اوّلین مخلوق چیست؟
اوّلین مخلوق چیست؟ اولین چیزی که خداوند متعال خلق کرده است چه چیزی می باشد؟
مقدمه:
گاهى انسان با ترتیب مسائل و مطالبى که مى داند و بدیهى است پى به مسائلى که نمى داند مى برد و این را روش تفکّر و تعقّل مى گویند. یعنى با تألیف و تنظیم معلومات، مجهولات را کشف مى کند.ولى بعضى مسائل هستند که از دسترس عقل خارج اند و براى استکشاف آنها چاره اى جز رجوع به مدارک وحى نیست .
این مسئله نشان دهنده تنوع و پیچیدگی طبیعت انسانی است و مهم است که با احترام به نظرات و باورهای دیگران، این تنوع را بررسی کنیم.
به طور کلی مفهوم اولین مخلوق میتواند بستگی به دیدگاه و باور هر فرد داشته باشد. هر فرد میتواند براساس باورها، دین، علم و تجربه شخصی خود، به تفسیر خاصی از اولین مخلوق برسد.
یکی از سوالاتی است که برخی به آن دارند را در این مطلب راسخون اشاره خواهیم که اولین مخلوق خداوند چه جیزی بوده است.یا اوّلین مخلوق چیست؟
اوّلین مخلوق چیست؟
اخبار دینی در این باره یکسان نیستندو محدثان و دانشمندان علوم دینی در این باب به نظریه واحدی نرسیده اند، هر چند غالبا کوشیده اند که روایات مختلف را از راه اوّلیّت نسبی
یا اوّلیّت در برخی از عوالم و مراتب یا ادعای ترادف، با یکدیگر سازگار کنند. در زیر، اهم مواردی را که در حدیث با عنوان مخلوق نخستین نام برده شده می آوریم و تفسیرهای متفاوت و مختلفی را که نسبت به آنها از همین نظر ارائه شده نقل می کنیم. (1)
اوّلین مخلوق در قرآن
در قرآن ـ اگر به نصوص و ظواهر آیات بسنده کنیم و تفسیرها و تأویلهای گوناگون را نادیده بگیریم ـ به چگونگی آغاز آفرینش و اینکه خلقت با کدام مخلوق شروع شده، اشاره یا تصریح نشده است.
البته در باب خلقت پارهای از موجودات از جمله انسان، اشارات و توضیحاتی در قرآن هست ؛ همچنانکه آب را منشأ پیدایش همه موجودات زنده می داند (2)
این تعبیر، گرچه حاکی از تقدم خلقت آب بر هر موجود ذیحیات است، ولی پاسخگوی پرسش مخلوق نخستین نیست.
بعلاوه درباره معنا و مراد حقیقی از کلمه «ماء» (آب ) چندان اختلاف نظر هست که استناد به آن منوط بر گزینش روش و دیدگاه تفسیری است.
و از همین موارد مسئله أوّلین مخلوق است. در برّرسى که انجام شد، در قرآن کریم تنها دو آیه است که به نوعى تناسب با این مطلب دارد. ولی صراختا اشاره نشده است.
گروهى بالاتر از ملائکه
قوله تعالى:
أسْتَکْبَرْتَ أمْ کُنْتَ مِنَ العالِینَ (3) زیرا بدیهى است مراد از عالین ملائکه نیستند. چرا که ملائکه مأمور به سجده شدند لذا از این آیه، استفاده مى شود.
گروهى بالاتر از ملائکه در نزد پروردگار وجود داشتند که آنها أمر به سجده نشدند. و در رجوع به روایات مراد از عالین کاملاً واضح مى شود.
افرادی قبل از خلقت حضرت آدم علیه السلام
قوله تعالى:
وَ عَلَّمَ آدَمَ الأسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلى المَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئوُنِى بِأسْماءِ هؤُلاءِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ».(4) به قرینه ضمیر «هم» در «ثمّ عَرَضَهُمْ» و «بِأسْمائِهِم» در آیه بعد و کلمه «هؤلاء»
معلوم مى شود که جمعى ذوى العقول و داراى امتیاز خاص موردنظر هستند. پس در این أسماء افرادى بوده اند که قبل از خلقت حضرت آدم علیه السلام هم وجود داشته اند.
و در ذیل همین آیه در تفسیر برهان روایتى ذکر شده که مقصود از أسمائى که خداوند متعال آنها را بر ملائکه عرضه کرد أسماء پیامبر اکرم و أئمه علیهم السلام بوده است.
قال الامام ابو محمد العسکرى علیه السلام:... «ثُمَّ عَرَضَهُمْ» عرض محمداً و علیاً و الأئمّة على الملائکة اى عرض أشباحهم و هم أنوار فى الأظلّة «فَقالَ اَنْبِئوُنِى بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إنْ کُنْتُمْ صادِقینَ».(5)
و در ذیل همین آیه روایتى ذکر شده که تصریح دارد اوّلین مخلوق خمسه طیّبه علیهم السلام بوده اند و براى هر یک از آنها خداوند اسمى از أسماء خودش مشتق کرد .
و آن نامها را بر حضرت آدم علیه السلام تعلیم کرد. عن أبى عبداللَّه علیه السلام:قال انّ اللَّه تبارک و تعالى کان و لاشىء فخلق خمسةً من نور جلاله... .(6)
اختلاف نظر در اولین مخلوق
1- نور اولین مخلوق
نور، پر بسامدترین واژهای است که با عنوان اولین آفریده شناسانده شده است. در احادیث بسیاری از امامان شیعه روایت شده که خدا در آغاز نور را آفرید (7)یا، به تعبیر امام رضا علیه السلام، نور نخستین فعل خدا بود (8) گاهی واژه های «نورالانوار» (9)
، «اشباح نور» و «ظل نور» (10)، «نور محمد صلی الله علیه وآله » (11)
، «نور نبیک» (12) و «نوری » (13)برای افاده همین مقصود به کار رفته اند. میرداماد (14)
، صدرالدین شیرازی (15) و فیض کاشانی (16)
مراد از «نور» و سایر واژهها را همان عقل اول دانسته اند که بنابر نظریه فلسفی پیدایش عالم، نخستین مخلوق است، و در تأیید این تفسیر به روایتی استناد کرده اند که مخلوق اول را عقل خوانده است.
مقصود از این نور
با صرفنظر از این تفسیر، از مجموع این روایات می توان دریافت که مراد از کلمه «نور» در آنها حقیقت غیر مادی حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم، حضرت علی علیه السلام، حضرت فاطمه علیهاالسلام و سایر امامان شیعه بوده است .
که در خلقت بر همه مخلوقات پیشی داشته اند. یکسان نبودن تعبیرات روایات ـ گذشته از هم عرض نبودن همه آنها و نقل برخی از آنها در کتابهای غیر معتبر، چنانکه مجلسی به این نکته توجه دادهاست ـ فهم دقیق و کامل آنها را مشکل کرده است.
