نقش نخبگان شيعي عراق در تحولات سياسي كشور(3)
 


 



نام نویسنده : دكتر حسن بشير(1)، عضو هيئت علمي دانشكده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع)


 نقش علماي دين و نخبگان شيعي در انقلاب سال 1920 عراق
حركت نخبگان سياسي شيعي عراق بر ضد حضور انگليسي‌ها در آن كشور، عمدتاً متكي به دور محور"قوميت"و "دين"يا به عبارت ديگر"عرب بودن يا عروبيت"و "مسلمان بودن يا اسلام"بود.
در اين زمينه، در همان آغاز حركت شيعي عليه حاكميت انگليسي‌ها در عراق، شيخ محمد باقر الشبيبي در نامه‌اي به ويلسون حاكم بريتانيايي بغداد مي نويسد:
"اي حاكم!امت عراق در دفاع خود، بر سه ركن اساسي تكيه كرده است؛ قوميت، ميهن پرستي و شريعت اسلامي"(عليان، 2005، ص305)
يكي از عوامل مهم ظهور و يا تعميق روحيه ي قومي گرايي و ناسيوناليسم در عراق، حضور سلطه ي ترك هاي عثماني و نيز اشغال كشور توسط انگليسي‌ها در دوره ي سال هاي 1908-1920 بود.اين سلطه گري بر ملت عراق، باعث شد روحيه ناسيوناليسم عربي به شدت عليه ترك ها و انگليسي ها رشد كند؛ بنابراين ظهور اين حالت در كشور عراق تا اندازه ي زيادي عكس العملي طبيعي و قابل انتظار براي مخالفت با سلطه‌گران بوده است.
حركت ناسيوناليستي در ميان نخبگان شيعي در عراق تا اندازه ي زيادي همراه گرايش هاي اسلامي بود، در حقيقت اين دو جريان، به عنوان دو جريان مكمل يكديگر در اين زمينه عمل كردند.
در آغاز جريان ناسيوناليستي، مهم ترين شخصيت ها ميان نخبگان شيعي، افراد موجّه سياسي و علماي ديني شيعي بودند.در اين زمينه مي توان به اقدامات مهم دو برادر معروف محمدباقر الشبيبي و محمدرضا الشبيبي و نيز محمدعلي و سعيد كمال الدين و علي الشرقي و عبدالمطلب الحلي و ديگران(كمال الدين، 1971،ص1)اشاره كرد.در اين رابطه نيز علماي ديني حضوري نسبتاً مؤثر و جدي داشتند.در اين باره مي توان به شيخ محمدالجزايري، سيدمحمدعلي بحرالعلوم، شيخ عبدالعزيز الجواهري و هبة الدين الشهرستاني اشاره نمود كه تلاش كردند ميان ديدگاه هاي ديني و گرايش هاي ناسيوناليستي عربي، نوعي هماهنگي ايجاد كنند.
دولت ترك عثماني نيز تلاش فراواني كرد كه علماي شيعه عليه انگليسي ها برآشوبند تا عليه آنان به عنوان جنگ مسلمانان عليه كفار(نظمي، 1985، ص125)حكم جهاد صادر كنند.در اين رابطه، دولت عثماني هيئت عالي رتبه اي را از بغدادبه نجف اعزام نمود(الزركان، 1991، ص62)كه اعضاي آن عبارت بودند از:محمد فاضل الداغستاني، شوكت پاشا، حميد الكليدار و ديگران كه وظيفه آنان گفتگو با مراجع بزرگ نجف در مورد جهاد عليه انگليسي ها بود.اين هيئت اعزامي، مجلس مهمي در يكي از بزرگترين مساجد شهر نجف به نام "جامع الهندي"با حضور بسياري از علما، شخصيت هاي مهم شهر و نيز سران عشاير تشكيل داد كه در آن سيدمحمدالحبوبي، شيخ عبدالكريم الجزايري و نيز محمدجواد الجواهري سخنراني كردند و در آن بر وجوب مشاركت حكومت مسلمان براي دفع كفار از بلاد اسلامي تاكيد نمودند(الوردي، 1413ق، ص127-128).در اين مجلس بزرگ، يكي از سران عشاير"فتله"عراق به نام شيخ مبدرالفرعون در سخنراني خود چنين اعلام كرد:"ترك ها برادران ديني ما هستند و براي طرد دشمنان از كشور ما، واجب است به آنها كمك كنيم"(الياسري، 1966،ص68-69).در اين زمينه، همچنين عالم بزرگ شيعي، آيت الله سيدكاظم يزدي نيز متقاعد شد در مورد ضرورت مشاركت در جهاد عليه انگليسي ها شركت نمايد؛ لذا فرزند خود سيدمحمد طباطبايي را براي تشويق عشاير عراقي و مشاركت آنان در جهاد مزبور اعزام كرد(المس بيل، 1971، ص91).سيدمحمد كه از فضلاي نجف بود، فرماندهي يكي از جبهه ها را بر عهده داشت.او در يكي از همين نبردها به شهادت رسيد(مولانا،1387).
