار وسايل آشپزى قديمى, مجسمه ي دو درويش با حالت رقص و سما را نشان مي داد و چند مجسمه هم در حال گفتن ذکر و ورد بودند.بخش اصلى بنا, خانقاهى بوده است که اکنون مرقد مولانا در آن قرار دارد. در کنار قبر مولانا, قبرهاى بسيار ديگري نيز قرار داشت که همه از زمين بالاتر بودند. قبر مولانا از همه بر آمده تر بود. سقف مرقد, مدوّر و گنبدى است. در کنار قبرها، اشياى باقى مانده از روزگار کهن به نمايش گذاشته شده است. از لباسهاى صوفيان گرفته تا کلاه و ... . در بخش ديگرى نسخههاى خطى از قرآن، مثنوى، حتى نسخهاى خطى از حافظ هم به نمايش گذاشته شده بود. در بخشى هم تار مويى منسوب به پيامبر(ص) قرار داشت که برخى شيشه ي روى آن را مىبوسيدند.
هنگام ورود به مرقد مولانا, بازديد کنندگان پلاستيکهاى کشدار يکبار مصرفى را به پا مى کردند تا کف زمين آلوده نشود. از داخل مرقد که بيرون آمديم, در محوطه ديگرى اتاقهايى قرار داشت که محل استقرار برخى از عرفا بوده است. در اين اتاقها, مجسمههاى آنها قرار داشت. و در سالن کنار اين اتاقها, برخى از لوازم آنان، مانند کشکول و تصاوير عرفا و ... به نمايش گذاشته شده بود.
به جز جهانگردان، برخى از معتقدان به مولانا نيز به زيارت مرقد آمده بودند. نحوه ي حضور و اظهار ارادت و نيايش آنها در محوطه ي مقبره, متفاوت از ديگران بود. در محوطه ي پشت مقبره ي مولانا نيز قبرهايى با سنگهاى بزرگ بر روى آنها وجود داشت.
پس از بازديد از مرقد مولانا، ناهار را در ميدان بزرگي که در آن نزديکي بود خورديم. در وسط ميدان بناى قديمى و کهنى وجود داشت که بخشهايى از آن به عنوان آثار تاريخى نگهدارى مىشد. اين بنا، قصر «علاء الدين کيقباد» نام داشت. وى سلطان زمان مولوى بوده است. پس از گشت و گذار در اطراف اين ميدان بزرگ و سرسبز، اندکى نيز خريد کرديم. سپس به طرف آنکارا حرکت درآمديم. حدود ساعت نه شب به خانه ي فرهنگ جمهورى اسلامى ايران در آنکارا رسيديم. ساختمان خانه ي فرهنگ در موقعيتى بالاتر از شهر قرار داشت و نماى زيبايى از شهر به چشم مىخورد. اين منطقه محل استقرار سفارت خانههاى خارجى است. در نمازخانه ي خانه ي فرهنگ، ايرانيان مقيم آنکارا در حال آماده شدن براى اقامه ي نماز جماعت بودند.
شنيديم در ايران ماه رؤيت شده است و فردا عيد است. در ترکيه تعطيلات عيد، شش روز است خيابانها خلوت است. در سه روز از اين تعطيلات بليط اتوبوسها رايگان است. به همين دليل امروز ايستگاههاى اتوبوس در خيابانهاى آنکارا بسيار شلوغ بود. به مناسبت عيد فطر, مغازه ها نيز اجناس خود را با درصدي تخفيف مي فروشند.
روز ششم
صبح چهارشنبه يازدهم مهر نماز عيد به امامت حجت الاسلام والمسلمين زينتى در رايزنى برگزار شد. جمعيت نسبتاً خوبى از ايرانان مقيم و فرهنگيان ايرانى و کارکنان سفارت در آنکارا, در خانه ي فرهنگ جمهوري اسلامي گردآمده بودند. نماز عيد را با ايشان خوانديم.مسجد قوجاتپه
بعد از خوردن صبحانه, با ماشينى که سفارت جمهورى اسلامى در اختيارمان گذاشته بود, عازم گشت و گذار در شهر شديم. نخستين جايى که براى بازديد رفتيم, مسجد قوجاتپه بود. مسجدى بسيار با عظمت و بزرگ. اين مسجد به گفته امام جماعتش در سال 1967 آغاز به ساخت شده و طى بيست سال ساخت آن به پايان رسيده است.امام جماعت مسجد, «اسماعيل جورشار» نام داشت. از حضور هيأت ما بسيار استقبال کرد. در داخل مسجد لوستر بسيار بزرگ و کروى شکلي آويزان بود. مسجد چند گلدسته ي بسيار بزرگ داشت. طول گلدستهها بالغ بر صد متر است. همراه امام جماعت با آسانسور به بالاى يکي از گلدسته ها رفتيم. از طريق درب کوچکى که به بيرون گلدسته راه داشت, بر روي نردهاى فلزي و حفاظي که اطراف آن قرار داشت,شهر آنکارا را تماشا کرديم. از آن بالا شهر آنکارا زير پايمان بود. به دليل گنجايش کم آسانسور، همراهان در چهار گروه سه نفره همراه، امام جماعت به بالاى گلدسته رفتيم.
