طرح مسأله و ضروت بحث

از بین بردن امید نزد مخاطبان کشور و یا جناح مقابل، بى اعتمادى نسبت به رهبران کشور یا جناح مقابل و شکاف در بین جامعه مخاطب از جمله اهداف اساسی جنگ روانی دشمن علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است.
طراحان جنگ روانى، نبرد خود را بر تبلیغات استوار کرده اند. هدف آنها تأثیرگذارى بر عقاید افراد و یا جامعه موردنظر مى باشد.
به طور طبیعى، بدون بصیرت و هوشیارى و دشمن شناسى، نمى توان بر توطئه هاى دشمنان پیروز شد. متأسفانه برخى از افراد به ظاهر روشنفکر ادعا مى کنند که جامعه ما دشمن ندارد و وجود دشمن توهمى بیش نیست! آنان با خیال خام خود گفتمان دشمن شناسى را به جوامع غیرمتمدن نسبت مى دهند. چنین افرادى آگاهانه و مغرضانه براى ایجاد زمینه هاى نفوذ فرهنگى دشمن و تسلط آنان تلاش مى کنند و سخنان دروغین خود را در قالب هاى روشنفکرى ارائه مى دهند. لذا در این نوشتار، جهت آشنایی و بصیرت افزایی آحاد مردم به ویژه نسل جوان به تبیین اهداف و تاکتیک هاى جنگ روانى دشمن بر علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران می پردازیم.
 

اهداف جنگ روانى1

در تدوین یک جریان خبرى با استفاده از اصول جنگ روانى آنچه لازم است در ابتدا مورد توجه قرار گیرد، اهداف جنگ روانى است که عبارتند از:
از بین بردن امید نزد مخاطبان کشور و یا جناح مقابل، بى اعتمادى نسبت به رهبران کشور یا جناح مقابل و شکاف در بین جامعه مخاطب.
این نوع جنگ، در واقع جنگ علیه عقل دشمن اعلام مى شود و نه به منظور دربند کشیدن بدن او.
 
مهم ترین ابزارهاى جنگ روانى عبارتند از:
تلویزیون ها: تلویزیون هاى عادى، تلویزیون هاى خبرى و تلویزیون هاى ویژه منطقه اى.
رادیوها: رادیوهاى عادى و رادیوهاى ویژه.
خبرگزارى ها: استفاده مستقیم ـ استفاده غیر مستقیم.
مطبوعات: مطبوعات ملى ـ مطبوعات فراملى.
سایت هاى خبرى: سایت هاى ویژه و پست الکترونیک.
 
مهم ترین مخاطبان جنگ روانى نیز عبارتند از:
مردم، احزاب، سیاستمداران،گروه ها، سازمان ها و نهادهاى دولتى و غیردولتى، دولت ها و سازمان هاى بین المللى.
 

راهبردهاى اساسى جنگ روانى

طراحان جنگ روانى، نبرد خود را بر تبلیغات استوار کرده اند. هدف آنها تأثیرگذارى بر عقاید افراد و یا جامعه موردنظر مى باشد.
امروزه در ادبیات جنگ روانى واژه تبلیغات معادل واژه پروپاگاندا قرار گرفته است. جنگ روانى از همه تاکتیک هایى که یک عامل تبلیغاتى و یا یک پروپاگاندا انجام مى دهد، بهره مى برد. این عوامل سعى مى کنند افکار عمومى طرف مقابل را به تسخیر کشانده و از شیوه هاى زیر حداکثر استفاده را بنمایند.
مدیران و طراحان خبرى پیش از هر چیز، باید مخاطب خود را به خوبى مورد شناسایى قرار داده و از طریق روش هاى روان شناسى اجتماعى، میزان تأثیرى را که هر یک از تاکتیک هاى جنگ روانى مى توانند ایفا کنند پیدا نمایند. تاکتیک هاى جنگ روانى بسیارند و متناسب با شرایط روز، در حال گسترش و رشد روزافزون هستند.
 

برخى از مهم ترین تاکتیک هاى جنگ روانى2

سانسور (Censorship)
سانسور عبارت است از حذف عمدى موادى از جریان عبور آگاهى ها، به منظور شکل دادن عقاید و اعمال دیگران.
این حذف عمدى مى تواند به دو شکل صورت پذیرد. سانسور در ساده ترین معنى اش، رسیدگى و آزمایش پیام هاى کثیرالانتشار توسط اولیاى امور به جهت بازداشت موادى است که از نظر آنان نامطلوب است. این شکل سانسور، همان ایجاد مانع قبلى یا عملى جهت جلوگیرى از انتشار مواد نامطلوب است که مثلاً مى تواند شامل حذف واژه ها، عبارات یا جملاتى خاص، توسط سانسورگر باشد.
اما سانسور در شکل گسترده ترش، مى تواند دربرگیرنده هر نوع تلاشى جهت تضعیف یا جلوگیرى از انتشار مواد نامطلوب از نظر برخى از اولیاى امور باشد. بدین ترتیب ممکن است دولتى جلوى انتشار اطلاعات یا اخبارى را که مى تواند بازتابى مخالف یا ناموافق بر مقامات آن دولت داشته باشد، بگیرد یا ممکن است دولت مذکور اقدام به صدور مجوزهایى کند که از این راه انتشار مواد نامطلوب را دچار مشکل یا فترت سازد. از طرف دیگر، ممکن است اولیاى امور اقدامى تنبیهى نیز بر علیه خاطیان در پیش گیرند. بدین منظور که مطمئن شوند خاطیان، دیگر دست به خلاف نخواهند زد و نیز دیگران را از انتشار مواد داراى ایراد، برحذر دارند. به این ترتیب مى شود برخى از روزنامه ها یا مجلات را از امکانات چاپى محروم کرد، مالیات هاى سنگین یا موانع اقتصادى دیگر را اعمال کرد، سردبیران را به زندان انداخت یا جواز کار فعالیت هاى رادیو ـ تلویزیونى را لغو کرد.
دولت هاى مستبد و خودکامه از سانسور براى ابقاء قدرت خویش بهره بردارى مى کنند. اما دولت هاى آزادمنش به علت سنت هاى موجود حاکى از انزجار نسبت به سانسور باید به روش هاى دیگرى جهت ابقاء خود متوسل شوند (روشهایى مانند تلاش براى جلب حمایت صادقانه رسانه هاى متنفذ، یا ارجاع مستقیم مشکل خود به مردم). سانسور در ایالات متحده بیشتر در سطح محلى مشاهده شده است. در این سطح، تا به حال اقدامات بسیارى به منظور جلوگیرى از اهانت و قبیح پردازى (به ادعاى سانسورگران) در مواد و موضوعات چاپى و فیلم هاى سینمایى صورت گرفته است.
 
اخبار کنترل شده
شکل خفیفى از سانسور نیز که اخبار کنترل شده نام گرفته، وجود دارد. در اخبار کنترل شده، توزیع اطلاعات به طریقى است که حافظ حداکثر منافع توزیع کننده باشد. دولت ها، اصناف و دیگر دیوان سالارى ها، غالب اوقات در کنترل اخبار مقصر قلمداد مى شوند.
 
سانسور برون قانونى
سانسور برون قانونى سانسورى است که خارج از کنترل قانون یا قدرت قانونى باشد. چنین سانسورى مى تواند داوطلبانه باشد. مثل وقتى که سردبیرى، عبارت یا واژه اى را از دست نوشته خود حذف مى کند چرا که احساس مى کند از ذوق سلیم به دور است یا کتابدارى که کتابى را از دور خارج مى کند، بدین علت که به نظر او قبیح و اهانت آمیز است و وى مطالب قبیح و اهانت آمیز را دوست ندارد.
از یک لحاظ سانسور برون قانونى مى تواند غیر داوطلبانه باشد مانند وقتى که سانسور خود پاسخى به فشارهاى اقتصادى، سیاسى یا فشارهاى دیگرى از این قبیل است. مثلاً یک ایستگاه رادیو ـ تلویزیونى ممکن است انتقاد از مقامات دولتى را به علت تهدیدهاى واقعى یا احتمالى، از جانب آن مقامات در خصوص تمدید مجوز مسکوت گذارد.
 
تحریف (Disortion)
یکى از رایج ترین شیوه هاى پوشش خبرى و مطبوعاتى، تغییر متن پیام به شیوه هاى مختلف از طریق دست کارى خبر است.
در مسئله تحریف، سه پدیده به چشم مى خورد که عبارتند از:
تعدیل، شاخ و برگ دادن و جذب. یک خبر در حین انتقال از شخصى به شخص دیگر به تدریج کوچک تر از گذشته، قابل فهم تر و از نظر بازگو کردن، ساده تر مى شود. در حین فرایند انتقال متوالى بسیارى از جزئیات اصلى خبر کم کم تعدیل مى شوند، تجربه هایى که در مورد تحریف انجام شده است، نشان مى دهد که بسیارى از جزییات موجود در ابتداى زنجیره انتقال به شدت حذف مى شوند.

هر بار که خبر تحریف شده نقل مى شود، میزان جزییات، هر چند با کندى، کاهش مى یابد. در همان زمانى که فرایند تعدیل انجام مى گیرد، شاخ و برگ هاى دیگرى به خبر اضافه مى گردد. فرایند شاخ و برگ دادن به خبر، به ادراک انتخابى و حفظ انتخابى موضوع در ذهن و نقل جزئیات کمى از موضوع اصلى مبتنى است. با اینکه فرایند شاخ و برگ دادن مانند فرایند تعدیل در هر بار که خبر نقل مى شود، انجام مى گیرد ولى عناصرى که در این فرایند بر آنها تکیه مى شود و در هر نوبت تکرار مى شوند، یکى نیستند. این ویژگى بیشتر به ترکیب جامعه اى که خبر در آن منتقل مى شود، وابسته است. عناصرى در این فرایند شاخ و برگ پیدا مى کنند که از نظر نقل کننده خبر با اهمیت هستند. چه چیزى سبب حذف برخى جزییات و بیان برخى دیگر مى شود؟
چگونه مى توانیم این امر را که برخى اجزا جاى اجزاى دیگر را مى گیرند و موجب تغییر یک حقیقت مى شوند، بیان نماییم؟
پاسخ به این پرسش ها در فرایند جذب یافت مى شود که نتیجه نیروى جاذبه عادات، تمایلات و احساسات موجود شنونده است. براى مثال هنگام نقل یک خبر و سپس بازگو کردن مجدد آن، فرایند جذب موضوع اصلى روى مى دهد، آنگاه عناصر خبر منطبق شده یا سازمان داده مى شوند تا با انگیزه اصلى خبر هماهنگ شوند و این هماهنگى به گونه اى صورت مى گیرد که خبر را در نهایت امر منسجم تر، منطقى تر و داراى ظاهر بهترى سازد.

غالباً فرایند جذب با هدف مورد انتظار فرد هماهنگى دارد و درک و یادآورى امور طبق معمول صورت مى گیرد. از همه اینها مهمتر اینکه فرایند جذب به خودى خود بیانگر تغییرات و تحریفاتى است که منعکس کننده احساسات ریشه دار در شخص مى باشد و همچنین وضعیت و جهت گیرى او را منعکس مى کند. با اینکه در امر تجزیه و تحلیل، فرایندهاى تعدیل، شاخ و برگ دادن و جذب از یکدیگر تفکیک مى شوند، ولى این فرایندها در عمل از یکدیگر مستقل نیستند.

آنها به طور هماهنگ و در آن واحد عمل مى کنند.
این عمل هماهنگ، منعکس کننده یک فرایند منحصر به فرد است که داراى ویژگى فردى است و به تحریفى که مشخصه آن است، منجر مى شود. این شیوه بیشتر در مصاحبه ها و گفت وگوهاى سیاسى به کار مى رود؛ زیرا در مصاحبه، مستندسازى کار دشوارى است و مى توان مفاهیم موردنظر را تغییر داد. در شرایطى که مخاطبان دسترسى لازم به منبع موثق پیام را نداشته باشند، این شیوه بیشترین کاربرد را دارد، مثلاً اخبارى که از طریق خبرگزارى هاى دنیا و روزنامه هاى پرتیراژ منتشر مى شوند، در نقاط مختلف دنیا منتشر شده و قابل دریافت مستندات لازم از سوى مخاطبان نمى باشند.
 

