17 آبان 1389 / 1 ذیحجه 1431 / 8 نوامبر 2010


 

 
يك روز پس از كودتاي 28 مرداد 1332ش دكتر محمدمصدق ، نخست وزيرِ بركنار شده، خود را به دولت كودتا معرفي كرد و به همراه عده زيادي از همكارانش در دولت و مجلس راهي زندان شد. پس از چند جلسه بازجويي، محاكمه او در دادگاه نظامي در تاريخ هفدهم آبان 1332ش آغاز گرديد. اتهام او، سوء قصد به منظور برهم زدن اساس حكومت و تاج و تخت سلطنت وتحريك مردم به مسلح شدن بر ضد قدرت سلطنت بود. بهانه اين اتهام در اينجا بود كه مصدق در روز 25 مرداد 1332، در مقام نخست‏وزير، فرمان عزل خود از نخست‏وزيري را كه از طرف شاه صادر شده بود، مورد قبول قرار نداده و به اجرا نگذاشته بود. در جريان 35 جلسه محاكمه، از طرف دادستان به مصدق اهانت شد و مصدق هم بسياري از حرف‏هاي ناگفتني را گفت. در نهايت دادگاه او را به سه سال حبس محكوم نمود ولي پس از 26 جلسه دادگاه تجديد نظر و فرجام خواهي مصدق، راي دادگاه تغيير نيافت و او پس از پشت سرگذاشتن دوران محكوميت، به مدت ده سال به زادگاه خود، احمد آباد تبعيد شد. سرانجام دكتر مصدق در بهمن 1345 ش در 84 سالگي پس از تحمل مرارت‏هاي زندان و تبعيد و به دنبال يك عمر دراز و پرحادثه سياسي درگذشت و درهمان جا مدفون گرديد.
 
استاد كريم كشاورز در سال 1279 ش در شهرستان رشت به دنيا آمد. وي پس از پايان تحصيلات خود، به عنوان يك نويسنده، محقق و پژوهشگر، در وادي قلم گام برداشت و تاليفات و مقالات متعددي از خود به جاي نهاد. استاد كشاورز علاوه بر زبان‏هاي تركي، روسي و فرانسه، با زبان‏هاي انگليسي و عربي نيز آشنا بود. كشاورز سالياني به تدريس زبان فارسي پرداخت و انجمن فرهنگي رشت را تاسيس نمود. وي پس از چندي به تهران آمد و در كنگره نويسندگان، با بزرگان و اديباني همچون علي‏اكبر دهخدا، نيما يوشيج و محمدتقي بهار آشنا شد. استاد كشاورز همچنين علاوه بر نويسندگي، به كار ترجمه نيز مي‏پرداخت و در طول هفتاد سال فعاليت در عرصه تاليف و ترجمه، آثار بسياري را از روسي و فرانسوي به فارسي ترجمه كرد كه اسلام در ايران، كشاورزي، مناسبات ارضي ايران در عهد مغول، گيلان و هزار سال نثر پارسي در پنج جلد، را مي‏توان نام برد. اين محقق معاصر سرانجام در هفدهم آبان 1365ش در 86 سالگي در تهران بدرود حيات گفت.
