چرا اسلام (دین رأفت) به (دین خشونت) معرفی شده است؟
اسلام؛ دین رأفت یا خشونت؟ به چه دلیل دشمنان «اسلام» سعی میکنند این دین سرشار از محبت و رأفت را دین خشونت و شمشیر معرفی کنند؟
برخی به دلیل عدم آگاهی از حقیقت اسلام و عدم شناخت کافی از فلسفه تشریع جهاد و بعضا از روی غرض ورزی نسبت به دین اسلام و مسلمانان، اتهام توسل به زور و خشونت و استفاده از شمشیر برای ترویج باورها زده اند.
از این رو به مقوله جهاد تاخته و آن را یک نوع خشونت دانسته و تبلیغات وسیع و همه جانبه ای علیه آن به راه انداخته اند.در این راستا تاکنون صدها کتاب، مقاله و سخنرانی به ویژه از سوی برخی مستشرقان تهیه و توزیع شده است.
این مطلب پاسخی است به شبههای که میگوید با توجه به تشریع جهاد در اسلام و آیات فراوانی که در موضوع جنگ و جهاد در قرآن وجود دارد.
و نیز سیره پیشوایان اسلام، آیا باز هم میتوان گفت اسلام دین جنگ و شمشیر نیست بلکه آیین صلح و رافت است؟!لذا شبهه مذکور را هر روز با عنوان جدید تری پر رنگتر می کنند.
.به چه دلیل دشمنان «اسلام» سعی میکنند این دین سرشار از محبت و رأفت را دین خشونت و شمشیر معرفی کنند؟-آیا اسلام دین جنگ و شمشیر است؟
آیا جهاد برای تحمیل عقیده بر دیگران یا کشورگشایی و یا تملک منابع حیاتی است؟ آیا روابط بینالمللی اسلام با دیگران، تنها بر اساس جهاد و جنگ مداوم، قابل تفسیر است؟
و از این قبیل شبهات و سوالات را در ذهن مخاطبین و عوام مردم زمزمه می کنند. مطلبی که رهبر انقلاب برای مقابله با آن فرمود جهاد تبین لازم است.
چرا اسلام (دین رأفت) به (دین خوشنت) معرفی شده است؟
ریشه شبهات درغرض ورزی مستشرقان غربی1- منتسکیو میگوید: « دیانت اسلام که به زور شمشیر بر مردم تحمیل شده است، چون اساس آن متکی بر جبر و زور بوده، باعث سختی و شدت شده است و اخلاق و روحیات مردم را شدید میکند».(1)
2- قاضی «لوریمر» ضمن نوشتهای که در سال 1883م نشر داد، مینویسد: «مادام که اسلام باقی است، صلح و سازش پیروان اسلام حتّی با کلیمیها و مسیحیها و از این بالاتر با سایر افراد بشر، یک مسئله لاینحلی خواهد بود».(2)
3- مجید خدوری- مسیحی عراقیالاصل- ادعا میکند: «هدف اسلام و مسیحیت ایجاد دین واحد و امپراتوری وسیع جهانی است؛ به گونهای که نه در حال جنگ و نه در حال صلح، دیگر دولتها را به رسمیت نمیشناسند.
هدف اسلام از رابطه، جز صعود به پله بعدی و تشکیل حکومت واحد جهانی نیست.... اسلام چون از مسلمان کردن همه مردم عاجز بود، فرقههای غیر مسلمانی که خارج از قلمروِ اسلامی زندگی میکردند،
بتدریج با آنها رابطه برقرار میکرد.... روابط کشور اسلامی با دیگران بر اساس رضایت طرفین نبوده، بلکه مبتنی بر تفاسیر سیاسی- اخلاقی دولت اسلامی و حاکمیت برتر آن و عدم شناسایی دیگران است».(3)
4- برناردلوییس: خاورشناس انگلیسی، معتقد است: «اسلام خود را تنها دین بر حق، نهایی و جهانی میشناسد و بر اساس تفوق و برتری مسلمانان و کشور اسلامی، سیاستگذاری کرده است.
و جهان را به دو ناحیه دارالاسلام و دارالکفر تقسیم و بین آن دو، حالت جنگ دائمی برقرار کرده است، تا آن زمان که جهان را تحت کنترل خود آورد...
حکومت اسلامی همواره بر این عقیده است که همه مردم جهان یا باید مسلمان شوند، یا خود را برای جنگ با اسلام آماده کنند.
این اعتقاد تا زمان شکست امپراتوری عثمانی و جریان تسخیر دین در سال 1529م ادامه داشت؛ تنها در این زمان بود که اصل شناسایی از سوی حکومت اسلامی مطرح گردید و ایجاد روابط دوستانه و دیپلماسی با جهان غیر مسلمان آغاز شد».(4) (5)
ادعاهای مزبور، بر این پیشفرض استوار است که ماهیت حقوق بینالملل اسلامی، «حقوق جنگ» است و اسلام دین شمشیر است؛ و جهاد اسلامی را دلیل بر مدعاشان آوردهاند.
