قرآن و روایات حق تنبیه همسران را با چه شرایط و روشی برای شوهر بیان فرموده است؟
قرآن و روایات حق تنبیه همسران را با چه شرایط و روشی برای شوهر بیان فرموده است؟ اسلام در مورد تنبیه زن چه توصیه هایی دارد؟
مقدمه:
آیاتی از قرآن حق تنبیه را با شرایط خاص و روش خاص برای شوهر قرار داده است. قطعا تشریع این حق برای قدرت نمائی و تحت فشار قرار دادن همسر نیستبلکه بدان منظور است که مرد بتواند همسرش را از رفتن به جاهای غیرمناسب باز دارد و در حفظ و صیانت او اقدام نماید .
مقصود از «اضربوهن» در سوره نساء، [۱] زدن است؛ نه ادب نمودن؛ و با تتبعی که در تفاسیر به عمل آمد، هیچ کدام از مفسران «واضربوهن» را به ادب نمودن معنا نکردهاند؛
گرچه هدف از تمام مراحل سهگانه ـ اعم از موعظه، ترک همخوابگی و زدن ـ تأدیب میباشد، ولی این موضوع دلیل نمیشود که در معنای «واضربوهنَّ» تصرف نماییم.
طبق صریح آیه شریفه، مدیریت خانواده به مرد محول شده است. مدیر و سرپرست خانواده در قبال همسری که وظیفهنشناس و ناشزه شده است، مسئولیت دارد که خداوند تبارک و تعالی مراحلی را برای تنبیه زن به مردان پیشنهاد میدهد.
بنابراین باید در مرحله اول، قیومیت برای مرد ثابت شود و بعد از اثبات آن براساس ضوابط مدیریت، در برابر زنان نافرمان اعمال مدیریت نماید.
قرآن و روایات حق تنبیه همسران را با چه شرایط و روشی برای شوهر بیان فرموده است؟
سرپرستی مردان
سرپرستی در نظام خانواده به عهده مردان است: («الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ۚ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ ۚ وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ ۖ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا ۗ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًامردان سرپرست و خدمتگزار زنان هستند...؛ [2]مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است به واسطه آن برتری که خدا برای بعضی بر بعضی مقرر داشته و هم به واسطه آنکه مردان از مال خود نفقه دهند، پس زنان شایسته مطیع شوهران و در غیبت آنان حافظ (حقوق آنها) باشند.
از آن رو که خدا هم (حقوق زنان را) حفظ فرموده است. و زنانی که از نافرمانی آنان (در حقوق همسری) بیمناکید باید نخست آنان را موعظه کنید.
و (اگر مطیع نشدند) از خوابگاه آنان دوری گزینید و (اگر باز مطیع نشدند) آنان را به زدن تنبیه کنید، چنانچه اطاعت کردند دیگر راهی بر آنها مجویید، که همانا خدا بزرگوار و عظیم الشأن است.
زیرا خانواده یک واحد کوچک اجتماعی است و همانند یک اجتماع بزرگ باید رهبر و سرپرست واحدی داشته باشد و اینکه هر اجتماعی ـ خواه کوچک و خواه بزرگ ـ نیاز به رهبری و مدیریت دارد، امری فطری و غریزی است.
و پیدایش مدیریت فطری از همینجا آغاز میشود و در بازی بچههای نابالغ و در زندگی حیوانات، خود به خود یکی جلودار میشود.
و اینجا نیز در قرآن که مردان را مدیر خانواده قرار داده است، تأیید و امضای همان حکم تکوینی و فطری است و علاوه بر این دلیل، در دنیای امروز پیش از هر زمان این مسئله محسوس است.
که اگر هیئتی (حتی یک هیئت دو نفری) مأمور انجام کار میشود، حتماً باید یکی از آن دو رئیس و دیگری معاون یا عضو باشد؛ و گرنه هرج و مرج در کار آنها پیدا میشود.
دلیل سرپرستی مردان
دلیل سرپرستی مردان بر خانواده، به خاطر وجود خصوصیاتی در مرد است؛ مانند ترجیح قدرت تفکر او بر نیروی عاطفه و احساسات (برعکس زن که از نیروی سرشار عواطف بیشتری بهرهمند است).و دیگری داشتن بنیه و نیروی جسمی بیشتر که با اولی بتواند بیندیشد و نقشه طرح کند و با دومی بتواند از حریم خانواده خود دفاع کند.
به علاوه، تعهد مرد در برابر زن و فرزندان، نسبت به پرداختن هزینههای زندگی و پرداخت مهر و تأمین زندگی آبرومندانه همسر و فرزند، این حق را به او میدهد که وظیفه سرپرستی بر عهده او باشد که در آیه این انگیزه اخیر اشاره شده است.
این سرپرستی به خاطر تفاوتهایی است که خداوند از نظر آفرینش، روی مصلحت نوع بشر، میان آنها قرار داده، نه اینکه سپردن این وظیفه به مردان، دلیل بالاتربودن شخصیت انسانی آنها است .
