آیا فقط مسلمانان و شیعیان به بهشت میروند؟
آیا فقط مسلمانان و شیعیان به بهشت میروند؟ آیا غیر مسلمانها به جهنم میروند؟ آیا عقلا و شرعا این با عدالت خدا منافات ندارد؟
مقدمه:
آیا اینکه تنها دین اسلام و تنها مذهب شیعه برحق باشد و کسانی که مسلمان هستند و پدر و مادر شیعه دارند بهشتی شده و دیگران جهنمی شوند، بی عدالتی نیست؟!
در سراسر جهان افرادى را میشناسیم که مسلمان یا شیعه نیستند، اما انسانهاى خوبى هستند و درست کردارند. آیا صرفا چون مسلمان نیستند جهنمی می شوند؟
بسیارى از اختراعات توسط دانشمندان غیر مسلمان انجام شده است. آیا درست است که همگى آنها را به این دلیل که مسلمان نیستند، مستحق جهنم و عذاب الهى بدانیم؟
آیا یهودیها و مسیحیهای فعلی همه جهنمی هستند؟ با مخترعان و دانشمندانی مانند ادیسون در آخرت چگونه برخورد میشود؟
آیا اینکه آخرین دین فقط اسلام است و تنها فرقه ناجیه روز قیامت فقط شیعیان هستند. و تنها اینها به بهشت میروند آیا این عقلی و منطقی است و با عدالت خدا سازگار است.
چگونه است که بعضىها خیلى صریح مىگویند: همه جهنمى هستند و حال آن که این حرف معقول نیست؛ زیرا نمىشود همه را با یک چوب راند.
در این مطلب راسخون به این سوالات به صورت کلی و جزئی پاسخ داده می شود.
مردم در برابر حجت های الهی چهار گروهند.
دربرابر پیامبران الهى و اتمام حجت خداوند، مردم به چند گروه زیر تقسیم مىشوند:1- فرقه اثنى عشریه
گروهى که به پیامبر اسلام و تمامى امامان دوازدهگانه، ایمان دارند و به حقانیت تمامى پیامبران گذشته، اعتقاد دارند. اینان، همان فرقه ناجیه مسلمان اثنىعشریه هستند.
2- فرقههاى غیرشیعه دوازده امامى
فرقههاى غیرشیعه دوازده امامى، مانند «زیدیه» که پس از پیامبرصلى الله علیه وآله به چهار امام اعتقاد دارند و «اسماعیلیه» که به شش امام معتقد مىباشند.و از اعتقاد نسبت به دیگر امامانعلیهم السلام، محروم هستند.
3- اهل تسنن
اهل تسنن که به امامان دوازده گانه، به عنوان جانشینان پیامبرصلى الله علیه وآله، معتقد نیستند. شکى نیست که پیغمبر، یک دین و آیین بیشتر نیاورد و یکى از این مذاهب، مطابق دستورات پیامبرصلى الله علیه وآله است و پیغمبر، یک جور وضو و نماز و احکام را تشریع نمود.
4- پیروان ادیان دیگر
پیروان ادیان دیگر، مانند یهودیان و مسیحیان که به پیامبر اسلام و قرآن معتقد نیستند.
سوال: حال آیا همه این گروههاى غیرشیعه دوازده امامى، جهنمى هستند؟
تقسیم افراد دیگر ادیان و مذاهب
آنان به سه دسته تقسیم مىشوند که هر یک حکمى جداگانه دارند:الف: انسانهای لجوج
با اسلام و تشیع آشنا شده ولى به دلیل تعصّب یا عناد و لجاجت از پذیرفتن آن سرباز مىزنند. چنین افرادى به فرموده قرآن کریم اهل جهنم اند.
2- انسانهای مقصر
با اسلام و تشیع آشنا نیستند ولى در جهالت خود مقصر اند یعنى، از وجود دینى به نام اسلام یا مذهبى به نام تشیع مطلع اند.
ولى با وجود همه امکانات و شرایط لازم براى جستوجوى حقیقت اقدامى نمى کنند. چنین افرادى در حد تقصیر خویش روز قیامت مجازات مىشوند.
3- انسانهای قاصر
با اسلام آشنا نیستند و در جهالت خود نیز تقصیرى ندارند بلکه یا اصلاً به گوششان نخورده یا آنکه امکان تحقیق و پژوهش براى آنان وجود نداشته است .
و تنها هر آنچه را به آنها رسیده (مثل مسیحیت و)… قبول کرده و به آن عمل نموده اند. چنین افرادى اهل جهنم نیستند و خداوند آنان را مشمول عفو و رحمت خود قرار مىدهد.
و اعمال آنها را با میزان حقیقتخواهى آنان و آنچه فکر مىنمودند حق است، مىسنجد.
براساس وعده های خدا چند دسته انسان داریم.
مطالب بالا از آیات و روایات استفاده مىشود که درباره آن توضیح مختصرى مى دهیم:
مردم بر حسب وضعشان در برابر وعده و وعیدهاى خداوند متعال، به چند دسته تقسیم مىشوند: مؤمنان، کافران، مستضعفان، مرجون لامر الله.
1.مؤمنان افرادىاند که به خداوند ایمان آوردهاند و جایگاهشان بهشت است. البته این گروه داراى «درجات» هستند که در آنها به «مخلصین»، «سابقون» و «اصحاب یمین» یاد مى شود.
