منابع مالی و درآمدی امام کاظم علیه السلام از کجا بوده است؟
منابع مالی و درآمدی امام کاظم علیه السلام از کجا بوده است؟ بخشش ها و خیرات امام کاظم از کجا و چگونه تامین شده است؟
مقدمه:
در این مطلب به این شبهه پاسخ داده شود که این همه انفاق از طرف کاظم (ع) از کدام منابع مالی و درآمدی بوده است؟از شئون ولایت امام، حق مالکیت خاصى است که دین اسلام براى او مشخص کرده و این از خصایص نگرش فقهى شیعه است.
مقصود از «مالکیت امام»، مالکیت منصب امامت و رهبرى امّت اسلامى است، نه مالکیت شخص امام؛
زیرا این نوع مالکیت از امامى به امام دیگر منتقل مىگردد، نه به وارثان طبیعى امام. بنابراین، به جاى مالکیت امام، مىتوان عنوان «مالکیت حکومت اسلامی» را به کار برد.
مالکیت امام شامل دو بخش است: یک بخش ثروتهاى طبیعى که پیشتر در تملّک کسى قرار نگرفته و در عین حال، از مباحات عامّه به شمار نمىروند؛ مانند: زمینهاى موات، جنگلها، مراتع و معادن.
بخش دیگر ثروتهایى است که پیشتر در تملّک دیگران بوده و به دلایلى در مالکیت دولت اسلامى در آمدهاند؛ مانند: ارث بدون وارث و قطایع ملوک.
انفال چیست؟
شیعه امامیه با تکیه بر روایاتی از ائمّه اطهار(ع)، انفال را اموالی دانستهاند که از جانب خداوند در اختیار پیامبر اکرم(ص) و پس از آن حضرت در اختیار امامان(ع) قرار گرفته و در عصر غیبت نیز در اختیار و ملکیت امام زمان(عج) است.انفال در فقه امامیه، به عنوان بخشی است که به مباحث خمس ملحق شده است و همواره مورد توجه بوده است.
مباحث اساسی در این باب، بحث از مصادیق انفال و کسانی است که انفال به آنها تعلق میگیرد و نیز بحث در مورد مبنای تصرف در انفال که جزو اموال امام(ع) است.[1]
مجموعه مواردى که ملک منصب امامت است، تحت عنوان «انفال» قرار مىگیرد، چه ثروتهاى طبیعى که در ابتدا به عنوان ملک امام معرفى شدهاند و چه دارایىهایى که از راههاى گوناگون در اختیار امام قرار مىگیرند. [2]
علاوه بر این موارد، خمس، زکات و مالیاتهاى اسلامى همه در اختیار امام قرار مىگیرند و امام متصدى و سرپرست توزیع و مصرف آنهاست، ضمن اینکه براى شخص امام نیز در این وجوهات سهمى در نظر گرفته شده است.
البته تمام موارد مزبور زمانى براى امام قابل تحصیل خواهند بود که مسئولیت حکومت اسلامى در اختیار امام باشد و زمانى که این حق از امام غصب شود.
طبعا این حقوق مالى نیز، به ناحق و از روى ستم، از امام گرفته خواهند شد. با این همه، امامان معصوم همواره انفال را حق مسلّم خود مى دانستند و مسئولیت دریافت و توزیع خمس و زکات را انجام مىدادند.
این امر بر حاکمان ظالم گران مىآمد و همیشه یکى از بهانههاى دشمنى و کینهتوزی خلفا و سلاطین با امامان شیعه به حساب مى آمد.
مصادیق انفال
با وجود اختلاف نظری که میان فقهای امامیه و روایات این بخش وجود دارد، موارد زیر را میتوان به عنوان مصادیق انفال در فقه امامیه نام برد:
زمین کافران که مسلمانان بدون جنگ و خونریزى بر آن دست یافتهاند؛ خواه مالکانش آن را رها کرده باشند، مانند زمینهاى یهودیان بنى نضیر در مدینه، و یا خود آنان به حکومت اسلامى داده باشند، مانند فدک. [3]
زمینهای موات و ویرانهای که اصلا مالک نداشته است و به وسیله کسی آباد و احیاء شده است؛
نیزارها؛
درهها؛
جنگلها؛
قله کوهها؛
بستر رودخانهها و سواحل دریاها؛
زمین و میراثی که از مرده بدون وارث باقی مانده است؛[4]
اموال خصوصی و زمینهایی که پادشاهان و سلاطین در اختیار داشتهاند(بدون اینکه ملک شخص دیگری بوده و غصب شده باشد) و به دست مسلمانان افتاده است که قطایا و صفایا نامیده میشود؛
غنائمی که در جنگ بدون اجازه حاکم شرع گرفته شده است؛[5]
غنیمتهای برجستهای که در جنگ گرفته میشود؛
دریاها؛
معادن ظاهری و مخفی که در ملک کسی نباشد؛[6]
منابع مالی آن حضرت از موارد متعدد بوده است، از جمله:
1. وجوهات:
بخشی از اموال عمومی امام کاظم علیه السلام شامل: خمس، زکات، نذورات و صدقات بوده که گاه مستقیماً از سوی شیعیان تحویل امام می شد و گاه از طریق وکلا و نایبان حضرت دریافت و توزیع می گردید.[7]شاهدش کثرت اموال باقی مانده نزد وکلای ایشان پس از شهادت آن حضرت است که مبلغ هفتاد هزار دینار نزد «زیاد بن مروان عیسی» و سی هزار دینار تحویل «علی بن حمزه بطائنی» بود.[8]
یا مبلغ سی هزار دینار و شش کنیز نزد «عثمان بن عیسی رواسی» نمایندۀ امام در مصر بود که نقل شده است.
پس از شهادت حضرت، امام رضا علیه السلام کسی را نزد زیادقندی و عثمان بن عیسی فرستاد و پیغام داد: اموالی را که از پدرم نزد شما مانده است، برایم بفرستید.[9]
یا «هشام بن احمر» می گوید: اموالی را برای امام هفتم علیه السلام به مدینه بردم، حضرت فرمودند: آن را نزد «مفضّل بن عمر» برگردان![10] که از این نمونه ها بسیار است و ما به جهت اختصار همین چند نمونه را بیان کردیم.
2. اموال خصوصی:
اموالی که با کار و تلاش اقتصادی به دست آورده بودند. صفوان می گوید: ابوالحسن علیه السلام را دیدم که نوجوان خردسالی بود، در حالی که گوسفندی به همراه داشت و آن را به جلو می راند و خطاب می کرد: بر پروردگارت سجده کن.[11]«علی بن ابی حمزه» می گوید: امام کاظم علیه السلام را دیدم که در زمین کشاورزی خود کار می کردند و عرق می ریختند. عرض کردم: قربانت گردم!