امام جماعت همراهان را به دفترش دعوت کرد تا لحظاتى با آنها سخن بگويد. وى در سخنانش بيشتر به تجليل از آتاتورک پرداخت و آنگاه که از وى و وضعيت بد اجتماعي پس از فروپاشي امپراطوري عثماني سخن مىگفت, اشک در چشمانش حلقه زده بود. وى از سختىهايى که بر مردم در سالهاى پايانى امپراطورى عثمانى رفته بود اشاره کرد و به نقش آتاتورک در اين ميان تأکيد داشت. وى گفت: آنگاه که امپراطورى عثمانى در جنگ به حمايت از آلمان و اتريش پرداخت, متفقين شکست خوردند و امپراطورى عثمانى از هم گسست. ترکيه توسط متحدين اشغال گشت و فشارهاى زيادى بر مردم وارد شد. متحدين حتى از تجاوز به زنان نيز دست نمىشستند. مردم از ترس به کوهها و جنگل پناه مىبردند. در اين هنگامه آتاتورک, که از افسران برجسته ي ارتش بود، گروه مستقلى از نظاميان را گرد هم آورد و به دفاع از ميهن پرداخت. مقاومتهاى آتاتورک و يارانش با استقبال مردم روبه رو شد و با حمايت مردم از آنان، اندک اندک دشمنان از کشور رانده شدند تا روزى که ترکيه ي فعلى شکل گرفت. آتاتورک پس پيروزى و بيرون راندن اشغالگران، اعلام جمهوريت کرد و بناى جديد ترکيه را پايه گذاشت. از اين رو مردم خود را وامدار آتاتورک مىدانند. همراهان, از تمجيدهاي امام جماعت مسجد نسبت به آتاتورک شگفتزده شده بودند. از دفتر امام جماعت مسجد بيرون آمديم و با بدرقه وى وارد حياط مسجد شديم. در اطراف مسجد محوطه بزرگى قرار داشت که مي گفتند مراسم تشيع شهدا طي مراسم خاصى از اين مکان انجام مىگيرد.
مساجد حاج بايرام
سوار ماشين شديم و روانه ي مسجد حاج بايرام شديم که در بافت قديمى شهر قرار دارد. هنگام رفتن به سوى اين مسجد, از چهار راه «گلزل آى» گذشتيم. در کنار اين چهار راه پارکى قرار دارد که تجمعات سياسى در آن برگزار مىشود. در اطراف چهار راه، چند اتوبوس، مينىبوس و ماشين پليس پارک بودند. مأموران پليس بسيارى براى کنترل اعتراض لائيکها به اسلامگرايان, اوضاع را زير نظر داشتند.منطقهاى که مسجد حاج بايرام در آن قرار گرفته بسيار قديمى همراه با خانههاى کهن و بعضاً نيمه مخروبه بود. بخشهايى نيز ويران شده بود. مسجد در بالاى تپهاى قرار داشت. مسجدي کوچک و تمام چوبى بود. پس از بازديد از آن به مقبره ي حاج بايرام که در کنار مسجد قرار داشت رفتيم. حاج بايرام از عارفان چند قرن پيش است. چند مرد و زن مشغول خواندن دعا در کنار مرقد او بودند.
آرامگاه آتاتورک
مکان بعدى که براى بازديد از آن رفتيم مقبره ي آتاتورک بود. در مسير که به طرف مقبره ي آتاتورک مىرفتيم, از کنار چند مکان تاريخى و کهن از جمله مجلس زمان آتاتورک گذشتيم که اکنون محل پذيرايى از ميهمانان سياسى خارجي در آنکاراست. يکى از همراهان مىگفت اين ساختمان همانند برخى از ساختمانهاى قديمى در شهرتهران است که همه ي آنها توسط آلمانها ساخته شدهاند. به همين دليل معمارى آنها يک شکل است.آرامگاه آتاتورک بالاي تپهاى قرار دارد که مشرف بر شهر آنکاراست. اطراف آن را فضاى سبز پوشانده است. وسايل نقليه را به سمت بالاى تپه راه نمىداند. خودرو ما پلاک سياسى بود. به همين دليل اجازه ي ورود به محدوده ي آرامگاه را يافت. براى ورود به آرامگاه بايد از گذرگاه چند صدمترى که به صورت رواقى بدون سقف به محوطه ي اصلى آرامگاه متصل مي شد, مىگذشتيم. در ابتداى دو طرف اين مسير دو اتاق قرار داشت. در يکى از آنها, ماکت آرامگاه و در ديگرى عکسهايى از چهرههاى برجسته و تأثيرگذار زمان تأسيس جمهورى ترکيه قرار داشت. در محوطه ي اصلى نيز قبر آتاتورک قرار داشت که با چند پله به صحن مجموعه متصل مىشد.
قبر در زير تالار بلندى به ارتفاع حدود پانزده متر قرار داشت. بازديد کنندگان پس از نزديک شدن به قبر، که سنگ بزرگى روى آن قرار داشت و اداى احترام و گرفتن عکس يادگارى در کنار آن باز مي-گشتند. در طرف مقابل قبر آتاتورک، قبر «عصمت اينونو» قرار داشت. وى شخصيت دوم در زمان آتاتورک و رئيس جمهور پس از وى بوده است. در ضلع ديگر محوطه، سالن نمايش قرار داشت که در آن گزارش تصويرى براى ميهمانان ويژه ي آرامگاه پخش مىشود.
در ضلع چهارم آرامگاه, موزهاى قرار دارد که لوازم شخصى، همچون کفش، ساعت، جاسيگارى، کتابهاى وى و ... به نمايش گذارده شده است. همچنين مجسمههايى از او در مراحل مختلف زندگىاش و نيز صحنههايى از جنگهايى که آتاتورک در آنها شرکت کرده، باز سازى شده است. ازدهام بيش از اندازه در موزه که متشکل از چند تالار است و بخشهايى از آن در زير زمين قرار گرفته، بازديد را با مشکل مواجه ساخته بود.
