مقدمه:
در بحث مقایسه پیغمبران الهی وقتی به پیغمبر اسلام(ص) می رسیم تعبیرات عجیب و زیبایی مشاهده می کنیم و این حکایت از ان دارد که رتبه پیغمبر ما خیلی متفاوت تر از پیغمبران دیگر است.
 
مبعوث به رسالت شدن پیامبر اکر(ص) برای اینکه اخلاق را تکمیل کند این جایگاه اخلاق در مبعث ایشان بسیار برجسته می‌شود و قرآن کریم نیز چنین ویژگی‌هایی را برای پیامبر برمی‌شمرد.
 
در قرآن کریم چند تعبیر برای پیامبران وجود دارد، راجع به حضرت موسی در آیه ۴۱ سوره طه می فرماید: «وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی»، یعنی و تو را برای (مقام رسالت و محبت) خود پروردم.
 
در همه عالم خلقت در مورد هیچ کس این طور تعبیر نشده است، در باره شخصیت پیامبر(ص) تعبیرات وجود د که خدا از اوصاف خودش برای پیغمبران می آورد و برای رسول خدا(ص) این تعابیر وسیع تر است.
 
خداوند برای حضرت نوح(ع) وصف شکور می آورد طبق آیه ۳ سوره اسرا »ذُرِّیَّهَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ ۚ إِنَّهُ کَانَ عَبْدًا شَکُورًا،» اما برای خودش از تعبیر غفور و شکور استفاده می‌کند یعنی یکی از اوصاف خودش را به شکور اضافه می‌کند.
 
برای توصیف حضرت ابراهیم(ع) از واژه حلیم استفاده می‌کند اما خودش را مدح می کند و می گوید من علیم و حلیم هستم و این دو را برای ابراهیم نمی آورد.
 
راجع به حضرت موسی وقتی می‌خواهد اوصاف خودش را بیاورد وصف کریم بودنش را ذکر می‌کند طبق آیه ۱۷ سوره دخان «وَلَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَجَاءَهُمْ رَسُولٌ کَرِیمٌ » و برای خودش غنی و کریم ذکر می‌کند.
 
اگر چنین پیغمبری داریم که الگوی اخلاق است و بعثت او برای اخلاق است پس زندگی ما باید عطر و بوی نبوی بدهد و به گونه ای شبیه پیغمبر باشد وقتی پیرو پیغمبر هستیم باید به مسائل اخلاقی توجه داشته باشیم.
 
این مطلب که با عنوان  مقایسه مقام های پیامبر اسلام (ص) با دیگر پیامبران  مورد بحث قرار گرفته است به این نوع مقایسه ها می می پردازد.که اگر بگویند پیامبران دیگر چه مقام هایی دارند  ما هم می گوئیم. پیامبر اسلام این مقام را به نحو شایسته تری دار است.
 

 سجده

1.اگر[پیروان پیامبران گذشته]بگویند: خداوند ملائکه را امر نمود تا به آدم علیه السلام سجده نمودند.
 
باید گفته شود: در هر ساعتی خدا و ملائکه و مردم بر رسول خدا صلوات می فرستند، و خداوند می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا »(1)
 

 قبله

2. و اگر بگویند: آدم علیه السلام قبله ملائکه واقع شد.
باید گفته شود: خداوند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را در شب معراج امام پیامبران قرار داد و آدم علیه السلام یکی از آنان بود.
 

 گل

3. اگر بگویند: خداوند آدم را از گل آفرید.
باید گفته شود: خداوند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را از نور [خود] آفرید. از این رو، فرمود: «کُنْتُ نَبِیّاً وَ آدَمُ بَیْنَ الْمَاءِ وَ الطِّینِ » یعنی: من پیامبر بودم و آدم هنوز بین آب و گل بود [و آفریده نشده بود.
 

 نخستین

4. اگر بگویند: آدم علیه السلام نخستین مخلوق خدا بود.
باید گفته شود: نور رسول خدا صلی الله علیه و آله قبل از او آفریده شد؛ چنان که فرمود: « إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنِی مِنْ نُورٍ وَ خَلَقَ ذَلِکَ النُّورَ قَبْلَ آدَمَ بِأَلْفَیْ أَلْفِ سَنَهٍ» یعنی: «خداوند دو هزار هزار سال قبل از خلقت آدم علیه السلام نور من را آفرید.
 

پدر

5.اگر بگویند: آدم علیه السلام پدر انسان ها است.
باید گفته شود: حضرت محمد صلی الله علیه و آله آقای پیامبران است؛ چنان که می فرماید: «آدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ تَحْتَ لِوَائِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ » یعنی: «روز قیامت آدم و فرزندان او زیر پرچم من خواهند.
 

پیامبر

6.اگر بگویند: آدم علیه السلام نخستین پیامبر خداست.
باید گفته شود: حضرت محمد صلی الله علیه و آله قبل از او پیامبر بوده است؛ چنان که می فرماید: «کُنْتُ نبیّاً و آدمَ علیه السلام مَنخولٌ فی طینَتِهِ» یعنی:
 
«من پیامبر بودم، زمانی که گل آدم علیه السلام را سرشته بودند [و هنوز خداوند او را خلق نکرده بود.
 
ملائکه
7. اگر بگوین: ملائکه در مقابل آدم علیه السلام عاجز شدند.باید گفته شود: خداوند به پیامبر اسلام کتابی داد که اولین و آخرین در مقابل آن عاجز ماندند.
 
توبه
8.اگر بگویند: خداوند کلماتی به آدم تعلیم نمود و به وسیله آن کلمات توبه او را پذیرفت.
 
