دهقانان در ايران دوره اسلامي
دهقانان در ايران دوره اسلامي
فصلنامه تاريخ اسلام
سال نهم ، پاييز و زمستان 1387 ،شماره مسلسل 35-36
دهقانان در ايران دوره اسلامي
گروه هاي مختلف اجتماع نقش هاي متنوعي را در حفظ دستاوردهاي فرهنگي ،مذهبي ،اقتصادي ،سياسي ، نظامي و مانند آن ايفا مي کنند. دهقانان (ديهکانان) از طبقات برتر و با شرافت و اصالت در ايران پيش و پس از اسلام به شمار مي روند که از احترام و ارج و قرب خاصي نزد مردم و دولت ها برخوردار بودند. آنان در نهايت سعه صدر و بزرگ منشي سعي مي کردند تا فرهنگ ايراني همواره پايدار بماند. در واقع دهقانان علاوه بر سهم بسيار در حفظ فرهنگ ايران ، خود نيز از جمله کوشاترين افراد در پيشرفت و شکوفايي فرهنگ و تمدن ايران بودند.
مقدمه
جنگ و گريز ، و قهر و غلبه از ويژگي هاي زندگي اقوام پيشين بود،به طوري که نوع بشر به ناچار مي بايست يا جزو قوم غالب و يا جزو قوم مغلوب باشد . در بررسي تاريخ قدرت هاي بزرگ روشن مي شود که همواره گروهي بر سرير حاکميت بودند و بخشي ديگر از طبقات عامه و زير مجموعه قدرت به شمار مي آمدند . ايران از جمله کشورهاي داراي نظام طبقاتي در لايه هاي اجتماعي مردم به شمار مي رفت ؛ به عبارت ديگر، قبل از ورود اسلام به ايران ، نظام طبقاتي به شدت به مردم ايران حاکم بود و دهقانان از جمله طبقات پايين به شمار مي رفتند ؛خاندان هايي با اصالت ،شرافت و نسب که پاسبانان نيکي براي بزرگداشت و نگاهداشت فرهنگ وتمدن ايران باستان بودند . در اين مقاله سعي شده با عنايت به منابع مختلف،ابتدا درباره دهقانان و جايگاه آنان در ايران قبل از اسلام و سپس در مورد نقش ايشان در دوره اسلامي بحث کنيم.
واژه دهقان
دهقان معرف واژه فارسي «دهگان» است که از دو واژه «ده» و «گان» تشکيل شده است . «گان» پسوند نسبت است منسوب به ده و آن در قديم به ايراني اصيل صاحب ملک و زمين اعم از ده نشين و شهرنشين اطلاق مي شده است. احتمال مي رود که عرب ها ايرانيان را به سبب اشتغال به زراعت دهقان ناميده اند.
به اعتقاد دکترمعين ،چون مالکان ايراني دهقان ناميده مي شده اند دراسلام از باب اطلاق جزء بر کل همه ايرانيان را دهقان ناميده اند . همچنين دهقنت را نيز به معناي کدخدا و رياست ده گفته اند.(1) در برخي از فرهنگ هاي فارسي کلمه دهقان را به معناي مورخ نوشته اند (2) چرا که دهقانان ايراني ناقل اخبار ،سنن و روايات ايراني در آغاز اسلام ، بودند.