در قسمتهايى از محوطه نيز ماشين مخصوص حمل جنازه ي آتاتورک و ماشيني که وى بر آن سوار مىشده و همچنين لنجى که وى با آن در آبهاى ترکيه تردد مىکرده است، به نمايش گذارده بودند.
در برابر هر ضلع از آرامگاه، مأمورانى با هيکلهاى درشت و با اسلحه ي برنو ايستاده بودند. اين مأموران چنان بىحرکت ايستاده بودند که گويى مجسمهاند. ابتدا فکر کردم مجسمهاند. با اندکى توجه و حرکت پلک چشم متوجه شدم مجسمه نيستند. بازديد کنندگان بسيارى در کنار آنها مىايستادند و عکس مىگرفتند. نحوه ي تعويض اين مأموران را هم ديديم. کسانى که بايد جايگزين آنها مىشدند، در يک ستون به طرف آنان مىآمدند و طى تشريفات خاصى, فرد جديد جايگزين مىشد و مأمور قبلى به ستون مىپيوست و حاضران براى آنها کف مىزدند.
از پلههاى محوطه ي اصلى که پايين آمديم سوار ماشين شويم, در فضاى سبزى, پرچم ترکيه به زيبايى ترسيم شده بود. برخى از بازديد کنندگان در کنار آن عکس يادگارى مىگرفتند. نکته ي ديگرى که در اين مکان قابل توجه بود، وجود مکانى براى کشيدن سيگار و صرف نوشيدنى و خوردنى بود، تا محوطه ي آرامگاه در نهايت تميزي و نظافت نگهدارى شود.
مسجد محمديه
مقصد بعدى مان بازديد از مسجد شيعيان آنکارا بود. اين مسجد محمديه نام داشت و در منطقه ي «پايلامحلهسى» قرار داشت. اين منطقه در حاشيه ي شهر آنکارا و در بلندى قرار دارد و محل مستضعف نشينى است. در مسير رفتن به مسجد محمديه, از زير تلهکابينى رد شديم که ميان دو تپه در داخل شهر در حال تردد بود. همچنين آبشار بسيار زيبايى در کنار ميدانى قرار داشت و قلعه ي کهن و بزرگ «استراگون» در آن نزديکى واقع شده بود.حدود ساعت دو به مسجد شيعيان رسيديم. در مسجد بسته بود. از رايزنى فرهنگى به آنها اطلاع داده بودند که ما براى بازديد خواهيم آمد. مشخص بود منتظرمان هستند. خيلى زود درب مسجد را باز کردند. مسجد, وضوخانه و دستشويى بسيار تميزى داشت. در کنار روشويىهاى مخصوص وضو ساختن, چند سکوى پاشويى براى اهل سنت نيز ساخته بودند. مشخص بود اهل سنت نيز براى اقامه نماز به مسجد شيعيان مىآيند. مسجد متوسطى بود، نه خيلى کوچک و نه خيلى بزرگ.
پس از خواندن نماز، آقاى «سيدعبدالله» امام جماعت مسجد به حاضران خير مقدم گفت و دعوت کرد تا دقايقى را در دفتر مسجد باشيم. در دفتر مسجد با حضور چند تن ازشيعيان دقايقى را به گفت وگو پرداختم. سيدعبدالله گفت ديروز براى همراهى با اهل سنت نماز عيد فطر برگزار کردهايم، ولى شيعيان روزه بودهاند. عيد خود را امروز چهارشنبه همزمان با ايران مىدانستند.
مسجد شيعيان همانند مساجد اهل سنت يک گلدسته داشت. سيدعبدالله مىگفت هزينه اين گلدسته را آيت الله هاشمى رفسنجانى در زمان رياست جمهوري اش داده است. وى تعداد شيعيان حاضر در حوالى مسجد را ششصد خانواده پيشبينى مي کرد و گفت حدود دو هزار خانواده ي شيعى در آنکارا ساکن هستند. شيعيان آنکارا سه مسجد دارند که يکى از آنها در دست ساخت است.
سيدعبدالله مىگفت در اينجا نياز به کتابهايى دارند که به ترکى استانبولى ترجمه شده باشد. مىگفت کتابهاى به زبان عربى در نزد خودشان موجود است. اين کتابها کمتر به کار عموم مردم مىآيد. پس از دقايقى حضور در دفتر مسجد, با بدرقه ي سيد عبداللَّه و همراهانشان خداحافظى کرديم. نشانى و شماره تلفن گرفتند که در تماس باشند. مىگفتند تاکنون افراد بسياري به اينجا آمده و پس از گوش کردن به نيازهاى آن ها وعدههايى دادهاند، ولى به وعدههايشان عمل نکردهاند.
