نقاشی و پیوند آن با مراسم مذهبی
نقاشی، یکی از رشته‌های اصلی هنرهای تجسمی است و قدمت طولانی دارد. از قدیم الایام هنرمندان مذهبی توجه بساز و چشم گیری به پیوند میان نقاشی و مضامین مذهبی داشتند، نقاشــی و پیـوند آن با مراسـم مذهبی و عاشورایی در اکثر آثار هنرمندان ایرانی و خارجی در مذاهب مختلف دیده می‌شود، نقاشی یا نگارگری یا رسم، فرایندی است که طی آن رنگ، رنگدانه یا رنگ نقاشی بر روی یک سطح مسطح مانند کاغذ یا بوم ایجاد نقش می‌کند و اثری خلق می‌شود. که این آثار می‌تواند با مضامین و تصاویری که در اندیشه هنرمند از واقعه عاشورا نقش ببند و اثری فاخر از حادثه کربلا خلق شود. فردی که این فرایند را انجام می‌دهد نقاش نام دارد.

کتاب مصور عاشورایی
اواخر حکومت قاجاریه که کتب چاپ سنگی در ایران رواج پیدا کرد، در کتاب‌هایی مانند قمری طوفان البکاء، جوهری و حمله حیدری، نمونه‌هایی از این باب را می‌توان مشاهده کرد که به طور مستقل از زندگی حضرت امام حسین(علیه السلام) و مخصوصاً از نهضت عاشورا تصاویری به صورت طراحی دیده می‌شود. از کتاب‌هایی که در طول تاریخ اسلام از زندگی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) امامان(علیه السلام) به صورت مصوّر تهیه شده است می‌توان از تاریخ جهان (رشیدالدین فضل الله) خاوران نامه(ابن حسام)، خمسه نظامی(نظامی گنجوی)، معراج نامه که توسط مولانا عبدالله بازنویسی و توسط احمد موسی مصوّر شده، نام برد در کتاب‌های فوق از وقایع عاشورا و حوادث زندگی امام حسین(علیه السلام) اثری مشاهده نمی‌شود،در عصر حاضر نیز نمونه هایی از وقایع عاشورا در آثار بعضی از هنرمندان، نظیر استاد محمود فرشچیان استاد محمد باقر آقامیری و استاد اردشیر مجرد تاکستانی مشاهده می‌شود.