پس کارگران کجا هستند؟ فرمودند: ای علی! بهتر از من و پدرم، [رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین علیه السلام] روی این زمین با بیل کار می کردند.. ..
هُوَ مِنْ عَمَلِ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الْأَوْصِیَاءِ وَ الصَّالِحِین؛. ..کشاورزی شغل پیامبران و جانشینان آنان و برگزیدگان و شایستگان است.[12]
حضرت زمین های فراوانی داشتند که گاه خود زمین را می بخشیدند. برای نمونه، حضرت به یکی از غلامان که در حق ایشان احسان کرده بود، قطعه ای زمین کشاورزی اهدا کردند[13]
و در موردی دیگر، حضرت زمین کشاورزی را به غلامی بخشیده و او را آزاد کردند.[14]
حضرت بخشی از زمین کشاورزی خود را به فرزندش، احمد که مرد خیّری بود، هدیه کردند.[15] در وصیت نامۀ آن حضرت نیز آمده است که سی اصله درخت خرمای خود را برای فقرای آبادی وقف کردند و بقیه را بین فرزندان خود تقسیم فرمود.
3. موقوفات:
از دیگر منابع مالی حضرت، موقوفه ها بودند. برای نمونه، وقف نامه ای که ابوبصیر از امام باقر علیه السلام نقل کرده و در آن به وصیت نامۀ حضرت زهرا علیها السلام در مورد وقف مزارع هفت گانه و وقف نامه های امام علی علیه السلام اشاره شده که تولیت آن به فرزندان ایشان واگذارشده است.[16]در وصیت نامۀ امام کاظم علیه السلام نیز آمده که یک سوم موقوفۀ پدرش را وصیت کرده است.[17] این امر نشان می دهد که اموال و املاکی از طریق موقوفه و ارث از سوی امام صادق به امام کاظم علیهما السلام منتقل شده است.
4. هدایا:
بخش دیگری از انفاقات امام کاظم علیه السلام هدایا بود. برای نمونه می توان به هدایایی که «علی بن یقطین» برای امام کاظم علیه السلام توسط هشام بن حکم می فرستاد، اشاره کرد.[18]در روایتی، حضرت در جواب هارون فرمودند: به خاطر آنکه ما از حق مالی و شرعی خودمان (خمس) باز داشته شده ایم، مجبور به پذیرش هدیه هستیم.[19]
حتی گاهی برای حل مشکل شیعیان هدایای هارون را قبول نموده، خرج ازدواج جوانان از خاندان سادات می کردند.[20]
در مورد دیگر، مهدی عبّاسی، امام کاظم علیه السلام را دستگیر و زندانی کرد، سپس در خواب امیرالمؤمنین علیه السلام را دید که او را مورد عتاب و تهدید قراردادند،[21]
آنگاه دستور داد امام را آزاد کنند و مبلغ سه هزار دینار به او بدهند و ایشان را راهی مدینه کنند.[22] منصور دوانیقی نیز در روز عید نوروز از امام کاظم علیه السلام خواست تا جلوس کنند و هدایایی که مردم و به ویژه سربازان ایرانی می آورند، بپذیرند.[23]
این ها فهرستی از اموال حضرت بود که در انفاق از آن ها استفاده می کردند.[24]
تنوع بخشش ها و انفاق ها ی امام کاظم (ع)
امام به عنوان متصدّى این اموال آنها را در موارد خاص و در چند محور عمده مصرف مىنمود:۱ کمک مالى به نیازمندان و فقرا.
شیخ مفید (ره) سخاوت و فقیرنوازی امام را چنین توصیف می کند: «و کانَ اوصلُ الناسِ لاهلِهِ وَ رَحِمه و کان یَفتقَّدُ فقراءَ المدینةِ فی اللیلِ فیَحملُ اِلیهم الزنبیلَ فیهِ العینُ و الورقُ و الاقَّةُ و التمورُ فیُوصلُ الیهم ذلکَ و لایَعلمونَ مِن اَی جهةٍ هو؛[25]
او بیش تر از همۀ مردم، به صلۀ رحم و رسیدگی به اهل و عیال و خویشاوندان می پرداخت؛ شبانه به جستجوی مسکینان مدینه بیرون می آمد و با زنبیلی به دیدار ایشان می رفت که در آن پول نقد و آرد و خرما نهاده بود و آن را به ایشان می داد،
در حالی که نمی دانستند از جانب چه کسی این کمک ها آمده است. مورّخان و منابع دینی هدیۀ معمولی آن حضرت را بین 200 تا 400 دینار ذکر کرده اند.[26]
این در حالی بود که خلفای معاصر امام کاظم علیه السلام با وجود ثروت های فراوان، به عیش و نوش و فساد مشغول بودند و به فقرا توجه نداشتند و نسبت به شیعیان تعمد داشتند که در فقر بمانند، مبادا دست به قیام بزنند؛
در روایت می خوانیم: روزی آن حضرت از کنار یک اعرابی که خیلی بدقیافه بود، عبور می کردند، به او سلام کرند و در کنار او نشستند و با مهربانی با او هم سخن شدند. سپس به او فرمودند:
اگر مشکلی پیدا کردی، به من مراجعه کن! اطرافیان حضرت به عنوان اعتراض عرض کردند: آیا کنار چنین فردی می نشینی و از نیاز وی سؤال می کنی؟ حضرت فرمودند:
او بنده ای از بندگان خدا و برادری است که خداوند در قرآن برادر بودن او را تعیین کرده و همسایه ای است که روی زمینی زندگی می کند.
ما و او فرزندان آدم و طرفدار بهترین ادیان الهی هستیم. شاید روزگار ما را محتاج او گرداند و ببیند که ما روزی نسبت به او فخر فروختیم و اینک نیازمند او هستیم. سپس حضرت این شعر را خواندند:
نواصل من لایستحق وصالنا
مخافةَ اَن نبتغی بغیرِ صدیقٍ
«ما باکسی که نیاز به ارتباط با ما ندارد، ارتباط برقرار می کنیم؛ چون می ترسیم که روزی برسد که هیچ رفیقی نداشته باشیم.»[27]
ب) کمک به مقروضین و ورشکستگان
1. «محمد بن عبدالله بکری» می گوید: قرض دار بودم و برای حل آن وارد مدینه شدم و هرچه زحمت کشیدم، پولی برای ادای قرض خود به دست نیاوردم. به فکر افتادم به امام کاظم علیه السلام مراجعه کنم، گفتم:از راهی خدمت آن حضرت می روم که به زمین کشاورزی اش برسم. آن حضرت را با غلام خود در زمین کشاورزی یافتم.
