اهميت انتخاب دوست براي جوانان
اهميت انتخاب دوست براي جوانان
اهميت انتخاب دوست براي جوانان
انس طلبي يكي از گرايشهاي ذاتي است. انسان ذاتاً اهل انس و رفاقت است و از مأنوس شدن با ديگران لذّت ميبرد. حتّي خشن ترين و بي رح ترين طبايع، بدون هيچ گونه ترغيب و تشويقي، با كساني كه در زمينه اي مادّي يا معنوي داراي نقاط مشتركي هستند، طرح دوستي ريخته، و هنگاميكه در كنار آنان قرار گيرند، احساس راحتي كرده، با آنان مأنوس مي شوند.
البته انگيزه ها متفاوت است و دوستهاي نيز طبعاً به اقتضاي شرايط سنّي و انگيزههاي گوناگون از كيفيّت و امتيازات يكساني برخوردار نيستند.
دوستي كودكان، كشش ذاتي، انعطافي پاك، و انعكاسي از يك جاذبه ساده طبيعي است كه از غريزه انس طلبي سرچشمه گرفته است. به سادگي شكل ميگيرد و با همه لطافت و صفا و پاكي، پايان ميپذيرد.
دوستي ميانسالان و كساني كه دوران پرشور جواني را پشت سر گذارده، شيريني ها و تلخكامي-هاي زندگي را چشيده، و از تجربيّات فراواني برخوردارند، نوعاً ناشي از جلب منفعت ، و با انگيزه و هدفي خاص است كه معمولاً با تحقيق و بررسي توا‡م بوده، پس از آگاهي يافتن از طرز تفكّر و خصايص اخلاقي و رفتاري طرف مقابل - و وجود شايستگي متناسب با هدف مورد نظر در او - تداوم مييابد و در عين حال، با درايت، مآل انديشي و رعايت احتياط همراه بوده، از افراط و تفريط به دور است، و در صورتي كه مطلوب خود را در آن نيابند، بر استمرار آن لجاجت و اصراري نداشته، از خود سرسختي نشان نمي دهند.
امّا جوانان كه از كششهاي طبيعي قويتري برخوردارند، به اقتضاي غريزه انس طلبي و ميل ذاتي، به دوستي و رفاقت عشق ميورزند. آسان پذير و زودپسندند. به سادگي مجذوب يكديگر گشته، بدون آشنايي از ويژگيهاي اخلاقي و سوابق خانوادگيِ طرف مقابل، عميق ترين روابط دوستي را با هم برقرار ميسازند. به يكديگر كاملاً اعتماد كرده، تمام اسرار خود را در اختيار هم قرار ميدهند. در اثر شدّت محبّت و علاقه شديد، عيوب يكديگر را نمي بينند، و انتقاد ديگران را درباره دوستان خود نپذيرفته، آن را دور از حقيقت و غيرواقع بينانه تلقي ميكنند. در دوستي و رفاقت خود بسيار جدّي بوده، حدّ و مرزي براي آن قايل نيستند... .
پيشرفتهاي معقول مادّي قرارگيرد ميتواند امتيازي مثبت و خصيصه اي كارآمد به حساب آيد كه علاوه بر ارضاي كامل يك گرايش طبيعي و برآورده شدن يك خواسته رواني، محيط زندگي را از شادابي، طراوت و نشاط فراواني برخوردار ميسازد.
در عين حال محبّت و دوستي سرمايه گرانبهايي است كه نمي توان آن را بيهوده به اين و آن بخشيد، بلكه با توجّه به نقش آن در سوق دادن انسان به كمال، بايد تنها در جايي به كار رود كه دل مجذوب كمال نمايد. از اين رو ميزان محبّت آدمينسبت به ديگران بايد متنايب با ميزان شايستگي آنان باشد.