1)پرده‌های تعزیه خوانی
حماسه کربلا و شهادت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) و یاران وفادارش در محرم سال ۶۱ هجری چنان با عظمت و مقدّس بود که فضای تاریخ تشیع را تسخیر کرد و سرآغازی بود از حماسه ها و فداکاری‌ها و ایثارها و خون‌ها برای برافراشتن پرچم حق و عدالت و محو باطل و ستم... تجلّی حماسه حسینی در میان هر گروه به شکل و صورتی است چنان که در روزگار صفویه تجسّم بخشیدن آن واقعه جانگداز تصویرگری و بر پرده کشیدن صحنه مبارزه حق و باطل متداول شد و آثار هنری ارزنده ای به وجود آمد این گونه پرده ها در تکایا و مجالس روضه خوانی نصب می‌شد و همراه با ایراد مراثی و نوحه خوانی عواطف را تهییج و اشک شوق را روان می‌ساخت و یاد سرور شهیدان و یارانش را در دل‌های شیعیان جاویدان می‌گرداند. بدین ترتیب مجالس سوگواری مدرسه ای سمعی بصری، شد که آموزگار بزرگ شهادت یعنی امام حسین(علیه السلام) نشانی از جانبازی و استقامت و سازش ناپذیری با ستمکاران را همواره تلقین و تکرار می‌کند و شاگردانش را در طول زمان مبارزه و حماسه آخرین زنده می‌دارد و روحیه می‌بخشد و شهادت را بر ایشان شیرین می گرداند. 
در زمینه شمایل نگاری و صورتگری مذهبی، ایران از دیر باز وسوسه پذیر بوده است. نگاهی کوتاه به نقوش سفال‌های سیلک و مفرغ‌های لرستان حتی پرده‌های اساطیری مربوط به دلسوختگان بر قتل سیاوش، به وضوح نشان می‌دهد که چگونه ایرانیان در قالب‌های گوناگون قصه های پر مضمون مندرج بر چهره سفال‌ها و سینه پرده‌ها از فر ایزدی و چالش به نیکی یا بدی سخن‌ها گفته اند. می‌توان گفت کتاب مصوّر ارژنگ مانی نیز همواره از دلتنگی آدم‌های نخستین حکایات دلنشین دارد و نیز چهره‌های دلپذیر را به نمایش درآورده است.
رواج شمایل نگاری از زمان صفویه
در ایران اسلامی اگر بگوییم که نو‌آوری در چهره پردازی و شمایل نگاری از زمان صفویه رواج یافته است. حتماً دچار اشتباه شده‌ایم اما بی تردید می‌توان گفت که صفویان عنایتی خاص به سوگنامه ها و تراژدی‌های پرمایه داشته و به تشویق شمایل نگاران و نقاشان تابلوهای مذهبی پرداخته‌اند. شاه اسماعیل صفوی پس از آسودن از عثمانیان تصمیم گرفت ازبکان را گوشمالی دهد.
او شور و شوق عجیبی از میهن پرستی و جنگ در سر مردم انداخت و در حالی که از تبریز با گروهی از سربازان به راه افتاده بود چاووشان و سرداران باهیبت را در طول راه به نمایشی غریب وا داشت. این گروه‌ها که بسیار بودند، با شیپور و طبل و آوازهای سوزناک و خواندن مراثی بی‌گناهی امام حسین(علیه السلام) و سایر قربانیان کربلا را مطرح کردند و مردم را به خود فرا خواندند تا ظالمان ازبک را که چونان معاویه و یزید و شمر و سنان و... بدکردار و شقی می‌پنداشتند گوشمالی دهند. در این شور آفرینی غریب، پرده‌های نقاشی و شمایل‌های مصیبت نیز مورد استفاده قرار گرفت. پرده خوان‌ها پرده‌های گسترده و بزرگی که صحنه‌های فاجعه کربلا را به خونین‌ترین شکلی مجسم می‌کرد در میدان آبادی‌ها به نمایش می‌گذاشتند و مرثیه سرایان و چاووشان با سوز و گداز به توصیف آن می‌پرداختند و آنگاه از همه مردم می‌خواستند تا با سپاه صوفی بزرگ همراه شوند و هم‌تیپان قاتلان شهدای کربلا را کیفر و قصاص دهند.

پرده خوانی و عزاداری
پرده خوانی از دیرباز وسیله ای برای بیان سوگ در قالب تصویر بوده که با انگشتان هنر آفرین و معجزه‌گر شمایل‌نگاران همراه با هزاران نقش پرجلا با مضامین پر معنی به مردم عرضه می‌شده است. پرده خوانی هنری است از هنرهای نمایشی، نمایش سوگ و گداز، نمایش شرح حال اهل بزم و رزم. نمایش سیره اولیا و خیره سری اشقیا هنر شکستن سکوت صحنه‌های خاموش هنر جان بخشیدن به تصاویر و به جنبش در آوردن انسان‌های ساکت منعکس بر پرده های منقوش. پرده خوانی هنر زبان گشودن تصاویر است و نقل و انتقال فکری از صحنه ای به صحنه ای و حرکت شتاب آمیز چشم از منظره ای به منظره ای از مناظر مصیبت و صحنه های بزم و رزم. پرده خوان داستانگوی خوش سخن و گرم‌چانه در کوچه‌های غریبه پرده مصیبت و عبرت بر دیواری آویخته است. گام سست می‌کنی و وسوسه توقف در دلت سراغ می‌گیری، می‌ایستی، چشمت به دنبال  پرده خوان به سوی چهره‌های منقش بر پرده می‌دود و در نهایت پرده خوان را خُبره مرد سخن و حرکت می‌یابی که هر چند عامی، اما سخندانی سخن سنج است و مناسب خوانی موقع شناس، روان شناسی در قلمرو، فرهنگ مردم پرده‌ها هر یک حکایتی دارند از واقعه عاشورا، با صحنه‌های پیچ در پیچ(درآمدی بر نمایش و نیایش صفحه۱۷۵ و ۱۷۳). پرده‌ها زبان گویائی برای بیان حادثه‌ کربلا به شمار می‌روند این پرده‌ها ضمن اینکه زمینه مناسبی جهت ابراز مهارت فنی هنرمندان فراهم می‌کنند در عین حال اسباب پرواز تخیل نقاش را مهیا می‌سازند که در جامه نمایش مظلومیت امام و اصحابش و نمایش اشقیاء دشت کربلا و  اجنه و دوزخیان و موجودات شریر تا هر کجا که بخواهد اوج می‌گیرد در این پرده‌ها نقاش قصه گو حوادث را به صورت
رویداد محور در کنار هم می‌نشاند و شخصیت اصلی حادثه کربلا را در موقعیت‌های مختلف می نمایاند.

