روابط ايران و اسرائيل در دوره دولت دکتر مصدق (4)
روابط ايران و اسرائيل در دوره دولت دکتر مصدق (4)
روابط ايران و اسرائيل در دوره دولت دکتر مصدق (4)
نويسنده:مسعود کوهستاني نژاد
2.فعاليت آژانس مهاجرت يهود
در 24تير يعني به فاصله يک هفته پس از بسته شدن سرکنسولگري ايران در بيت المقدس، دفتر آژانس مهاجرت يهود براي فلسطين در تهران، در نامه اي به وزير امور خارجه (کاظمي) ضمن تشکر از او در مورد تسهيلات اعطايي به يهوديان براي مهاجرت به فلسطين و ضمن معرفي دفتر مزبور، درخواست کرد:«چون کنسولگري ايران در اورشليم منحل شده است و کارمندان آژانس[که با کارمندان دفتر در] تهران مي خواهند عوض شوند، ويزاي ورود به تهران را در سرکنسولگري ايران در اسلامبول دريافت کنند».(58) در نهم مرداد «يهودا داتنر» رئيس دايره ي مهاجرت آژانس يهود در تهران ، از وزارت کشور خواست تسهيلاتي براي صدور گذرنامه ي 376يهودي ساکن در اطراف «کنگان» و «دهنو» که بر اثر زلزله به تهران آمده و با پذيرش مقامات اسرائيلي مي خواهند به آن کشور بروند، فراهم کند.(59)
چهار روز بعد در تاريخ 31مرداد 1330دربار شاهنشاهي پاسخ عريضه ي «بخش مهاجرت آژانس يهود در ايران» را در مورد تقاضاي تسهيلات براي فعاليت آژانس داد. در پاسخ مزبور اظهار شد:«عريضه ي تقديمي به پيشگاه مبارک اعليحضرت همايون شاهنشاهي، از شرف عرض ملوکانه گذشت. همان طور که احساس نموده ايد، ذات اقدس همايوني همواره پشتيبان کارهاي نيک و عمليات بشر دوستي بوده و مي باشند و معتقد هستند افراد بشر بايد در محيط صلح و صفا با آسايش کامل از نعمت آزادي برخوردار باشند و به همين لحاظ امر و مقرر فرمودند به وزارت امور خارجه تذکر داده شود و سايل رفاه احوال و تسهيل امور اين مؤسسه را فراهم سازند و امر مطاع مبارک به وزارت امور خارجه ابلاغ گرديد ».(60)
با ارجاع درخواست مزبور به وزارت خارجه که همزمان با درخواست رواديد ورود به تهران از سوي «الي برمان» کارمند جديد آژانس مزبور بود،(61) گزارشي از فعاليت آژانس در وزارت امور خارجه تهيه شد. در آغاز گزارش ، تهيه کننده (کفيل اداره ي سازمان ملل متحد وزارت امور خارجه) شرحي از پيشينه ي مؤسسه مي دهد:«مؤسسه مهاجرين يهود از سال 1922با تصويب جامعه ملل سابق براي معاضدت در امور مربوط به مهاجرين يهود تشکيل شد و بعد از جنگ جهاني دوم نيز مشغول کار است . با پيش آمدن موضوع ايجاد کشور يهودي در فلسطين، فعاليت و اهميت مؤسسه مزبور فزوني يافت . با تأسيس دولت اسرائيل قسمت مهمي از فعاليت هاي مؤسسه مهاجرين يهود به عهده ي دولت جديد التأسيس واگذار شد، ولي مؤسسه مزبور به عنوان يک مؤسسه ي غير دولتي فعاليت هاي خود را در کشورهاي ديگر براي تسهيل امور مهاجرين يهود و انتقال آنها به اسرائيل هنوز به عهده دارد».
سپس فعاليت مؤسسه در ايران تشريح مي شود :«از اوايل سال1949به اين طرف که موضوع ورود مهاجرين يهودي عراق به ايران به عنوان رفتن به اسرائيل،شروع شد،دولت ايران موافقت کرد که مؤسسه ي مهاجرين يهودي فوق الذکر ، دفتري در تهران تأسيس کند که انتقال مهاجرين يهودي عراقي مزبور را به اسرائيل، تسهيل نمايد . در عمل دفتر مؤسسه ي مزبور در تهران از معاضدت يهوديان ايراني نيز که مايل به مهاجرت به اسرائيل بودند، خودداري نکرده است. فعاليت دفتر مزبور هنوز در تهران ادامه دارد. به طوري که ملاحظه مي فرمائيد، تأسيس دفتر مؤسسه ي مهاجرين يهود در تهران پيش از شناسايي بالفعل(شناسايي defacto)اسرائيل از طرف دولت ايران بوده و بيشتر يک عمل نوع پرورانه بوده تا يک عمل سياسي که ارتباط با شناسايي دولت اسرائيل داشته باشد.