باید گفته شود: خداوند به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: « لِیَغْفِرَ لَکَ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ»[از سویی، طبق روایات گذشته کلماتی که خداوند به آدم تعلیم نمود نام های محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین بود».
 

بهشت

9. اگر بگویند: خداوند آدم علیه السلام [و حوا] را در بهشت [دنیایی] اسکان نمود.
 
باید گفته شود: خداوند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را به مقام عالی قرب خود، یعنی مقام «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى » رسانید.
 

آسمان

10.اگر بگویند: خداوند درباره ادریس علیه السلام فرموده است « وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیًّا »(2)یعنی ما ادریس را به آسمان بردیم.
 
باید گفته شود: خداوند درباره حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز فرموده است: «وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ»(3)[از سویی خداوند او را به مقام « قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى» برد ]
 

مناجات

11. اگر بگویند: ادریس با خدای خود مناجات نمود.باید گفته شود: خداوند با حضرت محمد صلی الله علیه و آله از سخن گفت؛ چنان که می فرماید: « فَأَوْحى
إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى».
 

وفات

12- اگر بگویند: خداوند ادریس را بعد از وفات او اطعام نمود.
 
باید گفته شود: «خداوند رسول خدا صلی الله علیه و آله را در زمان حیات اطعام نمود؛ چرا که او روزه را به روزه می برد و می فرمود: « إِنِّی لَسْتُ کَأَحَدِکُمْ إِنِّی أَبیت عِنْدَ رَبِّی وَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِی » یعنی: «من مثل شما نیستم و خداوند مرا در شب آب و غذا می دهد».
 

نجات

13- اگر بگویند: برای نجات نوح کشتی روی آب جاری شد.
باید گفته شود: اولا کشتی برای هر مؤمن و کافری روی آب جاری می شود، و ثانیة برای حضرت محمد صلی الله علیه و آله سنگ روی آب جاری شد.
 
 و آن زمانی بود که آن حضرت در کنار آبی نشسته بود و بالای آن آب تل بزرگی از سنگ قرارداشت و عکرمة بن ابی جهل به آن حضرت گفت:
 
اگر تو پیامبری بگو صخره ای از این تل وارد این آب شود و از آن سو به این سو عبور کند. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله آن صخره را صدا زد و آن روی آب عبور نمود .
 
و مقابل آن حضرت قرار گرفت، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن صخره فرمود: به جای خود باز گرد و او به جای خود بازگشت.
 

نفرین

14. اگر بگویند: خداوند نفرین نوح علیه السلام را درباره قومش مستجاب نمود و چون گفت:
 
«رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً» خداوند قوم او را هلاک نمود.
 
باید گفته شود: با دعای رسول خدا صلی الله علیه و آله خداوند باران فراوانی فرستاد و رسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه داشت: «حَوَالَیْنَا وَ لَا عَلَیْنَا» یعنی: «خدایا!
 
 باران را از مدینه به اطراف مدینه منتقل کن» و این دعا مستجاب گردید و از این مقایسه ظاهر می شود که حضرت نوح علیه السلام درخواست عقوبت داشت .
 
و حضرت محمد صلی الله علیه و آله درخواست رحمت. بنابراین، حضرت محمد صلی الله علیه و آله رسول رحمت است، همان گونه که خداوند می فرماید: « وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَهً لِلْعالَمِینَ»(4)
 

اجابت

15- اگر بگویند: حضرت نوح برای خود و عده ای دعا کرد و اجابت گردید؛ او گفت: رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ »(5)
 
باید گفته شود: حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز برای همه امت خود به آنان که به دنیا آمده اند و آنان که هنوز به دنیا نیامده اند - دعا کرد و گفت: «وَاعْفُ عَنَّا »(6) و دعای او مستجاب شد.
 
ذریه
1-16گر بگویند: خداوند درباره ذریه نوح فرمود: «وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقِینَ».
 
باید گفته شود: خداوند درباره ذریه حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز فرمود: «ذَرِّیَّةَ بَعْضِهَا مِنْ بَعْضِ»(7) و نیز فرمود: « إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ.
 

نجات

17- اگر بگویند: کشتی حضرت نوح سبب نجات او در دنیا شد.
 
باید گفته شود: ذریه حضرت محمد صلی الله علیه و آله سبب نجات امت او در آخرت خواهند شد، همان گونه که فرمود: «مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی مَثَلُ سَفِینَهِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا، وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ و هوی».(8)
 

محبت

18- اگر بگویند: حضرت نوح گفت: «إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی»(9) و خداوند در پاسخ او فرمود: «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ».
 
باید گفته شود: حضرت محمد صلی الله علیه و آله چون دشمنی قوم خود، با خدا را دید نگاه محبت به آنان نکرد، بلکه شمشیر خود را به روی آنان کشید.
 

هلاک

19- اگر بگویند: خداوند حضرت هود علیه السلام را به وسیله تندباد یاری نمود و قوم او را هلاک کرد و فرمود: «و فی عاد وَ فى عَادٍ اِذْ اَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الرّیحَ الْعَقیمَ »(10)
 
باید گفته شود: خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله را نیز در جنگ احزاب (خندق) به وسیله باد تند و سه هزار ملائکه یاری نمود و فرمود: «بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها»(11)
 
از سویی، خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله را بر حضرت هود فضیلت داد به این که باد تند در قصه هود عذاب و خشم خدا بود و باد تند در قصه جنگ احزاب و خندق رحمت الهی بود، همانگونه که فرمود:
 
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها»(12)
 
تکذیب
20- اگر بگویند: حضرت هود برای خدا صبر کرد و چون مردم او را تکذیب نمودند حجت را بر آنان تمام کرد.
 