زبان پرده خوانی زبان مردم 
پرده آسان‌ترین وسیله برای ابراز سوگ و گداز به شمار می‌رود پرده‌ها جای زیادی نمی‌گیرند. خدمه حمل و نقل نمی‌خواهند، در بند تغییر و تکثیر نور صحنه نیستند، نیازی به نورپردازی ندارند، آفتاب که در مشرق جای خوش کرد پرده‌دار پرده را می‌گشاید و اگر اقبالی داشته باشد و تماشاگران چشم انتظار و مجذوبی بیابد، می‌تواند تا دم غروب روضه‌خوانی کند. هرچند هرگز تکرارگوئی نمی‌کند، پرده‌خوانی محتاج سالن‌های مجلل و مجهز نیست، پرده‌خوانی بازیگران پرهیاهوی خام و ناوارد که هردم نقششان از یادشان می‌رود و سیاهی لشکریان بی نقش لازم ندارد. هر گوشه‌ای از پرده‌ها تجسّم حادثه کربلا و هر نقشی از نقوش، راوی داستانی و عهده دار تکلیفی است. سینه دیوارهای شکسته، محله‌های غریب و منزوی روستاها نیز می‌تواند جایگاه پرده‌های مصیبت و عزای امام حسین(علیه السلام) قرار گیرد، که هر گروهی از مردم عامی و عادی و رهگذر عارف می‌توانند ناظر پرده‌های عبرت باشند، و الفاظ همچون موم در دهان پرده‌خوان به نرمی می‌چرخند و از تکلف و تصنّع می‌گریزند زبان پرده خوانی زبان مردم است و ای بسا آمیخته با لهجه خاص و اصطلاحات مخصوص یک محل که خود بومی بودن و مردمی بودن را به مشام می‌رساند.

ویژگی نقاشی‌ در پرده‌ خوانی عاشورایی
پرده‌داری را شمایل‌گردانی نیز می‌گویند و مراد از آن شمایل بزرگان دین است. پرده داران یا شمایل گردانان کسانی هستند که معمولاً صحنه‌ای از حوادثی از واقعه کربلا که در تعزیه‌ها جاری است و در کتب مقاتل و تذکره‌های تاریخی دینی از آن‌ها یاد شده و روی پرده بلندی نقش شده در اختیار دارند. پارچه سفیدی روی آن کشیده اند که با شرح و بسط حوادث و خصایص یکایک چهره هایی که نشان می‌دهند و کنار زدن آرام و تدریجی پارچه سفید قسمت به قسمت پرده را توصیف می‌کنند و تماشاچیان را مجذوب می‌دارند و به اندازه‌ای در این کار مهارت دارند و با چنان جذابیت، تسلّط و سوگ واقعه کربلا یا قیام مختار و... را بازگو می‌کنند، که هر رهگذری را علاقمند به تماشا و حوادث و رخدادهای عاشورایی می‌سازند، شاید بتوان گفت که هنر نقاشی نیز خواسته است چون شعر جایی برای خود بیابد و خود را بقبولاند. رنگ آمیزی‌ها و نحوه نقاشی و برداشت نقاشان این پرده‌ها به نحوی است که گویای نفرتی سخت به معاندین و اشقیا دشت کربلا و محبت و الفتی صمیمانه و بی‌ریا با خاندان رسول الله است. معمولاً قیافه اشقیا بد و ناهنجار و کریه است سرشان نتراشیده، پیشانیشان کوتاه خنده‌هایشان تلخ و بی رمق سبیلشان آویزان و نگاهشان بی شرم است. ضربت شمشیر فرق آن‌ها را شکافته و زبان از دهانشان بیرون آمده، در نقاشی پردها شمر هشت پستان دارد پرده دار ضمن شرح پرده از لعنت آنان فروگذار نمی‌کند چهره اعضای خاندان رسول الله یاران امام حسین(علیه السلام) در هاله‌ای از نور قرار دارد و نور از آن‌ها ساطع است. چهره زنان و دختران در پشت مقنعه پنهان است. در بعضی از پرده ها صحنه روز دهم محرم منقوش است و خیمه و خرگاه و میدان جنگ و ستیز همگی در آن‌ها نشان داده شده. تعزیه از تأثیر نمایش‌های پرده‌ای بر کنار نیست و شاید خود پرده‌خوانی نقشی در گسترش تعزیه داشته است زیرا می‌توان پنداشت که حوادث کربلا به همراه سینه زنی و هم‌سُرایی و نوحه خوانی از ابتدا با خون مردم عجین شده است(تعزیه در ایران صفحه ۱۵۷).