ترکيه در يک نگاه
با عجله به خانه ي فرهنگ جمهورى اسلامى بازگشتيم. ساعت 30.30 دقيقه با آقاى پاليزدار رايزن فرهنگى قرار جلسه داشتيم. در مسير که مىآمديم براى ناهار مقدارى کباب ترکى خريديم. پس از حضور در خانه فرهنگ با عجله ناهار خورديم و با حضور همراهان و آقاى پاليزدار رايزن فرهنگى و آقاى حکيم پور نفر دوم رايزنى و آقاى پروانه کارشناس رايزنى, جلسهاى برگزار شد. در جلسه, ابتدا آقاى پاليزدار گزارشى از وضع موجود ترکيه ارائه کرد و در ادامه همراهان نکاتي را طرح کردند. آنچه در ذيل مي آيد خلاصه اي است از صحبت هاي وي و پاسخ به پرسش هاي دوستان که او داده است.يکى از پژوهشگران خارجى اخيراً گفته است در سالهاى اخير هم مساجد در ترکيه افزايش يافته است و هم گرايش به پوشش اسلامى فزونى گرفته است. در ترکيه سازمان ديانت اداره ي مساجد را برعهده دارد. اين سازمان پس از وزارت آموزش و پرورش بيشترين کارمند را دارد. حدود نود هزار نفر در سازمان ديانت مشغول به کار هستند. همچنين سه هزار نفر هم در خارج از کشور به عنوان کارشناس فرهنگى در سفارتخانهها به کار اشتغال دارند. اداره ي مساجد فقط بر عهده سازمان ديانت است و افراد نقشى در اداره ي مساجد ندارد. البته مساجد در ابتدا با کمکهاى مردم ساخته مىشود، ولى پس از ساخته شدن، اداره ي آنها به سازمان ديانت واگذار مىشود. اين سازمان از زمان آتاتورک پايهگذارى شده است.
در ترکيه، تصوير ارائه شده از ايران همچون وضعيت افغانستان است؛ کشورى درگير با بحرانهاى داخلى و عقب مانده. حرکت اسلام گرايى در ترکيه در سالهاى اخير با فعاليتهاى حزب رفاه به رهبرى اربکان آغاز شد. تندروى اربکان در اسلام گرايى موجب برکنارى وى شد. شاگردان وى که خود را دمکرات مسلمان مىدانند, حرکت خود را آرامتر آغاز کردند. اين گروه ضمن برقرارى ارتباط با غرب و جلب حمايت آنان، توانستند مشکلات اقتصادى خود را حل کنند. غرب نيز از کمک به آنان دريغ نورزيد و با سرمايه گذارى در ترکيه به رونق اقتصادى آنها افزود. ترکيه اکنون از طريق جلب جهانگرد، به مقطعى رسيده است که درآمدش از اين طريق, از درآمد نفت بيشتر است. در سالهاى اخير از طريق جذب سرمايهگذارى در صنعت جهانگردي و فرهنگسازى و آموزش هتلدارى, گامهاى بسيار بزرگى برداشته شده است. ورود و خروج جهانگرد به ترکيه بدون ويزا و اخذ ورودى و خروجى صورت مىگيرد.
برخى از حرکتهاى تند اسلام گرايى در ترکيه پاسخ منفى داده است. اخيراً مجلس ترکيه لايحهاى را تصويب کرد که خانمها براى ورود به دانشگاهها در نوع پوششان آزاد باشند. با شکايتى که از تصويب اين لايحه به دادگاه قانون اساسى ترکيه شد، موجب شد دادگاه به دليل مغايرت آن با مبناى لائيکى ترکيه، حکم به ابطال اين قانون بدهد. گفته مىشود اگر اسلام گرايان در اين مسأله تعجيل نمىکردند، ممکن بود در يکى دو سال آينده اين قانون را به تصويب برسانند؛ بدون اينکه حساسيتى ايجاد شوئد. البته اسلامگرايان از سوى حاميان خود تحت فشار بودهاند که در اين مقطع چنين لايحهاى را به تصويب رساندند. اين حرکت موجب به تعويق افتادن چند ساله ي اين کار شد.
رفت و آمد جهانگرد به ترکيه به حدى شده است که در آنتاليا هر دو دقيقه يک هواپيما فرود مىآيد. البته سرمايهگذارىهاى خارجى و حمايت آنان در اين زمينه بىتأثير نبوده است. پيوستن به اروپا و تبليغ آن, موجب فضاى مساعد عمومى شده است. عدم دخالت ارتش در سياست هم از فعاليتهاى اسلام گرايان بوده است که با مساعد شدن فضاى عمومى به نفع آنان، بدين کار موفق شدهاند. اخيراً هم منصب دبيرى شوراى امنيت ملى به غير نظاميان واگذار شد. اين هم از حرکتهايى است که حتى الامکان دخالت نظاميان را در امور کم مىکند.
در ترکيه خط قرمزهايى وجود دارد که هيچ کس در آنها وارد نمىشود. برخى از اين خط قرمزها عبارتاند از: آتاتورک، لائيسم و جمهوريت. جوّ ضد امريکايى در ترکيه بسيار شديد است. آقاي احمدى نژاد رئيس جمهور ايران که به ترکيه آمد، يکى از دلايل استقبال فراوان از او، مواضع ضد امريکايى اوست. به دليل علاقه ي شديدى که مردم نسبت به آتاتورک دارند، اگر احمدى نژاد بر سر مزار او حضور مىيافت، در ترکيه همه حامى او مىشدند.
احزاب در ترکيه نهادينه شده اند و حکومت از طريق آنها اداره مىشود. بر خلاف ايران که احزاب نهادينه شده نيستند و بيشتر جريانات فکرى هستند. حدود ده روزنامه جدى تأثيرگذار در ترکيه وجود دارد. بيش از نيمى از آنها متعلق به اسلام گرايان است. در کنار اين روزنامههاى جدى، روزنامههاى ديگرى نيز وجود دارند که بيشتر به انتشار آگهىهاى تبليغاتى اهتمام دارند. در ترکيه حوزههاى علميه وجود ندارد. به جاى آن مدارس تربيت خطيب و امام جماعت براى مساجد فعاليت مىکند. حدود 65 کانال تلويزيوني در ترکيه فعال اند که تنها چهار يا پنج تاي آنها دولتي اند.
