طرح مسأله و ضروت بحث

یکی از سنت های علمای ربانی، دستورالعمل نگاری اخلاقی و عرفانی است. دستورالعمل ها، توصیه ها و اندرزها، راهکارهایی است در باب سیر و سلوک و طی طریقت از شریعت به حقیقت و سنتی است که از عصر خود پیامبر (صلّی الله علیه و آله) رواج داشته است. بخشی از سخنان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام)، جنبه دستورالعمل دارد و بیشتر دستورالعمل های عالمان دین اثر پذیرفته از آموزه های قرآن و سنت نبوی و علوی است.

پندهای نبی گرامی (صلّی الله علیه و آله) و اندرزهای امام علی (علیه السلام) به امام حسن مجتبی (علیه السلام) و دستورالعمل های امام صادق (علیه السلام) و پیشوایان دیگر الهام بخش دستورالعمل نویسی در میان عارفان و عالمان بوده است. حاصل یک عمر سیر و سلوک عملی و کندوکاو معنوی است که به صورت های کوتاه، یا بلند در اختیار سالک گذاشته می شد.
در حقیقت، دستورالعمل های عالمان و عارفان، راهنمای رهیافته ها و روحیات و اخلاق فرزانگانی است که به درخواست شاگردان اختصاصی خود، آنها را می نگاشتند، تا اسباب ارتقای معنوی آنان فراهم شود و از کژی و اعوجاج رهایی یابند. وجه مشترک همه دستورالعمل های اخلاقی بیان این نکته است که دام هایی پیدا و ناپیدا، در فراروی سالک وجود دارد و سالک لازم است خار انکار از صحرای دل برکند و لوح خاطر از نقش غیر فرو شوید و پیوسته پاسبانی دل کند.

براساس داده های این دستورالعمل ها، رسیدن به مقام جان جهان، جز با دوری از پستی ها، تیرگی ها و حجاب های ماده و جلب صفات کمال از راه عمل، به دستور شرع انور امکان ندارد. پس از عمل به دستورهای الهی است که راه مستقیم انسانیّت روشن شده و باب های برکت و هدایت به روی سالک گشوده می شود و شناسایی حقیقی و وصال به حق، به حقیقت می پیوندد. میان ماده های مورد نظر این دستورالعمل های اخلاقی علمای عامل، هیچ ناسازگاری روشنی به چشم نمی خورد، گویا همه آنها از یک نفر و یک منبع سرچشمه گرفته اند.
در این نوشتار به برخی از توصیه های اخلاقی و عرفانی حضرت آیت الله جوادی آملى (مدظله العالی) اشاره می شود.
 

عشق حقیقى

کلمه عشق از «عَشَقه» گرفته شده است. عشقه گیاهى است که در فارسى، پیچک نامیده مى شود. عشقه کنار ریشه درخت رشد مى کند و به دور تنه درخت مى پیچد؛ به طورى که تنه درخت را کاملاً مى پوشاند. عشقه، روز به روز رشد مى کند و در مقابل، درخت کم کم برگ هایش زرد و شاخه هایش پژمرده مى شود و در نهایت، خشک مى گردد.1
 
عشق حقیقى نیز با جسم انسان چنان مى کند که عشقه با درخت. وقتى انسانى به عشق مبتلا شد، پیچک عشق در وجود او رشد مى کند. هر چه عشق افزایش مى یابد، از تناورى درختِ جسم کاسته مى شود و در عوض، بر شکوفایى و طراوت روح انسانى افزوده مى شود.
 
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست تا کرد مرا تُهى و پُر ساخت ز دوست
اجزاى وجود من همه دوست گرفت نامیست ز من بر من و باقى همه اوست2

عشقِ حیوانى شهوت است؛ نه عشق، به تعبیر نظامى:
عشق آئینه بلند نور است شهوت ز حساب عشق دور است

 گاهى انسان نسبت به انسانى دیگر یا مال یا چیز دیگرى محبت بسیار پیدا مى کند و چهره اش زرد مى گردد و به اصطلاح، عاشق او مى شود. چنین حالتى شهود (عشق مجازى) است؛ نه عشق حقیقى.
 