وقتی مرا دید، از من با غذایی از گوشت خشک تکه تکه شده که روی غربال بود، پذیرایی کرد و با هم غذا خوردیم، سپس از من پرسیدند:
چه کار داری؟ من داستان قرض خود را گفتم. حضرت وارد ساختمان شدند و زود برگشتند و غلامشان را کناری فرستادند.
و دست خود را دراز کرده همیانی به من دادند که سیصد دینار در آن بود. آن گاه حضرت برخاستند و رفتند. من هم مرکبم را سوار شدم و برگشتم.[26]
در اینجا حضرت بدون راستی آزمایی به او کمک کرد و غلام خویش را از صحنه دور ساختند که آبروی بکری حفظ شود و احساس شرمندگی نکند و سریع هم جوابش را دادند تا با معطلی کرامتش خدشه دار نشود؛
2. شخصی به نام «ابن مغیث» می گوید: نزدیک مدینه صیفی کاری داشتم. موقعی که فصل برداشت محصول رسید، ملخ ها آن را نابود کردند.
خرج مزرعه را با پول دو شتر بدهکار بودم. نشستم و فکر می کردم، ناگاه امام موسی بن جعفر علیهما السلام را دیدم که در حال عبور از آنجا بودند.
مرا دیدند، فرمودند: چرا ناراحتی؟ عرض کردم: ملخ ها کشاورزی مرا نابود کرده اند. حضرت فرمودند: چه قدر ضرر کرده ای؟
عرض کردم: صدوبیست دینار، با پول دو شتر. حضرت به غلام خود فرمودند: صد و پنجاه دینار به او بده! سی دینار سود، به اضافۀ اصل مخارج و دو شتر نیز به وی تحویل بده!
وقتی این کمک را تحویل گرفتم، عرض کردم: وارد زمین شوید و در حق من دعا کنید. حضرت وارد زمین شدند و دعا کردند. سپس از رسول خدا(ص) نقل فرمودند که
«تمَسَّکُوا بِبَقایَا الَمصَائِب؛ باقیمانده های بلاها را محکم نگهدارید.» ابن مغیث می گوید: من با آن دو شتر در زمین بلازده ام کار کردم و به موقع به آبیاری آن پرداختم و خداوند برکت داد و محصول سرشاری به دستم آمد که آن را به ده هزار دینار فروختم.[27]
ج) حمایت های مالی از شیعیان و مروّجان تشیع
در روایات متعددی، کمک های مالی امام کاظم علیه السلام به شیعیان ذکرشده که نشان می دهند هدف حضرت، تقویت، توسعه و حفظ نهاد شیعه بوده است.1. منصور دوانیقی در عید نوروز از امام کاظم علیه السلام خواست تا جلوس کند و هدایایی که مردم و به ویژه سربازان ایرانی می آورند، بپذیرد.
حضرت ابتدا از انجام چنین کاری خودداری کردند؛ اما با اصرار و فشار منصور، پذیرفتند. شخصیت ها، فرماندهان و سربازان به دیدن حضرت می آمدند.
و به آن حضرت تبریک می گفتند و هدایایی به ایشان می دادند و مأمور منصور از هدایا صورت برداری می کرد. آخرین فردی که داخل شد، پیرمردی شیعه بود که عرض کرد:
ای پسر دختر رسول خدا (ص)! من فقیرم و ثروتی نداشتم که برایت هدیه بیاورم. سه بیت شعری که جدّم دربارۀ جدّت حسین بن علی علیهما السلام سروده است، آورده ام. اشعار خود را خواند:
عَجِبْتُ لِمَصْقُولٍ عَلاکَ فِرِنْدُهُیَوْمَ الْهِیاجِ وَقدْ علاکَ غبارٌوَلاِسْهُمٍ نَفَذَتکَ دونَ حَرائِرَیَدْعُونَ جَدَّکَ وَالدُّمُوعُ غِزارٌاِلاّ تَقَضْقَضَتِ السِّهامُ وَ عاقَهاعَنْ جِسْمِکَ الاْجْلالُ وَالاْکْبارُ
«یا ابا عبدالله! من [از دشمنان تو تعجب نمی کنم که چرا تو را کشتند؛ بلکه] تعجب می کنم از شمشیری که بر بدن نازنین تو در روز عاشورا فرود آمد، درحالی که غبار کربلا بر بدن تو نشسته بود.
من شگفت زده هستم از آن تیرهایی که بر بدنت فرورفتند، درحالی که خانواده ات با چشمان اشک بار قتل تو را نظاره کرده و جدّت را صدا می زدند.
چرا بزرگی و جلالت تو مانع نشد از این که تیرها بر بدنت اصابت کنند و آن جسم پاک را مجروح نمایند؟!»
امام کاظم علیه السلام فرمودند: احسنت! بارک الله فیک! هدیه ات را پذیرفتم، بفرما بنشین! خدا به تو برکت دهد. سپس رو به مأمور منصور کردند و به وی فرمودند:
نزد منصور برو و هدیه ها را بازگو کن و نظرش را دربارۀ مصرف آن به دست آور. او رفت و بازگشت و گفت: منصور می گوید: تمام هدایا را به موسی بن جعفر علیهما السلام بخشیدم.
هر اقدامی می خواهد، دربارۀ آن ها بنماید. امام تمام هدایا را به آن پیرمرد بخشید و خود از آن ها استفاده نکرد؛[28]
2. یکی از یاران و شیعیان قصد ازدواج داشت. حضرت همیان پولی به او بخشید تا برای ازدواج خود هزینه کند.[29] امری که امروز به شدت در جامعۀ ما نیاز است؛
3. غلامی شیعه به نام صاعد، عشق و ارادت خود را به امام نشان داد و به حضرت احسان نمود. امام در پاسخ او را از صاحبش خریداری کرده، سپس آزاد کردند و زمینی نیز به او هدیه دادند.[30]
د) کمک های مالی به مخالفان و ضعفای اهل سنت
بخش دیگری از عطایا و کمک های مالی امام کاظم علیه السلام مربوط به کمک های حضرت به مخالفان است، اعم از اهل سنت یا شیعیانی که با حضرت مخالف بودند.این بخش بسیار توجه مورّخان و سیره نویسان را به خود جلب کرده است. این اقدام عمدتاً به خاطر ارشاد و هدایت افراد ضعیف النفس صورت می گرفت؛
به عنوان «مؤلفة قلوبهم» و اساساً یکی از موارد مصرف وجوهات اسلامی، همین است که افراد ضعیف را با کمک های مالی به تشیع جذب کنیم. کاری که در این زمان به آن کم تر توجه می شود. استعمار و نوکران آن ها، به ویژه وهابیت و عربستان کمک های فراونی را خرج انحراف شیعیان ضعیف و جذب آن ها به سوی وهابیت می کنند.