باید گفته شود: رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز هنگامی که او را تکذیب نمودند، حجت را بر آنان تمام نمود و از بین آنان رفت و به مدینه هجرت کرد و هنگام رفتن مشتی از ریگ به صورت آنان پاشید و فرمود «شاهَتِ الوُجُوه»
 
ابوجهل نیز بچه دان گوسفند بر سر او ریخت و خداوند به ملکی به نام جاجائیل که مأمور کوهها بود فرمود: نزد محمد صلی الله علیه و آله میروی و می گویی: ا
 
گر اجازه بدهی من کوهها را بر آنان می ریزم تا هلاک شوند. و چون چنین گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«من برای رحمت مبعوث شده ام. خدایا! قوم مرا هدایت کن آنان نادان هستند»
 
خارج
21- اگر بگویند: برای حضرت صالح، شتر آبستن ده ماهه از کوه خارج شد. باید گفته شود: برای پیامبر ما صلی الله علیه و آله نیز از وسط کوه مردی خارج شد و در حق او دعا کرد و گفت:
 
«اللَّهُمَّ ارْفَعْ لَهُ ذِکْراً اللَّهُمَّ أَوْجِبْ لَهُ أَجْراً اللَّهُمَّ احْطُطْ عَنْهُ وِزْراً» یعنی: «خدایا! نام او را بالا ببر و پاداش او را لازم کن، و بار و زر و گناه را از دوش او بردار
 
22- اگر بگویند: قوم حضرت صالح ناقه او را پی کردند و کشتند. باید گفته شود: امت حضرت محمدصلى الله علیه وسلم فرزندان او را پی کردند و کشتند!
 
و ابو القاسم بارع شاعر در این باره می گوید:
 
لِنَاقَهِ صَالِحٍ نَادَتْ أُنَاسٌ***وَ قَدْ جَسَرُوا عَلَی قَتْلِ الْحُسَیْنِ
 
23- اگر بگویند: حضرت صالح علیه السلام قوم خود را انذار کرد، و آنان به او گفتند: «یا صالح انت لنا بعذاب الله.
 
باید گفته شود: حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیامبر رحمت بود و خداوند درباره او فرمود: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ»(13)
 
از سویی، ناقة صالح با صالح سخن نگفت و شهادت به نبوت او نداد، در حالی که ناقه های زیادی با رسول خدا صلی الله علیه و آله سخن گفتند.
 
24- شاعر درباره حضرت لوط و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بر می گوید:
 
وَ إِنْ کَانَ لُوطٌ دَعَا رَبَّهُ***عَلَی الْقَوْمِ فَاسْتَوْصَلُوا بِالْبَلَاءِ
 
فَإِنَّ النَّبِیَّ بِبَدْرٍ دَعَا***عَلَی الْمُشْرِکِینَ بِسَیْفِ الْفَنَاءِ
 
فَنَادَاهُ جِبْرِیلُ مِنْ فَوْقِهِ***بِلَبَّیْکَ لَبَّیْکَ سَلْ مَا تَشَاءُ
 
25- اگر بگویند: حضرت ابراهیم خلیل خواستار لقای پروردگار و یا خواستار مناجات با او شد.
 
باید گفته شود: حبیب خدا، یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله برای لقای پروردگار خودبه معراج برده شد و خداوند فرمود: «سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى إلى قوله: لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا »(14)
 
26- ابراهیم علیه السلام الطالب لقای خدا بود و پیامبر اسلام در رفتن به معراج مطلوب خدا بود.
 
27- ابراهیم علیه السلام عرض کرد: «وَالّذی أطْمَعُ أنْ یَغْفِرَلی»(15)و به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفته شد: «لِیَغْفِرَ لَکَ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ »(16)
 
28- . ابراهیم علیه السلام گفت: «وَ لا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ* یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ»(17)و درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله گفته شد: «یَوْمَ لا یُخْزِی اللّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ»(18)
 
29-  ابراهیم علیه السلام در وسط آتش گفت: «حَسْبِیَ اللَّهُ » و خداوند به رسول خودحضرت
محمد صلی الله علیه و آله فرمود: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللَّهُ »(19)
 
-30ابراهیم علیه السلام به خدای خود گفت: « وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ (20) و به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفته شد: « وَرَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ (21)
 
1-31ابراهیم علیه السلام به خدای خود گفت: «وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَابُ الرَّحِیمُ »(22)و درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله گفته شد: «سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ ... لِنُرِیَةُ مِنْ آیاتِنا انْهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ »(23)
 
-32ابراهیم علیه السلام به خدای خود گفت: «وَ اجْعَلْنِی مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِیمِ»(24)و به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفته شد: «وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولى»(25)
 
-33ابراهیم خلیل علیه السلام در آیه «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ» (26) برای اهل خود درخواست روزی نمود و حبیب خدا صلی الله علیه و آله دست خود را برای دشمنان نیز باز گذارد تا جایی که خداوند به او فرمود: «وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ اَلْبَسْطِ» (27)
 
-34ابراهیم علیه السلام به خدای خود سوگند یاد نمود و گفت: «وَ تَاللّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنامَکُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ»(28) .
 
در حالی که خداوند به جان رسول خود صلی الله علیه و آله سوگند یاد نمود و فرمود: «لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ»(29)
 
-35خداوند مقام ابراهیم علیه السلام را قبله مردم برای نماز قرار داد و فرمود: «وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى»(30)
 
در حالی که خداوند احوال و افعال و اخلاق رسول خود را قبله مردم قرار داد و فرمود: «: لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ »(31)
 
36.-براهیم مخفیانه بت های مشرکین را شکست و رسول خدا صلی الله علیه و آله سیصد و شصت بت مشرکین مکه را آشکارا شکست و بت پرستان را با شمشیر ذلیل نمود.
 