و نه سبب امتیاز آنها در جهان دیگر؛ زیرا این صرفاً بستگی به تقوا و پرهیزکاری دارد و دلیل سپرده شده این وظیفه به مردان، به علت تفاوتهایی است که در خلق و آفرینش آنها وجود دارد.
و علت دومش هم در قسمت بعدی آیه آمده است که («...و بما انفقوا مِنْ اموالهم»)؛ این سرپرستی به خاطر تعهداتی است که مردان در مورد انفاقکردن و پرداختهای مالی در برابر زنان و خانواده بر عهده دارند.
وظایف مرد در برابر زن نافرمان
اما در مورد زنان متخلف که از وظایف خود سرپیچی میکنند، خداوند تبارک و تعالی در آیه شریفه برای مردان که مدیر خانه هستند، وظایف و مراحلی را پیشنهاد داده است .و مرد با توجه به اینکه باید این مراحل را به ترتیب اجرا کند و مشفقانه و کریمانه باشد، نه از روی کینه و عداوت و دشمنی، باید قصدش این باشد که زن را به آغوش خانواده باز گرداند.
و او را از نشوز و نافرمانی باز دارد (چنانچه اگر مرد در اجرای وظایف اسلامی خانوادگی و در تعهد سرپرستی خود از طریق عدل و انصاف عدول کند، حکومت اسلام حق مجازات او را دارد).
چرایی تنبیه همسر
ممکن است ایراد کنند که چگونه اسلام به مردان اجازه داده که در مورد زنان متوسل به تنبیه بدنی شوند؟!جواب این ایراد با توجه به معنی آیه و روایاتی که در بیان آن وارد شده و توضیح آن در کتب فقهی آمده است و همچنین با توضیحاتی که روانشناسان امروز میدهند چندان پیچیده نیست زیرا:
اولا آیه، مسئله تنبیه بدنی را در مورد افراد وظیفه نشناسی مجاز شمرده که هیچ وسیله دیگری در باره آنان مفید واقع نشود، .
و اتفاقا این موضوع تازهای نیست که منحصر به اسلام باشد، در تمام قوانین دنیا هنگامی که طرق مسالمت آمیز برای وادار کردن افراد به انجام وظیفه، مؤثر واقع نشود، متوسل به خشونت میشوند،
نه تنها از طریق ضرب بلکه گاهی در موارد خاصی مجازاتهایی شدیدتر از آن نیز قائل میشوند که تا سرحد اعدام پیش میرود.
ثانیا" تنبیه بدنی" در اینجا- همانطور که در کتب فقهی نیز آمده است- باید ملایم و خفیف باشد بطوری که نه موجب شکستگی و نه مجروح شدن گردد و نه باعث کبودی بدن.
ثالثا روانکاوان امروز معتقدند که جمعی از زنان دارای حالتی بنام "مازوشیسم" (آزارطلبی) هستند و گاه که این حالت در آنها تشدید میشود.
تنها راه آرامش آنان تنبیه مختصر بدنی است، بنا بر این ممکن است ناظر به چنین افرادی باشد که تنبیه خفیف بدنی در موارد آنان جنبه آرام بخشی دارد و یک نوع درمان روانی است.
مسلم است که اگر یکی از این مراحل مؤثر واقع شود و زن به انجام وظیفه خود اقدام کند مرد حق ندارد بهانه گیری کرده، در صدد آزار زن برآید، لذا به دنبال این جمله میفرماید:
فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا: " اگر آنها اطاعت کنند به آنها تعدی نکنید" [3]
مراحل تنبیه در آیه شریفه
خداى تعالى فرمود:وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا [4]1- موعظه
موعظهکردن: «فعظوهن»؛ زنانی را که از طغیان و سرکشی آنها میترسید، موعظه کنید و پند و اندرز دهد، و به این وسیله نتایج اینگونه کارها را برای زنان بیان کنید و آنها را متوجه مسئولیت خود نمایید؛
2- دوری و بیاعتنایی
(«و اهجروهن فی المضاجع»): در صورتی که اندرزهای شما سودی نداد، در بستر از آنها دوری کنید و با این عکسالعمل و بیاعتنایی و به اصطلاح قهرکردن، عدم رضایت خود را از رفتار آنها آشکار سازید. شاید همین واکنش خفیف در روح آنان مؤثر گردد.
3- تنبیه کردن
۳. مرحله سوم، ضرب و زدن است: «واضْربُوهُنَّ»؛ وقتی راههای مسالمتآمیز سود نبخشید (پنددادن و قهرکردن)، معمولاً به خشونت متوسل میشوند.