1. مورّخان در مورد این ویژگی امام کاظم علیه السلام نوشته اند: کان مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ علیهما السلام إِذَا بَلَغَهُ عَنِ الرَّجُلِ مَا یکرَهُ بَعَثَ إِلَیهِ بِصُرَّةِ دَنَانِیرَ وَ کانَتْ صراره [صُرَرُهُ] مَا بَینَ الثَّلَاثِمِائَةِ إِلَی المائتین [الْمِائَتَی ] دِینَارٍ فکانَتْ صرار [صُرَرُ] مُوسَی مَثَلا[31]
هرگاه از فردی به موسی بن جعفر علیهما السلام بدی می رسید (که عمدتاً از مخالفین و اهل سنت بودند) آن حضرت کیسۀ دیناری برای او می فرستاد و آن کیسه ها تا سیصد دینار بود، به گونه ای که ضرب المثل شده بود.»
این امر دلالت بر کثرت کمک های مالی و سیرۀ حضرت می کند؛
2. یکی از فرزندان عمر بن خطّاب که در مدینه ساکن بود، هر وقت امام را می دید، به آن حضرت اهانت می کرد و به امام علی علیه السلام ناسزا می گفت.
برخی از یاران امام خواستند تا حضرت اجازه دهند آن فرد را به قتل برسانند؛ اما ایشان به شدت مخالفت کرده، نشانی او را جویا شدند و روزی به سراغ او در مزرعۀ کشاورزی رفتند.
امام همان گونه که سوار مرکب خود بود، وارد مزرعۀ آن فرد شدند و به طرف وی رفتند. او فریاد کشید: کشاورزی مرا لگدمال نکن! حضرت اعتنایی نکرده، نزد او رفتند و به گفتگو نشستند و فرمودند:
چقدر در این زمین خرج کرده ای؟ گفت: صد دینار. حضرت فرمودند: چه مقدار انتظار سود داری؟ گفت: علم غیب ندارم. فرمود: انتظار داری چقدر سود ببری؟
گفت: آرزو دارم دویست دینار سود ببرم. امام همیانی بیرون آورد که سیصد دینار در آن بود و به او داده، فرمودند: این کشاورزی تو بر جای خود. خداوند آنچه را امیدواری، به تو عنایت کند و از زمین بهره مند شوی. او برخاست و سر حضرت را بوسید و درخواست کرد از اشتباه وی درگذرد.
امام تبسّمی کردند و برگشتند و به مسجد وارد شدند. آن فرد نیز به مسجد آمده بود. وقتی چشم او به امام افتاد، گفت: خدا بهتر می داند که مسئولیت جامعه را به دوش چه کسی بگذارد. آن گاه امام به کسی که پیشنهاد قتل او را داده بود، فرمودند: این روش بهتر بود یا روش شما؟[32]
3. وقتی امام مطلع شد که «علی بن اسماعیل» برادرزاده اش، تصمیم دارد نزد هارون برود و اوضاع امام را به او گزارش دهد، نزد وی آمدند و از حال او جویا شدند.
امام که می دانستند او به طمع دنیا و رسیدن به آرزوهای مادی خود، با هارون طرح دوستی ریخته است، سعی کردند تا با دادن کمک و هدایای مالی، وی را از رفتن نزد هارون منصرف سازند؛ اما دنیاپرستی و حرص و طمع فراوان مانع از نفوذ هدایت امام شد، تا جایی که حضرت در حق او نفرین کردند.
علی بن اسماعیل نزد هارون رفت و از امام چنین سعایت کرد که از شرق و غرب برای او پول می فرستند و خراج دریافت می کند... هارون دویست هزار درهم به او داد؛ اما علی بن اسماعیل به دلیل نفرینی که امام دربارۀ او نموده بود، نتوانست از آن پول بهره ای ببرد و از دنیا رفت.[33]
اوضاع اقتصادی جامعه عصر امام کاظم(ع)
دوران امامت امام کاظم(ع) مقارن با دوران خلافت عبّاسی اول بود و آن امام با چهارتن از خلفای عبّاسی به نامهای منصور، مهدی، هادی و هارونالرشید هم عصر بوداین دوران را باید دوران اقتدار و ثبات خلافت عبّاسی دانست. خلفای عبّاسی در این عصر کوشیدند تا در مناطق گسترده تحت قلمرو خود، که حاصل فتوحات قبلی مسلمانان بود، ثبات و امنیت ایجاد کنند.
در این دوره، علم، فرهنگ و هنر تعالی پیدا کردند و اقتصاد رونق یافت و نسبت به دورههای قبل، سطح رفاه جامعه بالاتر رفت.
عوامل مهم که باعث رشد اقتصادی در این دوره شدند عبارتند از:
ـ تسلط مسلمانان بر سرزمینهای طلاخیز زیرنفوذ دولتهای بیزانس و ساسانی؛
ـ خراج و جزیه فراوانی که اهل ذمّه به دولت عبّاسی پرداخت میکردند؛
ـ زکات، خمس و مالیاتهای هنگفت دولتی که از کشاورزان و پیشهوران و سایر اصناف دریافت میشدند.
جدولهای مالیاتی دولت عبّاسی نمود آشکاری است از مقادیر سرشار ثروتهایی که به دست عبّاسیان میرسیدند. [34]
به گفته مسعودی، مجموعه اموالی که منصور به زور از مردم گرفته بود بالغ بر 600 میلیون درهم و 400میلیون دینار بود.
او این اموال را به نام «بیتالمال» در محل مخصوص نگهداری میکرد و نام صاحب هر مال را بر روی آن مینوشت
در دوران هارونالرشید، درآمد سرانه دولت به بالاترین حد خود رسید که تا آن زمان این مقدار برای هیچ حاکم مسلمانی سابقه نداشت.
سیره اقتصادی امام کاظم (ع)
الف. سیره امام کاظم (ع) در تولید
1. تلاش در عرصه تولید:
امام کاظم (ع) میفرماید: «اِنّ اللّه ـ عزّوجلّ ـ لِیبغضُ العبدَ النوّامَ الفارغَ»؛45 خداوند از فرد پرخواب و بیکار متنفّر است.از اینرو، به یکی از یارانش، که کاسب و فروشنده بود، میفرماید: «اُغدُ الی عزِّک»؛[35] صبح زود به سوی عزّت خود بشتاب. منظور حضرت همان کسب و تجارت است.