37-خداوند ابراهیم را بعد از ابتلاء و آزمایش برگزید و فرمود: « وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً»و یا فرمود: «وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ»(32)
 
و رسول خود صلی الله علیه و آله را قبل از ابتلاء برگزید و فرمود: «إِنَّ اَللّهُ یَصْطَفِی مِنَ اَلْمَلائِکَهِ رُسُلاً وَ مِنَ اَلنّاسِ»(33)
 
ابراهیم خلیل علیه السلام مال خود را برای خدا بذل نمود و با آن مقام خلیل الرحمانی، مقام او به مقام پیامبر اسلام نرسید] خداوند او را به خاطر حبیب خود محمد صلی الله علیه و آله آفرید.
 
38. مقام ابراهیم علیه السلام در آیه «وَ اِتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّى »(34)مقام خدمت است .
 
و مقام رسول خدا صلی الله علیه و آله در آیه «وعَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»(35)به مقام شفاعت است و شفیع افضل از خادم است.
 
39. خداوند برای ابراهیم علیه السلام آتش نمرودیان را سرد و سلامت قرار داد، در حالی که برای حبیب خود محمد صلی الله علیه و آله آتش دوزخ را در قیامت مسخر نمود و کلید بهشت و دوزخ را به او سپرد.
 
40-ابراهیم خلیل علیه السلام منادی به حج بود و خداوند به او فرمود: «وَ أَذِّنْ فِی اَلنّاسِ بِالْحَجِّ»(36)در حالی که حبیب خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله منادی به ایمان بود و خداوند می فرماید: «رَبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیاً یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ ءَامِنُوا بِرَبِّکُمْ»(37)
 
41- خداوند به ابراهیم خلیل علیه السلام فرمود: «أَوَلَمْ تُؤْمِنْ»(38) و درباره حبیب خود فرمود: وآمن الرسول بما أنزل إلیه من ربه»(39)
 
42- خداوند در فرزندان ابراهیم علیه السلام برکت بی شماری قرار داد و داود علیه السلام نتوانست آنان را شماره نماید و خداوند به او وحی نمود
 
«تو درباره قربانی کردن فرزند خود اسماعیل از من اطاعت نمودی من نیز ذریه تو را زیادکردم» حبیب خدا صلی الله علیه و آله نیز چون مبتلای به ذبح فرزند خود حسین علیه السلام شد فرزندان او به قدری زیاد گردیدند که قابل شماره نیستند.
 
43- ابراهیم خلیل علیه السلام به واسطه دیدن ملک، به ملکوت راه یافت و خداوند فرمود: «وَکَذلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّموَاتِ »(40)
 
در حالی که حبیب خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله بدون واسطه به بالاترین مقام قرب الهی راه یافت، چنانکه خداوند می فرماید: «ثُمَّ دَنی فَتَدلّی فَکان قابَ قَوْسَیْنِ أوْ أدْنی»(41)
 
44-  ابراهیم خلیل علیه السلام در ساختن کعبه رضای خدا را طلب نمود، چنانکه خداوند می فرماید: «وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ»(42)
 
 در حالی که خداوند برای رضا و خشنودی حبیب خود کعبه را قبله او قرار داد و فرمود: « فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها»(43)
 
45- خداوند ابراهیم علیه السلام را نخست آزمود و سپس او را برگزید. و فرمود: « وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً »(44)
 
در حالی که حبیب خود را بدون آزمودن افضل پیامبران خود قرار داد و به جهانی شدن آیین او بشارت داد و فرمود: « هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»(45)
 
46- ابراهیم علیه السلام از خدا درخواست نمود که فرزندانش بت پرست نشوند و گفت «وَاجْنُبْنِی وَبَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ»(46) در حالی که خداوند به حبیب خود فرمود:
 
 
«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا.
 
47- خلیل به کسی گویند که تو را دوست دارد و حبیب کسی است که تو او را دوست داری. «الخلیل بمعنى الحب والحبیب بمعنى المحبوب(47) از این رو، خداوند به حبیب خود می فرماید: «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی»(48)
 
48-. اگر بگویند: حضرت یعقوب علیه السلام دوازده فرزند داشت باید گفته شود: حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز دوازده وصی و جانشین از صلب خود داشت.
 
49-اگر بگویند: یعقوب از صلب خود دوازده سبط داشت و پیامبرانی در ذریه او بودند و مریم یکی از فرزندان او بود چنان که خداوند می فرماید: «وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَ جَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّهَ وَ الْکِتابَ »(49)
 
باید گفته شود: مقام حضرت محمد صلی الله علیه و آله از این ها بالاتر بود، چرا که فاطمه علیهاالسلام سیده زنهای عالم از دختران او بود و حسن و حسین علیهم السلام از ذریه او بودند و خداوند کتابی به او داد که محفوظ ماند و تبدیل و تغییری در آن راه نیافت.
 
50- اگر بگویند: یعقوب علیه السلام بر فراق فرزند خود یوسف صبر کرد تا جایی که از گریه نابینا شد و نزدیک بود جان خود را از دست بدهد.
 
باید گفته شود: حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز بر مرگ ابراهیم و آنچه می دانست بر سر ذریه اش خواهد آمد صبر کرد.
 
51- اگر بگویند: حضرت یوسف علیه السلام دارای جمال بود.باید گفته شود: حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز دارای کمال و ملاحت[ نمکین] بود،.
 
و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «یوسف زیبا بود و من ملیح هستم.
 
