بچه ها !سلامت باشيد
بچه ها !سلامت باشيد
بچه ها !سلامت باشيد
نويسنده :احسان لطفي -احسان عمادي
به نظرتان اين جک و جوونورهايي که شب ها لابه لاي ظرف هاي نشسته و کتاب و جزوه و کمد لباس هايتان رژه مي روند روزهايي که دردانشگاه و سرکلاس مشغول کسب علم و دانش هستيد کجا مي روند خب چه خوشتان بيايد و چه نيايد بايد بگوييم آنها و ميکروب هايشان با شما زندگي مي کنند و خب اين بلايي است که دانشگاه و زندگي دانشجويي سرشما آورده است .دانشگاه نظم درون و بيرونتان را تاجايي که بتواند زير ورومي کند. يعني اگر تا قبل از مهرامسال روزي سه بار دوش مي گرفتيد .هفته اي يک بار ملافه تختتان را عوض مي کرديد و از همه اينها مهم تراصلاً چيزي به نام ليوان مشترک درلغت نامه شما وجود خارجي نداشت. ازحالا به بعد رعايت همه اينها سوسول بازي به حساب مي آيد و شما هم متهم رديف اول بچه مثبت بودن هستيد اما از ما مي شنويد. زير باراين مدل انگ ها نرويد و حسابي حواستان به بهداشت و نظم و ترتيب بيروني تان باشد.
چرا زندگي دانشجويي بيماري زاست؟
*اگرمنظوراين منابع خبري عيوب انکساري چشم (همين نزديک بيني و دوربيني و آستيگماتيسم )بوده اولاً تعجبي ندارد که اين عيوب در دانشجويان نسبت به مثلاً بناها بيشتر باشد چون اين افراد با چشمشان بيشتر سروکار دارند و بيشتر متوجه ضعف هاي ريز آن مي شوند. ثانياً خب که چي چون براي پيشگيري از عيوب انکساري در دانشجويان ديگر نمي شود کاري کرد يادتان باشد مطالعه درنورکم يا از نزديک يا به مدت طولاني باعث ضعيف شدن چشم نمي شود فقط مي تواند باعث خستگي و سردرد شود پس تا آنجا که به مشکلات چشمي مربوط است هرچه دوست داشتيد در تاريکي مطلق يازير کرسي يا 25 ساعت در شبانه روز! يا از فاصله سه ميلي متري يا 30 متري مطالعه کنيد و غمتان هم نباشد.
*اماشايد منظوراين منابع خبري اين بوده که امروزه به دليل کثرت فعاليت هاي تفريحي و فوق برنامه دردانشگاه هاي ما از جمله کثرت استفاده از استخرهاي بهداشتي که به آبشان کلر زده مي شود شيوع کونژنکتيويت شيميايي دردانشجويان بالا رفته.
*يا شايد منظور آن بوده که چون در سال هاي اخير مرفهين شانس بيشتري براي رفتن به دانشگاه دارند ميزان کراتيت UV (آسيب پرتوهاي فرابنفش قرنيه )براثرافراط دراسکي کردن، ميان دانشجويان ما افزايش پيداکرده.
*يا شايد آن طور که آمارها نشان مي دهند به خاطر شرايط خاص جامعه ميزان شاخص فرورفتن شست پا در چشم دردانشجويان ما نسبت به ميانگين جهاني بسيار بالاتراست و همين باعث ايجاد آن دسته از مشکلات چشمي اي شده که موردنظراين منابع خبري بوده است.
*يا شايد ادعاي اين منابع خبري به شيوع کونژنکتيويت هاي مسري ويروسي و باکتريايي مربوط باشد دراين صورت هيچ توصيه اي جاي اين توصيه هاي ساده «ماماندوز» رانمي گيرد .توي چشم هم عطسه نکنيد و بعد از دستشويي و تورق کتاب کتابخانه دانشکده دستتان رابشوييد و اگر حس مي کنيد که مجبور به انگشت بردن داخل دماغ و چشمتان هستيد لااقل اول دومي راانجام دهيد و بعد با خيال راحت به اولي بپردازيد.