ساختن یک یا چند دشمن فرضى (To Make A Supposed Enemy)

این یکى از شیوه هاى قدیمى سیاسیون کهنه کار است که قدرت را در اختیار دارند و براى بقا و ماندگارى در حکومت از آن استفاده مى کنند.
این شیوه به مطبوعات نیز رخنه کرده است. در این شیوه سعى مى شود تا سایر رسانه ها و مطبوعات یا سایر سیاستمداران و یا سایر احزاب را در چشم مخاطبان خود، به شکل یک دشمن نشان دهند. همیشه داشتن یک دشمن فرضى مى تواند اقدامات طرف مقابل را محق و معتبر جلوه دهد و زمینه را براى هر نوع اقدامى فراهم آورد. استفاده از این شیوه خود مى تواند براى متحد کردن افراد داخل یک کشور نیز مفید واقع شود.
در هنگام بحران هاى اقتصادى و سیاسى و یا همچنین خطرات سیاسى که از درون، یک کشور را تهدید مى کند وجود یک دشمن فرضى خارجى مى تواند سرپوشى بر بحران ها و اتحاد داخل کشور علیه آن بحران ها باشد.
 

پاره حقیقت گویى (To release a part of truth)

گاهى حادثه، خبر یا سخنى مطرح مى شود که از نظر منبع، محتواى پیام، مجموعه اى به هم پیوسته و مرتب است که اگر بخشى از آن نقل و بخشى نقل نشود جهت و نتیجه پیام، منحرف خواهد شد. این از رویه هاى رایج مطبوعات است که معمولاً متناسب با جایگاه و جناح سیاسى که به آن متمایل هستند، بخشى از خبر نقل و بخشى را نقل نمى کنند. این شیوه به خصوص در انتشار نظرات رهبران سیاسى متداول است. استفاده از تیترهاى اصلى روزنامه ها، مطابق با میل و سلیقه آن روزنامه از نمونه هاى بارز پاره حقیقت گویى است به طور کلى از دید روزنامه نگاران یک خبر هنگامى کامل است که عناصر خبرى در آن به شکل کلى مطرح شوند. اما چنانچه یکى از عناصر خبرى ـ چگونه؟ کجا؟ کى؟ چه کسى؟ چه چیزى؟ چرا؟ - در خبر بیان نگردد، خبر ناقص است. که در این تاکتیک، حذف یکى از این عناصر به عمد صورت مى گیرد. در نشریات براى جلب نمودن نظر خواننده به تیتر خبر، از این تاکتیک استفاده مى نمایند.
در واقعه 11 سپتامبر، در اخبارى که از سوى رسانه هاى امریکا و رسانه هاى همسو با آنها انتشار مى یافت، به دلایل و انگیزه هاى تروریست ها پرداخته نمى شد. به عبارتى عنصر «چرا» به صورت انتخابى از اخبار حذف مى شد. حذف عنصر «چرا» به آمریکایى ها این اجازه را مى داد که بتوانند کشورها، افراد مختلف و سیاست هایى را که نمى پذیرند و با مواضع آنها مخالفت دارند را محکوم نمایند و بتوانند با استفاده از باز بودن فضا و شرایط توجیه و با استفاده از عبارت «حذف تروریست ها از صحنه جهان» هم چنان به سیاست هاى مدنظر آمریکا جامه عمل بپوشانند.
 

محک زدن (To Test for Confirm)

براى ارزیابى اوضاع جامعه و طرز تفکر مردم جامعه درباره موضوعى خاص که نسبت به آن حساسیت وجود دارد و یا دریافت بازخورد نظر حاکمان و یا گروهى خاص یا صنفى از اصناف جامعه، خبرى منتشر مى شود که عکس العمل به آن، زمینه طرح سوژه هاى بعدى قرار مى گیرد عوامل تبلیغاتى سعى مى کنند براى دریافت بازخورد نظر گروهى خاص و یا حتى افراد جامعه، با انتشار یک موضوع عکس العمل آنها را مورد ارزیابى قرار دهند و سیاست هاى آینده خود را نسبت به آن طراحى کنند.
تاکتیک محک زدن به نوعى، تاکتیک بازگشتى هم هست و به افراد خاص برمى گردد و جامعه محدودترى را در نظر مى گیرد. اما بازخورد بیشتر به جامعه و عوام برمى گردد. مثلاً براى ارزیابى نظر مردم ایران راجع به رابطه با امریکا، خبرى منتشر مى شود تا پس از محک زدن آن، موضوعات جدى ترى را در این باره منتشر سازند.
به عنوان مثال میزان حساسیت هاى مذهبى جامعه و یا پایبندى آنها به اصول مورد اتفاق جامعه، یا شخصیت هاى مورد احترام و وثوق مردم، یا کشف دیدگاه ها و برنامه هاى جریان حاکم و یا جبهه مخالف نسبت به موضوعى خاص را محک مى زنند. این شیوه یکى از شیوه هاى جنگ روانى است. اما امروزه در بازى هاى تبلیغاتى و انتخاباتى نیز مورد استفاده قرار مى گیرد.
در سیستم هاى نظرسنجى نیز استفاده از افکار عمومى، نوعى محک زدن است. طرح موضوع استفاده نظامى ایران از تکنولوژى غنى سازى اورانیوم توسط آمریکایى ها، بازخورد واکنش دائمى ایرانى ها در تأکید بر استفاده غیرنظامى از این تکنولوژى ها را به دنبال دارد.
آمریکا با این کار از یک سو قصد محک زدن ایران در این باره را داشته و از سوى دیگر از طرح آن براى اعزام بازرسین مربوطه براى کنترل این پروژه بهره مى گیرد.
 

ادعا به جاى واقعیت (to truthPretention instead of trath)

رسانه هاى خبرى براى دستیابى به اهداف موردنظر خود گاهى ادعاهایى علیه افراد، گروه هاى مختلف و رسانه هاى رقیب مطرح مى کنند و آنان را مجبور به پاسخگویى مى نمایند. در واقع در این روش، اخبار مخابره شده و یا به چاپ رسیده نوعى ادعا به جاى واقعیت را در ذهن مخاطب تداعى مى کند و با استفاده از کلماتى نظیر «ادعا» منبع خبر سعى مى کند اولاً خبر را از دست ندهد، در ثانى صحت و سقم خبر را به گردن منبع مدعى آن انداخته، ثالثاً چنانچه خبر مورد تایید قرار گرفت، اعتبار پخش آن را نصیب خود کند و در نهایت پیامى را که مدنظرش مى باشد به همراه خبر القا نماید.

در شایعه منبع خبر را نمى گوییم اما در این نوع خبر عمدا منبع خبر را ذکر مى کنیم، ولى منبعى که بى اعتبار است و بارها مورد تکذیب قرار گرفته است. این شیوه از جمله شیوه هاى جنگ روانى است که در آن نوعى ادعا در اخبار منتشر مى شود. و سپس این ادعا تایید یا تکذیب مى شود. این شیوه در حقیقت مانند یک برگ دو طرف برنده است. استفاده کنندگان از آن، چه ادعا را رد و چه آن را تایید نمایند، در هر دو صورت منبع جواب خود را گرفته است.

در جریان حمله امریکا به افغانستان، پس از هر بمباران شدید مقرهاى طالبان، ادعاهایى دال بر کشته شدن بن لادن از سوى رسانه هاى امریکایى و رسانه هاى همسو با آنها مطرح مى شد. زمانى که طالبان خبر را تکذیب مى کردند، امریکایى ها مى فهمیدند که تلاش آنها در انهدام مواضع طالبان و کشتار آنها چندان مؤثر نبوده است. اگر طالبان سکوت مى کردند، این سکوت صحت ادعاى امریکایى ها را اثبات مى کرد و نیروهاى طالبان را نیز از نظر روحى تضعیف مى نمود.

رامسفلد وزیر دفاع سابق آمریکا در ادعایى دیگر در تاریخ 7/1/82 نیز اعلام نمود که نیروهاى سورى با دادن «دوربین هاى کار در شب» به عراقى ها آنان را در کشتن نیروهاى آمریکایى یارى داده اند و این مطلب توسط منابع سورى تکذیب شد.
 

اغراق

عوامل تبلیغاتى با بهره گیرى از این شیوه دست به پخش مطالب مبالغه آمیز مى زنند. آنها سعى مى کنند مطالب کوچک را بسیار بزرگتر از آنچه وجود دارد جلوه دهند و همچنین قادرند از مطالب بزرگ به شکلى ضعیف و در زمان، مکان و جایگاهى که به چشم نمى آید، بهره بردارى کند.
 

تفرقه

شاید بتوان تفرقه را یکى از مؤلفه هاى عوامل قبلى دانست که با استفاده از آنها عامل تبلیغاتى سعى مى کند بین جامعه مخاطبان خود با مرزبندى و جناح بندى هایى که در اکثریت موارد کاذب هم مى باشد، مطالبى را پخش کند تا پتانسیل ها و توان آنها را کاهش دهد.
 

ترور شخصیت

در شیوه هاى جدید، ترور فیزیکى جاى خود را به ترور شخصیت داده است. در زمان هایى که نتوان فردى را ترور فیزیکى کرد و یا نباید افراد مورد ترور فیزیکى قرار گیرند، سعى مى کنند از طریق عوامل تبلیغاتى جنگ روانى و با استفاده از وسایل ارتباط جمعى، شخصیت هاى مطرح و مؤثر در جناح مقابل را به زیر ذره بین کشیده و با بزرگ نمایى نقاط ضعف آنان را ترور شخصیت نماید. اصطلاحى که امروز براى ترورکردن از طریق وسایل ارتباط جمعى یسیار مورد استفاده قرارگیرد Terrorovision است که هدف آن ترور شخصیت هاى سیاسى و مهم از طریق به تصویر کشیدن نقاط ضعف و حرکات نادرست آنهاست. این عوامل باعث مى شود رهبران ذى نفوذ نزد مخاطبان دچار بى منزلتى و تخریب چهره شوند.

شایعه (Rumour)

زمانى که جریان این خبر از بین افرادى شروع مى شود که از حقیقت موضوع دورند، شایعه آغاز مى گردد و تکرار آن بدون ارائه برهان و دلیل ادامه مى یابد تا تقریباً بسیارى از مردم آن را باور مى کنند و در نهایت شیوه معینى براى ترویج آن پیش گرفته مى شود، مانند «آنها مى گویند ...» یا «از یک منبع مسئول شنیده ام که ...» یا «اخبار دقیقى دارم مبنى بر اینکه ...» و مانند آنها. در اینجا یک شرط اساسى براى کامل شدن شایعه وجود دارد. این شرط عبارت است از اهمیت پیشامد یا شخصى که در شایعه مطرح شده و همچنین ضرورت وجود ابهامى که شایعه را فرا گرفته باشد. به علاوه انگیزه هاى روانى که سبب پیدایش شایعه و رواج آن گردد. شایعات زمانى رواج مى یابند که حوادث مربوط به آن در زندگى افراد از اهمیتى برخوردار باشند یا در مورد آنها خبرهاى صریح پخش نشود و یا اینکه خبرهاى مربوط به آنها مبهم باشند.

این ابهام زمانى به وجود مى آید که خبر به صورت تحریف شده دریافت شود، یا به فرد خبرهاى متضادى برسد یا فرد از فهم این گونه خبرها عاجز باشد. به هر حال شایعه همیشه دروغ نیست و همیشه داستان بدخواهانه اى را شامل نمى شود. ممکن است شایعه سبب درز کردن اطلاعات گردد، به ویژه در زمان جنگ، یعنى زمانى که کنترل اطلاعات نظامى از جهت امنیت ملى کشور، ضرورى است.

مى توانیم بگوییم شایعه براى به انجام رساندن دو وظیفه توام انتشار مى یابد: اولین وظیفه بیان و تفسیر تنش احساسى است که افراد حس مى کنند و وظیفه دوم تسکین این تنش است.
در شرایط عادى اخبار از طریق منابع قابل اطمینان و رادیو و تلویزیون پخش مى شود و شایعه کمتر به حال ظهور و بروز مى رسد، اما وقتى فشار روحى و سردرگمى به وجود مى آید شایعه نیز گسترش مى یابد. در چنین شرایطى اگر چه شایعات از پشتوانه و شواهد محکمى برخوردار نیستند اما به دلیل خوددارى منابع رسمى از انتشار اطلاعات و اخبار کافى و شواهدى که گاهى به خاطر دسترسى نداشتن به آن و گاه به لحاظ اعمال سانسور است به سرعت و از طریق تکرار در میان مردم در سطح وسیعى گسترش مى یابد و این تکرار از آن جهت است که نیازهاى هیجانى مردم را برآورده مى کند.
 

