نقش نخبگان شيعي عراق در تحولات سياسي كشور(1)


 






 

از 1921 تا 1958
 

دكتر حسن بشير(1)، عضو هيئت علمي دانشكده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع)

چكيده
 

تحولات اخير عراق، يكي از عوامل مهم گسترش مطالعات مربوط به آن از آغاز تشكيل دولت ملي و حتي قبل از آن و آثار آن بر تاريخ سياسي و اجتماعي كشور است.در اين مقاله تلاش شده است از يك سو نقش علماي دين و نخبگان شيعي در انقلاب سال بيست (1920)عراق و تشكيل اولين دولت ملي عراق مورد بحث و بررسي قرار گيرد و از سوي ديگر نمونه‌هايي از طرد و محروميت آنان در طول تاريخ، حتي پس از انقلاب سال بيست، از مناصب سياسي و حكومتي و مسلط كردن اقليت اهل سنت بر اكثريت شيعيان مطرح گردد.
در شرايط كنوني، تحول سياسي در حاكميت عراق و دستيابي شيعيان به قدرت سياسي، با كمك آمريكا بوجود آمده است كه علي رغم ضرورت اجتماعي- سياسي بودن، از شكنندگي ويژه‌اي نيز برخوردار است.شكنندگي مزبور از آنجا ناشي مي شود كه شرايط كنوني تا اندازه ي زيادي به درجه ي وابستگي حكومت جديد به امريكا و پذيرش خواسته‌هاي آن بستگي دارد.
كليد واژه‌ها:عراق، شيعيان عراق، علماي دين، نخبگان شيعي، انقلاب 1920 عراق

مقدمه
 

بي ترديد يكي از مسائل مهم جهان معاصر، احياي اسلام سياسي است كه معمولاً تحت عنوان "بنيادگرايي اسلامي"مطرح مي گردد.اين جنبش اسلامي در قرن هاي نوزده و بيست ميلادي، با شعار استقلال و بازگشت به اسلام، در كشورهاي مسلمان خاورميانه كه بيشتر آنها زير سيطره ي حكومت هاي وابسته به غرب و مستعمره آنان بوده‌اند، آغاز شد.جوامع تحت سلطه غرب، با زير سوال بردن "گفتمان قدرت"و استقرار "گفتمان مقاومت"در تلاش براي ايجاد نهضتي جديد در اين كشورها بودند.نخبگان جوامع مزبور در اين راستا، عاملان و محركان نهضت جديد بودند.جامعه عراق نيز يكي از جوامع مزبور بوده كه اكثريت شيعه آن، به ويژه نخبگان و علماي ديني، مهم ترين نقش را در حذف "گفتمان قدرت"و برقراري "گفتمان مقاومت"در اين كشور داشته اند.
كشور عراق در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، تحت سلطه حكومت ترك تبار عثماني بود كه پس از انقلاب عربي 1916 و پس از جنگ جهاني اول به قيموميت بريتانيا درآمد و تا سال 1985 پادشاهان دست نشانده ي بريتانيا كه خط مشي سياسي-اجتماعي خود را از آن مي گرفتند، بر عراق حكومت مي كردند و پس از‌آن نيز با روي كار آمدن حكام نظامي و كودتاهاي پي در پي، آشفتگي ناشي از خلأ حكومتي-فرهنگي و سياسي، همچنان در جامعه موجود بود(تنكابني، 1387).
يكي از مهم ترين عوامل مؤثر در تحولات سياسي عراق، بافت اجتماعي، نژادي و ديني آن است.جغرافياي سياسي بافت مزبور نيز در شكل گيري بسياري از گفتمانهاي سياسي-اجتماعي در كشور موثر بوده، هم اكنون، در قرن بيستم ويكم، نيز تاثيرات اين جغرافيا كاملاً از نظر سياسي و اجتماعي بر كشور سايه افكنده است.حوزه ي مركزي كشور متعلق به اعراب سني مذهب، جنوب از آن شيعيان
شمال در اختيار كردهاست.اين بافت نژادي و ديني بيش از يك قرن است كه جغرافياي سياسي كشور را سامان بخشيده است.
در اين مقاله تلاش شده است نقش نخبگان و علماي شيعي در برقراري "گفتمان مقاومت"و ايجاد جريان هاي سياسي در كشور و عوامل موثر در بركناري آنان از قدرت سياسي مورد توجه قرار گيرد.