عزّت انسان در سایه تلاش او در جهت تولید به دست میآید. در روایتی دیگر، امام ارزش کار را اینگونه بیان کردند: «مَن طَلَب هذا الرزقَ مِن حِلّه لِیعودَ بِه علی نَفسِهِ و عیالِه کانَ کالمجاهدِ فی سبیلِ اللّه»؛[36]
هر کس در طلب روزی از راه حلال اقدام کند تا خود و خانوادهاش را تأمین نماید مانند کسی است که در راه خدا جهاد کرده است.
از اینرو، امام کاظم (ع) با تمام مشکلات و مسئولیتهای طاقتفرسای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی خود، در عرصه کار و تلاش اقتصادی کوشا و فعّال بود و ـ همانگونه که ذکر شد ـ در کنار کارگران و غلامان به کشاورزی میپرداخت و به آن افتخار میکرد.
2. برنامهریزی در امور اقتصادی:
امام کاظم (ع) در مورد برنامهریزی و مدیریت زمان و نقش آن در زندگی انسان میفرماید: «اجتهدوا فی اَن یکون زمانکم اربعَ ساعاتٍ: ساعةٌ لمناجاةِ اللّه و ساعةٌ لامرار معاشٍ و ساعةٌ لِمعاشرةِ الاخوانِ و الثُقّات الذینِ یَعرفونَکم عُیوبَکم و یَخلصونَ لَکم فی الباطنِ و ساعةٌ تخلونُ فیها للذّاتکِم فی غیر محرَّمٍ و بهذهِ الساعةِ تقدرونَ علی الثلاثِ ساعاتٍ... .» [37]امام هرگونه توسعه اقتصادی و پیشرفت در تولید را تأیید نمیکند، بلکه محور فعالیتهای اقتصادی را قانون شرع معرفی میکند و هرگز از دایره احکام و موازین شرع خارج نمیشد.
امام کاظم(ع) به یکی از یاران خود میفرماید: «یا داود اِنَّ الحرامَ لا نمی و اِن نَمی لَم یُبارَک فیه و ما انفَقهُ لَم یُوجر علیه و ما خلفّهَ کان زادهُ اِلی النّارِ»؛[38]
ای داود، حرام رشد و توسعه نمییابد و اگر رشد یافت، برکت در او نیست و هر چه از آن انفاق شود، اجر داده نمیشود و هر چه از آن باقی بماند، وسیلهای است برای رفتن انسان به جهنم.
(در بخش اصلاحات اقتصادی امام و مبارزه با مفاسد اقتصادی، نمونههایی از سیره عملی امام در اهمیت دادن به عوامل صحیح و مشروع تولید بیان خواهند شد).
4. حمایت از تولیدکنندگان:
شخصی میگوید: در نزدیکی مدینه صیفیکاری داشتم. موقعی که فصل برداشت محصول نزدیک شد، ملخها آن را نابود کردند.من خرج مزرعه را با پول دو شتر بدهکار بودم. نشسته بودم و فکر میکردم، ناگاه امام موسیبن جعفر(ع) را دیدم که در حال عبور از آنجا بود و مرا دید، فرمود: چرا ناراحتی؟
عرض کردم: به خاطر اینکه ملخها کشاورزی مرا نابود کردهاند. حضرت فرمود: چه قدر ضرر کردهای؟ عرض کردم:
یکصد و بیست دینار با پول دو شتر، حضرت به غلام خود فرمود: یکصد و پنجاه دینار به او بده، سی دینار سود به اضافه اصل مخارج و دو شتر هم به وی تحویل بده.
آن مرد میگوید: وقتی این کمک را تحویل گرفتم، عرض کردم: وارد زمین شوید و در حق من دعا کنید. حضرت وارد زمین شد و دعا نمود.
سپس از رسول خدا(ص) نقل کرد و فرمود: «تمسّکوا ببقایَا المصائِب»؛ از بازماندگان مشکلات محکم نگهداری کنید. [39]
5. دفاع و حفاظت از حقوق مالی خود:
در زندگانی امام کاظم (ع) موارد متعددی یافت میشوند که امام از حق مسلّم مالی خود دفاع و حفاظت کرد و آن را از غاصبان مطالبه نمود.زمانی امام کاظم (ع) بر مهدی عبّاسی وارد شد و دید که او ردّ مظالم میکند. امام نزد او آمد و پرسید: چرا آنچه را از راه ستم از ما گرفته شده است، برنمیگردانی؟ مهدی پرسید: آن چیست؟
امام ماجرای فدک را توصیف کرد. مهدی گفت: حدود آن را مشخص کن تا برگردانم. امام حدود فدک را به تفصیل بیان کرد. خلیفه گفت:
«هذا کثیر، فانظُر فیه»؛ یعنی این مقدار زیاد است، درباره آن فکر میکنم. [40] طبیعی بود که مهدی عبّاسی چنین کاری را انجام ندهد؛
زیرا افزون بر آنکه او محکومیت کسانی را که مانع از بازگرداندن فدک به اهلبیت شده بودند، میپذیرفت، واگذاری آن به امام میتوانست امکانات مالی فراوانی را در اختیار امام قرار دهد که این به نفع حکومت نبود.
نظیر این جریان در زمان هارون نیز تکرار شد و حضرت فدک را مطالبه نمود و هارون از دادن آن خودداری کرد. در مورد دیگری هارون امام را به دربار خود احضار کرد.
امام او را مورد سرزنش و توبیخ قرار داد که چرا سادات و هاشمیان و شیعیان را فراموش کردهای و حقوق آنها را پرداخت نمیکنی؟[41]
علاوه بر این موارد، چند مورد جزئی دیگر نیز در تاریخ زندگانی امام کاظم (ع) ثبت شدهاند که نشان میدهند امام بر حفظ اموال خود حسّاس بود و از غصب اموالش توسط افراد جلوگیری میکرد
ب. سیره امام کاظم (ع) در مصرف
در این بخش، به مهمترین موارد مصرف، که همواره مورد ابتلای انسانها هستند و از شاخصههای اقتصادی افراد محسوب میشوند اشاره میشود تا معلوم گردد امام کاظم (ع) چگونه مصرف میکرد:1. لباس:
در مورد لباس و پوشش امام کاظم (ع) روایات متعددی وجود دارند:ـ یونس میگوید: ابوالحسن(ع) را دیدم که طیلسان آبی پوشیده بود. [42]«طیلسان» پارچهای بوده که بر شانهها میانداختند و از آنها مانند باشلقی که به پشت افکنند، آویزان میشد. طیلسان گویا بلند بود که سر و شانهها و پشت را به گونه ردا میپوشاند.
