شفاعت از دیدگاه قرآن و روایات


 

نویسنده : مأمن پوش
منبع : سایت راسخون




 

مقدمه
 

یکی از مزایایی که خداوند تبارک و تعالی به مؤمنان اختصاص داده است این است که اگر شخص مؤمن ، ایمان خودش را تا هنگام مرگ حفظ کند و مرتکب گناهانی نشود که باعث سلب توفیق و سوء عقاب و سرانجام ، شک و تردید یا انکار و جحود نشود و خلاصه در یک جمله « اگر با ایمان از دنیابرود » به عذاب ابدی مبتلا نخواهد شد و جهنم برایش ابدی نخواهد بود و گناهان کوچکش به واسطه اجتناب و دوری از گناهان کبیره ، بخشوده شده و گناهان بزرگش به وسیله توبه کامل و مورد قبول پروردگارش ،آمرزیده می گردد و اگر موفق به چنین توبه ای نشد ،تحمل گرفتاری ها و مصائب دنیا بار گناهانش را سبک می کند و سختی های برزخ و مواقف آغازین رستاخیز ناخالصی هایش را می زداید و اگر باز هم از آلودگی های گناهان پاک نشد به وسیله ( شفاعت ) که مظهر تجلی بزرگترین و فراگیرترین رحمت الهی در اولیای خدا به ویژه رسول اکرم و اهلبیت گرامش علیهم الصلوة والسلام می باشد ، از عذاب دوزخ نجات خواهد یافت.
به حسب روایات فراوان ، «مقام محمود » که در آیه 79 سوره اسراء(و من الليل فتهجى به نافله لك عسي ان يبعثك ربك مقاما محمودا )آمده در قرآن کریم به رسول اکرم صلی الله عله وآله وسلم وعده داده شده ، همین مقام شفاعت است و نیز آیه شریفه وَلَسَوفَ یُعطِیکَ رَبُّکَ فَتَرضَی.(1) اشاره با آمرزش الهی است که به واسطه شفاعت آن حضرت شامل حال کسانی که استحقاق دارند می شود .
بنابر این ، بزرگترین و نهایی ترین امید مؤمنان گنهکار ، شفاعت است ولی در عین حال نباید از مکر الهی ایمن شوند وباید همیشه بیمناک باشند که مبادا کاری از آنها سر زده باشد یا سر بزند که موجب سوء عاقبت و سلب ایمان ، در هنگام مرگ گردد و مبادا علاقه به امور دنیوی و مادی به حدی در دلشان رسوخ پیدا کرده باشد که العیاذ بالله با بغض خدای متعال از این جهان بروند به آن جهت که می بیند اوست که به وسیله مرگ ، بین او و محبوب ها و معشوق هایشان جدایی می افکند .
پس یکی از عقاید مسلم اسلامی ، شفاعت شافعان در روز قیامت است که به اذن الهی انجام می گیرد . شفاعت در مورد افرادی صورت می گیرد که پیوند خود را به طور کلی با دین خدای متعال قطع نکرده و قابلیت آن را دارند که با وجود آلودگی به بعضی گناهان به برکت شفاعت شافعان ، مشمول رحمت حق می شوند .

فصل اول : کلیات
 

1. تبیین موضوع
 

شفاعت یکی از اموری است که ما آن را برای رسیدن به مقصود به کار بسته و از آن کمک می گیریم و اگر موارد استعمال آن را آمار گیری کنیم خواهیم دید که به طور کلی در یکی از دو مورد از آن استفاده می کنیم ، یا در مورد جلب منفعت و خیر آن را به کار می بندیم و یا در مورد دفع ضرر و شر البته نه هر نفعی و نه هر ضرری چون ما هرگز در نفع و ضررهایی که اسباب طبیعی و حوادث آن را تأمین می کند از قبیل گرسنگی ، عطش ، حرارت ، سرما ، سلامتی و مرض متوسل به شفاعت نمی شویم و توسل ما به اسباب غیر طبیعی و شفیع قرار دادن آن ها ، تنها در خیرات و شروری است که اوضاع قوانین اجتماعی و احکام حکومت یا به طور خصوص و یا عموم به طور مستقیم یا غیر مستقیم پیش می آورد چون در دایره حکومت از یک سو و عبودیت و اطاعت از سوی دیگر در هر حاکم و محکومی احکامی از امر و نهی هست که اگر محکوم و رعیت به آن عمل کند آثاری از قبیل مدح زبانی و یا منافع مادی از جاه و مال در پی دارد و اگر با آن مخالفت نموده و از اطاعت سرپیچی کند آثاری از قبیل مذمت زبانی و یا ضرر عادی و معنوی در پی دارد بنابر این اگر انسانی بخواهد به کمال و خیری برسد متوسل به شفاعت می شود .
به عبارتی روشن تر اگر شخصی بخواهد به ثوابی برسد که اسباب آن را تهیه ندیده و از عتاب و مخالفت تکلیفی خلاص گردد بدون آن که تکلیف را انجام دهد ، در اینجا متوسل به شفاعت می گردد و شفیع عاملی از عوامل مربوط به مورد شفاعت و مؤثر در رفع عقاب را به عاملی دیگر غلبه می دهد حال آن عامل یا صفتی از صفات مولاست یا صفتی از صفات عبد است یا از صفات خودش .
پس یکی ازاصول مسلمه اسلامی، شفاعت شافعین در روز قیامت است. شفاعت آنانی که نزد خداوند آبرومندند و صاحب قوه و قدرتند تا دست ضعیفی را که افتاده است بگیرند وبلند نمایند و شفاعت گاهی اسیر جهنمی را که گرفتار است از غل و زنجیر دوزخ و عذاب بیرون می آورد و گاهی درجه شخص بهشتی را بالاتر می برد .
ابو ایمن به امام باقر علیه السلام گفت : ای اباجعفر ، شما مردم را می فریبید و می گویید شفاعت محمد شفاعت محمد . حضرت چنان ناراحت شد که رنگ چهره اش تیره گشت و فرمود : وای بر تو ای ابو ایمن ! داشتن عفت شکم و شهوت ، تو را فریفته است ؟! اگر صحنه های هول انگیز قیامت را ببینی حتماً به شفاعت محمد صلی الله علیه وآله وسلم نیاز پیدا خواهی کرد . وای بر تو ، آیا شفاعت جز برای کسی است که مستوجب آتش باشد ؟ آنگاه فرمود : هیچ کس از اولین و آخرین نیست مگر آنکه در روز قیامت به شفاعت محمد صلی الله علیه و آله وسلم نیازمند است .(2)

2. هدف و ضرورت
 

شفاعت انبیا و امامان چه ضرورت دارد ؟ اصلاً چه نیازی به شفاعت است ؟ مگر خداوند نمی تواند به طور مستقیم بندگان خود را بیامرزد ؟
نخست باید دانست از ویژگی های انسان آن است که اگر از دستورات خداوند متعال نافرمانی کند به طور طبیعی احساس جدایی می کند هرچند راه توبه باز است و به طور مستقیم می تواند از خداوند آمرزش بخواهد . بسیاری از افراد از نافرمانی خود شرمنده بوده و از توبه شکستن احساس ناامیدی می کنند لذا از آنجا که تمام افعال خداوند بر اساس حکمت و مصلحت استوار است ، گشودن باب شفاعت به روی گنهکاران با شرایط خاص بر همین اساس است .
بعضی از حکمت ها در زمینه شفاعت عبارت است از :

1-1 . ایجاد روزنه امید و مبارزه با روح یأس :
 

بسیار می شود که غلبه هوای نفس ، سبب ارتکاب گناهان مهمی می شود و به دنبال آن روح یأس و ناامیدی بر کسانی که مرتکب آن گناهان شده اند غلبه می کند و این یأس آنها را به آلودگی بیشتر و غوطه ور شدن در گناهان سوق می دهد زیرا آنها فکر می کنند آب از سرشان گذشته است بنابر این چه یک وجب باشد و چه صد وجب فرقی نمی کند .
اعتقاد به شفاعت ، پدید آورنده روزنه امید در دل گنهکاران است . به هر حال هر انسانی در طول زندگی خود گرفتار گناهان و لغزش هایی می شود . اعتقاد به شفاعت سبب می شود که فرد گنهکار امیدوار باشد که گناهان برای او سرنوشت قطعی و غیرقابل تغییر رقم نزده است و او می تواند با جلب رضایت خداوند از طریق اجتناب از گناه و عمل به دستورات او و هم سنخ شدن با اولیای الهی ، درِ رحمت و مغفرت الهی را تا روز قیامت به روی خود باز نگه دارد و از شفاعت آنان بهره مند گردد .
اگر انسان گنهکار معتقد باشد که گناهان گذشته او یا لغزش های احتمالی اش برای او سرنوشت قطعی نامطلوبی پدید می آورد و به هیچ وسیله ای نمی توان آن را تغییر داد؛ ممکن است دچار یأس و ناامیدی شده و روزبه روز بار گناه خود را سنگین تر کند و چنین بیندیشد : دیگر چه سود که نیمه باقی مانده عمرم را با رنج طاعت همراه سازم و از لذت گناهان چشم بپوشم .
شفاعت دری از رحمت الهی است که به سوی انسان گشوده شده تا او را از خطر یأس و ناامیدی نجات دهد و به آینده امیدوار سازد .

1-2. تشویق به انجام وظایف :
 

نوید به شفاعت و قرار دادن شروطی برای آن ، سبب می شود انسان تلاش و سعی خود را در جهت تحصیل آنها به کار بندد زیرا شفاعت تنها شامل حال کسانی می شود که در دنیا با انجام دادن وظایف و دستورات الهی ، رشته پیوند خود را با خدا و اولیای الهی محکم کنند یعنی بر خلاف گمان عده ای که اعتقاد به شفاعت را موجب جرأت افراد بر گناه و سر باز زدن از مسؤولیت می دانند ، شفاعت عاملی انگیزاننده در جهت عمل به وظایف و ترک گناهان و ایجاد رابطه با خدا و اولیای الهی است .

1-3. شفاعت پاداش صالحان
 

در بیان یکی از حکمت های شفاعت آمده است : « شفاعت هدیه و جایزه ای است برای کسانی که عقیده و عمل آنان در دنیا مورد رضایت خداوند بوده است »(3) این سخن باتوجه به شرایط شفاعت روشن تر می شود زیرا میان کسی که توشه ای جز مخالفت ، عصیان و کفر نسبت به خداوند ندارد فرق است با کسی که سعی و تلاش او در جهت جلب رضایت خدا و حرکت در مسیر او بوده لکن گاهی هم دچار خطا و لغزش شده است .
شفاعت هدیه و جایزه ای به چنین انسان هایی است تا به سبب عقیده و عمل نیک آنها ، لغزش ها و گناهانشان بخشوده شود.
گزینش بندگان صالح به عنوان سبب و واسطه فیض بر اساس حکمت و مصالحی است :

2-1. بزرگداشت اولیای الهی
 

برگزیدن اولیای الهی به عنوان واسطه های فیض مغفرت ، در حقیقت نوعی تکریم و تجلیل از کسانی است که تمام عمر خود را در مسیر عبودیت و بندگی حضرت حق و جلب رضایت او به کار بسته اند ، به همین جهت هرکس در درگاه الهی مقرب تر باشد از شفاعت بیشتری برخوردار خواهد بود .
همه مؤمنان ، شهیدان ، عالمان ربانی ، اوصیا ، ملائکه ، امامان معصوم علیهم السلام و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم شفاعت می کنند لکن میزان شفاعتشان یکسان نیست . امام باقر علیه السلام در مورد شفاعت می فرمایند : « مؤمن به اندازه عمل خود شفاعت می کند یا برای دو نفر یا برای خانواده اش یا برای قومش »(4) پس تکریم اولیای الهی به میزان درجه عبودیت و بندگی آنان است ،هر اندازه شفیعان از مرتبه بالاتری از قرب برخوردار باشند میزان شفاعت و تکریم آنان بیشتر است .

2-2. اثر سازنده در هدایت مردم
 

قرار دادن اسوه های هدایت ؛ پیامبران ، اوصیا ، عالمان و شهیدان به عنوان شفیعان روزرستاخیز ، موجب می شود که آنان هرچه بیشتر در کانون توجه و اقبال مردم قرار گیرند . مشروط کردن شفاعت به وجود رابطه معنوی و هم سنخی عقیدتی و عملی میان شفیعان و شفاعت شوندگان ، موجب الگوگیری از ایشان است و نقش تربیتی مهمی را در سعادت و رستگاری انسان ها دارد . مسلماً کسی که امید به شفاعت دارد سعی می کند به نوعی این رابطه را برقرار سازد و کاری که موجب رضایت آن هاست انجام دهد و پیوند های محبت و دوستی را تا آخر ادامه دهد .
در روایات نیز بر محبت پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام و نقش آنان در شفاعت تأکید شده است زیرا محبت و پیوند عاطفی ، سبب شیفتگی و همگونگی با آنان در عقاید و راه و روش عملی است .

2-3. تجلی رابطه دنیوی :
 

همان گونه که اعمال در آخرت تجسم می یابد ، روابط نیز مجسم خواهد شد .
شفاعت اولیای الهی ، در حقیقت جلوه گری رابطه معنوی و هم سنخی روحی شفیعان و شفاعت شوندگان است . اینان کسانی اند که در زندگی دنیوی تحت جذبه هدایت گری اولیای الهی قرار گرفته و با آنان در مسیر اطاعت و بندگی خداوند هم عقیده و همراه بوده و به درجه¬ای از همراهی و همرازی با آنان رسیده اند.

3. شفاعت از نظر لغوی و اصطلاحی
 

شفاعت از ریشه و ماده « شفع » به معنای جفت و زوج بوده است و برگرفته از « ضَمُّ الشِّیء اِلَی مِثلِه » است و نقطه مقابل آن « وتر » به معنای فرد و تک و تنهاست ، سپس به ضمیمه شدن فرد برتر و قوی تری برای کمک به فرد ضعیف اطلاق گردیده است ، در واقع مثل این که شخص شفاعت کننده با وسیله ناقصی که شخص شفاعت خواهنده دارد ضمیمه می شود و تشکیل یک زوج را می دهند که با آن می تواند به مقاصدی که قبلاً بر اثر ضعف و قصور نمی رسیده است ، برسد .
شفاعت در محاورات عرفی و گفت و گوی روزمره مردم ، قالباً به معنای وساطت و درخواست شخص آبرومندی از بزرگی برای عفو مجرمی یا ترفیع درجه و پاداش خدمتگزاری به کار می رود ، در حقیقت شخصی که متوسل به شفیع می شود نیروی خود را به تنهایی کافی نمی بیند و به این جهت نیروی خود را با نیروی شفیع ضمیمه می کند و در نتیجه آن را مضاعف نموده تا به آنچه می خواهد نائل شود .
شفاعت در اصطلاح عبارت است از وساطت یک مخلوق میان خداوند و مخلوقی دیگر چه در دنیا و چه در آخرت ، چه وساطت در خیر و نفع چه وساطت در دفع شر و ضرر .
یکی از مظاهر رحمت واسعه خداوند ، مغفرت و آمرزش است . مغفرت و آمرزش الهی مانند هر رحمت دیگر خداوند از طریق مجاری خاص و بر اساس قانون و نظام اسباب و مسببات به بندگان می رسد . همان گونه که رحمت و هدایت الهی از طریق واسطه به مردم می رسد و انبیا و وحی و کتاب های آسمانی که برای هدایت مردم فرستاده شده اند ، واسطه خروج ازظلمات به نور هستند ، رحمت مغفرت و آمرزش الهی نیز از طریق مجاری خاصی به مردم می رسد یعنی فیض مغفرت الهی نیز از قانون و نظام اسباب و مسببات مستثنی نیست و از طریق اسباب و وسایل به بندگان می رسد .
به تعبیر دیگر « شفاعت » همان سبب بودن و تأثیرگزاری اسباب بر طبق نظام حاکم بر عالم هستی است و در حقیقت در نگرش توحیدی ، فیض الهی وقتی به واسطه ها نسبت داده می شود « شفاعت » است .
سبب بودن جمیع علت ها و اسباب طبیعی ( همچون سوزندگی آتش ، روشنی و حرارت بخشیدن خورشید ، درخشندگی ماه ) و نیز سببیت و تأثیرگذاری علل معنوی ( مانند سبب بودن توبه و استغفار برای آمرزش گناهان و نقش پیامبران و کتاب های آسمانی در جهت هدایت انسان ها ) همگی شفاعت نامیده می شود .
این اسباب و علت های طبیعی و معنوی ، شفیعان و واسطه های فیض الهی اند .
شفاعت در مغفرت عبارت از وساطت در رسیدن مغفرت و آمرزش الهی به بندگان گنهکار است بنابراین حقیقت شفاعت ، رسیدن فیض مغفرت و آمرزش الهی از طریق مجاری و اسباب آن به بندگان است .
به تعبیر استاد شهید مطهری (ره) شفاعت ، در حقیقت همان مغفرت الهی است که وقتی به خداوند که منبع و صاحب خیرها و رحمت هاست ، نسبت داده می شود ، با نام مغفرت خوانده می شود و هنگامی که به وسایل و مجاری رحمت منصوب می گردد ، نام شفاعت به خود می گیرد .(5)
بنابر این در شفاعت ، شفیع میان خداوند و بنده گنهکار واسطه می شود و سبب می شود که آمرزش و مغفرت الهی شامل حال انسان گنهکار بشود ، البته ممکن است این شفاعت در دنیا باشد مانند شفاعت توبه و ممکن است در آخرت و روز رستاخیز باشد مانند شفاعت اولیای الهی برای گنهکاران در روز قیامت.(6)

