زیبایی باطنی و زیبایی ظاهری دین از دیدگاه اسلامی
در این نوشتار، ضمن پرداختن به زیبایی باطنی و زیبایی ظاهری دین از دیدگاه اسلامی، در صدد پاسخ به سوالات و شبهاتی که معارضین با دین مطرح می نمایند هستیم.
طرح مسأله و ضروت بحث
اگر کسى بخواهد مفهوم زیبایى باطنى دین و در نگاه کلان تر زیبایى تمام هستى را درک کند، باید راهى براى کشف و شهود داشته باشد و یا رابطه عالم هستى با خالق آن را بررسى کند تا از نظر عقلى آن را درک نماید. اما در ساحت ظاهرى دین نیز که شامل احکام ظاهرى و باید و نبایدهاى دینى است، داستان از همین قرار است. در این جا نیز خداوند، شریعتى را فرو فرستاده است به غایت زیبا، تا نحوه عبور انسان از این سراى خاکى براى همه آنها به راحتى ممکن باشد.در این نوشتار ضمن پرداختن به زیبایی باطنی و زیبایی ظاهری دین از دیدگاه اسلامی، در صدد پاسخ به این سوالات هستیم که:
چرا گاهى نسبت به قوانین دینى شبهه هایى وجود دارد و از طرف مغرضین و ناآگاهان، این احکام مورد اشکال قرار مى گیرند؛ مثلا عده اى احکام حدود، قصاص، دیات و ... را خشن مى خوانند!
برخى از قوانین ظاهرى شریعت، ممکن است در ابتدا ناخوشآیند و یا خشن به نظر برسند، اما آیا این ناخوشایندى، نسبت به بُعد انسانى انسان است یا بُعد حیوانى او؟
دو ساحت ظاهر و باطن دین از دیدگاه اسلامی
در یک نگاه کلان، دین اسلام داراى دو ساحت ظاهر و باطن مى باشد و زیبایى در این دو ساحت، هر کدام به گونه اى جلوه گر است. ظاهر دین که از آن به «شریعت» یاد مى شود، در واقع قوانین ارتباط ظاهرى و محسوس انسان با جهان هستى است و باطن دین، روش تعامل انسان با باطن هستى و لایه هاى پنهان آن است.در ساحت باطنى دین، طبق آنچه از انبیاء و امامان علیهم السلام و عرفاى راستین گزارش شده، هر آنچه هست، زیباست.
در این نگاه، بین مسلمان و غیرمسلمان تفاوتى وجود ندارد. البته مسلمان با توجه به اعتقادات صحیح و عمیقش به نهایى ترین لایه هاى هستى راه پیدا مى کند که این مقدار معرفت براى غیرمسلمان امکان پذیر نیست. اگر انسانى به این ساحت از هستى (باطن هستى) راه بیابد، واقع را همانگونه که هست، سراسر زیبا شهود خواهد کرد. این مطلب نیاز به اثبات ندارد؛ چرا که گزارش هایى از این نوع شهود بسیارند و در کتب عرفانى به مقدار وافى به آنها اشاره شده است.
نوع این گزارش ها شاهدى بر مدعاى ماست و در سنت اسلامى نیز این امر مورد قبول و داراى پشتوانه عقلانى و روایى مى باشد. استِیس در کتاب «فلسفه و عرفان» از قول شخصى آمریکایى که برایش مکاشفاتى رخ داده بود، چنین نقل مى کند: «اتاقى که من در آن ایستاده بودم، مشرف به حیاط خلوت یک خانوار سیاهپوست بود. ساختمان ها، مفلوک و بدنَما و حیاط انباشته از آشغال و خورده ریز بود. ناگهان آنچه در چشم انداز من بود، هستى غریب و شدیدى به خود گرفت؛ بهتر بگویم درون پیدا کرد. وجودش مثل وجود من شد؛ درونمند شد؛ نوعى حیات یافت و همه چیز از این منظر، فوق العاده زیبا شد. گربه اى در آن حول و حوش ایستاده بود؛ سر راست کرده و بى زور و زحمت، زنبورى را که بى حرکت در بالاى سرش حرکت داشت، تماشا مى کرد. همه چیز در عطش زندگى مى سوخت... که در وجود گربه، زنبور و شیشه هاى شکسته، به یک اندازه شدت داشت و فقط جلوه هایش در آنها گوناگون بود. همه اشیا از پرتوى که از درونشان مى تافت، فروزان بودند»1.