بنابراين به نظر مي رسد که با وجود انحلال نمايندگي ايران در بيت المقدس ، در سياست دولت نسبت به مهاجرت يهوديان به «ارض موعود» تغييري حاصل نشده و مانعي نيست که دفتر مؤسسه ي مهاجرين يهود به طور موقت به فعاليت خود در تهران ادامه دهد. با در نظر گرفتن اينکه فعاليت دفتر مزبور، منحصر به عمليات نوع پروري درباره تسهيل انتقال يهوديان به کشور اسرائيل باشد».
در نهايت کفيل اداره ي سازمان ملل متحد، نظر مساعد خود را با ورود «برمان» به ايران به جاي «حنوح تمپلپوف»(نماينده قبلي مؤسسه ) اعلام مي کند.(62)
در 26مرداد همان سال، اداره ي گذرنامه وزارت امور خارجه با ارسال نامه اي به شهرباني ، خواهان تحقيق در مورد صدور رواديد ورود به اسرائيل به وسيله ي نماينده ي آژانس مهاجرين يهود در تهران شد:«از قرار معلوم نماينده ي آژانس مهاجرين يهود براي مراجعه کنندگان، رواديد ورود به فلسطين صادر مي نمايد . همان طور که استحضار دارند، انجام اين قبيل امور فقط در صلاحيت مأمورين سياسي و کنسولي کشورهاي بيگانه مي باشد که طبق مقررات بين المللي قبلاً معرفي شده اند».(63)
حدود يک ماه بعد در 23شهريور، وزير امور خارجه در نامه اي به وزارت کشور ضمن ارائه ي گزارشي از مذاکرات با نماينده ي آژانس يهود در تهران نوشت :«چندي قبل کميسيوني در نخست وزيري با حضور نماينده ي آن وزارتخانه و اداره کل شهرباني و نماينده ي آژانس يهود تشکيل گرديد و نماينده ي مؤسسه نامبرده متعهد شد که در کوتاه ترين مدت ممکن، مهاجرين يهودي مقيم ايران را به فلسطين اعزام نمايد. اين بنگاه اخيراً شرحي به وزارت امور خارجه نوشته و راجع به تعويض کارمندان و ورود جانشين آنها [ به ايران]، تقاضاي تسهيلاتي نموده که به نظر وزارت خارجه مورد ندارد و مؤسسه ي مذکور بهتر است هر چه زودتر به تعهد خود عمل نموده و کارهاي خود را تمام و بساط خود را برچيند. رونوشت ترجمه ي نامه ي واصله *براي اطلاع و اظهار نظر آن وزارت به پيوست فرستاده مي شود».(64)
ولي از قراين و شواهد و گزارش هاي موجود بر مي آيد، آژانس يهود کارهاي خود را تا ماه ها بعد هم نتوانست به اتمام برساند و براي نمونه در هشتم بهمن 1330، وزير جنگ در نامه اي به نخست وزير، ضمن يادآوري تذکر وزارت دربار به وزارت امور خارجه درباره ي دادن وسايل رفاه و تسهيل به مؤسسه مهاجرين يهود، نوشت :«اکنون آژانس يهوديان به اداره ي نظام وظيفه ي عمومي مراجعه و تقاضا نموده که با صدور گذرنامه 9نفر از سربازان آماده به خدمت متولد بعد از سال 1306موافقت گردد. در صورتي که افراد منظور ، در فروردين سال 1331بايستي به خدمت سربازي اعزام و به علاوه چون اتخاذ تصميم قاطع نسبت به جريان تقاضاي مزبور، مستلزم بررسي دقيق مي باشد، لذا متمني است مقرر فرمايند مراتب را در هيأت وزيران مطرح نموده و با توجه به اينکه اشخاصي که به فلسطين مهاجرت مي نمايند، ديگر به ايران مراجعت نخواهند کرد،تصميماتي که در اين مورد اتخاذ مي گردد، به وزارت جنگ اعلام دارند».(65)
