خطوط رایج اسلام پس از خط کوفی
خطوط رایج تاریخ اسلام قلم جلیل قلم طومار قلم ریاسی قلم مسلسل جلیل ثلث خط غبار خطوط ششگانه اقلام سته / ابوالفضل رنجبران پژوهشگر تاریخ هنر، ابوالفضل رنجبران طراح و گرافیست،
نوشتن مقارن بعثت
مقارن بعثت پیامبر، که خط عربی از حیره و انبار به حجاز رسیده بود، کتابت به دو شکل خط مبسوط یا یابِسْ و خط مقَور یا لیِّن یا مستدیر رواج داشت. خط مبسوط یا یابس خطی بود خشک و زاویه دار و مسطح که کاربردی رسمیتر داشت و بیشتر در نوشتن کتیبهها و سنگ قبرها و مسکوکات و مصحف ها به کار میرفت.(فوزی سالم عفیفی، نشأة وتطور الکتابةالخطیة العربیة و دورها الثقافی والاجتماعی، ج۱، ص۱۰۲، کویت ۱۴۰۰/ ۱۹۸۱.)
خط کوفی که اندکی بعد پدید آمد، ویژگیهای این خط را داشت. خط مقور انحنا و دور بیشتری داشت و به سبب امکان تندنویسی، در نامه نگاری و امور روزمره به کار می رفت. این خط به نام نَسْخی یا نَسْخ حجازی هم شناخته شده است. (قلقشندی: صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۳، ص۱۱.)
از دو خط مبسوط و مقور که در مکه و مدینه رایج بودند، سه خط مایل و مشق و نسخ پدید آمدند و همزمان با تکوین خط کوفی در کوفه، این سه خط در حجاز رواج یافتند. انواع مستدیر این خطوط را در مکاتبات پیامبر به کار میبردند. همچنین زیدبن ثابت در زمان ابوبکر (۱۱ـ۱۳)، مصحفی به خط مبسوط نگاشت و در دوره [[|عُمَر]] (۱۳ـ۲۳) قرآنهایی به خط مشق کتابت شدند. خطوط مکی و مدنی در بین محققان غربی به سبک حجازی معروف اند.(درویش محمدبن دوست محمد بخاری، فوائدالخطوط، ج۱، ص۲۷، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.)
نوشتن در دومین دهه سده نخست
با تأسیس شهرهای کوفه و بصره در دومین دهه سده نخست، دو خط کوفی و بَصْری بر پایه خط قدیمتر حیری شکل گرفتند. این دو خط پس از شکلگیری اولیه، شباهت بسیاری به خطوط مکی و مدنی و مشتقات آنها یافتند. در واقع، اصول زیبانویسیِ شیوهای که بعدها به حجازی معروف شد، مبنای اولیه ابداع خطوط کوفی و بصری قرار گرفت. خط کوفی در آغاز تکوینش بازتابنده فضای اجتماعی و فرهنگی خشن خاستگاهش بود.(درویش محمدبن دوست محمد بخاری، فوائدالخطوط، ج۱، ص۲۹، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.)
شواهد نشان میدهند که تا پایان سده نخست استفاده از خط کوفی مبسوط برای کتابت قرآن و کتیبه، و خط مقور که نَسْخیِ قدیم (مکی یا مدنی یا کوفی لیّن) هم خوانده شده، برای امور غیردینی و مراسلات همچنان رواج داشته است.(۳۰ـ۳۳، ناجی زین الدین، ج۱، ص۲۰ـ۲۱، مصورالخط العربی، بیروت ۱۳۹۴/۱۹۷۴.)
در همین زمان، گروهی خوشنویس با نام اصحاب المصاحف نسخههایی از قرآن را در مدینه به خطی نیکو نوشتند، از جمله خالدبن ابی الهَیّاج (از یاران امام علی علیهالسلام) که در اواخر سده نخست در مدینه به مصحف نویسی مشغول بود.(ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۹.)