در این مرحله که تنبیه بدنی است، اسلام سفارش کرده که نباید به مرحله کبودی جسم یا زخمی شدن بدن برسد و این شدت عمل به خرج دادن و متوسل به ضرب شدن، امر پیچیدهای نیست؛
زیرا اصلاً تنبیه بدنی در مورد آن دسته زنان وظیفهنشناس و نافرمان است که هیچ وسیله دیگری مانند موعظه و قهرکردن درباره آنان مفید واقع نشود؛
و البته اگر از دو طریق دیگر (موعظه و هجرت)، درست استفاده شود (نوعاً جز در موارد نادر) مرحله سوم که ضرب باشد، پیش نمیآید. [5]
برخورد اسلام با دوران جاهلیت
گفتهاند که در این آیه نیز تحقیر زن دیده مىشود، به گونهاى متناسب با عهد جاهلى که زن جایگاهى خرد و پست داشته است.ولى با اندک تأمل در کتب تفسیر و سیره و سخنان فقها در این باره روشن مىشود که چنین نیست؛ زن در دوران جاهلیت در سطحى بسیار پایین قرار داشت .
و اسلام، آمد که دست او را گرفته تا به بالاترین مراحل والاى انسانى شایستهاش بالا برد.
اما آیا این دگرگونى اساسى به گونه ناگهانى و بدون چارهاندیشى و مقدمهچینى ممکن بود یا نیاز به زمان و سیر تدریجى داشت، تا این خشونت شعلهور را به ملایمت و مهربانى نرم بدل سازد؛
کارى که پیمودن مسیر دشوار آن، اندکى همراهى با قوم را ایجاب مىکرد تا آگاهسازى آنها ممکن شود یا زمینههاى آگاهى در آنها ایجاد شود و بتوانند به فطرتهاى اصل انسانى خویش بازگشت کنند.
این چنین اسلام در آغاز کار، نسبت به برخى از رسوم ایشان- که سخت بر آنها حکمفرما بود- با ایشان همنوا شد،
و در مسیر این همراهى و همنوایى، دمیدن ساز ملایمت و خشونت گریزى را در خاطر ایشان آغاز کرد تا دلهاشان رام گردد و راه درست را دریابند، تا خود، اندک اندک زشتکارىهایى که پیش از آن به دنبال خود مىکشیدنشان دست بدارند.
برده گیری زن مختص عرب نبوده است
این سیاست و تدبیر را اسلام درباره بسیارى دیگر از رسوم جاهلى که تنها بر عرب نیز حکم فرما نبود، در پیش گرفت که ریشه کن کردن آنها نیازمند فرصت زمانى کوتاه مدت یا دراز مدت و چارهاندیشىهاى اساسى براى این منظور بود.در این مقوله مىتوان مسأله بردهدارى را به عنوان نمونه ذکر کرد که در آغاز با آن همراه شد، زیرا بر جهان آن روز حکمفرما بود.
و برده کالاى تجارى با اهمیتى به حسابمىآمد که رویارویى با آن بدون تمهید مقدمات لازم ممکن نبود،
اما اسلام در برابر آن ایستاد، ولى نه به گونه علنى و صریح، بلکه با خاستگاههاى فراقومى آن مبارزه کرد و راههاى مشروعیت آن را بست،.
به جز راه قدرت یافتن بر محاربان در میدان جنگ را- که تنها شرکتکنندگان در نبرد بر ضد اسلام را شامل مىشد- نه دیگران و نه زنان و کودکان و سالخوردگان را، و به گونه قاطع هر گونه امکان بردهگیرى را منسوخ کرد.
آن گاه افزون بر این، راه را براى آزادسازى بردههاى موجود به شکلهاى گوناگون بازگذاشت که در جاى خود به تفصیل آمده است.
اتخاذ چنین روش و تدبیرى براى ریشه کن کردن عادتهاى حکمفرماى جاهلى را در اصطلاح، «نسخ تمهیدى» زمانبندى شده نامیدهایم. نسخى که زمینههاى آن در صدر اسلام و در عهد پیامبر فراهم شده است.
کفیت کتک زدن زن در اسلام چگونه است.
مسأله قوامیت مرد بر زن نیز در محدوده عام که شامل زدن شدید دردآور زن شود از جمله همین مسائل است.بنابراین اگرچه در قرآن آمده ولى از سوى آورنده شریعت به گونهاى تفسیر شده که تعدیل آن را در آن زمان و ریشه کن ساختن آن را در دراز مدت موجب شود.
الف: با تازیانه و چوب حق زدن ندارید
زدن در آیه به گونه غیر مبرّح تفسیر شده؛ یعنى زدنى که سخت دردآور نباشد که در واقع زدن نیست، بلکه دست کشیدنى است با ظرافت ویژه. از همین رو مقید شده که با تازیانه و چوب و وسیله دیگر نباشد،مگر چوب نازک سواک که انسان با آن مسواک مىزند. این در واقع دلالت آیه را خنثى مىکند و حق تنبیه بدنى و آزار رسانى زن از سوى مرد را یکسره نفى مىکند.
