سياست خارجي منطقه اي کرملين در ايران (78-1917)(2)


 

نويسنده:کتايون پرتوي




 
درباره ي اقدام شوروي به خارج کردن نيروهايش از خاک ايران دو عامل مهم را مي توان دخيل دانست :1.تهديد شديدالحن آمريکا که ترومن آن را بدين گونه بيان مي نمايد:«در سال 1946من مجبور شدم اولتيماتومي براي نخست وزير شوروي فرستاده و از او بخواهم که مقررات پيمان سه گانه را رعايت نمايد. من پيامي به استالين فرستادم و به او گفتم که يا ارتش خود را بيرون ببر و يا اينکه ما هم ارتش خود را به آنجا خواهيم برد. من در پيام خود به او گفتم که اگر ارتش خود را بيرون نبرد ما اقدامات لازم را به عمل خواهيم آورد».(23)2.عامل ديگر وعده ي تشکيل شرکت مختلط نفت ايران و شوروي بود . اين امر شوروي را واداشت دست از حمايت فرقه ي دمکرات آذربايجان بردارد اما با اين همه چون در صدد بود که فدائيان فرقه را جانشين ارتش سرخ کند، هر نقطه از خاک ايران را که تخليه مي کرد عملاً به دست فرقه مي سپرد. دولت قوام توانست با اتخاذ سياست طولاني کردن مذاکره با دولت پيشه وري و در عين حال مذاکره با مسؤولان سفارت شوروي و پذيرفتن سه وزير توده اي در کابينه و جلب اعتماد موقت روسها و بعد به بهانه ي تأمين امنيت انتخابات مجلس پانزدهم با اعزام نيرو به آذربايجان و از طرف ديگر جلب حمايت آمريکا از اين اقدام،شوروي را در صبر و انتظار نگهدارد و به اميد تصويب امتياز نفت شمال، غائله ي آذربايجان و کردستان را فرو نشاند. پس از پايان انتخابات که شوروي با نگراني و حساسيت آن را دنبال مي کرد و تشکيل مجلس پانزدهم، نمايندگان با تصويب ماده ي واحده اي موافقتنامه ي قوام -سادچيکف را با وجود فشارهاي وارده از جانب شوروي و انگليس - که نگران بود در صورت عدم موافقت مجلس با طرح، شوروي به زور متوسل شود- رد کردند.(24)پس از ردّ قرارداد، روابط ايران و شوروي متشنج شد. سفارت شوروي ضمن تسليم يادداشتي به قوام دولت ايران را به اقدامات خصمانه نسبت به شوروي متهم و در عين حال تهديد به قطع روابط ديپلماتيک کرد. به دنبال اين يادداشت يادداشتهاي ديگري نيز از طرف شوروي به ايران تسليم شد که ضمن آن روسيه نسبت به ازدياد نفوذ آمريکا در ايران و نظامي کردن کشور توسط آمريکا اعتراض کرد و آمريکا را متهم نمود که مي خواهد ايران را به صورت يک پايگاه نظامي براي حمله به اتحاد شوروي در آورد.(25)اعتراضات شوروي به اين انديشه دامن مي زد که ممکن است شوروي به استناد پيمان1921نيروهاي نظامي خود را به ايران گسيل دارد ، اما دولت حکيمي ضمن پاسخ دادن به همه ي يادداشتها وجود هر گونه سوءنيتي را نسبت به شوروي تکذيب کرد.