نقش فتوحات در انتشار خط عربی
فتوحات مسلمانان و انتقال مرکز خلافت از عراق به شام در آغاز خلافت بنی امیه، موجبات انتشار خط عربی به سایر سرزمینها را فراهم کرد. (دراسةفنیة فی تاریخ الخط العربی، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.)
همچنین به دستور عثمان، خلیفه سوم، چندین مصحف آماده شد و آنها را به مکه و شام و یمن و بحرین و بصره و کوفه فرستادند. احتمالا این نسخهها را به خط کوفیِ اولیه نوشته بودند که نقطه و اعراب نداشت. با گسترش اسلام در سرزمین های غیرعرب، وضع نقطه و اعرابگذاری حروف عربی ضرورت یافت. این کار را ابوالاسود دولی (متوفی ۶۹) و شاگردانش نصربن عاصم (متوفی ۸۹ یا ۹۰) و یحیی بن یعمر (متوفی ۱۲۹) به انجام رساندند.(۱۳۶، حبیب الّله فضائلی، ج۱، ص۱۱۲، اطلس خط، اصفهان ۱۳۵۰ش.)
تاثیر رسمیت یافتن زبان عربی در نوشتن
در سال ۷۵، خلیفه عبدالملک اموی زبان عربی را در سرتاسر قلمرو اسلام رسمیت بخشید. این کار گام دیگری در جهت نظام مندسازی خط و زیبانویسی بود.(ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۹.)
نام برخی خطوط رایج در دوره خلفای نخستین و امویان را که بیشتر در مصحف نویسی کاربرد داشتند، چنین آورده است: مکی، مدنی، التئم/ النیم، مدور، مثلث، کوفی، بصری، مشق، تجاوید، سطواطی، سلواطی، مصنوع، مایل، مراصف، راصف، اصفهانی، سِجلّی، و فیرآموز، پیرآموز، قیرآموز که خط مخصوص ایرانیان و بر دو نوع ناصری و مدور بود. نام برخی از این خطوط، نشان از شیوه های محلی دارد. از این میان، خطوط مکی و مدنی در شبه جزیره عربستان، خطوط بصری و کوفی در عراق، و خطوط مشق و مایل در شام کاربرد داشتند. خط اصفهانی هم به شهر اصفهان منسوب شده است. گفته شده است که اصطلاح پیرآموز، یعنی چنان آسان که پیران هم آن را به سادگی میآموزند، خاص مصحف نویسی بوده که از کوفی مشتق شده است. (نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، ج۱، ص۵۹۱، مشهد ۱۳۷۲ش.)
خطوط تجاوید و سطواطی / سلواطی و سجلّی نیز گویا شیوههایی مشتق از کوفی بوده اند. مشق نیز احتمالا خطی درشت و جلی بوده که در مصحف نویسی کاربرد داشته است. نام سایر خطوط برگرفته از شکل ظاهریشان بوده است.(حبیب الّله فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۱۲۷، اصفهان ۱۳۵۰ش.)
خطاطان دوره اموی و رشد خط
ابن ندیم خالدبن ابی الهَیّاج را نه تنها مصحف نویس دانسته بلکه متذکر شده است که او در دربار ولیدبن عبدالملک به کتابت قرآن و اشعار و اخبار میپرداخت. همچنین در مدینه، آیاتی از قرآن را با طلا بر محراب مسجد پیامبر کتابت کرد. ظاهرآ، او در برابر این کتابت مزد بسیار طلب میکرد. مالک بن دینار هم که احتمال ایرانی بودنش میرود، از مصحفن نویسان اواخر عهد امویان بود و برای کار خود مزد میگرفت.(ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۹ـ۱۰.)