نظامى مى گوید: لیلى مریض شد و در دوران بیمارى که طراوت خود را از دست داد، مادرش براى شنیدن وصیت هاى پایانى او، بر بالینش حاضر شد. لیلى به مادرش گفت: پیام مرا به مجنون برسان و بگو اگر خواستى عاشق شوى، عاشق مثل من مباش که با یک تب تمام طراوت خود را از دست مى دهد. عاشق کسى و چیزى باش که نه مریض شود و نه از بین برود، که او خدا است. اگر کسى خدا را شناخت و عاشق او شد، به د یگرى عشق نمى ورزد.3
 
در ادبیات عرفانى، معشوق حقیقى را «دل آرام» گویند؛ یعنى موجودى که وقتى دل به او رسید، بیارمد و آرام بگیرد. اگر انسان به کسى علاقه پیدا کرد و بعد از وصول به او، آرامش نیافت معلوم مى شود عشقش به او حقیقى نبوده است و این همان معناى قرآنى آیه شریفه «اَلا بِذِکرِ الله تَطْمَئِنُّ الْقُلوُب»4 است، که در ادبیات عرفانى وارد گردیده است.
 
اگر ما شخصى یا چیزى را پیدا کردیم که بعد از وصول به او، نیارمیدیم و نداى «هَلْ مِنْ مَزید»5 سر دادیم، معلوم مى شود آنچه دنبالش بوده ایم، رهزن است؛ نه معشوق حقیقى. معشوق حقیقى، ذات اقدس اله است، که انسان با لقاى او به آرامش کامل مى رسد.
 

روزى معنوى

امام صادق علیه السلام ذیل آیه کریمه: «فَلْینْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ»6 فرمودند: منظور از این طعام «علم» است، یعنى انسان باید نگاه کند که علم خود را از چه کسى مى گیرد7. پس طعام «علم» است و علم همان روزى معنوى است، و مُطعِم و معلّم حقیقى اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستند، چنان که از امام کاظم علیه السلام رسیده است که حضرت على علیه السلام را «امیرالمؤمنین» مى گفتند، چون به مؤمنین طعام «میره» مى دهد: «لِمَ سُمّى أمیرالمؤمنین أمیر المؤمنین؟ قال علیه السلام: لأنّه یمیرهم (المؤمنین) العلم».8
 
اگر ظاهر «امیر» این است که به انسان «امر» مى کند، ولى باطن آن طبق بیان امام هفتم علیه السلام این است که به متفکران، طعام «میره» مى دهد.
 
بیان قرآن کریم است که انبیا علیهم السلام عموما و شعیب علیه السلام خصوصا، «نبوّت» را رزق مى دانند: «وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً»9 و اولیا «ولایت» را و علما «علم» را رزق مى دانند. لذا رزق، توسعه داشته و اختصاصى به ارزاق طبیعى نظیر نان و میوه و... نخواهد داشت.
 
علوم هم دو قسم است: بعضى از دانش ها با دسترنج مدرسه و تلاش و کوشش نصیب انسان مى شود، و بعضى از علوم از بالا به انسان افاضه مى شود: «دولت آن است که بى خون دل آید به کنار».
 
اگر کسى به درستى به دین عمل کند، هم علوم سمایى (آسمانى) از راه الهامها نصیب او مى شود که: «العلمُ نورٌ یقذفُه الله فى قلب من یشاءُ»10، هم از راه کسب، که علم ارجل نام دارد، نظیر سیر و سلوک.11
 

نمازگزار بالاتر از نماز است

این که در روایت آمده است «کسى که وضو مى گیرد با آب وضوى او فرشته خلق مى شود» یعنى با عمل صالح او «کنْ فَیکون»12 مى شود و گرنه فرشته ها نه از آتشند و نه از خاک. آن ها با نماز درست مى شوند نظیر عسل بهشت که با عمل صالح ساخته مى شود. «وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى»13 عسل بهشت از زنبور و کندو نیست بلکه با نماز و روزه درست مى شود. حورى بهشت هم نظیر انسان نیست تا «خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ»14 باشد (و از خاک و گل آفریده شده باشد) و یا مثل جن نیست تا «وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ»15 باشد (و از آتش گرم و سوزان خلق شده باشد) بلکه او با نماز درست مى شود با عبادت و اطاعت درست مى شود، بنابراین اگر فرشته موجودى است که با نماز درست مى شود. نماز گزار بالاتر از نماز است، چون «فاعِلُ الْخَیرِ خَیرٌ مِنْهُ» بالاتر از هر کار خیر، صاحب آن کار است، چون هر مؤثرى از اثر خودش قوى تر است.16
 

