نقش قشقايي ها در نهضت ملي شدن نفت و کودتاي 28مرداد(4)


 

نويسنده:منصورنصيري طيِّبي




 

روابط حزب توده و قشقايي ها پس از کودتا
 

قشقايي ها در گذشته با حزب توده روابط خوبي نداشتند چون اعضاي حزب توده، سران قشقايي را وابسته به طبقه ي فئودال مي دانستند و در فارس اقداماتي در برابر آنان انجام مي دادند که منجر به برخي رويارويي ها نيز گرديد. به ويژه در جريان بحران آذربايجان در سال 1325قشقايي ها با اتحاد با ساير ايلات جنوب، جنبشي به نام «نهضت جنوب» به راه انداختند که از جمله اهداف اين جنبش، اخراج اعضاي حزب توده از فارس و مقامات حکومتي بود، اما پس از وقوع کودتاي 28مرداد و اعلام حمايت ناصر خان از مصدق و کوشش براي مبارزه با دولت کودتا، نظر توده اي ها متوجه قشقايي ها گشت.
هيأت اجرايي حزب توده به علت نشان ندادن واکنش مناسب در جريان کودتا، به منظور جبران کوتاهي ها و پيگيري فعاليت هاي حزب در شرايط بحراني پس از کودتا، ستادي به نام «ستاد مقابله با کودتا» به وجود آورد.(75) يکي از برنامه هاي ستاد مقابله با کودتا، کوشش براي ايجاد زمينه ي مبارزه ي مسلحانه براي براندازي دولت کودتا بود. بدين ترتيب ستاد مزبور حساب جداگانه اي را براي قشقايي ها باز کرد. پس «علي متقي» و «سرهنگ دوم علي چليپا» را براي مذاکره و هماهنگي با ناصرخان به فارس فرستاد. هدف آنان از مذاکره با ناصرخان اين بود که همزمان با عمليات چريکي توده اي ها در شمال کشور، ايل قشقايي نيز در جنوب به عمليا ت مسلحانه پرداخته، دولت کودتا را از دو کانون شمال و جنوب زير فشار قرار دهند تا سرانجام با خيزش مردم ساير نقاط کشور، شرايط سرنگوني رژيم شاه فراهم شود.(76)
بدين ترتيب در 16شهريور 1332نمايندگان حزب توده با ناصر خان ملاقات کردند و اظهار داشتند: از آنجايي که دو طرف با شاه مخالفت مي کنند، پس مي توانند با يکديگر همکاري کنند و افزودند: در صورت حمله ي قشقايي ها به شيراز، حزب توده به وسيله ي افراد خود در دستگاه هاي موتوري ارتش خرابکاري خواهند کرد و پيشنهاد کردند که تعدادي افسر براي آموزش جنگي نيروهاي قشقايي بفرستند.(77)
ناصرخان که تصور مي کرد توده اي ها توانايي زيادي از نظر تسليحات دارند، در خواست کرد حدود صد تا دويست هزارفشنگ و چند دستگاه بي سيم به قشقايي ها بدهند.(78) اين درخواست بيش از توانايي حزب توده بود. آنان دوباره هيأت سه نفره اي را نزد ناصرخان فرستادند و اظهار داشتند که اگر قشقايي ها بخواهند به شيراز حمله کنند، توده اي ها قادرهستند تانک هاي ارتش را منهدم کرده راننده هاي آنها را از پا در آورند تا قشقايي ها بتوانند پادگان« باغ تخت» و فرودگاه شيراز را تصرف کنند.(79) همچنين براي مسلح کردن قشقايي ها پيشنهاد کردند که «سرگرد خطيبي» از اعضاي سازمان حزب توده، تسهيلاتي فراهم سازد تا قشقايي ها به انبار مهمات لشکر فارس دستبرد بزنند.(80)
در اين ميان سخنگوي ايل قشقايي -«حبيب الله رضازاده »-به خبرنگاري «يونايتدپرس» گفت :«قشقايي ها خواستار آزادي دکتر مصدق و شروع انتخابات پارلماني هستند». وي افزود:« اگر دولت تقاضاي آنان را قبول نکند، قشقايي ها با هفتاد هزار نفر شيراز را تهديد خواهند کرد».