او حتى تمام زباله هایى را که در حیاط خلوت منظره بسیار زشتى ایجاد کرده بودند، داراى باطنى بسیار زیبا و نورانى مى دید. در نگاه اسلامى نیز مسئله به همین شکل، برجسته و آشکار است؛ باطن هستى، زیبا و نورانى است؛ «یا من خلق الاشیاء من النور»2. بدى، مفهومى ندارد. چون در آن سوى هستى، خداوندِ زیباى زیبا آفرین وجود دارد و زیباى مطلق؛ آنچه خلق مى کند زیباست و هر آنچه از او پدیدار گردد، زیباست؛ زیرا همیشه سنخیت و تناسبى بین اثر و صاحب اثر وجود دارد. هستى زیباست؛ زیرا پرورده دست خداوند جمیل است.
در این نگاه، همه چیز در جاى خود قرار گرفته و زیبایى در آن موج مى زند. از این رو، در پى مصیبت عظیم کربلا، حضرت زینب علیها السلام فرمود: «ما رأیت الا جمیلا»3. این نگاهى به باطن هستى و باطن وقایعى است که اتفاق مى افتند و در ظاهر، ممکن است نازیبا به نظر آیند؛ اما باطن آنها نورانى و زیباست و هر اتفاقى در عالم در ظرف زمان و مکان خود رخ مى دهد اگر چه نگاه ظاهربین، آن را نفهمد و نسبت به آن اعتراض داشته باشد.
بنابراین، امکان ندارد خداوند قادر، عالم، حکیم و زیبا، جز این، جلوه اى داشته باشد. به همین سبب، اگر کسى بخواهد مفهوم زیبایى باطنى دین و در نگاه کلان تر زیبایى تمام هستى را درک کند، باید راهى براى کشف و شهود داشته باشد و یا رابطه عالم هستى با خالق آن را بررسى کند تا از نظر عقلى آن را درک نماید.
اما در ساحت ظاهرى دین نیز که شامل احکام ظاهرى و باید و نبایدهاى دینى است، داستان از همین قرار است. در این جا نیز خداوند، شریعتى را فرو فرستاده است به غایت زیبا، تا نحوه عبور انسان از این سراى خاکى براى همه آنها به راحتى ممکن باشد. دنیا از منظر دین گذرگاه و پلى است براى انسان ها که در زمانى محدود از آن عبور خواهند نمود و پس از آن در جایگاه اصلى خود در ابدیت قرار خواهند گرفت. احکام و باید و نبایدهاى دینى نیز در واقع آیین نامه عبور از این مسیر خطرناک و حساس مى باشند.
حال سؤال این است که آیا امکان دارد خداوندى که خود زیباست و هستى را زیبا خلق کرده، براى نحوه تعامل بشر با هستى، قوانین نازیبایى را وضع کرده باشد؟
یقینا امکانپذیر نیست. به همین دلیل است که عرفاى اصیل و واقعى، شریعت و قوانین ظاهرى دین را پلى براى رسیدن به ساحت هاى باطنى آن مى دانند و به شدت با کسانى که با شریعت و قوانین ظاهرى دین مخالفت مى ورزند، مبارزه مى کنند. آنها قوانین ظاهرى دین را وجه ظاهرى باطن زیباى دین مى دانند.سؤالى که ممکن است در اینجا مطرح شود، این است که چرا گاهى نسبت به قوانین دینى شبهه هایى وجود دارد و از طرف مغرضین و ناآگاهان، این احکام مورد اشکال قرار مى گیرند؛ مثلا عده اى احکام حدود، قصاص، دیات و ... را خشن مى خوانند!