فصل دوم : دیدگاه علمای شیعه در موضوع شفاعت
 

1. اعتقاد ابن بابویه قمی مشهور به شیخ صدوق (ره)
 

ایشان می گوید : اعتقاد ما در باب شفاعت این است که آن حق است و شفاعت برای کسی است که خدا از صاحبان گناهان کبیره و صغیره ، دینش را پسندیده باشد و اما توبه داران از گناهان محتاج به شفاعت نیستند و جناب نبوی صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند : هرکه ایمان نیاورد به شفاعت من ، خداوند شفاعت مرا نصیبش ننماید و فرمودند : هیچ شفاعت کننده ای مقبول تر از توبه نیست و رتبه شفاعت برای انبیاست و اولیا و اوصیا و مؤمنین و ملائکه و بعضی از مؤمنین شفاعت می نمایند مثل ربیعه و مضر که دو قبیله بزرگ عرب هستند .
آن مؤمنی که کمتر شفاعت می کند ، سی نفر را شفاعت می نماید و شفاعتی نمی باشد برای اهل شک و شرک و نه برای اهل کفر و انکار بلکه خاص گنهکاران اهل توحید است .(7)

2. اعتقاد شیخ الطائفه محمدبن الحسن الطوسی (ره)
 

نظر ایشان این است که می گویند در این گفت و گویی نیست که پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم می تواند برای گنهکاران خواستار درگذشتن از گناهانشان گردد و او هم خواستار آن خواهد شد .
خواستار درگذشت کردن گناه به راستی این است که زیان های سزاوار یافته شده کسی که از کار بیفتد ، پس باید بدون شک باور کنیم که درگذشتن از گناه کسی که سزاوار شکنجه شدن است و از گروه نمازگزاران می باشد ، روا خواهد بود بلکه باید باور کنیم که خواستار درگذشتن از گناهان برای گروهی که اکنون شناخته نیستند از پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم سر خواهد زد زیرا می دانیم خواستار شدن از گذشت کردن از گناه از پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم سر خواهد زد .
دلیلی که می رساند این خواهش پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به راستی باعث از کار انداختن زیان ها می باشد این است که این عمل از سه چیز بیرون نیست : یا به راستی جز از میان بردن زیان چیزی دیگر نیست و یا به راستی سود رساندن است نه چیز دیگر و یا آن که هر دو را فرا می گیرد .
نخست درست است که ما جویای همان می باشیم زیرا دومی این را فراهم می کند که هر کس از دیگری خواستار از کار انداختن زیان دیگران شود ، او را خواستار شونده در گذشتن از گناه دیگری نگویند و هیچ گفت و گویی در این نیست که او را به آن می نامند و دلیلی که سومی را بیهوده می گرداند این است که هرگاه از خداوند برتر از همه چیز خواستار می شویم که ارجمندی پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم را بیشتر کندوپایه هایش را بالاتر برد، میانجی گری کننده برایش باشیم وهیچ یک از گروههای مسلمان نه به راستی و نه به مجاز این را به ما نمی گویند .
ایشان در ادامه می گوید : چنانچه ما بپذیریم که خواستار شدن ، در از کار انداختن زیان و بیشتر کردن سودها هر دو به کار می رود آن را به از کار انداختن زیان ویژگی می دهیم زیرا پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند : ( اِدَّخَرتُ شَفاعَتِی ) شفاعت را برای گنهکاران مسلمان اندوختم و در حدیث دیگری می فرمایند : ( اِعدَدتُ شَفاعَتی لأهلِ الکَبائِر) شفاعت خودم را برای کسانی که گناهان بزرگ می کنند ، آماده گردانیدم و این سخن در آنچه ما گفتیم آشکار است و گروه های مسلمان این حدیث را به پذیرفتاری دریافت کرده اند و کسی نمی تواند بگوید این حدیث از خبرهای آحاد است.(8)

3. اعتقاد خواجه نصیرالدین محمد طوسی (ره)
 

به اعتقاد ایشان عقیده به شفاعت از عقاید صحیح اسلامی است و اجماع در آن است خواه به منظور افزایش پاداش باشد و خواه برای اسقاط کیفر.
بعضی ها می گویند حقیقت شفاعت فقط طلب زیادی منافع است و علامه حلی در شرح بطلان این نظریه می گوید : اگر شفاعت زیادی منافع باشد پس صلواتی که ما بر پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرستیم شفاعت پیغمبر حساب می شود زیرا با این صلوات ، رحمت خدا به پیغمبر می رسد پس ما شافع پیغمبر می شویم در حالی که اینچنین نیست پس شفاعت درخواست زیادی منفعت نیست .
بعضی دیگر هم می گویند شفاعت برای دفع ضرر از جهنمیان است ولی به نظر خواجه شفاعت هر دو موردش را شامل می شود یعنی هم دفع ضرر و هم جلب منفعت به خاطر حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که فرمودند :( ادخرت شفاعتی لأهل الکبائر من امتی ) ذخیره کردم شفاعتم را برای کسانی که از امتم گناهان کبیره انجام داده اند .
ایشان می فرماید : نفع مطاعی که در آیه شریفه ( ولا شفیع یطاع)(9) آمده است نفی اصل شفاعت نیست بلکه شفیعی که زبردست باشد و فرمانروایی کند را نفی می کند چرا که مالک روز قیامت فقط خداست و نفی مطاع مستلزم نفی مجاب نیست ممکن است شفیعانی در روز قیامت باشند که زیردست و اجابت شونده باشند و این امکان با ادله نقلی دیگر به یقین تبدیل می شود .

4. اعتقاد فاضل مقداد رحمت الله علیه
 

کسی که مرتکب کبائر معاصی شده است ناچار معاقب خواهد بود مگر از دو راه:
اول به وسیله عفو الهی : زیرا عفو او مورد امید و توقع بندگان است مخصوصاً آنکه خود به آن وعده داده است می فرماید : « و هو الذی یقبل التوبة العباده و یعفوا عن السیئات ... فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر ».(10) « ان الله لا یغفر عن یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء ».(11) « و ان ربک لذوا مغفرة للناس علی ظلمهم و ان ربک لشدید العقاب ».(12)
با تخلف از وعده از شخصی که جواد مطلق است ، پسندیده نباشد و خود او توصیف می کند خورا به عنوان « غفور و رحیم »
و عفو در مورد صغائر از ذنوبی است و نه در مورد معاصی کبیره ای که بعد از توبه کردن باشد زیرا اتفاقی است که آنان معاقب نمی شوند پس عفو در این صورت بی فایده خواهد بود و منحصر می شود مورد عفو به گناهان کبیره ای که از آن ها توبه نشده است .
دوم : شفاعت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم است : زیرا شفاعت آن حضرت مورد توقع مسلمین و بلکه در خارج واقع است چنانکه می فرماید « واستغفر لذنبک و للمؤمنین والمؤمنات والله یعلم متقلبکم »(13) و کسی که مرتکب کبیره شده است مؤمن است زیرا ایمان عبارت است از تصدیق و او تصدیق دارد خدا و رسول او را و اقرار دارد به همه آنچه پیغمبر اکرم آورده است و اعمال صالحه جزء مفهوم ایمان نیست زیرا اعمال صالحه عطف شده است به فعل ایمان در آیات « الذین آمنوا و عملوا الصالحات » که مکرراً در قرآن مجید ذکر شده است و عطف شدن علامت مغایرت و اختلاف طرفین عطف باشد .
پس چون امر شده است در آیه گذشته به استغفار برای مؤمنین لابد به موجب اطاعت از امر استغفار صورت گرفته است زیرا ترک آن ترک امر و خود عصیان و خلاف شمرده می شود و استغفار رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم که برای امت صورت می گیرد ، ناچار در پیشگاه پروردگار متعال به اجابت خواهد رسید و اجابت موجب خشنودی و رضای رسول خدا خواهد شد « ولسوف یعطیک ربک فترضی ».(14)
مضافاً بر آن از رسول اکرم روایت شده است که : « ادخرت شفاعتی لأهل الکبائر من امتی » و اعتقاد ما این است که حضرات ائمه علیهم السلام درباره گنهکاران از شیعیان خود مانند رسول اکرم شفاعت می کنند زیرا آنان خبر داده اند به این امر و عصمت آنان مانع است که بر خلاف صدق سخن گویند.(15)

1. علامه سید محمدحسین طباطبایی (ره)
 

شفاعت همانطور که از معنی اجمالی آن که از اجتماع درک کرده ایم، پیداست از اموری است که برای رسیدن به مقاصد و نیل به احتجاجات زندگی از آن استفاده می شود و در اصل از « شفع » یعنی جفت گرفته شده درواقع مثل اینکه شخص شفاعت کننده با وسیله ناقصی که شخص شفاعت خواهنده دارد ضمیمه می شود و تشکیل یک زوج را میدهد که با آن می تواند به مقاصدی که قبلاً در اثر ضعف و قصور وسیله نمی رسیده است برسد .
در هر حال قالب مواردی که شفاعت در آن به کار می رود یا مواردی است که شخص می خواهد جلب منفعت و خیری کند و یا مواردی است که می خواهد دفع ضرر و یا شری از خود کند ولی البته نه هر نفع و ضرری زیرا در مواردی که اسباب طبیعی ایجاب خیر و شر و یا نفع و ضرری را مانند گرسنگی و تشنگی و گر ما و سرما و تندرستی و مرض می کنند ما هرگز شفاعت نمی طلبیم ، بلکه به دنبال اسباب طبیعی آن می رویم و مثلاً به خوردن و آشامیدن و لباس و پوشش و مداوا متوسل شده و به مقصود خود نائل می شویم.
ما فقط در سود و زیان ها و خیر و شرهایی که از ناحیه اجرای قوانین عمومی یا خصوصی اجتماع به ما متوجه می شود ، شفاعت می طلبیم توضیح این که:میان مولا وبنده و هر حاکم و محکومی ، احکامی وجود دارد که اگر به آن عمل شود و امتصال گردد مستوجب پاداش خواهد بود حال گاهی این پاداش مدح و تمجید است و گاهی منافع مالی یا مقامی و به عکس اگر شخص مکلف از آنها سرپیچی کرده و مخالفت نماید مستوجب کیفر و مجازات می¬شود که گاهی تنها مذمت و توبیخ است و زمانی هم ضرر مادی یا معنوی.
بنابر این در باب احکام دو نوع قرار داد است : یکی قرارداد اصل حکم و دیگری قرارداد تبعات و نتیجه حکم که با آن پاداش موافقت و کیفر مخالفت تعیین می گردد . این یک اصل مسلم است که در جمیع انواع حکومت های عمومی در میان ملت ها و حکومت های خصوصی افراد نسبت به زیردستان آن ها حکمفرماست .
حال اگر کسی بخواهد به یک کمال و خیر مادی یا معنوی برسد ولی اسباب اجتماعی را که مستوجب آن و معرفت لیاقت اوست نداشته باشد و یا این که بخواهد کیفر و مجازاتی کعه بر اثر مخالفت متوجه او شده از خود دفع نماید بدون این که وسیله دفع آن را که امتصال و فرمانبرداری است داشته باشد ، اینجاست که مورد « شفاعت » و تأثیر آن است ولی البته نه در همه جا و نه برای همه کس چه این که کسی که اصلاً لیاقت نیل به کمالی را دارا نیست و یا اساساً رابطه ایی میان او و کسی که شفاعت نزد او می شود وجود ندارد مثل این که یک نفر بی سواد محض بخواهد تکیه بر یک مقام علمی کند البته شفاعت در حق چنین اشخاصی اثری ندارد زیرا شفاعت یک سبب مستقل نیست بلکه مکمل و متمم سبب است .
از طرفی تأثیر شفاعت کننده در امر شفاعت یک تأثیر گزاف و بی جهت نیست بلکه باید شفیع متوسل به چیزی شود که در کسی که نزد او شفاعت می کند مؤثر گردد و طالب شفاعت را به ثواب منظور برساند و یا از عقاب و کیفر نجات بخشد .
خلاصه این که شفاعت کننده نه تأثیری در مقام مولویت و عبودیت دارد و نه در حکم و نه جزای حکم بلکه با قبول این جهات سه گانه ، متوسل به یکی از جهات زیر شده و مقصود خود را به کمک آن عملی می سازد : یا به صفاتی که در شخص مولا وجود دارد و مستوجب عفو و اغماض است مانند بزرگی و کرم و بخشش و شرافت او یا به اوصافی که در بنده است و مقتضی ترحم بر او و تأثیر عوامل آمرزش در حق او می باشد مانند مذلت و فقر و پریشانی حال او یا با اوصافی که در خود شفیع است مانند نزدیکی به مولا و داشتن شخصیت و کمال در نزد او .
در واقع تقاضای شفیع چنین است که می گوید : من از تو تقاضا نمی کنم که از مقام مولویت و آقایی خود نسبت به بنده ات صرف نظر کرده یا حکم و یا قانون مجازات خود را ابطال کنی بلکه استدعا دارد از این بنده در گذری نه از عقاب او سودی می بری و نه گذشت از گناه او تو را زیانی می رساند یا این که بنده ایت کوچک و نادان و بی چاره یا به واسطه این که من آبرو و حیثیت و مقام نزد تو دارم و آن ایجاب می کند تقاضای مرا پذیرفته و از خطای او درگذری و او را ببخشی !
از این بیانات روشن می شود که کار شفاعت این است که یک رشته عوامل مؤثر در رفع عقاب را بر عوامل ایجاب کننده آن حکومت می دهد .

2. علامه شهید مرتضی مطهری (ره)
 

باتوجه به این که شفاعت همان مغفرت الهی است که وقتی به خداوند که منبع صاحب خیرها و رحمت هاست نسبت داده می شود با نام « مغفرت » خوانده می شود و هنگامی که به وسائط و مجاری رحمت منصوب می گردد نام « شفاعت» به خود می گیرد ، واضح می گردد که هر شرطی برای شمول مغفرت است برای شمول شفاعت نیز هست .
از نظر عقلی شرط مغفرت چیزی جز قابلیت داشتن شخص برای آن نیست . اگر کسی از رحمت خدا محروم گردد صرفاً به خاطر او است نه آنکه معاذالله در رحمت خدا محدودیت و ضیقی باشد .
رحمت خدا همچون اعتبار بانکی یک بازرگان نیست که محدود باشد بلکه اعتبار رحمت الهی نامحدودی است ولی قابل ها متفاوتند ، ممکن است کسی به کلی فاقد قابلیت باشد و نتواند از رحمت خدا بهره ای بگیرد .
از نظر متون دینی این اندازه مسلم است که کفر به خدا و شرک مانع مغفرت است . قرآن کریم می فرماید : « ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر به ما دون ذلک لمن یشاء ».(16) خدا شرک را نمی آمرزد و آنچه پایین تر از شرک باشد برای هر کس که بخواهد می بخشد .
اگر ایمان از دست برود رابطه انسان با مغفرت یک باره بریده می شود و دیگر بهره برداری از این لطف عظیم امکان نخواهد داشت . زمانی که بر دل آدمی مهر کفر زده شود مانند ظرف در بسته ای می گردد که اگر در همه اقیانوس های جهان برده شود قطره ای آب به درون آن نخواهد رفت .
قرآن کریم سعه رحمت پروردگار را از زبان حاملین عرش چنین بیان می کند :
« الذین یحملون العرش و من حوله یسبحون بحمد ربهم و یؤمنون به و یستغفرون للذین آمنوا ربنا وسعت کل شیء رحمة و علما فغفر للذین تابوا و اتبعوا سبیلک وقهم عذاب الجحیم. »(17)
(كسانى كه عرش [خدا] را حمل مى‏كنند، و آنها كه پيرامون آنند، به سپاس پروردگارشان تسبيح مى‏گويند و به او ايمان دارند و براى كسانى كه گرويده‏اند طلب آمرزش مى‏كنند: «پروردگارا، رحمت و دانش تو بر هر چيز احاطه دارد كسانى را كه توبه كرده و راه تو را دنبال كرده‏اند ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار.») از این آیه کریمه می توان هم نامحدود بودن رحمت خدا را فهمید و هم شرط اساسی لیاقت برای استفاده از مغفرت را . از آیات کریمه قرآن چنین استنباط می گردد که ایمان به خدا شرط لازم و ضروری نیل به شفاعت و مغفرت است ولی شرط کافی نیست ، هیچ کس هم نمی تواند جمیع شرایط را به صورت قطعی بیان کند خدا خودش می داند و بس .
در آیه ای که مغفرت گناهانی دیگر غیر شرک را نوید می دهد قید « لمن یشاء » وجود دارد و در آیات شفاعت هم قید « ولا یشفعون الا لمن ارتضی ».(18) (شفاعت نمی کند مگر برای کسی که خدا بپسندد) هست و این هر دو به یک معناست گویی قرآن نخواسته است که همه شرایط شمول شفاعت را به طور صریح بیان کند ، خواسته است قلوب را در میان خوف و رجا نگه دارد از این جا می توان فهمید که اشکالی که می گوید عقیده به شفاعت موجب تجری است ، ناوارد است.(19)