 
سيدمحمدعلي جمالزاده در سال 1270 ش در اصفهان و در خانواده‏اي بزرگ و عالم به دنيا آمد. پدرش سيدجمال الدين واعظ اصفهاني همداني از پرنفوذترين مبلغان مذهبي دوران مشروطه بود و نقش مهمي در آن نهضت داشت. در سال‏هاي جواني محمدعلي، وي همگام با پدر و پس از آن از فعالان برجسته حركت اصلاح طلبانه مشروطيت به شمار مي‏رفت كه يكي از دلايل اين حضور ضد استبدادي، دستگيري و قتل پدرش در جريان مشروطيت به دست عمّال محمدعلي شاه‏قاجار بود. سيدمحمدعلي جمالزاده پس از اتمام تحصيلات ابتدايي، راهي بيروت و سپس پاريس شد و در فرانسه در رشته حقوق فارغ التحصيل گرديد. وي در 22 سالگي در حالي كه بسياري از مناطق ايران بي‏طرف در جريان جنگ جهاني اول به اشغال دولت‏هاي روس و انگليس و عثماني درآمده بود به كرمانشاه رفت و ارتش كوچكي از كردها براي جنگ با متفقين به وجود آورد. اما خيلي زود اين كار را رها كرد و راهي برلين در آلمان شد. جمالزاده سپس به مدت بيست و پنج سال در دفتر بين‏المللي كار در ژنو شروع به فعاليت نمود و در كنار آن به مطالعات وسيعي دست زد. با فرا رسيدن شهريور 1320 ش، حيات ادبي جمالزاده شروع شد و چند داستان از او در تهران به چاپ رسيد. وي تحت تأثير آشنايي با روشنفكران ايراني به اين نيتجه رسيد كه يكي ازدلايل بي‏سوادي وسيع مردم ايران در آن زمان اين است كه نخبگان تحصيل كرده، تنها براي خوش‏آمد يكديگر مي‏نويسند، حال آنكه در غرب، حتي متفكران بزرگ هم در نويسندگي از نهايت سادگي بهره مي‏گيرند. نتيجه اين انديشه، نوشتن و انتشار تعدادي داستان‏هاي كوتاهِ ابتكاري بود كه بعدها اساس نخستين كتاب وي با نام "يكي بود، يكي نبود" گرديد. اين كتاب ولوله‏اي در ميان خوانندگان فارسي زبان انداخت، چرا كه او برخلاف عادت معمول نويسندگان معاصرش، در داستان خود از لغات و اصطلاحات روزمره مردم استفاده كرد و از دشوارنويسي پرهيز نمود، كه اين، ويژگي خاص نوشته‏هاي اوست. گنج شايگان، صحراي محشر، خاك و آدم و دشمن ملت و... از جمله كتاب‏هاي جمالزاده است كه در نتيجه آن‏ها، از او به عنوان پدر داستان‏نويسي ايران ياد كرده‏اند. سرانجام محمدعلي جمالزاده در حالي كه در حدود نود سال در اروپا مي‏زيست ولي هميشه قلبش براي وطن مي‏تپيد، در هفدهم آبان 1376 برابر با 8 نوامبر 1977 م پس از عمري طولاني در 106 سالگي درگذشت و در ژنو به خاك سپرده شد.
 
خواستگاران بسياري از شخصيت‏هاي بزرگ صدر اسلام، حضرت زهرا(سلام الله علیها) را براي همسري خود، از پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) خواستگاري كردند. اما پيامبر(ص) به هيچ يك از آن‏ها پاسخ مثبت نداد و از ايشان روي برمي‏گردانيد. تا اين كه امام علي(علیه السلام) به محضر پيامبر(ص) آمد و خواستگاري نمود. پيامبر فرمود: يا علي! پيش از تو كساني از فاطمه خواستگاري كرده‏اند و او در همه، اظهار كراهت كرده است. اما تو منتظر باش تا برگردم. رسول اللَّه به اطاق حضرت زهرا رفت و فرمود: فاطمه جان، علي بن ابي‏طالب كسي است كه قرابت و فضل و اسلام او را شناخته‏اي. من از پروردگارم خواسته‏ام، تو را به بهترين و محبوب‏ترين خلقش تزويج كند. حال، علي از تو خواستگاري مي‏كند. نظرت چيست. فاطمه ساكت شد ولي روي برنگردانيد و رسول اللَّه در قيافه‏ي فاطمه، نارضايتي احساس نكرد. آنگاه حضرت به پاخاست و فرمود: اللَّه اكبر. سكوت فاطمه حاكي از رضايت اوست. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و گفت: يا رسول اللَّه! فاطمه را به علي تزويج كن. خدا، فاطمه را براي علي و علي را براي فاطمه پسنديده است، آنگاه آن حضرت، فاطمه را به علي تزويج كرد. بعد از تهيه‏ي مقدمات، آن دو بزرگوار با هم ازدواج كردند. مهريه حضرت زهرا (س) 500 درهم بود که علي (ع) با نيمي از آن براي خانه جهاز خريد. پيامبر در اين باره فرموده است: من فاطمه را به ازدواج علي(ع) در نياوردم مگر آن هنگام كه خدا، آن را به من فرمان داد. بدين ترتيب، نور به نور رسيد و صديقه‏ي طاهره به منزل حضرت علي(ع) قدم گذاشت تا از آن وصلت مبارك، دو سيد جوانان اهل بهشت و زينَبين و پس از آنها ائمه‏ي اطهار و راهنمايان توحيد، قدم به دنيا گذارند و ظلمت جهان را منور فرمايند.