گاهی گفته می شود که خدا نور را آفرید و سپس از آن نور، که نورالانوار است، نور پیامبر را خلق کرد؛ گاهی نام حضرت علی علیه السلام نیز در کنار نام پیامبر می آید؛
گاهی تعبیر «نور عظمت » یا «نور جلال » منشأ آفرینش حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علی علیه السلام که نخستین آفریده خدا هستند ذکر می شود؛
گاهی از آفرینش چهارده جوهر نورانی سخن به میان می آید؛ گاهی بر جسمانی نبودن این حقایق نورانی تأکید می شود؛ و گاهی واژه روح برای افاده همین مقصود به کار می رود.
حکمت کاربرد واژه نور
حکمت کاربرد واژه های نور، اشباح نور و ظل نور و نیز نسبت دادن این نور به خدا (من نوره) بدرستی معلوم نیست .
و تنها می توان گفت که این تعبیر بر تجرد یا دست کم به دور بودن از ویژگیهای ماده (لتجردها او لعدم کثافتها) دلالت میکند و به حقایق معنوی چون علم و هدایت نظر دارد (17)
بعلاوه، این روایات گذشته از دلالت صریح براینکه نخستین آفریده چه بوده است، متضمن این نکته نیز هست که آفرینش عالم طبیعت در مراحلی بعد از آفرینش حقایق غیر مادی روی داده است.
گفتنی است که در برخی روایات، واژه «حجاب» در اشاره به همین حقایق نورانی، که نخستین آفریدههای خدایند، به کار رفته است. (18)و به گفته مجلسی (19)
این تعبیر بر واسطه فیض بودن آنها دلالت دارد.
2- عقل مخلوق اول
عقل، در دو روایت شیعی و سنی مخلوق اول دانسته شده است (20) درباره سند روایت سنی، چند تن از محققان مناقشه کرده اند (21)اما روایت شیعی را ابن بابویه به صورت مسند به امام صادق علیه السلام نسبت داده است که امام آن را از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده اند. (22)
همان روایت را بدون ذکر مأخذ و به روش ارسال آورده و مجلسی (23) نیز از او نقل کرده و در جای دیگر(24)
اظهار کرده است که این روایت را در مآخذ معتبر شیعی نیافته و محدثان امامیه آن را روایت نکرده اند. دور نمینماید که او در سند روایت ابن بابویه مناقشه داشته است (25)
آنچه در روایات معتبر شیعی آمده این است که عقل، نخستین آفریده روحانی خداست (26)
4.اولین مخلوق ازنظر برخی از فلاسفه
در تفسیر این روایت، کسانی چون صدرالدین شیرازی(27) و فیض کاشانی (28)به نظریه فلسفی «عقل اول » روی آورده و آن را بر «جوهر ملکوتی و نورانی » تطبیق کردهاند که مایه وجود یافتن یا ایجاد آسمانها و زمین و همه آفریدهها شدهاست.آنها همچنین تأکید کردهاند که این عقل در روایاتی دیگر به عنوان نور یا روح پیامبر ذکر شده است.
مجلسی با توجه به تردیدی که نسبت به سند و صدور این روایات داشته، می گوید که اگر آن روایات درست باشد، جمع بین همه آنها همان است که مراد از عقل را نور پیامبر بدانیم (29)
[
البته او دیدگاه فلسفی عقول به معنای «جوهر مجرد قدیم » را نپذیرفته است. (30)
رد مجلسی از تقدیم آفرینش عقل بر سایر موجودات
از سوی دیگر، مجلسی به روایتی که سند آن را معتبر می داند بیشتر تمایل داشته و بر پایه آن گفته است که این روایت بر تقدم آفرینش عقل بر همه موجودات دلالت ندارد، بلکه فقط از تقدم آفرینش آن بر حقایق روحانی خبر میدهد (26)
اما خود او به لحاظ این دیدگاه روایی که آفرینش نفوس بر آفرینش اجسام تقدم داشته (و به تعبیر کلی تر، عوالم غیر مادی پیش از عالم ماده آفریده شده اند)، نظریه نخستین مخلوق بودن عقل را، به صورت مطلق، پذیرفتنی می داند (31)
با این همه باید تأکید کنیم که مراد او از این عقل را نباید با تعریف فلسفی عقل یکی دانست. گفتنی است که طبق احتمال دیگری که مجلسی پیش کشیده، مراد از «خلق » در این روایت، مرحله «تقدیر» عقل و نه فعلیت یافتن آن بوده است (32)
و در آن صورت، موضوع روایت با بحث مخلوق نخست ارتباط نخواهد داشت.
5- مشیت مخلوق اول
در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که خدا مشیت را پیش از همه چیز آفرید و آنگاه همه چیز را به مشیت آفرید (33)این روایت را مجلسی از اخبار پیچیده (من غوامض الاخبار) برشمرده و در تبیین آن، پنج وجه ـ که برخی را از حکما و از جمله میرداماد نقل کرده ـ برشمرده است.
نقطه مشترک همه این وجوه این است که روایت در مقام بیان آغاز آفرینش نیست، بلکه به مطالبی چون ذاتی بودن مشیت در خدا و مرحله تقدیر آفریده ها پیش از موجود شدن اشاره دارد.