معصیت، توفیق نماز خواندن را از انسان مى گیرد

جهان، جهان تأثیر و تأثر متقابل است. همان طور که «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکرِ»؛ «اِنَّ الْفَحْشاءِ» هم «تَنْهى عَنِ الصَّلاةَ» کسى که اهل فحشا و منکر است توفیق خواندن نماز ندارد. این ها یک تضاد متقابل دارند، ممکن نیست که نماز جلوى فحشا را بگیرد ولى فحشا اثر منفى در مورد نماز نگذارد. همان طور که نماز گزار از فحشا منزه است انسان فحاش یا فاحش یا بد عمل هم توفیق انجام دادن نماز را ندارد.
 
اگر نمازى جلوى معصیت را مى گیرد. معصیت هم توفیق نماز گزاردن را سلب مى کند یا نمى گذارد انسان نماز بخواند یا اگر هم نماز خواند فقط براى اداى تکلیف است. کسى که از نماز لذت نبرد اهل نماز نیست.17
 

دنیاى مذموم و دنیاى ممدوح

حضرت امام خمینى قدس سره در تفسیر شریف سوره حمد این تعبیر را داشتند که: جوان ها بهتر از سالمندان مى توانند خود را نجات دهند. همه ما باید بکوشیم تا خاطراتى را که برایمان خوشایند و جاذبه دار است، طرد کنیم چون این نوع جاذبه ها مصداق این حدیث شریف است که: «فَإِنَّمَا مَثَلُ الدُّنْیا مَثَلُ الْحَیةِ لَینٌ مَسُّهَا قَاتِلٌ سَمُّهَا»18 دنیا مانند مار است که تماس با بدن آن نرم و سم آن کشنده است.
 
یکى از نوآورى هاى امام بزرگوار قدس سره آن است که در تبیین معناى «دنیا» مى فرمود: دنیا خود شما هستید، انسان بد خود دنیاست، و گرنه آسمان، زمین، درخت، کوه، صحرا و دریا هیچ کدام دنیا نبوده بلکه از «آیات الهى» هستند و خداى سبحان از همه آن ها با تجلیل یاد کرده است.19
 
هرگز از آسمان به بدى یاد نشد، از اختران گنبد مینا به زشتى نام برده نشد و از زمین، کوهها، معادن دل زمین دریا و موجودات دریایى بدگویى نشد، این ها دنیا نیستند. «دنیا» (که ضمیر و قلب، متوجه آن است) مجموعه اى از «عناوین اعتبارى» است که انسان تبهکار را به خود سرگرم و مشغول کرده است. مجموعه خود خواهى ها است که دنیا را تشکیل داده و به جهنم تبدیل خواهد شد.
 
گاهى انسان، خود هیزم جهنم است و نمى داند که چه مى کند: «وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً»20 کسى که اهل قَسط (جور و ظلم) است، هیزم افروخته جهنم است وگرنه شما به آسمان یا زمین بروید، دنیا را پیدا نمى کنید؛ زیرا همه این ها «آیات الهى» هستند، موجوداتى که تسبیح گوى حق اند و مستقیما براى عبادت خداى سبحان و به طور غیر مستقیم براى نفع ما خلق شده اند. بنابراین «دنیا» مجموعه عناوین اعتبارى است که انسان در نهان و نهاد خود بافته و مى سازد و البته مى توان از شرّ این ها نجات پیدا کرد، این کار شدنى و این راه رفتنى است و همه ما باید بکوشیم تا این راه را با «مراقبت مستمر» طى کنیم.21
 

چه کسى در قیامت حق شفاعت دارد

در بیانات نورانى حضرت امیرالمؤمنین على بن أبى طالب علیه السلام آمده است: «وَ إِنَّمَا هِی نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى»22. همان طورى که بدن، عضلات و دست و پاى یک ورزشکار ماهر تمرین کرده در اختیار اوست، نفس انسان با تقوى نیز تحت تدبیر و اراده عقل است، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرماید: من نفس خود را با «تقوى» تمرین مى دهم، ریاضت مى کشم، او باید گوش کند، این چنین نیست که دستور بدهم و او اطاعت نکند، لذا عقل چنین کسى فرمانرواى نفس او خواهد بود.
 
