معرفي و نقد کتاب هاي ادبي (3)


 





 

چاپ پنجم رباعي هاي ايرج زبردست شاعر جوان شيرازي با عنوان «باران که بيايد همه عاشق هستند»، در سال1388 با نشر روشن منتشر شده است. رباعي هايي که نشان از قريحه ي شاعر دارد؛ و اين ذکر قريحه بدون پيش آوردن و يا دنبال آمدن صفتي که حاصل آن ترکيبي شود، کامل تر وفراگيرتر است. شعرهايي که زبان حال شاعر بوده و زبان زمان ما مي باشد؛ حالي که پس از کشف و درک موقعيت حاصل مي آيد و زماني که از پي، تاريخي را به دنبال دارد. تاريخي از انديشه، عرفان، کلام، شعر و در نهايت ساختار و مضمون رباعي، خاصه انديشه ي بارز و مستتر پذيرفته شده در شعر و رباعي خيام.
رباعي هايي که هر پاره از آن مي تواند حافظه ي گفتاري مردم بنشيند زيرا برگرفته از انديشه ي نهادينه شده در وجود آدمي است و شعرها، فارغ از من و فرديت شاعر هستند و شاعر هست به علاوه ي تاريخ، سنت و فرهنگ.

هر گم شدني کليد پيدا شدن است.(ص28)
باديم و اسير هرچه بادا باديم.(ص20)

آنگونه تو را در انتظارم که اگر
اين چشم بخوابد آن يکي بيدار است(19)

آيينه شدم باز شکستند مرا.(ص19)
من هر چه که دارم از ندارم دارم.(ص14)

در مجموعه ي صميمي رباعي هاي ايرج زبردست، خواننده ذات شعر را به عينه حس مي کند و شاعري که به ذات شعر و شاعرانگي که معمولاً آسان به دست نمي آيد، برسد، ديگر سخت از آن فاصله گرفته و محتمل دور خواهد شد که مي توان آن را يکي از پارامترهاي جاودانگي کلام شمرد.
اولين چاپ مجموعه ي باران که بيايد... درسال 1382 بوده است. طنز در بعضي از رباعي ها حکايت از شوخ طبعي و ظريف نگاري ايرج زبردست داشته که بيانگر روحيه و نگاه شاعري است که سخت مي انديشد و آسان مي گويد.
پيامد کتاب باران که بيايد همه عاشق هستند، کتاب «حيات دوباره ي ديروز» است که در 138 صفحه با مقالاتي ازمنوچهر آتشي، پرويز خائفي، بهاءالدين خرمشاهي، عمران صلاحي و ده ها نويسنده و شاعر ديگر به شعر و رباعي هاي ايرج زبردست اختصاص يافته است.
اين کتاب به کوشش بهاالدين خرمشاهي و محمداجاقي با نشر قطره درسال 1386چاپ و منتشر شده است.
چون باد هواي کوي و برزن داريم
پيراهني از عبور برتن داريم
هر جاده قدم قدم تو را مي گويد
ما آمدني به رنگ رفتن داريم
*
شب درخم گيسوي تو عابر مي شد
با هر نفست بهار ظاهر مي شد
اي فلسفه ي شگفت، افلاطون هم
با ديدن چشمان تو شاعر مي شد
*
تا عشق ترانه خوان چشمان غم است
راه من و تو هميشه پر پيچ و خم است
اي حسرت روزهاي بي برگشتم
صدبار که عاشقت شوم باز کم است

لبهاي تو سوره سوره تفسير خداست
چشمان تو بي رياتر از آينه هاست
اي سبزترين سبزترين سبزترين
سيماي تو سين هشتم سفره ي ماست
*
درخواب چراغ تا سحر دستم بود
درخواب کليد هر چه در دستم بود
زيباتر از اين خواب نديدم خوابي
بيدار شدم دست تو در دستم بود