3. آیت الله مکارم شیرازی حفظه الله تعالی :
 

هرگاه در معنی لغوی شفاعت درست بیندیشیم مفهوم اسلامی آن را نیز می توان به دست آورد زیرا شفاعت از ماده شفع به معنی ضمیمه کردن چیزی به همانند اوست و از اینجا روشن می شود که باید نوعی شباهت و همانندی در میان آن دو بوده باشد هرچند تفاوت هایی در میان آن ها دیده شود .
به همین دلیل شفاعت به مفهوم قرآنی اش این است که شخص گنهکار به خاطر پاره ای از جنبه های مثبت ( مانند ایمان یا انجام بعضی از اعمال صالح ) شباهتی با اولیاء الله پیدا کند و آن ها با عنایات و کمک های خود او را به سوی کمال سوق دهند و از پیشگاه خدا تقاضای عفو کنند .
به تعبیر دیگر حقیقت شفاعت ، قرار گرفتن موجودی قوی تر و برتر در کنار موجود ضعیف تر و کمک کردن به او برای پیمودن مراتب کمال است . ادامه شفاعت در مورد افراد خطاکار همیشه در جوامع انسانی وجود داشته است و شاید هزاران سال قبل از نزول قرآن افراد صاحب نفوذ برای خطاکاران نزد ارباب قدرت شفاعت می کردند منتهی شفاعت رایج میان مردم با شفاعت در منطق قرآن و ادیان آسمانی یک فرق بسیار مهم و واضح دارد و آن این که : شفاعت در جوامع انسانی قالباً از این نظر بوده که شفاعت کننده دارای نوعی نفوذ اجتماعی بوده و شخصی که نزد او شفاعت می شد از جهتی به او نیاز داشته لذا شفاعت او در مورد خطاکار می پذیرفته تا به موقع از نفوذ شفاعت کننده برای پیشرفت مقاصد خود کمک بگیرد . مثلاً شاهان شفاعت اطرافیان خود و رجال دولت را در مواردی می پذیرفتند تا به آن ها عظمت دهند و برای آن ها ارزش قائل شوند و به موقع از وجودشان در کارهای خود کمک گیرند .
شفاعت کنندگان نیز روابط شخصی را با شفاعت شونده در نظر می گرفتند نه شایستگی های افراد را ولی از آنجا که خداوند غنی بالذات و بی نیاز علی الاطلاق است شفاعت در پیشگاهش شکل دیگری پیدا می کند و آن این که شفیعان درگاهش نگاه می کنند ببینند که در میان خطاکاران چه کسانی پیدا می شوند که بر اثر پاره ای از نقاط مثبت مانند ایمان و بعضی از اعمال صالح مورد رضای پروردگارند و به خاطر همین زمینه های مثبت نزد خدا برای آن ها شفاعت می کنند و این تفاوت مهم شفاعت معمول میان مردم را از شفاعت اولیاء الله در درگاه خدا جدا می سازد که اولی بر اساس « رابطه ها » است و دومی بر اساس « ضابطه ها » است !
از اینجا پاسخ برخی از خرده گیرهای نا آگاهان که شفاعت را نوعی پارتی بازی یا چراغ سبز دادن به گنهکاران تفسیر کرده و آن را با شفاعت اطرافیان سلاطین جبار مقایسه نموده اند روشن می شود زیرا عوامل زیربنایی شفاعت در مفهوم شرعی اش عواملی سازنده و بر اساس لیاقت هاست در حالی که شفاعت رایج در میان مردم در بسیاری از موارد از نیازهای طرفینی و رابطه های شخصی و خصوصی و غیر منطقی سرچشمه می گیرد .
شفاعت الهی تربیت کننده است و شفاعت های معمولی گاه سبب جرأت بر گناه است . آیاتی که در قرآن است نیز گواه زنده ای بر این معناست زیرا برای شفاعت شوندگان اوصافی ذکر می کند که همگی ناظر به جنبه های مثبت و لیاقت و شایستگی است هرچند این شایستگی بر اثر بعضی از اعمال صالح باشد.(20)

4. آیت الله شیخ جعفر سبحانی حفظه الله تعالی
 

اعتقاد به شفاعت اولیای الهی در روز رستاخیز از اصولی است که کسی در آن شک و تردید ندارد و همه فرق اسلامی به شفاعت پیامبران و به ویژه پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله وسلم اعتقاد راسخ دارند .
تنها اختلافی که پس از ظهور ابن تیمیه در قرن هشتم و محمد بن عبدالوهاب در نیمه های قرن دوازدهم پیش آمد ، این بود که آیا می توان در این جهان نیز از شفیعان واقعی که شفیع بودن آن ها از نظر کتاب و سنت قطعی است درخواست شفاعت کرد و مثلاً گفت : ای محبوب درگاه خدا در روز رستاخیز درباره من شفاعت کن ؟
همه عالمان دین بر صحت درخواست شفاعت از صاحبان آن اتفاق نظر دارند جز دو فرد یاد شده و پیروان آن دو که می گویند : نمی توان از صاحبان شفاعت در این جهان درخواست شفاعت نمود بلکه باید گفت: خدایا ! پیامبر را شفیع من قرار ده .
شفاعت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله وسلم و دیگر شافعان راستین در روز جزا جز طلب مغفرت از خدا در باره گنهکاران امت چیز دیگری نیست ، در این صورت طلب شفاعت ، در واقع طلب دعا از آنان خواهد بود و دعای آنان در سایه قرب و مقامی که نزد خدا دارند به هدف اجابت می رسد و طبعاً گنهکار مشمول مغفرت خدا می گردد .
از طرفی درخواست دعا از برادر مؤمن و فراتر از آن از نبی گرامی کوچکترین اشکالی ندارد ، اگر ما می گوییم : « یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله » یعنی ای کسی که در پیشگاه خدا جاه و مقامی داری در نزد خدا در باره ما شفاعت کن ( دعا کن خدا گناه ما را ببخشد یا حاجت ما را برآورده کند ) با توجه به این اصل نباید درباره درخواست شفاعت که حقیقت آن درخواست دعاست شک و تردید کرد زیرا درخواست دعا از مؤمن از امور پسندیده است چه رسد به انبیا و اولیا .
از این گذشته ، برخی یاران پیامبر از خود آن حضرت در زمان حیات و یا پس از درگذشت ایشان ، در خواست شفاعت میکردند .
محدثان نقل می کنند آنگاه که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم درگذشت ، علی علیه السلام مشغول تغسیل پیامبرگشت ، به هنگام غسل دادن چنین گفت : « پدر و مادرم به فدای تو باد ! ما را نزد خدایت یاد کن و ما را به خاطر داشته باش ! ».(21)