6- قلم اولین مخلوق
قلم، که در قرآن به آن قسم یاد شده و در تبیین مراد از آن چندین حدیث و توضیح گوناگون فلسفی نقل شده است ، بنابر حدیثی از امام صادق علیه السلام که در تفسیر علی بن ابراهیم قمی آمده، نخستین مخلوق خداست (34)در مآخذ حدیثی و تفسیری اهل سنت نیز مطلبی به همین مضمون از ابن عباس نقل شده و او در یک مورد این سخن را به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نسبت داده است . (35)
7- قلم همان عقل
به گفته فخررازی (36) و مجلسی (37)برخی حکما مراد از قلم را در این روایات، همان عقل دانسته اند. صدرالدین شیرازی (38)نیز با تصریح بر این یکی بودن، وجه نامیدن عقل را به قلم بیان کرده است. این در حالی است که از مجموعه توضیحات آن روایات بسهولت نمی توان به چنین نظری رسید. مثلا، براساس روایت دیگری که علی بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام نقل کرده، قلم پس از آفرینش بهشت خلق شده است (39)
همچنین یکی از روایات عامی این موضوع که به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نسبت داده شده، بر تأخر آفرینش عقل نسبت به قلم تصریح دارد(40)
و اساسا اوصاف قلم در این روایات با آنچه در وصف عقل، چه در احادیث و چه در بیانهای فلسفی، آمده یکسان نیست و ازینرو یکی دانستن مراد از این دو واژه مستلزم تکلف و تأویل جدی است. گذشته از این نظریه، باید به نظر مجلسی (41)
مبنی بر تقدم نسبی و اضافی آفرینش قلم بر شماری از مخلوقات اشاره کنیم، با تأکید بر این نکته که این توضیحات با فرض مستند بودن روایات بیان شده و هنوز پژوهشهای سندی و متنی درباره آن صورت نپذیرفت
8- ماء مخلوق اول
ماء، در چندین روایت، نخستین مخلوق دانسته شده است و سیاق عبارات چند روایت نیز همین مفهوم را افاده می کند. روایات مورد اشاره، آسمانها و زمین و همه آفریده ها را پدیدآمده از ماء می داند. همچنانکه سه عنصر دیگر (آتش و باد و خاک) را نیز صورتهایی مختلف از همین ماء می شمارد. اما آفرینش برخی از مخلوقات مانند ملائک و عرش را به این ماء نسبت نمی دهد و چه بسا آفرینش آنها را مقدم بر آفرینش ماء می داند. (42)9- مراد از ماء در این روایات
درباره مراد از ماء در این روایات و نیز مقصود از نخستین بودن آن در آفرینش، چند نظر بیان شده است. برخی آن را با نظریه معروف تالس ملطی درباره پیدایش عالم طبیعت تطبیق داده اند (43)و مراد از ماء را همان عنصر شناخته شده عالم طبیعت دانسته اند. دیگران گفته اند که این ماء، ماده عالم اجسام و جسمانیات است، بدون آنکه درباره ماهیت آن توضیح دهند (44)
به نقل از یکی از محققان. کسانی ماء را با هیولای عالم طبیعت یکی دانسته (45) و حتی برخی از ایشان تأکید کرده اند که کلمه ماء در این بیانات جنبه تشبیهی دارد،
از آنرو که هیولی قابلیت پذیرش صور و اعراض گوناگون را دارد و آب نیز با همین ویژگی شناخته میشود (46)
برخی نیز تعبیرات مشعر بر تقدم آفرینش ماء را به تقدم رتبی تأویل کرده اند، با این بیان که بیشترین قسمت زمین در آب قرار دارد و گویی آب مکان زمین است و مکان بر آنچه در آن قرار می گیرد تقدم رتبی دارد (474)
به گفته مجلسی برخی از حکما کلمه ماء را در این روایات اشاره به عقل اول در نظام فلسفی می دانند (48)
نظر مقبولتر آن است که طبق مجموع این روایات، ماء در عالم طبیعت پیش از همه چیز آفریده شده و آن ماء دست کم بنابر برخی از روایات، همین عنصر شناخته شده عالم طبیعت نیست، بلکه این عنصر، صورتی از آن است.
10- ماء مایه پیدایش آسمانها و زمین
در روایتی غیر مسند که به حضرت علی علیه السلام نسبت داده شده، این نکته صریحا آمده که ماء مایه پیدایش آسمانها و زمین است،اما خود آن پدید آمده از نوری است که نخستین مخلوق است و طبعا تقدم پیدایش عالم غیر مادی بر عالم طبیعت را افاده می کند.
بعلاوه در این روایت کلمه «یاقوت » به کار رفته که آن یاقوت از نور ایجاد شده و مایه صورت بندی ماء بوده است (49)
این روایت، که مأخذ معتبر شیعی ندارد، با روایتی عامی از کعب الاحبار هم مضمون است . (50)
11- هوا نخستین آفریده خدا
در تفسیر علی بن ابراهیم قمی گفته شده که نخستین آفریده خدا «هوا»ست و سپس پدید آمدن بسیاری از آفریدهها چون نور، ماء و عرش را از آن دانسته است (51)مجلسی این قول را از آنرو که در تفسیر قمی آمده، با فرض درستی انتساب تفسیر به او، برگرفته از یک روایت دانسته و ضمن تأکید بر این نکته که چنین روایتی در برابر روایات متعدد آفرینش ماء تاب مقاومت ندارد،.
در توجیه آن گفته است که شاید مراد از هوا چیزی باشد که حقایق نامحسوس (و به تعبیری : عوالم مجرد از ماده) از آن پدید آمده اند، در برابر ماء که منشأ پیدایش محسوسات بوده است (52)
با این بیان، هوا نام دیگر نورالانوار است.
12- لوح محفوظ اولین آفریده
امام فخررازی (53) روایتی غیر مسند به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نسبت داده که براساس آن نخستین آفریده خدا لوح محفوظ بوده است.درباره این روایت و درستی آن توضیحی داده نشده است، ولی به فرض قبول باید آن را مشعر به اولیت نسبی دانست.
گذشته از این موارد، در برخی اقوال تفسیری و آرای عرفانی چیزهایی دیگر با عنوان نخستین آفریده نام برده شده اند که گاه برای آنها مستند روایی نیز ذکر می شود؛
از جمله به ابن عباس نسبت داده شده که عرش را مخلوق نخستین دانسته است (54) و به گفته عبدالرزاق کاشی (55)
طبق یک روایت، نام نخستین مخلوق « دره بیضاء» (مروارید سپید) است و او آن تعبیر را اشاره به عقل اول دانسته است (56)
در تمامی این روایات بر ابداعی و بی سابقه بودن خلقت و پدید آمدن آفرینش «نه از چیزی » (لامن شیئی) تأکید شده است.
نظر فلاسفه درباره مخلوق اول
مخلوق اول عقل
نظر فلاسفه درباره مخلوق اول فلاسفه مى گویند: اولین مخلوق، یا به تعبیر دیگر صادر اول عقل اوّل است.و عقل اول است که سبب إیجاد عقل دوم و فلک اول و عقل دوم سبب ایجاد عقل سوم و فلک دوم مى شود و این سیر ادامه مى یابد تا عقول عشره و افلاک تسعه تحقق مى یابند. بعضى از فلاسفه إسلامى گفته اند:
مراد از عقل أوّل، همان رسول مکرم
مراد از عقل أوّل، همان رسول مکرم اسلام صلى الله علیه وآله است و خواسته اند بگونه اى بین أنوار مقدّسه أهل بیت عصمت علیهم السلام و عقول عشره إتّحاد برقرار کنند و بگویند مراد از عقول عشره همان أهل بیت عصمت هستند.صرف نظر از این که این تطبیق بسیار مشکل و مستلزم توجیهات بعیدى است، مخالف نظریه صحیح مى باشد،.
زیرا آنها که اوّلین مخلوق را نور مقدّس رسول اکرم مى دانند، نمى گویند خداوند ناچار بوده است این مخلوق را خلق کند. ولى فلاسفه با روش فلسفى خود مى گویند:
خداوند چاره اى جز خلقِ عقل أوّل نداشته است زیرا صدور متعدّد از ذات بسیط حق تعالى محال است. فلاسفه مى گویند:
جوهر از پنج قسم خارج نیست، که عبارتند از جسم، ماده، صورت، نفس و عقل. مى گویند باید بین علت و معلول سنخیت و تشابه باشد و إلّا لصدر کُلُّ شَىءٍ مِنْ کُلّ شَىء.
بنابراین اگر واحد ما هیچ نوع ترکّبى نداشته باشد، از او دو تا معلول صادر نمى شود. چون در غیر این صورت باید با معلول اول یک شباهت و با معلول دوم یک شباهت دیگر داشته باشد .
و این خُلف است چون فرض این بود که واحد بسیط است و هیچ نوع ترکّبى در آن راه ندارد. لذا از آن واحد بسیط، باید یک مخلوق بیش صادر نشود.