دهقان ـ به کسره و ضم ـ به معناي قادر و توانا بر تصرف کار بر سبکي و چستي و داناي کل و بازرگان يا مي فروش نيز آمده است.(3)
در دائره المعارف عربي کلمه دهقان چنين معنا شده است:
اسمي است که بر ساکنان فارسي گوي بلوچستان و جنوب افغانستان اطلاق مي گردد . کلمه ديگر مترادف آن ديهوار است که هر دو به معناي روستايي مي باشد و برخي از آنها منتسب به تاجيک ها مي باشد و در ايران قديم اين گروه ساکنان ثابت مناطق مختلف را تشکيل مي دادند.(4)
لمبتون ،مستشرق انگليسي درباره کلمه دهقان مي نويسد : کدخدا يا سرپرست ده که داراي زمين هايي بود به عنوان محصل ماليات ومأمول وصول ماليات به ديوان بود. در بلوچستان به معناي روستايي و زارع ،در خراسان به معناي زارع وابسته به يک جفت زمين (اما نه صاحب حيوانات بارکش) که مسئول شخم زدن و بذر افشاندن است و سردهقان، هم زارعي را مي گفتند که سرپرست دهقان هاي يک جفت زمين است.(5)
موقعيت دهقانان در ايران قبل از اسلام
دهقاني رسمي بوده که از ديرباز در ايران رواج داشت. ابن بلخي در کتاب فارس نامه آنجا که به ذکر پادشاهان پيشدادي مي پردازد ،درباره منوچهر بن ميشخوريار مي نويسد:
... و آثار او آن است کي اول کسي که باغ ساخت او بود و رياحين گوناگون بر کوهسارها و دشت ها رسته بود، جمع کرد و بکشت و فرمود تا چهار ديواري گرد آن درکشيدند و آن را بوستان نام کرد يعني معدن بوي ها،دهقاني او پديد آورد و فرمود تا هر دمي را رعيتي باشد و هر شهري را رئيسي باشد...(6)
از زمان هخامنشيان فئودال هاي کوچک در ايران شکل گرفتند .« گاه شاه يا يکي از وزيرانش يا گماشتگانش ،زميني را که در گذشته بخشيده بود باز تقسيم مي کرد و اين کار موجب پديد آمدن فئودال هاي کوچک مي شد.(7)
طبقه بندي اجتماعي دوره اشکاني به ساسانيان هم رسيد.استرابون از چهارکاست سخن مي گويد که در گرجستان مي زيسته اند: فرمانروايان ،روحانيان ، سربازان و مردم عادي.(8) دستگاه اداري شاهنشاهي ساساني بسيار وسيع بود. در اين دوره هنوز طريقه و روش اوستا که جامعه را به سه طبقه تقسيم کرده بود رعايت مي گرديد. در اوستا کشاورزان (در زبان پهلوي وستري اوشان) از پيشه وران (هتوخشان) جدا بودند .(9) البته اين تقسيم بندي بر حسب شرايط و روش جديدي به وجود آمده بود؛ از جمله وجود طبقه جديد مأموران و کارکنان دولت که در قرون پنجم و ششم بعد از ميلاد پيدا شدند و طبقه بندي بين اصناف و طبقات ،صورت تازه اي به خود گرفت . طبقه اول روحانيان بودند که شامل قضاوت ، موبدان ، نظار و واعظان و در رأس همه آنان موبد موبدان قرار داشت .طبقه دوم نظاميان بودند که وسپوهرها نمايندگان خاندان سلطنت و احتمالاً از خاندان هاي بزرگ و اشرافي به اين طبقه تعلق داشتند. وزورگ ها يعني بازرگان هم جزو همين طبقه بودند . آ. کريستن سن معتقد است فرق بين وسپوهرها وزورگ ها در اين بود که وسپوهرها غالباً مقامات و مناصب عالي را دردستگاه اداري به عهده داشتند و وزرگ ها نيز مالک املاک و اراضي زيادي بودند . قسمت اعظم طبقه نظاميان را آزات ها ، يعني