 
ابوحامد عبدالحميد بن محمد مدايني، معروف به ابن ابي‏الحديد معتزلي، از بزرگان علماي معتزله، فقيه، اصولي، حكيم، متكلم، شاعر و كاتب مي‏باشد. شرح نهج البلاغه‏ي او كه شهره‏ي عام و خاص است، حاكي از مودت و دوستي وي نسبت به اميرالمؤمنين(علیه السلام) و خانواده‏ي رسالت(صلی الله علیه واله) مي‏باشد. اين اثر از كتب مهم و معتبر ادبي، تاريخي و كلامي است و از همان زمان تاليفش شهرت يافته و محل مراجعه و استفاده‏ي دانشمندان قرار گرفته است. ابن ابي الحديد در مدائن به دنيا آمد و در سال 656 ق در هفتاد سالگي در بغداد وفات يافت. شرح ياقوت ابن نوبخت، شرح مُحَصّل فخر رازي و القصائدُ السَّبع في مدحِ سيّدنا علي(علیه السلام) از ديگر آثار اوست.
 
كُنراد رونتگِن فيزيكدان آلماني اشعه ايكس را كشف كرد. رونتگن چون بدرستي اشعه كشف شده‎اش را نمي‎شناخت نام آن را ايكس يعني اشعه مجهول گذاشت. اين اشعه كه ازبدن انسان عبور مي‎كند بهترين وسيله براي تعيين ضايعات و شكستگيهايي است كه دربدن انسان ايجادشده است. رونتگن درسال1901ميلادي به علت كشف اين اشعه مهم و حياتي جايزه نوبل را دررشته فيزيك بدست آورد.
كشوركامبوج ازممالك آسياي جنوب شرقي به خودمختاري داخلي رسيد. اين سرزمين ازسال1863ميلادي درتحت الحمايه فرانسه شد و ازسال1941ميلادي سِهانوك به پادشاهي اين كشوردست يافت. او پس از به قدرت رسيدن وعده حكومت پارلماني را به مردم كامبوج داد. سرانجام به سال1949مبارزات مردم اين كشور به خودمختاري داخلي منتهي شد و دوسال بعد نيز كامبوج استقلال كامل خود را بدست آورد. جالب توجه است كه سِهانوك درسال1970ميلادي كودتاي نظامي ازكاربركنارشد اما هنوز هم با دولت خود كه با خِمِرهاي سرخ ائتلاف كرده، نقاط مرزي كامبوج و تايلند را دراشغال دارد و اقدامات خرابكارانه‎اي را دركامبوج رهبري مي‎كند.