خطاط دیگری به نام قطبةالمحرر را نخستین کاتب دوره اموی شمرده است، اما عفیفی او را از خطاطان مشهور شام دانسته که در اواخر این عهد میزیسته است، اما از آنجا که ابن ندیم، کاتبان اوایل عهد عباسی را پیرو قطبه میخواند، قول اخیر صحیح تر مینماید. قطبه را پیشگام نخستین تحول خط عربی دانسته اند، چرا که قلم هایی چهارگانه را از خط کوفی استخراج کرد که احتمالا عبارت بودند از طومار، جلیل، نصف و ثلث. گفته میشود که این خطوط از اقلام مستدیر و مقور بوده و بیشتر در نگاشتن امور غیردینی و روزانه کاربرد داشته اند. طومار که سابقه کاربردش به دوره معاویه (۴۱ـ۶۰) نسبت داده شده است، خطی خشکتر بود، اما جلیل با اندازهای تقریبآ برابر طومار، میل بیشتری به دور و انحنا داشت. پهنای «الف» در این دو خط مقیاس اندازه سایر خطوط بود. بر این اساس، اندازه خطوط نصف و ثلث را نسبت به دو خط پیشگفته در نظر میگرفتند. احتمال دیگر آن است که نامهای نصف و ثلث و ثُلثَین (دو سوم) اشاره به نسبت زوایا به انحنای این خطوط باشد و مثلا در ثلث، یک سوم خطوط با حرکتهای مستقیم و دوسوم با حرکتهای منحنی قلم نوشته میشده است. چنین مینماید که میزان انحنای این خطوط با کوچکتر شدن اندازه حروف افزایش مییافته است ثلث، خط).(Yasin Hamid Safadi, Islamic calligraphy, London ۱۹۷۸، ج۱، ص۱۴ـ۱۶.)
در اواخر عهد بنی امیه، پای کاتبان ایرانی به دربار امویان باز شده بود. یکی از آنان عبدالحمید کاتب (متوفی ۱۳۲) رئیس دارالانشای مروان، آخرین فرمانروای اموی، شد.(نجیب مایل هروی، تاریخ نسخه پردازی و تصحیح انتقادی نسخه های خطی، ج۱، ص۷۹، تهران ۱۳۸۰ش.)
خطاطان دوره عباسی و رشد خط
پس از روی کار آمدن عباسیان، در نیمه دوم سده دوم خوشنویسان بسیاری در سایه حمایت خلفای عباسی و وزیران ایرانی شان پرورش یافتند. روایات و سخنان بسیاری که از خلفای عباسی درباره خطاطی نقل کرده اند، گواهی روشن بر رونق این فن در عهد آنان است. روایت کرده است که خط احمدبن ابی خالد احوَل، کاتب مأمون، را فرمانروای روم در ضیافت هایش در کنار دیگر اشیای نفیس به نمایش میگذاشت.(ابوحیان توحیدی، رسائل ابی حیان التوحیدی، ج۱، ص۲۵۲ـ۲۵۳، چاپ ابراهیم کیلانی، دمشق، بیتا.)
در دوره عباسیان ، خطوط پیشین همچنان رواج داشت. در این دوره، خطی به نام عراقی پدیدار گشت که به خط وراقی هم مشهور بود. گویا این خط زوایای کمتری نسبت به خط کوفی داشت و به سبب دقت در جزئیات نگارش، محقَّق هم خوانده میشد و وراقان (کاتبان نُسخ) آن را به کار میبردند.(ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۱۱.)