آزادها، تشکيل مي دادند . آزادها تحت اطاعت وزورگ ها و وسپوهرها بودند . از همين آزادها سواره نظام چريک به وجود آمده بود. اينان از لحاظ مالي با يکديگر فرق داشتند . بعضي خرده مالک و برخي کشاورزان آزادي بودند که وضع زندگاني آنان با ساير کشاورزان تفاوت چنداني نداشت . منابع تاريخي ، آزادها را به دهقان ها و کاتاک خواتاي (کدخدا) تفکيک مي کنند. طبقه سوم ، پيران بودند و طبقه چهارم (وستريوشان) شامل کشاورزان ، صنعتگران (خوتو خشان) و بازرگانان (و چروکانان) بودند. رياست اين طبقه با وستريوشان سالار بود. مشاغل اين طبقات و اصناف موروثي بود.(11)
در دوره ساساني نظام فئودالي براين حکمفرما بود. با اين حال اطلاعات در اين مورد فراوان نيست . اما آنچه آشکار است اين که دولت به شدت به ماليات هاي آنان وابسته است . بيشترين گروه، زمين داران متوسط بودند که آزادگان ناميده مي شدند.(12)
درباره فايده اين نوع نظام زمينداري در ايران قبل از اسلام بايد اذعان داشت که هرچند بخشي از آزادي هاي فردي روستائيان از ميان رفت، اما در عوض سنت هاي درست و اصولي کشاورزي و نگاهداري زمين ها حفظ شد ؛در نتيجه ترقيات و تحولات تازه اي در اين باره به وجود آمد. در اين راستا زمين داران کوچک و خرده مالکان نمي توانستند زمين هاي خود را حفظ کنند و زمين ها به صورت وسيع و تحت نظر مالکان بزرگ درآمد. برخي منابع قديم بر اين باورند که همکاري دهقان ها و شاهان ايران قبل از اسلام (مانند زمان انوشيروان ساساني) باعث رضايت مندي دولت و موجب آبادي روستاها و رفاه روستائيان گرديد. ابن بلخي در فارسنامه مي نويسد:« ... به اتفاق جهانيان او را عادل لقب دادند.»(13) زارعان ،وابسته به اراضي ، املاک دولت ،بزرگان و يا آتشگاه ها بودند . مالکان بزرگ اراضي بيش از پيش مقتدرتر گرديدند و مالکان کوچک مجبور بودند که براي رفع بحران اقتصادي و تعديات دولت ،خود را تحت حمايت مالکان بزرگ قرار دهند. چون بزرگان مزبور مي بايد ماليات را براي دولت جمع آوري کنند، تعداد کساني که تحت نظارت آنان بودند افزايش يافت . براي دولت بدين صورت جمع آوري ماليات و عوارض آسان شده بود. قدرت زمين داران در ايران تا حدي رسيد که پادشاه از نظرمالي و نظامي وابسته به آنان شدند. ثروت فراوان و کاخ هاي مجلل روستاييان عالي رتبه از آنها اعياني ساخته بود که جداگانه در املاک وسيع خود و کاخ هاي خويش زندگي مي کردند و داراي سربازان و خدمه و غلامان بسيار بودند . طبقه اول به قدري قدرت يافت که همان طور که اشاره شد ، شاه نيز نمي توانست جلو آنها بايستد.(14)
موقعيت دهقانان در جامعه ايران اسلامي
در اواخر عمر پرآشوب حکومت ساساني ، اعراب مسلمان ايران را در مدت زمان کوتاهي فتح کردند . در پي اين واقعه بزرگ ،طبقات و گروه هاي مختلف جامعه ايراني دچار تحولاتي گرديد. اما شالوده اصلي برخي از خانواده هاي ايراني همانند گذشته پابرجا و دست نخورده ماند. از اين ميان مي توان به ده دهقانان اشاره کرد. دهقانان قبل از اسلام از طبقه نجبا و اشراف ايران محسوب مي شدند.