ميشل دو مونتيني، نويسنده و فيلسوف معروف دوره رُنسانس، در 22 فوريه 1533م در منطقه‏اي در جنوب‏غربي فرانسه به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات خود، در جواني خويشتن را وقف حقوق و سياست نمود و به تفكرات فلسفي پرداخت. مونتيني، به عنوان يك اشراف زاده فرانسوي، سفرهاي بسيار كرد و كتب زيادي نوشت كه مهم‏ترين آن‏ها، كتاب تحقيق يا مقالات است كه در سه جلد منتشر گرديد. وي بدون آنكه نقشه منظمي در ذهن طرح كرده باشد، به نوشتن اين اثر پرداخت و در آن، به گفته خويش نه به دنبال افتخار است و نه در انديشه سهولت كار خواننده، بلكه تنها به فكر آن است كه درباره همه مسائل داوري كند، خواه براي مسائل عميق و پيچيده و خواه براي مسائل بيهوده و بي‏ارزش. در اين كتاب، مونتيني، عقايد خود را در خصوص آموزش و پرورش تشريح كرده است. او عقيده داشت كه اگر روش تعليم، دلپذير باشد، ديگر آموزش‏گاه، چون زندان نخواهد بود و نيازي نيست كه چوب و تازيانه، وسيله نظم و انتظام باشد. مونتيني به عنوان يك اومانيست و انسان‏گرا، از عقل در برابر تعصب، از بردباري و فروتني در برابر تكبّر و از حكمت صلح در مقابل بلاهت جنگ دفاع مي‏كرد. او هميشه به نشان دادن بردباري در تفهيم و تفاهم اصرار داشت. نخستين تلقين اخلاقي وي اين بود كه نسبت به همه جانداران، مهربان باش. از همه اين‏ها بالاتر، مونتيني مردي صميمي و يكرنگ بود. سعي وي اين بود كه آن‏چه مي‏نويسد ساخته دل و پرداخته زبانش باشد. در انديشه‏هاي مونتيني ضد و نقيض‏هايى نيز مشاهده مي‏شود، چرا كه گاهي مؤمن است و گاه بي‏ايمان، گاه طرفدار حكمت عقلاني مي‏باشد و گاهي پيرو اصول شكاكي و گاه محافظه كار است و گاه انقلابي. در واقع، مونتيني از روح و انديشه شكاكي برخوردار است. او در تحقيقات خود به جايى رسيده است كه بشر را از دست يافتن به حقيقت و عدالت عاجز مي‏يابد و از اين رو عبارت معروف "چه مي‏دانم" را به كار مي‏برد. با اين حال، مونتيني از مطالعات فراوان خود قصد ندارد كه نتايج بدبينانه به دست آورد، بلكه مي‏خواهد بگويد كه هنر زيستن بايد بر مبناي عقل و حكمت محتاطانه‏اي استوار باشد كه از تسليم و رضا الهام گرفته است. عقايد مونتيني روي هم رفته تاثير بسياري در مدارس و يا اجتماع آن دوران نداشت ولي در افكار انديشمندان بزرگ پس از خود، تاثيري مستقيم نهاد. ميشل دو مونتيني سرانجام در 8 نوامبر 1592م در 59 سالگي درگذشت.
 
جان ميلتون، شاعر بزرگ قرن هفدهم انگلستان، در سي‏ام ژانويه 1608م در لندن به دنيا آمد. وي در كودكي عشق و علاقه عجيبي به ادبيات و به ويژه شعر پيدا نمود و همين موضوع سبب گرديد كه به زودي نيز شعر بسرايد، به طوري كه در اوان نوجواني، چندين قطعه و اثر عالي نوشت. ميلتون در 21 سالگي اولين اثر مشهور خود با نام تولد مسيح(ع) را سرود و به زودي سرشناس و معروف شد. در اين اثر كه جنبه هنري، اخلاقي و مذهبي سراينده نمايان است، كشمكش قريب الوقوع فرقه‏هاي مذهبي پيش بيني شده بود. وقايع آن زمان جامعه انگلستان ميلتون را به شدت آزار مي‏داد به طوري كه به تدريج روحي مبارزه طلب پيدا كرد و تصميم گرفت عليه بيدادگري قيام كند. از اين به بعد، دوران مبارزه، بدبختي و شهرت آغاز گشت؛ حكومت به شدت وي را تحت تعقيب قرار داده و اعمال وي را محدود كرده بود. با اين وصف، به زودي، ميلتون و عقايدش پيروزي‏هاي بزرگي به دست آوردند، ليكن او همچنان در دفاع از آزادي فكر و قلم، شعر مي‏سرود و مردم را تشويق