سیره رفتارى علماء با همسرانشان


 






 
عالمان راستين به همسرانشان به نگاه شريك زندگى، مونس و مدهم و موهبت خداوند برای آرامش می‏نگریستند و هیچ گونه برتری برای خود در برابر آنها قائل نبودند. بر این اساس، همواره حرمت همسر خویش را پاس می‏داشتند و در نگه‏داری احترام او كوشا بودند. نمونه‏هایی از این پاسداشت به حریم و حرمت همسر را، در زندگی این شخصیت‏های بزرگ بازگو می‏كنیم.

امام خمینی(ره)
 

يكي از بهترين نمونه‏هاي مهرورزى، دلدادگي و حفظ ادب امام خمینی(ره) در برابر همسرشان، در نامه‏ای بازتاب یافته است كه ایشان آن را در جوانی و زمانی كه در مسافرت به سر می‏بردند، برای همسرشان نگاشتند متن آن نامه این است:
تصّدقت شوم، الهی قربانت بروم! در این مدت كه مبتلاي به جدايي از آن نور چشم عزيز و قوّت قلبم گرديدم، متذّكر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است. عزیزم! امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ كند. حال من با هر شدّتی كه باشد، می‏گذرد، ولی بحمد الله تاكنون هر چه پیش آمده، خوش بود. و الان در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتاً جای شما خالی است. فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظرة خوش دارد. صد حيف كه محبوب عزیزم همراه نيست كه اين منظره عالي به دل بچسبد. در هر حال، امشب شب دوم است كه منتظر كشتی هستیم. از قرار معلوم و معروف، یك كشتی فردا حركت می‏كند، ولی ماها كه قدری دیر رسیدیم، باید منتظر كشتی دیگر باشیم. عجالتاً تكلیف معلوم نیست. از این حیث قدری نگران هستیم، ولی از حیث مزاج بحمد الله به سلامت هستم. خیلی سفر خوبی است، جای شما خیلی خالی است. ایام عمر و عزت مستدام باد! تصدقت، قربانت، روح الله.

امام خمینی(ره) و خواستگاري از همسر آينده
 

آيت الله سيد محمد صادق لواسانى، از دوستان صمیمی حضرت امام و هم درس و هم بحث ایشان بود و چون متوجه شد امام قصد ازدواج دارند. دختر آیت الله میرزا محمد تقی تهرانی را به ایشان پیشنهاد دادند. امام كه در آن هنگام 28 بهار را پشت سر گذاشته بود، پاسخ مثبت داد و فرمود: برای این كار، نخست شما واسطه شده و از طرف من خواستگاری نمایید. مرحوم لواسانی هم پذیرفت و نزد مرحوم ثقفی رفت و موضوع را با ایشان در میان گذاشت. ایشان در پاسخ گفتند: از نظر من مانعی ندارد، اما رضايت دختر نیز شرط است. این مسئله با دختر در میان گذاشته شد و گویا ایشان نخست نپذیرفتند، تا اینكه شبی در رؤیایی راستین، امام خمینی(ره) را همراه رسول اكرم(ص) و پيشوايان معصوم(ع) مي‏بيند و آن‏گاه به ازدواج با امام رضايت مي‏دهد.[1]