دو خطاط شامی یکی به نام ضحاک بن عَجْلان که از پیروان قطبةالمحرر بود در زمان سفاح (۱۳۲ـ۱۳۶) و دیگری به نام اسحاق بن حَمّاد در زمان منصور و مهدی (۱۳۶ـ۱۶۹)، علاوه بر آنکه بر خط کوفی متداول تسلط داشتند، در اصلاح خطوط تازه هم میکوشیدند و خطوط جلیل و طومار را نیکو مینوشتند. از دو خوشنویس به نام های خشنام بصری و مهدی کوفی هم یاد شده که در دوره هارون الرشید (۱۷۰ـ۱۹۳) سرآمد بودند. گفته شده که خشنام الفهایی به طول یک ذرع را با یک حرکت قلم مینوشت. پس از آن، خوشنویسی به نام ابراهیم سجزی که شاگرد اسحاق بن حماد و گویا ایرانی و اهل سجستان بود و برخی به خطا او را ابراهیم شجری خوانده اند، خط ثُلثَین را از خط جلیل استخراج کرد که کوچکتر اما زیباتر از آن بود. ابراهیم اندکی بعد خطی خفی تر به نام ثلث را از خط جلیل مشتق کرد. یوسف سجزی، برادر ابراهیم، خط جلیل را از اسحاق بن حماد گرفت و خطی دقیقتر و ظریفتر از آن اخذ کرد و صفحه ای زیبا بدان خط نوشت، چنان که تحسین و اعجاب فضلبنسهل ذوالریاستین، وزیر ایرانی مأمون، را برانگیخت. از آن پس به امر فضل، تمامی مکاتبات دیوانی را بدان خط نوشتند و این خط به سبب انتساب به ذوالریاستین، قلم ریاسی نام گرفت. این قلم متفرعاتی هم یافت که از آن جمله است ریاسی کبیر، نصف ریاسی، منشور، غبارالحلیة، و نرجس. در دوره مأمون، کاتب دیگری به نام احْول مُحَرر که دست پرورده وزیران برمکی بود و به کتابت نامه های درباری میپرداخت، گامهایی برای قانونمند کردن اقلام برداشت و آنها را بر اساس درشتی و ریزی دسته بندی کرد و از آن میان، قلم طومار را در دسته نخست جای داد. همچنین اقلام ثلث و ثلثین و نصف را سامان بخشید و قلمی ریزتر به نام خفیف الثلث را از قلم ثلث استخراج کرد. ابداع برخی اقلام از جمله مسلسل (که همه حروف آن به هم پیوسته است) را نیز به او نسبت داده اند.(قلقشندی: صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۳، ص۱۲.)
شکوفایی خط تا پایان سده سوم
شکوفایی خطاطی و ابداع و اصلاح مکرر خطوط تا پایانسده سوم همچنان ادامه داشت. در این هنگام، تنوع اقلام بدان پایه بود که برای هر منظوری خطی خاص به کار میرفت.
نام شماری از آنها و کاربردشان را در الفهرست آورده است، از جمله قلم طومار برای نامه نگاری به سران و فرمانروایان، قلم ثلثین برای مکاتبات خلفا با امیران زیردست، قلم مفتَّح و موامرات برای دادخواهی، قلم اشریه برای اسناد آزادی بندگان و معامله املاک، و قلم مدور صغیر برای کتابت اشعار و احادیث.(ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۱۱.)
به گفته او، همه این اقلام از چهار قلم جلیل، طومار کبیر، نصف ثقیل، و ثلث کبیر مشتق شدهاند و اقلام اخیر هم مستخرج از قلم جلیلاند که پدر همه اقلام است. اگر اقلام دیگری را که در منابع دوره های بعد، مثل رساله ابوحیان توحیدی و رسالة فی الخط و بَریِّ القلم یا تحفة اولی الالباب ابن صائغ از آنها یاد شده است بدین نامها بیفزاییم، فهرستی بلند از نام اقلامی پدیدار خواهد شد که نمونه ای از آنها در دست نیست و از همین رو، آگاهی از چندوچون آنها ناممکن است. گفته شده است که هرچه اندازه حروف این اقلام کوچکتر بود، از سطح آنها کاسته و بر دورشان افزوده میشد. چنانکه حروف خط طومار که از همه اقلام درشت تر بود، سراسر سطح و حروف خط غبارالحلیة که کوچکترین قلم بود، تمامآ دور و انحنا بود.(ابن صائغ، رسالة فی الخط و بَریِّ القلم، ج۱، ص۸۷، چاپ فاروق سعد، بیروت ۱۹۹۷.)