پاسخ نامه ي فوق در بيستم بهمن همان سال نگارش يافت:«موضوع مهاجرت يهوديان به فلسطين، در هيأت دولت مطرح و قرار شد در صورتي که به طور دايم از تبعيت ايران خارج شوند، پس از تصفيه مالياتي، مي توانند از ايران بروند».(66) پيرو تصميم هيأت دولت، وزارت جنگ در تاريخ پنجم اسفند با صدور نامه اي به وزارت امور خارجه، درخواست کرد:«در موارد مربوطه مراتب را با تعيين اسم و مشخصات به اداره ي نظام وظيفه و شهرباني کل کشور اعلام دارند که نسبت به صدور گذرنامه ي آنها در موقع مراجعه اقدام مقتضي به عمل آورند».(67)
ولي نا همخواني بين موضوع سؤال اوليه ي وزارت جنگ و مصوبه هيأت وزيران و همچنين اقدام اخير وزارت جنگ، توجه کارشناسان وزارت امور خارجه را جلب کرده و چند روز بعد از سوي اداره ي تابعيت آن وزارتخانه، نسبت به مصوبه ي غير قانوني هيأت وزيران به وزير خارجه تذکر داده شد. در گزارش مربوطه آمده است :«بند 4ماده ي 988قانون مدني کتاب تابعيت مي گويد:«اتباع ايران نمي توانند تبعيت خود را ترک کنندمگر به شرط اينکه خدمت تحت السلاح خود را انجام داده باشند» عليهذا خروج اين قبيل اشخاص از تابعيت ايران حتي با صدور تصويبنامه عمل خلاف قانون خواهد بود. ضمناً در صورتي که هيأت وزيران از نقطه نظر سياسي، مهاجرت اين قبيل اشخاص را به اسرائيل صلاح بدانند، راه قانوني و عملي آن اين است که شهرباني کل، گذرنامه ي ايراني براي آنها صادر نموده و از نقطه نظر مشموليت اداره نظام وظيفه با مسافرت آنها موافقت نمايد».(68) بر اساس گزاش فوق، در تاريخ 17اسفند ، نامه اي از سوي وزير امور خارجه (باقر کاظمي) به نخست وزير نوشته شد. (69) از سوي ديگر در پنجم اسفند 1330رئيس اداره ي نظام وظيفه ي عمومي به وزارت خارجه نوشت:«چون بر حسب تصويب هيأت وزيران در صورتي که افراد کليمي به طور دائم از تبعيت ايران خارج شوند، پس از تصفيه ي مالياتي مي توانند از ايران عزيمت نمايند و در ضمن چنانچه بعضي از اين اشخاص در سنين مشموليت باشند(متولدين 1306به بعد) طبق مقررات بايستي گذرنامه ي آنها با گواهي و اطلاع اداره ي نظام وظيفه ي عمومي صادر شود».(70)
گويا ترتيب فوق مورد اعتراض آژانس يهود در ايران قرار گرفت و آنها در نامه ي گلايه آميز نسبتاً تندي به رئيس اداره ي نظام وظيفه، اعلام کردند :«پيرو نامه اي درباره ي 9نفر يهوديان آماده به خدمت تقديم شده بود و در آن تقاضا کرده بوديم که چون خانواده هاي اين اشخاص به اورشليم رفته اند، به طور استثنايي اجازه ي صدور گذرنامه به نام آنها براي الحاق به خانواده هاي خود داده شود. متأسفيم به عرض برسانيم که طبق اطلاع درباره ي اين تقاضا، با وجود موافقت بزرگ ارتشتاران فرمانده، هيأت وزيران تصويب نموده اند که هر مشمول يهودي که تقاضاي صدور گذرنامه نمايد، به شرط اينکه تقاضاي ترک تابعيت کرده و تعهد کند ديگر به ايران بازنگردد، با او موافقت خواهد شد.