پیشینه شایعه در اسلام

در تاریخ اسلام نیز آن جا که ابهام و اهمیت رخدادى قطعى بود، شایعات رواج و قوت مى گرفت. چون جنگ بدر با پیروزى مسلمانان خاتمه یافت، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه را از اثیل به مدینه فرستاد تا این خبر را به مردم برسانند. آن ها روز یکشنبه و در نیمروز به مدینه رسیدند و در دره عمیق از هم جدا شدند. عبدالله در محله بالاى مدینه و زید در محله پایین به خانه انصار سر مى زدند و گفتند: اى گروه انصار، شما را مژده باد به سلامت رسول خدا و کشته و اسیرشدن مشرکان! عتبه و شیبه و پسران ربیعه و دو پسر حجاج، ابوجهل، ابوالبخترى، زمعة بن اسود و امیة بن خلف کشته شدند و سهیل بن عمرو و گروه زیادى به اسارت درآمدند! بچه ها از پى عبدالله بن رواحه حرکت مى کردند و فریاد مى کشیدند: «ابوجهل بدکار کشته شد».

زید نیز چون به مصلى رسید، پیام را ابلاغ کرد. مردم حرف زید را باور نمى کردند و مى گفتند زید گریخته است. این حرف مسلمانان را به خشم آورد و ترسیدند. مردى از منافقان به اسامه بن زید گفت: پیامبر شما و همراهانش کشته شده اند. مرد دیگرى از منافقان به ابوالباب گفت: یاران شما چنان پراکنده شده اند که هرگز جمع نخواهند شد.
بیش تر اصحاب محمد صلى الله علیه و آله و خود او کشته شده اند. نشانه قتل محمد، شتر اوست که زید بر آن سوار است و آن را مى شناسیم، زید هم گریخته است و از ترس نمى فهمد که چه مى گوید.

اسامه پسر زید مى گوید: نزد پدر آمده پرسیدم: این که مى گویى راست است؟ زید گفت: آرى، به خدا راست است، پسرکم! از این رو، اسامه نزد آن منافق برگشت و گفت: تو از کسانى هستى که نسبت به پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان شایعه پراکنى مى کنند. چون رسول خدا بیاید، گردنت را خواهد زد. منافق گفت: این چیزى بود که من از مردم شنیده بودم.3
 
در ماجراى مذاکرات صلح حدیبیه، پیامبر صلى الله علیه و آله نیز متقابلاً نمایندگانى به سوى قریش فرستاد تا هدف آن حضرت را که زیارت خانه خدا بود، بى پرده به سران شرک ابلاغ کنند. نخست خراش بن امیه خزاعى مامور ابلاغ پیام گردید، اما آنان شتر او را پى کردند و نزدیک بود او را بکشند که با وساطت خویشان او، نجات یافت. بدین روى، پیامبر صلى الله علیه و آله، که جدا مى خواستند مشکل را از راه مذاکره و دگرگون ساختن افکار سران قریش حل کنند، براى بار دوم تصمیم گرفتند کسى را به نمایندگى اعزام کنند که دست او به خون قریش آلوده نباشد.
 
این مأموریت متوجه عمر بن خطاب شد، اما او به دلایل و بهانه هایى از این کار امتناع ورزید و پیشنهاد کرد که عثمان بن عفان این کار را بر عهده گیرد. از این رو، عثمان راهى مکه شد و در پناه ابان بن سعید بن عاص وارد شهر گردید. قریش به عثمان اجازه طواف کعبه دادند. اما از بازگشت عثمان جلوگیرى کردند تا شاید در این مدت، راه حلى پیدا کنند. بر اثر تأخیر نماینده پیامبر، هیجان و اضطراب عجیبى در میان مسلمانان پدید آمد و شایعه قتل عثمان به شدت در میان طرفین در منطقه رواج یافت و منجر به موضع گیرى نظامى پیامبر گردید. از این رو، شرایط مساعدى پدید آمد و شایعه مزبور قوت گرفت. ابهام و اهمیت موضوع، دو عامل اساسى رواج و انتشار شایعه گردید.4
 
بنابراین، انتشار شایعات در جنگ با توجه به چنین کارکردهایى، مى تواند نقش تعیین کننده اى در جنگ ایفا نماید. در سیر غزوات پیامبراکرم صلى الله علیه و آله، گاه شاهد به کارگیرى ماهرانه شایعات به عنوان ابزار جنگ روانى هستیم و این مى رساند که آن حضرت در چهارچوب خط مشى پایدار «دعوت - هدایت» و در پرتو حفظ موجودیت نظام و امنیت ملى، اساسا جنگ و ابزار کارامد آن را استثنایى از اصل نیرنگ و فریب دانسته اند؛ زیرا: «ان الحرب خدعه»5
 
بر این پایه، از عواملى که اتحاد احزاب مانند یهود بنى قریظه، مشرکان مکه، قبایل غطفان و فزاره را در جنگ خندق متلاشى ساخت و به موقعیت تهدید کننده و بحرانى خاتمه بخشید، انتشار شایعاتى بود که با مشورت و درایت پیامبر توسط نعیم ابن مسعود به اجرا درآمد. نعیم گوید: به پیامبر عرض کردم: اى رسول خدا، هر فرمانى که مى خواهى بده تا من بدان اقدام کنم؛ زیرا نه قوم من و نه هیچ کس دیگرى از اسلام من اطلاع ندارند. پیامبر فرمودند: «تا آنجا که بتوانى میان نیروهاى دشمن اختلاف و پراکندگى بینداز». نعیم، که سابقه دوستى با بنى قریظه داشت، به نزد آن ها آمد و مورد استقبال قرار گرفت. به دنبال ماموریت موفقیت آمیز نعیم بن مسعود از هم گسیختن صفوف دشمن، مدد الهى نیز فرود آمد. هوا به یکباره دگرگون شد. باد و طوفانى شدید همراه با سرماى سخت وزیدن گرفت، دیگ هاى غذا را برانداخت، خیمه ها را از جا کند و آتشى برجا نگذارد. احزاب به ستوه آمدند و نمى توانستند تشخیص دهند که به کدام طرف باید بروند. بدین روى، شتابان پا به گریز نهادند.6
 
پخش شایعات گاه چنان مؤثر مى افتد که به فروپاشى کامل نیروهاى مقابل مى انجامد، تا جایى که حتى حاضر مى شوند به عنوان ستون پنجم دشمن عمل کرده، نظام ارتش را مختل سازند. این اقدامات مى تواند سیر تحول جنگ را به کلى دگرگون سازد. معاویه پس از رویارویى نظامى با سپاه امام حسن علیه السلام این سیاست را اتخاذ کرد. او با سران سپاه امام على مکاتبه کرد و آنان را تطمیع نمود. به آنان نوشت: حسن بن على با من صلح مى کند. او به عوامل جنگ روانى نیز دستور داد تا این شایعه را در همه جا پخش کنند.
 
چون نیروهاى امام علیه السلام به فرمان دهى عبیدالله بن عباس در منطقه مسکن و در برابر سپاه معاویه قرار گرفتند، معاویه شبانه به عبیدالله پیام فرستاد و گفت: حسن با من درباره صلح مراسله کرده و اختیار به من سپرده است. بدین گونه، او را تطمیع کرد و به جانب خود متمایل ساخت. پس از عبیدالله، قیس بن سعد زمام فرمان دهى را به دست گرفت و آنان را به صبر و ثبات فرا خواند. در این هنگام، بسر بن ارطاة از سوى معاویه به سوى لشکر امام آمد و گفت: واى بر شما! این فرمانده شماست که دست بیعت به ما داده و امام شما، حسن نیز با ما صلح کرده است. پس براى چه خود را به کشتن مى دهید؟ سرانجام، چنان نیروهاى امام حسن علیه السلام تضعیف شدند که بعضى از سران سپاه فرار کرده، به معاویه پیوستند و حتى گروهى اعلام آمادگى کردند امام مجتبى علیه السلام را در بند تحویل معاویه دهند و در چنین موقعیت بحرانى، امام مجتبى مجبور شدند از در صلح درآیند. 7
 
بنابراین، براى تکمیل فرایند شایعه و انتشار آن در سطحى مطلوب، باید انگیزه هاى روانى به ایجاد و تغذیه مستمر آن کمک نماید.8
 

تاکتیک شایعه

جنگ جهانى دوم، به ویژه پس از حمله ژاپن به بندر پرل هابر، فرصتى طلایى براى آلپورت و پستمن، که در اداره اطلاعات جنگ امریکا خدمت مى کردند، فراهم کرد تا با بهره گیرى از رویکردهاى روان شناختى به تحلیل فرایند پیاپى و زوال شایعات بپردازند، و بدین ترتیب نام خود را به عنوان نخستین تحلیل گران علمى شایعه ماندگار سازند.
دیدگاه آلپورت و پستمن، در خصوص شایعات، تحقیقات گوناگونى را برانگیخته است. پاره اى از آن تحقیقات، شواهدى در تأیید یافته هاى آنان عرضه کرده اند و پاره اى دیگر از بررسى ها، دیدگاه آن دو را به نقد کشیده اند. براى نمونه، میلر (1998) با تحلیل نظر و دیدگاه آن دو، نگرش منفى آنان را نسبت به تمام شایعات ناشى از شایعات زمانى و مأموریت آنان در ارتش امریکا مى داند.
میلر تأکید مى کند که آلپورت و پستمن، با بررسى هاى خود دریافته بودند که شایعات منتشر شده در زمان جنگ، به ویژه شایعات مربوط به تلفات و خسارات ناشى از حمله ژاپنى ها به بندر پرل هاربر، هم بر روحیه سربازان حاضر در جبهه هاى نبرد تأثیر مخربى بر جاى مى گذارد و هم بر روحیه ملى امریکاییان. از همین روى، آنان در پى دست یافتن به روش هایى بودند که با به کار بستن آنها، بتوانند تأثیرات شایعات را به حداقل برسانند.

ایجاد کلینیک هاى شایعه، یکى از روش هاى ابداعى آن دو محقق بود. آنان براى این منظور، از مطبوعات پرتیراژ و رادیو مى خواستند تا به بررسى و تحلیل شایعات بپردازند. آن رسانه ها نیز از خوانندگان خود درخواست مى کردند تا شایعات شنیده شده را براى آنها ارسال کنند. فرض اساسى آلپورت و پستمن، در مورد کلینیک هاى شایعه آن بود که تحلیل، بررسى و افشاى محتواى دروغین شایعات، مردم را در برابر آنها مصون مى دارد. به باور آنان، کلینیک هاى شایعات توانستند نوعى ایمنى عمومى در برابر شایعات ایجاد کنند.9
 
«به باور میلر (1998) مروزه نیز ارتش هاى درگیر در جنگ، به خوبى مى دانند که شایعات، همچون خوره به جان سربازان و افکارعمومى مى افتند و توان روحى آنان را براى مقابله با دشمن، به شدت کاهش مى دهند. به همین سبب، امروزه، همانند زمانى که آلپورت و پستمن به تحلیل و بررسى آزمایشگاهى شایعات پرداختند و براى مقابله با آنها در پى چاره مى اندیشیدند پارتمان ها و یگان هاى عملیات روانى ارتش هاى کشور مدرن نیز، بخشى از توان و هزینه هاى خود را صرف کشف شایعات و به دنبال ارائه راهکارى براى مقابله با آن ها برآمدند».10
 
اما، میلر تأکید مى کند که تبیین آلپورت و پستمن، در مورد شایعات، ناقص است و قادر نیست شایعات منتشر شده در زمان هایى غیر از زمان جنگ را، تبیین کند. اما محققان زیادى تبیین آلپورت و پستمن در خصوص شایعات را تأیید کرده اند. براى مثال، بورینگ (1979)، ضمن تأیید دیدگاه آن دو محقق، عامل سومى را به قانون شایعات آنان اضافه مى کند. به نام گروه متجانس. به باور او، شایعه در بین گروهى متجانس و همگن، شانس بیشترى براى انتشار دارد. او در تبیین ادعاى خویش تأکید مى کند که «اعضاى یک گروه متجانس (نظیر مردم یک شهر، یک یگان نظامى، یک سازمان و یا یک ان.جى.او) احساسات و عواطف مشترکى دارند و در نتیجه در پذیرش و نشر شایعه، هم حسى بیشترى با یکدیگر نشان مى دهند».11
 
یکى دیگر از حامیان دیدگاه آلپورت و پستمن، رابرت نپ است. تبیین نپ، در زمینه شایعات، شبیه تبیین بورینگ است. او نیز معتقد است که وجود ابهام (فقدان اطلاعات) در مورد موضوعات مهم، در بین گروه هاى متجانس، موجب رواج سریع شایعات مى شود.
نپ، چون همانند آلپورت و پستمن، به تحلیل و تبیین شایعات پخش شده در زمان جنگ پرداخته، معتقد است که شایعات موجب تخریب روحیه سربازان مى شود و آنان را از عملکرد رزمى مطلوب، بازمى دارد.
نپ، همانند محققان دیگرى نظیر فورستر و اجکا شایعه را به منزله یکى از روش هاى عملیات روانى مى نگرد که طرف هاى دیگر، براى تخریب نیروهاى یکدیگر به کار مى برند. او در این زمینه مى نویسد:
«در سال 1940 آلمانى ها براى شکست فرانسه از طریق شایعه، روحیه آنها را تضعیف کردند. آنان شایعات خوش بینانه را جایگزین شایعات بدبینانه کردند. فرانسوى ها متوجه شدند که دیگر نمى دانند چه چیزى را باور کنند، و سرانجام این وضع به رواج بى اعتمادى و ابهام بیشتر آنها منجر شد».12
 
افزون بر آن، نپ تأکید مى کند که عوامل عملیات روانى، مى تواند از شایعه براى کتمان حقیقت، بى اعتبار کردن منبع خبرى دشمن، و تغییر دیدگاه ملت هاى آماج نسبت به رهبران خویش استفاده کنند.