سياست خارجي شوروي در قبال ايران در دوره ي جنگ سرد
 

دين آچسن، وزير امور خارجه ي دولت ترومن معتقد است که جنگ سرد رويارويي اقتصادي آمريکا و شوروي بود .(26)رويارويي اقتصادي که براي نيل به اهداف آن به ناچار ديگر اشکال رويارويي نيز اجتناب ناپذير مي گردد. از طرف ديگر بسياري از پژوهشگران آغاز جنگ سرد را با توجه به وقايع آذربايجان و رودررويي دو قدرت بزرگ آمريکا و شوروي بر سر اين موضوع، از ايران مي دانند . علاوه بر ايران دو قدرت بزرگ در سال 1946درباره ي موضوع کنترل تنگه هاي بسفر و داردانل در ترکيه، وقايع يونان در 1947، بحران برلن در 9-1948، وقايع چين 1949، وقايع هندو چين 4-1950و به مخاطره افتادن پرستيژ و حيثيت آمريکا در مقابل فشار قدرت کمونيستها در جنگ کره که عامل اصلي ورود آمريکا به جنگ و حمله ي هوايي و دريايي آمريکا به کره بود،(27) در مقابل يکديگر قرار مي گيرند. به غير از رويارويي نظامي، اجراي طرح مارشال براي بازسازي اقتصادي اروپاي پس از جنگ از جانب آمريکا، تشکيل شوراي همياري اقتصادي(کومکن) در سال 1949از جانب شوروي و انبوهي از پيمان هاي نظامي دو جانبه و چند جانبه مانند بروکسل، پيمان آتلانتيک شمالي(ناتو)، سيتو، آنزوس، ريو...بين آمريکا و کشورهاي مختلف جهان و پيمان ورشو بين شوروي و کشورهاي بلوک شرق اروپا و پيمان هاي دو جانبه ي امنيتي با کشورهاي شرق آسيا، افزايش رقابت هاي تسليحاتي و هزينه هاي دفاعي دو ابرقدرت ، بيانگر تقابل دو قدرت بزرگ در زمينه هاي اقتصادي و تسليحاتي است . اين مقطع از تاريخ - که به دوره ي جنگ سرد مشهور است -جهان دو قطبي آکنده از تشنج را تصوير مي کند که هر کدام از دو قطب مي کوشند تا حوزه هاي نفوذ سياسي، اقتصادي و نظامي خود را افزايش داده و قطب ديگر را وادار به پذيرفتن حريم حوزه ي نفوذ خود نمايند. در اين دوره جوّ حاکم بر نظام بين المللي، نظامي است و رقابت سياسي و تسليحاتي بين دو ابرقدرت پايان ناپذير مي نمايد و بازدارندگي يک جانبه حاکم است .(28)
در طول دوره ي جنگ سرد، پس از پايان بحران آذربايجان تا آغاز دوره ي تشنج زدايي، روابط ايران و شوروي به تناوب داراي نشيب و فرازهايي مي باشد. با حضور تدريجي آمريکا به جاي انگليس در عرصه ي سياست ايران در دوره ي جنبش ملي شدن صنعت نفت، دولت شوروي سياست صبر و انتظار را در پيش گرفت(29)و با جود اينکه مي توانست با توجه به شرايط و اوضاع با طرفداري از جنبش و حکومت نقش فعالتري بازي کند و با حمايت هاي سياسي و اقتصادي خود نيروهاي ضد آمريکايي را ياري دهد، اما به دليل ملاحظات بين المللي (از قبيل درگيري در حوزه هاي هندوچين و کره) و نيز ارزيابي نادرست از ماهيت حکومت دکتر مصدق- که به ميزان زيادي از ارزيابي غلط حزب توده از جنبش ناشي مي شد- تا زمان مرگ استالين، موضع صبر و انتظار پيشه کرد . در اين دوره چهار مسأله ي اساسي در روابط ايران و شوروي مطرح است: مسأله ي شيلات، تعيين حدود مرزي، استرداد بدهيهاي شوروي به ايران و تجارت بين دو کشور. پس از به قدرت رسيدن رهبران جديد حزبي شوروي، با وجود تحريمهايي که دولت ملي ايران به دليل فشار انگليس با آن روبرو بود و با وجود اعلام ايران مبني بر فروش نفت به شوروي و کشورهاي سوسياليستي و نيز درخواست ايران براي استرداد يازده تن طلاي موجود در بانکهاي شوروي و مطالبات دلاري خود، دولت شوروي در اين موارد اقدامي نکرد(اين مطالبات را شوروي پس از کودتاي 28به طور کامل در اختيار دولت زاهدي قرار داد».