*مي گويند يکي از بنيانگذاران رشته بيماري هاي چشم ايران در کنگره اي گفته هرکس درانتخاب تخصص دنبال آن رشته اي رفته که درآن کمبود داشته؛که مثلا فلاني کچل بوده و تخصص موگرفته يا بهماني مخش عيب داشته و تخصص مغز و اعصاب گرفته وي درپاسخ به يکي از حضار که پس شما چرا متخصص چشم شديد با نگاهي خاص از گوشه عينک گفته «من بدچشم بودم» اين داستان راتعريف کردم تا به صورت غيرمستقيم بگويم شايد اين منابع خبري هم به همين معضل بدچشمي اشاره داشته اند.
*اين هم يک توصيه علمي براي اينکه پول اظهارنظرکارشناسي حلال باشد و موجب باقيات الصالحات هم بشود مراقب شپشک مژه باشيد اين بيماري بسيار مسري است و از سرو حتي ساير نقاط بدن به چشم منتقل مي شود.خود من در همين تهران تا به حال سه مورد آن راديده ام .ريمل هاي پروپيمان،محيط مناسبي براي تخمگذاري اين موجود هستند.
درنهايت من که نفهميدم منظورمنابع خبري از شيوع بيماري هاي چشمي دردانشجويان ايراني چه بوده اينها کلياتي بودند که به عقل من رسيدند. پس نهايتاً اين توصيه کلي مي ماند که «دانشجويان عزيز کلا مواظب چشم هايتان باشيد».
خواب ،واقعاً چيز مهمي است آن قدر که اگرديديد يک ماه است بد مي خوابيد خسته تر بيدار مي شويد و هيچ لذتي از خميازه بعد از باز شدن چشم ها نمي بريد يا هيچ انگيزه اي براي بيدارشدن نداريد. دکتر رفتن اصلاً سوسول بازي به حساب نمي آيد .
راه حل هرچقدرهم که بار هستي روي دوشتان سنگيني مي کند. شش تا هشت ساعت خواب منظم رااز خودتان دريغ نکنيد. استاندارد خاصي براي زمان خواب وجود ندارد ولي اگر بابدنتان روي ساعت شروع وپايان خواب به توافق رسيده ايد، لااقل از شنبه تا چهارشنبه به آن وفاداربمانيد.
درخوابگاه بعضي وقت ها اين کاراز جهاد اکبر هم سخت تراست اما مي توانيد شب هاي پنجشنبه و جمعه رابگذاريد براي تمرين آنارشي و خالي کردن عقده هاي هفته.
نورسفيد لامپ هاي مهتابي آرامش بخش است اما مي تواند دردرازمدت افسرده کننده باشد.درمقابل ،نورزرد يکدست قابليت اين را دارد که مستقيماً اعصابتان راچراغاني کند .مخلوطي از لامپ هاي سفيد و زرد ،حالت بهتري است که سر تعداد و ترکيب شان بايد با بقيه ساکنان به توافق برسيد. البته همه اين نصيحت ها مال وقتي است که شما آقايان روي چشم هايتان براي معافيت سربازي بعداز ليسانس حساب باز نکرده باشيد.
کسي ازشما انتظار ندارد که ذاتاً از سيگارمتنفرباشيد اما لااقل توي رودربايستي گير نکنيد. سيگارغيرازسرطان تنگ کردن تنفس و تنبل کردن آدم-اين دوتاي آخرراخيلي زودتر و وقتي براي اولين بار بعد از سيگاري شدن به کوه رفتيد مي فهميد- فقط کمي گيجي مي آورد که آن هم بعد از 15-10 نخ ازبين مي رود از آن به بعد شما مي مانيد وعادت مضري که حتي لذت بخش هم نيست و براي خيلي ها بيشتر حالت نمادين و نوستالژيک پيدا مي کند .سيگاري ها براي اينکه به خودشان يابقيه نشان بدهند که عصبي هستند. بلايي سرشان آمده بيکار نيستند يا دارند به چيزهاي خيلي مهم فکر مي کنند سيگار مي کشند.سيگار فکر را باز،استرس را کم و بيداري را طولاني نمي کند. فکرنکنيد کسي که سيگار نمي کشد يا از ماءالشعير معمولي و قهوه تلخ بدش مي آيد آدم نيست.