شایعه در جایى ایجاد مى شود که خبر نباشد و یا خبر از منابع موثق منتشر نگردد. از جمله اولین عناصرى که در بحث شایعه مطرح مى باشند، موضوع، مکان و زمان شایعه است. یک شایعه ساز ماهر به خوبى مى داند که شایعه وى باید موضوعى باشد که حساسیت بالاى جامعه را در زمان و مکان مناسب به خود اختصاص دهد. رابطه بین موضوع، زمان و مکان مى باید در پخش یک شایعه به خوبى درک و احساس گردد.

در خصوص بحث زمان اعتقاد بر این است که یا به موقع بودن پخش شایعه بیشترین تاثیر را دارد و همچنین بالاترین تأثیر شایعه در لحظه اوج احساسات مردم است. چنانچه شایعه قبل یا بعد از زمان تاثیرگذار مطرح شود، به همان اندازه نفوذ خود را از دست مى دهد. مکان پخش یک شایعه نیز مى باید کاملاً داراى مجاورت هاى معنوى و جغرافیایى باشد.

شایعه ضریب خود را مدیون دو نکته مى باشد. اول ابهام در موضوع و دوم اهمیت موضوع. هر چه ضریب اهمیت یک شایعه بالا باشد، ضریب نفوذ آن نیز به همان میزان بالا مى رود. در ضمن به همان میزان که ابهام در قضیه افزایش مى یابد ضریب نفوذ شایعه نیز بالا مى رود. چنانچه یکى از این پارامترهاى ابهام یا اهمیت صفر شود، ضریب نفوذ شایعه نیز صفر خواهد شد. عوامل دیگرى نیز در پخش پذیرش و نفوذ شایعه مؤثرند اما از درجه دوم اهمیت برخوردار مى باشند. یکى از این عوامل عناصر پخش شایعه هستند. به طور نمونه پخش شایعه از زبان یک وزیر، یک استاد دانشگاه و یا هر منبع معتبر دیگر ضریب نفوذ آن را بیشتر از پخش شایعه از زبان راننده تاکسى مى کند.

هر شایعه دربرگیرنده بخش قابل ملاحظه اى از واقعیت مى تواند باشد، اما ضریب نفوذ آن نیز تحت تاثیر سه عامل دیگر مى تواند افزایش بالایى پیدا کند، که این عوامل عبارتند از: تسطیح، همانندسازى، برجسته سازى...
 

تسطیح

در تسطیح، شایعه ساز سعى مى کند عوامل حاشیه اى و جنبى یک موضوع را از بین ببرد و موضوع شاخص را نمایان تر کند. حذف مطالب حاشیه اى شایعه و حذف مطالب کم اهمیت تر عامل تسطیح را شکل مى دهد. دراین جا موضوع شایعه نماد وسیع تر و بزرگ ترى پیدا مى کند و یا به تعبیر دیگر تنها موضوع شاخص جامعه مى شود.
 

همانندسازى

در همانندسازى نوعى فرافکنى صورت مى گیرد. موضوعى در ذهن مخاطب عینیت پیدا کرده و مخاطب نسبت به آن آگاهى دارد.
در این نوع شایعه، استفاده از تاکتیک بک گراند مى تواند عنصر شایعه را تقویت کند. به عنوان مثال در حوادث بعد از 11 سپتامبر، استفاده از شایعه پخش سلاح هاى میکروبى و شیمیایى را همانندسازى مى کنیم با سلاح هاى به کار برده شده در جنگ خلیج فارس. براى اینکه ثابت نماییم تولید این نوع سلاح ها توسط آمریکایى ها صورت گرفته و امروز در خود آمریکا موجب سیاه زخم مى شود.
 

برجسته سازى، بزرگ نمایى

نمودار شدن عنصر اصلى شایعه همان برجسته سازى و واضح کردن موضوع اصلى است. برجسته سازى زمانى اتفاق مى افتد که شما بتوانید با تسطیح عناصر حاشیه اى خبر را حذف و با مبالغه اى که در خبر انجام مى دهید، آن را درحد معقول بزرگ جلوه دهید.
شایعات در زمان جنگ هاى نظامى سه دسته هستند و داراى سه کاربرد مى باشند:
 
شایعات تفرقه افکن
در این نوع شایعه سعى مى شود در موانع دشمن ایجاد شکاف نمایند و با بیان تشنجات بین افراد دشمن آنها را ضعیف کنند. این نوع شایعه در بازى هاى سیاسى کاربرد وسیعى دارد.13
 
شایعات هراس آور
در این نوع شایعه با اعلام کشته هاى وسیع و پخش آن در بین نیروهاى دشمن مى توان ناامیدى را در بین آنها افزایش داده و آنها را ضعیف نمود.
 
شایعات امیدبخش
این نوع شایعات باعث ایجاد روحیه و انسجام در بین نیروهاى خودى شده و کاربردى وسیع دارد.
نیل پستمن در کتاب خود تحت نام «زندگى در عیش، مردن در خوشى» شایعات را به سه دسته تقسیم مى کند:
 
شایعات آتشین14
شایعه اى است که یکباره شکل مى گیرد، همه جامعه را تحت الشعاع قرار مى دهد و اثرى کوتاه مدت دارد. کاربرد این نوع شایعه بیشتر در زمان جنگ نظامى است. استفاده از آمار و ارقام و بزرگ نشان دادن آنها، مسیر شایعات آتشین است. به معناى دیگر شایعات آتشین با ارقامى بسیار بزرگ ولى فقط در یک مقطع وارد مى شوند، تاثیر آنها عظیم است ولى مقطعى است. نیل پستمن مى گوید: این شایعه هنگامى است که جنگ یا رخدادهاى ناگهانى در جامعه اتفاق مى افتد و این نوع شایعات غالبا با ارقام بزرگ سر و کار دارند. تلفات ناشى از جنگ و تلفات ناشى از سیل و زلزله از جمله این موارد مى باشند.

از جمله شایعات تند و شدید که در زمانى کوتاه، گروه وسیعى را زیر پوشش گرفت و انفعال و اضطراب فورى ایجاد کرد، شایعه قتل پیامبر صلى الله علیه و آلهدر نبرد احد بود. در این نبرد، ابن قمیئه لیثى به مصعب بن عمیر پرچمدار سپاه اسلام، حمله آورد و پس از زد و خوردى شدید، او را به شهادت رساند و به گمان این که پیامبر را کشته است، فریاد برآورد: «پیامبر را کشتم»!15
 
این خبر دروغ به سرعت میان دو طرف درگیر انتشار یافت و قریش یک صدا فریاد مى زدند: «محمد به قتل رسیده است!» در نتیجه، دشمن جرأت یافت و لشکر قریش موج آسا به حرکت درآمد. از سوى دیگر، روحیه مجاهدان مسلمان نیز به شدت تضعیف گردید. حزب نفاق، که در هر صحنه منتظر فرصت جهت تخریب و تضعیف است، به انتشار این خبر دامن زده، گفتند: اگر او پیامبر بود، کشته نمى شد. به آیین نخست خود (جاهلیت) بازگردید! تا آن جا که برخى از مسلمانان به یکدیگر گفتند: کاش در این جا کسى بود که ما او را نزد عبدالله بن ابى مى فرستادیم تا او از ابوسفیان برایمان امان بگیرد. انس بن نضر چون این سخن را شنید، با ناراحتى گفت: اگر محمد کشته شده است، خداى محمد که کشته نشده، برخیزید و در همان راهى که محمد کشته شد، شما هم جنگ کنید! سپس سر به سوى آسمان بلند کرد و گفت: بار خدایا، من از این سخن ناهنجار اینان به درگاه تو پوزش مى طلبم و از آن بیزارم. آن گاه به میدان آمد و مردانه جنگید تا کشته شد.16
 
از سوى دیگر، این شایعه چنان در گروهى از صحابه همچون عثمان و عمر مؤثر واقع شد که فرار را بر قرار ترجیح داده، بى درنگ رو به هزیمت نهادند و تا سه روز معلوم نشد که به کجا فرار کرده اند.
انس چون بر عمر و طلحة بن عبیدالله گذشت، با ناراحتى پرسید: براى چه این جا نشسته اید؟ گفتند: رسول خدا کشته شد. انس گفت: پس از مرگ پیامبر زندگى را چه سود؟ ...برخیزید و به میدان روید تا شما هم چون او به شهادت رسید.17
 
قرآن کریم ضمن آیاتى، پرده از این شایعه و آثار تخریبى آن برمى دارد.18
 
شایعات خزنده
شایعاتى هستند که همراه با تاکتیک هاى قطره چکانى، مرحله به مرحله مى تواند مسیر یک شایعه را در ذهن افراد یک جامعه طراحى کند.

این شایعات دراز مدت تر از شایعات آتشین هستند و پیچیدگى هاى بیشترى نیز دارند. سوءاستفاده هاى مالى و فساد در دستگاه هاى ادارى و رسوایى هاى مالى از جمله این نوع شایعات هستند. پخش قطره چکانى و مرحله به مرحله حادثه 11 سپتامبر زمینه ساز این نوع شایعه بود.

نمونه اى از شایعات خزنده را در«حدیث افک» مشاهده مى کنیم که جریان تهمت زدن به یکى از همسران پیامبر را بازگو مى کند. این شایعه براى جریحه دار ساختن نزاهت و طهارت اهل بیت علیهم السلام پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و به دست عوامل مرموز روانى (حزب نفاق) ساخته و پرداخته گردید و به تدریج، موجى از هیجان و اضطراب را در جامعه اسلامى پدید آورد.

این جریان در بازگشت از جنگ «بنى مصطلق» (مریسیع) در ماه شعبان سال ششم هجرى روى داد آن وضعیت پر بیم و اضطراب با نزول آیات الهى به سر آمد و قرآن با قاطعیت کم نظیرى با منافقان برخورد کرد.19
 
«کسانى که آن دروغ بزرگ را ساخته اند، گروهى هم فکر و مرتبط از شمایند. مپندارید که شما را در آن شرى بود. نه، خیر شما در آن بود. هر مردى از آن ها بدان اندازه از گناه که مرتکب شده است، به کیفر مى رسد و از میان آن ها، آن که بیش ترین بهتان را بر عهده دارد، به عذابى بزرگ گرفتار شود. چرا هنگامى که آن بهتان را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خود گمان نیک نبردند و نگفتند که این تهمتى آشکار است؟ چرا چهار شاهد بر ادعاى خود نیاوردند؟ پس اگر شاهدانى نیاورده اند نزد خدا در زمره دروغ گویانند. اگر فضل و رحمت خدا در دنیا و آخرت ارزانیتان نمى بود، به سزاى آن سخنان که مى گفتید، شما را عذابى بزرگ مى رسید. آن گاه که آن سخن را از دهان یکدیگر مى گرفتید و چیزى بر زبان مى راندید که درباره آن هیچ نمى دانستید، مى پنداشتید که کارى خرد و آسان است و حال آن که نزد خدا کارى بزرگ بود».20
 
شایعات دلفینى
آن نوع از شایعات هستند که به تناسب زمان آشکار مى گردند و بلافاصله پس از تاثیرگذارى براى مدتى پنهان مى شوند و دوباره با ایجاد زمینه و انگیزه خود را آشکار مى کنند. به گفته پستمن این شایعات، شایعات غواصى مى باشند. در این نوع شایعه از آنچه که در گذشته اتفاق افتاده در زمان هایى که کاربرد آن اقتضاء مى کند، استفاده مى کنند.
گاهى مطالبى را آشکار و گاهى مطالبى را پنهان مى نمایند.
به تعبیر پستمن مثل نمکى هستند که بر روى زخم پاشیده مى گردد و در طول تاریخ همیشه زنده و داراى کاربرد هستند شایعات دلفینى شایعاتى هستند که زمان مشخصى ندارند و هر گاه زمینه آن فراهم شود، قابل خود نمایى هستند. مانند اخبار مربوط به قتل هاى زنجیره اى و همچنین اخبار و مطالبى که در جنگ ها درباره آلوده سازى آب ها، وحشى گرى دشمن در برخورد با زنان و کودکان پخش مى شود از این نوع شایعات هستند.
تاریخ غزوات پیامبر صلى الله علیه و آله آکنده از این گونه شایعات است که غالبا به وسیله گروه هاى سست عنصر حزب نفاق، به ویژه «مرجفون» در سطح صفوف رزم انتشار مى یافت و تخم یاس و ترس را در دل ها مى پراکند.
در ذیل، نمونه هایى از این شایعات را ملاحظه مى کنید:
 
جنگ احد
- پیش از جنگ احد، عباس، عموى پیامبر صلى الله علیه و آله، خبر تجهیز سپاه قریش را بى درنگ به مدینه فرستاد و پیک او در قبا، نامه را به پیامبر داد.

