غيرت دينى از نگاه ملا احمد نراقى (4)
غيرت دينى از نگاه ملا احمد نراقى (4)
غيرت دينى از نگاه ملا احمد نراقى (4)
نویسنده : ابوالقاسم يعقوبى ( كارگزار )
غيرت و تسامح و تساهل
ناگفته نماند كه اين مقوله را نبايد با مقوله تساهل دينى، يكى دانست و بايد به درستى بين آنها فرق گذارد و از به اشتباه انداختن ديگران پرهيخت. تسامح، به معناى برتابيدن تفكر و انديشه مخالف است و اين غير از بىتوجهى به اصول و مبانى ارزشهاست. تسامح و تساهل، نمود احترام به عقيده و سليقهاى است كه شخص آن را قبول ندارد، نه به معناى دست برداشتن از عقيده خويش.
گذشت و سستى گناهكارانه، بىهمتى و بىغيرتى است، نه تسامح و تساهل.
نراقى در گاه بيان غيرت دينى، مرز آن را باتساهل و مسامحه نيز روشن كرده است:
«از براى هر مسلمى سزاوار است كه ابتدا خود را به صلاح آورد و مواظبت بر طاعات نمايد و محرمات را ترك كند. بعد از آن به اهل و اولاد و اقارب و خويشان خود بپردازد و ايشان را ارشاد كند و چون از ايشان فارغ شد، تعدى به همسايگان و اهل محله خود كند و از ايشان به اهل شهر خود و همچنين تا به هر جاى عالم كه دست او برسد. و چنانچه كسى با وجود قدرت در يكى از اينها اهمال و مسامحه كند، بايد مستعد [و آماده] مؤاخذه پروردگار در قيامت باشد.» (51)
در اين فراز، علامه نراقى به مراحل گوناگون امر به معروف و نهى از منكر، كه قلمرو و گستره غيرتدينى نيز هست، اشاره مىكند و توانايى و قدرت را مسؤوليتآفرين و تكليف ساز مىشمرد. شايد بتوان اين نكته را نيز از روح سخنان علامه نراقى به دست آورد كه اگر در زمانى دين حاكميت يافت دينداران توانايى يافتند و ابزار قدرت در اختيار داشتند، حوزه امربه معروف و نهى از منكر آنان نيز گسترش مىيابد و تا به هر جاى عالم كه دست آنان مىرسد، بايد ارزشها را صادر كنند و پيام آخرين پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به گوش جهانيان برسانند .
پاس شريعت داشتن و همت بر اصلاح حال بندگان خدا گماشتن (52) ، دو اصل اساسى است كه علامه نراقى بر آن انگشت نهاده است.
نگهبانى و نگهدارى ارزشها در كنار اصلاحات اجتماعى و توسعه سياسى و اقتصادى، يك اصل خدشه ناپذير است. در حكومت دينى، نمىشود از اصلاحگرى سخن گفت و دين را از ياد برد . اصلاحگرى جداى از آموزههاى دينى، اصلاحگرى نيست، افسادگرى است. پياده كردن موبهموى دين و انجام دستورهاى دينى، اصلاحگرى است و ناديده گرفتن دستورهاى دينى و يا شانه خالى كردن از پارهاى از آنها، زير عنوان اصلاحگرى، به هيچروى اصلاحگرى نيست، افسادگرى است.
اين كه شمارى به نام اصلاحگرى و تساهل و تسامحدينى، به روى غيرتمندان براق مىشوند و چهره آژنگ مىكنند، يا نمىفهمند و به مبانى دين آشنايى ندارند و يا در انديشه كهنه و از كارآيى افتاده غرب گرفتارند و راه برون شد نمىدانند. چون اگر مىفهميدند و در تار عنكبوتى انديشههاى وارداتى گرفتار نيامده بودند، بين غيرت دينى و اصلاح دينى، نه تنها هيچ جدايى نمىديدند كه بين آنها پيوند ژرف مىديدند و در مىيافتند كه اصلاحگرى دينى، بدون غيرت دينى محال است كه به حقيقت بپيوندد.