فصل سوم : منابع و مدارک دیدگاه شیعه
 

1. قرآن کریم
 

بدون شک مجازات های الهی در قیامت خواه زودگذر باشد یا طولانی و ابدی ، خواه جنبه جسمانی داشته باشد یا روحانی ، خواه آن ها را اثر طبیعی اعمال بدانیم یا قراردادی به هرحال جنبه انتقامی ندارد و همه آن ها در مسیر تربیت انسان و ضامن اجرای قوانین الهی است که برای ترقی کمال انسان ها تعیین شده است .
به همین دلیل در عین این که عذاب های قیامت در قرآن مجید بسیار شدید توصیف گردیده ، راه های نجات از هر سو به روی انسان گشوده شده و به گنهکاران فرصت داده می شود که از راه خطا بازگردند و خویش را اصلاح کنند و به سوی خدا راه یابند .
شفاعت یکی از این راه ها است زیرا شفاعت به مفهوم صحیح کلمه به افراد آلوده هشدار می دهد که تمام پل های پشت سر خود را ویران نکنند و تمام خطور ارتباطی را با اولیاء الله قطع ننمایند و اگر آلوده گناهانی شدند ، مأیوس نشوند و در هر جا هستند بازگشت را شروع کنند و به استقبال رحمت واسعه الهی بشتابند .
بحث شفاعت با تمام ریزه کاری ها و نکات جالب تربیتی آن که در آیات فراوانی از قرآن مطرح شده در همین راستا است . اکنون به مدارک اصلی و دست اول در مورد مسأله شفاعت می پردازیم .
در قرآن درباره موضوع شفاعت ( به همین عنوان ) در حدود سی مورد بحث شده است که البته بحث ها و اشارات دیگری به این موضوع بدون ذکر این عنوان نیز دیده می شود .
آیاتی که در قرآن پیرامون این مسأله بحث می کنند را می توانیم به چند دسته و گروه مشخص تقسیم کنیم .
1. گروه اول : آیاتی است که به طور مطلق شفاعت را نفی می کند .
در این آیات راه های متصور برای نجات مجرمان غیر از ایمان و عمل صالح چه از طریق پرداختن عوض مادی یا پیوند و سابقه دوستی و یا شفاعت کردن بعضی نفی شده است .
« واتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا و لا یقبل منها شفاعة و لا یأخذ منها عدل و لاهم ینصرون ».(22)
و بترسید از روزی که هیچ کس چیزی[ از عذاب خدا ] را از کسی دفع نمی کند و نه از او شفاعتی پذیرفته و نه به جای وی بدلی گرفته می شود و نه یاری خواهد شد.
گرچه مخاطب در این آیه به قرینه آیه سابق بر آن قوم یهودند ولی حکم آیه جنبه عمومیت دارند و تمام راه های نجات را به روی خلافکاران می بندد و از میان آن ها به چهار طریق مهم که در این دنیا وسیله نجات بسیاری از مجرمان می گردد اشاره شده است : اول این که کسی جریمه دیگری را بر عهده گیرد . دوم شخص آبرومندی برای او شفاعت کند . سوم غرامت از مجازات عفو شود . چهارم گروهی به یاریش برخیزند و او را از چنگال مجازات رهایی بخشند ، در قیامت هیچ یک از این ها مفهومی نخواهد داشت .
سخن در این است که در اینجا شفاعت به طور کلی نفی شده است ولی آیا این مخصوص به قوم یهود است که راه کفر و عناد و دشمنی با حق را پیش گرفته بودند و حتی انبیای الهی را به قتل می رساندند بنابر این منافاتی با آیات شفاعت و روایات متواتری که می گوید پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و سایر معصومین برای گنهکاران این امت شفاعت می کنند ندارد ، یا این که این آیه ناظر به پندار یهود است که گمان می کردند پدرانشان بر ای آن ها در قیامت شفاعت می کنند که محتوای آیه خط بطلان را بر این پندار می کشد و آن ها را مأیوس می سازد و یا این که ظاهر آیه اطلاق دارد و هر نوع شفاعتی را درباره هر کس نفی می کند .
« فما تنفعهم شفاعة الشافعین ».(23) و شفاعت شفاعتگران آن ها را سود نبخشد !
در این آیه گرچه هر گونه شفاعت را در مورد این گروه به طور کلی نفی می کند ( اعم از شفاعت انبیا و اوصیا و فرشتگان و صدیقین و شهدا و صادقین ) ولی تعبیر به « شافعین » که ظهور در فعلیت دارد نشان می دهد در آن روز شفاعت کنندگان و شفاعت شوندگانی هستند ولی شفاعت آن ها شامل حال این گروه که پیوسته روز قیامت را تکذیب می کردند و نماز و اطعام مسکین را به کلی ترک کرده بودند ، نمی شود .
تعبیر به « فما تنفعهم » نیز نشان می دهد که وضع حال و اعمال و عقاید آن ها چنین محرومیتی را به دنبال آورده است ، روی این حساب اگر چه این آیه جزء آیات نفی شفاعت است ولی در متن آن و به طور ضمنی اثبات شفاعت به صورت سربسته آمده است .
« یا ایهاالذین آمنوا انفقوا مما رزقناکم من قبل ان یأتی یوم لا بیع فیه ولا خلة ولا شفاعة والکافرون هم الظالمون ».(24) ای کسانی که ایمان آورده اید از آنچه به شما روزی داده ایم انفاق کنید پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی است و نه دوستی و نه شفاعتی و کافران خود ستمکارانند .
« استغفر لهم اولی تستغفر لهم ان تستغفر لهم سبعین مره فلن یغفر الله لهم ذلک بأنهم کفروا بالله و رسوله والله لایهدی القوم الفاسقین ».(25) چه برای آن ها آمرزش بخواهی یا برایشان آمرزش نخواهی [ یکسان است ، حتی ] اگر هفتاد بار برایشان آمرزش طلب کنی هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزید چرا که آن ها به خدا و فرستاده اش کفر ورزیدند و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی کند .
در این آیه آوردن کلمه ( سبعین ) خصوصیتی ندارد بلکه می خواهد کثرت را برساند نه این که از یک تا هفتاد بی فایده است ولی از هفتاد به بالا اثر دارد ولذا به دنبال آن علت مطلب را بیان کرده و فرموده : برای این که ایشان به خدا و رسولش کافر شدند یعنی مانع از شمول مغفرت ، کفر ایشان به خدا و رسول است و این مانع ، با بود و نبود استغفار و یا کم و زیادی آن برطرف نمی شود زیرا بود و نبود آن و کم و زیادش کفر ایشان را از بین نمی برد .
2. گروه دوم : آیاتی است که شفیع را منحصراً خداوند متعال معرفی می کند و شفاعت را فقط مخصوص ذات اقدس الهی می داند .
« و انذر به الذین یخافون ان یحشروا الی ربهم لیس لهم من دونه ولی ولا شفیع لعلهم یتقون ».(26) و به وسیله این [ قرآن ] کسانی را که بیم دارند که به سوی پروردگارشان محشور شوند هشدار ده [ چرا ] که غیر او برای آن ها یار و شفیع نیست ، باشد که پروا کنند .
در این آیه همانطور که از معنای آن مشخص است ولایت و شفاعت را به طور کلی از غیر خدا نفی می کند و آن را منحصر در خداوند بیان می کند .
« الله الذی خلق السموات والارش و ما بینهما فی ستة ایام ثم استوی علی العرش مالکم من دونه من ولی ولا شفیع افلا تتذکرون ».(27) خدا کسی است که آسمان ها و زمین و آنچه را که میان آن دو است در شش هنگام آفرید ، آنگاه بر عرش [ قدرت ] استیلا یافت ، برای شما غیر از او سرپرست و شفاعتگری نیست ؛ آیا باز هم پند نمی گیرید ؟
گفتیم شفیع عبارت است از کسی که منضم به سببی ناقص شود و سببیت ناقص آن را تکمیل کند ، پس شفاعت عبارت است از تتمیم سبب ناقص در تأثیرش و چون این معنا را با اسباب و مسببات خارجی تطبیق می کنیم نتیجه اش این می شود که هر یک از اسباب و شرایط عالم شفیع یکدیگرند چون سببیت یکدیگر را در تأثیر تکمیل می کنند .
حال می گوییم وقتی پدید آورنده اسباب و اجزای آن ها و ربط دهنده بین آن ها و مسببات خدای سبحان بوده پس خدا شفیع حقیقی است که نقص هر سبب را تکمیل می کند ، پس شفیع واقعی و حقیقی تنها خداست و غیر از او شفیعی نیست .
« قل لله شفاعة جمیعا له ملک السموات والارض ثم الیه ترجعون ».(28) بگو « شفاعت یکسره از آن خداست . فرمانروایی آسمان ها و زمین خاص اوست ؛ سپس به سوی او بازگردانیده می شوید »
در این آیه هم بحث انحصار شفاعت برای خداوند به شکل دیگری آمده آنجا که در پاسخ بت پرستانی که بت ها را به عنوان شفیعان خود برگزیده بودند د، می فرماید : به آنها بگو تمام شفاعت از آن خداست .
بدیهی است کسی حق بخشش و عفو از گنهکاران را دارد و کسی می تواند شفاعت کند یا شفاعت را پذیرا گردد که خالق و مالک همه موجودات است ، در آغاز از سوی او به وجود آمده اند و سرانجام به سوی او باز می گردند .
به این ترتیب در اصل ، صاحب شفاعت خداست و هیچکس همتای او نیست بلکه دیگران مشروعیت شفاعت خود را از او می گیرند ، روشن است انحصار شفاعت ذاتاً و به طور مستقل در وجود خداوند هیچ گونه منافاتی با مشروعیت شفاعت دیگران به اذن خداوند ندارد همانگونه که مالکیت و حاکمیت ذاتاً از آن اوست ولی دیگران می توانند به اذن او در محدوده خاصی مالک و حاکم گردند .
3. گروه سوم : آیاتی است که به وجود شفیعانی که به اذن و اجازه پروردگار شفاعت می کنند ، صریحاً اعتراف می کند و پذیرش شفاعت آن ها را فقط به اذن خداوند تبارک و تعالی محدود می سازد و در حقیقت مکمل آیات گروه دوم است .
« من ذالذی یشفع عنده الا بأذنه » بقره / 255 . کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند ؟
در این آیه که با یک استفهام انکاری همراه است ، پیامبران و اولیاء الله و خلاصه شافعان روز جزا همگی مشروعیت شفاعت خود را از خداوند می گیرند و تنها به اذن او شفاعت می کنند و مسلم است که اذن او نیز از حکمت او سرچشمه می گیرد و تا کسی شایسته شفاعت نباشد اجازه برای شفاعت او داده نمی شود .
قابل توجه این که در آیه فوق ( آیة الکرسی) این جمله بعد از آن گفته شده که مقام قیومیت و مالکیت را نسبت به تمام آنچه در آسمان ها و زمین است برای خدا تثبیت می کند بنابر این شفاعت ، از مالکیت و حاکمیت و قیومیت او سرچشمه می گیرد و به این ترتیب خط بطلانی بر عقاید بت پرستان می کشد که پرستش بت ها را به بهانه شفاعت آن ها در درگاه خدا می دانستند .
« یومئذ لا تنفع الشفاعة الا من اذن له الرحمن و رضی له قولا »(29). در آن روز شفاعت [ به کسی ] سود نبخشد مگر کسی را که [ خدای] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید .
این که منفعت شفاعت را نفی می کند کنایه از این است که قضا به عدل و حکم فصل بر حسب وعده و وعید الهی جریان یافتنی است و هیچ عاملی جرم مجرمی را ساقط ننموده ، گناهی را از گنهکاری صرف نظر نمی کند پس معنای این که فرمود شفاعت نافع نیست این است که شفاعت اثر ندارد .
جمله « الا لمن اذن له الرحمن و رضی له قولا » استثنائی است که دلالت می کند بر این که در کلام سابق عنایت همه در این است که شفعاء را نفی کند نه تأثیر شفاعت را در شفاعت شدگان و مراد این است که به کسی اجازه نمی دهند که در مقام شفاعت سخن بگوید و می فهماند که آن روز سخن گفتن منوط به اجازه است .
« ... ما من شفیع الا من بعد اذنه ... »(30). شفاعت گری جز پس از اذن او نیست .
در این آیه نیز به صورت دیگری بیان می کند که هیچ شفاعت کننده ای به اذن خدا وجود ندارد بنابر این چرا برای شفاعت به سراغ بت ها می روید ؟ فقط پروردگارتان را عبادت کنید نه غیر او را چرا متذکر نمی شوید.
همین معنا در مورد شفاعت فرشتگان آمده است که تأکید می کند شفاعت آنها نیز به اذن خداست می فرماید : « و کم من ملک فی السموات لا تغنی شفاعتهم شیئا الا من بعد ان یأذن الله لمن یشاء و یرضی»(31). و بسا فرشتگانی که در آسمانهایند [و] شفاعتشان به کاری نیاید مگر پس از آن که خدا به هرکه بخواهد و خشنود باشد اذن دهد .
جایی که فرشتگان آسمان با آن همه عظمت قادر به شفاعت نیستند جز به اذن و رضای خدا ، چه انتظاری از بت های بی شعور و فاقد هرگونه ارزش می توان داشت . آیا شرم آور نیست که بگویند ما بت ها را از این جهت می پرستیم که شفیعان ما در درگاه خداوند باشد ؟!
جالب این که برای بیان اهمیت مطلب ، تعبیر به ( کم ) شده است که معمولاً به معنای کثرت است و در این جا معنای عموم دارد و نیز تعبیر به ( فی السموات ) شده ، آن نیز دلیل بر علو مقام آنهاست و نیز تعبیر به ( شفاعتهم) به صورت جمیع آمده تا معلوم شود شفاعت همه آن ها نیز بدون اذن و رضای خداوند اثری ندارد .
4. گروه چهارم آیاتی است که برای شفاعت کننده و شفاعت شونده شرایطی ذکر می کند.
« و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق و هم یعلمون»(32). و کسانی که به جای او می خوانند [و می پرستند ] اختیار شفاعت ندارند مگر آن کسانی که آگاهانه به حق گواهی داده باشند .
در این آیه ضمن نفی شفاعت بت ها گروهی را استثتا کرده و آن گروه شفاعت دهندگان به حق هستند .
ظاهر آیه این است که این وصف برای (شفیعان) است و منظور از شهادت به حق که وصف اول آن هاست این است که موحد و یکتا پرست باشد یعنی جز در سایه توحید و نفی بت ها و استمرار از عنایات الهی شفاعت ممکن نیست .
« یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یشفعون الا لمن ارتضی و هم من خشیته مشفقون»(33). آنچه فراروی آن ها و آنچه پشت سرشان است می دانند و جز برای کسی که [خدا] رضایت دهد ، شفاعت نمی کنند و خود از بیم او هراسانند .
در این آیه شریفه یکی از شرایط شفاعت کنندگان را بیان می کند و این که شفاعت برای کسانی است که خدا از آن ها راضی باشد که عبارت (لمن ارتضی) با اشاره به راضی بودن از دین ، ایمان و توحید آن هاست و یا راضی بودن از شفاعت برای آنان که هر دو به یک معنا باز می گردد ، به این ترتیب شفاعت از سوی غیر خداوند تنها به اجازه اوست و اجازه او تنها مخصوص کسانی است که مؤمن و موحد باشد و خداوند متعال از آن ها راضی باشد .
« لایملکون الشفاعة الا من اتخذ عند الرحمن عهدا »(34). [ آنان ] اختیار شفاعت را ندارند جز آن کس که از جانب [ خدای ] رحمان پیمانی گرفته است .
این آیه پاسخ دوم از آلهه گرفتن مشرکین به منظور شفاعت است و حاصلش این است که این طور نیست که هر که را انسان دوست بدارد شفاعتش کند و به همین منظور او را آلهه خود بگیرد و او هم شفیع او شود بلکه هر کسی که می تواند شفاعت کند قبلاً با خداوند عهدی دارد و این عهد را جز عده ای از مقربین درگاه خدا ، کسی مالک نیست .
« و انذرهم یوم الازفة اذ القلوب لدی الحناجر کاظمین ما للظالمین من حمیم ولا شفیع یطاع »(35). و آن ها را از روز قریب الوقوع بترسان ، آنگاه که جانها به گلوگاه می رسد در حالی که اندوه خود را فرو می خورند . برای ستمگران نه یاری است و نه شفاعتگری که مورد اطاعت باشد .
این آیه شریفه ناظر به آن است که بعضی از افراد به خاطر اعمالی که مرتکب شده اند شایسته شفاعت نیستند و مفهوم آن این است که شفاعت ، گروه های دیگری را شامل می شود پس خداوند صریحاً در این آیه ستمگران و ظالمان را از گروه شفاعت شوندگان خارج می کند .
با توجه به این آیاتی که بیان شد معلوم می شود که شفاعت بی قید و شرط نیست و شفاعت به اذن و اجازه خداست و شفاعت شونده باید واجد شرایطی باشد و اگر کسی شرایط شفاعت را دارا نباشد هرچند همسر پیامبر خدا باشد مورد شفاعت قرار نمی گیرد ، چنانکه در آیه 10 سوره تحریم( خدا برای کسانی که کفر ورزیده اند ، زن نوح و زن لوط را مثل آورده که هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به ما خیانت کردند و کاری از دست [شوهران ] آن ها در برابر خدا ساخته نبود و گفته شد : با داخل شوندگان ، داخل آتش شوید ).
پس از این آیه می فهمیم شفاعتی سازنده است که انسان را با اولیای خدا پیوند دهد و مانع یأس او شود ولی اگر ایمان به شفاعت سبب جرأت بر گناه گردد همانگونه که مسیحیان عقیده دارند که عیسی علیه السلام خدا شد تا گناهان ما بخشیده شود ، هرگز قابل قبول و پذیرفتن نیست .
5. گروه پنجم : در آیاتی نیز شفاعت به تعابیر و معانی مختلف مثل یاری و پشتیبانی از برادر عقیدتی و دینی در کمک به وی و یا در جهاد با تجاوزگران است که بهره دنیوی آن غنائم و پاداش اخروی آن جنت خداست و اگر در گناه و تجاوزی با هم دینش رفاقت کند بهره دنیوی او سرزنش و نصیب جهان دیگرش کیفر خواهد بود .
« من یشفع شفاعة حسنة یکن له نصیب منها و من یشفع شفاعة سیئة یکن له کفل منها و کان الله علی کل شیء مقیطا »(36). هرکس شفاعت پسندیده کند برای وی از آن نصیبی خواهد بود و هر کس شفاعت ناپسندیده ای کند برای او از آن [نیز] سهمی خواهد بود و خدا همواره به هر چیزی تواناست .
اگر مجموع این آیات مخصوصاً سه گروه اول را با هم در نظر بگیریم ، مفاد آن اثبات شفاعت و تبیین آن بر اساس توحید افعالی است .
بنابر توحید افعالی جهان هستی با نظام علت و معلولی اش ، اثر و فعل خداوند و قائم به اراده و قدرت اوست همچنان که اصل وجود و هستی علت ها و اسباب از خداست ، هرگونه سبب بودن و تأثیرگذاری شان نیز از اوست.
در حقیقت علت های مادی و معنوی واسطه های فیض الهی اند و فاعلیت آن ها در طول فعالیت خداوند است بر این اساس هم مثلاً قبض روح کار ملک الموت است اما در عین حال او واسطه است و بدون اراده و قدرت الهی کاری انجام نمی دهد و کار او به « الله » نسبت داده می شود.(37)
بنابر این از مجموعه آیات می توان این دو نتیجه گیری را کرد :
1. شفاعت یکسره و به تمامی متعلق و از آن خداست و نفی شفاعت حقیقی از غیر خدا ، چون شفاعت کننده ای بدون اراده و مشیت خداوند ، قدرت بر هیچ تغییری ندارد .
2. اثبات کننده شفاعت برای غیر خدا و این که در صورتی این شفاعت تأثیرگذار است که به اذن و اجازه و اراده خداوند باشد والا اسباب و وسایط با قطع نظر از مشیت الهی هیچ گونه تأثیری ندارند.(38)

2. روایات ائمه معصومین علیهم السلام
 

به طور کلی می توان روایات در باب شفاعت را به 5 دسته تقسیم کرد :
دسته اول : روایاتی که شفاعت را به قرآن کریم ، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و اهلبیت آن حضرت علیهم السلام ، مؤمنین و یا گروه های خاص دیگر مثل فرشتگان و ملائکه الهی ، انبیا ، علما و دانشمندان و شهیدان راه حق نسبت می دهند و حتی در روایاتی شفاعت خویشاوندان و همسایه در حق همسایه نیز آمده است .
1. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: سه گروه نزد خداوند شفاعت می کنند و شفاعتشان پذیرفته می شود : ابتدا پیامبران ، سپس عالمان و بعد شهیدان.(39)
2. باز ایشان می فرمایند شفاعت کردن مخصوص پیامبران و اوصیا و مؤمنان و فرشتگان است.(40)
3. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم : در روز قیامت من شفاعت می کنم و شفاعتم پذیرفته می شود و علی شفاعت می کند و پذیرفته می شود و اهل بیتم شفاعت می کنند و شفاعتشان پذیرفته می شود.(41)
4. امام صادق علیه السلام : چون روز قیامت شود ... به عابد گفته می شود: به بهشت برو و به عالم گفته می شود : بایست و به سبب آنکه مردم را تربیت و ادب نیکو آموختی ، برای آنان شفاعت کن.(42)
5. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : شفاعت کنندگان پنج تایند : قرآن ، خویشاوندی ، امانت ، پیامبر شما و اهل بیت پیامبرتان.(43)
6. باز ایشان می فرمایند : قرآن را بیاموزید زیرا که در روز قیامت شفاعت می کند.(44)
7. امام علی علیه السلام می فرمایند: در روز قیامت قرآن برای هر کس شفاعت کند ، شفاعتش پذیرفته می شود .(45)
8. امام باقر علیه السلام : مؤمن در حق افرادی به تعداد ربیعه و مضر شفاعت می کند ، مؤمن حتی برای خدمتگزار خود شفاعت می کند و می گوید : پروردگارا خدمتکارم بر من حق دارد . او مرا از گرما و سرما حفظ می کرد.(46)
9. امام باقر علیه السلام : انسان برای قبیله خود شفاعت می کند ؛ انسان برای خانواده خود شفاعت می کند ؛ انسان به اندازه عمل خود در حق دو نفر شفاعت می کند ؛ این است آن مقام محمود.(47)
10. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : در میان مؤمنان کسانی هستند که به اندازه قبایل ربیعه و مضر شفاعت می کنند و مؤمنانی که کمتر از همه حق شفاعت دارند برای 30 نفر شفاعت می کنند.(48)
دسته دوم : روایاتی است که شفاعت را به بعضی اعمال انسان در دنیا نسبت می دهند مثل : روزه ، صله رحم ، امانت داری ، توبه و عمل کردن به حق و صداقت .
1. امام علی علیه السلام می فرمایند : شفیع مردمان عمل به حق است و پایبندی به صداقت و راستی.(49)
2. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم: شفیع کارآمدتر از توبه نیست.(50)
3. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم : روزه و قرآن در روز قیامت برای بنده شفاعت می کنند.(51)
4. از قول معصوم علیه السلام روایتی است که می فرماید : شفیع انسان اطاعت از خداوند و عمل به حق است .
5. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند : شفیعان در قیامت پنج تایند : قرآن ، صله رحم ، امانت و پیغمبر شما و اهل بیت پیامبرتان علیهم السلام .(52)
دسته سوم : روایاتی است که مفادشان این است که همه مردم ( ظاهراً بدون استثنا) در قیامت نیازمند شفاعت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می باشند .
1. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : هر پیامبری به درگاه خدا دعایی کرده و از او چیزی خواسته است اما من خواهش خود ( از خدا ) را برای شفاعت امتم در روز قیامت نگه داشته ام.(53)
2. ایشان می فرمایند : خداوند به من فرمود از او خواهشی کنم اما من خواهش خود را برای شفاعت مؤمنان امت خود در روزقیامت به تأخیرانداختم و خداوند پذیرفت.(54)
3. امام صادق علیه السلام : هیچ کس از اولین و آخرین انسان ها نیست مگر آن که به شفاعت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در روز قیامت نیاز دارد.(55)
4. از امام صادق علیه السلام سؤال شد : مگر مؤمن به شفاعت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در آن روز نیازمند است ؟ فرمود : آری ؛ مؤمنان نیز خطاها و گناهانی دارند و هیچ کس نیست مگر این که در آن روز به شفاعت محمد محتاج است.(56)
5. امام کاظم علیه السلام ، به سماعة بن مهران فرمود : هرگاه حاجتی به خدا پیدا کردی بگو « خدایا به حق محمد و علی از تو مسألت می کنم زیرا که آن دو را نزد تو شأن و مقامی است » . در روز قیامت هیچ فرشته مقربی و پیامبر مرسلی و مؤمن آزموده ای نیست مگر این که در آن روز به آن دو بزرگوار نیازمند است.(57)
دسته چهارم : روایاتی است که فقط شرایط شفاعت کنندگان را بیان می کند .
1. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : کسانی که زیاد لعن و نفرین می کنند ، در روز قیامت نه حق گواهی دادن دارند و نه حق شفاعت.(58)
یومئذ لا تنفع الشفاعة الا من اذن له الرحمن و رضی له قولا.(59) در آن روز شفاعت [ به کسی ] سود نبخشد مگر کسی را که [ خدای ] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید .
لا یملکون الشفاعة الا من اتخذ عند الرحمن عهدا .(60) [ آنان ] اختیار شفاعت را ندارند جز آن کس که از جانب [خدای ] رحمان پیمانی گرفته است .
دسته پنجم : روایاتی است که شرایط شفاعت شوندگان را بیان می کنند .
1. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : شفاعت من شامل آن کس از امتم می شود که اهل بیت مرا دوست داشته باشد .(61)
2. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : من در روز قیامت کسی را که در دلش به اندازه بال پشه ای ایمان باشد ، قطعاً شفاعت خواهم کرد.(62)
3. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم : پیامبران برای همه کسانی که از روی اخلاص به یگانگی خدا شهادت داده باشند ، شفاعت می کنند و آنان را از دوزخ بیرون می آورند.(63)
4. امام رضا علیه السلام در پاسخ به پرسش از این سخن خدای تعالی : « برای کسی که خدا رضایت دهد » فرمود : آنان تنها برای کسی شفاعت می کنند که خداوند از دین او راضی باشد.(64)
5. امام صادق علیه السلام : بدانید که هیچ یک از آفریدگان خدا شما را از او بی نیاز نمی کند ؛ نه فرشته ای مقرب و نه پیامبری مرسل و نه دیگران . پس هرکه خوش دارد که شفاعت شفاعت کنندگان از او نزد خداوند مؤثر افتد از خداوند بخواهد که از وی خشنود باشد.(65)
6. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : نه شکاکان و مشرکان شفاعت شوند و نه کافران و منکران ؛ بلکه شفاعت مخصوص مؤمنان یکتا پرست است.(66)
7. باز ایشان می فرمایند : شفاعت من به دو کس نمی رسد : قدرتمند مستبد و ستمگر و غلو کننده خارج شده از دین.(67)
8. از ایشان است : کسی که نماز را سبک بشمارد به شفاعت من دست نیابد و به خدا سوگند که در کنار حوض ( کوثر ) بر من وارد نشود.(68)
9. امام علی علیه السلام : کسی که شفاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دروغ شمارد از شفاعت آن حضرت برخوردار نشود.(69)
10. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : شفاعت من در روز قیامت یک حقیقت است . پس هرکه به آن ایمان نداشته باشد ، مشمول آن واقع نخواهد شد.(70)
11. امام صادق علیه السلام : حتی اگر فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل درباره فرد ناصبی شفاعت کنند ، شفاعتشان پذیرفته نمی شود.(71)
12. امام علی علیه السلام : دعوت پیامبران خدا را اجابت کنید و در برابر آن ها سر تسلیم فرود آورید و فرمان آن ها را ببرید تا مشمول شفاعت آن ها شوید.(72)
13. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند : همانا نزدیک ترین شما به من در فردای قیامت و سزاوارترین شما به شفاعت من ، راستگو ترین ، امانت دار ترین ، خوش اخلاق ترین و نزدیک ترین شما به مردم است.(73).(74)