این ادعاها، امروزه به صورت دیگری و در قالب شبهات نوین عنوان میشود: اسلام دین خشونت است؛ اسلام دین جنگ و شمشیر است؛ جهاد با یک اصل عمومی حقوق بشر به نام آزادی عقیده مغایرت داردو.... به بیان دیگر، شبهاتی که در این زمان مطرح میشود، تازگی ندارد.
منشأ اتهامات فوقالذکر، اگر نگوییم اغراض سیاسی است، عدم تفکیک میان نظر و عمل است. چه این که گاه شکاف عمیقی بین آن دو پدید میآید.
بایستی میان دیدگاه اصیل اسلام با آنچه که در عمل، بعضی از حکام و فرمانروایان کشورهای اسلامی مرتکب شدهاند- و در بسیاری از مواقع عملکرد آنان مطابق با موازین اسلامی نبوده است- تفاوت قائل شد.
خلط بین نظر و عمل، اکثر مستشرقان و حتّی بعضی از نویسندگان مسلمان را به خطا و انحراف کشانده است؛
زیرا آنان به جای مراجعه به تعالیم اصیل اسلامی، نظریات خود را بر اساس رفتار بعضی حکّام در بعضی از مقاطع تاریخ- سیاست جنگ و گریز حکومتها- ارائه کردهاند.
البته این شبهه به شکل ها و گونه های دیگر نیز مطرح می شود از جمله اینکه اسلام دین خشونت است و با صلح و همزیستی مسالمت آمیز انسان ها سازگاری ندارد.
پاسخ به شبهه
1- رجوع به قرآن
برای دستیابی به پاسخ مناسب، مقتضای حکم عقل و عدالت و انصاف، آن است که یک پژوهشگر، منابع معتبر اسلامی را مورد بررسی قرار دهد و با توجه به آن، اظهار نظر کند.
ملاک حقیقی در این زمینه قرآن کریم و عملکرد پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) و ائمه معصومین(علیهم السلام )است، نه رفتار حکومتهای خودکامهای که به جای خدمت به اسلام، خیانت روا داشتند.
تفسیر مشهورترین آیه قرآن عظیم الشان که از آن درباره جنگ ذکر بعمل آمده است در قرآن سوره توبه است:
(وقاتلوا المشرکین کافة کما یقاتلوکم کافة واعلموا آن الله مع المتقین) (6) در تفسیر این آیه مبارکه مفسرین می نویسند
2- حق حیات انسان، حق طبیعی است
هدف این آیه مبارکه حفظ حق حیات انسانی است. بر این اساس چنانچه دشمنان اسلام همگی قصد سلب حیات مسلمانان را داشته باشند، ضروری و لازمی و منطقی است.که مسلمانان نیز به دفاع از حق خویش که حق مشروع است در برابر آنان ایستاده شوند و راه مقاومت را در پیش گیرند و طوریکه برای همه معلوم است که چنین دفاعی با فطرت انسانی نیز سازگار است.
اصولاً جهاد یکی از نشانههای موجود زنده و یک قانون عمومی در عالم حیات است. تمام موجودات زنده برای بقای خود با عوامل نابودی خود در حال مبارزهاند و تلاش دارند موانع را از سر راه خود بردارند تا بتوانند به کمالات مطلوب خود برسند.
از آنجا که هدف از آفرینش انسان، نیل او به کمال واقعی است، تشریع جهاد در اسلام، برای رفع موانع از مسیر حرکت تکاملی انسان امری لازم و ضروری مینماید؛
بنا بر این، وجود قانون جهاد با اهداف عالیای که دارد، نه تنها مایه تعجب، که از افتخارات دین اسلام است
3- رجوع به سیره اهل بیت
امام علی(ع) میفرماید: «اما بعد فأن الجهاد باب من ابواب الجنّهًْ، فتحه اللَّه لخاصّهًْ اولیائه و هو لباس التقوی و درع اللَّه الحصینهًْ و جنّته الوثیقه»(6)؛امّا بعد، جهاد، دری از درهای بهشت است که خداوند آن را به روی خواص اولیای خود گشوده است. جهاد، لباس تقوا و زره محکم الهی و سپر مطمئن خداوند است.
و خداوند جهاد را برای ارجمندی اسلام فرض و واجب کرده است؛(7) چه اینکه در اسلام همه چیز بر محور توصیهها، نصایح و اندرزها دور نمیزند، بلکه در مواردی مبارزه جدی با دشمنان دین لازم است.
4- جهاد و مقابله آخرین وسیله دفاع
در آیه مبارکه آمده است: که چون آنان قصد جنگ با همه شما دارند، شما نیز با آنان کارزار جنگ کنید.بنابراین آنان هستند که به مسلمانان تعرض می کنند و مسلمانان نیز در جواب اقدام تجاوزکارانه دشمن با تمام توان به مقابله دعوت شده اند.