راه حل تصميم با خودتان اماقبلش يک نگاه به اين آماربيندازيد: 92 درصد از سيگاري هاي مراجعه کننده به بيمارستان بين 18 تا 25 سالگي سيگاري شده اند 84 درصد از دانشجويان سيگاري زماني که اولين سيگار را کشيدند فکر نمي کردند سيگاري خواهند شد.
فکرنکنيد اگر پشت ميز روي کتاب خوابتان ببرد، کاره اي مي شويد. اگرخوابگاهي باشيد که بدتر چون تشک هاي خوابگاه معمولاً چيزي بيشتراز ده سانتي متراسفنج نرم نيستند و مي توانند لااقل يک بعد به ستون فقرات شما اضافه کنند مي ارزد که يک تشک درست و حسابي از خانه تان برداريد و بزنيد زير بغلتان ياهمين جا يک تشک خوب بخريد و چهارسال راحت بخوابيد.
وقتي که بار مسووليت تقسيم شود کمتراحتمال دارد کسي آن مسووليت رابپذيرد اين را روان شناس هاي اجتماعي مي گويند و فوراًپشتش مثال مي زنند که مثلاً اگر کسي کنار يک پياده رو شلوغ حالش بد شده و بي هوش افتاده باشد کمتراحتمال دارد که کسي کمکش کند تاوقتي که شما در يک پياده رو که پشه هم در آن پرنمي زند يک موجود بدحال ببينيد .خوابگاه هم اين جور حالتي دارد اگرآشپزخانه کثيف باشد، اگر ظرف ها روي هم تلنبار باشند اگر کاسه دستشويي شسته نباشد و موکت ها و پتوهاي کف اتاق چرک باشند کسي مسووليت تميزي آنها رابه عهده نمي گيرد. آن طرف قضيه هم صميميت لوده گونه بچه هاي خوابگاه است؛ روي بالش همديگرخوابيدن مهمان راروي تخت هم اتاقي خواباندن و از حوله هم استفاده کردن و باقاشق دهني غذاخوردن حرکت خيلي غير نرمالي درخوابگاه نيست. توي اين چرک لند اگريک نفر بخواهدمنظم تر و تميزترباشد انگ وسواسي مي خورد و هو مي شود حالا تصور کنيد که يک نفر واقعاً وسواسي هم باشد و بخواهد در خوابگاه ساکن شود اما دوره دانشجويي است و همين چرک بازي هاي بي پايان خوابگاه ما که خيلي مريض نشديم .ژن ما خوابگاهي ها تکامل يافته تر مي شود و بچه هاي ما در مقابل خيلي از اين کثيفي هاي مادرزاد واکسينه هستند !
با هزار ذوق و شوق رفتيم پول خوابگاه راريختيم به حساب و رفتيم که اتاقمان راببينيم دوتا بوديم من و دوستم هردو ترم اولي و با هم در يک دانشگاه دريکي از شهرهاي مرکزي ايران قبول شده بوديم. اتاقمان انتهاي راهروي طبقه سوم بود سر و شکل خوابگاه تميزبود و بيشتراتاق ها خالي بين دوترم بود و همه رفته بودند. شهرهايشان داشتيم راهرو طبقه سوم رامي رفتيم جلو که ديديم يکي از بچه ها توي طاقچه يکي از پنجره ها نشسته کنار يک جفت کفش !خيلي عادي پرسيديم چه کار مي کني؟ گفت: نشسته ام اينجا تا کفش هايم خشک شود. گفتم: «کفش هايت خودش خشک مي شودها !»گفت :«تا حالا همين طوري چند تا از کفش هايم رابرده اند!» خنده کنان رفتيم سمت اتاقمان. درش قفل بود و کسي کليدش رانداشت کلي آدم آمدن و رفتند تا در رابه زور باز کردند بالاخره دربه سمت يک عالمه پوست پرتقال که وسط اتاق روي هم تلمبار شده بود باز شد !کنارش يک عالمه لباس کثيف بود و کنارش هم يک درشکسته کمد همين صحنه ها کافي بود که دوتابچه جديدالورود از خوابگاه فراري شويم .بعدها وقتي با بچه هاي خوابگاه صحبت مي کرديم مي گفتند هيچ کس نمي خواهد آدم جديدي به اتاقش بيايدبه خاطر همين هم هميشه بين دوترم هزار جور نقشه مي کشند که حداقل تازه واردها رافراري دهند. کثيفي خوابگاه اين باربراي فراري دادن دانشجوهاي جديد بهانه خوبي شده بود.