براى پاسخ به این سؤال، باید به این نکته توجه داشت که انسان داراى دو بُعد است؛ بعد حیوانى و بعد الهى.بُعد الهى که در واقع، حقیقت انسانى است و قرآن چنین از آن یاد مى کند، «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»4 قرآن چنین از آن یاد مى کند و بُعد حیوانى که در واقع، ناخود انسانها را تشکیل مى دهد و از آن مى توان به بُعد حیوانیت و یا نفس و خواسته هاى آن نام برد.
هر کدام از این دو بُعد انسان، داراى امیال و خواسته هایى است که با آنها رشد مى کند و ممکن است چیزهایى وجود داشته باشد که مانع رشد این ابعاد در وجود انسان شوند. همانگونه که غذا موجب رشد بدن و سم موجب آسیب دیدگى بدن مى شود، خوراک معنوى در انسان نیز همینگونه است. برخى از خوراکهاى معنوى، باعث رشد بُعد انسانى و مانع رشد بُعد حیوانى مى شوند و در طرف مقابل گناهان هم مانند سم، مانع از رشد بعد انسانى مى شوند.
سوال دیگری که در اینجا مطحرح می شود این است که برخى از قوانین ظاهرى شریعت، ممکن است در ابتدا ناخوشآیند و یا خشن به نظر برسند، اما آیا این ناخوشایندى، نسبت به بُعد انسانى انسان است یا بُعد حیوانى او؟
تمامى سخت گیرى ها و قیود دین براى تربیت بُعد حیوانى انسان است و در دین مقدس اسلام، هیچ گونه مشکل و سختى و در یک کلام هیچ قیدى براى بُعد الهى انسان و خود واقعى وى وجود ندارد. «یرِیدُ الله بِکمُ الْیسْرَ وَ لا یرِیدُ بِکمُ الْعُسْرَ»5 بُعد الهى انسان ها نه تنها با قوانین شریعت اصطکاکى ندارد، بلکه غذاى او و رشد او در سایه همین قوانین است و اطاعت و پیروى از آنها، باعث رشد معنوى بُعد الهى او خواهد شد و جالب این است که این بُعد در انسان، هیچ علاقه و میلى به گناه ندارد؛ زیرا منشأ الهى دارد،«وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»6.گناه نزد روح انسان، زشت و منفور است چرا که آنچه الهى باشد، میل به زشتى نخواهد داشت. به همین سبب، امامان معصوم علیهم السلام و بزرگان دین، نه تنها گناه نمى کردند، بلکه فکر گناه هم نمى کردند و نه تنها فکر گناه نمى کردند بلکه میلى به آن نیز نداشتند. تنها اشتهاى بُعد الهى انسان، قرب به حضرت حق است. معصومین و اولیاى خاص الهى داراى انسانیت بالفعل هستند و بُعد حیوانى آنها کاملا مقید است و در راستاى اهداف الهى انسان فعالیت دارند؛ اما انسان هایى که هنوز انسانیت آن ها کامل نشده و در وجود آنها رشد نکرده است، مانند کودکى، که در دوران کودکى خود باقیمانده، میل به گناه خواهند داشت و مانند یک کودک، جذب چیزهاى بدى مى شوند که ظاهر زیبایى داشته باشد.
آنها ظاهر دنیا که همان لذات نفسانى است را زیبا مى انگارند و به واقعیت زشت آن توجهى ندارند و احکامى چون دیات و قصاص و... را که به منزله دارویى براى اصلاح و مداواى شخص و جامعه است ناخوشایند مى انگارند. همانگونه که کودک بیمار از خوردن دارو اکراه دارد و از آن خوشش نمى آید. احکامى چون حدود، قصاص، دیات و... نیز از آن دسته احکامى هستند که انسانهاى به ظاهر بزرگ و در واقع کودک، آنها را مورد انتقاد قرار مى دهند.
بنابراین، براى تفهیم زیبایى هاى قوانین دین، ابتدا باید، دو بعد انسانى و غیر انسانى یعنى خود و ناخود انسان تبیین شود و ابعاد و میل هاى او شناخته شود و سپس احکام دین را بر خود واقعى انسان عرضه نمود و آنگاه سؤال کرد که آیا این چنین قوانینى زیباست یا نه؟
شاهد بر این موضوع، افرادى هستند که در عصر امامان معصوم علیهم السلام زندگى مى کردند. آنان وقتى گناهى مرتکب مى شدند، خدمت امامان علیهم السلام مى رسیدند و از آنها مى خواستند تا آنها را با حدود الهى تطهیر کنند و در واقع اجراى حدود را براى خود نوعى شست وشو و تطهیر مى دانستند.
