اغفال زنان براي جست و جوي قدرت ، نه عشق
اغفال زنان براي جست و جوي قدرت ، نه عشق
اغفال زنان براي جست و جوي قدرت ، نه عشق
نويسنده:هنري مکوو(1)
چکيده :
دريکي از ديدارهايم از تورنتو ،چشمم به يک زن زيباي شرقي افتاد که در حال کمک به برادرش براي بردن اسباب و اثاثيه اش به درون يکي از خوابگاه هاي دانشگاهي بود که من درآنجا اقامت داشتم . او شش ساعت را صرف بردن جعبه ها و اثاثيه به درون خوابگاه کرد . از او پرسيدم »«مگر برادرت هيچ دوست پسري ندارد که به کمکش بيايد ؟»
دختر همين طورکه يک قفسه سنگين را بلند مي کرد ، با سرزندگي جواب داد : «اوه ، من يکي از باورمندان پر و پا قرص برابري هستم .» برابري! سکه رايجي براي
زنان .در روزگار قديم ،زنان اجازه نداشتند کارهاي سخت فيزيکي مانند اين کارها را انجام دهند .
با اين که اين دختر تحصيلات دانشگاهي داشت ، جوري اغفال شده بود که به سادگي زنانگي اش را انکار مي کرد .به آنها گفته شده که زنانگي ، از لحاظ اجتماعي «محدوديت » مي آورد و او بايد «مستقل » شود . از چه وقت غرايز بيولوژيک از نظر اجتماعي به محدوديت تبديل شده اند ؟ با اين حال او در چنين فضايي قرار دارد و با به تأخيرانداختن ازدواج و بچه دار شدن به منظور پرداختن به اشتغالات کاري اش ، جلوي تکامل طبيعي خود را مي گيرد .فمنيسم در کسوت «حقوق » زنان ، يک حمله شوم همجنس بازي زنانه را به زنانگي صورت داده است .
نيت زنان،بچه دارشدن بود نه حمل پيانو ، برابري به معناي همانندي نيست .همگي ما داراي يک حق برابر براي برخورداري از منزلت انساني و رسيدن به رضايت هستيم . اما راه هاي ما براي رسيدن به اينها شبيه هم نيست .مردان از طريق حمايت و راهبري خانواده به رضايت مي رسند . زنان از طريق وقف کردن خود به همسر و خانواده و از طريق تجربه کردن عشق خود است که به رضايت مي رسند .(البته زنان هم مي توانند به اشتغال بپردازند ، اما نبايد خانواده را در درجه دوم اهميت قرار دهند . )
افسون و زيبايي آن دختر شرقي ، به بسياري از مردان براي تشکيل خانه و خانواده الهام مي بخشد .اما با بلند کردن بارهاي سنگين ،شادابي خود را مي پژمرد و وزنش بيشتر مي شود . و وقتي به آستانه فارغ التحصيلي رسيد ،ديگر نمي تواند سرها را به سمت خود برگرداند .
نوميدي مردانه
همين طوربود تا اينکه با پدر و مادرش آشنا شدم و ديدم ، آنچه که او به آن اعتقاد داشت ، ريشه در خانواده اش دارد . روشن بود که اين مادرش است که خانه و خانواده اش را اداره مي کند . پدرش هم فقط يک بچه خوک نازنازي بود .اين دختر تمام مدت در خانه اش تشويق شده بود که به مدرسه برود و مستقل شود . مي توانم بگويم که در آن جهنم اصلاً امکان نداشت که او ( از سوي والدين و دوستانش ) به عنوان يک خانه دار صرف مورد تحسين و تمجيد قرار گيرد . با اين حال او از درون يک زن واقعي بود . من براساس اعتقاداتم مثل يک مرد با او رفتار مي کردم . کنترل اوضاع در دست من بود . همان طور که توي همه روابطم اين گونه بودم . او به همين خاطر دوستم داشت . ديدم که چه جوري او به چشم هايم نگاه مي کند و وقتي که با من بود ، مي دانست من همان کسي هستم که دلش مي خواهد با او باشد . فکر مي کنم بالاخره اين فشارهاي خانواده و دوستانش بود که او را مجبور به پايان دادن اين رابطه کرد ... به نظرم ،چيزي که مي گويم ، همان چيزي است که بيشتر زناني که با آنها آشنا شده ام خواهان آن هستند و من هم تلاش دارم به آنها بدهم . آنها فقط نمي دانند چگونه بپذيرند که يا خودشان باشند يا در مقابل دنيا قرار بگيرند».