سده چهارم آغاز تحول در نگارش
بر پایه نمونه های موجود، از حدود سده چهارم اقلام مستدیر در کتابت مصاحف و کتیبهها به کار گرفته شدند. تا پیش از آن، کاتبان در کتابت مصحفها تنها برخی اقلام مبسوط را به کار میبردند. از آن پس هم استفاده از این اقلام متوقف نشد، اما در این دوره با رویکردی نوآورانه اصلاحاتی در اقلام مستدیر پدید آمد و کاربرد آنها جدا از امور دیوانی و روزانه، در کتابت مصحف ها و سایر متون معتبر هم رایج شد. اعتبار یافتن اقلام مستدیر بخشی از تغییرات اجتماعی و فرهنگی بود که به اعتلای تمدن اسلامی مدد رسانید و به دربارهای متعددی رسید که افزون بر زبان عربی، فارسی هم در آنها رواج داشت. تمرکززدایی از قدرت مرکزی و شکل گیری حکومت های منطقه ای و تأثیرشان در تکوین شیوه های مختلف خطاطی را از نام دوازده قلمی که ابوحیان توحیدی در سده چهارم از آنها با عنوان خطوط عربی قدیم یاد کرده است، می توان دریافت. او در کنار نامهایی چون مکی، مدنی، شامی، عراقی، عباسی و بغدادی که یادآور مراکز و مصادر قدرت در نخستین سده های اسلام اند، از خطوط اسماعیلی، اندلسی، مشعَّب، مجرد و مصری هم نام برده است. سهم ایرانیان را در تکوین این تغییرات نباید نادیده گرفت، چرا که از نیمه نخست سده سوم عبداللّه بن طاهر به استقلال در خراسان حکم میراند و از اقوالی که به او نسبت داده اند، معلوم میشود که هنرشناس و هنرپرور بوده است.(۲۶۴، ابوحیان توحیدی، ج۱، ص۲۶۰، رسائل ابی حیان التوحیدی، چاپ ابراهیم کیلانی، دمشق، بیتا. ویکی فقه)
عوامل این تحول
برای تحول خطاطی از اقلام مبسوط به اقلام مستدیر عوامل چندی برشمرده اند. برخی آن را به تغییر در مصالح و ابزارهای خوشنویسی نسبت داده اند. چگونگی به کارگیری، نوع و جنس قلم، شیوه تراشیدن نوک قلم، و طرز در دست گرفتن، بر کاغذ نهادن و حرکت آن را روی کاغذ در این تغییر مؤثر دانسته است. از سوی دیگر، زمان آغاز استفاده از اقلام مستدیر مصادف است با دوره جایگزینی کاغذ به جای پوست در مکتوبات سرزمینهای اسلامی. کاغذ که از اوایل سده سوم در دستگاه عباسیان رایج بود، دستکم از میانه این قرن برای نگارش نسخه های غیردینی هم به کار رفت. ظاهرآ جایگزینی پوست با کاغذ به استفاده از مرکّب سیاه حاصل از دوده (مداد) به جای جوهر خرمایی حاصل از مازو (حِبْر) انجامید چنانکه ابن مُقله نیز با مداد مینوشت. (ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۱۲.)
تغییر نقش منشیان دیوانی به کاتب و نسّاخ، علت دیگر این دگرگونی در خوشنویسی ذکر شده است. در حالی که مصحف های پیشین را گروهی از طبقه عالمان کتابت میکردند و نام خود را در پایان آن نمیآوردند، نسخههایی که به اقلام مستدیر نوشته شده، دارای انجامههایی با رقم کسانی است که ملقب به وراق یا کاتب بوده اند. رواج اقلام مستدیر همزمان است با گسترش دیوان عباسیان و محوریت یافتن نقش وزیران در هدایت آن؛ چنانکه ابن مقله در درجه اول وزیر و پس از آن خطاطی نام آور بود.