ابن جریر از عکرمه نقل کرده- ذیل آیه- که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «اگر شما را در انجام کار نیک نافرمانى کردند بزنیدشان؛ ولى زدن غیر مبرّح»
و همین روایت را به نقل از حجاج بن مزاحم نیز آورده با این افزونى که غیر مبرّح را به غیر مؤثر تفسیر کرده، یعنى زدنى که تأثیرى در تغییر رنگ پوست بدن حتّى به اندازه سرخ شدن نداشته باشد.
عطا مىگوید: به ابن عباس گفتم: زدن غیر مبرّح چگونه است؟ گفت: با چوب مسواک و مانند آن.
قتاده مىگوید: زدن غیر مبرّح آن است که ناگوار و معیوب کننده نباشد. [6] به همین دلیل شیخ ابوجعفر طوسى مىگوید: اما زدن، بىهیچ خلافى در آن، باید زدن غیر مبرّح باشد.
زدن زن با چوب مسواک
امام باقر علیه السلام فرمود: «با چوب مسواک باید باشد.» [7] قاضى ابن براج طرابلسى (م 481) مىنویسد:اما زدن- در آیه- زدن به منظور تأدیب است، چنان که کودکان را بر کار خطا مىزنند، نباید زدن مُبرّح یا مُزمن یا مُدمى باشد و باید بر جاهاى مختلف بدن تقسیم شود.
و از صورت پرهیز شود و علاوه بر این با چوب مسواک باشد و برخى- از فقهاى عامه- گفتهاند با دستمال پیچیده شده یا درّه باشد و نه با چوب یا تازیانه.» [8]
«مبرّح» به معناى سخت و دردآور است
«مزمن» یعنى معیوب کننده و ناقص کننده است
«مُدمى» یعنى آنچه باعث پیدا شدن خون در سطح پوست شود، حتّى به صورت خراشیده شدن.
«درّه» نیز نوعى تازیانه پارچهاى است که دردآور نبوده و مانند دستمال پیچیده شده است.
کیفیت برخود با زن ناشزه
در جاى دیگر مىگوید: اگر زن بر مرد نشوز کرد (از حقوق زناشویى سرباز زد) جایز است از او در بستر و در سخن گفتن دورى کند.و او را بزند، نه بسان اجراى حد و نه زدن دردآور، و از زدن بر صورتش بپرهیزد و سخن گفتن با او را بیش از سه روز ترک نکند. [9]
در فقه الرضا علیه السلام آمده است: «زدن با مسواک و مانند آن به ملایمت و آرامى.» [10]
زن را با چوب نزنید
در جامع الاخبار صدوق از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل شده که فرمود:در شگفتم از کسى که همسر خود را مىزند حال آن که خود به زدن شایستهتر است. زنان خود را با چوب نزنید که قصاص دارد،
ولى با سختگیرى در خوراک و پوشاک آنان را بزنید تا در دنیا و آخرت آسوده باشید
در حدیث دیگرى فرمود: «سفارش مرا درباره زنان پاس بدارید تا از سختى حسابرسى رهایى یابید، و هرکه سفارش مرا پاس ندارد، چه سخت است وضع او در پیشگاه خداوند.» [11]
این حدیث صراحت دارد که منظور از زدن در آیه تأدیب است، ولى نه با چوبدستى و تازیانه- چنان که با چهارپایان رفتار مىشود- ب.
لکه با ایجاد محدودیت در خوراک و پوشاک و مانند اینها، و این با روش تعدیل در زندگى سازگارتر است.
ب: کتک زننده از بدترین انسانها ست
از زدن زنان چنان به سختى نهى و منع شده است که تخلف کننده را از دایره نیکان امت بیرون شمرده جزو شرار الناس مىشمارد.چنان که در حدیث آمده که زنان بسیارى از همسران اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم گرد خانههاى خانواده پیامبر به شکایت از همسرانشان که زدن آنان را مجاز مىدانستند آمدند، پیامبر فرمود، اینان نیکان شما نیستند. [12]
ابن سعد و بیهقى از امّ کلثوم دختر ابىبکر نقل کردهاند که مردان از زدن همسران نهى شده بودند، پس، از آنان به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم شکایت بردند، پیامبر زدن ایشان را اجازه داد، ولى افزود که «نیکان شما هرگز نخواهند زد».[13]
و در روایت ابن ماجه آمده است، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم روزى صبح هنگام فرمود:
«هفتاد زن گرد خاندان پیامبر جمع شدهاند که همگى شکایت از شوهر خود دارند، پس- بدانید که- ایشان را نیکان خود نمىیابید.» [14]
عبدالرزاق از عایشه از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نقل کرده که فرمود: آیا شرم نمىکند از شما آن که همسر خود را مىزند آن گونه که برده را مىزنند، در اول روز او را مىزند و در پایان روز با او همخوابه مىشود.» [15]
عایشه گفت:«هیچ گاه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم خدمتکارى یا زنى را حتى با دست نزد.» [16]
از هیچ یک از امامان معصوم علیهم السلام یا صحابه اخیار یا تابعان نیک رفتار نقل نشده
که با همسران خود تندى کنند، چه رسد به زدن و سیلى نواختن، بلکه روش آنان، گذشت و بخشش بود؛ چنان که در حدیث امام صادق علیه السلام از پدرش امام باقر علیه السلام گذشت. [17]
ج: تاکید و سفارش به پاسداشت و حرمت زن
سفارشهاى اکید نسبت به زن و پاسداشت حرمت او و جانبدارى از او با بذل توجه و مهربانى و رأفت و رحمت و به دور از خشونت و شدت و حتى سختگیرى درباره اشتباهات و کوتاهىهاى او.در نامه امیرمؤمنان علیه السلام به فرزندش امام حسن علیه السلام آمده است:«فإنّ المرأة ریحانة ولیست بقهرمانة، ولاتعد بکرامتها نفسها ...» [18]
پس همانا زن همچون گل، نازک است و نه سخت تن همچون قهرمانان، و کرامت او را از خود او مگذران.