هنوز پیامبر به مدینه نیامده بود که یهودیان و منافقان در مدینه شایع کردند که خبر خوشى براى پیامبر نرسیده است:21 «آنان که از جنگ باز ایستادند و درباره برادران خود گفتند که اگر سخن ما را شنیده بودند، کشته نمى شدند».22 مى گفتند: «اگر یقین داشتیم که جنگى در مى گیرد، با شما مى آمدیم».23

- «خدا و پیامبرش جز فریب به ما وعده اى نداده اند».24 و «گروهى از آنان گفتند: اى مردم یثرب، این جا جاى ماندنتان نیست. بازگردید و گروهى از آن ها از پیامبر رخصت مى طلبیدند و مى گفتند: خانه هاى ما را حفاظى نیست. خانه ها یشان بى حفاظ نبود، مى خواستند بگریزند».25

سلمان فارسى مى گوید: در جنگ احزاب، آن گاه که مشغول حفر خندق بودم ناگهان با سنگى روبهرو شدم که کار را بر من دشوار کرد؛ کلنگ در آن کارگر نبود.رسول خدا که در آن نزدیکى بود، پیش آمد و کلنگ را گرفت و به سنگ زد و برقى زد.از ضربه دوم و سوم نیز برقى جست و سپس سنگ شکست. سلمان پرسید: یا رسول الله، این برق ها چه بود؟ فرمود: تو هم دیدى؟ گفتم: آرى فرمود:
جرقه اول، کلید فتح یمن بود. جرقه دوم، کلید فتح شام و مغرب زمین، جرقه سوم، کلید فتح مشرق و ایران زمین بود که خدا به من عنایت نمود».26

اى سلمان این ها نشانه فتوحاتى است که پس از من، خداوند براى شما خواهد گشود. شام فتح خواهد شد...و هیچ کس را یاراى ستیز با شما نخواهد بود. یمن نیز براى شما فتح خواهد شد و خاور هم براى شما گشوده خواهد گشت و خسرو پرویز پس از فتح کشورش کشته خواهد شد. سلمان گوید: همه این ها را دیدم.27

پیامبر این سخنان را هنگامى فرمود که مى دید چه ترس و بیمى مسلمانان را فرا گرفته است.

- «و اگر به تو مصیبى رسد، مى گویند: ما چاره کار خویش پیش از این اندیشیده ایم».28 «و بعضى از ایشان پیامبر را مى آزارند و مى گویند: او به سخن هر کس گوش مى دهد (او گوش است)29» - گفتند: «در هواى گرم به جنگ نروید».30 - عبدالله بن ابى، که به همراه گروهى از منافقان از حرکت خوددارى کرد، گفت: محمد مى خواهد با این سختى و در هواى گرم و سرزمین دور با رومیان نبرد کند. آن هم با سپاهى که تاکنون کسى مانندش را ندیده است. گویى محمد جنگ با رومیان را ساده پنداشته است. به خدا، گویا مى بینم که فردا اصحاب محمد همگى به بند اسارت درآیند.31

- منافقان نیز به پیروى از سرکرده خویش، همین شیوه را در پیش گرفتند و گفتند: مى پندارند جنگ با رومیان مثل جنگ با دیگران است! به خدا قسم، فردا شما را به ریسمان، بسته خواهیم دید.ودیعة بن ثابت هم گفت: نمى دانم چرا قرآن خوانان ما از همه شکم باره تر و به هنگام جنگ ترسوترند!.32
 
جنگ حنین
در آغاز جنگ حنین که مسلمانان غافلگیر شدند، به هزیمت رفتند. ظاهرا کار به زیان آن ها مى نمود. منافقان کفر و کینه درونى را آشکار ساختند. ابوسفیان گفت: اینان تا کرانه دریا عقب خواهند نشست. کلدة بن حنبل به او گفت: دهانت را ببند، سرورى قریش براى من از ریاست بر «هوازن» بهتر است. سهیل بن عمرو گفت: محمد و یارانش این شکست را چگونه جبران خواهند کرد؟!33
 

تاکتیک ماساژ پیام (Spinning The Message)

انواع بیشمارى از فریب و خود فریبى در انبوه داده ها و اطلاعات و دانشى که هر روز از کارخانه کار فکرى دولت به بیرون جریان مى یابد، دیده شده است که به ماساژ پیام معروف است. تاکتیک حذف، تاکتیک کلى بافى، تاکتیک زمان بندى، تاکتیک قطره چکانى، تاکتیک موجى و تاکتیک تبخیر از جمله تاکتیک هاى ماساژ پیام به شمار مى آیند که در کتاب هاى نوشته شده توسط الوین تافلر به طور کامل در مورد آنها توضیح داده شده است.
 

تاکتیک کلى بافى (Generality Tactic)

تاکتیک کلى بافى تاکتیکى است که در آن جزئیاتى که ممکن است مخالفت ادارى یا سیاسى را برانگیزد را با لعابى از مطالب غیرواقعى مى پوشانند. در پخش این تاکتیک سعى مى شود بدون توجه به مسایل اصلى و عمیق در خبر و بدون ریشه یابى به موضوعى که منعکس مى شود به حواشى آن پرداخته شده، به خبر لعاب بزنند و شاخ و برگ آن را اضافه کنند و خواننده را در سطح نگه دارد. و توجه وى را کمتر معطوف به عمق مطالب نمایند. این تاکتیک بیشتر در پخش بیانیه هاى وزارت امور خارجه و یا دستگاه دیپلماسى خارجى کشورها مورد استفاده قرار مى گیرد، که در آنها از شیوه بى حس سازى مغزى استفاده شده است. در جنگ «نبرد براى کنترل» امریکایى ها تا هفته هاى اول به جز مطالب کلى جنگ، هیچ جزئیاتى را در خصوص اهداف خود و نحوه اداره شهرهاى آزادشده و مسیر حرکت ارائه نکردند.
 

تاکتیک زمان بندى (Timing Tactic)

مرسوم ترین مصداقى را که مى توان براى تاکتیک زمان بندى مثال زد، تاخیر در پخش خبر مى باشد، به نحوى که دیگر پیام گیر نتواند کارى بکند. این شیوه در بسیارى از موارد التهاب و اشتیاق مخاطبین را براى شنیدن خبر از منابع موثق مهیا نموده و در بخشى دیگر با زمینه پخش شایعات را نیز فراهم مى کند. تافلر مى گوید پیچیدگى افکار عمومى به گونه اى است که استفاده از یک تاکتیک به شکل مجزا و مجرد نمى تواند کاربرد لازم را داشته باشد. بنابراین در بخشى از موارد مجبور به استفاده از تاکتیک هاى ترکیبى هستیم. در تاکتیک زمانبندى مى توان اطلاعات را با توجه به زمان پخش آن و مهیا نمودن بستر لازم براى پخش خبر مورد استفاده قرار داد. پخش اهداف مرحله به مرحله جنگ «نبرد براى کنترل» از سوى مقامات پنتاگون و وزارت دفاع امریکا از همین نوع تاکتیک است.
 

تاکتیک حذف (Omission Tactic)

بر اساس این تاکتیک قسمت هاى مهمى از خبر به دلایلى که از پیش طراحى شده و به شکلى هدفمند حذف مى گردد تا زمینه را براى پخش تاکتیک شایعه مهیا نماید. در این تاکتیک پخش کننده خبر (رسانه) مى داند که با پخش قسمت ناقصى از خبر سؤالاتى، در ذهن مخاطبان ایجاد مى شود که این سؤالات چنانچه پاسخ گفته نشود، زمینه پخش شایعات را فراهم مى کند. در وسایل ارتباط جمعى معروف است که شایعه جایى پخش مى شود که خبر نباشد. عدم پخش هیچ مطلبى در خصوص سازمان مجاهدین خلق (منافقین) پس از شروع عملیات (نبرد براى کنترل) زمینه پخش شایعات متعدد را در ایران در خصوص نحوه برخورد آمریکا با این گروه را ایجاد کرد.
چون سیاست به شدت ستیزآمیز است، پیام هاى سیاسى بیش از پیام هاى دیگر آگاهانه انتخاب مى شوند. این پیام ها به طور معمول حوزه هاى رو به گسترش دارند که در اثر استفاده از تاکتیک حذف و خارج ساختن واقعیت هاى مربوط یا تعادل بخش به وجود آمده اند.
 

تاکتیک قطره چکانى (Dribble Tactic)

داده ها، اطلاعات و دانش به جاى آنکه در سندى واحد نوشته شود در این تاکتیک دسته بندى شده و در زمان هاى گوناگون و به مقدار بسیار کم ارائه مى گردد تا هم مخاطب نسبت به منبع خبر اعتماد پیدا کند و هم نسبت به آن اعتیاد پیدا کند و منتظر پخش اخبار از مجراى موردنظر گردد. در این شیوه الگوى رخدادها تجزیه مى شود و از دید گیرنده مخفى مى ماند.

تاکتیک دروغ بزرگ یا استفاده از دروغ محض (Lie Tactic Big)

این تاکتیک قدیمى و سنتى مى باشد، اما هنوز هم مورد استفاده فراوانى در رسانه ها دارد و عمدتا براى مرعوب کردن حریف و یا حتى براى مرعوب کردن افکار عمومى مورد استفاده قرار مى گیرد. یعنى پیامى را که به هیچ وجه واقعیت ندارد، بیان مى کنند. معروف ترین مورد استفاده اى که از این تاکتیک شده، در زمان هیتلر و توسط گوبلز بوده است.

گوبلز مى گوید: دروغ هر قدر بزرگ تر باشد، باور آن براى توده هاى مردم راحت تر است. وى مى گوید این تاکتیک هم براى مرعوب کردن دشمن و هم تهییج افکار عمومى، تشویش نیروها و مرعوب ساختن دشمن در مورد نیروى دفاعى و دروغ هایى که در خصوص توان نظامى و تکنیکى به کار گرفته مى شود که در زمینه استفاده از آن دچار بیمارى خودباورى و خودبینى نیز مى گردد. گوبلز مى گوید دروغ را به حدى بزرگ بگویید که هیچ کس جرات و فکر تکذیب آن را نکند. او مى گفت: بعضى مواقع دروغ هایى مى گفتم که خودم از آنها مى ترسیدم.

تسخیر یک هفته اى بغداد توسط نیروهاى ائتلاف و استفاده از جنگ الکترونیک در بغداد از جمله همین تاکتیک دروغ محض بود.
 

فوریت بخشیدن ساختگى به خبر (To Create High Priority For A News)

تأکید بر انتقال سریع و لحظه به لحظه پیام و افزایش کمیت آن یکى دیگر از شیوه هاى مطبوعاتى است. هدف از این شیوه ایجاد نوعى طوفان مغزى براى مخاطب نسبت به سوژه موردنظر و ایجاد نوعى ایزوله کردن خبرى مخاطب نسبت به دیگر منابع خبرى از طریق ایجاد این اطمینان در مخاطب است و این مطلب را مى خواهد القا کندکه این مطبوعه در سریع ترین حالت ممکن، قادر است اطلاعات را به مخاطب برساند.

این تاکتیک براى کمتر تعمق کردن مخاطب بر اخبار نیز به کار گرفته مى شود. از طرفى نیزرسانه هاى خبرى با شتاب بخشیدن به گزارش حوادث و رویدادها سعى مى کنند از فرصت ایجاد شده براى دستیابى به بسیارى از اهداف خود (که تاکنون مهیا نبوده) استفاده کنند. این روش کاربرد تبلیغاتى نیز دارد. هم چنین در زمان جنگ و بحران هاى سیاسى کاربرد بسیار دارد.