مي‏كرد. اين دوران نيز ديري نپاييد و حكومت استبدادي، دوباره جانشين افكار آزادي طلب گرديد. بدين ترتيب ميلتون كه خود را شكست خورده احساس مي‏نمود گوشه انزوا گرفت و دست از هر فعاليتي كشيد. ميلتون در همان گوشه انزوا به خلق آثاري موفق شد كه هم اكنون جامعه ادبي انگلستان به وجود آن‏ها افتخار مي‏كند. بينايى ميلتون در سال 1652م بر اثر تحرير و تاليفات زياد رو به ضعف نهاد تا اين‏كه كاملاً كور شد و از كارهاي اجتماعي كناره گرفت. وي در سال 1660، كور و خسته و نوميد، اثر جاودانش بهشت گمشده را سرود. وي در اين اثر نشان مي‏دهد كه به خداي يگانه ايمان دارد و شيطان بر اثر مشيت الهي پديد آمده و اراده خدا بر اين قرار گرفته كه برخي از بندگانشْ، قدرتِ اختيار داشته باشند. بهشت گمشده، يكي از بزرگ‏ترين حماسه‏هاي جهان است و از لحاظ استحكام كلام، در ادبيات زبان انگليسي بي‏نظير است، به طوري كه ميلتون را پس از شكسپير در مقام اول قرار مي‏دهد. ويژگي‏هاي شعر وي در استحكام، صراحت و ظرافت آن‏هاست كه هيچ‏يك از معاصرانش به آن دست نيافته‏اند. تعادل و تركيب شعر با موضوع و هماهنگي آن دو با هم در تمامي آثار ميلتون مشخص مي‏باشد. اشعار مختلف او، ادراك كم‏نظيرش را در پيچيدگي‏هاي اوزان خوش‏آهنگ نشان مي‏دهد. آهنگي كه از تعادل ساختمان و تركيب استادانه شعر با بيان موضوع، اعم از خطابه نويسي يا داستان‏پردازي حاصل مي‏شود. نثر ميلتون نيز بسيار فصيح و استوار است و هنر نمايشي او از حد متوسط بالاتر. ميلتون از بزرگ‏ترين و معتبرترين چهره‏ها در ادبيات انگلستان است و نفوذ عظيمي در آثارنويسندگان انگليسي و آلماني و... بر جاي نهاد. وي در عين اين‏كه طبعي ملايم و مصاحبتي دلنشين داشته از طرف ديگر مبارزي لجوج و خشن و فردي جاه طلب و مغرور بوده است. هم‏چنين روح اندوه‏ناك و روح شادمان از ديگر آثار اوست. جان ميلتون سرانجام در 8 نوامبر 1674م در 66 سالگي درگذشت در حالي كه هرگز نتوانست آن‏چه را مي‏خواست به چشم ببيند.
 
هم‏زمان با آغاز و گسترش جنگ جهاني دوم در اروپا، مناطق شمالي افريقا نيز صحنه نبردهاي طولاني و پرتلفات بود. در نيمه سال 1940م تجاوز ايتاليا و سپس نيروهاي آلماني در اين منطقه شكل گرفت و به مدت 2 سال با پيروزي و شكست طرفين همراه گرديد. در اين زمان، مارشال رومل فرمانده نيروهاي آلماني معروف به روباه صحرا بدون هماهنگي با مركز فرماندهي به گسترش دامنه عمليات دست زد و پيروزي‏هاي وي باعث شد تا از سوي هيتلر به درجه "فيلد مارشال" ارتقاء پيدا كند. اما از سوي ديگر مواجه شدن آلمان‏ها با كاهش نفرات و كمبود تجهيزات باعث شد تا نيروهاي متفقين دست به حملات گسترده‏اي بزنند كه بزرگ‏ترين آن در اواخر اكتبر 1942م در منطقه اَلعَلَمين رخ داد و پيروزي متفقين به فرماندهي ژنرال مونتگمري را در پي داشت. در 8 نوامبر همين سال نيروهاي متفقين به فرماندهي آيزنهاور در شمال افريقا پياده شدند. اين نيروهاي 107 هزار نفري امريكايى و انگليسي در كازابلانكا و الجزيره مستقر شدند. ابتدا دولت‏هاي وابسته به حكومت ويشي فرانسه در اين منطقه را ساقط نموده و در طي ماه‏هاي بعد به نيروهاي متحدين ضربات سنگيني وارد ساختند. سرانجام در 12 ماه مه 1943م نيروهاي آلماني و روز بعد نيروهاي ايتاليايي تسليم شده و دولت‏هاي امريكا و انگليس كه براي بازپس‏گيري افريقا از اشغال متحدين به اين منطقه آمده بودند، خود براي سال‏هاي طولاني به غارت منابع و معادن اين كشورها پرداختند.