2. کافران کسانى اند که از روى علم حق را شناخته اند ولى به علت عناد و لجاجت از آن سر بر تافته اند. این گروه مقصراند و جایگاهشان به طور حتم جهنم است. که این گروه نیز داراى «درکات» هستند و براساس شدت ستیزه جویى در طبقات جهنم قرار مى گیرند.
3و4- گروه مستضعف و مرجون الى الله نیز کسانىاند که داراى عذراند یعنى، اگر نتوانستهاند به دین حق بپیوندند و بدان عمل بکنند، به لحاظ تقصیر یا کوتاهى کردن آنان نبوده است.
بلکه از جهت یک سلسله عواملى بوده که از اختیار آنها خارج بوده است. همین عوامل موجب جهل یا غفلت یا عمل نکردن آنان به دستورات دین اسلام شده است.
بدیهى است که چون این صورت، ترک به اختیار آدمى مستند نبوده و معلول عوامل خارج از اختیار او است، براى آدمى نه نفعى خواهند داشت و نه ضررى.
مرجع کار چنین کسانى خداوند خواهد بود. خداوند خودش به نحوى که حکمت و رحمتش ایجاب عمل خواهد کرد.
تحقیق در مورد دین
قبل از بیان هر پاسخی متذکر می شویم که به طور کلی هر کسی باید اصول دین خود را با تحقیق پیدا کند و دین ارثی ارزش ندارد حتی اگر شیعه باشد:در مسائل اصول دین صرف آنچه از پدر و مادر به ما رسیده ارزشی ندارد و نیاز به دلیل داریم. هر انسانی، مسلمان باشد .
یا غیر مسلمان، .باید به فراخور حالش و به تناسب معلوماتش در مسأله خداشناسى، پیامبرشناسى، معادشناسى و امام شناسى، به دنبال دلیل و برهان باشد و این امور را با دلیل و برهان بپذیرد.
اما اگر واقعاً بعد از تحقیق کامل و کمک گرفتن از آگاهان، به آیینى غیر از آیین اسلام معتقد شد، معذور هست؛ زیرا وظیفه عقلى و شرعى خود را انجام داده، ولى به خطا رفته است.(1)
افراد قاصر یا مستضعف فکری
مستضعف فکری و کسانی که حق به گوش آنها نرسیده اهل نجات هستند:سیاری از انسان ها هستند که به تشیع نگرویده اند، و دلیل آن عناد و لجبازی نبوده،.بلکه تنها به آن دلیل که شرایطشان بگونه ای نبوده تا بتوانند تحقیق لازم را در این مورد انجام دهند و یا انجام دادند ولی به آن نرسیدند که قسمت عمده غیر شیعیان نیز از این گروه می باشند.
در فرهنگ شیعه، از این دسته از افراد با نام های مختلفی همچون مستضعفان، اصحاب اعراف یا امیدواران به رحمت خداوندی و... نام برده می شود.
و طبق عقیده ما که برگرفته از بیانات پیشوایانمان است، این گروه لزوماً وارد دوزخ نمی شوند و راه سعادتمندی به طور کامل بر آنان بسته نیست.
از امامان معصوم(علیهم السلام) در همین مورد، روایاتی نقل شده که به چند نمونه آن اشاره می نماییم:
مستضعف فکری در روایات
. زراره نقل می نماید که از امام باقر(علیه السلام) پرسیدم که مستضعف کیست؟ ایشان پاسخ فرمودند:«او شخصی است که نه تصمیم جدی بر کفر دارد، تا بتوانیم او را کافر بنامیم و نه راه ایمان برای او مشخص شده و به عبارتی نه توانایی ایمان آوردن را دارد.
و نه توانایی کفر ورزیدن را. اینان گروه اطفالند، و آن قسم مردان و زنانى که عقلى همانند عقل کودکان دارند نیز از این گروهند. قلم تکلیف از چنین افرادی برداشته شده است».(2)
و در جایی دیگر، امام پنجم(ع) خطاب به همان راوی می فرماید: «خداوند می تواند با رحمت خود، مستضعفان را وارد بهشت نموده .
و یا به دلیل گناهانشان، آنها را روانه دوزخ نماید ولی به هر حال، ظلم و ستمی به آنان نخواهد نمود».(3) یعنی پاداشی مناسب با رفتار و کردارشان به آنان خواهد داد.
رحمت الهی برای مستضعف فکری
گروهی از افراد برجسته شیعه به امام پنجم(علیه السلام) عرض نمودند: ما هر شخصی که بر عقیده ما باشد را دوست داشته و از هر فردی که اینگونه نباشد، بیزاری می جوییم!امام با استناد به آیاتی از قرآن کریم، شیوه آنان را مورد نقد قرار داده و فرمودند: «در میان غیر شیعیان، افراد مستضعفی وجود دارند که امید به رحمت خداوند دارند و...».(4)
مستضعف فکری معذور است
آیات ۹۶- ۹۸ سوره «نساء» بر مطلب یاد شده، دلالت مىکند. خداوند در آن آیات عذر افراد را به دلیل مستضعف بودن با شرایطى قبول کرده است.در آیه ۱۰۶ از سوره «توبه» هم کار این گونه افراد را به خود خداوند احاله کرده است. مراد از «مستضعف» در اینجا فقر اقتصادى نیست بلکه در ضعف قرار داده شدن از جهت دسترسى به منبع هدایت است.