یعنى او را گرامى بدار و از واسطه کردن دیگرى نزد تو ناگزیرش مساز، باید حرمت خود او نزد تو شفاعتش کند و نه دیگرى.
کلینى نیز چنین روایت کرده است:«چشم او را با پوشش خود بپوش، و او را در کنف حجاب خود بگیر، و با او چنان مکن که خیال شفاعت از دیگران نزد تو را داشته باشد.» [19]
بخشش و بزرگواری در برخورد با زن
نیز کلینى از امام صادق علیه السلام نقل مىکند که از جمله حقوق زن بر شوهر آن است که: «اگر نادانى کرد بر او ببخشد» و فرمود: «زنى نزد امام باقر علیه السلام بود که ایشان را مىآزرد و حضرت بر او مىبخشید».[20]در وصیت امیرمؤمنان علیه السلام به فرزندش، محمد حنفیه مانند وصیّت به امام حسن علیه السلام آمده است با این افزونى: «با او در هر حال مدارا کن و خوش رفتار باش، تا عیش تو صاف گردد».[21]
امام صادق علیه السلام نیز یونس بن عمار را به احسان به همسرش سفارش فرمود. او پرسید احسان چیست؟ فرمود: «خطایش را ببخش».[22]
درمان زن ضعیف
نیز در حدیثى آمده: «ضعف ایشان را با سکوت درمان کنید.»[23]، و در نقل دیگرى: بپوشانید. [24]نیز مىگوید: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «جبرئیل چنان درباره زن مرا توصیه کرد که گمان کردم جز به دلیل گناهى آشکار نمىتوان او را طلاق داد».[25]
صدوق با سند خود از امام صادق علیه السلام نقل مىکند که فرمود: «خداى رحمت کند بندهاى را که میانه خود و همسرش را نیکو کند.
زیرا خداى عزوجل عنان اختیارش را در دست شوهر قرار داده و او را قیّم بر او دانسته است.» [26]
هرکدام بر دیگری حق دارند
قاضى ابن برّاج قوامیت را در اینجا برپاداشتن حقوق واجب زن بر مرد تفسیر کرده و گفته است: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ»[27]؛ یعنى مردان پاداران حقوقى هستند که زنان بر ایشان دارند. [28]و معناى آیه «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»[29]؛ نیز همین است که با آیه دیگر تأکید شده:«وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ»[30]
ابن برّاج مىگوید:«یعنى هریک از آن دو بر دیگرى به همان اندازه حق دارد که دیگرى بر او دارد. و هر دو حق، بر هر دو واجب است.» [31]
ملعون کیست؟
همچنین پیامبر صلى الله علیه و آله کسى را که حقوق همسر خود را ضایع کند و جانب او را رعایت نکند نفرین کرده، فرمود: «ملعون ملعون من ضیّع من یعول.» [32]بهترین شخص نسبت به زن
در حدیث دیگرى فرمود: «همین گناه بس که مردى عیال خود را تباه سازد.» [33] نیز فرمود: «بهترین شما کسى است که براى خانوادهاش بهترین باشد و من بهترین هستم از میان شما براى خانوادهام.» [34]سفارش زن در حجة الوداع
همچنین روایت زیر را ترمذى آورده و صحیحه دانسته و نسائى و ابن ماجه از عمروبن احوص نقل کردهاند که در حجة الوداع همراه پیامبر بود، پس آن حضرت ایستاد و خطبه خواند و از جمله فرمود:«درباره زنان به نیکى سفارش کنید، زیرا نزد شما عوان (سپرده) هستند، بیش از این را نمىتوانید، مگر آن که فاحشهاى آشکار آورند، که در آن صورت در بسترها از ایشان دورى کنید و آنان را بزنید؛ زدنى غیر آزار دهنده.» [35]
عوان نزد شما هستند، یعنى عمرى پیش شما گذرانده و تازگى جوانى را نزد شما از دست دادهاند.