در ادامه آیه مبارکه که از کمک و یاری پروردگار با اهل تقوا یادی بعمل آمده است، خود مبین رعایت اصول انسانی در جنگ است.(9)
اگر غزوات پیامبر بطور دقیق مورد تحلیل و مطالعه قرار گیرد درخواهیم یافت که همه غزوات ماهیت دفاعی داشته و با اصل اصول صلح و مرحمت سازگار است.
غزوات اسلام به هدف اجبار مردم برای پذیرفتن دین جدید نبوده، زیرا دین در ماهیت خود اجبار را نمی پذیرد.
همه درگیری هایی که در عصر رسالت صورت گرفته مقاومت بود و هر کدام آن بر حسب شرایط و اقتضای خاص، هر درگیری به هدف دفاع از هویت اسلامی صورت گرفته است.
این مشرکان بودند که پیامبر و یارانش را از دیارشان بیرون کردند اگر یاران پیامبر را از خانه و کاشانه شان بیرون نمی راندند، و باز در مدینه علیه شان جنگ و تجاوز روا نمی داشتند به هیچ صورت جنگی صورت نمی پذیرفت.
مسلمانان زمانی متوسل به زور شدند که دیگران با توسل زور مانع استقلال و آزادی آنان در عمل به دینشان شدند.(10)
به فرموده علامه طباطبایی (ره): دفاع مسلحانه و قتال، آخرین وسیله دفاع برای یک مسلمان است؛ وقتی به آن متوسل میشوند که راههای دیگر به نتیجه نرسد؛ مانند آخرین دوا که همان داغ کردن است،
وقتی به آن متوسل میشوند که دواهای دیگر نتیجه ندهد. چون در قتال نیز بشر اقدام میکند به اینکه بعضی از اجزای بدن یا افراد اجتماع از بین بروند تا بقیه نجات یابند؛
و این سنّتی است که در جوامع بشری جریان دارد... و قتال در اسلام از فروعات همان سنتی است فطری که در بشر جاری است».(11)
5- سرایت شبهه به چه عواملی بستکی دارد؟
1- ترزیق شبهه به افکار عمومی آسان است
متاسفانه منشا اکثر اتهامات و سخنان ناروایی که در این باره گفته و به افکار عمومی تزریق می شود دشمنی ها و غرض ورزی های سیاسی است.از آنجا که دین اسلام توانایی اداره و مدیریت حکومتی جهانی را دارد و همیشه در پی آن بوده است، کشورهای استعمارگر تلاش می کنند.
با با توطئه های گوناگون و طرح شبهات مختلف از جمله وجود خشونت در اسلام و دامن زدن به آن، ملت ها را در دام اسلام هراسی انداخته و عملا از شکل گیری حکومت جهانی موعود جلوگیری کنند.
2- عدم اطلاع کافی از حقیقت داریم
گاهی منشأ شبهه، عدم اطلاع کافی از حقیقت و عمق موضوعات و مسائل است. کم نیستند افرادی که با نگاهی اجمالی به ظاهر قضایا اقدام به قضاوت می کنند .در حالی که از حقیقت امر و عمق مطلب آگاه نیستند.از جمله عوامل پیدایش سوء تفاهم، عدم تفکیک میان نظر و عمل است.
3- عملکرد شخص به پای دین می گذاریم.
به این معنا که برخی به اصطلاح خاورشناسان، عمل و رفتار حاکمان مسلمانان را مساوی و همسان با دیدگاه دین دانسنه اند در حالی که درست و صحیح این است که عملکرد شحص و یا اشخاص نباید به پای دین نوشته شود.واقعیت این است که در موارد زیادی، میان فعل و نظر، شکاف عمیقی وجود دارد. یک انسان منصف و حقیقت جو و به دور از تعصب، .
میان دیدگاه اصیل اسلام و رفتار و عملکرد آن دسته از حاکمان و فرمانروایان کشورهای اسلامی که با موازین اسلامی همخوانی ندارد تفاوت قائل می شود.
یکی دانستن این دو، یک نوع خلط بین نظر و عمل است که از ناحیه برخی از مستشرقان صورت می گیرد.
آنان به جای مراجعه به تعالیم اصیل اسلامی، نظریات خود را بر اساس رفتار برخی حاکمان در مقاطعی از تاریخ اسلام تنظیم و ارائه کرده اند.
بدیهی است که برای روشن شدن مطلب و جواب علمی و مناسب، عدالت و انصاف حکم می کند که یک محقق مدقق، به منابع معتبر اسلامی مراجعه و پس از بررسی دقیق و همه جانبه موضوع، اظهار نظر کند.
مهمترین و دقیق ترین منبع جهت تحقیق پیرامون اسلام و معارف آن، قرآن، عملکرد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیهم السلام) است.
