طرح مسأله و ضروت بحث

یکی از عناصر انتظار، آگاهی از وضع مطلوب است. یعنی خبر داشتن از وضعیتی که می توانیم داشته باشیم ولی هم اکنون از آن برخوردار نیستیم؛ خبر از خیرات بیکرانی که می توانیم و باید دریافت کنیم ولی چون از آنها بی خبریم، خرابیم و بی خیال.
 
عنصر اول انتظار، اعتراض به وضع موجود و عنصر دوم انتظار، آگاهی از وضع مطلوب است؛ وضع مطلوب و ایده آلی که بی خبری ما از آن، سبب می شود که توانایی درک و تحلیل درست وضعیت موجود را هم نداشته باشیم. زیرا بخشی از درک ما از اوضاع و احوال زمانه و آسیب شناسی وضع موجود، وابسته به فهم آن وضع مطلوب است. بدون در نظر داشتن الگویی از وضع مطلوب، چگونه می توانیم وضع موجود خود را ارزیابی کنیم؟ لابد باید به الگوهای مندرس شرقی و غربی که در مدارس و دانشگاه ها می آموزیم، دل خوش کنیم و خود را با مقیاس های ناقص و غیر انسانی بلاد کفر، اندازه گیری کنیم؛ کاری که شیوه ی مرسوم و ناپسند برخی نخبگان فرنگ باور مملکت ماست.
 
بعضی وقت ها کسی که آگاهی و تصویر دقیقی از وضع مطلوب ندارد، حتی نمی تواند به وضع موجود معترض باشد. تنها با آگاهی از ویژگی های جامعه ی مهدوی است که می توان از وضعیت غیبت (وضعیت موجود) نالان بود و برای ظهور بی قراری کرد، و الا کسی که به زندگی در این شرایط تلخ عادت کند و از امکان برخورداری از یک زندگی عالی غافل شود، دیگر نمی تواند منتظر وضعیت بهتر باشد. چنین انسانی تمام کاستی های حیات فردی و اجتماعی خود را می پذیرد و آنها را اجتناب ناپذیر تلقی می کند.
 
کسی که منتظر است، باید در کنار «اعتراض به وضع موجود»، تصوری از «وضع مطلوب» نیز داشته باشد. این دو مکمل یکدیگر هستند و به همراه عناصر دیگری که اکثراً به وضع مطلوب مربوط هستند، حالت انتظار را پدید می آورند. اساساً احساس انتظار، به این ادراک و معرفت نسبت به وضعیت مطلوب بسیار وابسته است؛ به حدی که می توان گفت یکی از راه های تقویت روحیه ی انتظار، افزایش این معرفت است.
 
انتظار، احساسی مربوط به زمان آینده و یک وضعیت بهتر است. بنابراین هر چقدر تصور روشن تری از وضع مطلوب داشته باشیم، انتظارمان بیشتر خواهد بود. کسی که از وضع مطلوب بی اطلاع است، منتظر چه وضعیتی است؟ کسانی که از ظلم ناراحتند اما هیچ تصور روشنی از عدالت ندارند، معلوم نیست اساساً چقدر عدالت را می پسندند و می پذیرند؛ و چقدر حاضرند در جامعه ای با حاکمیت عدالت زندگی کنند.
 
در این نوشتار به تبیین این مسأله می پردازیم که هر چقدر تصور روشن ‌تری از وضع مطلوب داشته باشیم، انتظارمان بیشتر خواهد بود.
 

فواید آگاهی از وضع مطلوب

نفس آگاهی از وضع مطلوب و دانستن چیستی و چگونگی آن، فواید بسیاری دارد، حتی اگر به انتظار نینجامد. یکی از فواید مهم آن، ایجاد زمینه ی مناسب برای تحلیل درست گذشته و یافتن پاسخ بسیاری از سؤال های کلیدی حیات بشر است. مثل اینکه: چرا انبیا و اولیای الهی در طول تاریخ نوعاً مظلوم بوده اند؟ چرا استقرار حق این قدر به تأخیر افتاده است و آن قدر دشوار می نماید؟ چرا همیشه جبهه ی اشقیا، به انحای مختلف بر جبهه ی اولیا غلبه کرده اند؟ و بسیاری از سؤالات دیگر که پاسخ خواهند یافت.
 

