پاسخ به پرسش ها و شبهاتی درباره واقعه غدیر خم
در این نوشتار، به پرسش ها و شبهاتی پیرامون غدیر با موضوعاتی چون ماهیت غدیر، تحریف غدیر، انکار غدیر و یادآوری غدیر برای اثبات امامت و ولایت امام علی (علیه السلام) پاسخ خواهیم داد.
ماهیت غدیر
معنا و مهم ترین پیام حدیث غدیر چیست و چرا اهل سنت حدیث غدیر را نمی پذیرند؛ آیا معنای دیگری از آن ارائه می شود؛ مشکل در کجاست؟
در پاسخ به این پرسش، نکات ذیل ارائه می شود:
الف. ماجرای غدیر
در سال آخر حیات پیامبر;(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، مراسم حجّة الوداع با حضور باشکوه مسلمانان بر پا شد؛ در بازگشت، همگان در روز پنج شنبه، هیجدهم ذی الحجه سال دهم هجری، در سرزمین جحفه و در منطقه غدیر خم به دستور رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) توقف کردند.در گرمای سوزان و پس از اقامه نماز ظهر، پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خطبه مفصلی ایراد فرمودند و ضمن اشاره به دو ثقلی که به یادگار گذاشته شده اند؛ دست علی (علیه السلام) را گرفته، بلند کردند، آن چنان که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند که او همان جوان حماسه آفرین صحنه های شکوهمند است. آن گاه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود:
«چه کسی از همه مردم نسبت به مسلمانان از خود آنها سزاوارتر است؟!»
گفتند: خدا و پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) داناترند.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود:
«خدا، مولا و رهبر من است، و من مولا و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم».
سپس فرمود:
فَمَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِی مَوْلاهُ»؛ «هر کس من مولا و رهبر او هستم، علی، مولا و رهبر او است».
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این سخن را چند بار تکرار فرمود و سپس چنین دعا کرد:
«خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار، محبوب بدار آن کسی که او را محبوب دارد، و مبغوض بدار آن کس که او را مبغوض دارد، یارانش را یاری کن، و آنها که یاری اش را ترک کنند از یاری خویش محروم ساز و حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مکن!».
سپس پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از حاضران خواست تا این خبر را به غائبان برسانند!
پس از خطبه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این آیه نازل شد:
«الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی...»[1]؛ «امروز آئین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم».
اقبال و تبریک مسلمانان، از حوادث مهم این ماجراست؛ حسن بن ثابت، شاعر معروف عرب، نیز اشعاری را سرود و این بیت را بر زبان جاری کرد: «فَقالَ لَهُ قُمْ یا عَلَی فَانَّنی رَضیتُک مِنْ بَعْدی اماماً وَ هادِیاً».
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به حضرت علی (علیه السلام) فرمودند:
«برخیز، زیرا من تو را بعد از خودم امام و رهبر انتخاب کردم»[2]
ماجرای غدیر در آثار مکتوب شیعه و سنی ذکر شده است که خلاصه ای از آن ارائه گردید.