عامل اساسي جنبش جهادي شيعي عليه انگليسي ها وجود شرعي و ميهني ضرورت دفاع از كشور عليه حكومت كافري است كه در صدد اشغال كشور اسلامي است و در حقيقت تاييد حكومت ترك عثماني نبود؛ به عبارت ديگر تاكيد بر جهاد عليه كفار، به معناي تاييد حاكميت عثماني ها بر كشور عراق نبود. بسياري از سران عشاير عراق در اين رابطه و قبل از جنبش جهادي عليه انگليسي ها،مشكلات زيادي براي حكومت ترك عثماني ايجاد كرده بودند و اگر روحيه ي ديني آنان نبود و اطاعت از علماي دين، به هيچ وجه مايل نبودند در اين جهاد شركت نمايند(الخليلي،1963، ص373-374).
فرار ترك هاي عثماني در برابر انگليسي هادر جنگ "الشعيبه"و تعامل بد كارمندان ترك با عرب هاي ساكن آن منطقه و نيز افرادي كه داوطلبانه در ارتش عثماني مشاركت كرده بودند، عامل اساسي قيام اين افراد عليه نيروهاي ترك عثماني در نجف، در سال 1915 بود كه از نتايج آن فرار ارتش ترك عثماني و كارمندان آن از شهر نجف و افتادن شهر به دست نيروهاي عراقي بود.در اين رابطه ،مردم شهر كربلا نيز با پيروي از مردم شهر نجف، در ژوئن همان سال (1915)كارمندان ترك عثماني را مجبور به ترك شهر كربلا نمودند(العطيه، همان،ص112).
همزمان با طرد نيروهاي ترك عثماني از دو شهر نجف و كربلا، سلطه ي انگليسي ها بر كشور، غلبه دشمنان اروپايي بر اسلام تلقي شد و اين مسئله در نگاه علماي دين خطر بزرگي عليه اسلام و مسلمين تلقي گشت.در اين زمينه، گزارش هاي انگليسي ها حاكي از آن است كه با آغاز ماه ژانويه سال 1915، دعوت به جهاد در همه مساجد عراق به شدت مطرح شد.در اين رابطه بسياري از هيئت هاي متشكل اعزام شدند.اين حركت تاثيرات فراواني در بسيج مردم عراق عليه انگليسي ها داشت(نقاش، 1988، ص85-86).
نقش علماي دين شيعي، در جهاد عليه انگليسي ها كاملاً مشهود بود؛ لذا همه ي سلطه گران بر عراق در تلاش بودند به نحوي از رو در رو شدن با علماي شيعي اجتناب كنند و با آنان تعامل ويژه‌اي برقرار سازند(النفيسي،1976، ص48).
بنابراين، به دليل همين روحيه ي استقلال طلبي مردم نجف بود كه انگليسي ها تصميم گرفتند در ماه آگست1917 كارمندان محلي را در تشكيلات اداري خود، به عنوان نمايندگان دولت انگليس وارد سازند، ولي اين حركت هيچ تغييري در روحيه ي مردم ايجاد نكرد.