این است که در آیات سوره «نساء» جمله (لا یستطیعون حیله و لا یهتدون سبیلا» به عنوان شرط و علت عذر براى مستضعفان ذکر شده است، .
از این صفت مىتوان دریافت که علت معذور بودن همه جا و به طور عموم راه و چاره نداشتن است که شامل جاهل غافل غیر معاند هم مىشود.
افزون بر اینها، آیه ۲۸۶ سوره «بقره» بر همین گفته دلالت دارد زیرا در ذیل آیه فوق این مطلب آمده که انسان، هر چه خوبى کرده، به نفع او و هر چه بدى کرده بر ضرر او است.
به طور روشن مفهوم سخن فوق این خواهد بود که اگر چیزى به اکتساب، یعنى، آنچه مسؤولیتش به عهده خود شخص است، مستند نباشد، گناه و مسؤولیت براى انسان نخواهد داشت.
مستضعف فکری از منظر آیت الله طبا طبائی
به عقیده علامه طباطبایى، معناى «مستضعف» علاوه بر اینکه افراد ساکن در سرزمینى را که بر اثر نبودن دانشمند، راهى براى قرار گرفتن دین اسلام در آنجا نیست، شامل مىشود.همچنین به فردى هم که ذهنش به یک مطلب حق منتقل نشده و فکرش به حق راه نیافته، شامل مىگردد یعنى، شخصى که به حق رهبرى نشده و در عین حال از کسانى است که با حق عناد ندارد.
بلکه طورى است که اگر حق برایش واضح گردد، از آن پیروى خواهد کرد ولى به عوامل مختلف حق براى او مخفى مانده است.
چنین کسى جزء افراد مستضعف خواهد بود چرا که آدم غافل قدرت ندارد و با چنان جهالتى هم که نمىشود راهى به حقیقت یافت.
شرط رفتن به بهشت از نظر قرآن کریم
«... لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَمیعٌ عَلیم...» (5)هر که هلاک شدنی است بعد از اتمام حجت هلاک شود و هر که لایق حیات ابدی است به اتمام حجت به حیات ابدی رسد و همانا خدا شنوا و داناست.
واقعیت این است که براساس آیات قرآن، مانند آیه شریفه فوق و آیه شریفه «... وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً»(6).؛ «... و ما تا پیامبرى برنینگیزیم، به عذاب نمىپردازیم»،
امکان ندارد خداوند متعال، مردمى را بدون حجت و فرستادن پیامبر، عذاب کند؛ البته این رسول یا باطنى همانند عقل و فطرت است و یا رسول خارجى، مانند پیامبران الهى است.
قرآن و روایات به طور صریح اعلام مى دارد که تنها اسلام و تشیع که همان حقیقت اسلام ناب است از افراد پذیرفته مى شود.
و این به معناى آن نیست که همه مسلمانان و شیعیان اسمى وارد بهشت مىشوند شرط رفتن به بهشت از نظر قرآن کریم ایمان و عمل صالح است.
تنها دین برحق در روایات
در بین ادیان الهی اسلام به عنوان آخرین دین الهی دین برحق می باشد و ادیان دیگر منسوخ شده اند. در بین فرقه های مختلف اسلام نیز فقط یکی حق است؛چنانکه در روایتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) که به «حدیث افتراق» معروف است، می خوانیم: «سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِی عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِینَ فِرْقَة، فِرقَة نَاجِیة وَ البَاقُون فِی النَّارِ»(7)؛
(امّت من بر 73 گروه تقسیم مى گردند: یک فرقه رستگار خواهد بود و بقیه در دوزخ قرار خواهند گرفت). با توجه به اینکه شیعیان خود را فرقه ناجیه و رستگار می دانند،
آیا این امر که تنها مذهب شیعه حق باشد و کسانی و کسانی که پدر و مادر شیعه دارند بهشتی شوند و دیگران جهنمی شوند بی عدالتی نیست؟!
ملاک نجات شیعیان
از طرفی در مورد شیعیان نیز ملاک نجات باور قلبی و عمل صالح است که می تواند باعث نجات از عذاب الهی گردد.لذا شیعیان اگر ایمان محکمی نداشته باشند و فسق و فجور انجام دهند سرنوشت بدی خواهند داشت و بر اساس روایات اگر گناه فراوان داشته باشند.
در یکی از مواقف روز قیامت پنجاه هزار سال عذاب خواهند شد.(8) طبق روایتی از امام صادق(علیه السلام) شیعه واقعی کسی است که شکم و فرج خود را از گناه نگه دارد.(9)
انسانهای کافر و لجوج
خداوند فقط انسانهای کافر و لجوج را وارد جهنم خواهند کرد .طبق آیه 24 سوره ق: «أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ»؛ (در جهنم بیفکنید هر کافر متکبّر و لجوج را)،خداوند فقط انسانهای کافر و لجوج را وارد جهنم خواهند کرد و اینگونه نیست که پیروان آیین های انحرافی و ادیان منسوخ همگی جهنّمی شوند،
بلکه فقط آنهایی که با علم به بطلان یک آئین از آن پیروی می کنند و به همین صورت از دنیا می روند اهل جهنّم خواهند بود.