ب. اشکالات جاری
حدیث غدیر، حدیثی متواتر است[3] و بسیاری از دانشمندان و مؤلّفان بنام اسلامی شیعه و سنی آن را نقل کرده اند به گونه ای که این حدیث از قطعی ترین روایات اسلامی و مصداق روشنی از حدیث متواتر دانسته شده است[4] بر سند و مفهوم حدیث اشکالات ذیل ارائه شده است:اشکال اوّل: صحت حدیث
برخی منکر صحت این حدیث اند؛ زیرا افرادی چون بخاری و مسلم آن را در صحیحین نقل نکرده اند[5]، در حالی که صحیحین جامع همه احادیث نمی باشند و بسیاری از محدثان، مورخان و مفسران سنی آن را نقل کرده[6] و حاکم نیشابوری و دیگران این حدیث را صحیح شمرده اند.[7]حتی ذهبی با آن که ناصبی است و ابن حجر با همه تعصبی که داشته است به صحت بسیاری از طرق این حدیث اعتراف کرده اند.[8] از این رو هیچ جایی برای خودداری از پذیرفتن تواتر این حدیث وجود ندارد و عدم نقل بخاری و مسلم به علت آن است که این در مجموعه دربردارنده تمام احادیث نیست و همچنین آن دو خواسته اند رعایت نظر حاکمان زمان خویش و گرایشات قوم خود را کرده باشند.[9]
اشکال دوم: معنای مولی
معنای مولی در حدیث مذکور، محبوب و منصور است و پیامبر خواستند تا عرب را به حفظ محبّت اهل بیت و قبیله خویش سفارش کنند ازاین رو معنای حدیث چنین می شود:«هر کس که مرا دوست دارد و مرا یاری می کند، علی را نیز دوست بدارد و یاری کند.»[10]
ولی قرائن متعدّدی در کار است که نشان می دهد «مولی» در حدیث بالا به معنی «ولی» و «سرپرست» و «رهبر» و «صاحب اختیار» است، و لفظ مولی به مفهوم محبوب و منصور به کار نرفته است. زیرا مطابق حدیث نقل شده، پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، محبّت و یاوری علی (علیه السلام) را مانند یاری و محبّت خود واجب شمرد.
پیداست که چنین محبّت و یاری تنها در صورتی امکان پذیر است که مقام و منزلت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از جنبه ریاست کلی و عصمتی که داشتند در مورد علی (علیه السلام) هم وجود داشته باشد.[11] شیعه قرینه مقامیه را که پیغمبر مردم را در غدیر و گرمای روز نگه داشته و این خطبه را انشاء فرموده است، دلیل معنی اعلام ولایت می داند.
تحریف غدیر
برخی مدعی اند که حضرت علی (علیه السلام) از سوی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به یمن اعزام شده بود و در حجة الوداع حضور نداشت و در یمن بود؛ چه پاسخی به این تحریف وجود دارد؟
علی (علیه السلام) دوبار به یمن اعزام شد یک سفر آن در رمضان سال دهم بود[12] و حضور حضرت سبب پذیرش اسلام از سوی قبیله همدان شد.[13]
گویا در سفر رمضان، میان سپاه اعزامی اسلام و قبیله مذحج درگیری صورت گرفت و آن گاه پس از پذیرش اسلام از سوی آنان، امام غنایم را جمع آوری کرده خمس آن را جدا کردند و بقیه را به جنگجویان دادند.
پس از آن ضمن نامه ای شرح واقعه را برای رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نوشتند و حضرت از او خواستند تا در سفر حج (حجة الوداع) به او ملحق شود و امام نیز چنین کرد.[14]
برخی مدعی اند که علی (علیه السلام) در روز غدیر همراه پیامبر نبود و به یمن رفته بود. به گفته یاقوت حموی (متوفی 626ق)، یکی از شیوخ بغداد، غدیر خم را دروغ پنداشت و گفت: در آن روز که رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به غدیر خم آمد علی بن ابی طالب در یمن بود. چون ابوجعفر طبری (متوفی 310ق؛ محدث، مفسر و مورخ نامی اهل سنت) این سخن بشنید زبان به ذکر فضایل علی گشود و روایاتی در اثبات غدیر خم نقل کرد،[15] مردم بسیار برای استماع سخنانش گرد آمده بودند.[16]
اخبار فراوانی بر بازگشت علی (علیه السلام)
