داستانكهاي مد و مدگرايي (1)
داستانكهاي مد و مدگرايي (1)
داستانكهاي مد و مدگرايي (1)
مدگرايي
پدربزرگ با حرفاي پوريا قانع نشد، ولي نخواست بيشتر از اين موضوع رو جلوي جمع پيگيري كنه.
شايد شما هم به اين موردها برخورده باشيد كه وقتي به يه جوون به خاطر پوشيدن لباساي غيرمعمول و سروشكل غيرمتعارف اعتراض ميكنيد، عمل خودشو با مد و مدِ روز بودن توجيه ميكنه. عجيب اينه كه گاهي حتي خانوادهها و والدين اين جوونا، با همچين پاسخي قانع ميشن و ديگه موضوع رو پيگيري نميكنن. اينجور مدگرايي رو نميشه به حساب هيجانهاي زودگذر جووني گذاشت؛ چون آثاري كه به جا ميذاره، زودگذر و سطحي نيست. اينطور تابع مد بودن، هم براي مدگراها و هم براي جامعه، گرفتاريهايي ايجاد ميكنه. گاهي اساس نظام اعتقادي فرد به هم ميريزه و در مواردي، نظام اجتماعي و جامعه رو دچار انحراف ميكنه، و حتماً ميدونيد كه سست شدن بنيانهاي اجتماعي، زمينهساز تسلّط فرهنگي و به دنبال اون، تسلّط سياسي استعمارگرهاست.
تقليد يا تعالي؛ مسئله اين است
-خيلي عاليه، تبريك ميگم.
چند سال بعد؛ دانشگاه هنر، دانشگاه...
جواني با محاسن بلند و موهايي بلندتر از محاسن، روي يه صندلي نشسته و پا روي پا انداخته و از پشت عينكي با فريم دايرهاي مشغول مطالعه يه اثر هنريه.
داخل خانه
-نه پدر، اگه موهامو كوتاه كنم، تيپ هنرمندي من به هم ميخوره، اونوقت بچهها چي ميگن؟!
آخه هنرمندا اين جوري هستن ديگه!
...ادامه ماجرا رو خودتون حدس بزنيد.
منبع:نشريه گلبرگ- ش117 .
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}