در واکنش به اين مصاحبه، رئيس ستاد هشدار داد که «در برابر قشقايي ها با تانک و هواپيما مقاومت خواهند کرد».(81)
موضع سرسختانه ي قشقايي ها و اعلام آمادگي آنان براي رويارويي با دولت کودتا و از همه مهم تر، روند اتحاد آنان با حزب توده، دولت کودتا و آمريکايي ها را به هراس انداخت؛ چه بسا در صورت بروز جنگ و حمايت آمريکا از دولت ايران، شوروي نيز دخالت کرده زمينه ي يک بحران بين المللي در منطقه ايجاد شود. از اين رو به فکر چاره افتادند.
ابتدا سرلشکر زاهدي براي تطميع قشقايي ها به ناصرخان پيام فرستاد که حاضر است وي را به استانداري فارس منصوب سازد و در موقع انتخابات همه ي اختيارات به قشقايي ها سپرده شود. محمد حسين خان و خسروخان هم نماينده ي مجلس شود. در مورد مصدق نيز وعده داد که وي و همراهانش تا يک ماه ديگر آزاد خواهند شد.(82)
آمريکايي ها نيز براي بازداشتن قشقايي ها از شورش مستقيماً وارد عمل شدند؛ در روزهاي پاياني شهريور1332، گودوين از تهران به فارس رفت تا با قشقايي ها ديدار کند. وي در ملاقات با ناصرخان و سران طوايف قشقايي، پيشنهاد کرد قشقايي ها با شاه و زاهدي در برابر کمونيست ها متحد شوند و سپس وزارت عشاير تشکيل شده ، رياست آن به ناصرخان و يا شخص ديگري( بنا به پيشنهاد وي) سپرده شود. ناصرخان در برابر پيشنهاد گودوين چنين گفت : «غير از مصدق ما چيزي نمي خواهيم و در مقابل - همان قسم که گفتم- همه نوع قول مساعد مي دهم ». گودوين قول داد که نظرات قشقايي ها را به مقامات ايران منتقل کرده و نتيجه ي آن را به اطلاع ناصرخان برساند.(83) اما «گاز بوروسکي» در ارتباط با اين ديدار مي نويسد:« سرپرست شعبه ي سيا در تهران [گودوين ] از سران قشقايي ديدار و تهديد کرد اگر به فعاليت هاي خود ادامه دهند، آنها را خرد خواهند کرد».(84) از طرف ديگر«سرلشکر باتمانقليچ» در اعلاميه اي که در منطقه قشقايي ها پخش شد، از کلانتران و کدخدايان قشقايي درخواست کرد با برادران قشقايي همراهي نکنند که در غير اين صورت با سخت ترين و بدترين وضع سرکوب خواهند شد.(85)
در اين زمان علي هيأت که مجدداً به شيراز باز گشته بود، با ارسال پيامي به قشقايي ها اظهار داشت: در صورت ادامه مخالفت با دولت ، با حمله نيروهاي آمريکايي مواجه خواهند شد. اما درست همين زمان، سخنگوي دولت که از طريق راديو تهران سخن مي گفت ، شايعه ي هر گونه حمله ي احتمالي قشقايي ها به شيراز را تکذيب کرد .(86) همچنين روزنامه ي «پارس شيراز» از قول علي هيأت نوشت : شايعات ايجاد شده عليه قشقايي ها کذب و «ساخته و پرداخته ي گروه هاي زيرزميني» است .(87)
دراين ميان عده اي از افسران مخالف در ارتش، به قشقايي ها اطلاع دادند که قادر هستند نيروي موتوريزه، تانک ها و توپخانه ي لشکر فارس را از بين ببرند و هنگ ها را نيز تصرف کرده به قشقايي ها تحويل دهند. طبق اين طرح پس از تصرف هنگ ها و پادگان باغ تخت شيراز، حمله ي نيروهاي قشقايي به شيراز شروع مي شد و پس از تصرف شيراز به جهرم، کازرون و سپس به اصفهان حمله شده و پس از آن در ديگر نقاط کشور نيز چنين شورش هايي به وجود مي آمد.(88)