در پايان ماه اكتبر سال 1917 حركت مردم عليه اشغالگران انگليسي اوج گرفت.نخبگان شيعي به اين نتيجه رسيده بودند كه رهايي از سلطه گران، جز با رودررويي مستقيم امكان پذير نيست؛ لذا گروهي سري(زيرزميني)به نام "جمعية النهضة الاسلاميه"(1)در نجف تشكيل شد كه هدف آن، تلاش براي اخراج اشغالگران از عراق بود.برخي از علماي معروف مانند سيدمحمدعلي بحرالعلوم، شيخ محمدجواد الجزايري ونيز برخي ازنخبگان ديگر مانند محمدعلي الدمشقي، ابراهيم باقر البهباني، محمدحسين شليله و حسين الصراف و ديگران نيز در اين جمعيت عضو بودند(الاسدي، 1975،‌ص169/الوردي، 1413ق، ج6،‌ص214).
علي رغم اينكه روحيه ي ميهن پرستي بر همه افراد شركت كننده در جهاد عليه انگليسي ها حاكم بود، اما عامل اصلي مشاركت آنان، حداقل در ميان سران آنان، ايمان ديني و اسلامي بود(الخليلي، 1963، ص160).
حركت جهادي مزبور عليه انگليسي ها، گرچه در آغاز شكست خورد، اما باعث شد عصر جديدي از مبارزه ي نخبگان شيعي عليه سلطه گران انگليسي ها آغاز شود؛ عصري كه نهايتاً با انقلاب بزرگ عراق در سال 1920به ثمر نشست.
در اينجا ضرورت دارد به تحولات به وجود آمده در نجف، پس از كشتن حاكم سياسي انگليسي، كاپيتان مارشال در 18 مارس 1918 در شهر مدينه اشاره كنيم.اين واقعه باعث شد برخي از روشنفكران و نخبگان جوان و ميهن دوست
نجف، به تاسيس حزبي سري به نام "حزب النجف الوطني"(2)در سوم ژوئيه 1918 براي استقلال عراق و تشكيل حكومت ملي در اين كشور اقدام نمايند.از اعضاي بارز اين حزب شيخ عبدالكريم الجزايري، شيخ محمدجواد الجواهري، محمدسعيدكمال الدين، محمدرضا الصافي، محمدباقر الشبيبي، سعد صالح و احمد الصافي و ديگران بودند(كمال الدين، 1986،ص77).
رهبران اين حزب تلاش هاي فراواني براي جذب علماي دين و سران عشاير در منطقه "فرات الوسط"به سوي وضعيت مبارزاتي جديد عراق كردند؛ اين تلاش ها نيز به موفقيت هاي قابل توجهي منجر شد.برخي از سران عشاير به اين حركت پيوستند و برخي از علما نيز فتواهايي در مورد ضرورت توجه به حقوق مردم، اما به شكل مسالمت آميز صادر كردند (همان، ص75).
اهداف حزب مزبور و خواسته‌هاي آن به سرعت در ميان مردم عراق منتشر شد و شيخ محمدرضا الشبيبي رئيس دفتر حزب در نجف شد و سپس به عنوان يكي از افراد معتمد براي هماهنگي ميان مركزيت حركت ملي در بغداد و نجف تعيين شد (همان، ص77-78).دفتر اين حزب در كتابفروشي عبدالحميدالزاهد در نجف مستقر بود(الزاهد، 1987، ص12).
يكي از كارهاي مهم اين حزب، متقاعد كردن آيت الله ميرزاي شيرازي (شيرازي بزرگ)براي نقل مكان از سامرا به كربلا به جاي نجف (الاسدي، 1975، ص367)براي جلوگيري از ظهور و افزايش فعاليت هاي طرفداران انگليسي ها در كربلا بود.
همچنين يكي ديگر از كارهاي مهم حزب، نقاشي كردن پرچم عربي وارد شده از كشور سوريه بر روي ديوار دفتر مركزي اين حزب بود(الزاهد، 1987، ص11).
حزب مزبور، اقدامات انگليسي ها در عراق براي خاموش كردن روحيه ي ملي‌گرايي را به شدت محكوم مي كرد.فعاليت اين حزب تنها پس از خاموش شدن شعله ي انقلاب و متفرق شدن اعضاي آن متوقف شد.