امام خمینی(ره) هنگام ازدواج دختران
 

نخست به خانواده خواستگار توجه مي‏كرد تا ببيند چه وجه اشتراكي با آنها دارند و بعد از آنكه خانواده پسر را مي‏پسنديد، خود شخصاً با داماد صحبت می‏كرد تا به هم شأن بودن او با دخترش كاملاً مطمئن شود. سپس وضو ساخته و دو ركعت نماز مي‏خواند و از خدا طلب مي‏نمود كه آنچه در این باره خیر است، فرا راه دخترش قرار دهد. ناگفته نماند كه امام(ره) در انتخاب همسر آینده، موضوع را با دختران خویش در میان می‏گذاشت و آن گاه نظر خویش را بیان می‏كرد، ولی به هر حال تصمیم گیری نهایی را به دختران خود واگذار می‏نمود.[2]
خانم زهرا اشراقى، نوه امام خمینی(ره) مي‏گويد:
علت علاقه عمیق حضرت امام به همسرشان، فداكاری خانم بود. همیشه می‏گفتند: «فداكاری كه خانم در زندگی كردند، هیچ كس نكرده است».ایشان پانزده سال در آب و هوای گرم نجف، مشكلات را تحمل كرده و همه جا همراه امام بودند.[3]
مرحوم حاج سید احمد آقا خمینی می‏گوید: مادر مااگر سر سفره نمی‏نشستند، امام غذا نمی‏خوردند. منتظر می‏ماندند تا مادر ما سر سفره حاضر شوند و آن گاه كه حاضر می‏شدند، آقا شروع به خوردن غذا می‏كردند.[4]
خانم مرضیه حدیده‏چی می‏گوید: در روزهایی كه در فرانسه بودیم، روزى خانم به منزل يكي از فاميل‏هايشان به مهماني رفت، اما دو ساعت دیرتر از زمانی كه به امام قول داده بود، برگشت. امام كه همه كارهایشان را با ساعت و دقیقه تنظیم می‏كردند، در این دو ساعت، سه بار از اتاق به آشپزخانه آمدند و پرسیدند: «خانم نیامدند؟» دفعه سوم فرمودند: «نگران شده‏ام، شما نمی‏توانید وسیله‏ای پیدا كنید كه تماس بگیریم؟» تا اینكه خانم آمدند. وقتی ایشان آمدند، با محبت خاصی رو به روی خانم نشستنهد و گفتند، «مرا دل نگران كردی».[5]
زهرا مصطفوى، دختر امام خمینی (ره) می‏گوید: هر وقت خانم می‏خواستند به مسافرت بروند، در هر ساعتی از شب و روز كه بود، امام تا درب حیاط منزل ایشان را بدرقه می‏كردند یا موقعی كه برمی‏گشتند، اگر فصل گرما بود، امام دستور می‏دادند یك چیز خنكی درست كنند، و اگر فصل سرما بود، می‏گفتند اتاق را برای خانم گرم كنید.[6]
زهرا مصطفوى، دختر امام خمینی(ره) مي‏گويد: من در طول زندگى، ندیدم امام مثلاً حتی به خانمشان بگویند: «در را ببندید» بارها و بارها می‏دیدم كه خانم می‏آمدند و كنار آقا می‏نشستند، ولی امام خودشان بلند می‏شدند و در را می‏بستند. یك روز به آقا گفتم: خانم كه داخل اتاق می‏آیند، همان موقع به ایشان بگویید در را ببندند. گفتند: من حق ندارم به ایشان امر كنم». امام حتی به صورت خواهش هم از ایشان چیزی نمی‏خواستند.[7]

سيره رفتارى علامه طباطبايي (ره) با همسر
 

فرزند بزرگ علامه طباطبایی درباره چگونگی رفتار علامه با همسر خود می‏گوید: علامه در خانه خیلی مهربان، بی‏اذیت و بی‏دستور بودند، و هر وقت به هر چیزی مثل چای و مانند آن نیاز داشتند، خودشان می‏رفتند و می‏آوردند، و چه بسا هنگامی كه همسر ایشان و یا یكی از فرزندانشان وارد اطاق می‏شدند، ایشان در جلوی پای آنها تمام قامت برمی‏خاست. بارها اظهار می‏داشتند كه بیشترین عامل موفقیتشان همسرشان بوده است.[8]
علامه طباطبایی(ره) در ستایش از همسر خویش می‏گوید:
من پس از مرگ همسرم، بسیار متأثر شدم و گریستم، و گریه من برای صفا، كه بانوگری و محبت‏های خانم بود. ما زندگی پرفراز و نشیبی داشته‏ایم. در نجف اشرف با سختی‏هایی مواجه می‏شدیم. در طول مدت زندگی ما هیچ‏گاه نشد كه خانم كاری بكند كه من دست كم در دلم بگویم كاش این كار را نمی‏كرد، یا كاری را ترك كند كه من بگویم كاش این عمل را انجام داده بود. در تمام دوران زندگى، هيچ‏گاه به من نگفت چرا فلان كار را انجام دادي و يا ترك كردى. شما می‏دانید كه كار من در منزل است و من همیشه در منزل مشغول نوشتن یا مطالعه هستم طبیعی است كه خسته می‏شوم و احتیاج به استراحت و تجدید نیرو دارم. خانم به این موضوع توجه داشت به همین دلیل، سماور خانه ما همیشه روشن بود و چای آماده. و خانم در عین حال كه به كارهای منزل اشتغال داشت، هر ساعت یك فنجان چای می‏ریخت و می‏آورد در اتاق كار من و بر روی زمین می‏گذاشت و می‏رفت، تا ساعت دیگر...و من این همه محبت و صفا را چگونه می‏توانم فراموش كنم.[9]
فرزند علامه طباطبایی(ره) می‏گوید: پدرم اگر چه وقت زیادی نداشتند، برنامه‏شان را به گونه‏اي تنظيم مي‏كردند كه روزى يك ساعت، بعدازظهرها، در كنار اعضای خانواده باشند. رفتارشان با مادرم بسیار احترام آمیز دوستانه بود. همیشه طوری رفتار می‏كردند كه گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافی بین آن دو ندیدم. پدرم همیشه از گذشت و بردباری مادرم ستایش می‏كرد و می‏گفت كه خانم، یازده سال در نجف همه گونه سختی را تحمل كرد تا من بتوانم به مطالعات و درس و بحث خود بپردازم. پدرم هرگز از رفتار خوب خود نامی به میان نمی‏آوردند و همه خوبی‏ها را به مادرم نسبت می‏دادند. خودشان می‏گفتند كه از اول ازدواج همیشه با هم یك رنگ و یك دل بوده‏ایم.
گاهی كه مادرم بیمار می‏شد، اجازه نمی‏دادند كه از بستر بلند شود و كاری انجام دهد. مادرم پیش از فوت، تقريباً 27 روز در بستر بيماري بود و در این مدت پدرم لحظه‏اي از كنار بستر ايشان بلند نشدند. همه كارهایشان را تعطیل كردند و به مراقبت از او پرداختند.
خلاصه آ نكه صلح و صفا و دوستی كه بر روابط آنها حاكم بود بر ما آثار مثبت فراوانی به جای گذاشت و الگوی شایسته‏ای جهت چگونگی رفتار درست با همسر برای ما شد.[10]