همچنین فرمود: «هر که همسرى مىگیرد باید او را گرامى بدارد.» [36]
همچنین فرمود: «هرکه ما را بسیار دوست مىدارد زنان را بسیار دوست بدارد.» [37]
دوست داشتن نشان ایمان است
در نوادر راوندى آمده است که پیامبر فرمود: «به ما اهل بیت هفت چیز داده شده که به هیچ کس پیش از ما داده نشده بود» و از آن جمله دوست داشتن زنان را برشمرد.در همان کتاب است که پیامبر فرمود: «هرچه ایمان بنده افزون شود محبّت او نسبت به زنان افزون مىشود.» [38]
منظور از محبّت در این گونه احادیث، دلسوزى و خوشرفتارى و مهرورزى و پاسداشت کرامت اوست در مرتبه والاى انسانى که دارد، و هرگز و هیچ گاه نظر به تنها جانب شهوت نیست.
سفارش جبرئیل در مورد زن
در حدیثاستکه زنى بهنام «حولاء» نزدپیامبر صلى الله علیه و آله آمد واز حقمرد بر زن و حق زن بر مرد پرسید، تا آنجا که گفت چه حقى زنان بر مردان دارند؟پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:«برادرم جبرئیل مرا خبر داد، و پیوسته سفارش مىکرد درباره زنان، تا آنجا که گمان بردم مرد حق ندارد به همسرش افّ بگوید، و گفت:
اى محمّد، بپرهیزید خداى عزّوجلّ را درباره زنان، ایشان اسیر دست شما هستند، آنها را بر اساس پیمان و امانت خدا گرفتهاید. تا آنجا که گفت:
پس بر آنان دلسوزى کنید و دل ایشان را آرام بدارید تا با شما باشند، و اکراه و اجبارشان نکنید و بر سر خشمشان میاورید.» [39]
شیخ صدوق در دو کتاب خود «علل الشرایع» و «امالى» از امیرمؤمنان علیه السلام نقل کرده که فرمود: «در هر حال با ایشان مدارا کنید و با آنان نیکو سخن بگویید، باشد که ایشان نیکو عمل کنند.» [40]
امام صادق علیه السلام از پدرش نقل کرد: «هرکه زنى مىگیرد باید گرامىاش بدارد، پس همانا همسر هر کدام از شما لعبتى است، هرکه گرفت نباید او را ضایع گرداند.» [41]
سزاوارتر از این نیز البته ترک زدن است، به پیروى از پیامبر اکرم و امامان معصوم- درود بر ایشان- که خداوند مىفرماید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً»[42]
براى شما پیامبر الگویى نیکو بود، براى آن کس که امید به خدا و روز واپسین دارد و خدا را بسیار یاد مىکند.
و هرکه این الگو را واگذارد، پیرو پیامبر اسلام نخواهد بود.«قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»[43]
و بهترین شما، بهترین هستند براى همسرانشان، پیامبر بهترین مردم بود براى همسران خود.
بدانید هرکه همسر خود را بزند یا سیلى بر او بنوازد، خود شایستهتر است براى سیلى خوردن و از نیکان امّت نیست، بلکه چه بسا از بدان ایشان- پناه بر خدا- خواهد بود.
دلیل این مطلب آن است که اگر زن کارى انجام دهد شاید احساس بر او غلبه کرده باشد، که او زود به هیجان مىآید،
اما مرد چرا عنان خود را با احساساتى زودگذر رها کند و تسلیم خردورزى نباشد، پس او سزاوارتر است براى تنبیه و تأدیب. به هر حال چنین کسى دیگر از اخیار امت که با روش والاى اسلامى تربیت یافتهاند نخواهد بود.
در نتیجه، ظاهر بىقید و شرط آیه نسخ شده است به گونه زمینهچینى، و آنچه آن را نسخ کرده سفارشهاى اکید درباره زن و جانبدارى و پاسدارى از کرامت اوست.
و نیز ممنوعیت زدن او با همه شیوهها جز شیوهاى که در واقع زدن نیست، بلکه به توجه و علاقمندى شبیهتر است تا زدن دردآور، و پیامبر و بزرگان امت که همواره به پیروى از ایشان دستور داده شدهایم چنین کردهاند.
بنابراین دستاویز کردن ظاهر آیه، گرفتن به ظاهرى منسوخ است و مخالفتى صریح با نهى پیامبر و سفارشهاى رسا و گویاى آن حضرت و امامان معصوم!
چند نکته:
1- زدن زن و همسر و همراه زندگی ـ اگر چه آرام ـامری است ناپسند و مکروه و پیشوایان دینی ما از جمله، پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه وآله وسلم از آن نهی کردهاند. در حدیثی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرماید: «چگونه شما مردان همسرانتان را کتک میزنید و سپس او را در آغوش میگیرید!». [44]هیچکس به این عمل دعوت نمیکند. آنچه در آیه شریفه مورد نظر است، یک اقدام تنبیه ی ملایم در شرایطی است.