در ترکيه جريانات فکرى و نوانديشى فعالى وجود ندارد. کتابهاى روشنفکران دينى بعضاً به زبان ترکى استانبولى ترجمه مىشود. «فتح الله گولن» را نمىتوان از روشنفکر به شمار آورد. او از واعظان مشهور ترکيه است و مراکزى را به عنوان مرکز نور تأسيس مىکند و در اين مراکز بيشتر به جنبههاى آموزشى و اخلاقى اهتمام دارند. مراکز نور در حدود چهل کشور شعبه دارند و روزنامه ي «زمان» به آنها تعلق دارند. جلسه تا حدود ساعت پنج بعد از ظهر به طول انجاميد.
پس از جلسه با عجله وسايلمان را آماده کرديم تا به طرف فرودگاه آنکارا برويم. ساعت 7.30 پرواز داشتيم. از مرکز آنکارا تا فرودگاه سى کيلومتر فاصله بود. مکانى که ما در آن قرار داشتيم، نقطه ي مرتفع و انتهايى شهر بود و چهل کيلومتر با فرودگاه فاصله داشت. با عجله به فرودگاه آمديم. نزديک مغرب بود. فرودگاه بسيار خلوت، تميز و زيبا بود. البته به مراتب کوچک تر از فرودگاه استانبول. پس از انجام مراحل مقدماتى، در سالن پرواز نماز خوانديم و سوار هواپيما شديم. هواپيما بسيار کوچک بود و بيشتر آن خالى. حدود نيمى از مسافران همراهان يازده نفره ي ما بودند. هواپيما نيم ساعت زودتر از موعد مقرر پرواز کرد. از آنکارا تا تهران دو ساعت راه بود. شام را در هواپيما خورديم. ساعتهايمان را نيم ساعت جلو کشيديم. ساعت ترکيه با ايران نيم ساعت تفاوت دارد. حدود ساعت ده در فرودگاه امام خمينى فرود آمديم. مراحل خروج به سرعت انجام گرفت. قبل از ساعت يازده به سوى قم به حرکت درآمديم و حدود ساعت دوازده در قم بوديم.
هر چند سفر بسيار کوتاه بود و سه شهر مهم ترکيه را ديديم، ولى نکتههاى فراواني در اين سفر وجود داشت. برخى از نکتههايى که در لابلاى سفرنامه نيامد, در اين بخش مىآورم. اين نکتهها برداشتهاي «شتابزده اي» است که در طول اين سفر کوتاه از ديده ها و شنيده ها بدان دست يافتهام.
ديده ها و شنيده هايي از ترکيه
مساجد ترکيه از بناهايى است که در بدو ورود نظر هر خارجى را به خود جلب مىکند. استانبول معروف به شهر هزار مسجد يا هزار مناره است. اغلب مساجد استانبول از بناهاى کهن عثمانى و با عظمت هستند. نماى ظاهر اين مساجد با تأثير پذيرى از فرهنگ و معمارى رم و يونان ساخته شده است. معمارى داخل نيز تأثيرپذيرفته از فرهنگ اسلامى است و نزديک به معمارى مساجد ساخته شده در زمان سلاطين صفوى در ايران است. البته معمارى مساجد ايران ظريفتر از آنهاست. در کنار اين مساجد, گلدسته اي بلند و گنبدى بزرگ همراه با گنبدهايي کوچکتر قرار دارد. گنبد بزرگ روى چهار ستون بسيار قطور قرار گرفته است و گنبدهاى کوچکتر در اطراف گنبد اصلى قرار گرفته اند. سقف گنبد بزرگ در ارتفاع بسيار بلندى قرار دارد. در اطراف گنبد بزرگ نام پيامبر(ص)، ابوبکر، عمر، عثمان، على(ع)، حسن(ع) و حسين(ع) حک شده است. اين کليشه حتى در مساجدى نيز که بتازگى بنا مىشود نقش بسته است.در اغلب اين مساجد چراغهايى که روشن است در نزديکى کف مسجد قرار دارد. ابتدا فکر کرديم براى صرفهجويى در برق چنين تدبيرى انديشهاند، ولى بعد دريافتيم مکانهايى که در آنها شمع روشن مىساختهاند، همچنان حفظ شده است و اکنون به جاى شمع, لامپ در آنها روشن مىکنند. شمعدانها هم براى اين که بهتر نورسانى کنند با فاصله کوتاهى از زمين آويخته مىشدهاند. همين سيستم نوررسانى که از سقف مساجد به وسيله ي زنجيرهايى آهني آويزان بوده و در نزديکى زمين به دايره اي فلزى متصل مي-گردد و لامپهايى از آن آويزان است, همچنان حفظ شده است.
مسأله ي ديگر در مساجد، تميزى آنهاست. در اطراف مسجد جا کفشىهاى چوبى با ارتفاع کم قرار دارد که کفش نمازگزاران در آنها نهاده مىشود. در هنگام ورود به مساجد نيز پلاستيکهاى يک بار مصرف با کشيدن آن از محل مخصوص بيرون مىآيد و پس از خروج از مسجد در سطلهاى مخصوص قرار مىگيرد.