در همين زمان ، علي هيأت با دعوت ناصرخان به مذاکره، اظهار داشت که دولت حاضر است به محمد حسين خان و برادر ديگرشان ملک منصور خان، سمت دولتي بدهد و ناصرخان هم سناتور شود، ولي خسروخان بايد براي مدتي از ايران خارج شود.(89)
پس از دريافت اين پيام، قشقايي ها که از درخواست تبعيد خسروخان خشمگين بودند، تصميم گرفتند نيروهاي خود را به اطراف شيراز گسيل دارند تا در صورت تکرار چنين درخواست هايي از سوي دولت، به شيراز حمله کنند. بدين ترتيب بخشي از نيروهاي قشقايي در «آق چشمه» در جنوب شيراز و بخش ديگر به رياست محمد حسين خان در غرب شيراز مستقر شدند. (90) از سوي ديگر عده اي از هم پيمانان قشقايي در نيروي هوايي شيراز، بيشتر هواپيماهايي را که مناطق قشقايي ها را شناسايي مي کردند، از کار انداختند .(91) برخي اين اقدام را به افسران هوادار مصدق نسبت دادند؛(92) در حالي که ديگران مسؤوليت اين عمليات را به افسران توده اي منتسب کردند .(93)
قشقايي ها در پشت دروازه ي شيراز در حال ترديد و دو دلي بودند، زيرا از يک سو با توجه به حمايت آمريکايي ها از زاهدي، خطر قابل ملاحظه اي براي آنان ايجاد مي شد، از سوي ديگر صلح با دولت زاهدي را ضربه به حيثيت خود مي دانستند. درست در همين زمان مسأله اي سبب گرديد که به اتحاديه ي قشقايي ضربه ي جبران ناپذيري وارد شود. اين مسأله جدايي برخي از سران طوايف( کلانتران) از سايرين و به رسميت شناخته شدن دولت کودتا توسط آنان بود.(94)
پس از اين مسأله ، اختلاف در بين سران قشقايي به وجود آمد، به طوري که برخي موافق جنگ و برخي مخالف آن و خواستار مصالحه بودند. از اين رو به دستور ناصرخان در روز 19مهر 1332در منطقه اي به نام «پيربناب» شورايي با حضور همه ي سران قشقايي تشکيل شد . در اين جلسه تصميم گرفته شد بدون حمله به شيراز به «جنگ منفي» پرداخته شود و نيروهاي قشقايي ازاطراف شيراز متفرق شده به مناطق خود بروند و تنها در صورت حمله ي نيروهاي نظامي به مقابله بپردازند .(95) يکي از دلايل ديگر اين تصميم گيري ، توصيه ي اکيد سران جبهه ي ملي بود، زيرا آنان نگران بودند که رويارويي قشقايي ها با دولت کودتا، به سود حزب توده تمام شود؛ پس به وسيله ي «رضازاده» به قشقايي ها پيام دادند که از حمله به شيراز خودداري نمايند.(96)
پس از متفرق شدن نيروهاي قشقايي، ناصرخان به فيروز آباد- مرکز زمستاني قشقايي ها - رفت. وي در مدت اقامت خود در اين منطقه، به طور مرتب مسائل جاري کشور را دنبال مي نمود.(97) همچنين سعي مي کرد با سران جبهه ي ملي در تهران ارتباط برقرار سازد.
در اين ميان آمريکايي ها و مأموران دولتي دست به اقدامات گسترده اي براي جلب نظر برخي از سران ايل قشقايي زدند و توانستند عده اي از سران طوايف (کلانتران) را متقاعد سازند که از برادران قشقايي جدا شده به تهران بروند و مراتب فرمانبرداري خود را از شاه و زاهدي اعلام نمايند .*(98) جدايي اين عده از اتحاديه ي قشقايي، ضربه ي جبران ناپذيري به قدرت و روحيه ي قشقايي ها وارد ساخت و منجر به پراکنده شدن نيروهاي آنان گرديد. از اين رو ناصرخان که ديگر مقاومت و حضور خود در منطقه را بي فايده مي ديد، راهي تهران گرديد.