بازخواست بر اساس امکانات
خداوند حکیم، هر شخصی را با توجه به دانش و امکاناتی که در اختیار او قرار داده، مورد تکلیف و بازخواست قرار خواهد داد، زیرا قرآن در آیه 286 سوره بقره می فرماید:«لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا»؛ (خدا هیچ کس را جز به اندازه توانایی هایش تکلیف و باز خواست نمی کند). پس موقعیت اشخاصی که با داشتن آگاهی از حق آن را انکار نمایند،.
با افرادی که پیام حق به آنان نرسیده و به همین دلیل مذهب حق را انتخاب ننمودند، کاملاً متفاوت بوده و هر یک از آنان باید بگونه ای متفاوت از دیگری پاسخگوی کردار خویش باشند.
کما اینکه قرآن در آیه 15 سوره اسراء تاکید می فرماید: «وَ ما کُنّا مُعَذِّبِینَ حَتّى نَبْعَثَ رَسُولاً»؛ (و ما هرگز [قومى را] مجازات نخواهیم کرد، مگر آن که فرستاده ای مبعوث کنیم [تا وظایفشان را بیان کند]).
مجازات با عدالت منافات ندارد.
بر این مبنای اسلام، تنها افرادی مورد بازخواست قرار می گیرند که حقیقت برای آنان آشکار شده و با این وجود به مخالفت با آن برمی خیزند. بدیهی است، مجازات این گونه افراد با عدالت الهی منافاتی نخواهد داشت.قرآن در آیه 115 سوره نساء نیز می فرماید: «وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدى وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبیلِ الْمُؤْمِنینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصیراً»؛
(هر کس که بعد از آشکار شدن هدایت براى او، با پیامبر مخالفت کند و از راهى جز راه مؤمنان پیروى نماید، ما او را به همان سو که مى رود مى بریم و به دوزخ داخل مى کنیم؛ و چه بد فرجامى است).
افراد لجوج، معاند و مقصر
پس برخورد خداوند با آن بخشی از غیر شیعیان که به هر دلیل قاصرند و نتوانسته اند به حقیقت دست یابند،.متفاوت با آن گروه از افراد لجوج، معاند و مقصر می باشد، لذا نمی شود افرادی را که با وجود آگاهی از حقانیت شیعه با آن مخالفت می نمایند، در هیچ مرحله ای از سعادت بپنداریم.
افرادی که به حقانیت شیعه آگاهند، ولی تکبر و لجاجت و یا ترس از دست دادن موقعیت، مانع آن می شود که آنان از حق پیروی نمایند،
به تعبیر پیشوای عابدان، امام سجاد(علیه السلام)؛ «حتی اگر صدها سال با زبان روزه در کنار کعبه به عبادت برخیزند، اعمالشان سودی به آنان نخواهد بخشید».(10)
دلیل چنین موضوعی نیز واضح و روشن است، زیرا عبادتی سود خواهد داشت، که برای خدا باشد و اشخاصی که با علم به حقیقتی آن را انکار می نمایند،.
مطمئناً در صدد جلب رضایت خدا نبوده، بلکه در اعماق دلشان مقاصدی دنیوی و مادی را دنبال می نمایند!
عدالت دنیایی خداوند برای افراد لجوج
البته عدالت خداوند در ارتباط با پاداش برخی اعمال نیک این دسته افراد، این گونه متجلی می شود که در همین زندگی دنیا برخی سختی ها را از آنان دور نموده و آنها را به برخی خواسته های خود خواهد رساند،تا دیگر مستحق پاداشی در روز قیامت نباشند؛ چنانکه در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است:
«مَا کَانَ مِنْ سُهُولَةٍ هُنَاکَ عَلَى الْکَافِرِ فَلِیُوَفَّى أَجْرَ حَسَنَاتِهِ فِی الدُّنْیَا لِیَرِدَ الْآخِرَةَ وَ لَیْسَ لَهُ إِلَّا مَا یُوجِبُ عَلَیْهِ الْعَذَابَ»(11)؛
(هیچ راحتی در دنیا برای کافران فراهم نمی شود مگر برای اینکه کارهای نیک آنها در دنیا جبران شود [و حجت بر آنها تمام گردد] و در آخرت ذخیره ای جز آنچه باعث عذاب است نداشته باشند).
یک گروه در میان 73 فرقه
در روایت 73 فرقه نیز که طبق آن فقط یک گروه اهل نجاتند و بقیه وارد جهنم می شوند، سلیم بن قیس از امام علی(علیه السلام) درباره کسانی که توقّف کرده و اهل عناد نیستند و نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) نیز دشمنی ندارند،سوال کرد و حضرت در پاسخ فرمودند: «فَأَمَّا مَنْ وَحَّدَ اللَّهَ وَ آمَنَ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلى اللَّه علیه و آله) وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلَایَتَنَا وَ لَا ضَلَالَةَ عَدُوِّنَا وَ لَمْ یَنْصِبْ شَیْئاً وَ لَمْ یُحِلَّ وَ لَمْ یُحَرِّمْ ... فَهَذَا نَاجٍ»(12)؛
(امّا کسى که خدا را به یگانگى قبول دارد و به پیامبر(ص) ایمان آورده ولى نسبت به ولایت ما و گمراهى دشمن ما شناخت ندارد و عداوتى هم در دل ندارد، و چیزى را حلال یا حرام نکرده است،... چنین شخصى نجات یافته است).