در پاسخ کسانی که مدعی اند علی (علیه السلام) در یمن بود و در غدیر حضور نداشت، چنین می گوییم: هر محدثی که حدیث غدیر را ذکر کرده از حضور علی (علیه السلام) نیز یاد کرده است؛ شعر حسان بن ثابت و تبریک عمر نیز حضور علی را در غدیر تقویت می کند.[17]به گزارش ابن کثیر دمشقی (متوفی 774ق)، علی (علیه السلام) از یمن با شتری (برای قربانی) نزد پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمد... حضرت او را در قربانی اش شریک قرار داد...[18]
همچنین کسانی که حدیث غدیر را بیان کرده اند، از همراهی علی (علیه السلام) در بازگشت از حج و حضورش در غدیر یاد نموده اند؛ ابن حجر بر حضور امام در غدیر اصرار دارد.[19]
انکار غدیر
اگر در غدیر خم چندین هزار نفر حضور داشتند، چرا بعد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با ابوبکر بیعت کردند؟ چرا پس از ماجرای سقیفه، شرکت کنندگان در آن محفل و نیز مردم مدینه، سخنی که نشانه یادآوری این ماجرا باشد، بر زبان نیاوردند؟ آیا همه این افراد، سخنان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را فراموش کردند؟
برای یافتن سرنخ های تاریخی این مشکل باید موقعیت زمانی این قطعه از تاریخ و نیز سیر جریان های سیاسی و اجتماعی از زمان واقعه تا وفات پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به دقت بررسی شود. بر این اساس، پی گیری بحث در محورهای زیر ضرورت دارد:
1. قبل از تشکیل دولت اسلامی در مدینه به دست پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، مردم شهرهای بزرگ حجاز و بادیه ها تحت نظام قبیله ای به سر می بردند. در این نظام سرآمد بودن در صفاتی چون سنّ، سخاوت، شجاعت، بردباری و شرافت معیار گزینش رهبر به شمار می آمد و رهبر قبیله حق نداشت از میان فرزندان و خویشانش جانشین برگزیند.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نخستین کسی بود که در این سرزمین نهادی به نام دولت پدید آورد و ارزش های فرا قبیله ای ارائه داد. آن حضرت(صلّی الله علیه و آله و سلّم) توانست قبایل مختلف شهرها و بادیه های منطقه را تحت یک نظام واحد متمرکز سازد.
مردم که وی را پیامبری آسمانی می دانستند، تشکیل دولت از سوی او را امری الهی به شمار آوردند و در برابر آن مقاومتی قابل توجّه نشان ندادند. همچنین پیش از فتح مکه اسلام به گونه ای روز افزون در میان مردم شهرها و بادیه ها گسترش یافت تا جایی که سال بعد (سال نهم هجرت) عام الوفود (سال هیأت ها) نام گرفت، ناگفته پیدا است، انگیزه همه این هیأت ها معنوی نبود و همه تازه مسلمانان ایمان قلبی نداشتند.
2. یکی از آموزه های اسلامی که پذیرش آن برای مردم دشوار می نمود، مسئله تعیین جانشین پس از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود:
الف. مردم فقط پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را دارای بعد الهی می دانستند و حکومت فراقبیله ای اش را می پذیرفتند. در نگاه آنان، جانشین پیامبر از چنین ویژگی ای برخوردار نبود.[20]
ب. هنوز بسیاری از مردم خود را به اطاعت محض از دستورهای دنیوی آن حضرت مقید نمی دانستند چنان که در مواردی چون صلح حدیبیه[21] و تقسیم غنایم حنین[22] واکنش اعتراض آمیز نشان دادند.
ج. بسیاری از مردم اطاعت از فرمان های مربوط به بعد از زندگانی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را نمی پذیرفتند؛ زیرا هنوز از آموزه های جاهلی که به رئیس قبیله اجازه تعیین جانشین نمی دهد، دل نبریده بودند و طبیعی بود که مسئله ریاست دولت را از ریاست یک قبیله مهم تر بدانند.
د. هنوز بعضی از قریشیان تازه مسلمان چنان می پنداشتند که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در راستای رقابت قبیله ای مسئله نبوت را مطرح کرده است. این گروه با توجّه به اقبال عمومی مردم به آن حضرت.