در همين زمان و پس از جنگ جهاني اول كه يكي از نتايج آن تسلط انگليسي ها بر عراق بود، ديدگاه ها و آراي مختلفي در مورد آينده عراق بيان شد.
اين ديدگاه ها گاهي در ميان عراقي ها و انگليسي ها كاملاً متفاوت و در حال تغيير بودند.يكي از اهداف انگليسي ها در اين زمينه، ايجاد حكومتي وابسته به انگليس در عراق به علت مشكل بودن سلطه ي مستقيم انگليس بر مردم اين كشور بود(الحسني، 1989ريال ص126).
يكي از فرصت هاي مهم براي ابراز وجود نخبگان عراقي، انتخابات مطرح شده براي آينده ي حاكميت عراق در اين دوره بود؛ اما در حقيقت آنچه انگليسي ها توسط ويلسون براي انتخابات مطرح كردند، علي رغم اينكه حركت مهمي است، غير صادقانه و منحرفانه بود.انگليسي ها در انتخابات مزبور سه سوال مطرح كردند كه به نوعي ادامه ي حاكميت انگليسي بر عراق را مورد تاييد قرار مي داد.(3)به لحاظ اهميت وجود علما و نخبگان عراقي در نجف، ويلسون انتخابات مزبور را از شهر نجف و با اشراف مستقيم خود آغاز كرد، تا نتايج بدست آمده از اين شهر، به عنوان ملاكي براي انتخابات، در شهرهاي ديگر عراق باشد.ويلسون در اين رابطه با برخي شخصيت ها و طرفداران انگليس در اين شهر، تماس هايي برقرار گرده بود و اطمينان يافته بود كه اين انتخابات بدون هيچ گونه مخالفتي برگزار خواهد شد(الوردي، 1413ق، ج5، ص68-69).در شهر نجف نيز در مورد برگزاري انتخابات،
مخالفتي صورت نگرفت و در اين زمينه نامه‌هايي ميان نخبگان اين شهر و شهر كربلا براي ادامه ي انتخابات رد و بدل شد؛ اما در اين زمينه جامعه شاهد برخي حركت هاي ديگر نيز بود.شيخ كاظم الدجيلي از بغداد براي برقراري ضوابط و شرايط متفاوتي از آنچه انگليسي ها مطرح كرده بودند، به نجف سفر كرد، اما انگليسي ها اين فرد را دستگير كردند (المس بيل، 1971، ص462).
در اين باره نيز هادي الرفيعي، توليت آستان حرم علوي(4)توانست با 21 نفر از تجار و شخصيت هاي نجف، بيانيه‌اي مبني بر حمايت از حاكميت مستقيم انگليسي ها صادر كند.
اسناد و مدارك انگليسي ها نشان مي دهد:شش نفر از مجتهدان نجف آماده ي تاييد ادامه ي حاكميت انگليسي ها بر عراق، تا تثبيت وضعيت و توانايي مردم اين كشور براي اداره ي مستقيم خود بودند.تنها شرطي كه مجتهدان مزبور در اين رابطه مطرح كردند، تضمين انگليس براي فعاليت هاي آزاد اسلامي و حفاظت از حرمت و آبروي مجتهدان بود.وجود اين افراد در نجف، نشان دهنده ي درجه نفوذ انگليسي ها در شهرهاي مقدس عراق از طريق به دست گرفتن اموال خيريه-كه ريشه ي هندي در اين شهرها داشت-بود.در ميان اين شش مجتهد، سه نفر از آنان هندي بودند كه از رعاياي بريتانيا به حساب مي آمدند.اين افراد عبارت بودند از:السيد هاشم الهندي النجفي، محمود الهندي النجفي و محمدمهدي الكشميري.انگليسي ها علاوه بر افرادي كه به شكل علني از ادامه ي حاكميت آنان حمايت مي كردند، اين مجتهدان را جزو رعاياي خود مي دانستند.(5)
انگليسي ها در بغداد نيز توانستند برخي از شخصيت ها و علماي ديني را به طرف خود جذب نمايند، در اين رابطه سه نفر از شخصيت هاي عراقي به نام هاي عبدالرحمن النقيب، عبدالمجيد الشاوي و عبدالرحمن جميل‌زاده برقراري حكومتي متشكل از انگليسي ها، با مشاوران عراقي را مورد تاييد قرار مي دادند و در برابر بازگشت برخي از شهروندان بغدادي از سوريه، مخالفت مي كردند.گفته مي شود عبدالرحمن النقيب آرزو داشت حاكميت بريتانيا با حضور چهل هزار سرباز از طرف آنان بر عراق ادامه داشته باشد(عليان، 2005، ص286).