پیچیده کردن خبر براى عدم کشف حقیقت (To Tangle a Canard)

امروزه شیوه پنهان کردن حقیقت، محرمانه نگهداشتن آن نیست زیرا که ذات خبر فرار است و به محض یافتن مجرایى، به داخل جامعه نفوذ پیدا مى کند. اعتقاد بر اینست که زمانى که یک رسانه قصد دارد یک خبر را پنهان کند لازم است با دادن اطلاعات متنوع و زیاد، حقیقت و موضوع را به گونه اى پیچیده کند که مخاطب از پیگیرى آن خبر صرف نظر کند.
براى پنهان ماندن حقیقت، موضوع آنچنان با اخبار و اطلاعات فراوان و گاه ضد و نقیض، پیچیده و مغلق بیان مى شود که مخاطب نتواند از لابلاى مطالب به حقیقت دست یابد. نمونه بارز این اتفاق در موضوع پرتاب موشک از سوى نیروى دریایى آمریکا به سوى هواپیماى مسافرتى ایرباس ایرانى بود. امروزه جهت سرکوب بسیارى از جنبش هاى مردمى و نتایج اَسف بار اقدامات سیاسى و اقتصادى قدرت هاى بزرگ در کشورهاى ضعیف جهان این حقایق را از طریق مخدوش ساختن خبر این وقایع، پنهان مى نمایند.
 

افزایش قابلیت تصدیق خبر از طریق چیدن خبر ساختگى و نادرست در میان چند خبر درست

(Proper To Take The News Out of Its Context)
این از خصوصیات مستمر چند موج رادیویى مانند بى.بى.سى است که همواره از این شگرد استفاده کرده اند. در این شیوه، نظر مخاطبان به اخبارى کاملا صحیح جلب مى شود و پس از ایجاد اطمینان اولیه نسبت به این منبع، یک خبر نادرست اعلام و القاء مى شود. یک تحلیل گر حرفه اى مى تواند اخبارى که براى مخالفان خود داراى هویت درست و مشخص شده است، به گونه اى با اخبار نادرست آمیخته کند که نهایتا نظر خود را در قالب تحلیل و تفسیر مورد نظر خود القا نماید.
این شیوه شیوه اى است که عمدتاً تحلیلگران و یا نظریه پردازان سیاسى از آن بهره مى گیرند. نمونه آن را مى توان در سایت علیرضا نورى زاده پیدا کرد. در این شیوه تحلیل گر سعى مى کند اخبار موثق و درست قابل استناد براى مخاطبین را همراه با چند خبر نادرست در هم آمیخته و با شیوه اى کاملا حرفه اى نتیجه مطلوب خود را کسب کند. در این شیوه باید سعى شود که از اخبار صحیحى که مورد تصدیق و اطمینان خواننده مى باشد بهره بردارى شود. پس شناخت مخاطبین مورد نظر، لازمه استفاده از این تاکتیک مى باشد. در جریان قتل هاى زنجیره اى، علیرضا نورى زاده با در اختیار داشتن بخشى از مطالب صحیح قادر بود که مطالب نادرست خود را تحت پوشش منابع اطلاعاتى موثق منتشر کند.
 

استفاده از دو خبر واقعى براى طرح یک خبر ساختگى

(To use Two Factual News Items In Order To Legitimize A False News)
ارتباط بخشیدن بین دو واقعه، نتیجه گیرى غلط و غیرواقعى از آن، از شیوه هاى دیگر در مطبوعات و خبرگزارى ها و رادیوها به شمار مى رود. مثلاً رادیو بى.بى.سى اعلام مى کند که دو هیات سیاسى از آمریکا و ایران همزمان در سوریه با مقامات سورى دیدار و گفت وگو کردند. در این پیام هدف اصلى، القاء خبر ارتباط بین این دو هیات سیاسى در سوریه و تضعیف دولت جمهورى اسلامى است.
 

استفاده از عاطفه گیرندگان پیام

(To Play On The Emotions Of The Audience)
در این روش تلاش مى شود تعابیرى در خبر مورد استفاده قرار گیرد که به کارگیرى آنان احساس عاطفى مخاطبان را به طور ساختگى تحریف و تهییج کند. کلماتى نظیر تبعیض، ظلم به زنان، فشار بر کودکان، شکنجه، بازجویى، توطئه، خفقان، نسل سوزى، دولت ستیزى، قانون ستیزى، فجایع بشرى و مانند آن مى تواند احساسات یک مخاطب را برانگیخته نماید. موضع زنان و کودکان همیشه مى تواند در این روش کارآمد باشد. پخش برنامه هاى تلویزیون و استفاده از عکس هایى که کودکان را در وضعیتى بسیار بد نشان مى دهد، همچنین استفاده از زنان به عنوان عناصر زجر کشیده در اخبار مى تواند در مسیر ایجاد هیجان بسیار مؤثر و پرنفوذ باشد. از سوى دیگر خبرگزارى ها از عاطفه غریزى گیرندگان پیام استفاده مى کنند. گیرندگان پیام در مقابل یک سرى مسائل مشترک با هم داراى همبستگى هاى عاطفى هستند.
 
مباحث مشترکى نظیر دین نژاد، سرزمین، ملیت، جنسیت، محیط اجتماعى، رنگ پوست، مباحث مشترک قاره اى و مباحث انسان دوستى از جمله این مباحث است که در خیلى از خبرها هدف قرار مى گیرند و سعى مى شود به نوعى در خبرها روى یکى از این همبستگى ها تأکید شود. مخصوصا روى مسائل ناسیونالیستى بسیار تاکید مى شود، مثلاً کردها در ترکیه، عراق ایران، سوریه و .. سعى مى کنند از رابطه عاطفى کردها استفاده کنند، به نوعى که تحریک کننده باشد. کردها یک نوع رابطه معنوى، جدا از همبستگى هاى منطقه اى با هم دارند و فشار به هر گروه در هر منطقه بر بقیه تاثیر مى گذارد.
 

استفاده از خبر براى تبلیغات

(NPromoting Special Interests Through ews)
وقتى خبرى از رسانه ها منتشر مى شود، نیازى به اثبات آن وجود ندارد. چرا که اولین اصل براى دهنده پیام اینست که ادعایى که کرده، اصل مى باشد. منبع خبر زمانى که خبرى را مى دهد، هیچگونه تلاشى براى اثبات آن نمى کند و مدنظر او اطلاع رسانى صرف است. در مورد خبر اگر کسى فکر کند یا ادعا کند که خبر درست نیست، لازم است براى رد آن مدرکى ارائه دهد.
 

انواع عملکردهاى رسانه اى در راه اندازى جنگ روانى34

1. در کشورهایى که حکومت آنها صبغه اى نژادى و قومى دارد، رسانه ها تحت کنترل شدید دولت، تبدیل به بلندگو و انعکاس دهنده گرایش هاى نژادى ـ قومى ـ نظامى حاکم مى شوند و به عنوان یکى از ابزارهاى «دگرسازى» یا به اصطلاح قرار دادن «ما در برابر آنها»  Us Versus Themبستر مناسبى براى ایجاد تنش، خشونت و حتى جنگ داخلى فراهم مى کنند، نوع و شیوه رفتارى رسانه ها در بحران رواندا و صربستان نمونه هاى خوبى در این زمینه به شمار مى روند.
 
2. در برخى موارد، رسانه هاى داخلى یا خود زمینه ساز بحران و جنگ هستند و یا به دلیل آن که نمى توانند به بیان حقایق بپردازند به ترویج خشونت کمک مى کنند. در این شرایط، این رسانه هاى بین المللى هستند که باید انجام این وظیفه را عهده دار شوند.
غفلت عمدى یا سهوى رسانه هاى بین المللى در پرداختن به موضوع، منجر به بروز و یا ادامه جنگ و خشونت مى شود. سکوت عمدى رسانه هاى غربى در برابر نسل کشى صرب ها و جنایات صدام علیه اکراد، از مصادیق بارز در این زمینه هستند. در این باره مارک دافیلد (Mark Duffield) ضمن بررسى گزارش هاى تایمز و نیویورک تایمز که منجر به عدم مداخله جامعه بین المللى در جریان نسل کشى در کشور رواندا شده است، چنین رسانه هایى را در خدمت آنچه بربریت گرایى جدید (New Barbarism) غرب نامیده مى شود، قلمداد مى کند.
 
3. تلاش رسانه هاى کشور ثالث براى ایجاد اختلاف بین دو کشور و یا تحریک به اقدام براى جدایى طلبى، شیوه دیگرى است که مى توان به آن اشاره کرد.
 
4. ترغیب سیاستمداران به آغاز جنگ با مطرح کردن این ایده که سایر روش هاى تغییر رفتار کشور هدف نتیجه بخش نخواهد بود، از دیگر شیوه هایى است که رسانه ها به آن متوسل مى شوند.
 
5. اگر در زمان جنگ، رسانه ها تلاشى براى خاتمه آن انجام ندهند، در حقیقت تداوم خونریزى و خشونت را موجب شده اند. در عصرى که بیش از 17000 ماهواره، امکانات فوق العاده اى را به وجود آورده اند، تا حدى که مى توان از دیپلماسى مجازى (Virtual diplomacy) بحث کرد، رسانه ها مى توانند تلاش فراوانى براى ترغیب طرف هاى درگیر به گفت وگو و حتى مذاکرات بین المللى چند جانبه به عمل آورند.
 

روش ها و فعالیت ها در براندازى نرم

چگونه یک نظام در برابر مخالفان خود از پاى در مى آید و شکست مى خورد؟ اصولاً عوامل شکست خوردن چیست ؟ به نظر مى رسد دشمن با تقویت عوامل شکست در طرفداران نظام و تضعیف آن در مخالفان نظام سعى دارد تا شاهد پیروزى را در آغوش کشد. بر این اساس، تاکتیک هاى براندازى نرم را بر مى شماریم:
 
1. تاکتیک هاى سیاسى
آمریکا و دنیاى استکبارى براى براندازى نظام اسلامى از راهکارهاى گوناگونى بهره مى برند که برخى از آنها به شرح زیر هستند:
- مهار: براساس این راهکار، برنامه هسته اى ایران، و نفوذ ایران در جوامعى مانند افغانستان، عراق و لبنان باید مهار گردد.
 
- اسب تروا: تلاش براى بازگشایى سفارت آمریکا در تهران، تقویت NGOهاى طرفدار آمریکا در ایران و حمایت مستقیم از جنبش طرفدار دموکراسى.
 
- جنگ روانى: افزایش مراودات رسمى مقامات دولت آمریکا با ضد انقلاب داخلى، گسترش برنامه هاى رادیو و تلویزیونى رادیوفردا و صداى آمریکا، افزایش آستانه جنگ در اذهان مردم ایران با تبلیغات انجام عملیات نظامى و بالاخره تمرکز روى نقض حقوق بشر در ایران از محورهاى اصلى این راهکار است.35
 
- بى اعتبار کردن رهبران دینى و انقلابى: به ویژه مغزهاى اصلى تصمیم گیرى در کشور؛
 
- ایجاد و گسترش اختلاف بین جناح هاى مختلف حاکمیت با هم و با مردم.
 
- مشغول ساختن ذهن مدیران نظام به مسائل داخلى و منصرف ساختن آنان از تعقیب اهداف جهانى انقلاب اسلامى.
 
- نفوذ در مجامع روشنفکرى و تصمیم سازى نظام، مانند دانشگاه ها، مطبوعات، مراکز نشر کتاب و فیلم.
 
- انحراف افکار عمومى کشور به نفع آمریکا.36
 
- کوشش براى متهم کردن مسئولین ایرانى به موارد شبیه میکونوس.
 
- تلاش براى حذف مسالمت آمیز رهبران روحانى ایران.
 
- ایجاد شکاف بین دولت و ملت: خانم هاله اسفندیارى در اعترافات تلویزیونى خود چنین مى گوید:
«هدف دراز مدت بنیاد سوروس براى پیاده کردن فلسفه جامعه باز و حرکت کردن آن جامعه و هر جامعه اى به سمت جامعه باز این است که میان حاکمیت و ملت شکاف ایجاد شود و از طریق این شکاف آن قسمت هایى از جامعه مدنى که برمبناى فلسفه جامعه باز شکل گرفته و توانمند شده روى آن حاکمیت براى تغییر رفتار فشار بیاورد.
براى ایجاد این شکاف یا حاکمیت و دولت مرکزى باید تضعیف شود و یا بخش جامعه مدنى یا عمومى که همراه حاکمیت نیست باید توانمند شود».37
 
- نفوذ: تلاش مى شود هواداران غرب در پست هاى کلیدى نظام رسوخ کنند.
 