شايد بشود گفت که داستان نويسان نيز افرادي خاطره نگارند و بسيار کتاب و يا رمان هايي بوده و هستند که نمي توان به قاطعيت عنوان کرد داستان هستند يا خاطرات و اتفاق هاي زندگي نويسنده در مدت زماني مشخص. اما مسلم است اين سخن زماني قطعيت مي يابد که ردپاي اتفاق هاي زندگي نويسنده را در داستان ها و يا حتي گاهي شعرهاي نوشته شده توسط وي مي يابيم. به صورت معمول خاطره نگاري حکايت تجربه، نظرات، رنج و مرارت هايي است که نويسنده فکر مي کند براي ديگران عبرت آموز باشد. «ارنست همينگوي» داستاني دارد که بعد از جنگ جهاني اول نوشته با عنوان «خانه ي سرباز»، «کورت ونه گات» درکتاب «مرد بي وطن» در خصوص اين داستان مي نويسد: اين داستان درباره ي آن است که چقدر ناخوشايند است بعد از برگشتن سرباز به خانه از او بپرسيد چه ديده است. «سلاح خانه ي شماره پنج» نيز براساس خاطرات دوران جنگ «ونه گات» است. «يادداشت هاي شخصي يک سرباز» نوشته ي «جي دي سلينجر» را مي توان نمونه ي ديگري از ارتباط خاطره و داستان دانست. البته از نويسندگان وطني مي شود مثال هاي متعدد آورد. اما نگاه و نوشته ي مهدي صفاري نژاد درک کتاب «سرباز هشتاد ويکم» قابل تأمل است. قبل از مطالعه با پيش زمينه ي فکري که گاهي قضاوت پيش از شناخت را به دنبال دارد، ارتباط با نوشته را سهل و ممتنع مي کند. آنچه از نوشته مهدي صفاري نژاد دريافت مي شود، متفاوت از نوشته هاي ديگر نويسندگان است؛ که اين تفاوت حتي به مشابهت نيز نزديک نمي شود. آنچه در «سرباز هشتاد و يکم» خواننده با آن مواجهه مي شود، قلم صميمي و روحيه ي حساس نويسنده کاشاني است که گاه قلم او را به شعر نزديک کرده است و چنان لطيف و ساده نوشته که احساس مي کند نويسنده کنار تو نشسته و اتفاق ها را با جزئيات برايت شرح مي دهد. صفاري نژاد درهاي دروني خودش را گشوده و اجازه داده خواننده به راحتي او را مورد قضاوت قرار دهد.
«سرباز هشتاد و يکم» خاطرات تلخ و شيرين سربازي است که اتفاق هاي دوران خدمت ارتش خود را در يکصد و شصت صفحه به رشته ي تحرير درآورده و در سال 1386 توسط نشر دعوت چاپ و منتشر شده است.
...يکي از سربازهاي گروهان پاييني آمده بود و قضيه ي جالبي را تعريف مي کرد. چند شب پيش، نيمه شب که همه خواب بودند، سربازي با فرياد و چوبي که در دست داشته، دست ديگرش مشت بوده، شيشه هاي آسايشگاه را شکسته و به هر کسي توانسته، کتک زده. بالاخره با هزار زحمت مي گيرندش و کنترلش مي کنند.
طرف مي فرمايد: پنکه...برام پنکه بياريد.
مسئولين نگهباني آن شب همراه فرمانده توي يک اتاق جمع مي شوند. وقتي که پنکه را مي آورند و روشن مي کنند، او متشتش را جلوي آن باز مي کند و خرده کاغذهايي که در دستش بوده به هوا مي رود. مي گويد اينها فرشته هاي منند. ايمان بياوريد. من پيغمبرم ايمان بياوريد. چند روز بعد که دوستم را توي مسجد پادگان ديدم از طرف پرسيدم گفت: خوب شده؛ مي گن يک حمله ي عصبي بوده. ولي مي گن مي خواسته با اينکار خودشو ديوونه نشون بده و معافي بگيره.
محمدباقر اشکپوريان، متولد1324 خورشيدي از کرمانشاه به تهيه و تدوين کتاب «اکسير روح» در سال 1386 پرداخته که با مؤسسه ي انتشارات چشمه ي هنر و دانش منتشر شده است. اين کتاب در بر دارنده ي يکصد و ده قطعه از آيات قرآني و احاديث در اثبات و ولايت حضرت علي ابن ابيطالب(ع) مي باشد.
اشکپوريان در مقدمه ي «اکسير روح» مي نويسد من نه اديب هستم ونه نويسنده و کتاب خود را سخن دلي دانسته که در جستجوي گوهري است که خداوند در جسم بشر به وديعه گذاشته است. همان طور که در سخن آغازين اين مجموعه آمده، اشکپوريان در خدمت دولتي خود مسئوليت بانک را دارا بوده و در مدت زندگي يک لحظه از طلب دانش و آگاهي و وصول و درک حقيقت غافل نبوده است. «اکسير روح» حاصل کنکاش ها، جستجو و مطالعه ي مستمر نگارنده مي باشد که به رشته ي تحرير درآمده است.
«هماي رحمت» کتاب ديگري از محمدباقر اشکپوريان، مجموعه اي است از رباعي و دوبيتي هايي که در منقبت حضرت علي(ع) سروده شده است.
ششمين کتاب لحظه، ويژه ي شعر منتشر شد. در اين مجموعه آثاري از سعيد صالحيان، نسرين دارا، الهام ميزبان، مونا زنده دل، مرضيه انصاري زاده، حسين حسن پور، سارا جلوداريان، فخرالملوک مهندس، معصومه پورکريمي، حسين باغ شيخي، آرزو موسي نژاد، سودابه مهيجي و منير عسگرنژاد به همراه آثاري ديگر از نويسندگان و شاعران کشور با انتشارات مرسل به چاپ رسيده است.
در اين کتاب مقاله هايي با عناوين شعر در عصر حاضر، تولد زبان، جايگاه تلميحات اسلامي در غزل معاصر، بر سپهرآرمان شهر سهراب، همراه با اشعاري از شاعران جوان آمده است. لحظه ي ششم در تيراژ سه هزار نسخه و با قيمت يک هزار تومان عرضه شده است.
تاکنون از کتاب هاي لحظه که هر شش ماه يک بار چاپ و منتشر مي شود، شش شماره در دسترس علاقمندان قرار گرفته که اولين کتاب لحظه، ويژه ي ادبيات داستاني است و پس از آن شعر، نقد و نظر، داستان و آرمان شهر، موضوعاتي بودند که به آنها پرداخته شده است. کتابهاي لحظه به کوشش اميرعباس مهندس و با همکاري محمدحسين احمدي و منير عسگرنژاد منتشر مي شود.
 

منبع:نشريه ثريا،تابستان و پاييز 88.