یک خبر نجات بخش

آگاهی از وضع مطلوب و خبر دادن از آنچه پیش خواهد آمد، مانند انفجاری از نور عمل خواهد کرد، که می تواند تاریکی های جهالت را از بین ببرد، و روشنایی ای ایجاد نماید که در پرتو آن بتوان مقداری وضع نکبت بار بشر را مشاهده کرد و این آگاهی، توقعات و انتظارات را افزایش می دهد؛ و زمینه ی اعتراض فراگیر به نظام موجود در عالم را فراهم می آورد.
 
خبر از امکان یک زندگی برتر، در فضای ملکوتی حکومت ولی الله الاعظم (ارواحناله الفداء)، بطلان تمام تئوری ها و اندیشه های باطلی را که برای زندگی بشر پیش بینی شده است، افشا خواهد کرد و جهالت پنهان در بسیاری از علوم را آشکار خواهد نمود.
 
همین که انسان ها از ویژگی های جامعه و حاکمیت مهدوی و برکات آن و امکان تحقق آن باخبر شوند، تحول ایجاد خواهد شد حتی اگر مردم، به عقاید دینی پشتیبانی کننده از ظهور و فرجام عالم معتقد نباشند، حداقل اثر آن ایجاد تردید در راه هایی است که تاکنون برای نجات خود از مشکلات طراحی کرده است؛ و به عنوان علوم گوناگون عرضه شده اند.
 
خبر یافتن از جامعه ی مهدوی، راه های اندیشیدن را برای دانشمندان باز می کند و افق های تازه ای پیش روی تفکر انسان درباره ی حیات می گشاید. اگر در روایات نورانی ما، برکت وجود نازنین حضرت در دوران غیبت، به خورشید پشت ابر تشبیه شده است(1)، شاید بخشی از این برکات، ناظر به همین آگاهی یافتن از حکومت حضرت باشد. اگر ما در دوران حاکمیت حضرت زندگی می کردیم، حقایق مانند روز برای ما روشن بودند. اما اکنون که در دوران غیبت هستیم، می توانیم با آگاهی یافتن از آن دوران و تأمل در ویژگی های آن، مانند نوری که از خورشید پشت ابر ساطع می گردد، راه خود را روشن کنیم.
 
غیبت آن حضرت، خود به خود ما را از یک سلسله نعمات محروم کرده است، ما دیگر نباید با غیبت «آگاهی از فرج»، خود را بیش از این محروم سازیم. در غیبت آگاهی از دوران حکومت ولی خداست که اندیشه ها منحرف شده و گرفتار توهّمات بیجا و تئوری های غلط می شوند. البته در آخرالزمان بطلان این تئوری ها یکی پس از دیگری آشکار می شوند. اگر دانشمندان منصف و بی غرض جهان، تنها به تصور جامعه ی مهدوی بپردازد، آن را تصدیق خواهند کرد و به این ترتیب مقدمات اعتقادی آن را هم خواهند پذیرفت.
 
هر چه این تصور و آگاهی از وضعیت مطلوب شفاف تر و با تکیه بر عقل و وحی، مبسوط تر شود، انتظار فرج عالمانه تر و عاشقانه تر خواهد شد. این تبیین ویژگی های دوران حکومت حضرت، کاری است که باید در مجامع و مراکز علمی، چه حوزوی و چه دانشگاهی، صورت بگیرد.
 
این اتفاق، که واقعیت جامعه ی مهدوی و حاکمیت ولی خدا می تواند بطلان تئوری های غلط برای اداره ی حیات بشر را اثبات نماید، در انقلاب اسلامی و نظام مقدس ما تا حدودی تجربه شده است. وقتی «نمی شود» ها و «امکان ندارد» های علوم تجربی در جریان رخدادهای انقلاب اسلامی ایران رنگ می بازند، و پیروزی های این ملت ولایی، یکی پس از دیگری موهوم بودن تفکرات غیر الهی را به اثبات می رسانند، طبیعی است که این وضعیت به همین ترتیب همین آثار را در مقیاس بزرگ تر به دنبال داشته باشد و اندیشمندان را به بازنگری در تئوری های خود وادار نماید. البته اگر دستگاه تبلیغی استکبار و نفسانیات انسان های بیمار بگذارد.