فصل چهارم : گستره شفاعت
 

1. تکوین و تشریع
 

ذات مقدس خداوند از نظر سببیت از دو جهت ممکن است مورد توجه قرار گیرد : نخست این که تأثیر از ناحیه او شروع می شود و اسباب به او منتهی می گردند ، لذا مالک مطلق خلقت و آفرینش اوست و تمام علل و اسباب ، وسایطی در میان او و خلقش برای نشر رحمت بی پایان و نعمت های بی شمار او می باشند ، این از نظر تکوین .
دیگر ان که خداوند با این همه علو قدر به ما نزدیک شده و بر ما منت گذارده و احکام و دستوراتی مقرر داشته است و پاداش ها و کیفرهایی در عالم دیگر برای پیروی یا مخالفت آن ها تعیین کرده و پیغمبرانی برای بشارت و اندرز فرستاده و آن ها هم به بهترین وجه وظیفه تبلیغ خود را انجام داده و اتمام حجت کرده اند ، این هم از نظر تشریع .
انطباق عنوان شفاعت بر علل وجودی که واسطه میان خداوند و سایر موجوداتند از جهت اول که جهت تکوین است واضح است ، به این معنا که علل از صفات عالیه حقتعالی مانند رحمت ، آفرینش ، احیاء ، رزق و امثال آن ها استفاده کرده و انواع نعمت ها را به هر مخلوق محتاجی می رسانند .
بعضی آیات قرآن نیز تاب این معنا را دارد مانند : « له مافی السموات و ما فی الارض من ذاالذی یشفع عنده الا بأذنه »(75) و « ان ربکم الله الذی خلق السموات والارض فی ستة ایام ثم استوی علی العرش یدبر الامر ما من شفیع الا من بعد اذنه »(76) ، زیرا شفاعتی که در این آیات ذکر شده در مورد تدبیر خلقت آفرینش است و این همان شفاعت تکوینی یعنی وساطت علل و اسباب در میان او و مخلوقاتش در تنظیم وجود و بقای آنهاست .
اما از نظر دوم که جنبه تشریع است هیچ مانعی ندارد که مفهوم شفاعت طبق آن تحلیلی که گفته شد در مورد خداوند متعال صادق شود ، آیات ذیل ناظر به این قسم از شفاعت یعنی شفاعت تشریعی است .
« ولا تنفع الشفاعة الا لمن اذن له »(77) و « و لا تغنی شفاعتهم شیئا الا من بعد ان یأذن الله لمن یشاء و یرضی »(78) و « لا یشفعون الا لمن ارتضی»(79) و « ولا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق و هم یعلمون»(80) ، چه این که این آیات مقام شافعیت را برای عده ای از ملائکه و افراد بشر به اذن و رضای خداوند تثبیت می کند و در واقع خداوند مالک ملک و فرمان ، این مقام را به آن ها بخشیده و لذا آنان با توسل به رحمت و عفو و مغفرت و سایر صفات عالیه خداوند می توانند بنده پریشان حال و گنهکاری را که مستوجب عقوبت گردیده ، مشمول رحمت و آمرزش حق ساخته و از تحت عنوان مجازاتی که مقرر شده ( به عنوان حکومت نه معارضه و تضاد ) خارج سازند .
همانطور که خود او می فرماید : « فأولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات»(81). بنابراین خداوند می تواند بر اثر شفاعت عملی را به عمل دیگر تبدیل کند همچنان که ممکن است عمل موجودی را به جهاتی معدوم سازد چنان که در آیات ذیل به آن اشاره شده است :
و قدمنا الی ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا .(82) و در جای دیگر می فرماید : « فاحبط اعمالهم »(83) و « ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم »(84) و « ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء »(85) ، این آیه مربوط به ایمان و توبه نیست بلکه مربوط به شفاعت است زیرا ایمان و توبه باعث آمرزش عموم گناهان حتی شرک می شود با این که شرک در این آیه استثنا شده است .
همچنین خداوند می تواند عمل کم را زیاد کند چنان که می فرماید « اولئک یؤتون اجرهم مرتین »(86) و « من جاء بالحسنة فله عش امثالها»(87) و نیز ممکن است عمل معدومی را موجود سازد چنان که فرمود : « والذین آمنوا و اتبعتهم ذریتهم بایمان الحقنا بهم ذریتهم و ما التناهم من عملهم من شیء کل امریء بما کسب رهین»(88). این همان موضوع ( الحاق ) است که کسی را به حکم دیگری قرار می دهد بدون این که عمل او را انجام داده باشد .
خلاصه این که خدا هر کار بخواهد می کند و هر حکم که بخواهد می دهد ولی البته هر کار که می کند از رو مصلحت و علتی است که واسطه میان او و آن کار است ، در این صورت چه مانعی دارد که یکی از این مصالح و علل ، شفاعت انبیا و اولیا و بندگان مقربش باشد، نه گزاف است و نه ظلم .
از این بیان روشن می شود که شفاعت یعنی مقام ( شافعیت ) درباره خداوند نیز صادق است زیرا هر یک از صفات او واسطه فیض میان او و مخلوقات اوست ، در واقع شفیع و شافع مطلق او است چنان که می فرماید : « قل لله الشفاعة جمیعا»(89) و نیز فرموده « مالکم من دونه من ولی ولا شفیع »(90) و « لیس لهم من دونه ولی ولا شفیع »(91)، اما غیر او اگر شفاعت کند آن هم به اذن و تملیک اوست .
از مجموع این بیانات معلوم شد که شفاعت کردن در نزد خدا در صورتی که مستلزم محظوری که متناسب با مقام کبریائی حضرت حق نباشد اجمالاً صحیح و بی مانع است. (92).

2. شفاعت غلط و شفاعت صحیح
 

حقیقت این است که شفاعت ، اقسامی دارد که برخی از آن ها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهی وجود ندارد ولی برخی صحیح و عادلانه است و وجود دارد .
شفاعت غلط برهم زننده قانون و ضد آن است ولی شفاعت صحیح حافظ و تأیید کننده قانون است .
شفاعت غلط آن است که کسی بخواهد از راه پارتی بازی جلوی اجرای قانون را بگیرد ، برحسب چنین تصوری از شفاعت ، مجرم برخلاف خواسته قانونگزار و بر خلاف هدف قوانین اقدام می کند و از راه توسل به پارتی بر اراده قانونگزار و هدف قانون چیره می گردد. این گونه شفاعت در دنیا ظلم است و در آخرت غیرممکن .
ایرادهایی که بر شفاعت می شود بر همین قسم از شفاعت وارد است واین همان است که قرآن کریم آن را نفی نموده است .
شفاعت صحیح ، نوعی دیگر از شفاعت است که در آن نه استثنا و تبعیض وجود دارد و نه نقض قوانین و نه مستلزم غلبه بر اراده قانونگزار است . قرآن این نوع شفاعت را صریحاً تأیید کرده است .
نوع نادرست شفاعت که به دلایل عقلی و نقلی مردود شمرده شده است این است که گنهکار بتواند وسیله ای برانگیزد و به توسط آن از نفوذ حکم الهی جلوگیری کند ، درست همان طوری که در پارتی بازی های اجتماعات منحطّ بشری تحقق دارد .
بسیاری از عوام مردم شفاعت انبیا و ائمه علیهم السلام را چنین می پندارند که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها و ائمه اطهار خصوصاً امام حسین علیه السلام متنفّذ هایی هستند که در دستگاه خدا اعمال نفوذ می کنند ، اراده خدا را تغییر می دهند و قانون را نقض می کنند .
اعراب زمان جاهلیت نیز در باره بت هایی که شریک خداوند قرار می دادند همین تصور را داشتند ؛ آنان می گفتند که آفرینش منحصراً در دست خداست و کسی با او در این کار شریک نیست ولی در اداره جهان بت ها با او شرک دارند . شرک اعراب جاهلیت ، شرک در ( خالق ) نبود ، شرک در ( رب ) بود .
مشرکین که می پنداشتند ربوبیت جهان بین خدا و غیر خدا تقفسیم شده است بر خود لازم نمی دانستد که در صدد جلب رضا و خشنودی ( الله ) باشند ؛ می گفتند می توان با قربانی ها و پرستش هایی که در برابر بت ها انجام می دهیم رضایت رب های دیگر را به دست آوریم و نظر موافق آن ها را جلب کنیم هرچند مخالف رضای ( الله ) باشد ، اگر رضایت این ها را کسب کنیم آنها خودشان به نحوی کار را در نزد
( الله ) حل می کنند .
اگر در میان مسلمانان هم کسی چنین معتقد باشد که در کنار دستگاه سلطنت ربوبی ، سلطنتی دیگر هم وجود دارد و در مقابل آن دست در کار است ، چیزی جز شرک نخواهد بود .
اگر کسی گمان کند که تحصیل رضا و خشنودی خداوند متعال راهی دارد و تحصیل رضا و خشنودی فرضاً امام حسین علیه السلام راهی دیگر دارد و هر یک از این دو جداگانه ممکن است سعادت انسان را تأمین کند ، دچار ضلالت بزرگی شده است .
در این پندار غلط چنین گفته می شود که خدا با چیزهایی راضی می شود و امام حسین علیه السلام با چیزهایی دیگر ؛ خدا با انجام دادن واجبات مثل نماز ، روزه ، حج ، جهاد ، زکات ، راستی و درستی ، خدمت به خلق ، برّ به والدین و امثال این ها و با ترک گناهان از قبیل دروغ ، ظلم ، غیبت ، شراب خواری و زنا راضی می گردد ولی امام حسین علیه السلام با این کار ها کاری ندارد ، رضای او در این است که مثلاً برای فرزند جوانش علی اکبر علیه السلام گریه و یا لااقل تباکی کنیم ؛ حساب امام حسین علیه السلام از خدا جداست .
به دنبال این تقسیم چنین نتیجه گرفته می شود که تحصیل رضای خدا دشوار است زیرا باید کارهای زیادی را انجام داد تا او راضی گردد ولی تحصیل خشنودی امام حسین علیه السلام سهل است ، فقط گریه و سینه زدن و زمانی که خشنودی امام حسین علیه السلام حاصل گردد او در دستگاه خدا نفوذ دارد و شفاعت می کند و کارها را درست می کند ، حساب نماز و روزه و حج و جهاد و انفاق فی سبیل الله که انجام نداده ایم همه تسویه می شود و گناهان هرچه باشد با یک فوت از بین می رود !
اینچنین تصویری از شفاعت نه تنها باطل و نادرست است بلکه شرک در ربوبیت است و به ساحت پاک امام حسین علیه السلام که بزرگترین افتخارش عبودیت و بندگی خداست نیز اهانت است همچنان که پدر بزرگوارش از نسبت های غلاة سخت خشمگین می شد و به خدای متعال از گفته های آنان پناه می برد .
امام حسین علیه السلام کشته نشد برای این که العیاذ بالله دستگاهی در مقابل دستگاه خدا یا شریعت جدش رسول خدا به وجود آید و راه فراری از قانون خدا نشان دهد . شهادت او برای این نبوده که برنامه عملی اسلام و قانون قرآن را ضعیف سازد، برعکس وی برای اقامه نماز و زکات و سایر مقررات اسلامی از زندگی چشم پوشیده به شهادت تن داد .
خود حضرت در فلسفه قیامش می فرماید : من از روی هوس و جاه طلبی قیام نکرده ام ، خروج و قیام من به منظور اصلاح در امت جدم می باشد ، می خواهم که به نیکی امر کنم و از بدی نهی نمایم .
اکنون ببینیم شفاعت صحیح کدام است ؟
شفاعت صحیح که تأیید کننده قانون و حافظ نظام است و آیات و روایات زیادی از طریق شیعه و سنی وجود آن را اثبات می کند بر دو گونه است :
1. شفاعت ( رهبری ) یا شفاعت ( عمل )
2. شفاعت ( مغفرت ) یا شفاعت ( فضل )
نوع اول شفاعتی است که شامل نجات از عذاب و نیل به حسنات و حتی بالا رفتن درجات می باشد و نوع دوم شفاعتی است که تأثیر آن در از بین بردن عذاب و مغفرت گناهان است و حد اکثر ممکن است سبب وصول به حسنات و ثواب ها هم بشود ولی بالا برنده درجه شخص نخواهد بود و این همان است که درباره آن رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است : من شفاعتم را برای گنهکارانی از امت که مرتکب گناهان کبیره شده اند ذخیره کرده ام اما نیکوکاران مورد مؤاخذه قرار نمی گیرند.(93)
برای توضیح این نوع از شفاعت لازم است مطلبی را که در بخش قبل تحت عنوان عذاب اخروی مورد دقت قرار دادیم به یاد آوریم .
در آن بحث گفتیم که اعمال و کردارهایی که انسان در دنیا مرتکب می شود ، در جهان دیگر تجسم و تمسک پیدا می کنند و حقیقت عینی آن ها جلوه گر می شود . اکنون می افزاییم که در آخرت نه تنها اعمال تجسم پیدا می کنند بلکه روابط نیز مجسم می گردند .
روابط معنوی که در این جهان بین مردم برقرار است در آن جهان صورت عینی و ملکوتی پیدا می کند . زمانی که یک انسان سبب هدایت انسانی دیگر می شود رابطه رهبری و پیروی در میان آنان در رستاخیز به صورت عینی در می آید و ( هادی ) به صورت پیشوا و امام و ( هدایت یافته ) به صورت پیرو و مأموم ظاهر می گردد .
در مورد گمراه ساختن و اغواء هم همین طور است . قرآن کریم می فرماید :
« یوم ندعوا کل اناس بإمامهم»(94). [یاد کن ] روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان فرامی خوانیم .
یعنی هرکسی با پیشوای خودش یعنی با همان کس که عملاً الگوی او و الهام بخش او بوده است محشور می گردد .
در باره تجسم پیشوایی فرعون نسبت به قوم خود در آخرت می فرماید : « یقدم قومه یوم القیامه فاوردهم النار »(95). روز قیامت پیشاپیش قومش می رود و آنان را به آتش در می آورد .
البته روشن است که همانطور که در این جهان هر یک از رهبری حق و باطل انشعابات و تقسیماتی دارد ، در جهان دیگر هم چنین خواهد بود مثلاً همه کسانی که از نوع هدایت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم استضائه کرده اند و از شریعت آن وجود مبارک بهره مند شده اند به دنبال او خواهند بود .
در این معنای شفاعت است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شفیع امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها می باشد و آن ها شفیع حسنین علیهما السلام و هر امامی شفیع امامی دیگر و شفیع شاگردان و پیروان خویش است ؛ سلسله مراتب محفوظ است ، سایر معصومین علیهم السلام هرچه دارند به توسط رسول اکرم دارند .
و در همین حساب است که حتی علما از کسانی که مورد تعلیم و هدایت ایشان قرار گرفته اند شفاعت می کنند . یک سلسله مرتبط و پر انشعابی به وجود می آید که گروه های کوچک به بزرگتر می پیوندند و در رأس سلسله حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پیشاپیش همه می شتابد .
در روایت از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است : (ان القرآن شافع مشفع و ما حل مصدق).(96). قرآن شفیعی است که شفاعتش پذیرفته است و سعایت کننده ای است که سعایتش پذیرفته می شود .
حقیقتاً تعبیر عجیبی است . می فرماید : قرآن کریم، هم شفیع مؤمنان و نیکوکاران است به بهشت سعادت و هم خصم کافران و مجرمان است به سوی دوزخ ؛ واسطه ای است که آن ها را به بهشت برین و اینان را به دوزخ می کشاند .
این نوع از شفاعت را شایسته است شفاعت رهبری بنامیم و می توان آن را شفاعت ( عمل ) هم نامید زیرا عامل اساسی که در این جا موجب نجات یا بدبختی گردیده است همان عمل نیکوکار و بدکار است .
روشن است که هیچ یک از اشکالات شفاعت بر این گونه از شفاعت که شرح داده شده نیست و مخصوصاً شفاعت به این معنا با عدل الهی به هیچ عنوان منافاتی ندارد بلکه مؤید آن است .
دومین نوع شفاعت وساطت در مغفرت و عفو و بخشیدن گناهان است
این معنای از شفاعت است که آماج اشکال ها و ایرادهای منتقدین و منکرین قرار گرفته است ولی با توضیحی که به خواست خدا در باره آن داده می شود روشن می گردد که نه تنها ایرادی بر آن وارد نیست بلکه از معارف عالی و گرانقدر اسلام است و مبنای خاصی دارد که عمق معارف اسلامی را می رساند .
مقدمتاً باید به این نکته توجه کنیم که برای نیل به سعادت ، علاوه بر جریان اعمال و گام هایی که خود انسان بر می دارد ، یک جریان دیگری نیز همیشه در جهان است و آن جریان رحمت سابقه پروردگار است .
در متون دینی آمده است: « یا من سبقت رحمته غضبه»(97). ای کسی که رحمت او بر غضبش تقدم دارد.
در نظام هستی یکی از جلوه های رحمت الهی نمود تطهیر است .
دستگاه آفرینش دارای خصیصه شست و شو و تطهیر است . این که دریاها و گیاهان گاز انیدرید کربنیک هوا را می گیرند و جو را تصفیه می کنند یکی از مظاهر تطهیر است . اگر هوایی که به وسیله تنفس موجودات زنده و احتراق مواد سوختی آلوده شده است به وسیله پالایشگاه گیاه و دریا پاک نمی شد ، جو زمین در مدت کوتاهی صلاحیت زیستن را از دست می داد زیرا تنفس در آن غیرممکن می گشت .
همین گونه که در مادیات و قوانین عالم طبیعت مظاهری از تطهیر و تصفیه وجود دارد ، در معنویات هم مصادیقی از برای تطهیر و شست و شو یافت می شود . مغفرت و محو عوارض سوء گناه از این قبیل است .
مغفرت عبارت است از شست و شو دادن دل ها و روان ها تا حدی که قابل شست و شو باشند از عوارض و آثار گناهان .
از شواهد غلبه رحمت بر غضب در نظام هستی این است که همواره در جهان اصالت از آن سلامت و صحت است و مرض ها وبیماری ها استثنائی و اتفاقی اند .
از لحاظ فطرت دینی هر نوزادی با فطرت پاک به دنیا می آید : (کل مولود یولد علی الفطرة حتی یکون ابواه یهودانه او ینصرانه)(98). نوزاد به فطرت پاک زاییده می شود لیکن پدر و مادر ممکن است او را یهودی یا نصرانی کنند .
در سرشت هر موجودی که از مسیر اصلی خود منحرف گردیده است کششی وجود دارد که او را به حالت اولیه باز می گرداند.به اصطلاح فلاسفه در هر طبیعت که گرفتار قسر گردد میلی برای رجعت به حالت طبیعی پدید می آید یعنی همیشه در جهان نیروی گریز از انحراف و توجه به سلامت و صحت حکمفرماست. این ها شواهدی از چیرگی رحمت بر غضب است . وجود مغفرت نیز از همین اصل ناشی می شود .
اصل مغفرت یک پدیده استثنائی نیست ، یک فرمول کلی است که از غلبه رحمت در نظام هستی نتیجه شده است .
از اینجا دانسته می شود که مغفرت الهی عام است و همه موجودات را در حدود امکان و قابلیت آن ها فرا می گیرد . این اصل در فوز به سعادت و نجات از عذاب برای همه رستگاران مؤثر است لذا قرآن کریم می فرماید: « من یصرف عنه یومئذ فقد رحمه »(99). آن روز کسی که [ عذاب ] از او برگردانده شود قطعاً [ خدا] بر او رحمت آورده و این است همان رستگاری آشکار . یعنی اگر رحمت نباشد عذاب از احدی برداشته نمی شود .
رمز مغفرت خواهی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و سایر انبیا و ائمه معصومین علیهم السلام نیز در همان عمومیت و شمول اصل مغفرت است و در حقیقت می توان گفت که هرکس مقرب تر است از این اصل بیشتر استفاده می کند و به طور کلی هر کس قربش بیشتر است از اسماء حسنای الهی و صفات کمال او بیشتر از دیگران استضائه می نماید.(100)