گفته میشود که ابن مقله خطی متناسب برای بازنمایی قرائت های هفتگانه قرآن وضع کرد. بر این مبنا، این قرائتها در سایه ابداعات ابن مقله در سال ۳۲۲ رسمیت یافته است. در همین هنگام، ابن مِقْسَم را واداشته بودند از این ادعای خود دست بردارد که متن بدون اعراب قرآن را به همه اشکال صحیح به لحاظ نحوی، می توان خواند. به همین سیاق، در سالهای بعد، ابن شَنْبَذ نیز مجبور شد مجاز شمردن قرائت های مختلف را انکار کند.(رسالاتی در باب سیره و سنّت پیامبر، آثار اهل تصوف، کتب نحو و تاریخ و شعر، و حتی متون عربی مسیحی کاربرد داشت. وانگهی، این نُسخ گوناگون برای حامیان مختلفی کتابت میشدند که گرایش های دینی آنها با حکومت مرکزی یکی نبود، علاوه بر قرآن.)
تدوین قواعد خوشنویسی
به هر ترتیب، در اواخر سده سوم شمار خطاطان و تنوع خطوط به حدی رسیده بود که ایجاد اصلاحات و دسته بندی اقلام و تدوین قواعدی مشخص برای خوشنویسی ضروری مینمود. این کار در اوایل سده چهارم به دست ابن مقله (ابن مقله، متوفی ۳۲۸) انجام پذیرفت.
ابن مقله که در دستگاه سه خلیفه عباسی، مقتدر، قاهر و راضی مقام وزارت داشت، با همکاری برادرش، ابوعبداللّه حسین بن علی، قواعد خط را بر اساس اصول هندسی وضع کرد. او شیوه های مختلف خط را بر پایه نقطه و الف و دایره معیار تحت قاعده درآورد که بر اساس آن، اندازه «الف» با تعدادی معیّن از نقاطی لوزی شکل به اندازه پهنای قلم تعیین میشد و این «الف» مبنای قطر دایرهای قرار میگرفت که اندازه انحنای سایر حروف را به دست میداد. خطی که بر اساس این قواعد نگارش مییافت، خط منسوب نامیده میشد.(حبیب الّله فضائلی، تعلیم خط، ج۱، ص۷۶ـ۷۷، تهران ۱۳۷۶ش.)
همچنین، ابن مقله واضع قلمی به نام الخط البدیع دانسته شده که احتمالا منظور از آن، همان شیوه مستدیری است که به کوفی شرقی یا سبک جدید عباسی هم معروف است اما بر اساس قواعد ابن مقله، آن را از ابداعات او شمرده اند.(Sheila S Blair, Islamic calligraphy, Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۱۴۴.ویکی فقه)
ابن مقله اساس قواعد کلی خطاطی را بر دو مبنای حُسن وضع و حُسن تشکیل بنیان نهاد. علاوه بر اینها، اصلاحاتی در تراشیدن قلم به وجود آورد و کشیدگی جِلفة و قَطّ مُحَرف قلم را مطرح کرد.(حبیب الّله فضائلی، تعلیم خط، ج۱، ص۷۷، تهران ۱۳۷۶ش.)
گزینش و تکمیل اقلام خطاطی
مشهور است که ابن مقله از بین انبوه اقلام رایج در آن روزگار، شش قلم به نامهای محقَّق، ریحان (رجوع کنید به محقّق، خط)، ثلث، نسخ، توقیع و رقاع را گزینش و قاعده مند کرد.(مجنون رفیقی هروی، سوادالخط، ج۱، ص۱۸۸ـ۱۸۹، در نجیب مایل هروی، همان منبع.)
این خطوط بعدها با عنوان اقلام ستّه (قلم های ششگانه) به مهمترین اقلام شناخته شده خوشنویسی تبدیل شدند. با این همه، باید در صحت انتساب وضع این اقلام به ابن مقله تردید کرد، چرا که نه تنها بسیاری از منابع در این باره سکوت کرده و فقط وارد کردن کمی دور به خط کوفی را به او نسبت داده اند، بلکه کسانی چون قلقشندی اقلام رایج در دیوان انشای مصر را طومار، مختصرطومار، ثلث ثقیل، ثلث خفیف، توقیع، رقاع، محقَّق و غبار برشمردهاند و شیخ محمدطاهر کردی خطوط ثلث، نسخ، اجازه یا توقیع، رقعه، دیوانی و فارسی را اقلام ستّه دانسته است.(فوزی سالم عفیفی، نشأة وتطور الکتابةالخطیة العربیة و دورها الثقافی والاجتماعی، ج۱، ص۱۳۵، کویت ۱۴۰۰/ ۱۹۸۱.ویکی فقه)
در عین حال، نقش ابنمقله در تکمیل اقلام و تدوین قواعد خط بر اساس اصول هندسی انکارنکردنی است. اصلاحات ابن مقله در کوفی مستدیر، در سراسر سده چهارم رسمیت و عمومیت یافت. این خط تا سده هفتم همچنان متداول ماند و در این مدت، در کنار اقلام ستّه به حیات خود ادامه داد، اما این اقلام رفته رفته جای آن را گرفتند.(حبیب الّله فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۲۹۸، اصفهان ۱۳۵۰ش.)