و اين پادشاهي به دست ايشان بود و از کار و رفتار و از نيک و بد از کم و بيش ايشان دانند. پس ما را به گفتار ايشان بايد رفت.(15)
نوشته هاي تاريخي چنين بر مي آيد که اين گروه از جامعه ايراني کمتر از اقوام ديگر با تازه واردان به ايران و بيگانگان آميزش داشته اند. اين خانواده ها سعي بليغ در ازدواج هاي خانوادگي ميان خودشان داشته اند. برخي درباره وضع نژادي اين دهقانان و ايرانيان پيش از حمله مغول به جاي «ايراني واقعي» گاه کلمه دهقان را به کار برده اند، براي مثال در دو بيت از فردوسي کلمه دهقان درست به معنا ايراني در برابر ترک و تازي به کار رفته است:
ز ايران و از ترک و از تازيان نژادي پديد آيد اندر ميان
نه دهقان ، نه ترک و نه تازي بود سخن ها به کردار بازي بود
در بيت ذيل از منظومه «ليلي و مجنون» نظامي ، دهقان در برابر عرب استفاده شده است:
دهقان فصيح پارسي زاد
ازحال عرب چنين خبر داد
مسلمانان در دوره خلافت عمر(13-23ق) در ترکيب زمين هاي زراعتي و نحوه اداره آنان دخالت چنداني نکردند . دهقانان همچنان مأمور جمع آوري ماليات رعايا و کشاورزان بودند و در دوره اسلامي نيز به اين کار ادامه مي دادند. پس از مدتي اين دهقانان به عنوان عامل يا همان والي ناحيه خويش منسوب مي شدند. در واقع مي توان گفت ايشان واسطه ميان کشاورزان جزء ودولت به حساب مي آمدند. از نخستين کارهاي سعدوقاص ، فاتح قادسيه ، اين بود که دهقانان را گرد آورد و آنها را به آنچه در نظام قديم بر عهده داشتند همچنان متعهد ساخت، يعني به آنها گفت که همچنان به کار و انجام وظايف خود ادامه دهند و از آن پس خود را در برابر نظام جديد پاسخ گو بدانند. همين امر باعث گرديد که درگير و دار جنگ ها و آشفتگي هاي رواني که آن را دوران فتوح خوانده اند به ديوان خراج و سازمان هاي مختلف آن که همچنان زير نظر دبيران و ديوانيان ايراني به کار خود ادامه مي دادند؛ چندان آسيبي نرسد و اين دستگاه ها پويا و استوار بمانند.(16) در زمان حکومت اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) نيز نام دهقانان را در رديف اسواران و ده سالاران براي جمع آوري ماليات مي بينيم.(17)
با گسترش سيستم اقطاع از قرن پنجم هجري و انحطاط طبقات زمين دار به تدريج اهميت و اعتبار دهقانان کاستي گرفت و واژه دهقان به تدريج از معناي «خرده مالک و مالک» به معناي «روستايي ،زارع و کشاورز» يعني معنايي که در اصل داشت تحول يافت ؛اگر چه در قرن ششم و هفتم هنوز اين کلمه در معناي مالک به کار مي رفت . کم کم دلالاني به نام جهبذ جاي دهقانان را گرفتند (18) در دوره هاي بعد از ورود اسلام به ايران ،کم کم مقام دهقانان بزرگ و داراي مقام در جامعه ايران تنزل يافت ،به نحوي که مقام کدخدا (کذخداي) که مهم ترين مأمور محلي زمين هاي مزروعي به حساب مي آمد ، تحت نظر دولت گرديد و کلمه دهقان به معناي زارع و روستايي درآمد. کدخدا در املاک اربابي در واقع حکم نوکر يا مباشر مالک را پيدا کرد و کم کم کار تا آنجا پيش رفت که مسئوول انتظامات عمومي ده و رفع منازعات و اغتشاشات گرديد.(19) کدخدا همچنين سهم و بهره اي از ماليات و محصولات اخذ شده را بر مي داشت.(20)
بسياري از دهقانان ايراني که به دين زرتشت بودند از آن دين برمي گشتند و اسلام را پذيرفتند ؛اما آنان حامل سنت ها، فرهنگ ،آداب و رسوم نژاد خود بودند . اين در حالي است که قبطيان مصر در طي قرون متمادي حکومت يونانيان تا بيزانس فاقد طبقه اي بودند که سنت ها و فرهنگ خويش را حفظ کنند. وضعيت کشاورزان و دهقانان بستگي به برخورد دولت ها با آنان داشت. در روزگار بني اميه به سبب سخت گيري هاي بسيار، زمين هاي زراعي رو به خرابي گذاشت و بسياري به شهرها پناهنده شدند ؛ولي در زمان بني عباس با اعمال سياست هاي جانبدارانه از زمين داران و امور کشت و زرع، وضعيت عمومي اين قشر به حالت خوبي بازگشت و اين جريان از ميزان ماليات ها کاملاً مشهود است.(21) بنابراين مشاهده مي گردد که وضعيت کشاورزان هميشه يکسان نبوده است.