نقش دوستي در زندگي، فكر و انديشه، اخلاق و سليقه، روحيه و رفتار آدميانكارناپذير است. انسان به شدّت از دوستان و معاشرين خود رنگ ميپذيرد. اين مسأله آن چنان جدّي و فراگير است كه رسول خدا (صلي ا... عليه وآله) فرموده اند:
“انسان در زندگي بر اساس دين رفيق خود مشي مينمايد”.(1)
تأثيرپذيري انسان از محيط و معاشران از يك سوي و خطرات و آفات گوناگوني كه دوستي و رفاقت را با همه مزايا و آثار مثبت و فوق العاده اش مانند هر پديده مادّي يا هر امر معنوي مورد تهديد جدّي قرار داده از سوي ديگر، آدميرا به مراقبت دايمي و دقّت فراوان در مورد رفاقت و گزينش دوستان فرا ميخواند.
با نقل برخي از روايت معصومين(عليهم السلام) در اين باره بيش از پيش به حساسيّت اين مسأله واقف خواهيم گشت:
حضرت علي (عليه السلام) ميفرمايند :
“مَنِ اتَّخَذَ ا‡َخاً مِن غَيرِ اختِبارٍ ا‡َلجَأَهُ الاضطِرارُ اِلي مُرافَقَهِ الا‡شرارِ. مَنِ اتَّخَذَ ا‡َخاً بَعدَ حُسنِ الاختِبارِ دامَت صُحبَتُهُ وَ تَأَكَّدَت مَوَدَّتُهُ”.(2)
“آن كه ناسنجيده و بدون امتحان كسي را به دوستي برگيزند، ناچار بايد به رفاقت افراد شرور و فاسد تن در دهد.
كسي كه پس از آزمايش، ديگري را به دوستي برگيزند، رفاقتش پايدار و مودّتش استوار خواهد ماند.
در عين حال پيوند دوستي در همه شرايط محكم و پايدار نمي ماند. بسا دوستي ها كه به دشمني مبدّل گردد. اين است كه امام صادق(عليه السلام) به بعضي از اصحاب و ياران خود چنين فرمودهاند:
“لا تُطلِع صَدِيقَكَ مِن سِرِّكَ اِلاّ عَلي ما لَوِ اطَّلَعَ عَلَيهِ عَدُوُّكَ لَم يَضُرَّكَ فَاِنَّ الصَّدِيقَ قَد يَكُونُ عَدُوّاً يَوماً مّا”.(3)
“دوست خود را از اسرار زندگيت آگاه مكن مگر رازي كه اگر دشمنت از آن آگاه شود به تو زيان نرساند. زيرا هر دوستي ممكن است روزي دشمن تو گردد”.
آري بايد تا حدود روابط دوستانه را با دقّت و حساسيّت تعيين نموده، از حريم عقل و مصلحت قدميفراتر نگذاشت.
اميرمؤمنان (عليه السلام) ميفرمايند:
“ا‡حبِب حَبِيبَكَ هَونَا مّا عَسي ا‡َن يَكُونَ بَغِيضَكَ يَوماً مّا وَ ا‡بغِض بَغيضَكَ هَوناً مّا عَسي ا‡َن يَكُونَ حَبِيبَكَ يَوماً مّا”.(4)
“با دوست خود در دوستي تندروي مكن شايد روزي دشمنت گردد و در دشمني با كسي كه مورد خشم تو است مدارا كن بسا روزي دوست تو گردد”.
امام صادق(عليه السلام) فرموده اند:
“دوستي و رفاقت حدودي دارد. كسي كه واجد تمام آن ها نيست دوست كاملش مدان و آن كه هيچ يك از آن ها را ندارد اصلاً دوستش مخوان: نخست آن كه ظاهر و باطن او نسبت به تو يكسان باشد. دوّم: زينت و آبروي تو را زينت خود، و زشتي تو را زشتي خود داند. سوّم: دارايي و مقام، او را نسبت به تو تغيير ندهد. چهارم: هرچه در اختيار دارد از تو دريغ نورزد. پنجم: تو را هنگام بي نوايي و گرفتاري وانگذارد.”(5)
هم چنين به بعضي از اصحاب خود فرموده اند:
“مَن غَضِبَ عَلَيكَ مِن اِخوانِكَ ثَلاثَ مَرّاتٍ فَلَم يَقُل فِيكَ شَرّاً فَاتَّخِذهُ لِنَفسِكَ صَديقاً”.(6)
“هركس سه بار بر تو خشمگين گردد و درباره ات چيزي ناپسند نگويد (شايسته رفاقت است) او را دوست خود قرار ده”.