تبعيد سران قشقايي به خارج از کشور
 

شاه برادران قشقايي را خيانتکار مي دانست، چون آنان از دشمن بزرگ وي يعني دکتر مصدق حمايت کرده بودند ، پس در نظر داشت خاندان حاکم قشقايي را از صحنه ي سياسي کشور حذف کند. از اين رو اعلام کرد «آنها [برادران قشقايي ] نمي توانند در مملکت بمانند . آنها بايد تبعيد شوند».(99) بدين ترتيب ناصر خان به همراه خانواده اش ايران را به قصد سويس ترک کرد و سپس در کاليفرنياي آمريکا اقامت گزيد،(100) اما با وجود خروج ناصر خان از فارس، خسروخان همچنان مقاومت مي کرد. شاه در بين برادران قشقايي کينه ي خاصي نسبت به وي داشت، زيرا وي در گذشته ارتباط گسترده اي با دکتر مصدق داشت و در مجلس خواستار محدود شدن قدرت و اختيارات شاه شده بود.(101) از اين رو براي زير فشار قرار دادن خسرو خان، به دستور شاه «سرلشکر سيف الله همت»- يکي از مخالفان ديرينه ي قشقايي ها - به استانداري فارس منصوب شد. سرلشکر همت پس از ورود به شيراز اعلام کرد اگر خسرو قشقايي ايران را ترک نکند دولت دست به اقدام خواهد زد. وي همچنين خسروخان را فردي «ماجراجو، دسيسه گر و مخالف شاه» معرفي کرد و اضافه کرد که يک گردان سرباز براي دستگيري او کافي است .(102) سپس لشکر فارس را با نيروهاي چهار استان ديگر تقويت نمود.(103)
خسروخان ابتدا اولتيماتوم شاه را جدي نگرفت و با عده ي معدودي از قشقايي ها به طرف فيروز آباد رفته در منطقه ي «تنگ خرقه» واقع در غرب فيروز آباد مستقر گرديد . در اين راه افراد طايفه ي «کوهکي » و «نجيم گورکاني» او را همراهي مي کردند،(104) اما پس از چندي وي که دريافته بود با وجود حمايت همه جانبه ي آمريکايي ها از ارتش و احتمال اعزام نيروي فراوان به فارس، مقاومت بي فايده است، تصميم گرفت درخواست دولت مبني بر خروج از کشور را بپذيرد. پس به طرف تهران حرکت کرد و پس از يک شب اقامت در باشگاه افسران، به وسيله ي اسکورت محافظ تا فرودگاه مهر آباد بدرقه گرديد(105) و از آنجا راهي کشور ايتاليا شد؛ سپس در شهر مونيخ آلمان ساکن شد.

نتيجه
 

قشقايي ها که براي از ميان برداشتن شاه کوشش مي کردند، با آغاز جنبش ملي شدن صنعت نفت، به طور همه جانبه به دکتر مصدق - رهبر اين جنبش - پيوستند و کوشش زيادي در به ثمر رسيدن آن نمودند . همچنين در دوره ي زمامداري دکتر مصدق پيوسته از دولت وي حمايت کردند و از جمله نزديک ترين افراد به وي بودند. اين جهت گيري باعث زياد شدن قدرت قشقايي ها در کشور، به ويژه در فارس گرديد . اما با وقوع کودتاي 28مرداد 1332، با وجود اينکه طراحان کودتا و سپس دولت سرلشکر زاهدي کوشش نمودند که آنان را به سوي خود جلب نمايند، اما قشقايي ها به دکتر مصدق وفادار ماندند و به واکنش در برابر دولت جديد پرداختند که اين امر ضربه ي جبران ناپذيري به ايل قشقايي، به ويژه موقعيت سياسي برادران قشقايي وارد ساخت، به طوري که با خروج آنان از فارس و تبعيدشان به خارج از کشور، تقريباً براي هميشه از صحنه ي سياسي کشور کنار رفتند.
*بنا به گزارش سفارت آمريکا در تهران:«محمدبهمن بيگي»-کارمند سازمان اصل چهار در شيراز-به دنبال اختلاف با خسرو قشقايي،نقش مؤثري در اين ماجرا داشت.نک:دانشجويان مسلمان پيرو خط امام،اسناد لانه ي جاسوسي،شماره ي 56،ص93.