دهقانان (اشراف محلي) از معدود طبقات ايران قبل از اسلام به شمار مي آمدند که مورد وثوق و اعتماد هم فاتحان مسلمان و هم جامعه ايراني بودند . دانيل دراين باره چنين مي نويسد:
روستاييان امورخود را به طور کلي توسط تشکيلات محلي حکومت هاي بلدي و به کمک يکي دو نفر از طبقه «دهقان» اداره مي کردند و اين دهاقين در برابر حمايت اعراب پرداخت مبلغي را متعهد بودند.(22)
شايان ذکر است مالياتي که توسط دهقانان جمع آوري و پرداخت مي شد از نوع ماليات زمين يا همان خراجي بود. در ايران قبل از اسلام پرداخت ماليات سرانه (جزيه) نشان حقارت و ضعف تلقي مي گشت. و معمولاً ويژه طبقات پايين جامعه بود؛به همين دليل در دوره اسلامي بسياري از دهقانان مسلمان مي شدند.
قبول اسلام فقط موجب معافيت از ماليات سرانه بود. ماليات سرانه در نظر ايرانيان علامت تعلق به طبقه پايين اجتماعي بود و اين طرز تفکر در دوره حکومت عرب ها نيز ادامه داشت.(23)
معمولاً دهقانان را مايه خير و برکت و آباداني مي دانستند و اگر ناحيه اي را با وجود دهقانانش توصيف مي کردند حاکي از آباداني آن ناحيه بود. اين نکته در نوشته هاي صاحب حدود العالم در قرن چهارم به کرات ديده مي شود.(24) از رسوم ايرانيان قبل از اسلام که دهقانان به حفظ آن همت گماشتند ، رسم هديه نوروز به خلفا بود. امام علي (عليه السلام) زماني که دهقانان ايراني هديه نوروز تقديم کردند دستور دادند تا آنان را از بابت ماليات ايشان به حساب بياورند.
دهقانان و پيشرفت هاي علمي
پس از ورود اسلام به ايران و مسلمان شدن اين سرزمين ، زبان و خط عربي به سرعت رواج يافت ، به طوري که در قرن هاي اوليه هجري در ايران کمتر به نگارش هاي فارسي برمي خوريم . حتي دولتمرداني چون طاهريان (205-255ق) که خود اولين سلسله نيمه مستقل ايراني بودند. بعد از اسلام به شمار مي روند، براي زبان فارسي اهميت چنداني قائل نبودند . با اين حال به وجود آمدن يک طبقه از رهبران سياسي محلي و شکفتن علم وادب در زبان اصلي به حد قاطعي به حفظ و استقلال زبان ايراني خدمت کرد.(26)
تا مدت ها پس از ورود اسلام به ايران کلمه دهقان با کاربرد محترمانه اي همراه بود . سلمان فارسي از آن رو که پدرش دهقان بود . افتخار مي کرد در روايتي وي خود را دهقان زاده اي از جي اصفهان معرفي کرده است .(27) دهقانان از جمله قشرهاي مورد توجه جامعه بودند و درباره آنها مطالبي نگاشته شده است .نجم الدين رازي (دايه) ازعرفاي قرن هفتم هجري در کتاب مرصادالعباد (باب پنجم ، فصل ششم) به اين سلک با نام «در بيان سلوک دهاقين و رؤسا و مزارعان» پرداخته است و امر و نهي هاي اخلاقي را به ايشان گوشزد نموده است.(28)
فردوسي را نيز دهقان زاده دانسته اند. مطمئناً او از تاريخ نياکان خود و از داستان ها و افسانه ها و تاريخ ايران اطلاع يا به دانستن آنها شوق و علاقه داشت و تربيت خانوادگي وي را بر آن داشت که به اين کار سترگ دست زند. فردوسي در آن هنگام از تمکن مالي خوبي برخوردار بوده و زندگي و سرمايه خود را در اين راه مصرف کرد. بسياري از شاعران ايراني از خانواده هاي اصيل ايراني بودند که به حفظ فرهنگ فارسي عشق مي ورزيدند و در صدد حفظ ارزش هاي ملي ايران بودند.