این گونه افراد «عالما» زندگى مى کنند، «عالما» دوران پیرى را مى گذرانند، «عالما» مى میرند و سرانجام «عالما» در قیامت محشور مى شوند (نه این که در دنیا عالم بوده است) به او مى گویند: بایست! شفاعت کن، که شفاعت تو مقبول است: «یقال للعالم: قف! اشفع یشفع»23. این سخن در باره همه درس خوانده ها صادق نیست، بلکه گروه کمى هستند که خداى سبحان در روز قیامت آنان را «فقیه» و «عالم» محشور مى کند: «بعثة الله یوم القیامة عالما فقیها». لذا قرآن کریم در این باره تعبیر به «مجى ء» دارد: «جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»24، یا «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیرٌ مِنْها»25.
 
اگر کسى آن هنر را داشت که در قیامت، حسنات، کارهاى خیر، نیت و خلوص را با خود به همراه داشته باشد، یعنى مشمول «جاء بالحسنة» بود، نه فقط «فعل حسنة»، و حسنات او در سایه «خلوص» ملکه گشته و مقوّم جان او بودند، پاداش چنین شخصى آن است که: «فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»یا «فَلَهُ خَیرٌ مِنْها».
 
خداى سبحان چنین وعده نداد که هر کس در دنیا کار خیر انجام داده است، در قیامت ده برابر جزا مى بیند؛ زیرا گاهى انسان عمل خیرى را انجام مى دهد و سموم و شرورى به حیات آن خاتمه مى دهد. اگر کسى آن هنر را داشت که در قیام عالم محشور شود، حق شفاعت دارد، همان طورى که او در دنیا شفیع عده اى بود و مانع گمراهى آنان شد، در قیامت نیز شفاعت آنها را عهده دار خواهد بود.26
 

استعاذه لفظى کافى نیست

انسان همواره در معرض هجوم وسوسه شیطان است و شیطان به وسیله نفس، ما را رها نمى کند. خداى سبحان فرمود: «وَ إِمّا ینْزَغَنَّک مِنَ الشَّیطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِالله إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»27 هر وقت این دشمن به سمت شما آمد، به خدا پناهنده شوید. اگر فکر گناه در شما پیدا شد، بدانیدکه شیطان درصدد هجوم و حمله است. هنگام حمله دشمن باید به پناهگاه بروید.
 
وقتى گرفتار وسوسه شدید، تنها گفتن: «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم» کافى نیست. استعاذه لفظى اگر چه عبادت است، ولى اثرى جز در محور لفظ ندارد. هنگامى که آژیر خطر را شنیدید باید به پناهگاه بروید. اگر کسى آژیر را بشنود و در فضاى باز بایستد و بگوید: من به پناهگاه پناهنده مى شوم! این پناه بردن نیست؛ بلکه وقتى آژیر شنیده شد، انسان باید خود را به پناهگاه برساند.28
 

برکات سجده طولانى

امام صادق علیه السلام فرمودند: «علیک بطول السجود فان ذلک من سنن الاوّابین» هنگام سجده زود سر از خاک بر ندارید، نمازهاى عمومى را به طور معمول بخوانید، اما در حالات خاصه خود، زود سر از سجده بر ندارید. چون این دشمن درونى، انسان را آرام نمى گذارد؛ تا آخرین لحظه مى کوشد انسان را فریب دهد.
 