در حديثي ديگر چنين ميفرمايند:
“لا تُسَمِّ الرَّجُلَ صَدِيقاً سِمَهِ مَعرُوفَهِ حَتّي تَختَبِرَهُ بِثلاثٍ: تَغضَبَهُ فَتَنظُرَ غَضَبَهُ يُخرِجُهُ اِلَي الباطِلِ، وَ عِندَ الدِّينارِ وَالدِّرهَمِ وَ حَتّي تُسافِرَ مَعُهُ”.(7)
“كسي را به نيك دوست خود مخوان تا آن كه در سه چيز او را آزمايش كني: اوّل : او را به خشم آور و بنگر آيا خشمش او را از حق به باطل ميكشاند؟ دوّم: با پول (و مال دنيا) سوّم: با او مسافرت كن (و ببين چگونه رفتار خواهد كرد.)”.
انسان نيازمند دوستي و رفاقت است، و براي ارضاي اين خواسته، ناگزير از گزينش دوستي است كه با او انس گرفته و در سختيها و ناملايمات زندگي او را ياري رساند. دوست عاقل بسان چراغي درخشان، تاريكيهاي زندگي را نور و روشنايي ميبخشد. و دوست احمق حاصلي جز كسالت و تيرگي و تاريكي به بار نخواهد آورد.
امام صادق(عليه السلام) فرموده اند:
“ا‡َلاخوانُ ثَلاثَهٌِ: فَواحِدٌ كَالغِذاءِ الَّذي يُحتاجُ اِلَيهِ كُلَّ وَقتٍ فَهُوَ العاقِلُ، وَ الثّانِي فِي مَعنيَ الدّاءِ وَ هُوَ الا‡َحمَقُ، وَ الثّالِثُ فِي مَعنيَ الدَّواءِ فَهُوَ اللَّبِِيبُ”.(8)
“برادران و دوستان صميمي سه قسم اند: يك قسم مانند غذاست كه (حيات انسان به آن وابسته، و آدمي) در همه حالات به او نيازمند است و او رفيق عاقل و خردمند است . قسم دوّم به منزله بيماري است (كه ادامه دوستي با او حيات انساني را تهديد ميكند) و او رفيق احمق است. و قسم سوّم به مثابه دارو است و او رفيق فرزانه و انديشمند است (كه براي دردهاي دروني هم چون دارويي شفابخش عمل مينمايد)“.
هم چنين از پدر بزرگوارشان نقل ميكنند كه آن حضرت فرموده اند:
“پدرم علي بن الحسين (عليه السلام) به من فرمودند: فرزندم! در نظر داشته باش كه با پنج كس همنشين نگردي و با آنان گفتوگو و رفاقت در راهي نكني! عرض كردم: پدر جان، آنها كيانند؟ فرمودند: مبادا با دروغگو رفاقت نمايي! او به منزله سرابي است كه دور را در نظرت نزديك ساخته، و نزديك را برايت دور جلوه ميدهد. بپرهيز از رفاقت با فاسق و گناهكار كه تو را به لقمه اي يا به كمتر از آن بفروشد! زنهار از همنشيني با بخيل كه در سخت ترين هنگام نيازمنديت، مالش را از تو دريغ نمايد. از دوستي با احمق خودداري نما كه او ميخواهد به تو سود رساند ولي (به واسطه حمايتش) زيانت زند. و با كسي كه قطع رحم كرده، رفاقت نداشته باش كه او را در سه جاي قرآن ملعون يافتم ... “.(9)
حضرت علي (عليه السلام) تأثيرپذيري نفس آدميرا از مصاحبان نااهل اين چنين توصيف فرموده اند:
“لا تَصحَبِ الشَّرِيرَ فَاِنَّ طَبعَكَ يَسرِقُ مِن طَبعِهِ شَرّاً وَ ا‡َنتَ لا تَعلَمُ”.(10)
“با افراد شرور و فاسد دوستي و مصاحبت نداشته باش، زيرا ناخودآگاه طبيعت و نفس تو از طبع او بدي را ميربايد”.