در هشتم بهشت برای مستضفان فکری
امام علی(علیه السلام) همچنین می فرمایند: «بهشت را هشت در است، اولین آن برای انبیا و صدیقین، دومین آن برای شهدا و صالحین و پنج در بعدی، برای مومنان راستین... و در هشتم برای مردمانی است که با حق و حقیقت در ستیز نباشند».(13)تفاوت شیعیه واقعی و مستضعف فکری
این گونه روایات به اندازه ای متواتر و فراوان است، که برای برخی شیعیان در زمان امامان(علیهم السلام)، این ابهام به وجود آمده بود که اگر هم ما و هم آنها وارد بهشت می شویم، پس تفاوتمان چیست؟!(14)پاسخ چنین ابهامی هم این است که بهشت، دارای مراتب و منازلی است و هر شخصی؛ بر حسب عملکرد خود؛ در یکی از این منازل جای می گیرد.
و مطمئناً جایگاه دانایان و بی خبران، یکسان نخواهد بود، قرآن نیز در آیه 9 سوره زمر می فرماید: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لایَعْلَمُونَ»؛ (آیا کسانى که مى دانند با کسانى که نمى دانند یکسانند؟!).
به هر حال، باید بدانیم که رحمت خداوند، آن چنان گسترده است و به تعبیر مولای متقیان در دعای کمیل:
«اگر خداوند قسم نخورده و تصمیم جدی نداشت که جهنم را محل مجازات کافران گناهکار و حبسی ابدی برای معاندان لجباز قرار دهد، جهنم را نیز خنک و آرام قرار می داد و هیچ شخصی را وارد آن نمی نمود».(15)
وجود جهنم برای ایجاد عدالت
ولی چون وجود جهنم نیز برای رعایت عدالت لازم بوده و خداوند در آیه 18 سوره سجده نیز هشدار داده که مؤمنان و فاسقان، به یک شیوه پاداش داده نمی شوند؛«أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لایَسْتَوُونَ»، لذا ورود انسان های کافر و لجباز به جهنم به هر تعدادی که باشند هرگز با عدل الهی منافات ندارد.
ضمن اینکه با توجّه به نعمت هایی که به انسانها عطا شده، خصوصا نعمت تعقل و تفکر و ارسال انبیاء و اوصیای الهی، انسان ها بهانه ای برای جهل و بی خبری خود ندارند.
و اگر گرفتار عذاب شوند فقط خود را باید ملامت کنند. آیات فراوانی که وعده جهنم داده است نیز نشان مى دهد که جهنم منظره هولناک و وحشتناکى دارد و تهدید الهى جدى است،.
و به گونه ای می باشد که فکر درباره آن لرزه بر اندام هر انسانى مى افکند و هشدار مى دهد که شاید یکى از آن نفرات تو باشى!
و همین اندیشه مى تواند انسان را در برابر گناهان بزرگ و کوچک کنترل کند. اصولا این تهدیدها و وعیدها که در آیات قرآن آمده است،.
همگى حاکى از اتمام حجّت خداوند با همه انسانها است، تا از اغواگرى و اغواشدن بر حذر باشند.(16)
فرق اسلام با پلورالیزم
اسلام دین حقى است که مورد پذیرش و تأیید عقل سلیم بوده، و دینى آسان و در دسترس است که دستیافتن به حقیقت آن امرى ممکن و آسان است،.و براى دستیافتن به این حقیقت، دو حجت «ظاهر و باطن»؛ یعنى «پیامبران و اولیاى الهى و عقل» به انسان داده شده است. (17)
اسلام با پلورالیزم دینى در تضاد کلى قرار دارد؛ زیرا پلورالیزم مبتنى بر این اصل است که عقاید گوناگون مساوى هستند و مسلمان و هندو و مسیحى و یهودى و... از شأن و منزلت مساوى برخوردارند .
و دلیلى بر بطلان هیچ عقیدهاى وجود ندارد؛ زیرا حقیقت دست نیافتنى است و دین هم امرى نسبى است که کاملاً مضمونى شخصى دارد و نه تنها حقیقت و محتواى آن دستنیافتنى است.
و فقط هر کس برداشت خود را از دین دارد، بلکه حقایق متعدد و راههاى فراوان و درست براى وصول به نجات و رستگارى وجود دارد.
چنین نظرى با دین اسلام که مجموعه اصول اعتقادات و فروع عملى و شرعى و اخلاقى است، کاملاً ناسازگار است. (18)
با این وجود اسلام از نوعى تکثر سخن گفته و آن تکثر در مقام عمل؛ یعنى روادارى و مدارا با کسانى است که از حقیقت اسلام دو رهستند.
بیان دیگری در مورد تقسیم بندی غیر مسلمانان
غیر مسلمانان دو گروهند به عبارت دیگر، مردمى که به دین اسلام ایمان نیاوردهاند، دو گروهاند:1- جاهلان مقصر
گروهى که اصطلاحاً به جاهل مقصر و کافر معاند معروفاند؛ یعنى اسلام به آنها رسیده و آنان به حقانیت آن پى بردهاند،اما با لجاجت و سرکشى حاضر به پذیرش حق نیستند. اینگونه افراد کافر معاند و مستحق عذاب دوزخاند؛ زیرا حق و حقیقت را شناخته و به سوء اختیار خود و با علم و عمد با آن مخالفت میکنند.