موجودات جهش يافته
او به تازگي رابطه سه ساله اش را با يک زن شاغل که دراواخر دهه سي سالگي اش بوده ، به خاطر موضوع قدرت و کنترل پايان داده است .گرگ مي گويد : «او مي خواست شلوار بپوشد و مثل يک خدمتکار با من رفتار کند . او هميشه حساب و کتاب مي کرد که کي براي کي چه کاري کرده و چه چيزي عادلانه و مبتني بر برابري است .»
حتماً با خودتان فکر مي کنيد که زني نزديک به سال هاي پاياني باروري خود ، مردي مثل گرگ که خواهان بازگشتن به ريشه ها و داشتن خانواده است را روي
هوا مي قاپد . فکر مي کنيد که آن زن مي داند چگونه او را خوشبخت کند . اما اين زن اين کار را نکرد . براي مثال ، اين زن وقتي مريض بود از گرگ مي خواست تا از او پرستاري کند ، در حالي که گرگ مي گفت ،که وقتي او مريض بوده ، او را به حال خودش ول کرده است .
گرگ مي گويد :«هرچه موفق تر مي شدم ، او عملاً بيشتراحساس مي کرد که مورد تهديد قرارگرفته و دارد کنترلش را بر من از دست مي دهد . آن زن درباره بچه دار شدن صحبت مي کرد ، اما رفتارش با حرف هايش تناقض داشت . او به جاي خواندن مطالبي درباره بچه داري و مراقبت از بچه ،کتاب هايي را که درباره چگونگي دست يافتن به شغلي نان و آبدار بود، با خود به خانه مي آورد ».
حالا او ودوستان مجردش مي نشينند و از مردان بد گويي مي کنند و درباره قحط بودن مرد خوب شکوه و شکايت مي کنند . گرگ مي گويد : « نصف کساني که در گروه سني من قرار دارند مجرد هستند . اين واقعاً ترس آور است ».
مردان ،زنانه شده اند. گرگ نبايد درگير يک جنگ قدرت مي شد . او بايد از همان اول مي گفت : « يا مي تواني قدرت را داشته باشي يا عشق را .نمي تواني هر دو را با هم داشته باشي .يا مي تواني دست راست من باشي ، يا بروي ».
زني اگربه راستي مردي را دوست داشته باشد ، اين شرايط را خواهد پذيرفت .
او خواهان عشق است نه قدرت .ازدواج به همين طريق است که عملي مي شود .البته مرد با زن مشورت خواهد کرد . او خواهان خوشبخت کردن زن است . ما کساني را که دوستمان دارند ،دوست داريم .
نتيجه گيري
همان طور که گفتم ، فمنيسم براي بي ثبات کردن جامعه از طريق مجبور کردن زنان به وانهادن نقش زنانگي خود و به جاي آن در نقش مردانه فرو رفتن و تضعيف تمايل به جنس مخالف و خانواده طراحي شده است . اين تهاجم نيز مثل هر تهاجم ديگري ، کانون يورش خود را بر تفاوت دو جنس مي گذارد و در لباس
مبدل «دفاع » از زنان و حقوق همجنس گرايان فرو مي رود.مهندسين «جراکفلر» مي خواهند که زنان به جاي خانواده ،شغل داشته باشند.اين اتفاق براي ميليون ها زن رخ داده است .
هدف نهايي ايجاد يک « نظم نوين جهاني » تماميت خواه و تحت اداره بانکداران است . آنچه که ما آن را «پول» مي دانيم، در واقع «اعتبار » بانکداران مرکزي است . آنها مي خواهند انحصار فريبکارانه خود را تثبيت کنند و نهايتاً کارت «اعتباري » که در بدنتان داريد را در کنترل خود بگيرند.
به منظور تضعيف بيشتر ازدواج و خانواده ، زنان سرشار از بي اعتمادي نسبت به مردان و ازدواج شده اند.آنها به جاي ازدواج و مادري ،به دنبال سکس و قدرت رفته اند. آنچه که زنان به راستي خواهان آن هستند، قدرت ابراز شده در قالب عشق مردانه است . آنها وقتي قادر به اعتماد ورزيدن نسبت به مردان (شوهرانشان ) شوند ، نهايتاً اين عشق را به دست خواهند آورد.
1-henry makow،نويسنده کتاب «راه طولاني براي رسيدن به يک تاريخ »است.او داراي مدرک دکترا در ادبيات انگليسي از دانشگاه تورنتو است.
منبع : www. savethemale. ca
منبع:نشريه سياحت غرب ،شماره 80
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}