و آن مخلوق نمى تواند جسم باشد، زیرا جسم مرکّب است و از واحد صادر نمى شود مگر واحد. آن مخلوق ماده و صورت نمى تواند باشد.
زیرا هر یک از اینها متکى به دیگرى است پس نمى توانند موجب و سبب عقول بعدى شوند. بدیهى است که ماده جنبه قابلیّت دارد نه فاعلیّت.
آن مخلوق نفس نیز نیست، زیرا که نفس بدون ماده فاعلیّت ندارد و حال آنکه اگر نفس بخواهد منشاء صدور مادّه اى باشد،
لازم مى آید بدون ماده أثر کند و این محال است. لذا باید گفت آن صادر أوّل همان عقل است.
بررسی روایات
روایات بسیاری درباره نحوه پیدایش عالم وارد شده است، چنانکه علامه مجلسی جلد 54 بحار را به روایات حدوث عالم و آغاز خلقت اختصاص داده است.
اولین موجودی که خلق شد، چه بوده است؟ خداوند خلقت این عالم را با چه چیزی شروع کرد؟ روایاتی که در اینباره وارد شده، اغلب با عبارت «اول ما خلق اللّه» شروع میشوند.
اما هر یک چیزی را به عنوان مخلوق اول معرفی میکنند. از این رو، این مطلب نیاز به بررسی بیشتر و جمع روایات و احیانا تأویل آنها دارد.
روایات درباره اولّین مخلوق
عن أبى سعید الخدرى، قال:کنّا جلوساً عند رسول اللَّه صلى الله علیه وآله إذ أقبل إلیه رجل فقال:یا رسول اللَّه أخبرنى عن قول اللَّه عزّوجل لإبلیس «أسْتَکْبَرْتَ أمْ کُنْتَ مِنَ العالِینَ» من هم یا رسول اللَّه الّذینهم أعلى من الملائکة المقرّبین؟
فقال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله:
أنا و على و فاطمة و الحسن و الحسین کنّا فى سرادق العرش نُسَبّح اللَّه فسبحّت الملائکة بِتَسْبِیحنا قبل أن خلق اللَّه آدم علیه السلام بألفى عام فلّما خلق اللَّه عزّوجل آدم علیه السلام أمر الملائکة أن یسجدوا له و لم یؤمروا بالسجود إلّا لأجلنا فسجدت الملائکة کلّهم أجمعون إلّا إبلیس أبى أن یسجد فقال اللَّه تبارک و تعالى «یا إبْلیسُ ما مَنَعَکَ أن تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَىَّ أسْتَکْبَرْتَ أمْ کُنْتَ مِنَ العالِینَ» قال من هؤلاء الخمسة المکتوب أسمائهم فى سرادق العرش فنحن باب اللَّه الذى یؤتى منه بنا یهتدى المهتدون فمن أحبّنا أحبّه اللَّه و أسکنه جنّته و من أبغضنا أبغضه اللَّه و أسکنه ناره و لا یحبّنا إلّا من طاب مولده (57)
از ابو سعید الخدری نقل شده است که گفت: ما در کنار رسول الله صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که یک مرد به سوی او آمد و گفت: "ای رسول الله!
به من درباره سخن خداوند عز و جل با ابلیس بگو؛ 'آیا تکبر کردی یا از جمله برترین ها بودی؟'" رسول الله صلی الله علیه و آله پاسخ داد: "
من و علی و فاطمه و حسن و حسین در زیر پرده عرش خدا بودیم و خداوند را تسبیح میگفتیم. فرشتگان نیز به تسبیح ما پیش از آفرینش آدم به مدت دو هزار سال پیوستگی کردند.
وقتی خداوند آدم را آفرید، فرشتگان را به سجده برای او فرمان داد. اما آنها به خاطر ما سجده کردند، به استثنای ابلیس که از سجده امتناع کرد. خداوند تبارک و تعالی به او گفت:
'ای ابلیس! چه چیزی تو را از سجده به آنچه که با دست خود آفریدهام منع کرد؟ آیا تکبر کردی یا از جمله برترین ها بودی؟'" رسول الله صلی الله علیه و آله ادامه داد:
"این پنج نفر که اسمشان در زیر پرده عرش نوشته شده است، ما درباب الله هستیم، در که از آن به دستور خدا اهدا میشود و هدایت کنندگان به راه درست هستند.
هر کس ما را دوست داشته باشد، خدا او را دوست خواهد داشت و او را در بهشت خود ساکن خواهد نمود. و هر کس ما را دشمن داشته باشد، خدا او را دشمن خواهد داشت و او را در آتش خود ساکن خواهد کرد. تنها کسانی ما را دوست دارند که بهواسطه
2-عن أبى ذر الغفارى، عن النبى صلى الله علیه وآله فى خبر طویل فى وصف المعراج ساقه الى أن قال:
قلت:یا ملائکة ربىّ هل تعرفونا حقَّ معرفتنا؟ فقالوا:یا نبىّ اللَّه و کیف لانعرفکم و أنتم أوّل ما خلق اللَّه ...(58)
از ابوذر الغفاری نقل شده است که درباره تجربه طولانی و توصیف صعود پیامبر صلی الله علیه و آله به معراج، من از فرشتگان پرسیدم:
"ای فرشتگان، آیا ما را به درستی میشناسید؟" آنها گفتند: "ای پیامبر خدا، چگونه ما نتانستهایم شما را بشناسیم، هنگامی که شما اولین چیزی هستید که خدا آفرید
3- عن أبى جعفرعلیه السلام قال:قال أمیرالمؤمنین علیه السلام:إنّ اللَّه تبارک و تعالى أحدٌ واحدٌ تفرّد فى وحدانیّته، ثم تکلّم بکلمةٍ فصارت نوراً، ثمّ خلق من ذلک النور محمداًصلى الله علیه وآله و خلقنى و ذّریّتى، ثم تکلّم بکلمة فصارت روحاً فأسکنه اللَّه فى ذلک النور، و أسکنه فى أبداننا، فنحن روح اللَّه و کلماته، و بنا احتجب عن خلقه، فما زلنا فى ظلّة خضراء حیث لا شمس و لا قمر و لا لیل و لا نهار و لاعین تطرف، نعبده و نقدّسه و نسبّحه قبل أن یخلق الخلق .(59)
امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرمایند: "خداوند تبارک و تعالی یک واحد است و در وحدت خود منحصر به فرد است. سپس با یک کلمه صحبت کرد که به نوری تبدیل شد.
سپس از آن نور، محمد (صلی الله علیه و آله) را آفرید و مرا و نسل من را آفرید. سپس با یک کلمه صحبت کرد که به روحی تبدیل شد و خداوند آن را در آن نور جای داد و در بدن ما جای داد. ما روح خداوند و کلمات او هستیم.
و از خلقت او پنهان شدهایم. هنوز هم در سایهای سبز قرار داریم که در آن هیچ خورشید و ماه و هیچ شب و روز و هیچ چشمی که حرکت کند وجود ندارد.