ه. در زمان جاهلیت تنها اشرافی به مجلس مشورتی قریش (دارالندوه) راه می یافتند که به چهل سالگی رسیده باشند.[23] بر این بنیاد، پذیرش جانشین رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، به ویژه اگر آن فرد داماد پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود و کمتر از چهل سال (حضرت علی (علیه السلام) در آن هنگام طبق قول مشهور 33 سال داشت) داشت، بسیار دشوارتر می شد.
3. حضرت علی (علیه السلام) نزد بسیاری از قریشیان مسلمان امروز و مشرک دیروز، به سبب دلاوری هایش در جنگ هایی مانند بدر و احد به خاک و خون کشیدن بزرگان قریش، چهره پذیرفته شده ای نبود. این پدیده سبب شد به تبلیغات گسترده روی آورند و چهره علی (علیه السلام) را نزد همه اعراب غیرقابل قبول جلوه دهند[24] و جانشینی او را برنتابند.
4. نگاه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به جانشینی حضرت علی (علیه السلام) الهی و از روابط قبیله ای و خویشاوندی بسیار فراتر است؛ زیرا آن حضرت (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به حفظ آیین وحی می اندیشید و طبیعی است که آشناترین فرد به کتاب و سنت و شجاع ترین و کوشاترین فرد در راه گسترش اسلام را برگزیند.
البته پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با وضعیت جامعه آشنا بود. ازاین رو، از آغاز رسالت، در موقعیت های گوناگون، به بهانه های مختلف و با بیان های متفاوت ویژگی های حضرت علی (علیه السلام) را یاد آور می شد و از جانشینی اش سخن به میان می آورد.
آن بزرگوار، سرانجام از سوی خداوند مأمور شد در بزرگ ترین اجتماع مسلمانان که برخی شمار آنها را بیش از یکصد هزار تن دانسته اند، آشکارا این مسئله را اعلام کند[25] و دغدغه مخالفت جامعه را نادیده بگیرد.
5. پاسخ به راز پیش دستی انصار در تعیین خلیفه از سوی خود، به نوعی ترسیمگر چهره واقعی اصحاب است؛ زیرا آنان با هدف تعیین خلیفه ای جز حضرت علی (علیه السلام) در سقیفه گرد آمدند، گرچه آنان هرگز از جانشینی شخصیتی مانند حضرت علی (علیه السلام) هراسناک نبودند و او را ادامه دهنده راه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می دانستند. اما آنها با تیزبینی دریافته بودند که شانسی برای به قدرت رسیدن حضرت علی (علیه السلام) وجود ندارد.
مخالفت یاران بزرگ پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با راه افتادن سپاه اسامه و نیز مخالفت آنان با نگارش وصیت از سوی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و به احتمال فراوان، حوادث دیگری که تاریخ ما را از آن بی خبر گذاشته است، انصار را به این نتیجه رسانده بود که مهاجران اندیشه به دست گرفتن حکومت در سر می پرورانند و احتمال دارد قریشیانی که سرانشان در نبرد با نیروهای انصار حامی پیامبر به قتل رسیدند، با بهره گیری از پیوند نزدیک قریش و مهاجران در پی انتقام بر آیند. بنابراین، به سقیفه شتافتند.
6. هیچ یک از کسانی که در واقعه غدیر خم حضور داشتند، سخنان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را فراموش نکرده بودند؛ بلکه برخی به خاطر ترس از جان و مال و برخی دیگر به خاطر حبّ دنیا و ریاست، و یا به خاطر بغض و کینهای که از امیرالمومنین (علیه السلام) در سینه داشتند، خود را به فراموشی زدند؛ چنانچه غزالی، عالم مشهور اهل سنت در باره پیمان شکنی عمر بن خطاب میگوید:
«از خطبههای رسول گرامی اسلام خطبه آن حضرت به اتفاق همه مسلمانان در روز عید غدیر خم است که در آن فرمود: هر کس من مولا و سرپرست او هستم، علی مولا و سرپرست او است. عمر پس از این فرمایش رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به علی (علیه السلام) این گونه تبریک گفت: «بخ بخ لک یا ابن أبی طالب، أصبحت مولای و مولی کل مسلم[26]؛ افتخار، افتخار ای ابوالحسن، تو اکنون مولا و رهبر من و هر مسلمانی هستی.»