52- اگر بگویند یوسف در شب نورانی بود. باید گفته شود: حضرت محمد صلی الله علیه و آله در دنیا و آخرت نورانی است، در دنیا مردم با نور او

هدایت می شوند و در آخرت نیز به قدری نورانی است که به او گفته می شود «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ »(50)
 
چاه
-53اگر بگویند: یوسف علیه السلام در چاه و زندان و با جدایی از پدر و درخواست معصیت زلیخا صبر می کرد.
 
باید گفته شود: حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز از غربت و جدایی از پدر و مادر و همسر و جد و عمو و سه سال محبوس شدن در شعب ابوطالب علیه السلام و ماندن سه روزدر غار صبر نمود.
 

خواب

54. اگر بگویند: یوسف علیه السلام آینده خود را در خواب دید و برای پدر خود تعریف نمود.
 
باید گفته شود: حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز خواب بازگشت به مسجد الحرام را دید، چنانکه خداوند می فرماید: «لَقَدْ صَدَقَ اللّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ»(51)
 

عصا

55. اگر بگویند: حضرت موسی علیه السلام عصای خود را به سنگ زد و دوازده چشمه از آن جاری شد.
 
باید گفته شود: حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز براء بن عازب را فرمود تا تیر آن حضرت را در چاه خشکیده ای انداخت و از آن دوازده چشمه جاری شد و هشت هزار نفر از آن استفاده کردند.
 
از سویی، جاری شدن آب برای موسی علیه السلام از سنگ بود و برای رسول خدا صلی الله علیه و آله از سر انگشتان او نیز بود و این عجیب تر است.
 

تعقیب

56- اگر بگویند : هنگامی که فرعونیان موسی و قوم او را تعقیب نمودند خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمود:
 
«عصای خود را به دریا بزن» و چون عصای خویش را به دریا زد آب شکافته شد و بنی اسرائیل از رود نیل گذشتند و فرعونیان غرق شدند :
 
چنان که خداوند می فرماید: «فَأَوْحَیْنا إِلى مُوسى أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ»(52)
 
باید گفته شود: برای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز ماه دو نیم شد و این عجیب تر و بزرگ تر بود؛ چنانکه خداوند می فرماید:«اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ»(53)
 
57- اگر بگویند: حضرت موسی علیه السلام از خدا شرح صدر خواست و گفت: «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی (54)
 
باید گفته شود: خداوند بدون درخواست، به رسول خود شرح صدر داد و فرمود: « أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ»(55)
 

صحبت

58- اگر بگویند: خداوند به موسی و هارون فرمود: «قُولا لَهُ قَولًا لَیِّناً لَعَلّهُ یَتَذَکَرُ اوْ یَخْشَی»(56)یعنی: «با فرعون ملایم صحبت کنید تا بلکه به خود بیاید و از کیفر خدای خود بترسد
 
باید گفته شود: خداوند نیز به حضرت محمد صلى الله علیه وسلم فرمود: «یَاأَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ »(57)
 
و فرمود:«وَ لا تُطِعْ کُلَّ حَلاَّفٍ مَهین* هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمیم* مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثیم»(58)
 

تکلم

59- اگر بگویند: خداوند با حضرت موسی علیه السلام در طور سینا تکلم نمود.
 
باید گفته شود: خداوند با حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز در سدرة المنتهى سخن گفت و بین او و بین خداوند واسطه ای نبود،.
 
 در حالی که بین خدا و موسی واسطه ای بود؛ همان گونه که خداوند می فرماید: «أَوْحَی إِلَی عَبْدِهِ ما أَوْحَی»(59)
 
از سویی، حضرت موسی علیه السلام با پای خود به مناجات با خدا رفت، در حالی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله را با عزت به معراج بردند.
 
 و با مرکب بهشتی یعنی براق و همراهی جبرئیل و ملائکه برده شد. از سوی دیگر، خداوند با موسی با مناجات کرد و با محمد صلی الله علیه و آله خطاب نمود؛ همچنین خداوند بعد از چهل شب با موسی مناجات نمود،.
 
 در حالی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله در خانه ام هانی خوابیده بود که او را به معراج بردند؛ و نیز مناجات خدا با موسی علیه السلام با وعده قبلی بود و معراج پیامبر صلی الله علیه و آله بدون وعده قبلی بود.
 
موسی علیه السلام 70 نفر را با خود برد و غش نمود « وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً»(60) و حضرت محمد صلی الله علیه و آله دیدن آیات خداوند را تحمل نمود چنان که می فرماید:
 
« لَقَدْ رَأی مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ .. »(61) معراج موسی علیه السلام در روز بود و معراج حضرت محمد صلی الله علیه و آله در شب بود.
 
معراج موسی علیه السلام روی زمین بود و معراج حضرت محمد بالای آسمان هفتم بود.
 