از آن حضرت درباره رفيق بد سؤال كردند، فرمودند:
“ا‡َلمُزَيِّنُ لَكَ مَعصِيَهَِ ا...ِ”.(11)
“كسي كه معصيت خدا را براي تو جلوه دهد (تا به آن رغبت كرده، آلوده شوي)“.
و درباره مجالست با دنيا دوستان ميفرمايند:
“خُلطَهِ ا‡َبناءُ الدُّنيا تَشِينُ الدِّينَ وَ تُشعِفُ اليَقِينَ”.(12)
“معاشرت با اهل دنيا، دين را معيوب و يقين را تضعيف مينمايد”.
در حديث ديگري تأثير همنشيني با خردمندان و عالمان را رفاقت با ملائكه ملا‡ ا‡علي دانسته، مي-فرمايند:
“صاحِبِ العُقَلاءَ وَ جالِسِ العُلَماءَ وَ ا‡َغلِبِ الهَواءَ تُرافِقِ المَلا‡َ الا‡َعلي”.(13)
“با عاقلان و خردمندان مصاحبت كن و با عالمان و صاحبان دانش همنشين باش و بر هواي نفس چيره شود تا رفيق ملائكه و همدم بالاييان گردي”.
البته انگيزه ها متفاوت است و دوستهاي نيز طبعاً به اقتضاي شرايط سنّي و انگيزههاي گوناگون از كيفيّت و امتيازات يكساني برخوردار نيستند.
دوستي كودكان، كشش ذاتي، انعطافي پاك، و انعكاسي از يك جاذبه ساده طبيعي است كه از غريزه انس طلبي سرچشمه گرفته است. به سادگي شكل ميگيرد و با همه لطافت و صفا و پاكي، پايان ميپذيرد.
دوستي ميانسالان و كساني كه دوران پرشور جواني را پشت سر گذارده، شيريني ها و تلخكامي-هاي زندگي را چشيده، و از تجربيّات فراواني برخوردارند، نوعاً ناشي از جلب منفعت ، و با انگيزه و هدفي خاص است كه معمولاً با تحقيق و بررسي توا‡م بوده، پس از آگاهي يافتن از طرز تفكّر و خصايص اخلاقي و رفتاري طرف مقابل - و وجود شايستگي متناسب با هدف مورد نظر در او - تداوم مييابد و در عين حال، با درايت، مآل انديشي و رعايت احتياط همراه بوده، از افراط و تفريط به دور است، و در صورتي كه مطلوب خود را در آن نيابند، بر استمرار آن لجاجت و اصراري نداشته، از خود سرسختي نشان نمي دهند.
امّا جوانان كه از كششهاي طبيعي قويتري برخوردارند، به اقتضاي غريزه انس طلبي و ميل ذاتي، به دوستي و رفاقت عشق ميورزند. آسان پذير و زودپسندند. به سادگي مجذوب يكديگر گشته، بدون آشنايي از ويژگيهاي اخلاقي و سوابق خانوادگيِ طرف مقابل، عميق ترين روابط دوستي را با هم برقرار ميسازند. به يكديگر كاملاً اعتماد كرده، تمام اسرار خود را در اختيار هم قرار ميدهند. در اثر شدّت محبّت و علاقه شديد، عيوب يكديگر را نمي بينند، و انتقاد ديگران را درباره دوستان خود نپذيرفته، آن را دور از حقيقت و غيرواقع بينانه تلقي ميكنند. در دوستي و رفاقت خود بسيار جدّي بوده، حدّ و مرزي براي آن قايل نيستند... .