 

تکلیف منتظران در تصویر جامعه مهدوی

یکی دیگر از برکات آگاهی شفاف از وضع مطلوب، روشن شدن راه امروز و الهام بخشی برای عبور از مشکلات کنونی جامعه ی ماست. ما باید بتوانیم ویژگی های جامعه ی مهدوی را ترسیم کنیم و در مرحله بعد، فاصله ی خود را با آن وضعیت مطلوب بسنجیم و به سمت آن حرکت کنیم. چون برخی از ویژگی های وضعیت موعود، تا آنجا که در توان ماست باید توسط خود ما محقق شود(2)، و این لازمه ی مقدمه سازی برای ظهور است که وظیفه و رسالت تاریخی ما شیعیان است.
 
جامعه ی ما همان طور که باید از مدینة النّبی درس ها و عبرت های فراوانی بگیرد، باید از جامعه ی مهدوی نیز درس های بسیاری فرا بگیرد. جامعه ی ما می تواند بسیاری از مشکلاتی را که در زمان صدر اسلام وجود داشت و ممکن است در جامعه ما نیز وجود داشته باشد، با درس گرفتن از جامعه ی مهدوی پشت سر بگذارد. اگر چه ما به تاریخ نورانی حیات معصومین (علیهم السلام) افتخار می کنیم و از آن درس های فراوانی می گیریم، ولی آنچه بیشتر در آن تاریخ می یابیم، مظلومیت های فراوان اولیای خدا است. با دقت در جامعه ی مهدوی، که ولایت در اوج اقتدار قرار دارد، می توانیم آگاهی های خود را تکمیل کنیم.
 
به مشکلات جامعه ی امروز خودمان نگاه کنید. کدام یک از این مشکلات را با آگاهی از جامعه و حکومت حضرت و تأسی به آن و الهام گرفتن از آن نمی توان حل کرد؟ مخصوصاً که امروز جامعه ی ما شباهت های فراوانی با جامعه ی مهدوی پیدا کرده است و در طول تاریخ اسلام، نزدیک ترین جامعه به جامعه ای است که امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) تشکیل خواهد داد.
 
بعضی از مشکلات جامعه ی ما به گونه ای هستند که اگر حل شوند، ما به وضع مطلوب بسیار نزدیک می شویم و این مژده ی مولای ماست که در توقیع شریف خود به شیخ مفید (رحمه الله) فرموده اند: « وَلَو أنَ أشیاعَنَا وَفَّقَهُم اللهُ لِطَاعَتِهِ عَلَی اجتِمَاعٍ مِنَ القُلُوبِ فِی الوَفَاءِ بِالعَهدِ عَلَیهِم، لَمَا تَأخَّرَ عَنهُمُ الیمنُ بِلِقَائِنَا وَلَتَعَجَّلَت لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدِتَنَا؛ و چنانچه شیعیان ما که خدا به طاعت خود موفّقشان بدارد - قلباً در وفای به عهدشان اجتماع می کردند، سعادت لقای ما از ایشان به تأخیر نمی افتاد و سعادت مشاهده ی ما با شتاب به ایشان می رسید.»(3)
 
مهم ترین ویژگی جامعه ی ما، که مایه ی تقرب ما به آن حضرت است، ولایی بودن جامعه ی ماست. قطعاً به دست آوردن کمالاتی در این زمینه، می تواند ما را به موعود نزدیک تر کند. زیرا ولایی تر شدن جامعه ی ما، پاسخ به آن عهدی است که برگردن ماست. همان طور که مشکلات ما ناشی از کم کاری ها و ناشیگری هایی است که در این زمینه داریم.
 
وقتی به جامعه ی موعود می نگریم، می بینیم همه ی برکات و خیرات جامعه مهدوی و پدید آمدن وضع مطلوب، تنها در اثر استقرار ولایت و ولایت پذیری تمام مردم روی زمین است. اینکه چه شرایطی پیش می آید که همه انسان ها ولایی می شوند، بحث دیگری است که باید در جای دیگری مستقلاً بررسی شود، اما به هر حال، پس از آنکه همه ولایی شدند، تمام نعمات، از امنیت و آرامش گرفته تا عدالت و رفاه، به دست خواهند آمد.
 