سيره رفتارى شهيد مطهرى با همسر
 

همسر شهید مطهری نقل می‏كند: روزى براي ديدن دخترم به اصفهان رفته بودم. بعد از چند روز كه به تهران برگشتم، نزدیك‏های سحر به خانه رسیدم، وقتی وارد خانه شدم، بچه‏ها همه خواب بودند، ولی شهید مطهری بیدار بود. ایشان چای و میوه و شیرینی آماده كرده و منتظر بودند. بعد از احوال‏پرسی به من گفتند: «می‏ترسیدم یك وقت نباشم و وقتی شما از سفر برمی‏گردید، كسی نباشد كه به استقبالتان بیاید».[11]

سيره رفتارى آيت الله العظمي مرعشي نجفي با همسر
 

همسر آیت الله العظمی مرعشی نجفی می‏گوید: در تمام مدت شصت سالی كه با ایشان زندگی كردم، هيچ گاه با من رفتارى تند و خشونت آميز نداشت. تا آن زمان كه قادر به حركت كردن و انجام دادن كارهایش بود، نمی‏گذاشت كه دیگران كارهایش را انجام دهند. حتی هنگامی كه تشنه می‏شد، برمی‏خاست و به آشپرخانه می‏رفت و آب می‏آشامید و از من درخواست نمی‏كرد. ایشان افزون بر آنكه برای من همسری خوب و مهربان و دوست داشتنی بود، دوستي صميمي و همكاري غم‏خوار براي من نیز بود. ایشان همواره در كارهای منزل به من كمك می‏كرد و بسیاری از اوقات، كارهای آشپزخانه همانند درست كردن غذا، پاك كردن سبزى، و شستن میوه و وسایل آشپزخانه را ایشان انجام می‏دادند.[12]

پي نوشت ها:
 

[1]. غلامرضا گلی زواره، سلوكي ملكوتى، قم، انتشارات الذاكرین، 1386، چ 1، صص 32 و 33.
[2]. همان، ص 37.
[3]. محمد رضا سبحانى، سعيد رضا علي عسكرى، مهر و قهر، اصفهان، مركز فرهنگی شهید مدرس، 1385، چ 6، ص 21.
[4]. همان، ص 23.
[5]. همان، ص 24.
[6]. برداشت‏هايي از سيره امام خمینی(ره)، به كوشش غلامعلي رجائى، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1384، چ 5، ج 1، ص 87.
[7]. همان، ص 76.
[8]. نور علم، دوره سوم، ش 9، ص 79.
[9]. یادها و یادگارها، تهیه و تنظیم: علي تاجدينى، تهران، كانون انتشارات پیام نور، 1369، چ 1، صص 28 و 29.
[10]. همان، صص 43 ـ 45.
[11]. سرگذشت‏هاي ويژه از زندگي استاد شهيد مطهرى، به روایت جمعی از فضلا و یاران، ج 2، صص 108 و 109.
[12]. علي رفيعى، شهاب شریعت، درنگي در زندگي حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفى، صص 306 و 307.
 

منبع: گلبرگ شماره 109