علامه نراقى، با اين كه خود يك مصلح بود و كارنامه و كاركرد او را اين مطلب به درستى مىنماياند، سخت از غيرت و حميت دينى، دفاع مىكند و به نيكى و شايستگى و دقيق مرز و قلمرو آن را در عرصههاى زندگى فردى و اجتماعى مىنماياند:
«دانستى كه حمايت و غيرت آن است كه: آدمى نگاهبانى كند دين خود را و عرض و اولاد و اموال خود را.
و از براى محافظت و نگاهبانى هر يك، طريقهاى است كه صاحب غيرت و حميت، از آن تجاوز نمىكند.
اما غيرت در دين، آن است كه، سعى كند در رد بدعت كسى كه در دين بدعت نهد و اهانت كسى كه بدين اهانت رساند و دفع ادعاى باطل كنندگان دين و رد شبهه منكرين و كشتن كسانى كه از دين برگردند، يا اين كه ضرورى دين را انكار نمايند. و در ترويج احكام دين، لازمه جد و جهد را به عمل آورد و در نشر مسائل حرام و حلال، نهايت مبالغه كند و در امر به معروف و نهى از منكر، مسامحه نكند و باكسانى كه مجاهر معصيتاند، بىضرورت مداهنه و دوستى نكند و با ضرورت هم در دل، با ايشان غضبناك باشد.» (53)
با نگاهى دوباره و از روى دقت، به اين فراز از نوشته نراقى، به ترازها و معيارهايى در غيرت دينى و قلمرو گستره آن مىتوان دستيافت.
از آن جا كه غيرت دينى، امروزه از جايگاه ويژهاى برخوردار شده، وگونهاى مرزبندى نسبت به مفاهيم اجتماعى به شمار مىرود، آن را در چند محور پىجويى مىكنيم:
الف. پاى بندى و روش مندى :
«و براى محافظت و نگاهبانى هر يك، طريقهاى است كه صاحب غيرت و حميت، از آن تجاوز نكند .»
شناخت روشها و پاسدارى از شريعت و انديشيدن روى راهها، روشها و ابزارى كه با آنها بهتر و خردمندانهتر و سنجيدهتر بتوان از كيان دين دفاع كرد، مقولهاى است كه نياز به درك و ديدى نوين از دنياى امروز و روشهاى تبليغى آن دارد. همه جا، و با همه مخاطبها، روشهاى سنتى و كهن جواب نمىدهد. شناخت مخاطب، جامعه، زمان، برگزيدن روشهاى هماهنگ با فرهنگ نوين بشرى بهرهگيرى از ابزار نوين را نبايد در گستراندن ارزشها و جلوگيرى از آسيبها، ناديده انگاشت.
نگهداشت حد و مرزها و اصول و معيارها، بهانه ندادن به مخالفان و كينهورزان، پرهيز از روشهاى نادرست و نابخردانه و به كارگيرى روشهاى خردپسندانه، معيارها و ترازهاى جاودانهاى است كه دفاعگران از ارزشها و غيرتمندان دينباور، بايد به آنها توجه دقيق و همهسويه داشته باشند، تا تلاش، تكاپو، حركتشان، ثمر دهد و بازتاب روشنى داشته باشد و بىثمر و باطل نگردد.
آنان كه از عرق مذهبى و غيرت دينى رنج مىبرند و با حربه خشونت، غيرت را مىكوبند، ضعفهاى غيورمردان ديندار را دوچندان جلوه مىدهند. و با بزرگنمايى، سعى مىكنند جلوى بروز و ظهور غيرت دينى را كه جلوهاى است با شكوه از ديندارى ژرف، بگيرند. از اينروى غيرتمندان، بايد غيرت دينى را با قانونمدارى در آميزند و نگذارند بين آنها جدايى بيفتد.
ب. بدعت ستيزى :
علامه نراقى در نوشتههاى فقهى (63) و اخلاقى، اين مسأله را به خوبى و به گونه گسترده كاويده و جامعه دينى و غيرتمندانه را به واكنش در برابر بدعتها فرا خوانده است:
«غيرت و حميت در دين آن است كه سعى كند در رد بدعت كسى كه در دين بدعت نهد.»