اگر نخبگان و خواص جامعه نقش کلیدی در تثبیت ارکان ولایت در جامعه را بر عهده دارند، الان وظیفه ی نخبگان جامعه ی ما چیست؟ اگر در زمان حضرت، نخبگانی هستند که تمام بار حکومت حضرت بر دوش تقوا و توانایی های آنهاست، پس تربیت چنین نخبگانی و میدان دادن به چنین افرادی، در جامعه ی امروز ما چقدر گره گشا خواهد بود؟
 
اگر در آن زمان، عقل مردم با عنایت او افزایش می یابد و همین عقلانیت موجب استحکام حکومت حضرت می شود پس وظیفه ی امروز ما در توسعه ی عقلانیت در جامعه چیست؟ اگر در زمان حضرت، محبت شدید مردم به ایشان، از طرفی دل ها را با هم متحد می کند و از طرفی در دل دشمنان رعب می افکند، در شرایط کنونی تعمیق محبت به ولی خدا و جانشین او در جامعه (ولی فقیه) چقدر اهمیت پیدا می کند؟
 
باید در مباحثی که به صورت مستقل، از یک سو با ویژگی های جامعه ی مهدوی و وضعیت مطلوب به صورت دقیق آشنا شویم و از سوی دیگر، مشکلات جامعه ی خود را رصد کرده و راه حل آنها را در ویژگی های وضعیت موعود پیدا کنیم.
 

رویش پرسش ها و جوانه جواب ها

حال باید ببینیم تصور ما از وضع مطلوب در جامعه ی مهدوی چیست؟ برای رسیدن به چنین تصویر روشنی می توانیم به رویش سؤال هایمان توجه کنیم. سؤال های فراوانی وجود دارد که می شود در مورد آنها فکر کرد و بسته به میزان خوب بودن سؤال به حقایق مربوط به جامعه مهدوی دسترسی پیدا کرد.
 
در آن زمان، رشد عقلانیت چگونه به وجود می آید؟ در آن زمان چه اتفاقی می افتد که الان نیفتاده است، و در اثر آن اتفاق، فهم مردم این قدر افزایش پیدا می کند که زمینه ی پذیرش حرف غلط از بین می رود؟ تجربه ی تاریخی بشر و ولایت مداری آحاد انسان ها، هر کدام چقدر در فرآیند رشد عقلانیت مؤثرند؟
 
رابطه ی بین محبت به حضرت و همه ی آنچه از مهربانی در روابط بین انسان ها رخ می دهد چیست؟ ریشه ی فزونی نعمات از کجاست و حضور حضرت و نور اقبال مردم به ایشان چقدر دراین زمینه مؤثر است؟ اینکه دشمنان از حضرت می ترسند، بیشتر از قدرت شمشیر اوست یا از شدت محبت یارانش به او؟ آیا این محبت و ولایت، خود مهم ترین عامل رشد همان عقل و درایت در بین انسان ها نیست؟
 
وضعیت گناه کارها چگونه خواهد بود؟ اگر کسی نخواست آدم خوبی بشود، چه می شود؟ از حکومت می ترسد و آدم خوبی می شود؟ آیا خوب شدن، اجباری است یا شرایط، اجازه ی بد شدن نمی دهد؟ آیا گناه کاران بلافاصله رسوا و اعدام می شوند؟
 
نحوه ی مشارکت مردم در حکومت حضرت چگونه خواهد بود؟ چه مقدار قانون در جامعه وجود خواهد داشت؟ این قوانین چگونه ضمانت اجرا خواهند یافت؟ چه مقدار سختگیری در اجرای قوانین به کار گرفته خواهد شد؟ چه مقدار از مسؤولیت اداره ی جامعه به جای قانون به عهده ی اخلاق قرار می گیرد؟ چگونه اخلاق و معنویت در جامعه توسعه پیدا می کند که بتواند جای بسیاری از قوانین اضافی و بی اثر را بگیرد؟ نقش ایمان به مبدأ و معاد در توسعه ی اخلاق و شکل گیری یک جامعه ی اخلاقی چقدر خواهد بود؟ اثر ولایت پذیری در این میانه چیست؟
 