این سخن عمر (به ظاهر) حکایت از تسلیم او در برابر فرمان پیامبر و امامت و رهبری علی و نشانه رضایتش از انتخاب علی به رهبری امت دارد؛ اما پس از گذشت آن روزها، عمر تحت تأثیر هوای نفس و علاقه به ریاست و رهبری خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مکان اصلی تغییر داد و با لشکرکشیها، برافراشتن پرچمها و گشودن سرزمینهای دیگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلی هموار کرد و مصداق این آیه قرآن شد «پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن، بهایی ناچیز به دست آوردند، و چه بد معامله ای کردند[27]».[28]
7. معالاسف انکار غدیر در طول دوره خلافت خلفای سه گانه نیز ادامه یافت و این نکته را در راستای سیاست انکار فضائل امیرمؤمنان (علیه السلام) می توان تحلیل کرد؛ مثلاً شعبه خبر می دهد که زید بن ارقم حدیث غدیر را کتمان می کرده است.[29]
البته زید بعدها از حدیث غدیر یاد می کرد؛ کسی از زید بن ارقم پرسید: آیا از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سخنی در روز غدیر خم شنیده ای؟ گفت: آری، و حدیث غدیر را باز گفت. شخصی دیگر برای تأکید، چهار بار پرسید: آیا به راستی رسول خدا این سخن را گفته بود؟ و هر بار زید پاسخ مثبت می داد.[30]
یادآوری غدیر برای اثبات امامت و ولایت امام علی (علیه السلام)
آیا امیرالمومنین (علیه السلام) برای اثبات امامت و ولایت خود، یادی از حدیث غدیر کرده است؟
واقعه غدیر خم از ابتدای وقوع در روز هجدهم ذی الحجه سال دهم از هجرت نبوی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و از همان قرن های نخستین تا عصر حاضر پیوسته و بدون انقطاع از حوادث غیرقابل تردید بوده است، به طوری که دوست داران اهل بیت (علیهم السلام) به این واقعه ایمان داشته و دشمنان بدون این که تردید یا انکاری در آن راه دهند، آن را روایت کرده اند.در تاریخ به نمونه هایی از احتجاج و دلیل آوردن به حدیث غدیرخم اشاره شده است به گونه ای که نخستین استدلال، کیفیت گفت و شنودی است که به وسیله شخص امیرالمومنین (علیه السلام) با صحابه در مسجد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وقوع یافته است.
پس از آن نیز امیرمؤمنان (علیه السلام) در موارد بسیاری به حدیث غدیر احتجاج کرده اند همچنین نمونه هایی از مناشده از سوی امام روایت شده است؛ (مناشده سوگند دادن دیگران برای بیان موضوعی است)[31] که امام برخی از صحابه را سوگند دادند تا به ماجرای غدیر اشاره نماید، علامه امینی به تفصیل به آن اشاره نموده است.[32]
در این پاسخ به نمونه هایی از آن به اختصار اشاره می شود:
1. بار نخستین که امیرالمومنین (علیه السلام) را به اجبار برای بیعت آوردند و حضرت امتناع کرد، در آنجا فرمود:«... گمان ندارم پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در روز غدیر خم برای احدی حجتی و برای گوینده ای سخنی باقی گذاشته باشد. قسم می دهم کسانی را که از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در روز غدیر «من کنت مولاه فعلی مولاه...» را شنیدند که برخیزند و شهادت دهند».