بدعت در هر زمانى، چهره زمان خود را مىگيرد. از اين روى، عالم دينى، مىبايد زمان را بشناسد؛ يعنى با انديشهها و فلسفههاى زمان خود، به خوبى و همهسويه و ژرفآشنايى داشته باشد و سمت و سوى حركتهاى فكرى زمان را دريابد و جريانهاى فكرى را پيش از آن كه ريشه بدوانند و شاخ و برگ بگيرند و دامن بگسترند، در كانون مطالعه خود قرار دهد و رويههاى پنهان و انحرافى آنها را براى اهلانديشه و فكر و جستو جوگران انديشههاى نو، بنماياند، تا ناخواسته به باتلاق بدعت فرونيفتند.
عالم به زمان در انديشه نوى كه به حوزه انديشه دينى راه مىيابد درنگ ورزد و خيلى زود به شناسايى زواياى گوناگون آن برخيزد، آنچه را با انديشهها و آموزههاى دينى سازگار مىبيند، بپذيرد، بپروراند و به هاضمه انديشه دينى وارد سازد و پس از جفتوجور كردن آنها با آموزههاى دينى، به علاقهمندان عرضه بدارد و آنچه را ناسازگار مىيابد، با برهان و منطق از حوزه انديشهها و آموزههاى دينى بتاراند و نگذارد در لابهلاى انديشههاى دينى و آموزههاى قرآنى، جا خوش كند، بماند و به نام دين از اين سينه به آن سينه راه يابد و بهگونهاى خود را با آموزههاى دينى در آميزد كه شناسايى و جدا كردن آن از آموزههاى دينى، دشوار گردد، اين، همان بدعت ستيزى است كه كار عالمان آشناى به آموزههاى دينى و آشناى به انديشهها و فلسفههاى روز است.
عالم دينى آشناى به جريانهاى فكرى روز، اين وظيفه سنگين را دارد و غيرتمندانه مىبايد در برابر بدعتها و بدعتگذاران بايستد و مرزهاى عقيدتى را پاس بدارد كه اگر سستى ورزد و بىغيرتى پيشه كند و چشم بر بدعتها فرو بندد، به لعن خدا و رسول، گرفتار خواهد آمد .
رسول گرامى اسلام مىفرمايد:
«اذا ظهر البدع فى امتى فليظهر العالم علمه، فمن لميفعل، فعليه لعنة الله.» (64)
هرگاه بدعتها در بين امتم، نمايان گردد، بر عالم دين است كه دانش خود را آشكار كند. پس اگر چنين نكند، بر او باد لعنت خداوند.
ج. پاسخ گويى به شبهه ها :
اما با جريانهايى كه شبهه مىپراكنند، تا در دلها ترديد پديدآورند و فضاى جامعه اسلامى و دينى را به حيرت بيارايند، برخورد مىكند و در هر مرحلهاى، با شيوه و روشى، ابتدا از شبههپراكنها مىخواهد كه از اين حركت نابخردانه خود، دستبردارند و فضاى جامعه اسلامى را نيالايند و در دلها ترديد نيفكنند و به فرمان حقگردن نهند و اگر باز هم از روى كينه و دشمنى با دين، بر جاده باطل پوييدند و سر در برابر حق فرود نياوردند، ناگزير از قوه قهريه استفاده مىكند و اين آلودگى را از جامعه مىسترد. در همه اين مرحلهها، علماى دين وظيفه دارند غيرتمندانه در برابر شبههها بايستند و به طور دقيق و شفاف به آنها پاسخ بدهند و با برهان و منطق و با استدلالهاى روشن، جلوى گسترش شبههها را بگيرند.
به گفته علامه نراقى:
«سعى كنند در رفع ادعاى باطلكنندگان دين و رد شبهه منكرين.»
شبههشناسى و پاسخ دقيق دادن به آنها، از پيچيدهترين و حساسترين كارها و فنهاست. در اين وادى، هر كسى نبايد وارد شود. ورود كم دانشان و ناشايستگان در اين عرصه و در مقام پاسخگويى در آمدن آنان، همانقدر زيانآور و آسيب زننده است كه خود شبهه.