در اطراف مساجد مکانهايى با نردههاى کوتاه چوبى براى خانمها اختصاص يافته است. ورودى اين مکانها که دور تا دور مساجد را معمولاً در بر مىگيرد، از دو طرف درب ورودى مساجد آغاز مىشود و تا ديوار رو به رو که به طرف قبله است ادامه مىيابد.
در هنگام نماز مساجد شلوغ مىشود و طنين اذان در شهرها مىپيچيد. نمازگزاران را همه ي سنين تشکيل مىدهند. به جز افراد پا به سن گذاشته، جوانان بسيارى نيز براى اقامه ي نماز به مسجد مىآيند و اغلب نماز را به جماعت مىخوانند. کسانى که به نماز جماعت نرسيدهاند، معمولاً يکى از آنها جلو مىايستد و ديگران پشت سر او نماز را به جماعت مىخوانند.
در مساجد کاملاً سکوت برقرار است و کسى بلند صحبت نمىکند و اگر درودى هم بر پيامبر(ص) فرستاده مىشود، حاضران به آرامى درود مىفرستند و صدايى از کسى بر نمىآيد.
عثمانيان در دوران حکومت خود بناهاى تاريخى بسيارى را بنا نهادهاند. مساجد بزرگ و با عظمت به جاى مانده، گوشهاى از آثارى است که از آنان به يادگار مانده است. به جز مساجد، بناهاى بسيار ديگرى در جاى جاى شهر استانبول به چشم مىخورد. برخى از آنها از بين رفته است و اجزاى باقيمانده ي آنها را به عنوان آثار تاريخى حفظ کردهاند. ديوارهاى قلعهها، گوشههايى از اين آثار تاريخى است که در مناطقى از شهر به چشم مىخورد. از نمونههاى با عظمت اين آثار تاريخى، «توپ قاپى» و مسجد اياصوفياست. البته مسجد اياصوفيا از آثار به جاى مانده پيش از عثمانيان است که در گذشته کليسا بوده است و پس از تصرف آن توسط عثمانيان، به مسجد تغيير مىيابد.
مساجد يک شکل و با سقفهاى بلند, بنا شدهاند. بر بام بلند سقف مساجد، گنبدهاى بزرگى بر روى پايههاى قطور غنوده اند. حتى مسجدهاى جديد التأسيس نيز همچون بناهاى کهن ساخته مىشوند. نماى بيرونى اين مساجد بيشتر به کليساها مىماند و تحت تأثير تمدن و فرهنگ و معمارى روم و يونان بنا شدهاند. البته داخل اين مساجد متأثر از فرهنگ اسلامى و شرقى است. در کنار اغلب مساجد مهم و عظيم, مقبرههاى پادشاهان عثمانى قرار دارند. مقبرهها نيز از بناى کهن و تاريخى برخوردارند. بر فراز مقبرهها, گنبد قرار دارد. بر روى گورها تابوتهاى بلندى نهاده شده است. بزرگى و کوچکى تابوتها، حکايت از مقام آنها دارد. بر بالاى تابوت ها نيز اغلب عمامههاى بزرگ عثمانى قرار دارد. همچنين در کنار برخى از گورها شمعداني هاي مخصوص بزرگ نهاده شده است که همچنان از گذشته حفظ شدهاند. در برخى از اين جاشمعىها اکنون لامپ روشن مىشود.
قبلاً شنيده بودم که ديندارى در ترکيه و رونق مساجد بيش از ايران است، ولى تا کسى خود آن را نبيند نمىتواند درک درستى از مسأله داشته باشد. با آن که حکومت در ترکيه لائيک است، ولى مرز ميان ديندارى و غير آن کاملاً مشخص است. کسانى که پايبند به دين هستند کاملاً مرزها را رعايت مىکنند. با اين که هيچ اجبارى هم وجود ندارد. فراوانى مساجد و شلوغى آنها در هنگام نماز جماعت, از نشانههاى اين مسأله است. مسأله ديگر حجاب خانمهاست. از چند نفر شنيديم که بيش از 75% خانمها حجاب اسلامى دارند. کسانى که برخوردار از حجاب هستند، پوشش اسلامى آنها کامل است و هيچ تار مويى از آنها بيرون نيست. پوشش اسلامى خانمها، فقط اختصاص به خانمهاى پا به سن گذاشته ندارد، بلکه بانوان جوان نيز از همان پوشش برخوردارند. کسانى هم که بدون حجاب هستند، اغلب بلوز شلوار مىپوشند.
مسأله ديگر در پوشش زنان، بخصوص کسانى که از حجاب برخوردار نيستند، لباس عادى و راحت آنان است. اغلب فاقد خودآرايى بوده و در پى جلب توجه ديگران نيستند. همين مسأله در پسران نيز ديده مىشود. پسران نيز معمولاً لباسهاى عادى بر تن داشتند. چهرههاى غير عادى که به دنبال جلب توجه ديگران باشند, کمتر ديده مىشد.
مردم به رعايت قانون و حفظ نظام اجتماعى پايبند بودند. اين نکته از سلوک مردم در رانندگى و استفاده از وسايل عمومى و نبود پليس محسوس در جاده به دست مىآمد. رانندهاى که ما را از آنکارا به قونيه مىبرد، هر چه به او گفتيم سريعتر برود، گفت سرعت بيش از 110 ممنوع است. با اين که در طول مسير 250 کيلومترى پليسي نديديم، وى از تقاضاى ما سرباز زد. اين روحيه در سوار شدن به قطار شهري, مترو و کشتى نيز کاملاً محسوس بود. با اين که براحتى مىشد بدون ارائه بليط، سوار وسايل نقليه شد، کسى را نديديم که چنين کند. وجود چنين فرهنگى مىتواند از نشانههاى توسعه يافتگى نيز باشد. در همين ارتباط مسأله ديگرى که کاملاً قابل توجه بود، نبود مأموران انتظامى در سطح شهر و مأموران راهنمايى و رانندگى در چهار راهها بود. مردم خود به قانون احترام مىگذاشتند و نيازى به حضور محسوس آنان نبود.