آنچه بین خدا و موسی گذشت معلوم شد، و سخنان خدا با حضرت محمد صلی الله علیه و آله معلوم نشد؛ چنان که می فرماید: «و أَوْحَی إِلَی عَبْدِهِ ما أَوْحَی»(62)
 
مؤلف گوید: برخی از موارد فوق را حسان، شاعر رسول خدا صلی الله علیه و آله در قالب شعر در آورده و می گوید:
 
لَئِنْ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسَی عَلَی***شَرِیفٍ مِنَ الطُّورِ یَوْمَ النِّدَاءِ
 
فَإِنَّ النَّبِیَّ أَبَا قَاسِمٍ***حُبِیَ بِالرِّسَالَهِ فَوْقَ السَّمَاءِ
 
وَ قَدْ صَارَ بِالْقُرْبِ مِنْ رَبِّهِ***عَلَی قَابِ قَوْسَیْنِ لَمَّا دَنَا
 
وَ إِنْ فَجَّرَ الْمَاءَ مُوسَی لَکُمْ ***عُیُوناً مِنَ الصَّخْرِ ضَرْبَ الْعَصَا
 
فَمِنْ کَفِّ أَحْمَدَ قَدْ فُجِّرَتْ***عُیُونٌ مِنَ الْمَاءِ یَوْمَ الظَّمَا
 
وَ إِنْ کَانَ هَارُونُ مِنْ بَعْدِهِ***حُبِیَ بِالْوِزَارَهِ یَوْمَ الْمَلَا
 
فَإِنَّ الْوِزَارَهَ قَدْ نَالَهَا***عَلِیٌّ بِلَا شَکٍّ یَوْمَ النِّدَا
 
کعب بن مالک انصاری نیز می گوید: فَإِنْ یَکُ مُوسَی کَلَّمَ اللَّهُ جَهْرَهً***عَلَی جَبَلِ الطُّورِ الْمُنِیفِ الْمُعَظَّمِ
 
فَقَدْ کَلَّمَ اللَّهُ النَّبِیَّ مُحَمَّداً***عَلَی الْمَوْضِعِ الْأَعْلَی الرَّفِیعِ الْمُسَوَّمِ
 

قضاوت

60- اگر بگویند: حضرت داود علیه السلام سلسله ای داشت و سالها برای احقاق حق با آن حکومت و قضاوت می نمود.
 
باید گفته شود: به حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز قرآن داده شد که هر حقی را از باطل جدا می کند و هر حکمی در آن بیان شده است؛
 
چنان که خداوند می فرماید: «ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ»(63) و معلوم است که سلسله مانند کتاب نخواهد بود، چرا که سلسله فانی می شود و قرآن تا آخر دهر باقی خواهد بود.
 

خواننده

61- اگر بگویند: حضرت داود علیه السلام خواننده بود و نوای دلپذیری داشت: باید گفته شود: در سخن حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز حلاوت و شیرینی عجیبی بود که قرآن می فرماید:
 
«وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنّا فَاکْتُبْنا مَعَ الشّاهِدِینَ »(64)
 
نگهبان
62-اگر بگویند: حضرت داود علیه السلام از 30 هزار نگهبان و حارس داشت باید گفته شود: نگهبان و حارس محمد صلی الله علیه و آله خدا بود.
 
او ضمانت حفظ رسول خود را نموده بود؛ چنان که می فرماید: «وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ»(65)
 

تسبیح

63-اگر بگویند حیوانات وحشی و پرندگان و کوه ها برای داود علیه السلام تسبیح می گفتند و به نبوت اور گواهی می دادند.
 
باید گفته شود. برای حضرت محمد صلی الله علیه و آله خدا و ملائکه گواهی دادند؛ همانگونه که در
 
قرآن آمده: « محمَّدٍ رسول اللَّه»و نیز آمده:«وَ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیدً»(66)
 

 آهن

-64اگر بگویند: خداوند برای داود علیه السلام آهن را نرم نمود؛ چنان که می فرماید: وَ اَلَنَّا لَهُ
الْحَدیدَ»(67)
 
باید گفته شود: خداوند برای حضرت محمد صلی الله علیه و آله قلب او را نرم و دارای رحمت نمود تا از آنان شفاعت نماید چنان که می فرماید: « فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»(68)
 
کوه
65- اگر بگویند: خداوند برای داود علیه السلام کوههای سخت را نرم نمود و او از آنها غارهایی آماده نمود.
 
باید گفته شود: رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز دست مبارک خود را بر پستان و کمر گوسفند وحشی کشید و رام شد تا به راحتی او را بدوشند، همچنین خداوند کوه ها را مسخر او قرار داد و در مقابل او تسبیح خدا را گفتند و نیز سنگ ها و ریگها در دست او تسبیح خدا را گفتند.
 
66- اگر بگویند: پرندگان گرد داود علیه السلام جمع می شدند و تسلیم او بودند
 
باید گفته شود: براق که مرکبی از بهشت بود برای رسول خدا صلی الله علیه و آله خضوع نمود و آن حضرت بر آن سوار شد.
 
هوای نفس
67- اگر بگویند: خداوند به داود علیه السلام فرمود: « وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى »(69)باید گفته شود: درباره حضرت محمد صلى الله علیه وسلم فرمود: «ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوى»(70) و حسان شاعر رسول خدا در این باره گفته است:
 
وَ إِنْ کَانَ دَاوُدُ قَدْ أَوَّبَتْ ***جِبَالٌ لَدَیْهِ وَ طَیْرُ الْهَوَا
 
فَفِی کَفِّ أَحْمَدَ قَدْ سَبَّحَتْ***بِتَقْدِیسِ رَبِّی صِغَارُ الْحَصَی
 
68. اگر بگویند: باد در اختیار سلیمان و مسخر او بود، و گفته شد او صبح به وسیله بادحرکت نمود و نزدیک ظهر برای قیلوله در مرو بود و شب در بلخ بود.
 
باید گفته شود: خداوند به واسطه براق پیامبر خود حضرت محمد صلی الله علیه و آله را گرامی داشت
 
و یک گام براق به اندازه دید چشم بود.
 
زبان
69. اگر بگویند: حضرت سلیمان علیه السلام زبان حیوانات و پرندگان را می دانست.
 
باید گفته شود: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز چنین بود، و روایت شده که پرنده ای به نام حمره که برای یکی از فرزندان خود در رنج بود نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد.
 