برخوردارى از دانشهاى گوناگون اسلامى و شناخت جريانهاى فكرى و فلسفى روز، و آشنايى دقيق به منطق گفتوگو، و چيره بر روشها و فنون بحثهاى كلامى و فلسفى و برخوردار از قلم و ادبيات قوى و قوه بالاى سخنورى، شرط وارد شدن به عرصه پاسخگويى به شبهههاست.
حوزهها و طلاب علوم دينى بايد در اين راه گامهاى استوارى بردارند و تلاش ورزند با آموزش و تمرينهاى بسيار و توانفرسا، خود را براى هماوردى غيرتمندانه و شجاعانه با شبههآفرينان آماده سازند كه عرصه از عرصههاى مرگ و زندگى است. اگر حوزهها بتوانند در اين ميدان قوى، استوار، دقيق، موشكافانه و منطقى و مستدل گام بردارند، بر خيل پيروان و هواداران جدى دين خواهند افزود و دلپيروان دين را استوارتر و قوىتر خواهند كرد و ترديدها را خواهند زدود و عرصه را بر شبهه و شبههآفرينان تنگخواهند ساخت و اگر سست و با منطقى ضعيف و دليلهاى نااستوار به ميدان بيايند، آرايش جبهه حق را در هم خواهند شكست.
د. برخورد با مرتدان :
از بررسى دليلها و ديدگاهها، كه اكنون مجال براى ارائه يكيك آنها نيست، به اين نتيجه مىرسيم كه اگر كسى، به هر صورت، توحيد، يا رسالت را انكار كند، از دين اسلام خارج مىشود و نمونه روشن مرتد است؛ ولى اگر يكى از احكام و عقايد اسلام را انكار كند، در صورتى كه انكار او حاكى از انكار وجود خدا، يا توحيد و يا دروغ انگاشتن رسالت پيامبر (ص) باشد، در اين صورت نيز از زمره مسلمانان خارج مىشود. فردفرد مسلمانان و حكومت اسلامى، وظيفه دارند در برابر كس و كسانى كه پس از اعتراف به حق بودن اسلام، به انكار بر مىخيزند و در صفوف به همپيوسته مسلمانان، گسست وارد مىسازند و زنجيره عقيدتى آنان را پاره مىكنند و دين و ا حكام نورانى آن را به سخره مىگيرند، به پا خيزند و واكنش نشان دهند و فرد آلوده را از جامعه دينى خود بيرون رانند.
در اين جا وظيفه مسلمانان صفآرايى و پشتيبانى دستگاه حاكمه است و چگونگى برخورد با حاكم و حكومت اسلامى است. نراقى اين حركت را نماد غيرت مىشمارد و از غيرتمندى مسلمانان مىداند:
«كشتن كسانى كه از دين برگردند، يا اين كه ضرورى دين را انكار نمايند.»
مسلمان نمىتواند از گسستى كه مرتد در داخل جامعه اسلامى پديد مىآورد، بىتفاوت بگذرد و در برابر اين جريان تباهىآفرين قد برنيفرازد كه اگر اين حساسيت از مسلمان گرفته شود و فرد مسلمان در برابر هر نوع كژانديشى و كژرفتارى و دعوت آشكارا به باطل و مخالفت علنى با آموزهها و احكام دين، از خود واكنشى نشان ندهد و غيرت و حميت خود را ننماياند، دين هر روز از سوى بدخواهان، مورد يورش قرار مىگيرد و به زودى اين حصار حصين در هم مىريزد و چيزى از آن، جز نام باقى نمىماند. مسلمان وظيفه دارد غيرتمندانه و با حميت تمام از حصار و دژ دين پاسدارى كند و كوچكترين گزندى را به برج و باروى آن بر نتابد و برآشوبد و به رويارويى برخيزد.
امام خمينى وقتى مىبيند سلمان رشدى به هجو پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر مىخيزد و بر آن است كه اسلام را از چشمها بيندازد و با به سخره گرفتن احكام نورانى آن، از رويكرد مردم حقمدار جهان به آن جلو بگيرد و در هنگامه هماوردى اسلام و كفر، كفه ترازو را به سود كفر سنگين كند، غيرتمندانه و با حميت تمام و با شكوه، فتوا به ارتداد او مىدهد كه در نتيجه بايد كشته شود:
«كسى كه به پيغمبر اسلام، صلى الله عليه و آله، توهين كند، اجماع فقهاء مسلمين، فتوا به اعدام آن مىدهند.» (65)
و. سازشناپذيرى در برابر گناهكاران: در جامعه اسلامى، گام و وظيفه نخست، معروفگسترى و منكرستيزى است.