ايرانيان با تقويم خورشيدي آشنا بودند(اعراب تقويم قمري داشتند)،زيرا شغل ايشان کشاورزي بود؛ از اين رو مي بايست اطلاعات و آگاهي هايي در مورد نجوم و به طور کلي اجراي سماوي مي داشتند ؛ بنابراين مي توان گفت بي شک دهقانان و طبقه کشاورزان ايراني در انتقال نجوم و احکام آن به تمدن اسلامي سهم داشته اند. ابوريحان بيروني در آثار الباقيه مي نويسد:
...چه هر کس در کتاب هاي نجومي دقت کند مي فهمد که آگاهي ايشان در اين امر بيشتر از اطلاعات کشاورزان جاهاي ديگردر فهميدن موسم هرعمل و اوقات و آفات نيست.
سپس بيروني به تفصيل به توجه ايرانيان به خصوص دهقانان به نگاهداشت ايام و اعياد مي پردازد.(29)
به طورکلي در بررسي هاي تاريخي متون دوره اسلامي مي توان نمونه هاي فراواني از هوش و ذکاوت دهقان زاده هاي ايراني را ديد،براي مثال مي توان به سخنان يعقوب ليث صفار با روستاييان سيستان اشاره کرد.(30)
دهقانان و امور سياسي
در قرن اول هجري ،دهقانان در جنگ هاي اعراب مسلمان در جبهه حمايت از کيان و ايران و ايرانيان کوشش بسيار کردند . پيش از اسلام ، شهرياران ايران از دهقانان در جنگ هاي خود کمک بسيار مي گرفتند . از آنجا که دهقانان از بزرگ ترين نيروهاي کمک کننده به درگيري ها،چه از نظر مالي و چه پشتيباني سربازي هاي جنگي ،به شمار مي رفتند ، بنابراين سهم بسيار زيادي را در شکست ها و پيروزي ها برعهده داشتند.
درجريان فتح ايران به دست مسلمانان عده اي از دهقانان مناطق مختلف ايران (در عراق کنوني ) مسلمان شدند و زماني که دهقاني مسلمان مي شد رعاياي ديگر نيز دنبال وي اسلام مي آوردند . بلاذري از چند دهقان در اين خصوص نام مي برد؛ مانند جميل بن بصبهري دهقان فلاليج و نهرين ، بسطام بن نرسي دهقان بابل و خطرنيه ، رفيل دهقان عال ، فيروز ، دهقان نهرالملک و کوثي . به دستور عمر جزيه از آنان برداشته شد، ولي همچنان خراج مي پرداختند .(31) گاهي نيز دهقاني مقاومت مي کرد مانند دهقان مهروذ در شرق دجله که با هاشم بن عتبه ،سردار مسلمان ، به قرار پرداخت مبالغي صلح نمود ، اما در نهان به مقاومت و درگيري با مسلمانان پرداخت. (32)
دهقانان در دوره اسلامي همچنان بخشي از طبقات ممتاز جامعه به شمار مي رفتند . در زمان حکومت حضرت علي (عليه السلام) ميزان خراج براي گروه ها و افراد مختلف متفاوت بود. بلاذري ضمن شرح اين مطالب مي نويسد:
و مرا بفرمود تا بر دهقاناني که بر يابو سوار مي شوند و انگشتري طلا به دست مي کنند هر نفر 48 درهم و بر بازرگانان ميانه حال هر نفر 24 درهم در سال و بر مزدوران و ساير کسان هر مردي دوازده درهم قرار دهم.(33)
از اين گفتار معلوم مي گردد که دهقانان به مراتب از درجات بالاتر و ثروت بيشتري نسبت به قشر بازرگان برخوردار بودند .