لذا بهترین فرصت در حال نماز، حال سجده است که امام صادق علیه السلام فرمودند: «إن أقْرب ما یکون العبد من الرب عزّوجّل و هو ساجد باک»29 نزدیک ترین حالت بنده به خدا وقتى است که در حال سجده باشد و گریه کند. انسان هر چه به خاک نزدیک شود به خدا نزدیکتر مى شود.
 
رسول خدا صلى الله علیه و آله در ضمن خطبه شعبانیه فرمود: «ظُهورکم ثقیلة منْ أوْزارکم فخفّفوا عنها بطول سُجُودکم»30 پشتهاى شما از بار گناه سنگین شده است. آنها را با سجده هاى طولانى سبک کنید. ملاحظه مى کنید که اثر سجده تا چه حد است؟ گاهى براى انسان مقدور نیست در نمازهاى واجب، سجده هاى طولانى داشته باشد؛ اما اصل سجده کردن چه در نماز، چه غیر نماز امرى مطلوب و اثربخش است. هر گاه انسان از شر «خود» رهایى یافت دیگر چیزى او را نمى رنجاند.31
 

همت بلند داشته باشید

انسان نباید خود را با افراد تبهکار و فاسق و منافق بسنجد و بگوید: الحمد لله خوشا به حال ما که در این راه آمدیم و به دام کفر و نفاق نیفتادیم. امام مجتبى علیه السلام مى فرماید: هرگز خود را با بدان و اهل دنیا نسنجید و گرنه ضرر کرده اید. خود را با شهداى کربلا و یاران پاک اباعبدالله الحسین علیه السلام بسنجید، با آنان که چهل سال با وضوى نماز عشاى خود نماز صبح را خواندند!
 
راه باز است و به مقام بلند رسیدن وقف کسى نیست، همت را باید بلند داشت. به ما آموخته اند که هر شب جمعه در دعاى کمیل از خدا بخواهیم ما را به حدى برساند که بالاتر از آن حد کسى نیست: «و أقربهم منزلة منک و أخصهم زلفة لدیک» تنها همت ما این نباشد که به جهنم نرویم، خداوند در قیامت بسیارى از افراد را نمى سوزاند، بچه ها، دیوانه ها، مستضعفانى که دسترسى به معارف و احکام الهى نداشته اند به جهنم نمى روند، به جهنم نرفتن هنر نیست.32
 
امیرمؤمنان از رسول خدا نقل میکند که فرموده: «إنَّ الله عزوجل یحب معالی الاُمور و یکره سفسافها»33: خداوند همتها و فکرهاى بلند را دوست دارد و کارهاى پست و فرومایه را اکراه دارد.34
 

برکات روزه گرفتن

خداوند به حضرت موسى وحى فرستاد، که چرا با من مناجات نمى کنى؟ عرض کرد: خدایا روزه دارم و در حال روزه، دهان خیلى معطر نیست. خداوند فرمود: اى موسى! بوى دهان روزه دار پیش من از مشک خوش بوتر است. انسان مگر نمى خواهد در آن عالم مطیب و معطر باشد، آنجا که دیگر سخن از آهو و نافه آهو نیست که عطرى داشته باشد. آنجا روزه است که انسان را معطر مى کند. باطن روزه به صورت عطر ظهور مى کند، آن هم در سطح بدن و اما مافوق آن را خداى سبحان مى داند که چیست.
 
از امام صادق علیه السلام نقل شده که، اگر کسى در روز گرمى روزه بگیرد و تشنه شود، خداى سبحان هزار فرشته را موکل مى کند تا چهره او را مسح کنند و تا هنگام افطار به او بشارت دهند و هنگام افطار خداوند (عزوجل) مى فرماید: «ما أطیب ریحُک و روْحک! یا ملائکتی أشهِدوا أنی غفرت له»35 عجب معطرى و چه بوى خوبى دارى! فرشتگان من شاهد باشید که من او را آمرزیدم.36
 

قرآن را با دهان پاک قرائت کنید!