پي نوشت:
 

1-محمد مصدق ، خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق، به کوشش ايرج افشار ، تهران : علمي ، 1365، ص21.
2-پيشين، ص123.
3-محمد مصدق، تقريرات مصدق در زندان، تهران: فرهنگ ايران زمين، 1359،ص156.
4-نامه ي مصدق به خسرو قشقايي ، مرداد 1341، ماهنامه ي نور ، شماره ي 5و4، آبان 1358، ص2-171.
5-مصاحبه ي شفاهي با ملک منصور قشقايي، خرداد 1378.
6-نامه مصدق به خسرو قشقايي، مرداد 1331، ماهنامه ي نامه ي نور، پيشين، ص161.
7-حسين مکي، کتاب سياه، تهران : انتشارات نو، 1356،ص8-47.
8-نامه ي مصدق به خسرو قشقايي، مرداد 1331،ماهنامه ي نامه ي نور، پيشين.
9-غلامرضا نجاتي، جنبش ملي شدن صنعت نفت ايران و کودتاي 28مرداد 1332، تهران: شرکت سهامي انتشار،1366،ج3،ص344.
10-ماهنامه ي نامه ي نور، پيشين
11-تلگراف خسرو قشقايي از نيويورک به دکتر مصدق، 12جولاي 1951،مرکز اسناد رياست جمهوري ، ش بازيابي سند، 101090.
12-تلگراف خسرو قشقايي از نيويورک به دکتر مصدق، 19جولاي 1951، پيشين
13-محمد ناصر صولت قشقايي، خاطرات روزانه محمد ناصر قشقايي( سال هاي بحران)، تصحيح نصر الله حدادي، تهران: رسا ،1366،ج2،ص235.
14-تلگراف ناصر قشقايي از سانتاباربارا( آمريکا ) به دکتر مصدق، فوريه 1952،آرشيو مرکز اسناد رياست جمهوري، ش بازيابي سند8016.
15-تلگراف دکتر مصدق به ناصر قشقايي، 1330/12/3، پيشين.
16-محمد ناصر صولت قشقايي، پيشين، ص80-268.
17-پيشين ، ص94-285.
18-پيشين ، ص159.
19-پيشين، ص437.
20-حسين مکي، سال هاي نهضت ملي ، تهران: علمي ،1370، ص246؛ حسين مکي، وقايع سي ام تير، تهران:1366،ص117.
21-محمد ترکمان، قيام ملي سي ام تير، به روايت اسناد و تصاوير ، تهران: دهخدا،1361،ص296.
22-محمد ناصر صولت قشقايي، پيشين، ص301.
23-حسين مکي، پيشين، ص297.
24-محمد ناصر صولت قشقايي، پيشين، ص2-300.
25-پيشين، ص20-316.
26-پيشين، ص8-327.
27-مذاکرات مجلس شوراي ملي، دوره ي 17، جلسه 58،ص3.
28-محمد ناصر صولت قشقايي ، پيشين، ص329.
29-علي سهرابي، آموزش و پرورش در عشاير ايران، شيراز : دانشگاه شيراز، 1373،ص84-65.
30-مظفر قهرماني، تاريخ و وقايع عشايري فارس، تهران: علمي ، 1373،ص418.
31-محمد ناصر صولت قشقايي، پيشين، ص340.
32-پيشين، ص368.
33- .William.E.Warne, Mission for Peace, Point 4 in Iran, the Bobbs-Merrill Company, Ince Indiana Polis, New York, Amirica 1956,pp.127-8
34-مصاحبه ي شفاهي با منوچهر بهادري قشقايي، بهمن 1379.
35-ماري ترز، شهسواران کوهسار، سفرنامه ي نواحي جنوبي ايران و ايل قشقايي، ترجمه ي محمد شهبا، تهران: پيراسته،1376،ص96.
36-محمد ناصر صولت قشقايي ، پيشين،ص368.
37- .Ibid,p.127.
38-پيشين.
39-پيشين.
40-پيشين، ص370.
41-پيشين.
42-ج. مارک گازيوروسکي، سياست خارجي آمريکا و شاه ، ترجمه ي فريدون فاطمي، تهران: نشر مرکز،1371،ص20.
43-ج. مارک گازيوروسکي، کودتاي 28مرداد 1332، ترجمه ي غلامرضا نجاتي، تهران: انتشار، چاپ دوم، 1368، ص30.