3. شفاعت در دنیا ، برزخ و آخرت
 

بی شک از جمله زمان هایی که شفاعت در آن صورت می گیرد روز قیامت است چرا که بسیاری از آیات شفاعت ناظر به آن روز می باشد ولی آیا در جهان برزخ و یا حتی در عالم دنیا نیز شفاعت صورت می گیرد و در آخرت نیز قبل از پایان حساب شفاعتی هست یا نه ؟
مرحوم علامه طباطبایی (ره) در این جا بحث مشروحی دارد و در پایان چنین نتیجه می گیرد که مسأله شفاعت در آخرین موقف از مواقف روز قیامت انجام می گیرد ، در اینجاست که شفاعت کننده تقاضای مغفرت شفاعت شونده را می کند تا به این وسیله وارد دوزخ نشود و یا به کمک شفاعت او بعضی از کسانی را که در دوزخند خارج شوند .
وی در بعضی دیگر از کلماتش اشاره به عالم برزخ کرده و روایاتی را که در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه علیهم السلام به هنگام مرگ و سؤال قبر و کمک به مؤمنان دلالت دارد مورد توجه قرار داده ، می افزاید : این ها از قبیل شفاعت نیست بلکه از قبیل تصرف و حکومت الهیه ای است که خدا به آن ها بخشیده.(101)
عجب این که ایشان هنگامی که سخن از حقیقت شفاعت می گویند ، آن را چنان توسعه داده که هرگونه تأثیر اسباب را در عالم تکوین و تشریع مشمول شفاعت می شمرد ولی در این جا کمک و اعانت اولیاء الله را به گروهی از مؤمنان برای نجات آن ها از مشکلات برزخ و قبر ، مصداق شفاعت نمی دانند .
به هر حال آنچه از مجموعه آیات و روایات به دست می آید این است که ( شفاعت ) به معنی وسیع کلمه ، در هر سه عالم ( دنیا ، برزخ و آخرت ) صورت می پذیرد هرچند محل اصلی شفاعت و آثار مهم آن در قیامت و برای نجات از عذاب دوزخ است .
در آیه 64 سوره نساء می خوانیم : « و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوک فاستغفر الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله تواباً رحیما » . و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند ، پیش تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر [ نیز ] برای آنان طلب آمرزش می کرد ، قطعاً خدا را توبه پذیر مهربان می یافتند .
آیا تقاضای مغفرت از سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای مؤمنان خطاکار چیزی جز شفاعت می تواند باشد ؟!
همین معنا در داستان حضرت یعقوب و فرزندانش نیز در قرآن آمده است که آن ها از پدر خواستند در پیشگاه خدا برای آنان استغفار کند او هم پذیرفت « قالوا یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین»(102). گفتند : ای پدر ، برای گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم .
و نیز بسیار شده است که در همین جهان افراد و یا اقوامی برای شفاعت پیامبران و اولیاء الله از عذاب دنیا نجات یافته اند و این چیزی جز شفاعت نیست .
در جهان برزخ نیز روایات بسیاری داریم که اعمال نیک آدمی همچون نماز و روزه و ولایت و امثال آن یا حضور اولیاء الله سیبب تخفیف آلام و مجازات ها می گردد و یا دفن انسان صالح و پاکدامنی که دارای حسنات مهمی بوده است در یک مقبره سبب تخفیف مجازات گنهکاران آن گورستان می شود .
این ها همه نیز اشاراتی است به شفاعت در عالم برزخ .
حتی نماز میت و تقاضای مغفرتی که در ضمن آن برای مردگان می شود مسلماً بی تأثیر نیست ، این نیز نوعی شفاعت است .
بنابر این شفاعت محدود به عالم خاصی نیست بلکه همه عوالم سه گانه را در بر می گیرد ، منتهی جایگاه اصل و مهم شفاعت همان قیامت و در آستانه قرار گرفتن در برابر کانون عذاب الهی است .
ممکن است گفته شود در روایات متعددی این مضمون از امامان معصوم علیهم السلام روایت شده است که در مورد برزخ درباره شما بیمناکیم ، چنانکه از امام صادق علیه السلام نقل شده است :( و الله ما اخاف علیکم الا البرزخ فإذا صار الامر الینا فنحن اولی بکم )(103). به خدا سوگند تنها از برزخ بر شما می ترسم ولی هنگامی که کار به دست ما آید ( اشاره به قیامت است ) ما به شما سزاوارتریم !
در حدیث دیگری از همان امام علیه السلام می خوانیم که ضمن وعده شفاعت به مؤمنان خطاکار ، فرمود: ولکنی والله اتخوف علیکم فی البرزخ . ولی من به خدا در برزخ درباره شما بیمناکم !
راوی می گوید : عرض کردم ( و ما البرزخ ؟) برزخ چیست ؟ امام فرمود : ( القبر منذ حین موته الی یوم القیامة ) برزخ همان قبر است از زمان مرگ تا روز قیامت.(104)
ولی ممکن است این روایات ناظر مرحله خاصی از برزخ باشد یا این که اگر راه نجاتی برای بعضی در سایه مجاورت با اولیاء الله و مانند آن صورت گیرد جنبه استثنائی و محدود خواهد داشت و شامل همه کسانی که لایق شفاعتند نمی شود.(105)

فصل پنجم : مقام شفاعت و شرایط شفاعت
 

1. بر اساس آیات و روایات مقام شفاعت برای چه کسانی می باشد و شفیعان چه کسانی اند ؟
با توجه به مفهوم گسترده شفاعت که قبلاً بیان گردید ، تمام اسباب و علت های مادی و معنوی می تواند شفیعان درگاه الهی باشند به خاطر این که واسطه فیض خداوند به مخلوقات هستند و ما در اینجا هم شفیعانی که باعث بالا بردن مقام و درجات هستند ( شفاعت رهبری ) و هم آن شفیعانی که باعث از بین رفتن عذاب و مغفرت گناهان است را ذکر می کنیم و تا آنجا که بتوانیم از آیات قرآن و روایات معتبر استفاده خواهیم کرد .
« و من الیل فتهجد به نافلة لک عسی ان یبعثک ربک مقاماً محمودا »(106). و پاسی از شب را زنده بدار تا برای تو [ به منزله ] نافله ای باشد ، امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند .
حضرت امام محمد باقر علیه السلام درباره آیه ( و به زودی پروردگارت تو را عطا می کند تا خشنود شوی ) فرمود : آن شفاعت است . به خدا سوگند شفاعت است ، به خدا سوگند شفاعت است.(107)
علامه حلی (ره) در شرح خود بر تجرید می نویسد : همه علما بر شفاعت کردن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم اتفاق نظر دارند .
در روایتی نیز از امام صادق علیه السلام سؤال شد: مگر مؤمن به شفاعت محمد صلی الله علیه و آله و سلم درآن روز نیازمند است ؟ فرمود : آری ؛ مؤمنان نیز خطاها و گناهانی دارند و هیچ کس نیست مگر این که آن روز به شفاعت محمد صلی الله علیه و آله و سلم محتاج است.(108)
کسانی که در دنیا قرآن را دستور زندگی خود قرار داده و به آن عمل کرده اند ، در روز رستاخیز از شفاعت آن بهره مند خواهند شد .
به نظر علامه طباطبایی (ره) آیه 16 مائده دلالت بر شفاعت قرآن می کند .
« یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور بإذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم »(109). خدا هر که را از خشنودی او پیروی کند به وسیله آن [ کتاب] به راه های سلامت رهنمون می شود و به توفیق خویش ، آنان را از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون می برد و به راهی راست هدایتشان می کند .
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم شفاعت کنندگان پنج تایند : قرآن ، خویشاوندی ، امانت ، پیامبر شما و اهل بیت پیامبرتان.(110)
همچنین در نهج البلاغه در کلام مولای متقیان امیر المؤمنین حضرت علی علیه السلام آمده است : ( فإنه شافع مشفع ) قرآن شفاعت کننده ای است که شفاعتش پذیرفته می شود.(111)
امام باقر و امام صادق علیهما السلام می فرمایند : به خدا سوگند که ماشفاعت می کنیم ؛ به خدا سوگند که ما در حق شیعیان گنهکارمان شفاعت می کنیم چنان که دشمنان ما با دیدن آن می گویند : ما را نه شفاعت کنندگانی است و نه دوستی مهربان.(112)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : در روز قیامت من شفاعت می کنم و شفاعتم پذیرفته می شود و علی شفاعت می کند و شفاعتش پذیرفته می شود و اهل بیتم نیز شفاعت می کنند و شفاعتشان پذیرفته می شود.(113)
خداوند در آیه 9 سوره مائده می فرماید : « وعد الله الذین امنوا و عملوا الصالحات لهم مغفرة و اجر عظیم » خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند ، به آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است .
در روایتی از حضرت علی علیه السلام آمده است که می فرمایند : بهترین چیزی که متوسلان به خدای سبحان و تعالی به آن توسل می جویند ، ایمان به او و به پیامبر اوست و جهاد در راه او که آن ستیغ اسلام است و کلمه توحید که آن سرشت و فطرت است.(114)
امام علی علیه السلام می فرمایند : شفیع مردمان ، عمل به حق است و پایبندی به صداقت و راستی.(115)
قرآن کریم می فرماید : « و هو الذی یقبل التوبة عن عباده و یعفوا عن السیئات و یعلم ما تفعلون»(116). و اوست که کسی که توبه را از بندگان خود می پذیرد و از گناهان در می گذرد و آنچه می کنید می داند .
از آنجا که اثر توبه علاوه بر آخرت در همین دنیا ظاهر شده وقبل از مرگ سبب آمرزش گناهان می شود ، در روایات از آن به عنوان بهترین شفیع یاد شده است .
حضرت علی علیه السلام : لا شفیع انجح من التوبه . شفاعت کننده ای موفق تر از توبه نیست.(117)
و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق الهی از او اطاعت کنند و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند پیش تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر [ نیز ] برای آنان طلب آمرزش می کرد ، قطعاً خدا را توبه پذیر مهربان می یافتند.(118)
امام علی علیه السلام : دعوت پیامبران خدا را اجابت کنید و در برابر آن ها سر تسلیم فرود آورید و فرمان آن ها را ببرید تا مشمول شفاعت آنان شوید.(119)
« و کم من ملک فی السموات لا تغنی شفاعتهم شیئا الا من بعد ان یأذن الله لمن یشاء و یرضی»(120). و بسا فرشتگانی که در آسمانهایند [و] شفاعتشان به کاری نیاید مگر پس از آن که خدا به هر که خواهد و خشنود باشد اذن دهد .
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند : شفاعت کردن مخصوص پیامبران و اوصیاء و مؤمنان و فرشتگان است.(121)
« یستبشرون بنعمت من الله و فضل و ان الله لا یضیع اجرالمؤمنین »(122). بر نعمت و فضل خدا و این که خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمی گرداند ، شادی می کنند .
با توجه به آیات قبل از آن ، این آیه مربوط به کسانی است که در راه خدا کشته می شوند و شهید محسوب می شوند .
در ذیل این آیه مبارکه در تفسیر مجمع البیان جلد 2 صفحه 538 درباره شهیدان از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایتی نقل شده که فرمودند : یک نفر از آن ها در باره هفتاد هزار نفر از خانواده و همسایگان شفاعت می کنند .
1-9. دانشمندان و علمای دین
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : سه گروه نزد خدای عزوجل شفاعت می کنند و شفاعتشان پذیرفته می شود : ابتدا پیامبران ، سپس عالمان و بعد شهیدان.(123)
1-10. مؤمنین
امام صادق علیه السلام می فرمایند : مؤمن بر دو گونه است : مؤمنی که به عهد و شرط خدا وفا کند و این سخن خدای عزوجل است که « مردانی هستند که به پیمانی که به خدا بسته بودند وفا کردند » . چنین مؤمنی نه گرفتار هول و هراس های دنیا می شود و نه هول و هراس های آخرت . او از کسانی است که شفاعت می کند و نیاز به شفاعت کسی ندارد ؛ ( دوم ) مؤمنی که چون ساقه گیاه گاه کج و گاه راست می شود . چنین مؤمنی دستخوش هول و هراس های دنیا و آخرت می شود و از جمله کسانی است که برایش شفاعت می شود ولی قدرت شفاعت کردن ندارد.(124)
1-11. خویشاوندان
امام باقر علیه السلام می فرمایند : انسان برای قبیله خود شفاعت می کند ؛ انسان برای خانواده خود شفاعت می کند ؛ انسان به اندازه عمل خود در حق دو نفر شفاعت می کند ؛ این است آن مقام محمود.(125)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : شفاعت کنندگان پنج تایند : قرآن ، خویشاوندی ، امانت ، پیامبر شما و اهلبیت پیامبرتان.(126)
1-12. عابدین و کسانی که عمر خود را در اسلام و برای خدمت به خلق خدا صرف کردند .
امام صادق علیه السلام : چون روز قیامت شود .... به عابد گفته می شود : به بهشت برو و به عالم گفته می شود : بایست و به سبب آنکه مردم را تربیت و ادب نیکو آموختی ، برای آنان شفاعت کن.(127)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند : همانا نزدیک ترین شما به من در فردای قیامت و سزاوارترین شما به شفاعت من ، راستگو ترین ، امانت دار ترین ، خوش اخلاق ترین و نزدیک ترین شما به مردم است.(128)
2. شرایط شفاعت چیست ؟ چه کسانی در روز قیامت مورد شفاعت قرار می گیرند و چه کسانی شفاعت شامل آنان نمیشود؟
با توجه به این که شفاعت به معنی صحیح ، قیود و شرایط فراوانی در چند جهت دارد ، کسانی که معتقد به این اصلند برای این که مشمول آن شوند ناگزیرند شرایط آن را فراهم سازند و از گناهانی همانند ظلم که امید شفاعت را به صفر می رساند بپرهیزند ، برنامه خود را از یک دگرگونی عمیق و همه جانبه در وضع خویش شروع کنند و برای رسیدن به مقام ارتضا و برقرار ساختن عهد الهی از گناهان خود توبه کنند و یا حد اقل در آستانه توبه قرار گیرند ،خلافکاری و شکستن سد قوانین الهی را متوقف سازند و یا لااقل تقلیل دهند و ایمان به خدا و دادگاه بزرگ رستاخیز را در خود زنده نگه دارند و قوانین و مقررات او را محترم بشمارند .
از طرفی برای برقرار ساختن پیوند خود و شفاعت کننده از صفات او اقتباس کنند و یک نوع سنخیت هرچند ضعیف میان خود و او برقرار سازند یعنی همان طور که در شفاعت تکوینی ، آمادگی و سنخیت و تسلیم در برابر عوامل تکامل شرط تأثیر علل تکوینی است ، در مرحله شفاعت تشریعی نیز برای رسیدن به نتیجه ، اینگونه آمادگی ها لازم است .
به بیان دیگر شفاعت اولیای الهی در روز قیامت برای گنهکاران ، بدون حساب نیست بلکه متوقف بر شرایطی است که در همین دنیا باید آن را به دست آورد .
در آیات و روایات برای هیچ فرد و یا گروهی تضمین نشده است که حتماً مورد شفاعت قرار گیرند بلکه صفات و ویژگی های کلی کسانی که از این نعمت بهره مند و یا محرومند ، بیان شده است .
بر اساس آیات و روایات شرایط شمول شفاعت نسبت به بنده گنهکار عبارت است از :