با آنکه طیلسان نشانه قاضیان و فقیهان بود، اما مردم دیگر هم از آن بهره میگرفتند. [43]
سلیمان بن رشید از پدرش نقل میکند که ابوالحسن(ع) را دیدم که درّاعه (بالاپوش) سیاه و طلیسان آبی پوشیده بود. [44]
«دراعه» روپوش گشادی است با آستینهای باز شده از جلو و بیشتر آن را از ابریشم میبافتند و با سوزندوزی متکلّفی میآراستند. [45]
محمدبن علی میگوید: ابوالحسن(ع) را دیدم که قلنسوه (کلاوه سرپوش) پوشیده بود و ابریشمی با آستری از جنس سور به تن داشت. [46]
ابن ابی الحدید نیز در توصیف امام کاظم (ع) مینویسد: «و أین انتم عن موسی بن جعفرِ بن محمّد و أین انتم عَن علی بن موسی الرضا لابسُ الصوفِ طولَ عمرِه مع سعةِ اموالِه و کثرةِ ضیاعهِ غلاتِه».[47]
این گفتار ابن ابیالحدید که امام کاظم (ع) و امام رضا(ع) را پوشنده لباسهای پشمینه و صوفیانه در طول عمرشان معرفی میکند با بسیاری از روایات تاریخی دیگر ـ که پیشتر ذکر شدند ـ در تعارض است،
ضمن اینکه ابن ابیالحدید اذعان دارد که امام در وضعیت مالی و اقتصادی مناسبی به سر میبرد؛ مزارع و باغهای فراوان داشت و صاحب اموال بود، ولی لباسهای فقیرانه میپوشید!
2. مرکب:
روایات تاریخی نشان میدهند که آن حضرت از مرکبهای گوناگونی استفاده میکرد، اما عمدتا مرکب سواری ایشان، قاطر بود که در آن زمان مرکب متوسطی محسوب میشد.ـ زمانی که هارون الرشید از حج برمیگشت، برخی از بزرگان و رجال مدینه به استقبال او رفتند. امام کاظم (ع) نیز همراه ایشان بود و سوار بر قاطری بود.
ربیع نزد امام رفت و گفت: این چه مرکبی است که با آن به استقبال خلیفه آمدهای؟ (منظور او این بود که در این شرایط، باید از مرکب مجلّلتری استفاده میکردی.) امام در جواب فرمود:
خوبی قاطر آن است که سوارش نه در خویشتن کبر و نخوت احساس میکند و نه زبونی و مذلّت و بهترین امور حد وسط آنهاست. [48]
حمّاد بن عثمان میگوید: امام کاظم (ع) را دیدم که از مروه برمیگشت، در حالی که سوار قاطری بود... . [49]
ابن طیغور متطبّب میگوید: امام کاظم (ع) از من پرسید:
چه مرکبی سوار میشوی؟ گفتم: الاغ. فرمود: آن را چند خریدهای؟ گفتم: سیزده دینار. امام فرمود: این اسراف است که الاغی را به سیزده دینار خریدهای و اسب باری غیراصیل (برذون) را رها کردهای. گفتم:
خرج برذون از خرج الاغ بیشتر است. حضرت فرمود: آن مقدار آذوقه که الاغ را کفایت میکند برذون را نیز کافی است.
مگر نمیدانی کسی که مرکبی را آماده کرده است تا به وسیله آن امور ما را اجرا کند و دشمنان ما را پریشان سازد در حالی که منسوب به ماست (شیعه ماست)،
خداوند رزقش را بر او گسترده میسازد و به او شرح صدر میدهد و به آرزویش میرساند و علاوه بر این، آن مرکب کمک خوبی برای حوایج او خواهد بود.
3. منزل:
امام کاظم (ع) در شهر مدینه صاحب منزل بود، ولی متأسفانه روایتهای تاریخی چندان گزارش دقیق و تصویر روشنی از وضعیت منزل امام به دست نمیدهند.اساسا مورّخان به توصیف و تبیین قصرهای با شکوه و مجلل خلفای عبّاسی بیشتر راغب بودهاند تا به بیان منزل کوچک و محقّر ائمه بزرگوار شیعه:.
از اینرو، کمتر گزارشی از جزئیات زندگی امامان برای ما نقل شده است، در حالی که اخبار دقیق و جزئی فراوانی حتی از اندرونی و حرمسرای سلاطین در دست هستند.
با این همه، در چند روایت به وضع منزل امام اشاره شده است:ـ حسن بن زیّات میگوید: نزد ابوالحسن(ع) رفتم، در حالی که حضرت در اتاقی که با پرده و فرش آراسته شده بود، حضور داشت.
فردای آن نزد ایشان رفتم. حضرت در اتاقی بود که در آن جز سنگریزه و شن نبود. آنگاه امام نزد من آمد، در حالی که جامهای خشن پوشیده بود.
حضرت، که گویا از تعجب من آگاه شده بود، فرمود: اتاقی که دیروز دیدی اتاق من نبود، اتاق همسرم بود. [50]
ـ محمّد بن عیسی از ابراهیم بن عبدالحمید نقل میکند که نزد امام کاظم (ع) رفتم در اتاقی که حضرت در آن نماز میخواند، چیزی جز سبد (از لیف خرما) و قرآن و شمشیری که به دیوار آویزان بود، قرار نداشت. [51]
ـ معمّر بن خداد میگوید: امام کاظم (ع) خانهای خرید و به غلام خود دستور داد تا به آن خانه نقل مکان کند و فرمود: خانه تو کوچک و تنگ بود.
او به امام عرض کرد: آن خانه برای پدرم بود و من به همان اکتفا کرده بودم. امام فرمود: اگر پدر تو نادان بود تو لازم نیست مثل او باشی. [52]
ـ حسین بن عثمان روایت میکند که آن حضرت را دیدم که ساختمانی ساخت، سپس آن را خراب کرد. [53]
4. غذا:
روایاتی که در مورد غذای آن حضرت نقل شده، حاوی نکات ارزشمندی است؛ از جمله اعتدال و میانهروی در مصرف غذا، توجه به فایده و کیفیت غذا، استفاده صحیح و به موقع از غذاها، شیوه استفاده و نگهداری غذا، علاقه نشان دادن به نوع خاصی از غذا و... .ـ لقانی میگوید: امام کاظم (ع) را در مکّه دیدم که شخصی را فرستاد تا برایش گوشت گاو بخرد، سپس امام گوشتها را تکه تکه کرد و خشکاند تا کمکم از آنها استفاده کند. [54]
ـ در روایت محمّدبن بکر نیز آمده است که وقتی برای گرفتن کمک مالی نزد امام در مزرعهاش رفتم حضرت از من با گوشت خشک تکه تکه شده پذیرایی کرد. [55]
ـ موفق مدینی از پدرش نقل میکند که روزی نزد امام کاظم (ع) رفتم، امام مرا برای نهار نزد خود مهمان کرد. موقعی که سفره غذا را آوردند، بر سر سفره سبزی نبود.