نه رفتار حاکمان خودکامه ای که به جای پیاده سازی موازین اسلامی، خیانت نموده و طبق خواسته های جاه طلبانه خود در حق اسلام و مسلمانان خیانت روا داشته اند.
4-مسلماننماها یی که آب در اسیاب دشمن می ریزند
با کمال تأسّف باید اعتراف کنیم که اعمال برخى مسلماننماها، نیز به تبلیغات مسموم آنها کمک مىکند.از جمله مىتوان به گروه داعش یا طالبان که مظهر خشونت و بىرحمى و ظلم و ستم و بیگانه از اسلام بودند و به عنوان یک جمعیّت اسلامى مدّتى حکومت عراق و سوریه و افغانستان را غصب کردند، اشاره کرد.
آرى، این جمعیّتِ کوچکِ خشنِ از خدا بىخبر، در مدّت کوتاه حکومتشان جنایات عجیبى را به اسم اسلام مرتکب شدند و دشمنان ما از اعمال و جنایات آنها گزارشها و فیلمهایى تهیّه کرده و به عنوان تصویرى از اسلام در جهان پخش کردند!
فیلمهایى که حاوى جنایاتى فجیع (مانند سر بریدن انسانها همچون گوسفند) بود که دل هر انسانى را به درد مىآورد.
هر چند خوشبختانه اکثر مسلمانهاى جهان از این مسلماننماها اظهار انزجار و بیزارى کردند و اعمال و کردار آنها را ساخته و پرداخته ذهن ناتوان و عاجز آنها دانستند.
البته گروه داعش از همه آنها بدتر و خشنترند، آنها که از اسلام فقط نام آن را براى خود یدک مىکشند، آن قدر در عراق جنایت کردند که در تاریخ بشر کمتر سابقه داشته است.
لذا این موردیعنی آب در اسیاب دشمن ریختن و دهها دلیل دیگر را می توان علت رسوخ اینگونه شبهات خوشنت اسلام دل و جان مسلمانان و غیر مسلمان بی اطلاع از واقعیت اسلام دانست.
6- نظر دیگر دانشمندان اسلام در مورد جهاد.
محمد عبده می گوید:خداوند جنگ را برای خونریزی و گرفتن جان دیگران یا توسعه نفوذ بر ما واجب نگردانیده، بلکه جنگ را برای دفاع از حق و پیروان آن و حمایت از دعوت واجب کرده است.
مصطفی السباعی می گوید:
اصل در روابط ما با همه ملیت ها بر صلح، ترک مخاصمه و جنگ و احترام عقاید، آزادی ها، اموال و ارزش های دیگر ملل قرار دارد.(12)
عباس عقاد :
یکی از مشهور ترین دانشمندان و نویسندگان مصری کتابی در رد افترءات علیه اسلام تحت عنوان «حقائق الاسلام و أباطیل خصومه» تدوین داشته است.
عقاد در بخشی از کتاب خویش درباره ی نسبت دادن شمشیر با اسلام می نویسد:تاریخ دعوت اسلامی به اثبات رسانیده است:
که مسلمانان پیش از آن که قادر باشند آزار و شکنجه مشرکان را از سر راه خویش دور نمایند، خود قربانی خشونت ها و شکنجه مشرکان قرار گرفتند.
از خانه و کاشانه خویش بیرون رانده شدند و راه حبشه را در پیش گرفتند و در نهایت به آن سرزمین پناه بردند.
مسلمانان هیچ گاه به زور متوسل نشدند مگر در برابر زور که منطق نمی پذیرد. هر گاه به مسلمانان تعرض نشود، از آنان بدی سر نزده است، برخورد مسلمانان با دولت حبشه مبیّن چنین واقعیتی است.
در جزیرة العرب جنگی میان مسلمانان و قبایل عرب در نگرفت جز آن که ماهیت دفاعی داشت یا هدفی پیشگیرانه در بین بود.
حق شمشیر برابر با حق زندگی است. هر جا اسلام دست گرفتن شمشیر را لازم دانسته است از باب اضطرار و برای حق در زندگی بوده است. حق زندگی در اسلام یعنی حق آزادی در دعوت و عقیده ...
اگر به نقشه فعلی جهان نظر بیاندازیم درخواهیم یافت که شمشیر موجب نفوذ اسلام در جهان نشده است.
سرزمین هایی که جنگ در آن کمتر روی داده است بیشترین مسلمانان را در بر دارد که نمونه بارز آن کشورهایی چون اندونزی، هند و چین است.
بر این اساس، طبق حقوق اساسی اسلام، رابطه میان ملتها بر روابط مسالمت آمیز مبتنی است و توسل به جنگ در اسلام به واقع دفاع در برابر جنگی است که آتش آن را دیگران روشن ساخته اند.