 و بالای سر آن حضرت بال می زد، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب خود فرمود: کدام یک از شما این پرنده را آزار نموده است؟
 
پس یک نفر از اصحاب گفت: یا رسول الله! من تخم او را برداشته ام. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «به او بازگردان». و نیز آن حضرت با شتر و گوساله و آهو و گوسفند و گرگ و... سخن گفت.
 
تصرف
70-  اگر بگویند: جنیان و شیاطین در اختیار سلیمان و مسخر او بودند.
 
باید گفته شود: خداوند درباره رسول خود صلی الله علیه و آله نیز فرموده است: « قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ »(71)و نیز فرموده است:
 
«وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ »(72) و آنان نه نفر از اشراف جن نصیبین و یمن از بنی عمرو بن عامر بودند به نام های: شصاه، مصاه،هملکان،مرزبان،مازمان،نضاه،هاضب،و عمر،و با رسول خدا صلی الله علیه و آله بیعت کردند .
 
و درانجام عبادات و دستورات دینی از آن حضرت عذرخواهی نمودند که درباره خداوند سخن به خطا گفته اند « قَالُوا عَلَی اللَّهِ شَطَطاً»
 
از سویی سلیمان علیه السلام آنان را برای جلوگیری از تمرد و نافرمانی به زنجیر می کشید، لکن آنان با میل و رغبت خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله می آمدند.
 
دنیا
71- گر بگویند: حضرت سلیمان علیه السلام ملک دنیا را از خدا طلب نمود و به او داده شد.
 
باید گفته شود: سلیمان علیه السلام ملک پست دنیا را از خدا طلب نمود، در حالی که کلیدهای خزاین دنیا را به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه نمودند .
 
و او نپذیرفت و بین این دو تفاوت زیادی وجود دارد و خداوند به جای ملک دنیا به رسول خود کوثر و شفاعت و مقام محمود را عنایت نمود و فرمود: «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى»خداوند به سلیمان علیه السلام راجع به
 
ملک دنیا فرمود: «فَامْننُ اَوْ اَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ»(73)و درباره رسول خود حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمود: «وَ ما آتاکُمُ اَلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا »(74)
 
حسان بن ثابت شاعر رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره می گوید:
 
وَ إِنْ کَانَتِ الْجِنُّ قَدْ سَاسَهَا***سُلَیْمَانُ وَ الرِّیحُ تَجْرِی رَخَا
 
فَشَهْرٌ غُدُوٌّ بِهِ دَائِباً***وَ شَهْرٌ رَوَاحٌ بِهِ إِنْ یَشَا
 
فَإِنَّ النَّبِیَّ سَرَی لَیْلَهً***مِنَ الْمَسْجِدَیْنِ إِلَی الْمُرْتَقَی
 
کعب بن مالک نیز می گوید:
 
وَ إِنْ تَکُ نَمْلُ الْبَرِّ بِالْوَهْمِ کَلَّمَتْ***سُلَیْمَانَ ذَا الْمُلْکِ الَّذِی لَیْسَ بِالْعَمِی
 
فَهَذَا نَبِیُّ اللَّهِ أَحْمَدُ سَبَّحَتْ***صِغَارُ الْحَصَی فِی کَفِّهِ بِالتَّرَّنُمِ
 
پیامبری
72- اگر بگویند: خداوند یحیى علیه السلام را در کودکی به پیامبری رسانید و فرمود:«وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا »(75)
 
باید گفته شود: یحیئ علیه السلام در زمان جاهلیت به پیامبری نرسید و لکن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در زمان جاهلیت و بت پرستی و سلطه حزب شیطان به پیامبری رسید.
 
از سویی، یحیئ علیه السلام عابد ترین و زاهدترین اهل زمان خود بود، و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله زاهد ترین و عابد ترین همه خلایق بود تا جایی که خداوند به او فرمود: «طه * ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى»(76)
 
و در این رابطه نیز حسان می گوید:
 
وَ إِنْ کَانَ یَحْیَی بَکَتْ عَیْنُهُ***صَغِیراً وَ طَهَّرَهُ فِی الصَّبَی
 
فَإِنَّ النَّبِیَّ بَکَی قَائِماً***حَزِیناً عَلَی الرِّجْلِ خَوْفَ الرَّجَا
 
فَنَادَاهُ أَنْ طه أَبَا قَاسِمٍ***وَ لَا تَشْقَ بِالْوَحْیِ لَمَّا أَتَی
 
شفا
73- اگر بگویند: حضرت عیسی علیه السلام می فرمود: من کور و صاحب پیسی را شفا می بخشم: «وَ أُبْرِیءُ الأکْمَهَ و الأَبْرَصَ»(77)
 
باید گفته شود: معاذ بن عفراء نیز نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله! من با زنی ازدواج نموده ام و بعضی به او گفته اند:
 
در پهلوی من سفیدی پیسی وجود دارد و این زن از من کراهت پیدا کرده است و دوست نمی دارد نزد من بیاید. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود:
 
 «باز کن محلی را که می گویی پیسی دارد. و چون باز کرد، رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را مسح نمود و پیسی از آن برطرف شد .
 
و مردی نیز که دارای جذام بود و بدن او پاره پاره شده بود نزد آن حضرت آمد و چون از بیماری خود شکوه نمود، رسول خدا صلی الله علیه و آله قدحی را پر از آب نمود و آب دهان خود را در آن قرار داد و فرمود: «با این آب بدن خود را بشوی». و چون چنین کرد بهبودی یافت.
 