حمل و نقل عمومى به دليل گرانى قيمت بنزين در ترکيه به سهولت انجام مىگيرد. بهاى هر ليتر بنزين در ترکيه سه ليره است. حدود 2500 تومان به پول ايران. دولت ترکيه علاوه بر دريافت هزينه ي واقعى بنزين که از خارج وارد مىکند، ماليات نيز بر آن بسته است. به همين دليل استفاده از وسايل نقليه ي خصوصى مقرون به صرفه نيست. از همين رو مردم براى تردد اغلب از وسايل حمل و نقل عمومى بهره مىجويند. سرويس دهى وسايل نقليه ي عمومى نيز به سهولت انجام مىگيرد. مترو، قطار شهري و بين شهري, کشتى، اتوبوس، بدون وقفههاى طولانى آماده ي جابجايى مردماند. هزينه ي دريافتى وسايل حمل و نقل عمومى نيز پايين است. به جز اتوبوس که سوار آن نشديم و از هزينه آن اطلاعى ندارم, بهاى هر نوبت سوار شدن به مترو و قطار شهري و کشتى يک ليره حدود هشت صد تومان, حتى براى مسيرهاى بسيار طولانى است. به جزيرهاى که سفر کرديم و حدود يک ساعت و بيست دقيقه در کشتي بوديم و يا از فرودگاه تا مرکز شهر استانبول که حدود 30 کيلومتر در مترو بوديم، همين هزينه دريافت مىشد.
در استانبول و آنکارا, بزرگ راههاى بسيارى وجود داشت. در اين بزرگ راهها و همچنين خيابانهاى کوچکتر, به دليل فرهنگ استفاده از وسايل نقليه عمومى, ترافيک قابل توجهى نديديم. تردد کم وسايل نقليه شخصى موجب آلودگى کمتر شهرهاى استانبول و آنکارا بود.
در سفرهاى بين شهرى نيز به آسانى مىتوان از قطارهاى پيشرفته بهره جست. از اين رو در مسافرتهاى ميان شهرى نيز کمتر از وسايل نقليه شخصى استفاده مىشود. مسير رفت و برگشت حدود 250 کيلومترى آنکارا تا قونيه را که با ماشين پيموديم، جاده بسيار خلوت بود. مشخص بود که مردم در سفرهاى بين شهرى نيز از وسايل نقليه ي عمومى بهره مىجويند. در طول رفت و برگشت اين مسير پمپ بنزينى نديديم که بيش از يک ماشين در آن مشغول سوختگيرى باشد.
مردم از پوشش عادى و راحتى برخوردار بودند. در ايران نوع پوشش لباس و به قول معروف کفش و کلاه مردم, نشانه ي شخصيت يا توان مالى آنهاست. بسيارى با پوشش خود در پى آن هستند که با ظاهرى آراسته و ساختگى خود را به نمايش بگذارند. در ترکيه اغلب مردم حتى جوانان از دختر و پسر, لباسهاى راحتى بر تن داشتند. در پسران نيز کمتر قيافههاى نخراشيد و نتراشيده ديديم که به دنبال جلب توجه ديگران باشند. در دختران نيز همينطور. کمتر کسي را ديديم که با خودآرايى در پى جلب توجه ديگران باشد. جهانگردان نيز با اين نوع پوشش در همه جا حضور مىيافتند؛ ساده و بى آلايش.
در ميان مردم, فرهنگ تسامح رواج گستردهاى دارد. اين فرهنگ به خصوص در هم زيستى ميان اهل سنت و شيعيان کاملاً مشهود است. به اتفاق همراهان در مساجد اهل سنت حضور مىيافتيم. مهر يا کاغذى که براى سجده مىگذاشتيم، هيچ حساسيتى بر نمىانگيخت. مىگفتند رواج فرهنگ تسامح ميان اهل سنت و شيعيان، به دليل قدمت همجوارى و معاشرت علويان و اهل سنت است. همچنين تأثيرپذيرى مردم ترکيه با غرب از طريق ارتباط آنان با اروپائيان به وسيله ي اتصال منطقه ي اروپايى استانبول با قاره ي اروپا. در اين چند روزى که در ترکيه بوديم نديديم جايى ميان مردم دعوا شود. راننده ي سفارت ايران در آنکارا که ما را در بازديد شهر آنکارا همراهى مىکرد، مىگفت بيش از چهار سال است که در آنکاراست و تاکنون دعوايى ميان مردم شهر نديده است.
کشور ترکيه, عمده ي هزينههاى خود را از طريق ورود جهانگرد به کشورش تأمين مىکند. براى گسترش اين صنعت، همه ي مقدمات لازم را فراهم ديده است. در گام نخست، ورود و خروج به اين کشور بدون دريافت هيچ گونه هزينهاى با عنوانهاى ورودى و خروجى صورت مىگيرد. همچنين نياز به دريافت ويزا از قبل نيست. در هنگام ورود به اين کشور با مهرى که در گذرنامه مىخورد به منزله ي دريافت ويزاست. ما براى خروج از ايران، مبلغ 25000 هزار تومان به عنوان هزينه ي خروج از کشور در فرودگاه امام خمينى پرداخت کرديم.