نفوذ و گسترش انديشه ي
 

كمونيستي و ناسيوناليستي از دهه 1940 به بعد، گفتمان جنبش شيعي عراق و حوزه هاي علميه ي شعيه را وارد دوره جديدي از مبارزه جدي كرد كه يكي ازنمودهاي آن، فتواي معروف آيت الله العظمي سيد محسن حكيم درباره كمونيسم بود.*"وي هرگونه رابطه مسلمانان با حزب كمونيسم عراق را منع كرد و در سال 1339(ش)با تاسيس حزب اسلامي، كار مبارزه با كمونيسم را به شكل سازمان يافته‌تري ادامه داد"(ويلي، 1373، ص187).
تشكيل "جماعت العلم"به ابتكار ايشان (همان، ص187)و "حزب الدعوة الاسلاميه"در دهه 1950 با بهره گيري از تجربه علما و انديشه هاي سياسي شهيد آيت الله سيدمحمد باقر صدر گفتمان شيعي را وارد مرحله جديدي از مبارزه كرد.
دوره ي 1920 تا1958 كه دوران پادشاهي عراق است.دوره ي حساس و بسيار حياتي‌اي براي جنبش و گفتمان شيعي به حساب مي‌آيد.جنبش شيعي كه از سالهاي دهه 1910 به بعد و در واكنش به سلطه استعمار بريتانيا بر كشور شكل گرفته بود، در دوران پادشاهي و بر اساس سياست هاي حذف شيعيان از قدرت، دوران سكوت خود را تجربه كرد؛ اما اين سكوت هرگز به معناي خاموش شدن شعله ي انقلاب و مبارزه در دل شيعيان نبوده، با آمدن دولت كودتايي عبدالكريم قاسم وارد مرحله ي جديدي از حيات سياسي و انديشه‌اي شد.

جغرافياي سياسي عراق
 

كشور عراق در خاورميانه و همسايگي كشورهاي ايران، عربستان، اردن، سوريه، كويت و تركيه قرار دارد.عراق با وسعتي در حدود 437072 كيلومتر(168753مايل مربع)، در جولاي سال 2000 ميلادي جمعيتي در حدود 22/675/617نفر داشته است كه افزايش جمعيت آن از سال 1980 كه هجده ميليون نفر بوده تا سال 2000 ميلادي چهارميليون و 675 هزار نفر مي باشد. 97%جمعيت كشور، مسلمان است كه حدود 65%آن شيعيان، 32%اهل سنت و باقي 3%مسيحي و پيروان ساير اديان مي باشند (ذيل مدخل عراقThe Encyclopaedia of Nations,).
شيعيان عراق، هم از نظر تعداد وهم از نظر تاثير فكري و ايدئولوژيك، مهم ترين گروه، شيعه در جهان عرب به شمار مي‌آيند (فولر و فرانكه، 1384، ص183).اگر چه اكثريت مطلق جمعيت عراق را شيعيان تشكيل مي دهند حكومت اين كشور از زمان شكل گيري در دست سني‌ها بوده است(همان).
در طول تاريخ عراق، شيعيان با اينكه هميشه اكثريت جمعيت كشور را تشكيل مي دادند و در بيشتر جنبش هاي ضد استعماري نقش عمده داشتند، اما هيچ وقت در قدرت سياسي و حاكميت كشور شريك نبودند.تا پايان جنگ جهاني اول كه سرزمين عراق ايالتي تابع خلافت عثماني به شمار مي رفت، حكام عراق همه از ماموران سني ترك يا عرب بودند؛ از اين رو شيعيان در قيام هاي اعتراض آميزي كه عليه حاكميت عثماني شكل گرفت، نقش برجسته اي ايفا كردند (اميني، 1382، سايت ايران امروز).
در اين مقاله، يكي از دلايل مهم مطالعه دوره سال هاي 1921 تا1958 در تاريخ كشور عراق، تشكيل دولت ملي عراق در اين برهه از تاريخ است. عراق در سال 1921 پس از انقلاب معروف به "انقلاب بيست"(2)كه در سال 1920 ميلادي به وقوع پيوست، داراي سيستم "دولت-ملت" (Nation-State)شد.اين كشور تنها در سال 1932 بود كه به استقلال رسيد و درسال 1958 حكومت آن به جمهوري تبديل شد.دليل ديگري كه در اين زمينه مي توان مطرح نمود، رشد نخبه گرايي در اين كشور در دوره ي مزبور و تاثيرات "نخبگان سياسي"(Political Elites)برتحولات كشور است.شيعيان در اين دوره از تحولات، تجربه طولاني كسب كردند و فرايند نخبه گرايي در ميان آنان، روبه رشد گذاشت.