و نیز زنی نزد آن حضرت آمد و گفت: یا رسول الله! فرزند من نزدیک به مرگ است و هر غذایی برای او می برم حال او دگرگون می شود. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد او رفت و فرمود: «ای دشمن خدا! دور شواز ولى خدا، من رسول خدا هستم». پس شیطان از او دور شد و بهبودی پیدا کرد، و از جای خود برخاست.
 
شخص دیگری نزد آن حضرت آمد که خصیتین او متورم شده بود و نمی توانست خود را تطهیر کند و وضو بگیرد.
 
 پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دست مبارک خود را در آبی قرار داد و آب دهان خویش را در آن ریخت و فرمود: آن آب را بر خود بریز و چون چنین کرد شفا یافت.
 
و نیز زنی فرزند نابینایی را آورد و گفت: یا رسول الله! این بچه نابینا به دنیا آمده است. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله چشمان او را مسح نمود و او بینا شد.
 
مرده
74-  اگر بگویند: حضرت عیسی علیه السلام به اذن خدا مرده را زنده می کرد، چنانکه خداوند از قول او می فرماید: «وَأُحْیِی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللَّهِ »(78) و کلبی روایت کرده که حضرت عیسی علیه السلام با گفتن «یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ»مرده را زنده می کرد، و گفته شده که حضرت عیسی علیه السلام
 
چهار نفر را به نامهای: عاذر،ابن العجوز،ابنه العاشر و سام بن نوح،زنده کرد.
 
باید گفته شود: حضرت رضا علیه السلام فرمود: «قریش نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و از او خواستند تا مرده های آنان را زنده کند.
 
 پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:تا به قبرستان برود و با صدای بلند بگوید:
 
«ای فلان و ای فلان و ای فلان! رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: به اذن پروردگار به پا خیزید». و چون امیرالمؤمنین علیه السلام چنین فرمود:
 
همه آنان به پا خاستند و خاک از صورت های خود برطرف کردند و قریش با آنان سخن گفتند و از احوال آنان سؤال کرند و چون گفتند:
 
«محمد صلی الله علیه و آله بنا به پیامبری مبعوث شده است. آنان گفتند: ای کاش ما او را درک کرده بودیم و به او ایمان می آوردیم».
 
و نیز رسول خدا صلی الله علیه و آله در جنگ بدر برخی از کشته های مشرکین را زنده نمود و آنان را برای کفرشان ملامت نمود.
 
غذا
75. اگر بگویند: حضرت عیسی علیه السلام می فرمود: «من شما را به غذایی که می خورید و آنچه در خانه های خود ذخیره می کنید، خبر می دهم» چنان که خداوند از قول او می فرماید: «وَأُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَما تَدَّخِرُونَ»(78)
 
باید گفته شود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند به من قرآن و دو برابر آن را عطا نمود.[و هیچ سری برای من پوشیده نماند ]و شاعر عرب در این باره می گویند:
 
و ان کان من مات یحیی لکم***یادیه عیسی برب العلی
 
فَإِنَّ الذِّرَاعَ لَقَدْ سَمَّهَا***یَهُودُ لِأَحْمَدَ یَوْمَ الْقِرَی
 
فَنَادَتْهُ إِنِّی لَمَسْمُومَهٌ***فَلَا تَقْرَبَنِّی وُقِیتَ الْأَذَی
 
پی نوشت:
60.اعراف/ 142
61. نجم / 18
62. نجم / 10
63. مائده / 83
64. انعام / 38
65.مائده / 67
66. فتح / 28 و 29
67. سبا / 10
68. آل عمران / 159
69. ص / 26
70. نجم / 2
71. جن / 1
72.احقاف / 29
73. ص / 39
74. حشر / 7
75. مریم/12
76. طه / 1
77. آل عمران / 49
78. آل عمران / 491. احزاب / 56
2. مریم / 57
3. انشراح/ 4
4. انبیاء / 107
5. نوح / 28
6. بقره / 286
7. آل عمران/ 34
8. عمده / ابن بطریق: 359
9. هود / 45
10. ذاریات / 41
11. توبه / 40
12. احزاب / 9
13. انبیا / 107
14. اسراء / 1
15. شعرا / 82
16. فتح / 2
17.- شعرا / 87
18.تحریم / 8
19.انفال / 64
20. شعرا / 84
21. انشراح / 4
22.بقره / 128
23.اسراء / 1
24. شعراء / 85
25. ضحی / 4
26. بقره / 126
27. اسراء / 29
28. انبیاء / 57
29. حجر / 72
30. بقره / 125
31. احزاب / 21
32. بقره / 130
33. حج / 75
34.بقره / 125
35. اسراء / 79
36. حج / 27
37.آل عمران / 193
38. بقره / 260
39.بقره / 285
40. انعام / 75
41.نجم / 8
42. بقره / 127
43.قره / 144
44. بقره / 124
45. توبه / 33
46. ابراهیم / 35
47- خاله: صادقه و اخاه
48-  ضحی / 5
49-  عنکبوت / 27
50. حدید/ 13
51. فتح / 27
52.شعراء /63
53. قمر/1
54.طه / 25
55.انشراح / 1
56.طه / 44
57.توبه / 73
58. قلم / 10
59. نجم / 10
 60.اعراف/ 142
61. نجم / 18
62. نجم / 10
63. مائده / 83
64. انعام / 38
65.مائده / 67
66. فتح / 28 و 29
67. سبا / 10
68. آل عمران / 159
69. ص / 26
70. نجم / 2
71. جن / 1
72.احقاف / 29
73. ص / 39
74. حشر / 7
75. مریم/12
76. طه / 1
77. آل عمران / 49
78. آل عمران / 49
 
منابع:
حسینی بهارانچی، سید محمد، 1323 - اخلاق و سیره محمدی - اصفهان: بینش آزادگان، 1393