ما او را عبادت و تقدیس میکنیم و او را تسبیح میگوییم قبل از آنکه خلقت را آفریند."
4- عن الصادق علیه السلام:إنّ محمداً و علیاً صلوات اللَّه علیهما کانا نوراً بین یدى اللَّه جلّ جلاله قبل خلق الخلق بألفى عام)60)
محمد (صلى الله علیه وآله) و علی (علیه السلام) نوری بودند که در حضور خداوند جلال و جبروت قرار داشتند قبل از آفرینش خلقت به مدت دو هزار سال.
5- عن محمدبن سنان قال:کنتُ عند أبى جعفر الثانى علیه السلام فأجریت إختلاف الشیعة، فقال:یا محمّد إنّ اللَّه تبارک و تعالى لم یزل متفرّداً بوحدانیّته ثم خلق محمّداً و علیاً و فاطمة، فمکثوا ألف دهر، ثم خلق جمیع الأشیاء، فأشهدهم خلقها و أجرى طاعتهم علیها، و فوّض اُمورها إلیهم، فهم یحلّون ما یشاؤون و یحرّمون ما یشاؤون و لن یشاؤوا إلّا أن یشاءاللَّه تبارک و تعالى ثم قال:یا محمد هذه الدیانة الّتى من تقدّمها مرق و من تخلّف عنها محق و من لزمها لحق، خذها إلیک یا محّمد .(61)
آقایم جعفر الثانی (علیه السلام) و من در حضور ایشان بودم، وقتی شیعیان مختلف نظر بودند، فرمودند: "ای محمد، خداوند تبارک وتعالى همچنان در وحدانیت خود بوده و پس از آن محمد، علی و فاطمه را آفریده است.
آنها هزار دهه مانده و سپس خداوند همه چیزها را آفریده و آنها را برای شاهد بودن بر آفریدگانش تعیین نموده و امورشان را به آنها واگذار کرده است.
آنها آنچه را میخواهند حلال مینمایند و آنچه را میخواهند حرام مینمایند، ولکن آنها نمیتوانند غیر از آنچه خداوند تبارک وتعالى بخواهد بخواهند." سپس فرمود:
"ای محمد، این است دینی که هر کس پیشتر از آن رفته است پیروز شده و هر کس از آن دوری کند گمراه شده و هر کس آن را رعایت کند حقیقت را یافته است. پس این دین را بپذیر ای محمد."
6- عن أبی حمزة، قال:سمعت علىّ بن الحسین علیهما السلام یقول:إنّ اللَّه عزّ و جلّ خلق محمّداً و علیاً و الاءئمة الأحد عشر من نور عظمته أرواحاً فى ضیاء نوره یعبدونه قبل خلق الخلق یسبّحون اللَّه عزّ و جلّ و یقدّسونه و هم الأئمّة الهادیة من آل محمّد صلوات اللَّه علیهم أجمعین.(62)
من شنیدم که علی بن الحسین (علیهما السلام) میگفت: «بیتردید خداوند عز و جل محمد و علی و ائمه یازده نفر از نور بزرگی خود، روحانیانی را در روشنایی نور خود آفریدهاند،
که پیش از آفرینش مخلوقات به پرستش و ستایش خداوند مشغول بودند، و آنها ائمه هادی هستند از آل محمد (صلوات الله علیهم أجمعین).
مخفى نباشد:از آنجا که در بعضى روایات، أولّین مخلوق آب و در بعضى نور محمدى و در بعضى عقل و در بعضى هوا و در بعضى نور و در بعضى نار و در بعضى قلم معرّفى شده است،
بزرگان در مقام جمع بین این روایات، توجیهاتى ذکر کرده اند. از جمله، علّامه خویى در شرح خطبه اوّل نهج البلاغة به مناسبت وارد این بحث شده اند:
و ینبغى تذییل المقام بأمور مهمّة الأوّل أنّه لم یُستفد من کلامه علیه السلام أنّ الصادر الأوّل ماذا و قد اختلف فیه کلام العلماء کالأخبار. إلى أن قال،
أقول:و یمکن الجمع بینها بأن تکون أوّلیة الماء بالنسبة إلى العناصر و الأفلاک، و أوّلیة القلم بالنسبة إلى جنسه من الملائکة و بأوّلیة نورالنبى صلى الله علیه وآله و روحه الأوّلیة الحقیقیة، بل یمکن أن یقال:
إنّ المراد بالعقل و النّور و القلم فى تلک الأخبار هو نوره (سلام اللَّه علیه) .(63) آیةاللَّه مروارید در تنبیهات، فرموده اند:
و یمکن حملها على الخلقة التفصیلّیة بعد خلقة الماء و بهذا الاعتبار یکون الماء مادّة المخلوقات، و یکون نوره و روحه المقدّسة و أرواح الأئمة التى هى من نوره أوّل المخلوقات.
ظریه مختار در اوّلین مخلوق و لکن آنچه به نظر قوى است این است که اولین مخلوق مشیّت است و به مشیت نور پیامبراکرم صلى الله علیه وآله خلق شده بعد مراحل بعدى.(1)
روایات و اولین مخلوق
آنچه در روایات معصومین علیهمالسلام مخلوق اول حق تعالی معرفی شده، دارای عناوین متفاوتی است:1. «عقل» ... فقال ابوعبداللّه علیهالسلام إِنَّ اللّه عَزَّ و جَلَّ خَلَقَ العَقْلَ و هو اوَّلُ خَلَقٍ مِنَ الرُّوحانِیّین ...
(65)
2. «نور نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله و ائمه اطهار» ... قال ابوجعفر علیهالسلام : یا جابِرُ اِنَّ اللّهَ اَوَّلَ ما خَلَقَ، خَلَقَ مُحَمَّدا و عِتْرَتِهِ الهُداةَ المُهْتَدین. (66)
3. «نور» ... عن امیرالمؤمنین علیهالسلام اَخْبَرنی عَنْ اَوَّلَ ما خَلَقَ اللّهُ تبارک و تعالی فقال النور ... (67)
4. «هواء» ... و ذالِکَ فی مَبدَأَ الخَلْقَ أن الرَّب تبارکَ و تَعالی خَلَقَ الهَواء ... (68)
5. «آب» ... فَأَوَّل شیءٍ خَلَقَهُ مِنْ خَلْقِهِ الشَّیءُ الَّذی جَمیعُ الاْءَشیاء مِنهُ وَ هُوَ الماء ... (69)
6. «جوهر اخضر» ... إِنَّ اللّه تعالی لَمّا اَرادَ خَلْقَ السَّماءِ وَ الأَرضِ جُوهَرا أخْضَرَ ثُمَّ ذَوَّبَهُ فَصارَ مآءً مُضطَرِبا (70)
7. «قلم» ... عن أبیعبداللّه علیهالسلام قال أَوَّلَ ما خَلَقَ اللّه القَلَم (71)
بنابراین، مشکل اصلی جمعبندی و احیانا تأویل این روایات است. در اینجا به اقوال بعضی از حکما، محدثان و شارحان که در جمیع این روایات تلاش کردهاند، اشاره میکنیم.