از فرمایشات نبى گرامى اسلام صلى الله علیه و آله است که: دهان را خوشبو کنید زیرا دهان انسان، راه قرآن است «طیبوا أفواهمکم فان أفواهکم طریق القرآن»37 امام رضا علیه السلام نیز از رسول اکرم صلى الله علیه و آله نقل مى کند که فرمود: «أفواهکم طرق من طرق ربکم فنظفوها»38. نه فقط دندان را مسواک کنید، بلکه دندان و زبان و فضاى دهان را هم پاک کنید. هم از خوردن غذاى شبهه ناک بپرهیزید و هم از گفتن حرف مشکوک دورى کنید تا دهان شما شایستگى پیدا کند مجراى الفاظ قرآن گردد.
 
اگر قرآن، که کوثر و چشمه زلال است، از دهان لایه روبى نشده عبور کند بى اثر است؛ رنگ مى گیرد و بو مى پذیرد و چون مى خواهید قرآن بخوانید و سخن شما در دیگران اثر کند و خودتان هم که مى شنوید متأثر شوید، دهان را پاک نگه دارید.39
 

جمع بندی و نتیجه گیری

در این مطلب، پاره ای از دستورالعمل های اخلاقی و عرفانی حضرت آیت الله جوادی آملى (مدظله العالی) بیان گردید تا چراغ راه پویندگان راه حقیقت با عمل به این نصایح، از کژی و اعوجاج رهایی یابند و اسباب ارتقای معنوی‌ و رسیدن به مقام والای انسانی برای آنها فراهم شود.
 

پی‌نوشت‌ها:

1. آیت الله جوادى آملى: حکمت عبادات، ص 39، با اندکى تصرف.
2. الانسان الکامل، عزیزالدین نسفى، تصحیح و مقدمه ماریژان موله، ص 115 ـ 112.
3. حکمت عبادات، ص 135.
4. سوره رعد13: آیه 28.
5. سوره ق50: آیه 30.
6. «پس انسان باید به غذاى خود بنگرد». سوره عبس80، آیه 24.
7. محمد باقر مجلسى: بحارالأنوار، ج 2، ص 96.
8. همان، ج 37، ص 293، ح 7.
9. سوره هود11: آیه 88.
10. بحارالأنوار، ج 1، ص 225.
11. آیت الله جوادى آملى: بنیان مرصوص، ص 82.
12. مأخوذ از آیه 82. سوره یس36: «اِنَّما أَمْرُهُ آِذا أَرادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ کنْ فَیکونْ» فرمان او چنین است که هر گاه چیزى را اراده کند، تنها به آن مى گوید: «موجود باشد» آن نیز بى درنگ موجود مى شود.
13. سوره محمد47: آیه 15.
14. سوره ص 38 آیه 71.
15. سوره حجر 15 آیه 27.
16. آیت الله جواید آملى: زن در آئینه جلال و جمال، ص 243.
17. آیت الله جوادى آملى: نماز و نمازگزاران، ص 11 - 10.
18. نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه68، ص 1065.
19. سوره فصلت 41: آیه 11.
20. سوره جن72: آیه 15.
21. آیت الله جوادى آملى: بنیان مرصوص، ص 48-44.
22. نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه 45، ص 967.
23. بحارالانوار، ج 7، ص 320، روایت 16.
24. سوره انعام6: آیه 160.
25. سوره نمل27: آیه 89؛ سوره قصص(28): آیه 84.
26. بینان مرصوص، ص 49-44.
27. سوره اعراف 7، آیه 200.
28. حکمت عبادات، ص 78-77.
29. اصول کافى، ج 2، ص 483.
30. بحارالانوار، ج 93، ص 357.
31. حکمت عبادات، ص 108-107.
32. عبادت اگر براى ترس از جهنم باشد چون عبادت بندگان است...نهج البلاغه، حکمت 237.
33. بحارالانوار، ج 47، ص 323.
34. حکمت عبادات، ص 123-122.
35. روضه المتقین، ج 3، ص 229.
36. حکمت عبادات، ص 142.
37. کنزالعمال، ج 1، ص 603، ح 2752.
38. بحارالانوار، ج 73، ص 130.
39. حکمت عبادات، ص 208-207.
 

منبع:

بوى باران (گلچینى از توصیه هاى اخلاقى ـ عرفانى)، حسن قدوسى زاده، دفتر نشر معارف، چاپ دهم، تابستان 1390.