که کانون خانواده در معرض از هم پاشیدگی است و علت این خطر، نشوز و عدم تمکین زن از حق اولی و اصلی شوهر در ازواج است.
3. ضرب و زدن، فی حد نفسه زشت نیست بلکه اگر مثلاً زدن بدون دلیل باشد، قبیح است و اگر بچهای برای تأدیب و بازداشتن از کار زشت، کتک بخورد، خوب است.
کما اینکه در سیستمهای آموزشی و جزایی دنیا هم این بحث و اختلاف وجود دارد که آیامی توان بهطور مطلق و عام گفت هر زدنی زشت است
یا اینکه موارد فرق میکنند. حق آن است که همواره «ضرب» زشت و یک نوع بیماری و خشونت اجتماعی نیست
4. دینی که برخورد زشت و ناپسند را حتی با دشمنان اسلام اجازه نمیدهد و در هنگام طلاق هم دستور به رفتار «معروف» میدهد، هیچگاه عمل ناروایی را نسبت به همسر مجاز نمیداند.
برخی گمان کردهاند که آیه کریمه به مردان اجازه داده به محض آنکه تحریک شدند و زن به هر علتی از همکاری جنسی و غیر آن از خواستههای مرد، امتناع کرد، دست به خشونت بزنند،
حال آنکه این دستور یا پیشنهاد دینی در صورت نشوز زن است. در مفردات راغب آمده است که نشوز زن یعنی بغض و کینه او نسبت به همسرش و بازداشتن خودش از اطاعت شوهر.
5- اگر زنی در اثر اختلالات جنسی یا بیماری و... از زناشویی امتناع کند، بیشک باید به وسیله پزشک معالجه گردد .
ولی اگر زن هیچ عذر پزشکی و غیر آن ندارد و بیدلیل، نسبت به نیازو حق مشروع و طبیعی شوهر خود، لجاجت میکند که باعث مفاسدی از جمله ظلم به شوهر و عصابنیت وی میشود،.
در اینجا اگر نشوز در حریم خانه با تأدیبات جزئی قابل اصلاح نباشد و ناشی از انتقامجویی و اختلاف شدید باشد، شوهر باید بدون توسل به زور، به حاکم و دادگاه رجوع کند تا او با تشخیص وضع طرفین و مصالح خانواده، داوری کند.
و حکم جدایی را اجرا نماید، ولی اگر نافرمانی، نوعی لجبازی خفیف و تلاش زن برای در هم شکستن شخصیت مرد و توهین به اوست، نوبت به موعظه و کنارهگیری در بستر و سپس تأدیبی ملایم بدون وارد کردن جراحت و صدمه به زن ـ که موجب دیه و ضمان و قصاص شود ـ است تا به او اعلان اعتراض کند.
و اگر لجاجت ادامه یافت، کار باید به دادگاه واگذار شود نه اینکه زدن ادامه پیدا کند. در حقیقت زدن در این شرایط عملی جراحی است برای معالجه دردی که برطرف کردن آن سه راه دارد:
الف) ادامه زندگی و محرومیت از حق طبیعی و اولی ازدواج که نه مطلوب است و نه ممکن بر حسب معمول.
ب) جدایی از این زن و تن دادن به طلاق و بچههای بیسرپرست و... .
ج) تأدیب بدنی به عنوان آخرین راه. این زدن چنانکه در روایات اشاره شده باید خفیف باشد و در حد هشدار دادن.
امام باقر علیهالسلام فرمودهاند: «مراد از زدن، زدن با چوب مسواک است».[45]
قهرا عملی که برای جلوگیری از ظلم زن به شوهر است، نباید خود تبدیل به ظلم گردد و از حد عدالت خارج شود. از اینجا معلوم میشد که در سایر امور و روابط زن و شوهر، آیه مربوطه جریان ندارد.
6. این حکم اسلام بیش از آنکه ترویج ضرب و خشونت باشد، در حقیقت عامل کنترلی است برای رفتار تند مردان،
چرا که مرد به دلیل قدرت بدنی بیشتر و تسلط بر زن ـ خصوصا اگر به خواسته او بیاعتنایی شود ـ قهرا در برخی موارد متوسل به زور میشود،
بنابراین باید به نحوی این احساس کنترل شود. نویسنده محترم خود نیز به این امر شایع در میان اقوام و ملل اشاره کرده است.
7. منع از زدن و ظلم به دیگران، با وضع قانون انجام نشده و نمیشود. بلکه عمده برنامهها، سیاستها، آموزهها و رفتارهایی که در دین و سیره پیشوایان دینی ما وجود دارد،.
سعی در تعریف و برقراری محیط نشاط و مودت و رحمت بین زن و شوهر است.
قرآن کریم میفرماید: «و از نشانههای او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در این نشانههایی است برای گروهی که تفکر میکنند».[46]
و از این دست دهها و صدها آموزه دینی در راستای همدلی و ایجاد محیط گرم خانواده و رفتار نیکو بین زن و شوهر وجود دارد.