جمع بندی، تفسیر و تأویل روایات مخلوق اول
1. ملاصدرا
وی در شرح اصول کافی، ذیل حدیث جنود عقل و جهل، اشارهای به نخستین مخلوق و اختلاف روایات در آن کرده و میگوید:«این عقل، نخستین آفریده و نزدیکترین مجعولات به سوی حق تعالی و بزرگترین و کاملترین و دومین موجود در موجود بودن است ...
و مراد از آن احادیثی است که از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله وارد شده که: اول خلقی که خداوند آفرید، نور من بود، و در روایتی دیگر آمده است که اول خلقی که خداوند آفرید، قلم بود،.
در روایت دیگر اولین خلق خداوند، فرشتهای کروبی معرفی شده، در روایتی اول خلق خداوند، عقل معرفی شده است. اینها تمام صفات و اوصاف یک چیز است به اعتبارات گوناگون، که به اعتبار هر صفتی به نامی دیگر نامیده میشود.(72)
وی در ادامه، وجه تسمیه این مخلوق اول را چنین بیان میکند: «این موجود حقیقتش به عینه حقیقت روح اعظم است که خداوند در کلام خود بدان اشاره کرده [قل الروح من امر ربی (73)
و آن را از آن جهت که واسطه حق در نگارش علوم و حقایق در دفاتر نفسانی قضایی و قدری است، قلم نامید ...
و چون وجودی خالص از تاریکی مجسّم (دارای جسم بودن) و پوشیدگی و رهایی از تیرگیهای نارسایی و نابودیها بود، نورش نامید.
از آنروی که نور، وجود است و ظلمت، عدم. و آن به ذات خود خویشتاب و روشنیبخش غیر خود است و چون اصل حیات نفوس علوی و سفلی (برین و زیرین) است، روحش نامید، و آن در نزد بزرگان صوفیه و محققانشان، حقیقت محمدیه است ...» (74)
2. فیض کاشانی
مرحوم فیض در کتاب علم الیقین درمورد اولین مخلوق خداوند میگوید: اولین مخلوق خداوند سبحان، جوهری شریف، ملکوتی، روحانی و وجدانی است که وجوه متعدّد و جهات مختلفی دارد و به اعتبار هر وجهی دارای اسمی خاص است.به اعتبار اینکه محل علم خداوند سبحان است، عقل نامیده شد و به اعتبار اینکه به واسطه او صور علمیه بر نفوس و ارواح اضافه میشود، قلم نامیده شد. و به علت اینکه خداوند به واسطه او حیات را بر هر موجود زندهای افاضه کرد،
در قول پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ، «اول ما خلق اللّه روحی» نامیده شد. و به اعتبار اینکه به سبب او آسمانها و زمین نورانی شده است، در قول پیامبر اکرم، «اول ما خلق اللّه نوری» نامیده شد. (75)
مرحوم فیض در ادامه میافزاید: همین مخلوقات به اعتبارات دیگری «اسم» در آیه «سبح اسم ربک الاعلی» و «یمین» در قول حق تعالی «السموات مطویّات بیمینه» و «ید» در «ید اللّه فوق ایدیهم» و حجب نورانی در قول پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله «انّ للّه سبعا و سبعین حجابا من نور» و «عرش» و «کرسی» نامیده شده است. (76)
وی در ادامه درمورد روایت «اول ما خلق اللّه الماء» میگوید: «مراد در اینجا مخلوق اول از عالم جسمانیات است و مراد از آب «مادة الاجسام و ما به قوامها» است». (77)
البته معلوم نیست که مراد ایشان از ماده اجسام، همان ماده فلسفی باشد، لکن در ادامه میافزاید: «از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل شده است که:
«اول ما خلق اللّه جوهرة فنظر الیها بعین الهیبة فذابت اجزائه فصارت ماءا فتحرک الماء و طفی فوقه زبد و ارتفع منه دخان فخلق السموات من ذلک الدخان و ارضین من ذلک الزبد» و شاید نامگذاری حاصلِ ذوبِ جوهر (مخلوق اول) به «آب» بهدلیل سیلان آن و قبول اشکال مختلف از طرف آن باشد، چرا که همه مخلوقات جسمانی به واسطه آن خلق شدهاند.» (78)
البته این فرمایش مرحوم فیض که تمام این تعابیر مختلف، ناظر به شیء واحد هستند، به نظر کمی مشکل میآید، چرا که در بسیاری از احادیث برخی از این عناوین همراه هم و با حرف اضافه «ثُمَّ» آمده است .
که دلالت بر تغایر آنها میکند. از این رو، مراد از آن دو عنوان نمیتواند شیء واحد باشد؛ برای مثال در حدیثی آمده است که کرسی از عرش و لوح از کرسی و قلم از لوح خلق شد که دلالت بر تغایر آنها دارد.
3. حکیم ملا هادی سبزواری
مرحوم سبزواری در رسائل خود بعد از بیان اینکه حضرت ختمی مرتبت یک مقام روحانی دارد و یک مقام جسمانی که مقام روحانی ایشان همان «عقل اول» است، میگوید:به این طریق، برای جمع میان اخباری که در باب صادر اول وارد شده است، و در جایی مخلوق اول، عقل معرفی شده و در جاهای دیگر قلم، روح پیامبر، نور پیامبر، مشیّت و جوهری که از هیبت الهی ذوب شد، میگوییم که همه اینها اشاره به گوهری گرانمایه است. (80)
وی در بیان وجوه اعتبار این صادر اول به این عناوین میگوید:
عقل تعبیر فرموده، به این جهت که جوهری است مجرد و مجرد چون از وجود ظلمانی هیولانی و تباعد مکانی و تمادی زمانی که موانع علماند، معرّ است، علم است و معلوم و عالم به ذات خود و به غیر خود ... و او را مشیت گویند،
از آن جهت که آن وجود عین خواستن خود، بلکه خواستن اوست مبدع خود را. چه دانستی که پر است از نور و بهای حق و عشق به حق و عین خواستن فعلی حق است
اشیا را، مثل نفس ناطقه که عین خواستن خود و عشق به خود است و خواستن او هر چیزی را که غیر خود است، بالتبع است ... .
او را قلم فرمودهاند، چه واسطه نگارش حق است صور مبدعات و مخترعات و کاینات را ... و او را روح فرمودهاند، چه جان عالم و جان عالمیان است و حیاتبخش است به اذن اللّه تعالی همه عالم را. و او را نور فرمودهاند،
چه معنای نور، ظاهر بالذات و مظهر للغیر است و این معنا را در حقیقت، وجود، مستحق است، چه وجودِ حقیقی ظاهر بالذات و مظهر همه ماهیات است.
و او را جوهر فرمودهاند، نظر به آنکه جوهر، معرَّب گوهر است و او گوهریست بس گرانمایه، هر چند رقیقه آن حقیقت باشد ...