پيشرفتهاي معقول مادّي قرارگيرد ميتواند امتيازي مثبت و خصيصه اي كارآمد به حساب آيد كه علاوه بر ارضاي كامل يك گرايش طبيعي و برآورده شدن يك خواسته رواني، محيط زندگي را از شادابي، طراوت و نشاط فراواني برخوردار ميسازد.
در عين حال محبّت و دوستي سرمايه گرانبهايي است كه نمي توان آن را بيهوده به اين و آن بخشيد، بلكه با توجّه به نقش آن در سوق دادن انسان به كمال، بايد تنها در جايي به كار رود كه دل مجذوب كمال نمايد. از اين رو ميزان محبّت آدمينسبت به ديگران بايد متنايب با ميزان شايستگي آنان باشد.
نقش دوستي در زندگي، فكر و انديشه، اخلاق و سليقه، روحيه و رفتار آدميانكارناپذير است. انسان به شدّت از دوستان و معاشرين خود رنگ ميپذيرد. اين مسأله آن چنان جدّي و فراگير است كه رسول خدا (صلي ا... عليه وآله) فرموده اند:
“انسان در زندگي بر اساس دين رفيق خود مشي مينمايد”.(1)
تأثيرپذيري انسان از محيط و معاشران از يك سوي و خطرات و آفات گوناگوني كه دوستي و رفاقت را با همه مزايا و آثار مثبت و فوق العاده اش مانند هر پديده مادّي يا هر امر معنوي مورد تهديد جدّي قرار داده از سوي ديگر، آدميرا به مراقبت دايمي و دقّت فراوان در مورد رفاقت و گزينش دوستان فرا ميخواند.
با نقل برخي از روايت معصومين(عليهم السلام) در اين باره بيش از پيش به حساسيّت اين مسأله واقف خواهيم گشت:
حضرت علي (عليه السلام) ميفرمايند :
“مَنِ اتَّخَذَ ا‡َخاً مِن غَيرِ اختِبارٍ ا‡َلجَأَهُ الاضطِرارُ اِلي مُرافَقَهِ الا‡شرارِ. مَنِ اتَّخَذَ ا‡َخاً بَعدَ حُسنِ الاختِبارِ دامَت صُحبَتُهُ وَ تَأَكَّدَت مَوَدَّتُهُ”.(2)
“آن كه ناسنجيده و بدون امتحان كسي را به دوستي برگيزند، ناچار بايد به رفاقت افراد شرور و فاسد تن در دهد.
كسي كه پس از آزمايش، ديگري را به دوستي برگيزند، رفاقتش پايدار و مودّتش استوار خواهد ماند.
در عين حال پيوند دوستي در همه شرايط محكم و پايدار نمي ماند. بسا دوستي ها كه به دشمني مبدّل گردد. اين است كه امام صادق(عليه السلام) به بعضي از اصحاب و ياران خود چنين فرمودهاند:
“لا تُطلِع صَدِيقَكَ مِن سِرِّكَ اِلاّ عَلي ما لَوِ اطَّلَعَ عَلَيهِ عَدُوُّكَ لَم يَضُرَّكَ فَاِنَّ الصَّدِيقَ قَد يَكُونُ عَدُوّاً يَوماً مّا”.(3)
“دوست خود را از اسرار زندگيت آگاه مكن مگر رازي كه اگر دشمنت از آن آگاه شود به تو زيان نرساند. زيرا هر دوستي ممكن است روزي دشمن تو گردد”.
آري بايد تا حدود روابط دوستانه را با دقّت و حساسيّت تعيين نموده، از حريم عقل و مصلحت قدميفراتر نگذاشت.