- سرنوشت حتمى: وانمود مى شود که دمکراسى آن هم از نوع غربى آن، نوعى وحى منزل است که باید لزوما و به دقت اجرا شود و این سرنوشت حتمى هر اجتماعى است.38
 
- ساخت حزب: تلاش بر این است که با تأسیس یک حزب مخالف دولت که در عین حال خود را معتدل و مسئول نیز جلوه مى دهد چنان شود که همه مخالفان نظام، به ویژه کسانى که خود زمانى از طرفداران نظام بوده اند اما به هر دلیلى از آن زده شده اند، جذب و سازماندهى گردند.
 
- جذب نظامیان: سعى مى شود فرماندهان نظامى توسط مخالفان نظام جذب گردند و سربازان براى دفاع از نظام بى انگیزه شوند.
 
- صلح طلبى: تلاش مى شود مخالفان نظام در افکار عمومى طرفدار صلح و صفا معرفى شوند و طرفداران نظام اهل خشونت و جنگ طلبى! اما در همان حال در پشت پرده، این مخالفان نظام هستند که دست به خشونت مى زنند.
 
- انتخابات فعال: تلاش مخالفان نظام در براندازى نرم، بر این است در انتخابات و تمامى جاهایى که بتوان خود را مطرح کرد، حضور فعالى داشته باشند.
 
- حمایت هاى جهانى: تلاش مى شود تا با رسانه هاى گروهى غرب، سازمان هاى حقوق بشرى، تشکل هاى بین المللى و نیز با نمایندگان کنگره آمریکا ارتباطات وسیعى برقرار گردد و حمایت هاى مختلف سیاسى و مادى براى مخالفان نظام جذب گردد.
 
- اتحاد مخالفان نظام: سعى مى شود بین مخالفان نظام، به ویژه بین جنبش هاى معلمین، کارگران و دانشجویان نوعى هماهنگى برقرار گردد و همه نیروها براى مخالفت با نظام موجود در مسیرى واحد قرار گیرند.
 
- آمادگى: در براندازى نرم، تلاش بر این است مخالفان نظام از آمادگى لازم براى جایگزینى برخودار باشند تا در صورت بروز مشکل براى نظام حاکم به سرعت جاى آن را اشغال کنند.39
 
- تضعیف رهبرى: رهبرى محور اصلى وحدت در جامعه و مقابله با دشمنان دین است از این رو، دشمن تلاش دارد تا با ترویج شایعات مختلف، از میزان علاقه، اعتماد و اطاعت پذیرى مردم در برابر رهبرى بکاهد که چنین چیزى مى تواند براى انقلاب اسلامى بسى خطرساز باشد.
دشمنان جمهورى اسلامى به ویژه دولت آمریکا به خوبى دریافته اند تا زمانى که مردم به ولایت فقیه وفادارند و به آن به عنوان یک نظام قانونى، مشروع و مقدس مى نگرند، نمى توانند سلطه خود را بر آنان تحمیل سازند. این واقعیت به شکل کاملا روشن و عریان در سخنان استانلى روم، معاون رییس سازمان امنیت ملى آمریکا خودنمایى مى کند. او صریحا اعلام کرده بود:
«آنچه تاکنون همه تحریکات ما را براى براندازى نظام جمهورى اسلامى ایران با ناکامى مواجه ساخته است، اعتقاد مردم ایران به ولایت فقیه است».
در واقع از دیدگاه سیا که توسط ادوارد شرلى از کارشناسان برجسته آن بیان شده است تنها سرنگونى ولایت فقیه به منزله تغییر ماهیت رژیم ایران است. او در تیر 1377 در فصلنامه آمریکایى خاورمیانه در جریان یک میزگرد چهار نفره تصریح کند:
«اگر نظام ولایت فقیه در ایران از هم بپاشد آن وقت مى توان پذیرفت که جمهورى اسلامى تغییر ماهیت داده و برقرارى روابط ممکن خواهد شد».40
 
- انتخابات هدایت شده: از جمله روش هاى براندازى نرم در کشورهایى که دمکراتیک هستند، فعال سازى عوامل همفکر غرب در صحنه انتخابات مختلف به ویژه ریاست جمهورى است. عواملى که ممکن است در ظاهر علیه غرب حرف هم بزنند اما در عمل با اندیشه هاى غرب همسویى دارند. در چنین مواردى غرب با استفاده از پول هاى عظیمى که صرف تبلیغات کاندیداى مطلوب خود مى کند و از طریق اعزام جمعى از متخصصان تبلیغاتى براى کمک به کاندیداى مورد نظر و ایجاد اتحاد نظر در بین مخالفان براى حمایت از یک کاندیداى مطلوب غرب، دوستان خود را به قدرت مى رساند. در این باره، شرحى از آنچه آمریکا در برخى کشورهاى بلوک شرق سابق انجام داده بود در پایان بحث ارائه مى گردد.
در این باره، گفتنى است، آمریکا براى این که دخالت هایش علنى نشود، انجام قسمت هاى مهمى از این مأموریت را به سازمان هاى به ظاهر غیردولتى سپرده است که نمونه برجسته آن بنیاد جامعه باز متعلق به جرج سوروس است. این بنیاد، علاوه بر آنچه در مبحث تاریخچه گذشت، بر اساس راهکارهاى کمیته خطر جارى، تلاش دارد تا با جذب نخبگان فکرى و سیاسى کشورهاى هدف، دعوت از آنان براى شرکت در برخى همایش هاى به ظاهر علمى در ایالات متحده، شبکه اى عنکبوتى در آن جامعه ایجاد کند و با ایجاد اتحاد بین این شبکه ها، کنترل و هدایت مخالفان دولت را در دست گیرد و با روش هاى به ظاهر دمکراتیک، مانند شرکت در انتخابات هدایت شده، قدرت سیاسى را قبضه نماید. خانم هاله اسفندیارى از سرپل هاى ایرانى آمریکایى این بنیاد بود که در هیجدهم اردیبهشت 1386، توسط وزارت اطلاعات دستگیر شد. در این باره، بیانیه وزارت یاد شده چنین توضیح داد:
«... در خصوص خانم «هاله اسفندیارى » نیز به آگاهى مى رساند، وى مدیر و موسس برنامه خاورمیانه مرکز «ویلسون » در آمریکا مى باشد که بودجه این موسسه از طریق کنگره آمریکا تامین مى گردد؛ این مرکز حلقه اتصال ارتباط ایرانیان با سازمان ها و نهادهاى آمریکایى بوده که با هدف توانمندسازى عرصه هاى موثر جامعه در راستاى اهداف بیگانگان دنبال شده است. به عنوان مثال، رامین جهانبگلو یکى از مدعوین جذب و با همکارى سایر سازمان هاى این مرکز بوده که از طریق بنیاد NED و نهادهاى آمریکایى، مدل فروپاشى اروپاى شرقى و نقش روشنفکران در آنجا و تطبیق آن با ایران را تئوریزه کرده و به عنوان یک پروژه دنبال مى نموده است.
در تحقیقات به عمل آمده، خانم اسفندیارى اظهار مى دارد که فعالیت ها و برنامه هاى مربوط به ایران در برنامه خاورمیانه این مرکز، از طریق بنیاد معروف آمریکایى «سوروس» حمایت و پشتیبانى مالى شده است. (این بنیاد آمریکایى متعلق به جورج سوروس بوده که نقش کلیدى در انقلابات رنگارنگ سال هاى اخیر در چند کشور داشته است). با همکارى خانم اسفندیارى، مدیر و نماینده تحقیقات تکمیلى در این خصوص ادامه دارد. وى در بازجویى هاى اولیه اظهار مى دارد که بنیاد سوروس در ایران با ایجاد یک شبکه ارتباط غیر رسمى و تلاش براى توسعه و گسترش آن، اهداف براندازانه خود را دنبال مى نموده است».
 
2. تاکتیک هاى اقتصادى
ـ از ضعف سیاست هاى اقتصادى نظام حاکم نهایت بهره بردارى به عمل مى آید و طرفداران رژیم متهم به فساد و رشوه خوارى مى گردند.
 
ـ کمک مالى به خانواده هاى زندانیان و گروه هاى مخالف حکومت و حتى نظارت یا مشارکت در اعتراض ها.
 
ـ تشویق اعتصابات و شورش هاى کارگرى.
 
3. تاکتیک هاى فرهنگى
- ایجاد تردید در مقدسات دینى: اصل اسلام نیز در معرض تهاجم دشمنان قرار دارد. ساموئل هانتینگتون که کتاب جنجالى او «برخورد تمدن ها» تبدیل به بیانیه اعلام جنگ محافظه کاران جدید شده بود، در این کتاب مى نویسد که دشمن، طیف راست اسلامى نیست، بلکه دین و خود قرآن است:
«مساله اساسى غرب، اسلام بنیادگرا نیست، بلکه خود اسلام به مثابه تمدنى متفاوت است که پیروانش متقاعد شده اند فرهنگ شان برترین است و با پستى و فرومایگى قدرت شان باعث آزار و اذیت مى شوند. مساله اسلام، سى آى ا، یا وزارت دفاع ایالات متحده نیست. مشکل اسلام، غرب به مثابه تمدنى دیگر است که مردمش جهانى بودن فرهنگ شان را باور دارند و برآنند که اگر قدرت در حال زوالى بخواهد به آنان تحمیل شود، فرهنگ عالى و برتر آنان وظیفه دارد آن فرهنگ را در سراسر جهان بگسترد».
 
- حمایت مکرر و مؤ کد از حقوق بشر و دموکراسى در ایران.
 
- تدارک شبکه هاى متعدد رادیو تلویزیونى براى ایرانیان با استفاده از جدیدترین فنآورى هاى روز.
[امام] خمینى در اولین سال انقلاب که جمهورى اسلامى ایران را به رفراندوم اقدام گذاشت اقدامى هوشمندانه بود و تدوین قانون اساسى ایران دومین گام هوشمندانه بود که او با این دو اقدام خود، ساختار اسلامى حکومت را شکل داد. توصیه کرده ایم که براى متزلزل کردن رژیم اسلامى باید روى دو نقطه بیشتر متمرکز شوند. اول اسلامیت رژیم و دوم بى نقص بودن قانون اساسى. این حرکت نباید در میان توده هاى مردم که به خمینى حساسیت دارند باشد؛ زیرا مردم عادى نسبت به اسلام وامام حساسیت خاصى دارند. اما در دانشگاه ها و در محافل روشنفکرى به عنوان بحث و تریبون آزاد مى توان اسلامى بودن رژیم را نشانه تبعیض در میان ملت معرفى کرد و حذف قید اسلامى را به عنوان یک حرکت دموکراتیک دنبال کرد. مخالفت مستقیم با قانون اساسى رژیم نیز حساسیت برانگیز است، این حرکت را مى توان با ایجاد تردید درباره قانون اساسى آغاز کرد...!41
 
- بى اعتبار جلوه دادن منابع خبرى نظام به ویژه صدا و سیما.
 
- ایجاد تحیر و سرگردانى ذهنى در بین مردم: سعى مى شود با طرح حجم عظیمى از سؤال، مخاطب را در باورهاى خود به تردید اندازد. در مثل باید گفت به یک باره، حجم عظیمى از سؤال در خصوص ولایت فقیه و یا دفاع مقدس براى جوانان کشور طرح مى کنند و آنان را به شک و شبهه مى اندازند. البته طرح سئوالات واقعى براى رفع شبهات حقیقى امرى پسندیده است اما در این باب، هدف طرح سئوال و فهم واقعیت نیست، هدف ایجاد شبهه در اذهان مردم است.
 
- ایجاد تصویرى دل فریب از آمریکا در اذهان مردم.
 
- نابود ساختن انگیزه دفاع از کشور و ناموس در صورت حمله احتمالى آمریکا.42
 
- نبرد رسانه اى: رسانه هاى استکبارى به صورت نسبتا یکدست در کنار برخى روزنامه نگاران مزدور و یا فریب خورده داخلى تلاش مى کنند تا زمینه را براى نفوذ دشمن مهیا سازند.
 