و نظر هیبت به او قهاریت نور کبریایی است مر او را و ذوبان او انقهار اوست، در نور حق تعالی و آب شدن او، ارواح متعلقه شدن اوست، خواه با بدن فلکه طبیعیه عنصریه و خواه با بدن صوریه صرفه ... . (81)
سپس مرحوم سبزواری تأویل جالبی از «ماء» ارائه میدهد و میگوید: «یکی از تأویلات ماء سایل در ادویه، نفس است که سایل است از سمای قدرت، کما قال تعالی:
«انزل من السماء ماءا فسألت اودیة بقدرها» () و آفریدن خدای تعالی از دخان او، آسمان را، گذشت.
و از زبد او ارض را، اشارت است به آنکه تن مرتبه نازله از نفس است، چنانکه زبد، غلیظی از آب است و همچنین روح، بخاری که آسمان این بدن است ...
و اگر ماء سائل در آیه را وجود بگیریم، زبد تعینات ماهیات امکانیه باشد که مثل سرابند «فیذهب جفاء ...» (84)
قاضی سعید در شرح توحید صدوق ذیل حدیث اهل شام، در تأویل اولین مخلوق بودن آب میگوید: «بدان که مبادی وجود سه چیز است: عدم، هیولا و تغیّر ...
امام در فرمایش خود: «فاول شیء خلقه من خلقه هو الماء» به هیولا اشاره کرده است و وجه تعبیر از هیولا به آب آن است که هیولا قابل صور و اعراض و انواع است.» (85)
5. ملا صالح مازندرانی
مرحوم ملا صالح مازندرانی در شرح اصول کافی خود، ذیل حدیث «جنود عقل و جهل» در شرح «انَّ اللّه خلق العقل و هو اول خلق من الروحانیین» میگوید:عقل، یعنی جوهر مجرد انسانی که اول مبدعات و در ایجاد مقدّم بر دیگر ممکنات است و قول حضرت رسول که «اول ما خلق اللّه العقل» مؤید این مطلب است.
البته این در صورتی است که «من الروحانیین» را خبر بعد از خبر بگیریم؛ یعنی عقل اولین خلق است و از عالم روحانیان است.
اما اگر آن را صفت یا حال از «خلق» بگیریم، روایت دلالتی بر اولین مخلوق بودن عقل نمیکند، بلکه معنای آن این است که عقل، در عالم روحانیان، اولین مخلوق است. مگر اینکه به کمک فلسفه ثابت شود که عالم روح مقدّم بر عالم جسم است. (86.)
سپس وی در مقام جمع احادیث اول ما خلق اللّه العقل، روحی، نورا و القلم میگوید: همه این تعابیر در معنا واحد هستند، ولی در لفظ مختلفاند. به عبارت دیگر، همه اینها متحد بالذات و مختلف بالحیثیات هستند.
این مخلوق اول از آن جهت که ظاهر بذاته و مظهر وجودات دیگر است و فیضان کمالات از مبدأ بر اوست، «نور» نامیده شده است.
و از آن جهت که او حیّ است و به سبب او هر موجود زندهای حیات دارد، «روح» نامیده شد و از آن حیث که عاقل ذات و صفات خویش و ذوات سائر موجودات است، «عقل» نامیده شد.
و اما از آن حیث که نقوش علوم و مکائنات در لوح محفوظ به دست اوست، «قلم» نامیده شده است. (87)
اما مازندرانی ذیل حدیث اهل شام که اولین مخلوق را «آب» معرفی میکند، میگوید: «آب» اولین مخلوق در عالم جسمانیات است.
از این رو، احادیث اهل تسنّن که اولین مخلوق را جوهر یا یاقوت اخضری میدانند که خداوند با نظر هیبت به آن نگاه کرد و تبدیل به آب شد، صحیح نیست. (89)
6 . جمع مرحوم مجلسی
مرحوم مجلسی در بحارالأنوار بعد از ذکر اخبار حدوث عالم و بدو خلقت، میفرمایند: اقوال علما و اخبار منقول در باب اولین مخلوق مختلف است.حکما، اولین مخلوق را عقل اول میدانند و سپس عقل دوم تا به عقل دهم منتهی میشوند و برخی «آب» را مخلوق اول میدانند و برخی دیگر «آتش» و برخی «هواء» را، لکن تعارضی میان اخبار فراوان این باب وجود ندارد.
میتوان در مقام جمع، اوّلیّت آب در خلقت را بر تقدّم اضافی حمل کرد؛ یعنی خلقت آب، نسبت به خلقت اشیای محسوس، اول بوده و آب در میان اشیای محسوس که هواء از آنها نیست، اولین مخلوق بوده است.
اما هواء در عالم جسمانی، در میان غیر محسوسات، مخلوق اول است. اما درمورد اخباری که اولین مخلوق را نور، نور نبی صلی الله علیه وآله و ائمه اطهار علیهمالسلام ، روح رسول اکرم صلی الله علیه وآله معرفی میکنند،
شاید بتوان گفت، مراد از همه آنها یکی است و همه از یک حقیقت واحد حکایت میکنند که همان روح مبارک رسول اکرم صلی الله علیه وآله است.
اما روایت «اول ما خلق اللّه العقل» از طرق ما شیعیان نقل نشده و در طریق عامّه بوده است، لکن ممکن است مراد از عقل، نفس رسول اکرم صلی الله علیه وآله باشد،
چرا که یکی از اطلاقات عقل است. همچنین حدیث «اول ما خلق اللّه القلم» را میتوان بر اوّلیّت اضافی، نسبت به جنس خودش که ملائکه است، حمل کرد.
آنچنانکه خبر «عبدالرحیم قصیر»(1) بر آن دلالت میکند. اما درمورد روایت کلینی: «ان اللّه خلق العقل و هو اول خلق من الروحانیین» باید گفت که دلالتی بر تقدّم عقل بر جمیع موجودات نمیکند،
بلکه بر خلق موجودات روحانی مقدّم است و ممکن است خلق هوا و آب بر آن مقدّم باشد.
بعد از بررسی روایات و اقوال حکما و شارحان درمورد احادیث اولین مخلوق میتوان به این جمعبندی رسید که در عالم تکوین، دو عالم وجود دارد:
عالم انوار و عالم اجسام که در عالم انوار و ارواح، اولین مخلوق خداوند متعال، نور وجود پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است که از حیثیات مختلف دارای عناوین مختلفی است:
پیامبر: پیامبر محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) به عنوان رسول خداوند و نبی اعظم، برای انتقال وحی الهی و ارشاد انسانها در مسیر راهنمایی به وجود آمده است و به عنوان اولین مخلوق معرفی میشود.
چهارده معصوم: امامان معصوم (علیهم السلام) از نسل پیامبر اسلام هستند و به عنوان رهنما و معصومانه در رسیدن به حقیقت و شناخت خداوند وجود دارند. آنها به عنوان اولین مخلوق معرفی میشوند.
عقل: عقل به عنوان هدایتکننده انسان در رسیدن به حقیقت و دستیابی به معرفت الهی، به عنوان اولین مخلوق معرفی میشود.