منبع:نشريه همشهري جوان ،شماره230.
چرا زندگي دانشجويي بيماري زاست؟
اين چرک دوست داشتني
ميکروب هايي که با شما مي دوند
مرض هايي که دست به دست مي شود
آشپزباشي موردنظر در دسترس مي باشد
رواق منظر چشم من آشيانه توست؟
*اگرمنظوراين منابع خبري عيوب انکساري چشم (همين نزديک بيني و دوربيني و آستيگماتيسم )بوده اولاً تعجبي ندارد که اين عيوب در دانشجويان نسبت به مثلاً بناها بيشتر باشد چون اين افراد با چشمشان بيشتر سروکار دارند و بيشتر متوجه ضعف هاي ريز آن مي شوند. ثانياً خب که چي چون براي پيشگيري از عيوب انکساري در دانشجويان ديگر نمي شود کاري کرد يادتان باشد مطالعه درنورکم يا از نزديک يا به مدت طولاني باعث ضعيف شدن چشم نمي شود فقط مي تواند باعث خستگي و سردرد شود پس تا آنجا که به مشکلات چشمي مربوط است هرچه دوست داشتيد در تاريکي مطلق يازير کرسي يا 25 ساعت در شبانه روز! يا از فاصله سه ميلي متري يا 30 متري مطالعه کنيد و غمتان هم نباشد.
*اماشايد منظوراين منابع خبري اين بوده که امروزه به دليل کثرت فعاليت هاي تفريحي و فوق برنامه دردانشگاه هاي ما از جمله کثرت استفاده از استخرهاي بهداشتي که به آبشان کلر زده مي شود شيوع کونژنکتيويت شيميايي دردانشجويان بالا رفته.
*يا شايد منظور آن بوده که چون در سال هاي اخير مرفهين شانس بيشتري براي رفتن به دانشگاه دارند ميزان کراتيت UV (آسيب پرتوهاي فرابنفش قرنيه )براثرافراط دراسکي کردن، ميان دانشجويان ما افزايش پيداکرده.
*يا شايد آن طور که آمارها نشان مي دهند به خاطر شرايط خاص جامعه ميزان شاخص فرورفتن شست پا در چشم دردانشجويان ما نسبت به ميانگين جهاني بسيار بالاتراست و همين باعث ايجاد آن دسته از مشکلات چشمي اي شده که موردنظراين منابع خبري بوده است.
*يا شايد ادعاي اين منابع خبري به شيوع کونژنکتيويت هاي مسري ويروسي و باکتريايي مربوط باشد دراين صورت هيچ توصيه اي جاي اين توصيه هاي ساده «ماماندوز» رانمي گيرد .توي چشم هم عطسه نکنيد و بعد از دستشويي و تورق کتاب کتابخانه دانشکده دستتان رابشوييد و اگر حس مي کنيد که مجبور به انگشت بردن داخل دماغ و چشمتان هستيد لااقل اول دومي راانجام دهيد و بعد با خيال راحت به اولي بپردازيد.
*مي گويند يکي از بنيانگذاران رشته بيماري هاي چشم ايران در کنگره اي گفته هرکس درانتخاب تخصص دنبال آن رشته اي رفته که درآن کمبود داشته؛که مثلا فلاني کچل بوده و تخصص موگرفته يا بهماني مخش عيب داشته و تخصص مغز و اعصاب گرفته وي درپاسخ به يکي از حضار که پس شما چرا متخصص چشم شديد با نگاهي خاص از گوشه عينک گفته «من بدچشم بودم» اين داستان راتعريف کردم تا به صورت غيرمستقيم بگويم شايد اين منابع خبري هم به همين معضل بدچشمي اشاره داشته اند.