امام شروع به خوردن نکرد و به غلام خود فرمود: آیا نمیدانی که من بر سر سفرهای که سبزی نباشد غذا نمیخورم. سپس به غلامش فرمود سبزی بیاورد. غلام سبزی آورد، آنگاه امام شروع به خوردن کرد. [56]
ـ معتب میگوید: روزی امام کاظم (ع) به من فرمود: برایم ماهی تازه تهیه کن؛ چون تصمیم دارم حجامت کنم. معتب میگوید:
ماهی را خریدم و نزد امام آوردم. امام فرمود: بخشی از آن را بپز و بخش دیگر آن را کباب کن. سپس امام نهار و شام خود را از آن تناول کرد. [57]
ـ یونس بن یعقوب میگوید: امام کاظم (ع) را دیدم که تره را در آب میشست و میخورد. [58]
(در روایات دیگری نیز از امام نقل شده است که امام سبزی و میوه را در برنامه غذایی خود گنجانده بود که به خاطر اختصار از ذکر آن خودداری میشود.)
ـ فضل بن یونس میگوید: روزی مهمان امام کاظم (ع) بودم، ظرف غذایی آورد و نان را زیر آن ظرف گذاشته بودند. حضرت با مشاهده این وضع، فرمود:
نان را گرامی بدارید و آن را زیر ظرف قرار ندهید! سپس به غلام خود فرمود تا نان را از زیر ظرف خارج کند. [59]
ـ موسی بن بکر میگوید: امام کاظم (ع) بسیاری از اوقات، پیش از خوابیدن شرینی (شیرینی طبیعی) تناول میکرد و میفرمود:
اگر کسی ده درهم داشته باشد و با آن شیرینی بخرد، اسراف نکرده است [60] و میفرمود: «نحنُ نحبُّ الحلو»؛[61] ما شیرینی را دوست داریم.
نقل است که امام کاظم (ع) هیچگاه بدون خوردن شام نمیخوابید؛ حتی اگر به خوردن یک لقمه غذا هم بود، شام را ترک نمیکرد و میفرمود: «اِنَّه قوّةٌ لِلجسمِ».[62]
5. عطر و زینت:
حسن بن جهم میگوید: نزد ابوالحسن(ع) رفتم. آن حضرت صندوقچهای نزد من آورد که در آن مشک بود و فرمود:بردار، من مقداری از آن را برداشتم. امام دوباره به من تعارف کرد که بردار و لباسهایت را معطّر کن. من دوباره مقدار کمی از آن برداشتم و به جامه خود زدم. باز امام فرمود:
بردار و لباست را معطّر کن. آنگاه فرمود: امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «لا یأبی الکرامةَ الاّ حِمارٌ»؛[63]
کرامت و بخشندگی را رد نمیکند، مگر الاغ. عرض کردم منظور از «کرامت» چیست؟ فرمود: عطر، پشتی و چند چیز دیگر.
ـ نیز از حسن بن جهم نقل است که برای امام کاظم (ع) صندوقچهای که در آن عطر و مشک بود و از آبنوس بود، آوردند که در آن جعبههایی از عطر قرار داشت که مخصوص زنان بود. [64]
ـ موسی بن بکر میگوید: امام کاظم (ع) را دیدم که با شانهای از جنس عاج موهایش را شانه میکرد و آن شانه را من برای او خریده بودم. [65]
از حسن بن جهم نقل است که بر امام کاظم (ع) وارد شدم، در حالی که دیدم حضرت با رنگ سیاه خضاب کرده بود. [66]
علی بن مهران میگوید: نزد امام رفتم، دیدم آن حضرت انگشتری در دست دارد که نگین آن از فیروزه است و روی آن نقش «للّه الملک» بود. [67]
6. غلامان:
از جمله مصارف عادی و معمولی در عصر امام کاظم(ع) خرید غلام و کنیز بود که عمدتا اسرای جنگی بودند. امامان نیز گاه از بازار بردهفروشان غلامان و کنیزانی خریداری میکردند.و پس از یک دوره تعلیم و تربیت اسلامی، آنها را آزاد میکردند و گاه بدون آنکه آنها را نگه داری کنند، آزاد میکردند.
آزادسازی بردگان سیره و سنّت همه معصومان بود و اسلام به این امر بسیار سفارش نموده است.
ابن ابیحمزه میگوید: نزد امام کاظم (ع) بودم، سی نفر غلام حبشی برای حضرت خریده بودند و نزد حضرت آوردند.
یکی از غلامان با زبان خود سخنی گفت و امام (ع) با همان زبان به او پاسخ داد. غلام تعجب کرد و همه آنها که حضور داشتند نیز تعجب کردند
. امام به آن غلام فرموده بود: «من پولی در اختیار تو میگذارم، به هر یک از غلامان هر ماه سی درهم پول بده.» [67]
نکته جالب توجه در این روایت تعیین مقرّری و مزد برای غلامان است که در آن زمان کمتر کسی این کار را انجام میداد و این بیانگر نوع نگرش امام به مسئله بردگان بود.
ـ هشام بن احمر روایت کرده است که تاجری از غرب وارد مدینه شد و کنیزانی برای فروش با خود آورده بود. امام موسیبن جعفر(ع) یکی از آنها را خریداری کرد و امام علیبن موسیالرضا(ع) از او متولد شد.
ـ نکته دیگر آنکه همه یا بیشتر همسران امام موسی کاظم (ع) کنیز بودند.
7. اکرام و اطعام:
آنچه در اسلام بیش از خوردن اهمیت دارد، خوراندن و اطعام کردن است. به مسلمانان توصیه شده است تا به مناسبتها و بهانههای گوناگون سفره اطعام خود را برای دیگران پهن کنند.بارزترین تجلّیگاه سخاوت و کرامت ائمّه اطهار(ع) اطعام و اکرام آنهاست که سیره همیشگی ایشان بوده.
امام موسی بن کاظم (ع) به مناسبت تولد یکی از فرزندان خود ولیمهای ترتیب داد. در این ولیمه سه روز تمام مردم مدینه را غذا داد
(نوع غذایی را که حضرت ولیمه داد فالوذج ذکر کردهاند که حلوایی بوده که با آرد و آب و عسل تهیه میشده.)