آب: آب به عنوان منبع زندگی و نمادی از تجدید و تجدید حیات، به عنوان اولین مخلوق معرفی میشود.
نور: نور نماد نورانیت الهی و روشنایی روحی است و به عنوان اولین مخلوق معرفی میشود.
هوا: هوا جزء از طبیعت خداوند است و برای حیات و نفس انسان ضروری است، بنابراین به عنوان اولین مخلوق معرفی میشود.
قلم: قلم به عنوان نماد علم و دانش و وسیلهای برای ثبت و انتقال دانش و ارزشهای انسانی، به عنوان اولین مخلوق معرفی میشود.
آتش: آتش نماد نورانیت و انرژی است و به عنوان اولین مخلوق معرفی میشود.
لوح: لوح به عنوان محل نگهداری و حفظ آیات الهی و قوانین الهی به عنوان اولین مخلوق معرفی میشود.
حجابها: حجابها در آموزههای اسلامی به عنوان نماد حفظ و پاسداری
عقل: عقل به عنوان قدرتی است که خداوند به انسان عطا کرده است تا او را در درک حقیقتها و راهنمایی در مسیر رسیدن به خداوند کمک کند
آب: آب به عنوان منبع حیات و زندگی، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. با برخورداری از آب، ما میتوانیم برای زندگی و رشد به نیازهایمان بپردازیم.
به عنوان اولین مخلوق معرفی میشود زیرا بدون آب، هیچ موجود زندهای نمیتواند وجود داشته باشد.
نور: نور به عنوان نماد روشنایی و روشنی الهی معرفی میشود. نور نه تنها برای روشن شدن فیزیکی مهم است، بلکه برای روشن شدن روحی و روانی نیز اهمیت دارد
پی نوشت:
1.مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج۱، ص۹۶.2.انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۰.
3.ص / 75
4.البقرة/ 31.
5.البرهان فى تفسیر القرآن، ذیل آیه 31 بقرة، ج 73 / 1، ح 1.
6.تفسیر فرات کوفى، ذیل آیه 31 بقره، ص 56
7.مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج۱، ص۹۶.
8. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج۵۴، ص۵۰.
9. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۴۲.
10. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۴۲.
11. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج۵۴، ص۱۷۰.
12. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج۵۴، ص۱۷۰.
13. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوارج۲۵، ص۱۶.
14. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج۵۵، ص۲۱۲.
15. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی، ج۱، ص ۲۱۶.
16. فیض کاشانی، محمد محسن بن شاه مرتضی، الوافی، ج۱، ص ۵۲.
17. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج۱۵، ص۲۵. ۲۶.
18. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج۳۶، ص۱۹۵.
19. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۰۲.
20.غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۱۰۹.
21. زبیدی، مرتضی، اتحاف السادة المتقین بشرح احیاء علوم الدین، ج۱، ص۷۵۳.
22. طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، ص ۴۴۲.
23. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج۷۴، ص۵۹.
24. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج۱، ص۱۰۲.
25. صدوق، ابن بابویه، التوحید، ج۴، ص۱۳۴.
26. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۱.
27. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی، ج۱، ص۲۱۶.
28. فیض کاشانی، محمد محسن بن شاه مرتضی، الوافی، ج۱، ص ۵۲.
2930. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج۱، ۱۰۳.
31.مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج۵۴، ص۳۰۹.
32. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج۱، ص۱۰۲.
33. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج۱، ص۱۰۲.
34. فیض کاشانی، محمدمحسن بن شاه مرتضی، تفسیرالصافی، ج ۵، ص
35. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲۳، ص۵۲۱.
36. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص۵۹۹.
37. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج ۵۴، ص۳۶۵.
38. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی، ج ۱، ص۲۱۶ـ۲۱۷.
39. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج ۵۴، ص۳۶۶.
40. سیوطی، عبد الرحمن بن ابی بکر، الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور، ج۸، ص۲۴۱.
41. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج ۵۴، ص۳۰۹.
42. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج ۵۴، ص۲۹
43. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج ۵۴، ص۳۰۷.
44. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج ۵۴، ص۲۱۶.
45. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج ۵۴، ص۹۶.
46. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیرالصافی، ج۱، ص۶۲ـ۶۳.
47. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج ۵۴، ص۱۴۴.
48. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج ۵۴، ص۹۶.
49. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج ۵۴، ص۹۰.
50. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج ۵۴، ص۳۰۸.
51 مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج ۵۴، ص۷۰۷۱.
52. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج ۵۴، ص۳۰۸.
53. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج ۱۹، ص۶۶.
54. ابن اثیر، ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص۱۶.
55. کاشی، عبد الرزاق، اصطلاحات الصوفیة، ص۴۴، ۶۶.
56. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج ۵۴، ص۳۷۶.
57.البرهان قى تفسیر القرآن، ذیل آیه 75، سوره ص، ج 64/4، ح 3.
58.بحارالانوار، ج 8 / 15، ح 8.
59.بحارالانوار، ج 9 /15، ح 10.
60.بحارالأنوار، ج 11 .15، ح 13.
61.الاصول من الکافى، کتاب الحجة، باب مولد النبى صلى الله علیه وآله و وفاته، ج 441/1، ح 5، و بحارالانوار ج19/15، ح 29.
62.بحارالانوار، ج 23 /15، ح 39.
63.منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغه، ج 381 / 1 و 382
64.بعضى از روایات به همین مطلب صراحت دارد من جمله: قال أبو عبداللَّه علیه السلام: خلق اللَّه المشیّه قبل الأشیاء ثم خلق الأشیاء بالمشیّة.توحید صدوق، باب 55، باب المشیة والاراده،ص 330، ح 8.
65.کلینی، اصول کافی، 1/21
66.همان، 442
67.مجلسی: بحارالأنوار، 1/96
68.همان، 54/71-70
69.التوحید/ باب التوحید و نفی التشبیه، ص 66، ح 20
70. مجلسی: همان، 54/29
71. همان، 366
72.ملا صدرا:1370، 151
73.اسراء، 17 / 85
74.همان، 153
75.فیض کاشانی: 1377، 223-229
76.همان
77.همان، 229
78.همان
79.مجلسی: 1403، 54/198 ـ 202
80.سبزواری: 1370، 255
81.همان، 256 ـ 258
82.رعد، 13/18
83.همان، 259 ـ 260
84. قاضی سعید قمی
85.قمی: 1373، 1/351
86.مازندرانی: 1/201 ـ 202
87.همان، 7/12
89.همان
90.مجلسی، 1403، 54/306 ـ 309
منابع:
سیدان، جعفر : شرح خطبه حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام خطبه 152 نهج البلاغه از سلسله دروس عقائد اختلافی مورد ابتلا/ جعفر سیدان/ مشهد : پیام طوس ، 1382https://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa893
https://www.mehrnews.com/news/5381539
https://www.mehrnews.com/news/4156871
https://ensani.ir/fa/article/92167
https://fa.wikifeqh.ir#foot2بدءالخلق
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}