دوازده نفر از اهل بدر برخاستند و به ماجرای غدیر شهادت دادند و سایر مردم هم در این باره مطالبی گفتند، به طوری که عمر از ترس مجلس را تعطیل کرد!![33]
2. بار دوم که حضرت را طناب برگردن و شمشیر بالای سر به اجبار برای بیعت آوردند، عمر گفت: بیعت کن و گرنه تو را می کشیم. حضرت فرمود:
«ای مسلمانان، ای مهاجران و انصار، شما را به خدا قسم می دهم آیا از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شنیدید که در روز غدیر خم چه می فرمود...»؟
همه تصدیق کردند و گفتند: آری به خدا قسم.[34]
3. در میدان جنگ جمل در بصره، امیرالمومنین (علیه السلام) به طلحه فرمود:
تو را به خدا قسم می دهم، آیا از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شنیدی که می فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه».
گفت: آری.
فرمود: پس چرا به جنگ من آمده ای؟
گفت: «در خاطرم نبود و فراموش کرده بودم»![35]
4. امیر مومنان (علیه السلام) به سال 35 هجری در «یوم الرحبه »[36] که بسیاری از شاهدان واقعه غدیر از دنیا رفته بودند، به تعدادی از شاهدان غدیر خم اشاره فرموده از آن حادثه مهم یاد کردند. احمد بن حنبل (متوفی241ق) پیشوای حنبلیان در مشهورترین کتاب خود به نام مُسند، به حدیث یوم الرحبه به روایت های مختلف، اشاره نموده است[37]؛ در مسند او چنین روایت می شود:
علی (علیه السلام) مردم را در رحبه جمع نمود سپس فرمود: خدا را به گواهی میطلبم و از هر مسلمانی که در روز غدیر خم بوده میخواهم که برخیزد و آنچه را از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شنیده، بازگوید. سی نفر برخاستند و ابونعیم نوشته؛ مردم زیادی برخاستند وشهادت دادند که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آن روز دست علی را گرفت و به مردم گفت:
آیا میدانید که من نسبت به مؤمنان از خودشان اولی هستم؟
گفتند بلی ای رسول خدا.
آن حضرت فرمود: هرکس که من مولای اویم پس علی نیز مولای اوست.
ابوطفیل میگوید من از رحبه خارج شدم در حالی که در قلبم چیزی بود (برای من سؤالی مطرح بود) لذا زید بن أرقم را ملاقات کردم و به او گفتم من از علی (علیه السلام) شنیدم که چنین و چنان میگفت. زید گفت: انکار نکن. من هم از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این مطلب را شنیدم.[38]
احمد بن حنبل در حدیثی دیگر، از شهادت 12 نفر از بازماندگان جنگ بدر یاد می کند: عبدالرحمن بن ابی لیلی روایت می کند: علی را در روز رحبه دیدم که مردم را سوگند داد و به گواهی طلبید و می گفت: تنها کسی بپاخیزد و شهادت دهد که خود پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در آن حال دیده باشد.
عبدالرحمن می گوید: دوازده نفر از کسانی که در بدر شرکت داشتند برخاستند. گویا من هم اکنون به آنها مینگرم. گفتند: ما گواهی میدهیم روز غدیر خم از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شنیدیم که میگفت:
«آیا من نسبت به مؤمنان از خودشان اولی نیستم؟ و همسرانم مادرانشان نیستند؟»[39]
گفتیم: بلی.
فرمود: «هر کس که من مولای اویم پس علی هم مولای اوست»[40]
به گزارش احمد بن حنبل، سه نفر از صحابه ای که در غدیر بودند و در یوم الرحبه از شهادت دادن استنکاف ورزیدند، به نفرین امام علی (علیه السلام) گرفتار شدند.[41] او حتی به فردی از صحابه اشاره می کند که به دلیل سکوت از شهادت بر واقعه غدیر، بینایی اش را از داد.[42]
5. در واقعه جنگ صفین در سال 37 قمری مردی از لشکر معاویه قرآن به دست به میدان مبارزه آمد در حالی که این آیه را تلاوت می کرد: «عَمَّ یتَسَاءلُونَ. عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ...»[43]
حضرت شخصاً به جنگ او رفتند و ابتدا پرسیدند: آیا نبأ عظیم را که مردم بر سر آن اختلاف دارند می شناسی؟
آن مرد گفت: نه!!