به طور قطع، تمام اشکالاتى که برخى افراد بر احکام دین وارد مى کنند، به نوعى محدود کننده امیال حیوانى است و به همین دلیل است که سبب اعتراض و دین گریزى آنان مى شود.
بنابراین، انسان، تا بُعد انسانى خود را از بُعد حیوانى جدا نکند و پرورش ندهد و امیال مختلف را در خود شناسایى نکند، ممکن است این شبهه در ذهن او باشد که دین، داراى قوانینى نازیباست و فهم این وجه دین (ظاهر دین) منوط به رشد عقلانى و معنوى انسان است. قرآن نیز وقتى درباره قصاص حکم صادر مى کند، مخاطب خود را «اولوالالباب» مى داند؛ یعنى انسان، با فهم معمولى به حکمت و دقت این احکام، پى نمى برد. «وَلَکمْ فِى الْقِصَاصِ حَیاةٌ یا أولِی الأَلْبَابِ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ».7
جمع بندی و نتیجه گیری
در یک نگاه کلان، دین اسلام داراى دو ساحت ظاهر و باطن مى باشد و زیبایى در این دو ساحت، هر کدام به گونه اى جلوه گر است. ظاهر دین که از آن به «شریعت» یاد مى شود، در واقع قوانین ارتباط ظاهرى و محسوس انسان با جهان هستى است و باطن دین، روش تعامل انسان با باطن هستى و لایه هاى پنهان آن است.عرفاى اصیل و واقعى، شریعت و قوانین ظاهرى دین را پلى براى رسیدن به ساحت هاى باطنى آن مى دانند و به شدت با کسانى که با شریعت و قوانین ظاهرى دین مخالفت مى ورزند، مبارزه مى کنند. آنها قوانین ظاهرى دین را وجه ظاهرى باطن زیباى دین مى دانند.
در ساحت باطنى دین، طبق آنچه از انبیاء و امامان علیهم السلام و عرفاى راستین گزارش شده، هر آنچه هست، زیباست. اما در ساحت ظاهرى دین نیز که شامل احکام ظاهرى و باید و نبایدهاى دینى است، داستان از همین قرار است. در این جا نیز خداوند، شریعتى را فرو فرستاده است به غایت زیبا، تا نحوه عبور انسان از این سراى خاکى براى همه آنها به راحتى ممکن باشد.
دنیا از منظر دین گذرگاه و پلى است براى انسان ها که در زمانى محدود از آن عبور خواهند نمود و پس از آن در جایگاه اصلى خود در ابدیت قرار خواهند گرفت. احکام و باید و نبایدهاى دینى نیز در واقع آیین نامه عبور از این مسیر خطرناک و حساس مى باشند. به طور قطع، تمام اشکالاتى که برخى افراد بر احکام دین وارد مى کنند، به نوعى محدود کننده امیال حیوانى است و به همین دلیل است که سبب اعتراض و دین گریزى آنان مى شود.
پینوشتها:
1. ر. ک: و. ت. استیس، عرفان و فلسفه، ترجمه خرمشاهى، انتشارات سروش، چاپ اول، ص 66.2. مفاتیح الجنان، دعاى جوشن کبیر.
3. مقتل لهوف، ص 160.
4. سوره ص: آیه 72.
5. سوره بقره، آیه 185؛ خداوند آسانى و راحتى را براى شما اراده فرموده است و سختى را براى شما اراده نکرده است.
6. سوره ص: آیه 72.
7. سوره بقره: آیه 179؛ و براى شما در قصاص، حیات و زندگى است، اى صاحبان خرد! شاید شما تقوا داشته باشد.
منبع:
جلوه هایى از زیبایى هاى دین، محمدحسین گیلانپور، دفتر نشر معارف، چاپ: اول، زمستان 1388. مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}