*اين هم يک توصيه علمي براي اينکه پول اظهارنظرکارشناسي حلال باشد و موجب باقيات الصالحات هم بشود مراقب شپشک مژه باشيد اين بيماري بسيار مسري است و از سرو حتي ساير نقاط بدن به چشم منتقل مي شود.خود من در همين تهران تا به حال سه مورد آن راديده ام .ريمل هاي پروپيمان،محيط مناسبي براي تخمگذاري اين موجود هستند.
درنهايت من که نفهميدم منظورمنابع خبري از شيوع بيماري هاي چشمي دردانشجويان ايراني چه بوده اينها کلياتي بودند که به عقل من رسيدند. پس نهايتاً اين توصيه کلي مي ماند که «دانشجويان عزيز کلا مواظب چشم هايتان باشيد».
خودت رابچسب رفيق !
خميازه هاي آرامش
خواب ،واقعاً چيز مهمي است آن قدر که اگرديديد يک ماه است بد مي خوابيد خسته تر بيدار مي شويد و هيچ لذتي از خميازه بعد از باز شدن چشم ها نمي بريد يا هيچ انگيزه اي براي بيدارشدن نداريد. دکتر رفتن اصلاً سوسول بازي به حساب نمي آيد .
راه حل هرچقدرهم که بار هستي روي دوشتان سنگيني مي کند. شش تا هشت ساعت خواب منظم رااز خودتان دريغ نکنيد. استاندارد خاصي براي زمان خواب وجود ندارد ولي اگر بابدنتان روي ساعت شروع وپايان خواب به توافق رسيده ايد، لااقل از شنبه تا چهارشنبه به آن وفاداربمانيد.
درخوابگاه بعضي وقت ها اين کاراز جهاد اکبر هم سخت تراست اما مي توانيد شب هاي پنجشنبه و جمعه رابگذاريد براي تمرين آنارشي و خالي کردن عقده هاي هفته.
افسانه خانه پدري
بزن... روشن شي !
نورسفيد لامپ هاي مهتابي آرامش بخش است اما مي تواند دردرازمدت افسرده کننده باشد.درمقابل ،نورزرد يکدست قابليت اين را دارد که مستقيماً اعصابتان راچراغاني کند .مخلوطي از لامپ هاي سفيد و زرد ،حالت بهتري است که سر تعداد و ترکيب شان بايد با بقيه ساکنان به توافق برسيد. البته همه اين نصيحت ها مال وقتي است که شما آقايان روي چشم هايتان براي معافيت سربازي بعداز ليسانس حساب باز نکرده باشيد.
چه زود دود مي شود
کسي ازشما انتظار ندارد که ذاتاً از سيگارمتنفرباشيد اما لااقل توي رودربايستي گير نکنيد. سيگارغيرازسرطان تنگ کردن تنفس و تنبل کردن آدم-اين دوتاي آخرراخيلي زودتر و وقتي براي اولين بار بعد از سيگاري شدن به کوه رفتيد مي فهميد- فقط کمي گيجي مي آورد که آن هم بعد از 15-10 نخ ازبين مي رود از آن به بعد شما مي مانيد وعادت مضري که حتي لذت بخش هم نيست و براي خيلي ها بيشتر حالت نمادين و نوستالژيک پيدا مي کند .سيگاري ها براي اينکه به خودشان يابقيه نشان بدهند که عصبي هستند. بلايي سرشان آمده بيکار نيستند يا دارند به چيزهاي خيلي مهم فکر مي کنند سيگار مي کشند.سيگار فکر را باز،استرس را کم و بيداري را طولاني نمي کند. فکرنکنيد کسي که سيگار نمي کشد يا از ماءالشعير معمولي و قهوه تلخ بدش مي آيد آدم نيست.
راه حل تصميم با خودتان اماقبلش يک نگاه به اين آماربيندازيد: 92 درصد از سيگاري هاي مراجعه کننده به بيمارستان بين 18 تا 25 سالگي سيگاري شده اند 84 درصد از دانشجويان سيگاري زماني که اولين سيگار را کشيدند فکر نمي کردند سيگاري خواهند شد.