اسلام در مفهوم کلی از دو کلمه: (دین وصلح) ترکیب یافته است. (13)
دکتر زحیلی می گوید:
جنگ با ملل غیر مسلمان که با مسلمانان دشمنی ندارند و آنان را در عمل به دینشان آزاد می گذارند روا نیست و نباید روابط مسالمت آمیز با آنان را قطع کرد، زیرا ... اصل بر صلح است. (14)
بنابر این گفته کسانی را که گویند: شریعت اسلامی در اغلب موارد، شریعتی مبتنی بر جنگ و شمشیر است، .
برداشتی بی اساس بوده و به هیچ صورت با مفهوم ومحتوی دین مقدس اسلامی مطابقت نداشته، ندارد و نخواهد داشت.
7- اهداف جهاد در اسلام
1-جهاد ابتدایی یا آزادیبخش:
خداوند احکام و قوانینی را برای سعادت و تکامل بشر در قالب دین نازل کرده است و پیامبر اکرم(ص) همانند سایر انبیای الهی، وظیفه دارد این احکام را به مردم ابلاغ کند و انسانها را به توحید فرا بخواند.کار پیامبر ابلاغ دعوت خدا و بیدار کردن فطرتهای خفته و غفلت زده است. پیامبر مأمور نیست که با زور و قدرت قهریه، مردم را به پذیرش اسلام و ارزشهای اسلامی مجبور کند.
اساسا چنین کاری نه شدنی است و اگر ممکن هم باشد، سودمند نخواهد بود. اما اگر کسانی بخواهند مانع دعوت او شوند و از ابلاغ پیام الهی جلوگیری کنند.
و مردمی را در جهل و غفلت نگه دارند و مانع از شنیدن سخن حق شوند، پیامبر اگر مصلحت باشد و بتواند، با آنان میجنگد تا مردم تحت ستم و تزویر را رها کرده و در موقعیت انتخاب و هدایت قرار دهد.
دعوت به توحید و یکتاپرستی مراحلی دارد؛ گاهی اگر با روشهای مسالمتجویانه ممکن نباشد، باید با توسل به زور، موانع را- اعم از فرد یا گروه- از سر راه دعوت بردارد.
و زمینه تبلیغ و ارشاد را فراهم کند. به بیان دیگر، این حق مسلم همه انسانها است که ندای منادیان حق را بشنوند و در قبولی دعوت آنها آزاد باشند؛
حال اگر کسی یا کسانی بخواهند آنها را از این حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صدای منادیان راه خدا به گوش جان آنها برسد.
و از قید اسارت و بردگی فکری و اجتماعی آزاد شوند، طرفداران دین، حق دارند برای فراهم ساختن این آزادی، از هر وسیلهای استفاده کنند و از اینجا ضرورت جهاد ابتدایی در اسلام و سایر ادیان آسمانی روشن میگردد.
علاّمه طباطبایی(ره)ضمن اشاره به برداشت ناروایی که بعضی از افراد از آیات جهاد کردهاند، مینویسد:(10)
پس از دعوت مسالمتجویانه و تحمل رنجها و دفاع از حق تمامیت خویش، جهاد ابتدایی است که دفاع از حق انسان و کلمه توحید است.
اسلام هیچ گاه قبل از اتمام حجت بر کافران و دعوت آنان به اسلام به شیوه نیکو، اقدام به جهاد نکرده است؛ چنانکه سیره پیامبر(ص) چنین بود.
خداوند میفرماید: مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن(11). این آیه، مطلق است، لذا خداوند میفرماید:
تا آنها که هلاک (گمراه) میشوند از روی اتمام حجت باشد و هر که زنده میشود (هدایت مییابد) از روی دلیل روشن باشد».(12)
از بیان ایشان استفاده میشود که جهاد ابتدایی نیز در حقیقت، دفاع از توحید و رسالت توحیدی است؛ دفاع از انسانیت و حق مشروع و فطرت حقجوی انسان است. بعضی این حقیقت را چنین بیان کردهاند: «روح جهاد، دفاع است نه تهاجم»(13)
2-جهاد دفاعی:
تمام قوانین آسمانی و بشری، اصل دفاع از خویشتن را به رسمیت شناختهاند و به فرد یا جمعیتی که مورد هجوم واقع شده، حق میدهد که برای دفاع از خویشتن به پا خیزد.و آنچه در قدرت دارد به کار برد و از هرگونه اقدام منطقی برای حفظ موجودیت خویش فرو گذار نکند. این نوع جهاد را «جهاد دفاعی» مینامند. اغلب جنگهای صدر اسلام جنبه دفاعی داشته است.