1-2. رضایت خداوند
 

1-1-2. رضایت از شفیع
 

شفیعان واسطه فیض خدا هستند به همین جهت شرط اصلی و اساسی شفاعت ، این است که مورد رضایت و پسند خداوند باشد . شفیعان کسانی اند که خداوند آنان را برای این کار پسندیده و به آنها اجازه شفاعت داده است . قرآن کریم می فرماید : « در آن روز ، شفاعت کسی سودمند نیست مگر آن کسی که خداوند رحمان به او اجازه دهد»(129).

2-1-2. رضایت از شفاعت شونده
 

شفاعت شفاعت شوندگان باید مورد رضایت و پسند خداوند باشند یعنی شفاعت در حق کسانی مؤثر خواهد بود که در دنیا در مسیر اطاعت و بندگی و رضایت خداوند قرار داشتند .
قرآن کریم می فرماید : « و [شفیعان] شفاعت نمی کنند مگر برای کسی که مورد رضایت و پسند خداوند باشد »(130).
در حقیقت شفاعت تجلی اراده و خواست خداوند مبنی بر بخشش و آمرزش بندگانی است که در دنیا عقیده و عملشان مورد رضایت خداوند بوده است هرچند مورد خطا و لغزش نیز شده اند . شفاعت ، پاداشی در حق آنان است .
امام صادق علیه السلامی می فرمایند : بدانید که هیچ یک از آفریدگان خدا شما را از او بی نیاز نمی کند ؛ نه فرشته ای مقرب و نه پیامبری مرسل و نه دیگران پس هرکه خوش دارد که شفاعت شفاعت کنندگان از او نزد خداوند مؤثر افتد از خداوند بخواهد که از وی خشنود باشد.(131)

2-2. حفظ اصل ایمان و اعتقاد به توحید
 

از شرایط شفاعت شونده نیز یک شرط اساسی مطرح است که آن توحید و عدم شرک به خداوند است و در حقیقت هر کسی هر گناهی داشته باشد و حتی معاد و نبوت را نپذیرفته باشد به شرط آن که اهل توحید باشد می تواند از دوزخ رها شود و در حقیقت جزو خالدین در دوزخ نخواهد بود و به حکم توحید از دوزخ رهایی می یابد .
اینان کسانی اند که از شفاعت عام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برخوردار خواهند شد . البته برخی شفاعت را تنها تا موقف اخیر پیش از دوزخ دانسته اند ولی با توجه به حکم الهی و کرامتی که به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داده شده است می توان گفت که شفاعت ایشان شامل کسانی هم می باشد که در دوزخ نیز می افتند و با شفاعت آن حضرت رهایی می یابند و پس از دوزخ و تعذیب از اخلاد آن رها می شوند .
کسانی مورد شفاعت قرار می گیرند که به سبب گناهان ، اصل ایمانشان به خطر نیفتاده باشد به همین جهت در منابع دینی آمده است : کافر ، مشرک و منافق در روز قیامت مورد شفاعت قرار نمی گیرند .
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است : شفاعت برای تردید کنندگان ، مشرکان و کافران نیست بلکه برای مؤمنان یکتا پرست است .(132)
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند : پیامبران برای همه کسانی که از روی اخلاص به یگانگی خدا شهادت داده باشند ، شفاعت می کند و آنان را از دوزخ بیرون می آورند.(133)

3-2. عمل به دستورات دین
 

گنهکارانی مورد شفاعت قرار می گیرند که مطیع دستورات خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اولیای دین باشند ؛ یعنی درست بر خلاف آنچه که برخی گمان می کنند که وعده به شفاعت موجب تشویق افراد به ارتکاب گناه و سر باز زدن از مسؤولیت می شود !
در منابع دینی شرط شفاعت ، عمل به دستورات دین و اطاعت از خدا و رسول و امامان معصوم علیهم السلام ذکر شده است .
کسی که روش عملی او اطاعت از خدا و عمل به وظایف و دستورات دینی بوده لکن گاهی هم دچار لغزش و خطا شده است ، شایستگی دریافت رحمت الهی را در آخرت خواهد داشت .
امام صادق علیه السلام می فرمایند : هرکس دوست دارد شفاعت در مورد او سودمند واقع شود ، باید در صدد جلب رضایت خداوند بر آید . بدانید هیچ کس رضایت خداوند را جلب نخواهد کرد مگر با اطاعت از خدا و پیامبر و اولیای الهی از آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم.(134)
این روایت ضمن بیان شرط اساسی شفاعت ( رضایت خداوند به بنده اش ) ، راه جلب خشنودی او را عمل به دستورات دین دانسته است .
از دیدگاه خداوند کریم علت این که شفاعت به حال برخی از اهل دوزخ سودی نمی بخشد ، عدم پایبندی آنان به احکام و وظایف دینی است .
« از اهل دوزخ سؤال می کنند : چه چیزی شما را جهنمی کرد ؟ گویند : ما از نماز گزاران نبودیم و بی نوا را اطعام نمی کردیم و با اهل باطل همراه و هم صدا بودیم و روز پاداش را دروغ می انگاشتیم تا این که مرگ ما فرا رسید . پس شفاعت شافعان به حال آنان سودی نمی بخشد ».(135)
اهمیت عمل به احکام و وظایف دینی به حدی است که در مواردی سبک شمردن و اهمیت ندادن به آن موجب محرومیت از شفاعت می شود .
امام صادق علیه السلام هنگامی که در آستانه رحلت قرار گرفت دستور داد بستگانش گرد او جمع شوند و فرمود : کسی که نماز را سبک بشمارد ، شفاعت ما هرگز شامل حالش نمی شود.(136)

4-2. رابطه معنوی شفاعت شونده و شفیعان
 

کسانی مورد شفاعت قرار می گیرند که در دنیا ارتباط روحی و معنوی خاصی بین آن ها و شافعان برقرار شده باشد .
کسانی که نسبت به اولیای الهی محبت و مودت دارند و در دنیا تحت جذبه هدایت گری آنان قرار گرفته و هم فکر و هم عقیده و همراه ایشان بوده اند ، به درجه ای از وحدت و سنخیت روحی با آنان رسیده اند ، در آخرت نیز مورد شفاعت آنان قرار می گیرند .
در حقیقت یکی از حکمت هایی که سبب شده خداوند اولیای الهی را در روز رستاخیز واسطه و شفیع در فیض مغفرت و بخشش خود به این افراد قرار دهد ، همین رابطه معنوی و سنخیتی است که در دنیا میان آنان برقرار بوده است .
در روایات گوناگونی بر محبت و دوستی پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام تأکید شده است زیرا این محبت موجب تقویت رابطه معنوی و سنخیت روحی با آنان می شود .
وحدت و سنخیت دو روح ، به یگانگی عقاید ، اوصاف ، روش ها و عمل هاست . محبت حقیقی ، محب را شیفته محبوب کرده و موجب همگونگی در عقاید ، اخلاق و سلیقه ها می شود . محبت و مودت حقیقی نسبت به پیامبر اکرم و امامان علیهم السلام از ارتکاب گناه می کاهد و مانع از دلبستگی ها و وابستگی های کاذب می شود .
بر این اساس ( محبت اولیای الهی ) یکی از شرایط شفاعت آنان است تا در پرتو آن محبت ، از مغفرت ، رحمت و لطف الهی بهره مند گردد .
در منابع دینی آمده است کسانی که حلقه ارتباط و اتصال به اولیای الهی را گسسته و ولایت امامان را نپذیرفته اند مورد شفاعت آنان قرار نمی گیرند. به همین جهت در روایات آمده است : کسی که ذریه و فرزندان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را آزار دهد ، مورد شفاعت آن حضرت نخواهد بود : « به خدا سوگند ! برای کسانی که فرزندان و ذریه ام را آزار کرده باشند شفاعت نمی کنم».(137)
3. چه کسانی از شفاعت محروم می باشند ؟
کافران ، دشمنان خاندان رسالت ، ازار دهندگان فرزندان و ذریه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و کسانی که رشته محبت و پیوند روحی با شفاعت کنندگان را در دنیا گسسته اند ، مورد شفاعت آنان قرار نمی گیرند.
منکران شفاعت و سبک شمارندگان نماز نیز از دیگر محرومان از شفاعتند .
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند : شفاعت من در روز قیامت حق است ، پس کسی که به آن ایمان نداشته باشد مورد شفاعتم نخواهد بود.(138)
امام صادق علیه السلام نیز می فرمایند:"کسی که نماز را سبک بشمارد شفاعت ما هرگز شامل حالش نمی شود.(139). (140)
فصل ششم : نقل بعضی از اشکالات مطرح شده در شفاعت و نقد و پاسخ به آن
1. آیا لازمه اعتقاد به شفاعت ، این نیست که رحمت شفیع بیشتر از رحمت خداوند است و اگر شفاعت نباشد خداوند گنهکار را عذاب می کند ؟
شفاعت در حقیقت همان مغفرت و رحمت الهی است که از سوی او اعطا می شود ، او اراده کرده تا بنده گنهکارش را ببخشد و بر اساس حکمت عالی خود ، شفیعان را به عنوان سبب و واسطه تعیین کرده و از آنان خواسته است تا واسطه در مغفرت و بخشش گنهکاران باشند .
شفیعان برای کسانی شفاعت و طلب بخشش می کنند که خداوند اراده کرده آنان را ببخشد در نتیجه نه تنها رحمت شفیعان بیشتر و گسترده تر از رحمت الهی نیست بلکه در اساس غیر از رحمت الهی هیچ فیض و رحمتی نیست .
رحمت از جانب اوست لکن اراده حکیمانه الهی بر اعطای رحمت از طریق اسباب خاص است به این جهت خود او شفیعان را سبب اعطای رحمت آمرزش قرار داده است . خداوند پزشک و داروی خاص را سبب شفای بیمار قرار داده است و این به آن معنا نیست که رحمت پزشک و یا تأثیر دارو بیشتر از رحمت و قدرت خداوند است ؛ بلکه تأثیر گذاری در دایره حکمت ، رحمت و قدرت الهی است .
پس این انگاره که ( اگر شفیعان شفاعت نکنند خداوند گنهکار را عذاب می کند ) کلیت ندارد و شاید خداوند به گونه دیگری به تناسب لیاقت وی او را مشمول لطف و رحمت قرار دهد ، از این رو شفاعت به عنوان یکی از راه های رحمت و بخشش خداوند است و منافاتی ندارد که خداوند از راه های دیگر نیز بندگان خویش را بیامرزد .
البته این انگاره به یک معنا صحیح است و آن توجه به نقش واسطه های فیض الهی است و این که خداوند فیض خود را از طریق وسایط (اسباب ) اعطا می کند همچنان که با وساطت پزشک و دارو ، شفا و سلامتی بیمار حاصل می شود اما اگر مقصود این باشد که خداوند منفعل از عمل شفیعان است و خواست و اراده او به بخشش تعلق نگرفته ، سخن نادرستی است چون وساطت شفیعان برخواسته از اراده خدا و تجلی آن است.(141)
2. آیا اعتقاد به شفاعت موجب جرأت افراد به گناه و شانه خالی کردن از مسؤولیت نمی شود ؟
این ایراد را از دو راه می توان پاسخ داد :
اول از راه نقض به آیاتی که دلالت بر شمول و توسعه رحمت خداوند دارد مانند « ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء»(142) مشخص است که این آیه مربوط به توبه نیست به دلیل آن که شرک از آن استثنا شده در صورتی که اگر مربوط به توبه بود استثنای شرک از آن صحیح نبود زیرا آن هم با توبه آمرزیده می شد .
دوم از راه حل : این که وعده شفاعت و تبلیغ آن در صورتی موجب تجری بر معصیت می شود که دو شرط در آن جمع گردد :
1. تعیین مجرم به نام و نشان و یا تعیین گناهی که شفاعت درآن واقع می شود به طوری که هیچ گونه ابهامی در آن باقی نماند آن هم به صورت منجز نه معلق بر شک مشکوک الوجودی بوده باشد .
2. تأثیر شفاعت به طور مطلق در تمام انواع گناهان در تمام ازمنه به طوری که اثر آن را به کلی معدوم کند .
مثلاً اگر بگویند همه مردم یا فلان طایفه خاص هرگز بر گناهانشان مجازات نمی شوند یا گفته شود فلان گناه عقوبتی بر آن نمی شود ، چنین وعده ای مسلماً باطل و باعث جرأت مردم بر معصیت و بی اثر ساختن تکلیف است ولی اگر این دو قسمت مبهم گذارده شود و تعیین نشود که شفاعت در چه گناهان و در حق چه اشخاصی است و یا این که عقابی که به واسطه شفاعت برداشته می شود جمیع انواع عقوبت و در تمام ازمنه است یا نه ، در این صورت هیچ کس نمی داند آیا مشمول شفاعت خواهد شد یا نه و با این وضع کسی جرأت بر معاصی پیدا نمی کند .
اما در مقابل احتمال شمول شفاعت نسبت به او روح رجا و امیدواری را در وی بیدار کرده و از یأس از رحمت خدا در برابر گناهان جلوگیری به عمل می آورد و همان طور که به مقتضای آیه شریفه « ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلاً کریما »(143). کسی که گناهان کبیره را ترک کند خداوند سیئات و گناهان صغیره او را می بخشد و خداوند وعده فرموده که اگر از گناهان کبیره اجتناب شود ، صغائر را بیامرزد ، چه مانعی دارد که بگوید : اگر ایمان خود را تا پایان عمر حفظ کنید و با ایمانی سالم مرا ملاقات نمایید شفاعت شفاعت کنندگان را درباره شما قبول می کنم و این معنا موجب جرأت کسی بر گناه نمی شود زیرا تمام گفت و گو در همین حفظ ایمان است چون معاصی ایمان را تضعیف کرده و دل را سخت و شرک را به انسان نزدیک می کند.(144)
3. آیا شفاعت عدالت خدا را زیر سؤال نمی برد و به زبان امروزی پارتی بازی نیست ؟
بررسی همه جانبه و نگاه به تمام ابعاد مسأله شفاعت ما را به حقایق رهنمون می کند که پاسخ سؤال را به خوبی تبیین می کند به این جهت توجه به نکات ذیل ضروری است :