بر خلاف افراد مذكور، مجتهدان و برخي شخصيت هاي ديگر در نجف تمايل خود را براي تشكيل دولتي مستقل در عراق، زير نظر يك حاكم عرب كه محدوده آن از موصل در شمال و خليج فارس در جنوب باشد، اعلام كرده بودند.در نامه‌اي كه توسط برخي از اين مجتهدان و شخصيت هاي نجف امضا شده بود و به حاكمان انگليسي تقديم گشته بود، نام برخي از مجتهدان بزرگ از جمله:شيخ الشريعه اصفهاني، عبدالكريم الجزايري، شيخ جواد صاحب جواهر و مهدي كاشف الغطاء ديده مي شود.برخي سران عشاير عراق نيز از اين نظر حمايت كردند كه خود، نشان دهنده ي تبليغات شديد در حمايت از خانواده شريف مكه در نجف و مناطق اطراف آن است.يكي از شخصيت هاي مهمي كه امضا كننده ي نامه مذكور بود، شيخ محمدرضا الشبيبي است كه عالمي انديشمند و اديبي بزرگ بود كه با طرفداران شريف مكه در بغداد در تماس بود و به عنوان حلقه تماس ميان بغداد و مجتهدان در نجف، عمل مي كرد(نقاش، 1988، ص89).
در بيست و هشتم دسامبر 1918 نامه ي ديگري از منطقه "شاميه"در عراق منتشر شد كه توسط ده نفر از سران عشاير عراق به امضا رسيده بود.اين نامه مبني بر درخواست آنان براي استقلال كشور زير نظر يك امير عرب از خانواده ي الشريف حسين بن علي بود (نظمي، 1985، ص308).
يكي ديگر از تحولات اساسي اين دوره، صدور فتواي مهم مجتهد بزرگ، سيدمحمدتقي شيرازي مبني بر حرام بودن انتخاب غير مسلمان براي امارت و ولايت بر مسلمانان بود كه در 24 ژانويه 1919 صادر شد (الوهاب، 1935، ص44-45).اين فتوا يكي از مهم ترين اقدامات سياسي در دوره حاكميت انگليسي ها بر عراق حساب مي آيد كه در آن، يكي از مراجع بزرگ شيعي نظر خود را درباره ي انگليسي ها اعلام نمود.اين اقدام تاثيرات بسيار مثبت و فراواني بر حركت به سوي استقلال و حاكميت ملي عراق داشت؛ در حقيقت اين فتوا، نوعي توازن ميان ديدگاه شيرازي در كربلا و موضع گيري برخي از علماي ديگر در نجف كه مدافع ادامه ي حاكميت انگليسي ها بود، برقرار كرد (العطيه، 1988، ص335).
واقعيت اين است كه شهر كربلا پس از سفر آيت الله ميرزاي شيرازي (شيرازي بزرگ)از سامرا به آن شهر در سال 1919 وارد فعاليت هاي سياسي و جهاد عليه دشمنان اسلام شد.بر اثر اين حضور مؤثر بود كه جمعيت اسلامي زيرزميني و مخفي "الجمعية الاسلاميه"تاسيس شد (الوهاب، 1935، ص25).يكي از موسسان اين جمعيت، محمدرضا فرزند آيت الله شيرازي بود.