(30)پس از کودتاي 28مرداد با توجه به تغييراتي که در کادر حزبي شوروي پس از مرگ استالين حاصل شده بود، شوروي سياست حس همجواري و هبستگي با ايران را- شايد به دليل اينکه از سياست صبر و انتظار سودي نبرده بود- ملاک عمل خود قرار داد و کوشيد با اعزام سفير جديد، آناتولي لاورنتيف به جاي سادچيکف زمينه هاي همکاري بيشتر بازرگاني را فراهم کند و با انعقاد يک توافقنامه بازرگاني و اقتصادي مهم روابط بين دو کشور به تدريج رو به بهبود نهاد،(31)اما با توجه به روابط بازيگران اصلي نظام بين المللي و رويدادهايي که در سطح جهاني اتفاق مي افتاد، روابط بين دو کشور تحت الشعاع سياستهاي جهاني قرار مي گرفت و با توجه به حوادث دچار بي ثباتي مي شد؛ از جمله ي اين موارد عضويت ايران در پيمان بغداد بود که باعث نگراني شديد شوروي و اعتراض به ايران شد. (32)دولت شوروي طي يادداشت اعتراضي که به ايران فرستاد اين پيمان را وسيله اي براي حفظ و استقرار مجدد تسلط استعمار در کشورهاي منطقه (ايران ، عراق، پاکستان و ترکيه )دانست و اقدام ايران را ناقض حسن همجواري و تعهدات قراردادهاي 1921و1927ارزيابي کرد. سفر ناموفق يک هيأت پارلماني ايراني به مسکو و متهم کردن يک وابسته ي نظامي شوروي به برقراري تماس با اعضاي حزب توده نيز به تيرگي روابط بين دو کشور افزود و با وجود حل اختلافات مرزي و مالي به دليل عضويت ايران در پيمان بغداد روابط دو کشور همچنان تيره ماند و دعوت از شاه براي سفر به مسکو در 1956و واگذاري امتيازات و اموال متعلق به شوروي در شرکت سهامي ايران و شوروي به نام کوير خوريان هم بهبود چنداني را باعث نشد. پس از سقوط دولت عراق و روي کار آمدن عبدالکريم قاسم در 1958و تيره شدن روابط ايران و عراق، دولت ايران در صدد برآمد تا روابط خود را با آمريکا توسعه دهد (33)و به همين منظور مذاکراتي ميان اقبال،نخست وزير وقت و مايکل روي، وزير دفاع آمريکا صورت گرفت که به عقد پيمان نظامي دو جانبه در 1959انجاميد. عقد اين قرارداد باعث تيرگي بيشتر اوضاع شد.(34)و دولت شوروي که به هيچ وجه قادر به تحمل افزايش نيروي نظامي آمريکا در مرزهاي جنوبي خود نبود، با وجود اقدامات ناموفقي که در جريان مذاکرات براي جلوگيري از انعقاد اين قرارداد انجام داده بود، طي يادداشتهاي متعدد به ايران اعتراض کرد و تهديد نمود در صورت بروز جنگ احتمالي، ايران نمي تواند مانع از دخالت ارتش شوروي شود.
خروشچف نيز در نطقي قرارداد نظامي ايران و آمريکا را محکوم کرد و تجربه ي انقلاب عراق را به عنوان نتيجه ي سياستهاي ضد مردمي داخلي و روابط استعماري با قدرتهاي خارجي ارزيابي کرد و نخبگان سياسي ايران بويژه نخست وزير، اقبال و وزير امور خارجه را نوکران آمريکا ناميد. بحران سه ساله در روابط ايران و شوروي پس از اقبال دامنگير دولت اميني نيز شد و واکنشهاي متفاوت سياسي ايران و تأکيد بر اينکه اين قرارداد جنبه ي دفاعي دارد، کمکي به حل بحران نکرد. نخست وزير جديد، اسد اله علم در آغاز کار دولت خود اعلام کرد که براي عادي کردن روابط با اتحاد شوروي تلاش خواهد کرد، اما آنچه که عامل اصلي در بهبود اين روابط در اواخر دهه ي 1950و آغاز دهه ي1960مي باشد، عقب نشيني اتحاد شوروي در برابر آمريکا در واقعه ي خليج خوکها در کوبا و برچيده شدن پايگاههاي شوروي در کوباست که پايان مرحله ي حاد جنگ سرد و آغاز مذاکرات دوستانه و پي ريزي سياست همزيستي مسالمت آميز بين دو ابرقدرت است. آغاز دوره ي تنش زدايي بين دو ابرقدرت و تأثيرپذيري سياست خارجي ايران از سياست جهاني آمريکا عامل مهمي در عادي شدن روابط ايران و شوروي و تلاش دو کشور براي مذاکرات آشتي جويانه است.
منبع:پايگاه نور 33