1- استحقاق شفاعت
 

شفاعت یکی از مظاهر رحمت گسترده الهی است و به اراده خدا و به رضایت او شفیعان اجازه شفاعت دارند یعنی بر خلاف پارتی بازی است که شخص مجرم واسطه ای پیدا می کند و از طریق پول و قدرت او را وادار می کند تا بر قاضی و حاکم تأثیر بگذارد .
در شفاعت همه چیز تنها و تنها برخواسته از اراده حکیمانه خداوند است و او به شفیع اجازه می دهد تا بر اساس اراده و خواست الهی در مورد برخی بندگان که استحقاق عفو الهی را دارند شفاعت کنند .
شفاعت اولیای الهی بی حساب و گزاف نیست ، تأمل و درنگ در شرایط شفاعت و شفاعت شوندگان آشکار می سازد که شفاعت در حقیقت پاداش و جایزه الهی به کسانی است که در دنیا اهل ایمان و عمل صالح بوده اند یعنی بر خلاف پارتی بازی که امری ناروا و ناحق است و بر پایه استحقاق افراد نیست ، شفاعت بر مبنای استحقاق و قابلیت افراد استوار است . آنان این قابلیت را به واسطه عقیده و عمل خویش در دنیا تحصیل کرده اند .

2- قانون شفاعت
 

شفاعت قانونی حکیمانه و بر اساس رحمت وفضل الهی است و مقدم بر قانون کیفر و عذاب مجرمان است .
به عنوان مثال در قوانین کشورها طبق یک ماده قانونی ، کسی که مرتکب جرم خاصی شود باید 5 سال زندانی بکشد و طبق ماده قانونی دیگر هر مجرمی که واجد شرایط عفو باشد قبل از تحمل دوره کامل حبس مورد عفو قرار گرفته و آزاد می شود .
عفو چنین مجرمی نه تبعیض است و نه نقض قانون بلکه بر اساس قانون دیگری است که مقدم و حاکم بر قانون اولیه کیفر مجرمان و برخاسته از قابلیت شخص مجرم است .

3- عدم تبعیض در شفاعت
 

خداوند با هیچ کس رابطه قوم و خویشی ندارد و بین بندگان در امکان و بهره مندی از قانون شفاعت تبعیضی قائل نمی شود.
هر انسانی قادر است با تحصیل شرایط از شفاعت بهره مند شود و خود را در معرض بخشش و عفو اخروی قرار دهد یعنی شفاعت قانونی عام و فراگیر و بااعلام قبلی است برخلاف پارتی بازی که به صورت گزینشی ، فردی ، غیر فراگیر و نامبتنی بر پایه استحقاق است.(145)
4. با توجه به این که قرآن ، سنت های الهی را ثابت و تغییر نا پذیر معرفی می کند ( سوره فاطر آیه 43 ) آیا شفاعت با سنت الهی « کیفر مجرمان » منافات ندارد ؟
چنان که کیفر و عذاب تحت شرایط خاصی متوجه مجرمان می شود و این یک سنت الهی است ، آمرزش و بخشش برخاسته از رحمت گسترده الهی نیز تحت ضابطه و شرایط خاصی متوجه گنهکاران می شود یعنی ( کیفر و بخشش ) دو قانون و سنت الهی است که هرکدام با ضوابط و شرایط مخصوصی در گستره خاص خود جاری می شوند .
از طرف دیگر رحمت خدا بر غضب او غلبه دارد بنابراین سنت ( رحمت ) حاکم بر سنت و قانون ( غضب ) است .
از این رو با توجه به نوع جرم ها دو نوع قانون وضع شده است و مجرمان دو دسته اند :
1- کسانی که عقیده و عمل آنان در دنیا به گونه ای است که استحقاق بخشش و مغفرت الهی را دارند . این گروه بر اساس سنت الهی و قانون شفاعت مورد رحمت و مغفرت الهی قرار می گیرند .
2- کسانی که به واسطه شدت زشتی عقاید و اعمالشان استحقاق مغفرت الهی را ندارند . این گروه بر اساس سنت و قانون کیفر الهی با غضب الهی وکیفر اخروی مواجه خواهند شد.(146)
5. آیا اعتقاد به شفاعت با آیه « و ان لیس للإنسان الا ما سعی » (147) در تناقض نیست ؟
نخست باید دانست سعی و تلاش آدمی تنها به تلاش های ظاهری و فعالیت های فیزیکی منحصر نیست بلکه ارتباط معنوی و محبت به اولیای خدانیز از اعمال با فضیلت شمرده شده است .
علاوه بر این شفاعت اولیای الهی متوقف بر شرایطی است که همگی بر عمل و استحقاق شفاعت شونده استوار است و کسانی که در دنیا با سعی و تلاش خود این شرایط را تحصیل کرده اند مشمول شفاعت خواهند شد .
در تعبیر روایات شفاعت پاداش و هدیه الهی به انسان هایی است که عمل به عقیده آنان مورد پسند و رضایت خداوند است . این پاداش بر اساس اصل قرآنی « لیس للإنسان الا ما سعی » تنها به کسانی داده می شود که در دنیا تلاش و سعی خود را در عمل به دستورات و وظایف الهی و رسیدن به مقام قرب او و نیز جلب رضایت او به کار گرفته اند و با اولیای الهی هم فکر و هم عقیده و همراه شده اند .
البته ممکن است که گاهی دچار خطا و لغزش نیز شده باشند ، در حقیقت این افراد به واسطه عمل خود در دنیا استحقاق مغفرت الهی را در آخرت پیدا کرده اند .
توجه به بعضی آیات و روایات ، نقش مهم عمل انسان را در بهره مندی از شفاعت بیشتر آشکار می سازد :
1- قرآن کریم ، عمل نکردن به وظایف و دستورات دین را علت عدم بهره مندی برخی اهل دوزخ از شفاعت می داند : « از اهل جهنم سؤال می شود چه چیزی شما را جهنمی کرد ؟ گویند : از نمازگزاران نبودیم و بی نوایان را اطعام نمی کردیم و با اهل باطل در هرزه فرو می رفتیم پس شفاعت شفیعان به حال آنان سودی نمی بخشد ». (148).
2- امام صادق علیه السلام می فرمایند : هرکس دوست دارد شفاعت شافعان در مورد او سودمند باشد باید رضایت خداوند را جلب کند و هیچ کس رضایت خدا را جلب نخواهد کرد مگر با اطاعت از خدا ، پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام.(149)
3- قرآن کریم می فرماید : « ما لی الظالمین من حمیم ولا شفیع یطاع »(150) در روز قیامت برای ستمگران ، دوست و شفاعت کننده ای که شفاعتش پذیرفته شود وجود نخواهد داشت .
بنا بر این نجات با شفاعت ، بر اساس سعی و عمل به اضافه لطف و رحمت خداوند است در نتیجه شفاعت نه تنها با آیه بالا در تناقض نیست بلکه منطبق بر آن و مبتنی بر عمل انسان است.(151)
6. لازمه صحت شفاعت اين است كه خداوند تحت تاثیر شفاعت کنندگان قرار گیرد یعنی شفاعت ایشان موجب مغفرت (که فعل الهی است ) بشود .
پذیرفتن شفاعت به معنای تحت تاثیر قرار گرفتن نیست چنانکه قبول توبه و استجابت دعا نیز چنین لازمه نادرستی ندارد زیرا در همه این موارد، کارهای بندگان موجب آمادگی برای پذیرش رحمت الهی میشود و به اصطلاح ( شرط قابلیت قابل است نه شرط فاعلیت فاعل.)(152)

پی نوشت ها :
 

- ضحی آیه 5
2 - بحارالانوار/ج8/ص48
3 - بحارالانوار ج 8 ص 40
4 - بحار الانوار ج 8 ص 38 و 43
5 - مجموعه آثار ج 1 ص 259
6 - شفاعت و توسل ص 30 - 34
7 - ترجمه اعتقادات صدوق ص 96 - 97
8 - تمهید الاصول در علم کلام اسلامی ص 595- 598
9 - سوره غافر آیه 18
10 - شوری25 - 30
11 - نساء 116
12 - رعد 6 .
13 - سوره محمد 21
14 - ضحی/5 .
15 - باب حادی عشر ص 197- 198
16 - نساء / 116
17 - غافر/7
18 - انبیا / 28
19 - مجموعه آثار ج 1 ص 259-263
20 - پیام قرآن ج 6 ص 520-521
21- نهج البلاغه خطبه 235 .کتاب گزیده راهنمای حقیقت ص 59-60
22 - بقره/48
23 - مدثر / 48
24 - بقره/254 .
25- توبه/80 .
26 - انعام / 51 .
27 - سجده / 4.
28 - زمر / 44 .
29 - طه / 109
30 - یونس / 3
31 - نجم/26
32 - زخرف/86
33 - انبیا/28
34 - مریم / 87
35 - غافر/18
36 - نساء /85
37 - پیام قرآن ج 6 ص 505-519
38 - شفاعت و توسل ص 17-18
39 - الخصال ص 156-197
40 - بحارالانوار ج 8 ص 58
41 - تفسیر مجمع البیان ج 1 ص 223
42 - علل الشرایع 394/11
43 - بحارالانوار ج 8 ص 43
44 - مسند ابن حنبل ج 8 /273/22219
45 - نهج البلاغه خ 176
46 - بحارالانوار ج 8 ص 38
47 - بحارالانوار ج 8 ص 43
48 - همان ج 8 ص 58
49 - غررالحکم 5789
50 - بحار الانوار ج 8/ص 58
51 - مسند ابن حنبل ج 2 /586/6637
52 - بحارالانوار ج8 ص 43
53 - الخصال 29/103
54 - بحارالانوار ج 8 ص 37
55 - المحاسن ج 1 /293/583
56- بحارالانوار ج 8 ص 48
57- الدعوات الراوندی ج1 / 127
58- الدرالمنثور ج1/352
59- طه/ 109
60- مریم/87
61- کنزالعمال 39057
62 همان 39043
63 - مسند ابن حنبل ج 4 /25/11081
64- عیون اخبار الرضاج1 /136/35
65- الکافی ج8ص 11
66- بحار ج 8 ص 58
67- الخصال 63/93
68- المحاسن ج1/159/223
69- عیون الخبار الرضا ج 2 / 66/292
70- کنزالعمال 39059
71- المحاسن ج1 / 294/587
72- غررالحکم 2509
73- امالی الصدوق 411/5
74- میزان الحکمه ج 6 باب شفاعت
75- بقره/ 255
76- یونس / 3
77- سبأ /23
78- نجم / 26
79- انبیا / 28
80- زخرف/86
81- فرقان / 70
82- فرقان / 23
83- محمد/ 3
84- نساء / 31
85- نساء / 48
86- قصص/65
87- انعام / 160
88- طور/21
89- زمر/44
90- سجده / 4
91- انعام/51
92- تفسیر المیزان ج 1 ص 211 -214
93- بحار ج8ص 43
94- اسراء / 71
95- هود / 98
96- تفسیر عیاشی ج 1 ص 2
97- انبیا/101
98- بحار ج2 ص 88
99- انعام/16
100- مجموعه آثار ج 1 ص 247-258
101- المیزان ج 1 ص 74
102- یوسف /97
103- بحار ج 6 ص 214 ح 2
104- بحار ج 6ص 267ح116
105- پیام قرآن ج 6 ص 527 -530
106- اسراء/79
107- بحار ج 8ص 57
108- بحار ج 8 ص 48
109- مائده / 16
110- بحار ج8ص 43
111- نهج البلاغه خ 176
112- بحار ج6ص 37
113- مجمع البیان ج 1 ص 223
114- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 7 /221
115- غرر الحکم 5789
116- شوری/25
117- بحار ج 8ص 58
118- نساء / 64
119- غررالحکم 2509
120- نجم /26
121- بحار ج8 ص58
122- آل عمران/171
123- خصال 156/197
124- کافی ج2/248
125- بحار ج8 ص43
126- بحار ج8 ص43
127- علل الشرایع 394/11
128- امالی الصدوق 411/5
129- طه/109
130- انبیا/28
131- الکافی ج8 ص11
132- بحار ج8 ص58
133- مسند ابن حنبل ج4 ص25/11081
134- میزان الحکمه ج4 ص1472
135- مدثر42-48
136- المحاسن ج1 ص159/225
137- بحار ج93 ص218
138- کنزالعمال ج14 ص399
139- میزان الحکمه ج4 ص1472
140- شفاعت وتوسل ص23-30
141- شفاعت وتوسل ص35-37
142- نساء 51
143- نساء / 31
144- تفسیرالمیزان ج1 ص218-220
145- شفاعت وتوسل ص40و41
146- شفاعت وتوسل ص42
147- نجم/39
148- مدثر/ 42 – 46
149- بحار ج8 ص40
150- غافر / 18
151- شفاعت وتوسل ص42-44
152- آموزش عقاید ص 177
 

منابع و مآخذ :
1 – قرآن کریم
2 – مصباح یزدی ، محمد تقی ، آموزش عقا ید ،جلد 3، بی جا ، نشر سازمان تبلیغات اسلامی ، چاپ اول، زمستان1370
3– مجلسی ، محمد باقر ، بحار الانوار ج 8 ، بیروت ، داراحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403 هجری قمری
4 – مکارم شیرازی ، ناصر ، پیام قرآن ( تفسیرنمونه موضوعی ) ج 6، قم، مدرسه امام امیر المومنین (علیه السلام) ،چاپ اول ، مهر ماه 1370
5 – ابن بابویه قمی ، ابو جعفر محمد ، تر جمه اعتقادات صدوق ، سید محمد علی قلعه کهنه ، بی جا ، ناشر: ( سید حسین رضوی ) بی تا
6 – طبا طبائی سید محمد حسین ، تفسیر المیزان ، ناصر مکارم شیرازی ، ج 1 ، بی جا ، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی ، چاپ چهارم ، زمستان 1367
7 – قرائتی ، محسن ، تفسیر نور ، جلد 1 ،تهران ، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن ، چاپ دوازدهم، زمستان 1383
8– طوسی ، محمد بن الحسن ، تمهید الاصول در علم کلام اسلامی ، عبد الحسین مشکاة ، تهران ، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران ، 1358
9 – علامه حلی ، حسن بن یوسف ، شرح باب حادی عشر ، حسن مصطفوی ، تهران ،امیر کبیر ، چاپ اول ، 1370
10 – روحانی ، سید محمد کاظم ، شفاعت و توسل ، قم ، دفتر نشر معارف ، چاپ هفتم ، تابستان 1385
11 – طوسی ، نصیر الدین محمد ، کشف المراد شرح تجرید الاعتقاد ، ابو الحسن شعرانی ، تهران ، انتشارات اسلامی ، چاپ نهم،1379
12– سبحانی تبریزی ، جعفر، گزیده راهنمای حقیقت ، تهران ، نشر مشعر ، چاپ سوم ، تابستان 1386
13– شهید مطهری ، مرتضی ، مجموعه آثار ، جلد 1 ، تهران ، انتشارات صدرا ، چاپ دوم ، پاییز 1370
14– محمدی ری شهری ، محمد ، میزان الحکمه ، حمید رضا شیخی ،جلد 6، قم ،دار الحدیث ، چاپ 2،پاییز1379
15– آشتیانی ، محمد رضا ، امامی، محمد جعفر، نهج البلاغه ، جلد 2 ، قم ، مدرسه امام علی ابن ابی طالب (علیه السلام) ، چاپ یازدهم ،1377