اصلاحات ابن مقله در کوفی مستدیر، در سراسر سده چهارم رسمیت و عمومیت یافت. این خط تا سده هفتم همچنان متداول ماند و در این مدت، در کنار اقلام ستّه به حیات خود ادامه داد، اما این اقلام رفته رفته جای آن را گرفتند.(Sheila S Blair, Islamic calligraphy, Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۱۶۰.)
در افزایش اقبال به اقلام ستّه، بیشترین سهم از آنِ خوشنویسی به نام ابن بوّاب (متوفی ۴۱۳) بود. او شیوه ابن مقله را از طریق شاگردانش محمدبن سُمسُمانی و محمدبن اسد فراگرفت، اما در آن تصرف کرد و واضع قواعدی تازه شد. او از جمله، روشی جدید در تراشیدن قلم در پیش گرفت که چیزی بین تحریف (کج) و تدویر (گرد) بود. او همچنین در ساختن مرکّب شیوه خاص خود را داشت.(قلقشندی: صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۳، ص۱۳.ویکی فقه.)
گفته شده است که او خط محقّق را استحکام بخشید و در اقلامی نظیر ثلث، رقاع، ریحان، ذَهَب و حَواشی ابداعاتی کرد که به توازن و استواری بیشتر آنها انجامید.( دراسةفنیة فی تاریخ الخط العربی، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸. ویکی فقه.)
اصلاحات و ابداعات ابن بواب در قلم های مستدیر سبب شد که در بیشتر منابع او را تکمیل کننده شیوه ابن مقله بدانند و خوشنویسان نسل های بعد، به ویژه در مصر، از او پیروی کنند. شیوه ابن بوّاب با عنوان المنسوب الفائق هم شناخته شده است.(ابن صائغ، رسالة فی الخط و بَریِّ القلم، ج۱، ص۹۵، چاپ فاروق سعد، بیروت ۱۹۹۷.)
آخرین خوشنویس تاثیر گزار
آخرین خوشنویس بزرگ دستگاه عباسیان که با ابداعاتش تأثیری عمیق در خوشنویسی جهان اسلام بر جای نهاد، یاقوت مستعصمی (متوفی ح۶۹۸)، کاتب دربار مستعصم آخرین خلیفه عباسی، و پیرو شیوه ابن مقله و ابن بوّاب بود. او با ابتکار خویش قواعد خوشنویسی را موجز و مدون کرد و شیوه آن دو استاد را به حد کمال رساند. از مهمترین ابداعات یاقوت، قطِ محرف قلم بود که در زیباترشدن خطوط تأثیری بسزا داشت. در واقع از زمان یاقوت، اقلام ستّه (خطوط اصول) به نهایت تکامل و توازن رسیدند و جای همه اقلام پیشین را گرفتند و استفاده از آنها را شاگردان و پیروان یاقوت در سرتاسر سرزمین های اسلامی متداول کردند.(حبیب الّله فضائلی، تعلیم خط، ج۱، ص۷۸، تهران ۱۳۷۶ش.)
© کلیه حقوق متعلق به صاحب اثر و پرتال فرهنگی راسخون است. استفاده از مطالب و آثار فقط با ذکر منبع بلامانع است.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}