44-ج.مارک گازيوروسکي، سياست خارجي آمريکا و شاه ، ص131.
45- .Iran Political Diaries 1881-1965, Editor: Robert Jarman, School of London Stadies, University of London, 1997,V.14,p.99.
46- .Ibid
47-محمد ناصر صولت قشقايي، پيشين، ص347.
48-سيد مصطفي تقوي مقدم، تاريخ سياسي کهگيلويه ، تهران: مؤسسه تاريخ معاصر ايران، 1370،ص456؛ سيد ساعد حسيني، گوشه هايي ناگفته از تاريخ معاصر ايران و وقايع سال هاي 32-1331و 42-1341در کهگيولويه و بويراحمد ، شيراز:نويد،1373،ص23.
49-تقوي مقدم، پيشين، ص456؛ ساعد حسيني،پيشين،ص 6-24.
50-محمد ناصر صولت قشقايي، پيشين، ص368.
51-ج.مارک گازيوروسکي، کودتاي 28مرداد 1332،ص29.
52-محمود تفضلي، مصدق ، نفت، کودتا، تهران: اميرکبير ، 1358،ص78.
53-محمد ناصر صولت قشقايي، پيشين،ص353.
54-غلامرضا نجاتي، پيشين، ص68.
55-محمد ناصر صولت قشقايي، پيشين، ص353.
56-کرميت روزولت، کودتا در کودتا، ترجمه ي علي اسلامي، تهران : چاپخش،1359،ص3-120.
57-غلامرضا نجاتي، پيشين،ص459.
58-کرميت روزولت ، پيشين، ص172.
59-پيشين.
60-پيشين، ص173.
61-محمد ناصر صولت قشقايي، پيشين، ص399.
62-پيشين، ص407.
63-پيشين.
64-ماهنامه ي نامه ي نور، پيشين، ص1-170.
65-محمد ناصر صولت قشقايي، پيشين، ص407.
66-پيشين،ص402.
67-پيشين، ص4-403.
68-پيشين،ص5-404.
69-.Iran, Political Diaries,V.14,p.195
70-همايون کاتوزيان، مصدق و نبرد قدرت، ترجمه ي احمد تدين، تهران : رسا، 1371،ص381.
71-حسين مکي، خطرات سياسي حسين مکي، تهران : علمي ،1368،ص2-551.
72-محمد ناصر صولت قشقايي، پيشين، ص11-410.
73-مظفر قهرماني ،پيشين، ص418.
74-محمد حسين خسروپناه، سازمان افسران حزب توده 1333-1323، تهران : شيرازه ، 1377،ص178.
75-مصاحبه ي شفاهي با منوچهر بهادري قشقايي، بهمن ماه 1379.
76-روزنامه ي پارس شيراز، 32/7/16، سال 12، ش475،ص1و4.
77-محمد ناصر صولت قشقايي، پيشين، ص412.
78-پيشين، ص427.
79-علي زيبايي، کمونيزم در ايران، تهران : بي نا، 1343،ص603.
80-پيشين، ص612.
81-محمد ناصر صولت قشقايي ، پيشين، ص415.
82-پيشين، ص414.
83-پيشين، ص7-416.
84-ج.مارک گازيوروسکي، سياسي خارجي آمريکا و شاه ، ص153.
85-محمد ناصر صولت قشقايي، پيشين، ص419.
86-پيشين، ص420.
87-روزنامه ي پارس شيراز، 32/7/9سال 12،ش1471،ص4.
89- .Lois Beek, The Qashqai of Iran , Yal University Press, London,1986,p.154
90-محمد ناصر صولت قشقايي، پيشين، ص3-422.
91- .Pierre Oberling, The Qashqai Nomad of fars, Mouton, the Hague-Paris,1974,p.195
92- .Lois Beek, Ibid
93-ج.مارک گازيوروسکي، پيشين، ص155.
94-محمد ناصر صولت قشقايي ، پيشين، ص424.
95-پيشين، ص427.
96-ج.مارک گازيوروسکي، پيشين، ص153.
97-محمد ناصر صولت قشقايي، پيشين، ص431.
98-پيشين، ص454.
99-کرميت روزولت ، پيشين، ص214.
100- .Pierre Oberling, Ibid,p.198
101- Ibid
102- .Lois Beek, Ibid,p.155
103- .Pierre Oberling, Ibid,p.199
104-مظفر قهرماني، پيشين، ص419.
105-پيشين.
 

منبع:پايگاه نور 33