چون تقاضاي ما فقط درباره ي 9نفر به طور استثنايي بوده و به هيچ وجه مايل نبوديم و حق نداريم که متوقع باشيم اين امر به شکل تصويب نامه ي عمومي در آيد و از طرف ديگر مجاز نيستيم به هيچ وجه در اين گونه امور داخلي دخالت نمائيم، بدين وسيله به اطلاع آن مقام محترم مي رساند که از تعقيب اين مطلب منصرف شده و مراتب را به اشخاص ذي نفع که به ما مراجعه مي کنند، اطلاع مي دهيم تا هر نوع اقدام و عملي لازم باشد ، خود رأساً و شخصاً انجام دهند».(71) لحن گلايه آميز نامه ي فوق، سبب ادامه ي پيگيري آن شد. در 24اسفند همان سال، از طرف رئيس شهرباني کل کشور در نامه اي به وزارت امور خارجه، ضمن بيان سوابق، موضوع مسافرت 9نفر يهودي مزبور «مورد به خصوصي»ذکر شده که «تکليف آنها از نامه هاي اشاره شده [در مورد نحوه ي خروج عادي يهوديان از ايران] مشخص نمي شود در نتيجه چنانچه غير از مراتب مندرجه، تصميمات ديگري از طرف دولت اتخاذ گرديده، جواباً اعلام فرمايند تا به آن قرار رفتار شود ».(72)
نامه ي فوق به نخست وزير منعکس شد و در پاسخ (مورخ 1331/2/15) از طرف نخست وزيري به وزارت خارجه اعلام شد :«راجع به مهاجرت يهوديان مشمول نظام وظيفه به فلسطين اشعار مي دارد: موضوع در جلسه مورخ 1331/2/13هيأت دولت مطرح و گفته شد که مفاد ماده 988قانون مدني بايد رعايت شود».(73)
با وجود صراحت نامه ي نخست وزيري، بار ديگر وزارت جنگ در 28خرداد همان سال در نامه اي به نخست وزير، ضمن يادآوري صدور تصويبنامه توسط هيأت وزيران درباره ي مهاجرت يهوديان، مطرح کرد:«در جريان عمل مشاهده مي گردد که اغلب مشمولين يهودي قصد مسافرت به کشورهاي اروپايي به منظور ادامه ي تحصيل و يا معالجه يا انجام بعضي امور را دارند که با دادن ضامن معتبر تقاضاي صدور گذرنامه و عزيمت به خارج از کشور را مي نمايد. چون در مورد اين قبيل اشخاص تصويبنامه ي روشني نيست، لذا متمني است قدغن فرمائيد مشروحاً تعيين و اعلام دارند که آيا مفاد تصويبنامه شامل حال اين قبيل اشخاص خواهد بود يا اينکه نسبت به صدور گذرنامه ي آنها به طور عادي موافقت شود؟(74)
پاسخ نخست وزير (دکتر محمد مصدق) کوتاه و روشن بود:« در اين باب تصويبنامه اي صادر نشده و همان طور که طي نامه ي شماره ي 37032-31/2/15توجه داده شده، مفاد ماده ي 988قانون مدني بايد رعايت و اجرا شود ».(75)از سويي ديگر، به گزارش وزير مختار ايران در امان(اردن)، روزنامه ي «ژوروزالم پست»چاپ اسرائيل، در شماره ي 14فروردين 1331خود نوشت :«آخرين هواپيماي حامل مهاجرين يهود از ايران در روز سيزدهم فروردين به فرودگاه «ليدا» وارد شده و تا اين تاريخ در حدود پنجاه هزار تن يهودي از ايران به اسرائيل با هواپيما وارد شده اند و در حدود 80هزار نفر ديگر يهودي در ايران باقي هستند و مقامات مربوطه ي آژانس يهود، اطلاع داده اند که از اين به بعد، مهاجرين يهود از ايران به وسيله ي خشکي و از راه ترکيه به اسرائيل خواهند آمد».(76) در همين رابطه ، حدود يک ماه بعد،(18ارديبهشت) روزنامه ي «الوحده »چاپ بصره در شماره ي مورخ 8مه 1952خود گزارش داد:«روزنامه هاي چاپ لندن، تلگراف ارسالي از استانبول را درج نموده که مبني است بر اينکه هجرت يهوديان ايران به اسرائيل از راه ترکيه که در سه ماه قبل به علت وخامت اوضاع و احوال دچار وقفه شده بود، قريباً ادامه خواهد يافت. ضمناً در اين تلگراف اشاره شده انتظار مي رود نخستين دسته ي يهوديان ايراني که عده ي آنها در حدود 300نفر مي باشند، قريباً به ترکيه وارد تا از آنجا به مسافرت خود به مقصد اسرائيل ادامه دهند».(77)
در مجموع با توجه به همه ي اسناد، گزارش ها و اخبار مربوط به وضعيت مهاجرت يهوديان [چه ايراني و چه غير ايراني] از ايران به مقصد اسرائيل، پس از تيرماه 1330و نيز با توجه به فعاليت گسترده ي آژانس مهاجرت يهود در تهران در مدت فوق، به نظر مي رسد انحلال سرکنسولگري ايران در بيت المقدس، تأثيري بر روند فوق نداشته و اين گونه فعاليت ها مانند گذشته ادامه يافت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*احتمالاًبايد همان نامه ي تيرماه آژانس به کاظمي باشد.
منبع:پايگاه نور 33
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}