مسلمانان بايد تلاشورزند، فضاى جامعه را فضاى عطرآگين سازند، ارزشها را رشد بدهند و عرصه براى بروز و ظهور ارزشها آماده سازند. اين حركت را چنان قدرتمندانه و با حميت و غيرت، انجام دهند و شبانوروزان در راه آن تلاش ورزند كه دينداران، به ديندارى خود افتخار ورزند و بزهكاران از گناه و بزه خود شرمسار، سرافكنده باشند و به انزوا بگرايند .
ارزشمدارى و منكرستيزى، بايد هميشه و در همه حال، زنده نگهداشته شود و غيرتمندى و حميت مسلمان، در هر حال، بروز و نمود داشته باشد:
«در ترويج احكام دين، جد و جهد به عمل آورد و در نشر مسائل حلال و حرام، نهايت مبالغه كند و در امر به معروف و نهى از منكر، مسامحه نكند و با كسانى كه مجاهر معصيتاند، بىضرورت، مداهنه و دوستى نكند و با ضرورت هم در دل با ايشان غضبناك باشد.»
غيرت دينى از اين نگاه، جامعه را از آلودگيها مىپيرايد و نمىگذارد لاابالىگرى زمينه رشد بيابد و حرمتها و حريمها، يكى پس از ديگرى شكسته شود.
وقتى در جامعهاى غيرت دينى، كه آميخته با خردورزى است، ميداندار شد و در همه عرصهها نمود و ظهور داشت، هيچ آفت و گزندى به آن جامعه راه نمىيابد و هميشه در اوج سلامت و نشاط، در پويش و حركت خواهد بود و انسانهاى سالمى در دامن خود خواهد پروراند.
غيرت دينى، بركتها و نعمتهاى فراوانى براى جامعه خواهد داشت و در برابر، بىتفاوتى، سستى و سهلانگارى و در برابر حركتهاى ضد ارزشى و آلودگيها و لاابالىگريها، زيانها و آفتها و آسيبهايى به بار خواهد آورد كه جبران كردن آنها بسى استوار و رنجافزاست.
ملااحمد نراقى در اين باب مىنويسد:
«در هر روزگارى قوىالنفس ديندارى، كه حكم او نافذ و جارى بود، از علماى صاحب ديانت، يا امراى صاحب سعادت، از پى اين كار دامن همت بر ميانزد و در اينراه، دين و آيين، از ملامت و سرزنش مردمان انديشه نكرد و همه مردمان را به طاعت و مبرات راغب و تحصيل علم و عمل را طالب شدند و بركات از آسمان برايشان نازل و ذخيره دنيا و آخرت ايشان را حاصل شد و در هر زمانى كه عالم عاملى، يا سلطان عادلى همت بر اين امر خطير نگماشت و اين كار عظيم را سهل انگاشت، امر مردم فاسد و بازار علم و عمل، كاسد گشته، مردم به لهو و لعب مشغول به هوى و هوس گرفتار و خودسرشدند.» (66)
پی نوشت ها :
.51 همان377/.
.52 همان371/.
.53 همان152/.
.54 سوره بقره، آيه .45
.55 سوره هود، آيه 112؛ شورى، آيه 15؛ سوره جن آيه .16
.56 سوره حج، آيه .78
.57 سوره مائده آيه .54
.58 سوره صف آيه .4
.59 سوره محمد، آيه .7
.60 سوره قلم، آيه 10 8؛ بحارالأنوار، ج7/ .291
.61 نهجالبلاغه، حكمت .110
.62 همان.
.63 عوائد الايام، ملااحمد نراقى319/، عائده 34، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، قم .
.64 كافى، ج1/ .54
.65 صحيفه نور، رهنمودهاى امام خمينى، ج21/109، وزارت ارشاد اسلامى.
.66 معراج السعاده367/.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}