ظرفها را در مساجد و بازار میگذاشتند و هر کس هر چه مایل بود تناول میکرد. به حضرت اعتراض کردند، حضرت در جواب فرمود:
خداوند هر چه به پیامبران دیگر داده است به حضرت محمد(ص) هم داده، و اضافه نیز داده است، به سلیمان(ع) فرمود:(هذا عطاؤُنا فامنُن او اَمسِک بغیرِ حسابٍ) (ص: 39) و به حضرت محمّد(ص) فرمود: (وَ ما آتاکُم الرّسولُ فخذوهُ و مانَهاکُم عَنه فانتَهوا) (حشر: 7) [68]
آیا این سفره سادهای که برای عموم مردم بدون هیچ تبعیض و تفاوتی پهن شده با سفرههای رنگین و پر زرق و برق خلفای عبّاسی، که تنها برای چاپلوسان و مادحان و درباریان پهن میشد، قابل مقایسه است؟
پی نوشت:
1.علامه حلی، مختلف الشیعه، ۱۴۱۳ق، ص۲۰۶-۲2.جمعی از نویسندگان، درآمدى بر اقتصاد اسلامی، تهران، سمت، ۱۳۷۲، ص۱۰۴٫
3.:شیخ طوسی، الجمل و العقود فی العبادات، ص۱۰۶؛ موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، فرهنگ فقه فارسی، زیر نظر آیةاللّه سید محمود هاشمى شاهرودى، ج۱۷ ص۷۳۳.
4.طوسی، جمل العقود، ص۱۰۶.
5.برای روایات، نگاه کنید: حر عاملی، وسائل الشیعه،ج۴، ص۳۶۴؛ برای بررسی آیه، نگاه کنید: سیوری، کنز العرفان، ج۱، ص۲۵۴؛ برای فروع فقهی، نگاه کنید: محقق حلی، قاطعة اللجاج، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۴؛ نجفی، جواهر، ج۱۶، ص۱۱۵.
6.نگاه کنید: مشکینی، مصطلحات الفقه، ص۹۶.
7. سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه(ع)، محمدرضا جباری، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)، قم، 1382ش، ج 1، ص 280.
8. اختیار معرفة الرجال، شیخ طوسی، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، تهران، 1348ش، ص467.1.
9. عیون اخبارالرضا(ع)، شیخ صدوق، مکتبة الحیدریة، نجف، 1385ق، ج 1، صص 91-92.
10. الغیبة، شیخ طوسی، مؤسسةالمعارف الاسلامیة، قم، 1411ق، ص 347.
11. اصول کافی، ج 2، ص 87.
12.بحار الانوار، ج 48، ص 115.
13. حیاة الامام موسی بن جعفر(ع)، باقر شریف قرشی، نشر اسلامیة، قم، چاپ اول، 1389ق، ج 1، ص 152.
14. شرح نهج البلاغه، هبة الله بن ابی الحدید، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1404ق، ج 7، ص 215.
15. الارشاد، شیخ مفید، مؤسسه آل البیت، قم، 1416ق، ج 2، ص 244.
16. الکافی، ج 7، صص 47-48.
17. عیون اخبار الرضا(ع)، ص 28.
18. اختیار معرفة الرجال، شیخ طوسی، دانشگاه الهیات، مشهد، چاپ اول، ص 433؛ سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، 1380ش، ص 456.
19. بحار الانوار، ج 48، ص 122.
20.همان: «واللّهِ لولا اَنّی اری اَن اَتزوّجَ بِها مِن عزّاب بنی طالبٍ لئلا ینقَطعَ نسلَهُ ابدا ما قبلتُها».
21. محمد/ 22.
22. زندگانی حضرت امام موسی کاظم(ع) (ترجمه جلد 48 بحار الأنوار)، مترجم: موسی خسروی، نشر اسلامیة، قم، ص 124.
23.همان.
24. اختیار معرفة الرجال، ص 434.
25. الارشاد، ج 2، ص 231.
26.همان: «أَنَّ أَبَا الْحَسَنِ (ع) کانَ یصِلُ بِالْمِائَتَی دِینَارٍ إِلَی الثَّلَاثِمِائَةِ دِینَارٍ وَ کانَتْ صِرَارُ أَبِی الْحَسَنِ موسَی مثَلًا.»
27. زندگانی امام کاظم(ع)، مصطفی زمانی، عصر ظهور، قم، چاپ اول، 1378ش، ص 32.
28. بحار الانوار، ج 48، ص 108:
29. زندگانی امام کاظم(ع)، مصطفی زمانی، ص 43.
30. حیاة الامام موسی بن جعفر(ع)، ج 1، ص 152.
31.کشف الغمة، ج 2، ص 758.
32. مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، مکتبة الحیدریه، نجف، چاپ اول، 1385ق، ص 332.
33. شیخ مفید، همان، ج 2، ص238.
34.صباح ابراهیم الشیخلی، پیشین، ص13.
35. عزیزاللّه عطاردی، مسند الامام الکاظم(ع)، مشهد، کنگره جهانی امام رضا(ع)، 1409ق، ج 2، ص359.
36. همان، ص42.
37. حسین بن شعبه حرّانی، تحف العقول، ترجمه احمد جنّتی، تهران، علمیه اسلامیه، ص 481.
38. جعفر الهادی، پیشین، ص 293.
39. خطیب بغدادی، پیشین، ج 15، ص16.
40. محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص 156.
41. همان، ص131.
42. محمّد مناظر احسن، زندگی اجتماعی در حکومت عبّاسیان، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران، علمی ـ فرهنگی، 1369، ص61.
43. محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 6، ص648.
44. عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص49.
45. محمّد مناظر احسن، پیشین، ص54.
46. عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص41.
47. ابن ابیالحدید، پیشین، ج 15، ص273.
48. شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص234.
49. محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 8، ص86.
50. عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص28.
51. محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص100.
52. محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 6، ص525.
53. عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص 40.
54. همان، ص68.
55. محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص102.
56. عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص81.
57. همان، ص77.
58. محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج 6، ص341.
59. همان، ص304.
60. همان، ص64.
61. همان.
62. همان، ص 288.
63. همان، ص512.
64. همان، ص515.
65. همان، ص488.
66. عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص24.
67. محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 6، ص 472.
68. قطبالدین راوندی، پیشین، ج 1، ص312.
منابع:
http://www.imam-khomeini.ir/fa/n22455امام کاظم (ع) و آرمان تشکیل حکومت اسلامی
https://www.emamsadegh.irبخشش ها و انفاق های مالی امام کاظم علیه السّلام
https://ensani.ir/fa/article/68874سیمای اقتصادی امام هفتم(ع)
https://fa.al-shia.orgاموال و دارایی هاى امام موسی کاظم (ع)
https://hawzah.net/fa/Article/View/105787
https://fa.wikishia.net/view/انفال
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}