در نخستین آیاتی که اجازه جهاد برای مسلمانان صادر شده است، به فلسفه تشریع جهاد تصریح شده است. در اینکه اولین آیه مربوط به جهاد کدام است، بین مفسرّان بحث است.(14)
بعضی این آیه را اولین آیه جهاد حساب کردهاند:
به آنها که جنگ بر آنان تحمیل شده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند و خدا قادر بر نصرت آنها است؛
همانها که به ناحق از خانه خود بدون هیچ دلیلی اخراج شدند، (و این نبود) جز اینکه میگفتند پروردگار ما الله است و اگر خداوند بعضی از آنها را به وسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعهها و معابد یهود و نصارا و مساجدی که نام خدا در آنها بسیار برده میشود ویران میگردد
و خداوند کسانی که او را یاری کنند، (از آیین او دفاع کنند) یاری میکند، خداوند قوی و شکست ناپذیر است»(15)
به نظر میرسد که تعبیر «اذن» که در آیه به کار رفته است، تناسب بیشتری با اولین آیه جهاد بودن دارد.
در هر حال در این آیه مبارکه، به دو حکمت مهم از فلسفههای جهاد اشاره شده است:
نخست جهاد «مظلوم» در برابر «ظالم» حق مسلم طبیعی و فطری و عقلی مظلوم است که تن به ظلم ندهد و فریاد کند و از هر طریق ممکن، دست ستمگر را از حقوق خود کوتاه سازد.
دیگری، جهاد در برابر طاغوتهایی است که قصد محو نام خدا را از دلها و ویران کردن معابدی، که مرکز بیداری افکار است دارند.
در برابر این گروه نیز باید قیام کرد تا نتوانند مردم را تخدیر نموده و آنان را برده و بنده خود سازند و در نهایت، یاد الهی را از خاطرهها محو کنند.
3-منطق زورگویان جهان امروز
در دنیای امروز دشمنان از طریق تهاجم فرهنگی و تبلیغات سوء تلاش دارند به طور مرموز (که متعرض وجود فیزیکی معابد و مساجد هم نیستند)،توده مردم را از این مراکز بیداری افکار دور سازند و به این ترتیب این مراکز را عملاً به ویرانهای تبدیل کنند.
بنابراین، توسل به خشونت، زور و نبرد مسلحانه در مواردی که طرف، پایبندی به هیچ قانون و منطقی ندارد و حرف حساب را نمیفهمد، لازم و ضروری مینماید.
آیا کسانی که تنها به جرم «لا اله الا اللّه» گفتن از خانه و کاشانهشان آواره میشوند، میتوانند در برابر ظالم سکوت کنند؟
آیا کشوری مانند اسراییل که تمام قوانین بینالمللی و اخطارها و تصویبنامههای سازمانهای جهانی را که مورد وفاق ملتها است.
و تمام قوانین بشری و دینی را نادیده میانگارد و استکبار جهانی و در رأس همه، آمریکا از آن حمایت میکند، آیا اینها منطق و مذاکره را میفهمند؟
یادآوری این مثال برای آن است که اگر از انحصار ذهن بیرون بیاییم و به واقعیات موجود در جوامع انسانی نگاه کنیم،
یقین خواهیم کرد که در بعضی از موارد، چارهای جز توسل به جهاد و زور نیست و این هم از ناتوانی منطق اسلام نیست؛ بلکه عدم صلاحیت جبّاران برای پذیرش صحیح است.
بدون شک در مواردی که منطق موثر افتد، حق تقدم با آن است. جهاد در واقع راهی است که دشمن در پیش پای مجاهدان راه خدا میگذارد، نه اینکه انتخاب اولیه آنها باشد.
وقتی دشمن، همه راههای مسالمتجویانه را میبندد و با رفتار و حتی گفتار خود بر طبل جنگ میکوبد، آیا چارهای جز جنگیدن و از شرف و شرافت خویش دفاع کردن میماند؟!
4- جهاد برای حمایت از مظلومان:
حمایت از مظلومان و مستضعفان، در برابر ظالمان، در اسلام یک اصل است که باید مراعات شود. در قرآن کریم به این اصلاشاره شده است:چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که به دست ستمگران تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؟ همان افراد (ستمدیدهای) که میگویند:
خدایا ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستمگرند بیرون ببر و برای ما از سوی خود، ولیّ ای قرار ده و برای ما از سوی خود یار و یاوری معیّن فرما!»(16)
به این ترتیب، قرآن از مسلمانان میخواهد که هم در راه خدا و هم رهایی مستضعفان مظلوم، جهاد کنند.
4- جهاد برای محو شرک و بتپرستی و رفع فتنه: اسلام در عین اینکه آزادی عقیده را محترم میشمارد و اکراه و اجبار در پذیرش دین را قبول ندارد، امّا نسبت به شرک و بتپرستی سختگیر است؛
زیرا شرک و بتپرستی، نه دین است و نه آیین و نه قابل احترام است؛ بلکه یک نوع خرافه و انحرف و در واقع یک نوع بیماری فکری و اخلاقی است که باید ریشهکن شود:
«و با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و بتپرستی و سلب آزادی از مردم) باقی نماند و دین، مخصوص خدا گردد.»(17)
اسلام میگوید: باید صفحه زمین از آلودگی به شرک و بتپرستی پاک گردد و به همه مسلمانان نوید میدهد که سرانجام توحید و یکتاپرستی بر جهان حاکم خواهد شد و بتپرستی و آثار شوم آن منهدم خواهد گشت.