در زمان موعود تبلیغات دینی چگونه خواهد بود؟ چگونه مردم به دین جذب خواهند شد؟ در تبلیغات دینی چقدر از هنر استفاده خواهد شد؟ آیا هنرمندان می توانند حتی به نفع خدا، مردم را فریب دهند؟ اساساً وضع هنر در جامعه ی مهدوی چگونه است؟ چه کسانی می توانند هنرمند بشوند؟ آیا هنرمندان می توانند فریب کارانه حرف بد خود را در تصویری به ظاهر خوب به خورد مردم بدهند؟ حکومت یا مردم، کدام یک بیشتر بر چگونه بودن محصولات هنری نظارت خواهند داشت؟ آیا هنر، توسعه و رشد هم خواهد یافت؟
 
رسانه ها تا چه حد به حقیقت گویی رو می آورند و چقدر مصلحت اندیشی می کنند؟ افشاگری بدی ها، تا چه اندازه در اداره ی جامعه کمک خواهد کرد؟ آیا رسانه، رکن جامعه ی مهدوی هم خواهد بود؟ آیا محصولات رسانه ای کنترل و سانسور هم خواهند شد؟ یا شدت آگاهی مردم و درایت مخاطبان، حکومت را از نظارت های فوق العاده و بی ثمر بی نیاز می کند؟ مدیران رسانه چه کسانی با چه ویژگی هایی خواهند بود؟ آدم هایی با چه مشخصاتی؟
 
این پرسش ها علاوه بر روشنگری، می تواند از دین گریزانی که از جامعه و حاکمیت دینی تصور باطلی دارند و به همین دلیل از آن هراسانند، دلبری کند. حتی می تواند تا آنجا پیش رود که به پاسخ تمام پرسش های بشر امروز نزدیک شود.
 

جمع بندی و نتیجه گیری

اگر ما در دوران حاکمیت حضرت زندگی می کردیم، حقایق مانند روز برای ما روشن بودند. اما اکنون که در دوران غیبت هستیم، می توانیم با آگاهی یافتن از آن دوران و تأمل در ویژگی های آن، مانند نوری که از خورشید پشت ابر ساطع می گردد، راه خود را روشن کنیم.
 
انتظار، احساسی مربوط به زمان آینده و یک وضعیت بهتر است. بنابراین هر چقدر تصور روشن تری از وضع مطلوب داشته باشیم، انتظارمان بیشتر خواهد بود. کسی که از وضع مطلوب بی اطلاع است، منتظر چه وضعیتی است؟
 
کسی که منتظر است، باید در کنار «اعتراض به وضع موجود»، تصوری از «وضع مطلوب» نیز داشته باشد. این دو مکمل یکدیگر هستند و به همراه عناصر دیگری که اکثراً به وضع مطلوب مربوط هستند، حالت انتظار را پدید می آورند. اساساً احساس انتظار، به این ادراک و معرفت نسبت به وضعیت مطلوب بسیار وابسته است؛ به حدی که می توان گفت یکی از راه های تقویت روحیه ی انتظار، افزایش این معرفت است.
 
یکی از برکات آگاهی شفاف از وضع مطلوب، روشن شدن راه امروز و الهام بخشی برای عبور از مشکلات کنونی جامعه ی ماست. ما باید بتوانیم ویژگی های جامعه ی مهدوی را ترسیم کنیم و در مرحله بعد، فاصله ی خود را با آن وضعیت مطلوب بسنجیم و به سمت آن حرکت کنیم. چون برخی از ویژگی های وضعیت موعود، تا آنجا که در توان ماست باید توسط خود ما محقق شود، و این لازمه ی مقدمه سازی برای ظهور است که وظیفه و رسالت تاریخی ما شیعیان است.
 

پی‌نوشت‌ها:

1. جابر بن عبدالله انصاری در مورد امام دوازدهم از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) پرسید: یا رسول الله! آیا در غیبت او برای شیعیانش بهره و انتفاعی هست؟ فرمود: آری، قسم به خدایی که مرا به نبوت مبعوث فرمود، آنها از او بهره می برند. در غیبت او از نور ولایتش روشنایی دریافت می کنند، همانند بهره ای که مردم از خورشیدی که در پس ابر است می برند؛ قَالَ جَابِرُ: یا رَسُولَ الله! فَهَل ینفَعُ الشَیعَةُ بِهِ فِی غَیبَتِه؟ فَقَالَ صلّی الله علیه و آله: اِی وَ الَّذی بَعَثَنی بِالنُبِوَّهِ اِنَّهُم لینتَفَعونَ بِهِ یستَضِیئُونَ بِنُورِ وَلَایتِهِ فِی غَیبَتِهِ کَانتفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمسِ وَ إن جَلَّلهَا السَّحَابُ» کمال الدین وتمام النعمه، ج1، ص 253.
همچنین در نوشته ای به خط مبارک حضرت حجت که از طریق دومین نایب او به دست شیعیان رسیده، آمده است: « و اما چگونگی بهره مندی از من در دوران غیبتم، همانند بهره مند شدن از خورشید است، هنگامی که در پس ابر از دیدگان پنهان می شود. و من برای زمینیان امان هستم، همچنان که ستارگان مایه امان آسمانیان هستند؛ وَ أمَّا وَجهُ الاِنتفَاعِ بِی فِی غَیبِتی فَکَالاِنتفَاعِ بِالشَّمسِ إذَا غَیبَها عَنِ الابصَارِ السَّحابُ وَ إنَّی لَامَانُ لِاهلِ الارضِ کَمَا أنَّ النُّجُومَ أمَانِ لأهلِ السَّمَاء» کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص 483.
2. امام خمینی (رحمه الله): «حضرت صاحب که تشریف می آورند برای چی می آیند؟ برای اینکه گسترش بدهند عدالت را برای اینکه حکومت را تقویت کنند، برای اینکه فساد را از بین ببرند. ما بر خلاف آیات شریفه قرآن دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای اینکه حضرت بیایند؟ حضرت بیایند چه می کنند؟ حضرت می آیند، می خواهند همین کارها را بکنند... ما اگر دستمان می رسید، قدرت داشتیم، باید برویم تمام ظلم و جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعی ماست، منتها ما نمی توانیم. اینی که هست این است که حضرت عالم را پر می کند از عدالت؛ نه شما دست بردارید از تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر تکلیف ندارید...بله، البته آن پر کردن دنیا را از عدالت، آن را ما نمی توانیم [پر] بکنیم. اگر می توانستیم، می کردیم، اما چون نمی توانیم بکنیم ایشان باید بیایند الان عالم پر از ظلم است. شما یک نقطه هستید در عالم. عالم پر از ظلم است. ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، باید بگیریم؛ تکلیفمان است. ضرورت اسلام و قرآن [است] تکلیف ما کرده است که باید برویم همه کار را بکنیم. اما نمی توانیم بکنیم؛ چون نمی توانیم بکنیم، باید او بیاید تا بکند. اما ما باید فراهم کنیم کار را. فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک کنیم، کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت- سلام الله علیه- » صحیفه امام، ج 21، صص 14- 17.
امام خامنه ای (مدظله العالی): « ما که منتظر امام زمان هستیم، باید در جهتی که حکومت امام زمان: (علیه آلاف التحیة و الثناء و عجل الله تعالی فرجه) تشکیل خواهد شد، زندگی امروز را در همان جهت بسازیم و بنا کنیم. البته، ما کوچکتر از آن هستیم که بتوانیم آن گونه بنایی را که اولیای الهی ساختند یا خواهند ساخت، بنا کنیم؛ اما باید در آن جهت تلاش و کار کنیم.» بیانات در سالروز ولادت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)؛ 22/ 12/ 1368.
حجت الاسلام صالح نیا از شاگردان آقای بهجت در گفتگو با فارس: یک بار بنده از ایشان (آیت الله بهجت) سؤال کردم  که اگر ما بخواهیم در ظهور امام عصر تعجیل شود، چه کار باید بکنیم؟ ایشان فرمودند: همان کارهایی که در عصر ظهور ایشان قرار است انجام دهیم را الان انجام دهیم. اگر ایشان حاضر بود ما چه کارهایی را می کردیم و چه کارهایی را نمی کردیم؟ همان رفتارها و کارهای خوب را همین الان انجام دهیم و بدی ها را همین الان ترک کنیم، ظهور ایشان محقق می شود (خبرگزاری فارس، خبر شماره: 13910225001443؛ 27/ 2/91).
3. احتجاج طبرسی، ج 2، ص 499.
 

منبع:

انتظار عامیانه، انتظار عالمانه، انتظار عارفانه، علیرضا پناهیان، ناشر: موسسه بیان معنوی.