8. انسانها همه در پیشگاه الاهی مساوی هستند و برتری تنها براساس تقوی و قرب به حق است. مرد و زن در این جهت و جهات بسیار دیگر مساوی هستند. حقوق و تکالیف هر یک از دو گروه هم با یکدیگر متناسب است. «وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذی عَلَیْهِنَّ».[47]
نتیجه:
زن ارزش انسانى والایى دارد که مرد باید آن را پاس بدارد و خوار و رسوایش نسازد و نیکو با او رفتار کند و خود را با او دو شریک هماورد در اداره امور زندگى بداند، مسؤولیتها را عادلانه تقسیم کند،او را بر هیچ کارى اکراه نکند، از او خاطرخواهى و جانبدارى کند و با نرمى و مدارا با او همزیستى کند، چرا که او گل است و نه قهرمان.
اگر از او لغزشى دید بر آن چشم بپوشد و اگر ناسازگارى و ستیز از او احساس کرد با او نیکو مدارا کند تا خاطر نازک و زودرنج او را به دست آورد.
درشتى و تندى با او نکنید که ایشان براى شما خاضعاند. پس بر ایشان دلسوز باشید و دلهاشان را- از هر چیزى- پاک بخواهید، .
تا با شما و در کنار شما باشند، و اکراهشان نکنید و بر سر خشمشان میاورید- که در روایت پیامبر گذشت-.
در هر حال با ایشان مدارا کنید و با ایشان نیکو سخن بگویید تا نیکو عمل کنند- چنان که در سخن امام امیرالمؤمنین علیه السلام گذشت-.
هرکه همسرى بر مىگزیند باید گرامىاش بدارد، که او لعبتى است، هرکه بر گرفتش مباد که تباهش سازد- چنان که امام صادق علیه السلام فرمود-.
اما زدن به طور کلى منع شده مگر آن که موجب درد و عیب نباشد و بهتر آن است. که اگر قصد تأدیب دارد با سختگیرى در نفقه باشد نه زدن با دست و یا چوبدستى.
پی نوشت:
1.آیه 34 سوره نساء2. همان
3.تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۳، ص۳۷۳.
4. نساء/ 34.
5.طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۵۴۶.
6.تفسیر طبرى، 5/ 44، والدر المنثور، 2/ 522.
7.تفسیر التبیان، 3/ 191.
8.المهذب، 2/ 264.
9.همان، ص 231.
10. بحارالانوار، 101/ 58.
11.همان، 100/ 249 به نقل از جامع الاخبار، ص 157- 158.
12.الدر المنثور، 2/ 523.
13.همان.
14.سنن ابن ماجه، 1/ 612.
15.الدر المنثور، 2/ 523.
16.سنن ابن ماجه، 1/ 612.
17.کافى، 5/ 510.
18.نهج البلاغه، ص 405.
19.کافى، 5/ 510.
20.همان.
21.من لایحضره الفقیه، 3/ 362.
22.کافى، 5/ 511.
23.بحارالأنوار، 100/ 251 به نقل از امالى شیخ طوسى، 2/ 197.
24.همان، ص 252 به نقل از امالى شیخ طوسى، 2/ 276.
25.همان، ص 253.
26.من لایحضره الفقیه، 3/ 281.
27.. نساء/ 34.
28. . المهذب، 2/ 225.
29. نساء/ 19.
30. بقره/ 228.
31.المهذب، 2/ 225.
32. من لایحضره الفقیه، 3/ 103.
33. دعائم الاسلام، قاضى نعمان مصرى، 2/ 193.
34. من لایحضره الفقیه، 3/ 362.
35. الدر المنثور، 2/ 523.
36.. مستدرک الوسائل، 14/ 250.
37.سرائر، ابن ادریس، 3/ 636، وبحار الانوار، 100/ 227.
38.نوادر راوندى، ص 114.
39.مستدرک الوسائل، 14/ 252.
40.بحارالانوار، 100/ 223 به نقل از علل الشرائع، ص 513 وامالى صدوق، ص 206.
41.همان، ص 224.
42.احزاب/ 21.
43. آل عمران/ 31.
44. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 14، ص 119
45. علی حویزی، نورالثقلین، قم، موسسه اسماعیلیان، ج 1، ص 478، و المیزان، ج 3، ص 371
46. روم، 30: 21
47. بقره، 2: 228
منابع:
نقد شبهات پیرامون قرآن کریم نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/420073
https://fa.wikipedia.org/wikiاسلام و خشونت خانگی
https://wiki.ahlolbait.comآیه 34 سوره نساء
https://fa.wikifeqh.irتنبیه همسر (قرآن)
https://ensani.ir/fa/article/94513
http://ensani.ir/fa/article/95877
https://fa.wikifeqh.irتنبیه زنان
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}