اميرمؤمنان (عليه السلام) ميفرمايند:
“ا‡حبِب حَبِيبَكَ هَونَا مّا عَسي ا‡َن يَكُونَ بَغِيضَكَ يَوماً مّا وَ ا‡بغِض بَغيضَكَ هَوناً مّا عَسي ا‡َن يَكُونَ حَبِيبَكَ يَوماً مّا”.(4)
“با دوست خود در دوستي تندروي مكن شايد روزي دشمنت گردد و در دشمني با كسي كه مورد خشم تو است مدارا كن بسا روزي دوست تو گردد”.
امام صادق(عليه السلام) فرموده اند:
“دوستي و رفاقت حدودي دارد. كسي كه واجد تمام آن ها نيست دوست كاملش مدان و آن كه هيچ يك از آن ها را ندارد اصلاً دوستش مخوان: نخست آن كه ظاهر و باطن او نسبت به تو يكسان باشد. دوّم: زينت و آبروي تو را زينت خود، و زشتي تو را زشتي خود داند. سوّم: دارايي و مقام، او را نسبت به تو تغيير ندهد. چهارم: هرچه در اختيار دارد از تو دريغ نورزد. پنجم: تو را هنگام بي نوايي و گرفتاري وانگذارد.”(5)
هم چنين به بعضي از اصحاب خود فرموده اند:
“مَن غَضِبَ عَلَيكَ مِن اِخوانِكَ ثَلاثَ مَرّاتٍ فَلَم يَقُل فِيكَ شَرّاً فَاتَّخِذهُ لِنَفسِكَ صَديقاً”.(6)
“هركس سه بار بر تو خشمگين گردد و درباره ات چيزي ناپسند نگويد (شايسته رفاقت است) او را دوست خود قرار ده”.
در حديثي ديگر چنين ميفرمايند:
“لا تُسَمِّ الرَّجُلَ صَدِيقاً سِمَهِ مَعرُوفَهِ حَتّي تَختَبِرَهُ بِثلاثٍ: تَغضَبَهُ فَتَنظُرَ غَضَبَهُ يُخرِجُهُ اِلَي الباطِلِ، وَ عِندَ الدِّينارِ وَالدِّرهَمِ وَ حَتّي تُسافِرَ مَعُهُ”.(7)
“كسي را به نيك دوست خود مخوان تا آن كه در سه چيز او را آزمايش كني: اوّل : او را به خشم آور و بنگر آيا خشمش او را از حق به باطل ميكشاند؟ دوّم: با پول (و مال دنيا) سوّم: با او مسافرت كن (و ببين چگونه رفتار خواهد كرد.)”.
انسان نيازمند دوستي و رفاقت است، و براي ارضاي اين خواسته، ناگزير از گزينش دوستي است كه با او انس گرفته و در سختيها و ناملايمات زندگي او را ياري رساند. دوست عاقل بسان چراغي درخشان، تاريكيهاي زندگي را نور و روشنايي ميبخشد. و دوست احمق حاصلي جز كسالت و تيرگي و تاريكي به بار نخواهد آورد.
امام صادق(عليه السلام) فرموده اند:
“ا‡َلاخوانُ ثَلاثَهٌِ: فَواحِدٌ كَالغِذاءِ الَّذي يُحتاجُ اِلَيهِ كُلَّ وَقتٍ فَهُوَ العاقِلُ، وَ الثّانِي فِي مَعنيَ الدّاءِ وَ هُوَ الا‡َحمَقُ، وَ الثّالِثُ فِي مَعنيَ الدَّواءِ فَهُوَ اللَّبِِيبُ”.(8)
“برادران و دوستان صميمي سه قسم اند: يك قسم مانند غذاست كه (حيات انسان به آن وابسته، و آدمي) در همه حالات به او نيازمند است و او رفيق عاقل و خردمند است . قسم دوّم به منزله بيماري است (كه ادامه دوستي با او حيات انساني را تهديد ميكند) و او رفيق احمق است. و قسم سوّم به مثابه دارو است و او رفيق فرزانه و انديشمند است (كه براي دردهاي دروني هم چون دارويي شفابخش عمل مينمايد)“.