چنین گروهى که میتوانستند اهل نجات باشند، هر چند هم در ظاهر رفتار خوبى داشته باشد؛ چون حق را پوشانده و با حقیقت، عناد و لجاجت ورزیدهاند راه نجات را بر خود بسته، در نتیجه جایگاه خویش را انتخاب کردهاند.
2- جاهل قاصر
گروهى که اصطلاحاً به جاهل قاصر معروفاند؛ یعنى یا اسلام و پیام آن به آنها نرسیده، و یا بسیار ناقص و غیر واقعى به آنها عرضه شده است،.به گونهای که اسلام را در ردیف ادیان هند و چین و حداکثر یهودیت و مسیحیت میپندارند.
روشن است که این گروه، چه در مناطق دور افتاده زمین زندگى کنند و چه در قاره اروپا و آمریکا و مهد تمدن باشند؛
چون در عدم ایمان خود مقصر نیستند، به عذاب جهنم گرفتار نمیشوند؛ زیرا عذاب، گرفتارى گناهکاران تقصیر کار است و کسانى که پیام اسلام و حقانیت آن به آنها نرسیده یا غیر واقعى رسیده است،
علم به حقانیت دین اسلام ندارند و در عدم پذیرش، خود مقصر نیستند، تا گناهکار محسوب شوند.
قدرت رسانه و عدم شناخت
متأسفانه چنان تبلیغات خلاف علیه اسلام زیاد است که هر گونه آزاداندیشى و حقیقتبینى را از بسیارى از مردم گرفته است، به گونهاى که نمیتواند حق را از باطل تشخیص دهند.واقعیت این است که علیرغم پیشرفتهاى سریع مادى، انسان معاصر از نظر معنویت پسرفته است و عامل آن نیز استکبار جهانى و رسانههاى تبلیغى و هنرى آن است که با تمام قوا در صدد تغییر و تحریف حقیقتاند.
بنابراین، مردم بسیارى حتى در مهد تمدن، از اسلام و مکتب حیاتبخش اهلبیت(ع) بیخبر ماندهاند و از آن بدتر، اطلاعات نادرست و غیر واقعى از اسلام به آنها داده شده،
به گونهاى که دین رحمت و محبت و عدالت، دین خشونت و ظلم و ناعدالتى معرفى گردیده است.
بنابر نظر اسلام چنین افرادى اگر در دین و آیین خود - آنچه مبتنى بر فطرت است - صادق باشند؛ مثلاً از دروغ بپرهیزند و به کارهاى خلاف انسانیت تن در ندهند، اهل نجات میباشند و به رحمت الهى امیدوارند.
این بحث درباره دانشمندان موحد و خداشناس که اسلام به آنها درست معرفى نشده و اهلسنت که حقیقت تشییع براى آنها تبیین نشده است، نیز صادق است.
به طور خلاصه؛ هر کسى که حقیقت به او نرسیده باشد و او نیز در این حقیقت مقصر نباشد، مستحق دوزخ نیست؛ زیرا دوزخ جایگاه گنهکاران است، نه کسانى که به حقیقت نادان هستند. (19)
کدام جاهل معذور است
کسانی که جاهل قاصرند؛ یعنى حق بر ایشان روشن نشده و راه حق برایشان مشخص نگشته، پس این گروه معذور دانسته شدهاند،(20) بر خلاف کسانی که جاهل مقصراند؛ یعنی در نشناختن راه حق کوتاهی کردهاند.در اصطلاح فقهی؛ موضوع جاهل قاصر و مقصر اگرچه از قدمت زیادی برخوردار نیست، اما ریشههای آن در روایات قابل بازبینی است.
به عنوان مثال؛ حدیث رفع که یکی از احادیث پر کاربرد فقهی است، در آن به جاهل (مَا لَا یَعْلَمُون) اشاره شده است. (21)
همچنین در جایی استعمال میشود که مکلف نسبت به موضوع یا حکمی اطلاع نداشته باشد و این عدم اطلاع یا به جهت داشتن عذر است یا عذر موجهای ندارد. در اینجا نیز بحث جاهل قاصر و مقصر پیش میآید.
در این اصطلاح؛ حتی امکان دارد مجتهد نیز جاهل قاصر باشد؛ یعنی هنگامی که فتوا داده است تمام ادله موجود را بررسی کرده ولی بر خلاف واقع حکم کرده است که در این صورت جاهل قاصر است. (22)
چند نکته در مورد جاهل قاصر
بنابراین، جاهل قاصر چنین تعریف میشود: کسى که دسترسى به هیچ طریق معتبر عقلى و شرعى ندارد. (23)درباره جاهل قاصر از چند نظر بحث میشود:
أ. از نظر عقاب و عدم عقاب؛ علما اتفاق نظر دارند که جاهل قاصر عقاب نمیگردد؛ زیرا بر فرض قصور و بیتقصیرى، عقاب برخلاف عدل است.