- احساس ناتوانى، بدبینى به آینده، تنبلى، هوسرانى و امثال آن از جمله میکرب هاى روحى هستند که در هواى نفس آدمى لانه کرده اند. در براندازى نرم، به بهانه کار فرهنگى تلاش مى شود تا این نفس چون اژدها تحریک شده، فعال گردد. دشمن اسم این کار را اسلحه فرهنگى مى گذارد. فایده این کار براى دشمن این است که ما را از فرهنگ اسلامى و معنوى دور مى کنند و اگر هیچ دستاورد دیگرى هم برایشان نداشته باشد همین کافى است.
«صدرالدین الهى» عضو رسانه اى شبکه برانداز در خارج از کشور، در کنفرانسى که با همکارى آمریکا و آلمان و کارگردانى کنت تیمرمن در سال 1368 در هامبورگ تشکیل شده بود، چنین گفت:
«چون نظام به اسلام وحمایت مردم تأکید دارد، وقتى سخن از براندازى به میان مى آید مردم موضع مى گیرند؛ اما یک راه وجود دارد. حکومت تهران را فقط با سلاح فرهنگ مى توان خلع سلاح کرد و دست بسته تحویل مردان سیاست داد.»43
اینان به نام فرهنگ، برخى ویروس هاى مخرب را به جامعه تزریق مى کنند. این ویروس ها، اندیشه هاى مردم را بیمار مى سازند، آینده را در نظر آنان تاریک جلوه مى دهند تا روح امید و نشاط را از مردم بگیرند و به این ترتیب، نظام را از سرمایه اصلى اش که مردم باشد خلع سلاح کنند و محیط سیاسى کشور را براى بروز فجایع مختلف آماده سازند. در این باره، مقام معظم رهبرى مى فرماید:
همیشه دشمنان بیرونى ملت ایران سعى کرده اند این میکروب ها را در درون جامعه ایرانى رسوخ دهند: «شما نمى توانید»، «شما قادر نیستید»، «آینده تان تاریک است»، «افقتان تیره است»، «بیچاره شدید»، «پدرتان درآمد». سعى این بوده است که ملت ما را نا امید، کسل، بى اعتماد به نفس، تنبل و چشم به دست بیگانه بار بیاورند.44
 
4. تاکتیک هاى اجتماعى
ـ گسترش فساد و اعتیاد در جوانان کشور.45
 
ـ تضعیف روحانیت متعهد: روحانیت متعهد پاسدار اصلى اعتقادات دینى مردم است. کاستن از نفوذ روحانیت، به مفهوم هموار ساختن راه براى نفوذ فرهنگ بیگانه است.
 
کلید اصلى براى ایجاد یک تغییر بنیادین در سیاست هاى ایران، از بین بردن خصوصیات انقلابى رژیم ایران است و این فقط با تحریم اقتصادى به دست نمى آید؛ بلکه باید نفوذ روحانیت را از بین برد و عقاید انقلابى از درون تهى شود.46
 
5. تاکتیک هاى امنیتى
- تلاش براى دامن زدن به گرایش هاى تجزیه طلبانه در نقاط مختلف کشور:47 زیرا تا انسان ها دست همکارى و وحدت به یکدیگر ندهند، از پس بسیارى از کارهاى مهم، مثل حفاظت از یک نظام اسلامى بر نخواهند آمد. دشمن تلاش دارد تا عنصر نزاع و تفرقه را در جامعه اسلامى وارد سازد و در مقابل به طرفداران خود انسجام بخشد. در همین راستا به خبر زیر توجه فرمایید، خبرى که «باشگاه خبرنگاران» آن را از فایننشال تایمز نقل کرده است:
«ایالات متحده همزمان با مذاکره با تهران در حال قاچاق سلاح و پول به گروه هاى اقلیت قومى ایرانى است.»48
 
- دامن زدن به نافرمانى مدنى در تشکل هاى دانشجویى و نهادهاى غیر دولتى و صنفى.
 
- حمایت از مخالفان حکومت ایران: سفر فعالان جوان خارجى از کشورهاى متحد ایالات متحده به ایران، و حمایت آنان از جنبش هاى مدنى و نافرمانى ها.
 
- دعوت فعالان جوان ایرانى به خارج، براى شرکت در سمینارهاى کوچک: این کار در صربستان، فیلیپین، اندونزى و شیلى و کشورهاى دیگر جواب داده است. این افراد باید از سوى مقامات آمریکایى انتخاب شوند، نه نهادهاى ایرانى.
 
- استفاده از سفارتخانه هاى کشورهاى دیگر در تهران: حضور در جلسات محاکمه و درخواست مشترک براى آزادى زندانیان سیاسى.
 
- تضعیف سرویس هاى امنیتى و نظامى حکومت ایران: باید قدرت بسیج و سپاه را از میان برد و در وزارت اطلاعات تغییرات اساسى پدید آورد و یا آن را حذف کرد.
 
به منظور ارائه تصویرى روشن تر از چگونگى انجام براندازى نرم، مراحل انجام آن به صورت زیر ترسیم مى گردد:
1. ایجاد اتحاد بین مخالفان نظام:
در این مرحله تلاش مى شود تا همه مخالفان نظام و سرخوردگان از آن از همه اقشار حتى نظامى و روحانى جذب، انسجام و سازمان پیدا کنند.
 
2. از کار انداختن مراکز کلیدى نظام:
در این مرحله به کمک رسانه هاى غربى و یا رسانه هاى وابسته به غرب تلاش مى شود چهره ها و مغزهاى اصلى نظام، به ویژه شخص رهبرى و یا نزدیکان اصلى او مورد ترور شخصیت قرار گیرند و با القاء شبهات، سؤالات و پخش شایعات مختلف قدرت رهبرى و سایر مراکز اثر گذار نظام تضعیف گردد. حمله به قانون اساسى را نیز مى توان در این مرحله تصور کرد.
 
3. نفوذ در مراکز قدرت نظام:
باید با تضعیف مراکز نظارتى نظام، مانند شوراى نگهبان و هسته هاى گزینش چنان کرد که زمینه نفوذ براى هواداران غرب مهیاتر شود.
 
4. بى اعتبار سازى رسانه ملى:
رسانه ملى باید به شیوه هاى مختلف به تصرف در آید. حال اگر نشد باید آن را از اعتبار انداخت و متهمش کرد که دروغ مى گوید و جناحى عمل مى کند. سپس رسانه هاى جایگزین مطرح مى شود که امروزه در سایه پیشرفت هاى فن آورى دستیابى به آن کار سختى نیست.
 
5. از کار انداختن نیروهاى ضد براندازى:
نیروهاى امنیتى و نظامى به ویژه سپاه مهم ترین نیروهایى هستند که باید در برابر براندازان بایستند. توپخانه رسانه اى دشمن تلاش مى کند تا این نیروها را بى انگیزه کند و با طرح مباحثى نظیر قتل زنجیره اى و امثال آن دستگاه امنیتى یک کشور را تضعیف کند.
 
6. بیرون راندن مخالفان:
با نفوذ تدریجى و قدرت یابى هواداران غرب در مراکز حساس، کار تصفیه تدریجى این مراکز از طرفداران واقعى نظام، در صورتى که دست از عقاید ارزشى خود بر ندارند آغاز مى شود و به این ترتیب یک براندازى نرم صورت گرفته است.
 

جمع بندی و نتیجه گیری

در این نوشتار، به تبیین اهداف و تاکتیک هاى جنگ روانى دشمن بر علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران پرداختیم و از جمله مهم ترین تاکتیک هاى جنگ روانى دشمن، که عبارتند از:
سانسور، تحریف، ساختن یک یا چند دشمن فرضى، پاره حقیقت گویى، محک زدن، ادعا به جاى واقعیت، اغراق، تفرقه، ترور شخصیت، شایعه پراکنی، تسطیح، همانندسازى، برجسته سازى وبزرگ نمایى، تاکتیک ماساژ پیام، تاکتیک کلى بافى، تاکتیک زمان بندى، تاکتیک حذف، تاکتیک قطره چکانى، تاکتیک دروغ بزرگ یا استفاده از دروغ محض، فوریت بخشیدن ساختگى به خبر، پیچیده کردن خبر براى عدم کشف حقیقت، افزایش قابلیت تصدیق خبر از طریق چیدن خبر ساختگى و نادرست در میان چند خبر درست، استفاده از دو خبر واقعى براى طرح یک خبر ساختگى، استفاده از عاطفه گیرندگان پیام و استفاده از خبر براى تبلیغات توضیحات مبسوطی ارایه نمودیم.
همچنین، به مهم ترین روش ها و فعالیت های دشمن در براندازى نرم که عبارتند از:
تاکتیک هاى سیاسى، تاکتیک هاى اقتصادى، تاکتیک هاى فرهنگى، تاکتیک هاى اجتماعى و تاکتیک هاى امنیتى اشاره نمودیم تا آحاد مردم به ویژه نسل جوان با این شگردهای تبلیغاتی دشمن آشنا شده و در مواجهه با این اقدامات تخریبی دشمن، با بصیرت عمل نموده و فریب تبلیغات رسانه ای دشمن را نخورند.
 

پی‌نوشت‌ها:

1. به نقل از وبلاگ شخصى دکتر محمد سلطانى فر، استاد رشته ارتباطات دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات.
2. به نقل از وبلاگ شخصى دکتر محمد سلطانى فر، استاد رشته ارتباطات دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات.
3. واقدى، ج 1، ص 115ـ114.
4. واقدى، ج 2، ص 603ـ600.
5. محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 33، ص 331، روایت 56، باب22.
6. جهت اطلاع بیش تر: واقدى، پیشین، ج 2، ص 487ـ480.
7. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ دوم، بیروت، دارالکتب العربیه، 1967، ج 16، ص 42.
8. صلاح نصر، الحرب النفسیة معرکة الکلمة و المعتقد، قاهره، دارالقاهره، 1967، ج 1، ص 320 - 319.
9. آلپورت و پستمن، 1948، ص 39.
10. آلپورت و پستمن، پیشین، ص 16.
11. آلپورت و پستمن، پیشین، ص 437.
12. نپ، 1979، ترجمه حسینى، 1372، ص 51
13. صلاح نصر، ج 1، ص 325ـ329.
14. ر.ک: (S.A.BySow\Geruchts\Koiher\Yiertejahrschrift fur sozideogie\1928)
15. واقدى، پیشین، ج 1، ص 232.
16. طبرسى، پیشین، ج 2، ص 849
17. ابن هشام، سیره، ج 1، ص 88.
18. سوره آل عمران، آیات 155ـ153.
19. واقدى، ج 2، ص 436 -426.
20. سوره نور، آیات 15ـ11.
21. واقدى، پیشین، ج 1، ص 204.
22. سوره آل عمران، آیه 168.
23. سوره آل عمران، آیه 167.
24. سوره احزاب، آیه 12.
25. سوره احزاب، آیه 13.
26. ابن هشام، پیشین، ج 3، ص 230.
27. واقدى، پیشین، ج 2، ص 450.
28. سوره توبه: آیه 50.
29. سوره توبه، آیه 61.
30. سوره توبه، آیه 81.
31. واقدى، پیشین،ج 3، ص 966 -955.
32. واقدى، پیشین، ج 3، ص 1004 -1003.
33. واقدى، پیشین، ج 1، ص 911 -910.
34. به نقل از وبلاگ شخصى دکتر محمد سلطانى فر، استاد رشته ارتباطات دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات.
35. رویاى انقلاب مخملى در ایران، نشریه معارف، شماره 26، خرداد 84.
36. آمریکا و گفتمان استکبارى، انتشارات زمزم هدایت چاپ سوم، سال 86، ص 94ـ95.
37. به اسم دموکراسى، مشروح اعترافات اسفندیارى، تاجبخش و جهانبگلو: سایت رجانیوز.
38. ساموئل هانتینگتون، موج سوم دموکراسى ترجمه احمد شمسا، انتشارات روزنه، 1373، ص 157ـ158.
39. ساموئل هانتینگتون، موج سوم دموکراسى ترجمه احمد شمسا، انتشارات روزنه، 1373، ص 168ـ166.
40. جریان برانداز و استرتژى براندازى خاموش، اداره سیاسى سپاه، ص 27.
41. کیهان، 12/6/86، ص 2.
42. آمریکا و گفتمان استکبارى پیشین ص 95ـ94.
43. جریان برانداز و استرتژى براندازى خاموش، اداره سیاسى سپاه، ص 27.
44. بیانات مقام معظم رهبرى در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حرم مطهر رضوى، 1/1/86.
45. آمریکا و گفتمان استکبارى پیشین، ص 95ـ94.
46. جریان برانداز و استرتژى براندازى خاموش، اداره سیاسى سپاه، ص 27.
47. آمریکا و گفتمان استکبارى پیشین، ص 95ـ94.
48. کیهان، 13/4/86، ص 2.
 

منبع:

جنگ نرم، حسین عبدى، دفتر نشر معارف، چاپ: سوم، تابستان 1390.