مفهوم نخبگي و نقش آن در تحولات سياسي
 

آغاز استفاده از مفهوم نخبگان در دنياي معاصر، به قرن هفدهم باز مي گردد كه اين واژه عمدتاً بر گروهي از جامعه اطلاق مي شد كه بر ساير افراد آن سلطه داشتند (صنيتان، 2004، 23).
نقش نخبگان در تحولات اجتماعي به شدت مورد توجه جامعه شناسان بوده است؛ براي مثال بوتومور(Bottomore)بر رابطه ي محكم تغييرات اساسي در ساختار اجتماعي و ظهور نخبگان تاكيد مي كند(بوتومور، 1988، ص79).
تقريباً كليه تغييرات و تحولات به وجود آمده در ساختارهاي اجتماعي، زمينه را براي ورود تعداد جديدي از نخبگان، از راه هاي متعدد بر پايه ي فرهنگ حاكم بر جامعه و هويت نخبگان آماده مي كند؛ لذا رابطه ي ارثي، تحصيلات، قدرت
امكانات و ثروت، همه مي توانند عواملي براي ورود نخبگان جديد به جامعه باشند(روبرت، 1990، ص146).
اصولاً نخبگان در جامعه تنها به نخبگان سياسي منحصر نمي شوند، بلكه نخبگان فرهنگي، نخبگان اجتماعي، نخبگان ديني و مانند آن را نيز دربر مي گيرند.
آنچه در اين زمينه مهم است، اينكه:تاريخ نشان داده است همه ي جوامع توسط تعداد معدودي از نخبگان اداره مي شود."اين نخبگان، هرچند در اكثريت يا اقليت باشند، نقش اساسي در شكل گيري جامعه از نظر سياسي، فرهنگي، عملي و غيره دارند"(صنيتان، همان، ص40).
باريتو، جامعه شناس معروف، مي گويد:"نخبگان طبقه اي از جامعه‌اند كه بالاترين شاخص‌ها را براي ارائه بهترين فعاليت ها دارا مي باشند.طبق نظر باريتو اين وضعيت بر اثر تمايز ايجاد شده ميان افراد مختلف جامعه و هر بخش از فعاليت هاي آن مربوط مي گردد"(همان، ص23).
در تعريفي ديگر، موسكا، نخبه را چنين معرفي مي كند:"نخبگان افرادي هستند كه داراي قدرت خاصي هستند كه مي توانند خود را بشناسانند"(احمد، 1975، ص20).
لاسول، دانشمند معروف علوم ارتباطات، نخبگان را چنين مي كند: "مجموعه‌اي از افراد كه در هر ساختار سياسي، قدرت در دست آنان است. اين افراد رهبري تشكيلات اجتماعي را در دست داشته، بر اثر برنامه ريزي براي امور مختلف در يك برهه ي زماني خاصي، اين قدرت به دست آنان افتاده است"(Laswell, 1958,p.8).
نخبگي گرچه با قدرت و ساختار سياسي رابطه ي مثبت دارد، اما در رابطه با شيعيان عراق اين ويژگي به علت برنامه ريزهاي مختلف براي حذف آنان از
قدرت علي رغم تاثير گذاري آنان در كليه ي تحولات سياسي-اجتماعي در عراق، كمرنگ بوده، با اين حال به علت ساختار انديشه اي و درون مبارزاتي، هيچ گاه از بين نرفته است.يكي از علل اصلي اين گرايش نخبگي در جامعه شيعي ريشه دار بودن آن در مذهب تشيع است."تشيع در عراق صرفاً آموزه ي مذهبي نيست، بلكه فرهنگ و جغرافيا نيز هست و همان قدر كه از اعتقاد مذهبي نيرو مي گيرد، از غناي ميراث و محيط نيز بهره مي برد"(فولر و فرانكه، 1384، ص189).
1.در همين آغاز مقاله برخود لازم مي دانم از كمك هاي بي دريغ دكتر فوزي د هادي حمزه، انديشمند و سياستمدار شيعه مذهب عراقي ساكن لندن، براي تكميل اين مقاله، به ويژه در قرار دادن جداول مربوط به نمايندگان دروه‌ مختلف مجالس عراق تشكر و قدرداني كنم.
2.فتواي مزبور چنين است:"الشيوعيه، كفر و الحاد":كمونيسم، كفر و الحاد است.
3."ثورة العشرين"به معناي انقلاب بيست است كه در سال 1920 ميلادي در عراق به وقوع پيوست.
منبع:فصلنامه شيعه شناسي شماره 28