از فعاليتهاى ديگر ترکيه در صنعت جهانگردي، سرمايه گذارى لازم در اين زمينه است که بعضاً با مشارکت کشورهاى خارجى صورت گرفته است؛ زمينههايى همچون ساخت هتل. همچنين فرهنگ سازى لازم در خصوص برخورد با جهانگردان و يا برگزارى دورههاى هتلدارى از کارهاى زير بنايى ديگرى است که صورت گرفته است. پيشرفت در اين حوزه به گونهاى بوده است که به گفته رايزن فرهنگى ايران در ترکيه، درآمد ترکيه از طريق جهانگردي، به بيش از درآمد برخي ار کشورها از طريق صادرات نفت رسيده است.
فراوانى حضور جهانگردان در مکانهاى مختلف به وضوح ديده مىشود. در بازديد از مکانهاى تاريخى همچون توپقاپى و يا grand bazar استانبول، به جز جهانگرد کسى ديگرى را نمىشود ديد. در ساير بناهاى تاريخى نيز انبوه بازديد کنندگان که از کشورهاى مختلف بخصوص کشورهاى اروپايى بودند به چشم مىخوردند.
البته ناگفته نماند که ترکيه به جز سرمايهگذارىهايى که بخصوص در سالهاى اخير در اين زمينه داشته است و موفق هم بوده است، نمىتوان از وجود بسترهاى لازم در اين کشور چشم فرو بست. بسترهايى همچون موقعيت جغرافيايى و آب و هوايى و بناهاى تاريخى فراوان که هر يک به نوبه ي خود جذابيت هايى است مورد توجه جهانگردان.
بهاى بالاى بنزين در ترکيه توابعى نيز درپى دارد. يکى از آنها خلوتى پمپ بنزينهاست. ما در اين سفر پمپ بنزينى نديديم که بيش از يک ماشين در حال سوختگيرى باشد. مسأله ديگر آمد و شد آسان در خيابانها و نبود ترافيک سنگين در خيابان هاست. نکته ي ديگر عدم آلودگى شهرها در اثر تردد بيش از اندازه وسايل نقليه ي شخصى در خيابانهاست.
بهاى گران بنزين موجب شده است تا مردم به استفاده از وسايل نقليه ي عمومى روى آورند. البته ناگفته نماند که در ترکيه در اين زمينه نيز بسترهاى لازم فراهم آمده است و مردم به آسانى مىتوانند با وسايل نقليه عمومى ـ اعم از مترو، قطار شهري و بين شهري و اتوبوس ـ به مقصدهاى درون شهرى و ميان شهرى خود برسند.
ترکيه در زمينه ي توليد محصولات کشاورزى پيشرفت فراوانى داشته است. عرضه ي انواع ميوهها با کيفيت خوب, نشان از برنامهريزى در اين زمينه دارد. ميوههايى که در ترکيه ديديم از کيفيت بالايى برخوردار بود؛ مثلاً گلابى، هلو، انگورهايى که در مغازهها عرضه مىشد, از کيفيت بسيار بالايى برخوردار بود. بهترين نوع ميوههاى ياد شده کيلويى 1.5 ليره فروخته مىشد که با پول ايران کيلويى 1200 تومان بود. يکى از دوستان مىگفت بازار وسيعى از اروپا در زمينه ي محصولات کشاورزى در دست ترکيه است.
نکته ي ديگرى که در اين سفر نظرمان را جلب کرد، تعداد کم و حضور نامحسوس مأموران قانون در خيابانها بود؛ بويژه در مراکز جهانگردي. اين مسأله حکايت از همدلي و اعتماد عمومي ميان مردم و دولت داشت. به جز تجمعى که به عنوان اعتراض لائيکهاى ترکيه در آنکارا در مخالفت با اسلام گرايان در پارکى گرد آمده بودند و چندين اتوبوس و مينى بوس مأمور پليس براى کنترل ماجرا در صحنه حضور داشتند، حضور چشمگير مأموران را در جايي نديديم.
مردم ترکيه حساسيت ويژه اي به اسرائيل و مسائل عمومي مسلمانان جهان دارند؛ به طوري که هرگاه از مليّت ما با خبر مي شدند, از مواضع ضد اسرائيلي مسؤولان ايراني ابراز خشنودي مي کردند؛ ولي از مسائل داخلي ايران و بويژه گفتمان ها و جريان ها خبري نداشتند.
از نکات ديگرى که در اين سفر برايمان جالب توجه بود، دستشويىهاى تميز موجود در کنار مساجد و ساير مراکز تاريخى بود که از آنها بازديد مىکرديم. اغلب اين دستشويىها از طريق بخش خصوصى اداره مىشد و در قبال استفاده از آنها مبلغى دريافت مىگرديد. اين مبلغ به پول ما اندکى زياد به نظر مىآمد. 75 قروش که سه چهارم يک ليره مىشود. مبلغى حدود ششصد تومان به پول ايران.
دستشويىهايى که به صورت سنتى بود, نوعى آفتابه ي خاص در آنها وجود داشت. اين ظرفها دهان گشادى داشت و فاقد لوله بود. به هنگام استفاده از آنها همه ي آب به يک باره خالى مىشد. و طهارت صحيحي با آن انجام نمي گرفت, آب بسيارى هم هدر مىرفت.
منبع:فصلنامه وقف میراث جاویدان ش 69
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}