از آنچه که تحت عنوان اهداف جهاد در اسلام آمد، روشن میشود که اسلام جهاد را با اصول صحیح و منطق عقل هماهنگ ساخته است.
و هرگز آن را وسیله سلطهجویی و غصب حقوق دیگران و تحمیل عقیده و استعمار و استثمار قرار نداده است.
مرحوم کاشف الغطاء در این زمینه چنین به تشریح دیدگاه اسلام میپردازد: «حقیقت و گوهر اسلام ایمان و عقیده است و کسانی که ادعا میکنند اسلام با جنگ و شمشیر پیام خود را نشر داده و بر ملتها چیره شده است،اشتباه میکنند.
اسلام ایمان و عقیده است و آن با جبر و اکراه حاصل نمیشود، بلکه تنها در برابر حجت و برهان است که تسلیم و انقیاد ممکن میشود.
قرآن در آیات متعددی اعلام داشته که اکراه و اجباری در دین وجود ندارد(18) و اگر اسلام شمشیر به کار میبرد، برای در هم کوباندن ستمگران و برداشتن شرّ آنها از سر ملتها است؛
همان ستمگرانی که به حجت و برهان گردن نمینهند. اسلام از زور برای رفع موانع از سر راه آزادی و آگاهی ملّتها استفاده میکند».(19)
امام خمینی(ره)- احیاگراندیشه ناب اسلام محمدی- میگوید: «اولاً ما به تبع اسلام، همیشه با جنگ مخالفیم و میل داریم که بین همه کشورها، آرامش و صلح باشد؛ لیکن اگر جنگ را بر ما تحمیل کنند، همه ملت ما جنگجو است»(20)
محمد شلتوت- فقیه مصری- از کسانی است که صلح را مبنای روابط طبیعی اسلام و دیگر ملتها دانسته و با تکیه بر وحدت بشری(21)
و برابری همه انسانها در وظایف و حقوق چنین میگوید: «اسلام از همین رو سیاست صلحجویانهای را به مسلمانان توصیه کرده تا بر گونههای روابط آنان حاکم باشد.
بدین لحاظ، صلح به عنوان حالت اصلی رابطه میان انسانها، زمینه همکاری و آشناییشان را فراهم آورد و موجباشاعه نیکی میان همگان شود.
از این رو، اسلام تنها چیزی که از غیر مسلمانان انتظار دارد، این است که مزاحمت خود را از حریم دعوت و پیروان این آیین به دور نگاه دارند؛ امّا اینکه خودشان به زور مسلمان شوند، هرگز!
«آیا تو مردم را به اجبار وامیداری که ایمان بیاورند؟»(22) او در ادامه میگوید: «اسلام هرگز این حالت طبیعی و اصیل را رها نمیکند؛ مادام که دستی به خصومت به سویش دراز نشود.
امّا در صورتی که تجاوز و کار شکنی در کار باشد، اسلام به پیروانش اجازه داده که تجاوز را با تجاوز دفع کنند، تازه آن هم به این نیست که بار دیگر جوّ مسالمتآمیزی پدید آید».(23)
از مجموع مطالبی که بیان شد به این نتیجه میرسیم که تشریع جهاد در اسلام، نه تنها با اصالت صلح تنافی ندارد که مکمل یکدیگرند؛
چه اینکه در اسلام، بر خلاف مذاهب انحرافی، همه چیزها تنها بر محور توصیه و اندرز دور نمیزند؛ لذا جهاد برای درهم کوبیدن ظالمانی که به عقل و منطق گردن نمینهند تشریع شده است.
جهاد و صلح هر دو از ارکان برنامههای اسلامیاند. اهدافی که در قرآن برای جهاد ذکر شده، کاملاً منطقی و قابل عرضه بر دوست و دشمن است.منتها برای کسانی که اطلاع دقیقی از فلسفه تشریع جهاد در اسلام ندارند، فهم این مطلب تا حدودی دشوار مینماید.
در حقیقت یکی از مهمترین عوامل حفظ و پایداری صلح و دوستی، جنگ و جهاد رهاییبخش است!علاوه بر این به نظر میرسد وحشت یک عدهای از پیشرفت اسلام در جهان، به خاطر معارف قوی و برنامههای حساب شده، موجب شده است.
که از اسلام چهره دروغین و وحشتناکی بسازند تا جلو پیشرفت اسلام را در جهان بگیرند؛ امّا غافل از آنکه این وعده حتمی قرآن است که روزی اسلام جهان را فرا خواهد گرفت:
او کسی است که رسولش را با هدایت (دلایل روشن و براهین آشکار) و دین حق فرستاد تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند؛ هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.»(24)
نتیجه:
اسلام مانع بزرگى بر سر راه منافع ـ و مطامع دشمنان لجوج است،لذا در فکر مبارزه و مقابله با آن هستند.براى رسیدن به اهداف خویش به هر وسیله و ابزارى متوسل می شوند و خواهند شد.از جمله ابزارهاى ناجوانمردانهاى که همواره مورد استفاده آنها قرار گرفته و مىگیرد، برچسب «خشونت» است این تهمتهاى ناروا را در سراسر جهان بر ضدّ اسلام ترویج مىکنند.