 
الكساندر دوبْچِك، سياست‏مدار معروف چكسلواكي، در سال 1921م در اسلواكي به دنيا آمد. وي در جمهوري روسيه در شوروي سابق بزرگ شد، جايى كه پدرش با گروهي از كمونيست‏هاي چكسلواكي، در سال 1925م اقدام به تأسيس يك واحد اشتراكي صنعتي نمودند. الكساندر دوبچك پس از طي تحصيلات خود به چكسلواكي بازگشت و پس از عضويت يافتن در حزب كمونيست چكسلواكي، در سال 1944م در شمار نيروهاي چريكي قيام ملي اسلواك، عليه آلماني‏ها به مبارزه برخاست. وي در سال‏هاي پس از جنگ، به طور مداوم در حزب كمونيست ارتقاء مقام يافت به طوري كه در 47 سالگي، اولين فردي بود كه از اسلواكي به عنوان دبير حزب كمونيست چكسلواكي برگزيده مي‏شد. انتخاب دوبچك كه به داشتن افكار آزادي‏خواهانه شهرت داشت، نگراني اتحاد جماهير شوروي را برانگيخت و شتاب تحولات در چكسلواكي و فاصله گرفتن اين كشور از ساير كشورهاي كمونيست بر نگراني شوروي افزود. ادامه اين اوضاع و روند اصلاح‏طلبي دوبْچك باعث شد تا نيروهاي سازمان پيمان ورشو در اوت 1968م يعني هشت ماه پس از به قدرت رسيدن دوبچك، به چكسلواكي يورش برند و اين عمل را حفظ و حراست از دست‏آوردهاي سوسياليسم بنامند. دوبچك چهار روز پس از سقوط كشورش، از بازداشت‏گاه خود در اوكراين به كاخ كرملين منتقل شد و بِرِژْنِف رهبر وقت شوروي با تهديد و تطميع توانست او را قانع سازد كه به انجام وظايف خود در مقام دبير اولي حزب كمونيست چكسلواكي ادامه دهد. دوبچك اين امر را منوط به آن دانست كه حضور نيروهاي نظامي ورشو در چكسلواكي موقتي باشد و با توافق بِرژنِف قرار شد تا اين نيروها به محض عادي شدن اوضاع، اين كشور را تخليه خواهند كرد. البته دوبچك فريب خورده بود زيرا نمي‏دانست كه منظور بِرژنِف از عادي شدن اوضاع، فراهم شدن زمينه بركناري او و استقرار يك حكومت مطيع در پراگ مي‏باشد. روند عادي شدن اوضاع در چكسلواكي تا اوايل سال 1969م به طول انجاميد تا اينكه در روز هفدهم آوريل 1969م، دوبچك از سمت دبيركلي حزب كمونيست چكسلواكي بركنار شد. دوبچك در ابتدا به سمت سفير چكسلواكي در آنكار تعيين گرديد ولي پس از چند ماه به پراگ احضار شد و به كارمندي ساده يك شركت تعاوني كشاورزي در يكي از شهرهاي چكسلواكي تنزل رتبه يافت. دوبچك از آن تاريخ تا سال 1989م، به مدت بيست سال هيچ‏گونه فعاليت سياسي نداشت و تحت الحفظ در خانه خود زندگي مي‏كرد. اما در پاييز اين سال، در پي موج اصلاح‏گرايى در شرق اروپا و افول كمونيسم، مجدداً در صحنه سياسي چكسلواكي مطرح شد و در جريان تغييرات سياسي كادر رهبري اين كشور، به عنوان رئيس مجلس چكسلواكي انتخاب شد. با اين حال عمر اين مقام چندان دوام نياورد و الكساندر دوبچك سرانجام در هشتم نوامبر 1992م در پي يك حادثه رانندگي در هفتاد و يك سالگي درگذشت.