ب. از لحاظ صحت و فساد عمل؛ هر عملى که با واقع موافق باشد، یا با فتواى مجتهدى که باید از او تقلید میکرد مطابق باشد، صحیح است و هر آنچه با آن مخالف باشد، فاسد است. (24)
چند نکته جاهل مقصر
جاهل مقصّر به کسی گفته میشود که دسترسى به علم یا اماره(دلیل) معتبر داشته ولی کوتاهى نمود و فحص و جستوجو نکرد تا اینکه در مخالفت واقع گرفتار شد، چنین انسانى در حکم عالِم بوده و به عالِم ملحق میشود. (25)البته در مورد استحقاق یا عدم استحقاق عقاب جاهل مقصر چند دیدگاه وجود دارد: (26)
1. مشهور معتقدند او به جهت ترک تکلیف واقعى عقاب میشود، نه به جهت ترک تعلّم آن.
2. برخى جاهل مقصر را به دلیل ترک تعلّم مطلقاً مستحق عقاب میدانند.
3. گروهى نیز جاهل مقصر را به جهت ترک تحصیل آن علمى که موجب رسیدن وى به واقع میشود، مستحق عقاب میشمارند.
4. گروهى دیگر، بین تکالیف مطلقه(بدون قید و شرط) و تکالیف مشروطه (تکالیف مشروط) و موقّته(تکالیفی که موقت است.
و وقت و زمان خاصی برای انجام آن در نظر گرفته شده است) تفصیل داده و گفتهاند: در قسم اوّل، عقاب بر ترک واقع، و در قسم دوم بر ترک تعلّم میباشد. (27)
نکاتی در مورد دانشمندانی مثل ادیسون
اولا: واقعا نمى دانیم که دانشمندانى مانند ادیسون به جهنم برود؟ جهنم مخصوص کسانى است که از روى علم و عمد با حق وحقیقت مخالفت نموده و یا با امکان شناخت و پیروى راه حق از آن سرباز زدهاند. لیکن ما نمىدانیم ادیسون جزوکدامین دسته است.ثانیا: پاداش هر کس متناسب با انگیزههایى است که بر اساس آن تلاش نموده و خواستهایى که در جستجوى آن بوده.
بنابراین اگر ادیسون براى رضاى خدا و خدمت به خلق او تلاش نموده پاداش او با خداست ولى اگر اصلا هدفاو اشتهار نام آورى و… باشد .
در واقع براى خدا و آخرت خویش کارى نکرده تا خداوند به او پاداشى دهد بلکهپاداشش همان اشتهار و نامآورى خواهد بود. همچنانکه در این دنیا پاداش عمل هر کسى به عهده کسى است که برایاو کار کرده نه دیگرى.
ثالثا: خدمات علمى و تکنیکى خدمت صرف نیست بلکه دو وجهى است و در پناه آن هزاران خیانت و بلا براى بشریت نیز پدید مىآید.
در این جا ممکن است گفته شود که مخترع و دانشمند مسئول این امور نیست زیرا قصد اوخدمت است و بس. گوئیم
البته در مواردى چنین است لیکن از این جا همان نکته پیش به دست مىآید که ملاک ارزشکار دانشمند همان نیات و مقاصد اوست و اسلام بر این مساله تاکید ورزیده «که اعمال آدمیان بر اساس نیاتشانمحاسبه مىشود».
رابعا: تصور عامیانه و خام این است که ابتکارات اختراعات و پیشرفتهاى علمى را تماما منسوب به شخص مخترع و دانشمند مىدانند در حالى که این نگرش هم از چشم انداز جامعه شناسى علم نادرست است و هم از نظردینى.
الف) از نظر جامعه شناسى علم، علم هویتى جمعى و تاریخى دارد ور شد آن متعلق به تمام بشریت و همه ادوار است یعنى عوامل گوناگونى درپویایى آن نقش داشته و زمینههاى ایجاد جرقهاى در ذهن دانشمند را پدید مىآورد و تلاشها و مطالعات شخص دانشمند جزئى از هزارا ن مقوله موثر در رشد دانش است.
ب) در چشم انداز دینى نیز عوامل اشاره شده در بالا خلاقیت ذهنى عالم و مبتکر ما توان و اراده وى و هر امر موثر دیگر همه و همه از آن خداونداست .
و اگر او استعداد کافى سلامت و دیگر شرایط لازم را در اختیار وى قرار ندهد به نتیجهاى نخواهد رسید. البته این نافى اختیار و تلاش خود شخص نیست،
لیکن باید توجه داشت که جهت انتساب این امور به خداوند بسیار قوىتر از جهت انتساب به شخص عالم است.
بسیارى از امور نظیر خدمات عمومى واخلاق خوب سبب تخفیف در مجازات ویا موجب نجات مى گردد.
نتیجه:
اولا: دین ارثی از هیچ کس قبول نیست و بر همه واجب است بعد از بلوغ نسبت به اعتقادات خود تحقیق کند، حتی اگر شیعه باشد.دوما: شیعیان نیز اگر ایمان محکمی نداشته باشند، اعمال صالح نداشته و اهل گناه باشند، سرنوشت بدی خواهند داشت.
ثالثا: خداوند فقط انسانهای کافر و لجوج را وارد جهنم خواهند کرد؛ یعنی فقط آنهایی که با علم به بطلان یک آئین از آن پیروی می کنند و به همین صورت از دنیا می روند اهل جهنّم خواهند بود.