يكي از اهداف مهم اين جمعيت،‌ عدم پذيرش حاكميت انگليسي ها بر عراق و پايان دادن به سلطه ي آنان و تحقق استقلال و برقراري حكومت ملي بود.جمعيت، همچنين نقش مؤثري در برگزاري جلسه‌اي كه در آن حاكم انگليسي شهر حله، سرهنگ بوفل(6)براي بحث درباره ي انتخابات ذكر شده ي قبلي، به كربلا دعوت شده بود، داشت.در اين جلسه، برخي شخصيت ها و نخبگان شهر كربلا حضور داشتند جمعيت، پس از گذشت سه روز از آن جلسه، بيانيه اي صادر كرد كه در آن خواستار تشكيل يك حكومت عربي-اسلامي با رياست يكي از فرزندان الشريف حسين و مجلسي با حضور نمايندگان عراقي، شده بود(عليان، 2005، 293-294).
يكي ديگر از مهم ترين فعاليت هاي اين جمعيت، برگزاري اجلاسي بود كه در صحن حضرت عباس(ع)برگزار شد و در آن شيخ محمدالخالصي سخنراني تندي عليه اشغالگران انگليسي ايراد نمود.(7)
تلاش هاي انگليسي ها در نجف و كربلا براي به دست آوردن آراي مثبت در حمايت از حاكميت آنان كه با فشارها و تطميع‌هاي مختلف صورت گرفت، تصوير نادرستي از مردم عراق منعكس نمود كه اين تصوير را ويلسون حاكم انگليسي عراق، به كشور متبوع خود بريتانيا منعكس كرده بود.در نتيجه ي اين اقدام ،حركت قيام انگليسي ها در ميان مردم شدت يافت .برخي از اسناد، به اعتراف افسران عراقي به اعمال فشار و آزار و اذيت مردم براي به دست آوردن آراي مثبت به نفع انگليسي ها اشاره كرده‌اند.(8)
براثر اين اقدام، نخبگان شيعي چاره‌اي به جز تماس با الشريف حسين امير مكه در سال 1919 نداشتند.براي برقراري اين تماس، شيخ محمدرضا الشبيبي انتخاب شد.وي به حجاز عزيمت كرد و گزارشي در مورد انتخابات دروغين انگليسي ها به امير مكه ارائه و از وي درخواست كرد يكي از فرزندان خود را به عنوان امير انتخاب نمايد.وي در اين ملاقات تاكيد مي كند اگر انگليسي ها اين درخواست را اجابت نكنند، مردم عراق آماده ي فداكاري براي دستيابي به اهداف خود هستند(الحسني، 1992، ص154)
شيخ محمدرضا الشيبي در سفر به حجاز براي ملاقات با امير مكه(الشريف حسين)نامه‌ها و درخواست هاي متعددي با خود همراه داشت.در ميان اين نامه‌ها، نامه اي به امضاي سه گروه سياسي، علماي دين، سران عشاير و جوانان ميهن پرست بود.نامه ي ديگري به امضاي اعضاي "جمعية الشبيبة الغرويه"(9)و همچنين نامه‌اي ازآيت الله ميرزاي شيرازي وجود داشت كه مستقيماً براي شريف حسين، امير مكه نوشته شده بود.كليه اين نامه‌ها به الشريف حسين، اميرمكه، تحويل شد تا ايشان نامه‌هاي مزبور را به امير فيصل پادشاه حجاز ارائه دهد و او در همايش صلح پاريس كه براي دفاع از حقوق عراقي ها تشكيل ميشد، مطرح نمايد(الجنابي، 1997، ص273-275).
1.جمعيت نهضت اسلامي.
2.حزب ميهني نجف.
3.براي مرور كردن سؤالات مطرح شده در انتخابات مزبور ر.ك به: عليان، 2005، ص283-284.
4.سادن الروضه العلويه.
5.F. O.882/23/MES/19/7, NO. 11669, 29DEC 1918.
(اسناد وزارت خارجه انگليس)
6.ميجر بوفل.
7.براي اطلاعات بيشتر ر.ك به:محمد محمدمهدي؛ بطل الاسلام الامام الخاصي؛ كتاب خطي موجود در مدرسه الامام الخالصي در كاظمين، ص108-112.به نقل از:فوزي، 2006.
8.C.O.961/2, Administration Reports, Shamiyah, 1919,p.34.
9.جمعيت جوانان غروي.
منبع: فصلنامه شيعه شناسي شماره 28