با سیرى کوتاه در آیات نورانى قرآن مجید، این کتاب دست نخورده و محفوظ از تحریف و سخنان رهبران پاک و معصوم دینى می توان حقیقت را بهتر شناخت.
و از طرفی توجه به نمونههایى از برخوردهاى اجتماعى و عملى آن بزرگواران و مقایسه با رفتارهاى مدّعیان تمدّن در جهان غرب می توان آفتاب حقیقت را از پشت ابرهاى تاریک مشاهده کرد.
خداوند نیز در قرآن مجید این اجازه را به مسلمانان داده که حق جهاد داشته باشند و این حق را به خاطر اخراج آنها توسط قریش به آنها داده است:
آنجا که می فرماید.میگوید: همان کسانی که به ناحق از خانه و کاشانه خود اخراج شدند، تنها گناهشان این بود که میگفتند پروردگار ما خداوند یکتا است؛
اگر خداوند از مؤمنان دفاع نکند و از طریق اذن جهاد بعضی را به وسیله بعضی دفع نکند، دیرها و صومعهها و معبدهای یهود و نصارا و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده میشود، ویران میشود.(25)
پی نوشت:
1.منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علی اکبر مهتدی، (تهران: امیرکبیر، 1349، چاپ 6)، ص 671. 2. جیمس لوریمر، مؤسسات حقوق ملل، (چاپ ادنبورک، 1883م) ج 1، ص 101، به نقل از: مجید خدوری، جنگ و صلح در قانون اسلام، ترجمه غلامرضا سعیدی، تهران: اقبال و شرکا، 1355، ص 423.3.مجید خدوری، همان، صص 72- 73.
4.حمید بهزادی، نشریه دانشکده حقوق و علوم سیاسی: روابط بینالمللی اسلام در دوره امپراتوری عثمانی، شماره 12، زمستان 1351، دانشگاه تهران، صص 116- 117.
5. روابط بین المللی اسلام در دوره امپراتوری عثمانی، شماره ۱۲، زمستان ۱۳۵۱، دانشگاه تهران، ص ۱۱۶- ۱۱۷.
6. سوره توبه آیه 26
7. نهجالبلاغه، تحقیق صبحی الصالح، قم: مؤسسه دارالهجرهًْ، 1407 ه ق، ص 69، خ 27؛ ر. ک: محمدتقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1359، ج 5، ص 258 به بعد؛ ر. ک: حسین شفایی، جنگ و جهاد در نهجالبلاغه، قم: دفتر نشر انتشارات اسلامی، بیتا، ص 9 به بعد.
8.نهجالبلاغه، همان، ص 512، حکمت 252.
9.تفسیر طباطبایی: 2 /65 -68 و9/27.
10.العقاد عباس محمد، حقایق اسلام وابا طیل خصومه، 1996: 300 – 305.
11. علامه سید محمدحسین طباطبایی، ترجمه و تفسیر المیزان، ج 14، ص 545.
12.القاسمی، ظافر، الجهاد والحقوق الدولیه فی الاسلام چاپ بیروت، 1982: 187 و309.
13.العقاد، عباس محمد، حقایق الاسلام واباطیل خصومه، 1966: 300 – 309.
14.الزحیلی، وهبة العلاقات الدولیه فی الاسلام مقارنة با لقانون الدولی الحدیث 1997: 102.
15.سوره حج/ آیات 39 و 40.
16. سوره نساء، آیه 75.
17. سوره بقره، آیه 193.
18.سوره بقره، آیه 256؛ یونس،آیه 99؛ کهف، آیه 29؛ زمر، آیات 14 و 15.
19. محمدحسین کاشف الغطاء، المثل العلیا فی الاسلام لا فی بحمدون، بیروت: دارالغدیر للطباعهًْ، ص 46.
20. در جستوجوی راه از کلام امام، دفتر دوّم، جنگ و جهاد، تهران: سپهر، 1261، ص 126.
21. سوره نساء، آیه 1؛ حجرات، آیه 13.
22. سوره یونس، آیه 99.
23.محمد شلتوت، الاسلام عقیدهًْ و شریعهًْ، بیروت: دار الشرق، ص 453.
24. سوره توبه، آیه 33.
25. آیه 39 سوره حج
منابع:
https://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?lid=0&mid=3990&catid=0&pid=61784https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/406702
https://farsnews.ir/news/13930305000846
ttps://www.irna.ir/news/81348081
https://kayhan.ir/fa/news/231714
https://snn.ir/fa/news/57172
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}