هم چنين از پدر بزرگوارشان نقل ميكنند كه آن حضرت فرموده اند:
“پدرم علي بن الحسين (عليه السلام) به من فرمودند: فرزندم! در نظر داشته باش كه با پنج كس همنشين نگردي و با آنان گفتوگو و رفاقت در راهي نكني! عرض كردم: پدر جان، آنها كيانند؟ فرمودند: مبادا با دروغگو رفاقت نمايي! او به منزله سرابي است كه دور را در نظرت نزديك ساخته، و نزديك را برايت دور جلوه ميدهد. بپرهيز از رفاقت با فاسق و گناهكار كه تو را به لقمه اي يا به كمتر از آن بفروشد! زنهار از همنشيني با بخيل كه در سخت ترين هنگام نيازمنديت، مالش را از تو دريغ نمايد. از دوستي با احمق خودداري نما كه او ميخواهد به تو سود رساند ولي (به واسطه حمايتش) زيانت زند. و با كسي كه قطع رحم كرده، رفاقت نداشته باش كه او را در سه جاي قرآن ملعون يافتم ... “.(9)
حضرت علي (عليه السلام) تأثيرپذيري نفس آدميرا از مصاحبان نااهل اين چنين توصيف فرموده اند:
“لا تَصحَبِ الشَّرِيرَ فَاِنَّ طَبعَكَ يَسرِقُ مِن طَبعِهِ شَرّاً وَ ا‡َنتَ لا تَعلَمُ”.(10)
“با افراد شرور و فاسد دوستي و مصاحبت نداشته باش، زيرا ناخودآگاه طبيعت و نفس تو از طبع او بدي را ميربايد”.
از آن حضرت درباره رفيق بد سؤال كردند، فرمودند:
“ا‡َلمُزَيِّنُ لَكَ مَعصِيَهَِ ا...ِ”.(11)
“كسي كه معصيت خدا را براي تو جلوه دهد (تا به آن رغبت كرده، آلوده شوي)“.
و درباره مجالست با دنيا دوستان ميفرمايند:
“خُلطَهِ ا‡َبناءُ الدُّنيا تَشِينُ الدِّينَ وَ تُشعِفُ اليَقِينَ”.(12)
“معاشرت با اهل دنيا، دين را معيوب و يقين را تضعيف مينمايد”.
در حديث ديگري تأثير همنشيني با خردمندان و عالمان را رفاقت با ملائكه ملا‡ ا‡علي دانسته، مي-فرمايند:
“صاحِبِ العُقَلاءَ وَ جالِسِ العُلَماءَ وَ ا‡َغلِبِ الهَواءَ تُرافِقِ المَلا‡َ الا‡َعلي”.(13)
“با عاقلان و خردمندان مصاحبت كن و با عالمان و صاحبان دانش همنشين باش و بر هواي نفس چيره شود تا رفيق ملائكه و همدم بالاييان گردي”.
پي نوشت :
1. بحار : 74/192 ح12
2. غرر : 2/695 ف 77 ح 1259 و1260
3. امالي صدوق / 669 م 95 ذيل ح7
4. نهج البلاغه فيض /1216 ح 260 ، بحار: 78 / 37 ح6
5. بحار: 74 /173 ح1
6. آمالي صدوق /669 م 95 ح 7 ، بحار: 74/173 ح2
7. بحار : 74/180 ح 28 ، ا‡مالي طوسي : 2/260
8. بحار : 78/238 ح 75 ، تحف العقول /239
9. كافي 2/468 باب من تكره مجالسته ح7
10. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد : 20/272 باب 147
11. بحار : 74/190ح3
12. غرر: 1/397 ف 30 ح35
13. غرر : 1 /455 ف 44 ح27
فرهنگ تربيت، عباس اسماعيلي يزدي،انتشارات مسجد مقدس جمكران، 1382،چاپ اول، صص 383 -371
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}