فرمود: «به خدا قسم منم نبأ عظیم که بر سر آن اختلاف دارند. بر سر ولایت من نزاع دارید... در روز غدیر دانستید و روز قیامت خواهید دانست که چه کردید»؟[44]
پینوشتها:
[1]. مائده، آیه 3. پیش از خطبه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این آیه نازل شده بود: «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ » (مائده، آیه 67).[2]. تذکرة الخواص: 39، و بنگرید: مناقب الإمام علی (علیه السلام)، للخوارزمی 136، کفایة الطالب: 64.
[3]. خواجه نصیرالدین طوسی می گوید: «و لحدیث الغدیر المتواتر». (طوسی، تجرید الاعتقاد، ص 226). حدیث متواتر این است که راویان آن در هر طبقه، بحدی برسند که اطمینان حاصل شود که آنها توطئه و سازشی برای دروغ گفتن نداشته اند. به همین جهت، می گویند خبر متواتر مفید قطع و یقین است، در مقابل آن، خبر «واحد» است که مفید ظنّ و گمان می باشد.
[4]. با استناد به تحقیق علامه امینی، حدود 110 نفر از صحابه و یاران پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، 84 از تابعین و 360 از عالمان به حدیث غدیر اشاره داشته اند. (ر.ک: الغدیر، جلد اول).
[5]. منهاج السنه، ج 4، ص 86.
[6]. مصنّف ابن أبی شیبة 7/503 ح 55؛ مسند أحمد 1/152 و ج 4/368 و 370 و 372 و 373 و ج 5/419؛ سنن ابن ماجة 1/43 ح 116 و ص 45 ح 121؛ جامع الترمذی، ص 845، حدیث 3713؛ العقد الفرید 3/312؛ المستدرک علی الصحیحین 3/118 ح 4576 و 4577؛ تاریخ بغداد 7/377 و ج 12/344؛ تاریخ دمشق 42/187- 188 ح 8634- 8641 و ص 191- 194 ح 8648- 8656 و ص 213- 214، ح 8693- 8696 و 8698 و ص 215- 220 ح 8699- 8714 و ص 223- 232 ح 8719- 8738 و ص 234- 238 ح 8740- 8745؛ البدایة و النهایة 5/159 و 162؛ مجمع الزوائد 7/17 و ج 9/104- 108؛ الدرّ المنثور 3/19 (در تفسیر آیه3 سوره مائدة)؛ الصواعق المحرقة: 64 و 66 و 187 ح 4.
[7]. المستدرک علی الصحیحین 3/118 ح 4576 و 4577.
[8]. ر.ک: ذهبی، سیر أعلام النبلاء ج14، ص 277؛ ابن کثیر، تاریخ ابن کثیر، ج5، ص214.
[9]. دلائل الصدق، ج4، ص 344.
[10]. الصواعق المحرقة، ص 26.
[11]. ر.ک: مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص 43.
[12]. طبقات الکبری، ج 2، ص 169
[13]. براء بن عازب می گوید: رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خالد بن ولید را برای دعوت مردم یمن بدان سوی اعزام کرد. ما شش ماه در آنجا اقامت کردیم، اما کسی اسلام را نپذیرفت. پس از آن رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) علی بن ابی طالب(علیه السلام) را فرستاد. زمانی که امام به یمن رسید و نامه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را برای قبیله هَمْدان «2» خواند، همگی مسلمان شدند.» (کتاب بخاری، باب الجهاد، باب بعث علی بن ابی طالب و خالد الی الیمن؛ سبل الهدی و الرشاد، ج6، ص 358).