رابعا: خداوند حکیم، هر شخصی را با توجه به دانش و امکاناتی که در اختیار او قرار داده، مورد تکلیف و بازخواست قرار خواهد داد. لذا بر مستضعفین فکری، و لو غیر شیعه که حق ستیز نیستند، حرجی نیست.
خامسا: مردمى که به دین اسلام ایمان نیاوردهاند، دو گروهاند:
گروهى که اصطلاحاً به جاهل مقصر و کافر معروفاند؛ یعنى اسلام به آنها رسیده و به حقانیت آن پى بردهاند،.و
اما با لجاجت و سرکشى حاضر به پذیرش حق نیستند. این گروه مستحق عذاب و خلود در آتشاند.
گروهى که اصطلاحاً به جاهل قاصر معروفاند؛ یعنى یا اسلام و پیام آن به آنها نرسیده و یا بسیار ناقص و غیر واقعى به آنها عرضه شده است،
به گونهای که اسلام را در ردیف ادیان هند و چین و حداکثر یهودیت و مسیحیت میپندارند، چنین افرادى به دلیل صداقت در دین و آیین خود اهل نجات هستند.
پی نوشت
1. آیات ولایت در قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، نسل جوان، قم، 1386 هـ ش، چاپ سوم، ص 318؛ استفتاءات جدید، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1427 هـ ق، چاپ دوم، ج 3، ص 13.2. الکافی، کلینی، محمد بن یعقوب، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1407 هـ ق، چاپ چهارم، ج 2، ص 404، باب (الْمُسْتَضْعَف)، ح 1.
3. همان، ج 2، ص 408، باب (أَصْحَابِ الْأَعْرَاف)، ح 1.
4. همان، ج 2، ص 382، باب (أَصْنَافِ النَّاس)، ح 3.
5. انفال (8)، آیه 42.؛
6. اسراء (17)، آیه 15
7. بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 هـ ق، چاپ دوم، ج 28، ص 15.
8. لوامع صاحبقرانى، مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، مؤسسه اسماعیلیان، قم، 1414 هـ ق، چاپ دوم، ج 8، ص 742.
9. صفات الشیعة، ابن بابویه، محمد بن علی، ترجمه: توحیدی، امیر، انتشارات زراره، تهران، 1380 هـ ش، چاپ سوم، ص 43.
10. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، مؤسسة آل البیت(ع)، قم، 1409 هـ ق، چاپ اول، ج 1، ص 122، باب (بُطْلَانِ الْعِبَادَةِ بِدُونِ وَلَایَةِ الْأَئِمَّةِ(ع) وَ اعْتِقَادِ إِمَامَتِهِم)، ح 13.
11. بحار الأنوار، همان، ج 6، ص 152، باب (سکرات الموت...)، ح 6.
12. بحار الأنوار، همان، ج 28، ص 15.
13. الخصال، ابن بابویه، محمد بن على، جامعه مدرسین، قم، 1362 هـ ش، چاپ اول، ج 2، ص 407.
14.. الکافی، همان، ج 2، ص 406، باب (الْمُسْتَضْعَف)، ح 8.
15. کلیات مفاتیح نوین، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1390 هـ ش، چاپ بیست و نهم، ص 105، دعای کمیل.
16. ر.ک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، چاپ تهران، 1374 هـ ش، چاپ سى و دوم، ج 22، ص 273 - 275.
17.کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 25، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
18.براى بحث تفصیلى درباره پلورالیزم دینى، ر. ک: فصلنامه کتاب نقد، شماره 4، پائیز 76، تحت عنوان پلورالیزم دینى و تکثرگرایى؛ گفتوگو با دکتر لگنهاوزن تحت عنوان «مفهوم نبوت را خراب نکنیم»؛ مقاله «آیت الله جوادى آملى و پلورالیزم دینى»؛ نصرى، عبدالله، یقین گمشده، انتشارات سروش، مصاحبه با هادى صادقى ص 319 - 427.
19.مطهرى، مرتضى، عدل الهى، بخش هشتم، ص 319 – 427، تهران، اسلامى؛ فصلنامه کتاب نقد، قراملکى، محمد حسن، مقاله «کافر مسلمان و مسلمان کافر».
20. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 127، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
21. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 463، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
22. عاملی، یاسین عیسی، الاصطلاحات الفقهیة فی الرسائل العملیة، ص 164، بیروت، دار البلاغة للطباعة و النشر و التوزیع، 1413ق.
23. قلی زاده، احمد، واژه شناسى اصطلاحات اصول فقه، ص 87، تهران، بنیاد پژوهشهای علمی فرهنگی نور الاصفیاء، 1379ش.
24. مرکز اطلاعات و مدارک اسلامى، فرهنگ نامه اصول فقه، ص 373، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1389ش.
25. همان، ص 88.
26. فرهنگ نامه اصول فقه، ص 374.
27. ر.ک: «عدل الهی و عدم آشنایی انسان ها با تشیع»، سؤال 3574.
منابع:
https://malayeru.ac.ir/portal/home/?instruction/13841/19429/12466https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/420252
http://shiastudies.com/fa/یا غیر مسلمانان به بهشت میروند؟
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa27852
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa283
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 42 سوره انفال
https://www.pasokhgoo.ir/node/18763
https://ahlolbait.com/content/3662
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}