گوژپشت ها به بهشت نمي روند
فکرنکنيد اگر پشت ميز روي کتاب خوابتان ببرد، کاره اي مي شويد. اگرخوابگاهي باشيد که بدتر چون تشک هاي خوابگاه معمولاً چيزي بيشتراز ده سانتي متراسفنج نرم نيستند و مي توانند لااقل يک بعد به ستون فقرات شما اضافه کنند مي ارزد که يک تشک درست و حسابي از خانه تان برداريد و بزنيد زير بغلتان ياهمين جا يک تشک خوب بخريد و چهارسال راحت بخوابيد.
چرک «لند»ي به نام خوابگاه
وقتي که بار مسووليت تقسيم شود کمتراحتمال دارد کسي آن مسووليت رابپذيرد اين را روان شناس هاي اجتماعي مي گويند و فوراًپشتش مثال مي زنند که مثلاً اگر کسي کنار يک پياده رو شلوغ حالش بد شده و بي هوش افتاده باشد کمتراحتمال دارد که کسي کمکش کند تاوقتي که شما در يک پياده رو که پشه هم در آن پرنمي زند يک موجود بدحال ببينيد .خوابگاه هم اين جور حالتي دارد اگرآشپزخانه کثيف باشد، اگر ظرف ها روي هم تلنبار باشند اگر کاسه دستشويي شسته نباشد و موکت ها و پتوهاي کف اتاق چرک باشند کسي مسووليت تميزي آنها رابه عهده نمي گيرد. آن طرف قضيه هم صميميت لوده گونه بچه هاي خوابگاه است؛ روي بالش همديگرخوابيدن مهمان راروي تخت هم اتاقي خواباندن و از حوله هم استفاده کردن و باقاشق دهني غذاخوردن حرکت خيلي غير نرمالي درخوابگاه نيست. توي اين چرک لند اگريک نفر بخواهدمنظم تر و تميزترباشد انگ وسواسي مي خورد و هو مي شود حالا تصور کنيد که يک نفر واقعاً وسواسي هم باشد و بخواهد در خوابگاه ساکن شود اما دوره دانشجويي است و همين چرک بازي هاي بي پايان خوابگاه ما که خيلي مريض نشديم .ژن ما خوابگاهي ها تکامل يافته تر مي شود و بچه هاي ما در مقابل خيلي از اين کثيفي هاي مادرزاد واکسينه هستند !
کفشت و بردارو فرار کن!
با هزار ذوق و شوق رفتيم پول خوابگاه راريختيم به حساب و رفتيم که اتاقمان راببينيم دوتا بوديم من و دوستم هردو ترم اولي و با هم در يک دانشگاه دريکي از شهرهاي مرکزي ايران قبول شده بوديم. اتاقمان انتهاي راهروي طبقه سوم بود سر و شکل خوابگاه تميزبود و بيشتراتاق ها خالي بين دوترم بود و همه رفته بودند. شهرهايشان داشتيم راهرو طبقه سوم رامي رفتيم جلو که ديديم يکي از بچه ها توي طاقچه يکي از پنجره ها نشسته کنار يک جفت کفش !خيلي عادي پرسيديم چه کار مي کني؟ گفت: نشسته ام اينجا تا کفش هايم خشک شود. گفتم: «کفش هايت خودش خشک مي شودها !»گفت :«تا حالا همين طوري چند تا از کفش هايم رابرده اند!» خنده کنان رفتيم سمت اتاقمان. درش قفل بود و کسي کليدش رانداشت کلي آدم آمدن و رفتند تا در رابه زور باز کردند بالاخره دربه سمت يک عالمه پوست پرتقال که وسط اتاق روي هم تلمبار شده بود باز شد !کنارش يک عالمه لباس کثيف بود و کنارش هم يک درشکسته کمد همين صحنه ها کافي بود که دوتابچه جديدالورود از خوابگاه فراري شويم .بعدها وقتي با بچه هاي خوابگاه صحبت مي کرديم مي گفتند هيچ کس نمي خواهد آدم جديدي به اتاقش بيايدبه خاطر همين هم هميشه بين دوترم هزار جور نقشه مي کشند که حداقل تازه واردها رافراري دهند. کثيفي خوابگاه اين باربراي فراري دادن دانشجوهاي جديد بهانه خوبي شده بود.
منبع:نشريه همشهري جوان ،شماره230.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}