دهقانان در قرن هاي سوم و چهارم هجري در ماوراء النهر نقش داشتند. فتح طراز به دست سامانيان و گرايش اميرطراز و بسياري از دهقانيان آن ناحيه به اسلام و تبديل کليساي آنجا به مسجد جامع، زمينه نفوذ اسلام را در آن ناحيه فراهم آورد. با اين حال وضعيت دهقانان به گونه اي نبود که بتوان براي آنان در تحولات سياسي جامعه نقش و سهم به سزايي را قائل شد. با بررسي مدارک و اسناد تاريخي مي توان به اين واقعيت ، دست يافت که در اکثر قريب به اتفاق حوادث و آشوب هاي سياسي قرون اوليه اسلامي، دهقانان کمتر از سايرين در اين گونه مسائل دخالت مي کردند و بيشتر سعي مي کردند در انجام ساير امور مانند زراعت و مسائل مربوط به زمين و گاه امور فرهنگي فعاليت کنند. در دوره سامانيان ،دهقانان در دربار ايشان از اعتبار و مقام برخوردار بودند . رودکي در اين باره مي سرايد :
يک صف ميران و بلعمي بنشسته
يک صف حرّان و پير صالح دهقان (34)
نتيجه گيري
پيش از اسلام در طبقات مختلف اجتماع ايرانيان ،گروهي به نام دهگانان (دهقانان) به چشم مي خورد . گاهي طبقات يک جامعه به لحاظ ثروت يا برتري هاي خاص ارزيابي مي شوند؛ اما در مورد طبقه دهقانان بايد گفت اين گروه به لحاظ شرافت ها و اصالت هاي ذاتي و مناعت طبعي که داشتند مورد احترام و ارج و قرب خاصي بودند. اين احترام معمولاً هم از جانب مردم و هم دولت ها بود. در واقع آنان خود زمين داراني بودند که واسطه ميان شاه و رعاياي پايين تر و مأمور وصول ماليات بودند.
پس از فتح ايران به دست اعراب مسلمان ، طبقات اجتماعي مردم دستخوش تحولات بسياري شدند. ثروتمندان و لايه هاي بالا و همچنين طبقات ضعيف تر و ناتوان آن چنان درهم آميختند که گاه جدا ساختن آنها از يکديگر بسيار سخت مي نمود؛اما در اين بين برخي از گروه ها همچنان استوار ماندند و از موضع و اصالت خانوادگي خويش دفاع کردند آنها حتي در حفظ زبان ،فرهنگ و آداب ها و رسوم خود از هيچ تلاشي فروگذار نکردند . بسياري از بزرگان ايران زمين از اينکه دهقان زاده بودند بر خود مي باليدند و همه اينها نشان از بزرگي اين خانواده ها دارد.
پی نوشت ها :
*استاديار گروه تاريخ و تمدن ملل مسلمان دانشگاه آزاد اسلامي واحد مشهد 1. محمد معين ، فرهنگ فارسي (تهران : اميرکبير ، چاپ هشتم، 1371) ذيل دهقان.