[14]. المغازی، ج 3، صص 1082- 1080؛ طبقات الکبری، ج 1، صص 170- 169؛ ر.ک: سیره رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، جعفریان، ص666.
[15]. پس از مرگ طبری، او شبانه در خانه خویش دفن شد. ابن کثیر درباره علت ممانعت حنابله افراطی از دفن طبری در قبرستان مسلمانان، به این گفته اشاره دارد که ابو جعفر طبری، کتابی در دو مجلد نوشته و در آن احادیث غدیر را جمع آوری کرده است. (البدایة والنهایة، ج 7، ص 536).
[16]. معجم الأدباء، ج 6، ص2464.
[17]. «قالوا لم یکن علی حاضرا یوم الغدیر بل کان فی الیمن قلنا نقل حضوره کل من نقل الخبر و یعضده شعر حسان و بخ بخة عمر». بیاضی، الصراط المستقیم، ج1، ص307.
[18]. «فی حدیث جابر أن علیا قدم من الیمن ببدن للنّبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و فی سیاق ابن إسحاق أنه(علیه السلام) أشرک علیا فی بدنه و الله أعلم. و ذکر غیره أنه ذبح هو و علی یوم النحر مائة بدنة». البدایة و النهایة، ج5، ص117.
[19]. الصواعق المحرقة، ص 64.
[20]. برای اطلاع بیشتر ر.ک: جعفریان، رسول، تاریخ تحول دولت و خلافت، از بر آمدن اسلام تا برافتادن سفیانیان، ص 27 به بعد.
[21]. المغازی، ج 1، ص 606 و 607.
[22]. الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 631.
[23]. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول خدا، ص 98.
[24]. عمر در این باره می گوید: «قوم شما (قریش) به شما مانند نگاه گاو به کشنده اش می نگرند»، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 9.
[25]. الغدیر، ج 1، ص 214.
[26]. تاریخ بغداد، ج8، ص 284؛ تاریخ مدینه دمشق، ج42، ص 233؛ خوارزمی، المناقب، ص 156.
[27]. آل عمران، آیه 187.
[28]. سر العالمین وکشف ما فی الدارین، ابوحامد غزالی، ج1، ص4، باب فی ترتیب الخلافه والمملکه.
[29]. فضائل امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، حدیث 82.
[30]. همان، حدیث 170.
[31]. مناشده: سوگند خورانیدن، سوگند دادن کسی را به خدا. (لسان العرب، ج3، ص 422) گویا در مناشده فردی دیگری را قسم می دهد و از او درخواست یاری می کند.
[32]. الغدیر، ج1، ص 327.
[33]. طبرسی، الاحتجاج، ج1، ص 70؛ بحار الانوار، ج 28، ص 186.
[34]. بحار الانوار، ج 28، ص 273.
[35]. المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 419، حدیث 5594؛ خوارزمی، المناقب، ص182، حدیث 221؛ امینی، الغدیر، ج 1، ص 379 و380.
[36]. رحبة، حیاط مسجد کوفه بود که به دلیل وسعت، محلی برای اجتماعات تلقی می شد. امام این احتجاج را در رحبه مسجد کوفه بیان داشت.
[37]. مسند احمد، ج 4، ص 370، ح 19823؛ ج 5، ص 366، ح 23808.
[38]. مسند احمد، ج 4، ص 370، شماره 19321.
[39]. احزاب، آیه 7.
[40]. مسند احمد، ج 1، ص 119، شماره 961.
[41]. همان، شماره 964.
[42]. همان، ج 6، ص 510، شماره 22633.
[43]. نبأ، آیات 1 و 2.
[44]. مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 80.
منبع:
تاریخ و سیره امام علی علیه السلام »، محمدباقر پورامینی، سیدمحمدمهدی حسینپور، قم؛ دفتر نشر معارف، چاپ اول، تابستان 1394 ش. مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}