2. محمد حسين خلف تبريزي ، برهان قاطع (تهران : اميرکبير ، چاپ پنجم ، 1362) ذيل دهگان.
3. محمد پادشاه ، فرهنگ جامع فارسي آنندراج(بي جا: انتشارات خيام ،چاپ دوم ، 1363) ذيل دهقان و ديهقان .
4. دايره العمارف عربي ، مقاله لونگريرث اديمز.
5.آن .کي . لمبتون ، مالک و زارع در ايران ، ترجمه منوچهر اميري (تهران : علمي و فرهنگي ، چاپ چهارم، 1377) ص788.
6. ابن بلخي ، فارسنامه (تهران : دنياي کتاب ، چاپ سوم ، 1363) ص 37.
7. همان ، ص 186.
8. ريچارد فراي ، ميراث باستاني ايران ، ترجمه مسعود رجب نيا (تهران : اميرکبير ، چاپ پنجم ، 1377) ص 349.
9. همان ، ص 89.
10. ميخائيل دياکونف ، تاريخ ايران باستان ، ترجمه روحي ارباب (تهران :علمي و فرهنگي ، چاپ سوم ، 1382) ص325.
11. همان ، ص 326.
12. پيگولوسکايا و ديگران ، تاريخ ايران ، ترجمه کريم کشاورز (بي جا : انتشارات پيام ، چاپ چهارم ، 1354) ص 82.
13.ابن بلخي ، پيشين ، ص108.
14.ر.گيرشمن ،ايران از آغاز تا اسلام ، ترجمه محمد معين (تهران :علمي و فرهنگي ، چاپ پنجم ، 1377) ص 412.
15.حسن تقي زاده ،بيست مقاله ، ترجمه احمد آرام، و کيکاووس جهانداري (تهران : علمي و فرهنگي ، چاپ سوم ، 1381.)
16.محمد محمدي ، پيشين ، ج2 ، ص104.
17.احمد بن يحيي بلاذري ، فتوح البلدان ، ترجمه محمد توکلي (تهران : نشرنقره ، چاپ دوم ، 1367) ص 568.
18. ان .کي . لمبتون ، پيشين ، ص 102.
19. همان ، ص 589.
20. همان ، ص 593.
21. جرجي زيدان ، تاريخ تمدن اسلام ، ترجمه علي جواهر کلام (تهران : اميرکبير ، چاپ هفتم ، 1372) ص 287.
22.دانيل دنت ،ماليات سرانه و تأثير آن در گرايش به اسلام، ترجمه محمد علي موحد (تهران : خوارزمي ، چاپ سوم ، 1358) ص 49.
23. همان ، ص 77.
24. حدود العالم ، به کوشش منوچهر ستوده (تهران : طهوري ، 1362) ص 83.
25. محمد محمدي ، پيشين، ص 88.
26. برتولد اشپولر، تاريخ ايران ، در قرون نخستين اسلامي ، ترجمه جواد فلاطوري (تهران :علمي و فرهنگي ، چاپ دوم ، 1364) ج1 ، ص 427.
27. مجمل التواريخ و القصص ، تصحيح ملک الشعرا بهار (بي جا :انتشارات کلاله خاور، 1318) ص 242.
28. نجم الدين رازي ، مرصاد العباد ، به اهتمام رياحي (تهران : علمي و فرهنگي ،چاپ دهم، 1383) ص 513.
29. ابوريحان بيروني ، آثارالباقيه ، ترجمه اکبر دانا سرشت (قم : اميرکبير ، چاپ سوم ، 1363) فصل نهم.
30. تاريخ سيستان ، تصحيح محمد تقي بهار (تهران: موسسه خاور، 1314) ص 270.
31.احمد بن يحيي بلاذري ، پيشين ، ص 379.
32.همان ، ص 378.
33.همان
34. تاريخ سيستان ، ص 319.
منبع:نشريه تاريخ اسلام،شماره 36-35.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}