خط نستعلیق و اشعار محتشم کاشانی
پرده تعزیه‌ای از آغاز قرن (۱۱هـ . ق) در موزه مرکزی آستان قدس رضوی با مشخصات زیر موجود می‌باشد.
تابلویی است رنگ روغن روی پارچه ابریشمین از نقاشی ناشناخته. و شامل سه صحنه از وقایع پرسوز و گداز دشت کربلا در روز عاشورای ۶۱ هجری قمری است، این تابلو نقاش با بزرگتر کشیدن و برجسته‌تر نشان دادن تصاویر حضرت امام حسین(علیه السلام) و حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام)و دیگر جنگاوران اسلام خواسته است به عظمت روح و علومقام و شأن والای ایشان تجسم عینی بخشد. از سوی دیگر قیافه های دشمنان اسلام را خشن و همراه حرکاتی تند ترسیم کرده و چهره امام و یارانش را کاملاً آرام و احاطه شده در هاله ای از نور مصصور نموده است تا بدین وسیله تضاد باطنی را بهتر بنمایاند و احساسات بینندگان را بیشتر تحت تأثیر قرار دهد. در اطراف پرده بند اول ترکیب بند معروف محتشم کاشانی(شاید محرک نقاش در کشیدن این تابلو همین ترکیب بند بوده باشد) با خط نستعلیق روی زمینه سیاه نوشته شده است تا هنگامی که درویشان با نشان دادن تصاویر به شرح وقایع جانگذار روز عاشورا می پردازند با خواندن آن‌ها با صدای حزین بیننده را بیشتر تحت تأثیر قرار دهند(نگاهی به موزه مرکزی استان قدس رضوی صفحه ۳۴).

2)نقاشی قهوه خانه‌ای
نقاشی قهوه خانه بازتابی اصیل و صادق از هنر هنرمندانی عاشق و تنها و دل سوخته است. هنرمندانی مظلوم و محروم از تبار مردم ساده دل و آیینه صفت کوچه و بازار آنانی که از پس قرن‌ها سکوت، زیر سقف تاریک قهوه‌خانه‌ها در خلوت عارفانه تکیه‌ها و حسینیه‌ها در سر هر کوی و برزنی چشم در چشم مردم دوختند و در محفل پر انس و الفت آنان، بغض معصومانه‌شان را با کشیدن نقشی و نشاندن رنگی، در دفاع از آبرو و اعتبار و اعتقادات و باورهای همین مردم به یکباره شکستند.

هنرمندانی عاشق و صادق
در ستایش راستی‌ها و مردانگی‌ها نقش‌ها زدند و حکایت کژی‌ها و پلیدی‌ها کردند، رنگ سرخی نشاندند بر تن بوم و دیوار که گویی لخته لخته خون‌های خشکیده مظلومیت‌های از یاد رفته بود و رنگ سبزی برگزیدن به پاس یاد بهار سر سبز و پر طراوت روح و اندیشه راستان و آزادگانی که در جان و دل و خیال و باور مردم قرن‌های قرن، نسل به نسل، سینه به سینه تا به روزگارشان به یادگار مانده بود و چه جاودانه و همیشه پایدار و ماندنی هنرمندانی عاشق و صادق آمدند، با کوله باری از محنت و تنهایی و دلتنگی با چشمانی خیس پر گریه به دشت سرخ کربلا رفتند، به یاری آزادگان، رو سوی شاهنامه نهادند، همه یلان و پهلوانان آزاده این مرز و بوم را به یاری طلبیدند همرزم رستم شدند، همراز سیاوش مظلوم هنرمندان دل سوخته و وارسته در این روزگار، آستین بالا زدند، تا که ذوق و هنر بی‌ادعایشان پاسخی بر شور و شیدایی و بیداری مردم باشد و غیرتی در خلق هنری سراسر شیفتگی و خلوص، آن هم به جبران روزگاران دراز سکوت و بی‌اعتنایی‌ها و آن همه تحقیرها و نادیده انگاشتن‌های ذوق و اعتقاد و باور مردم، مردمی که همیشه الهام دهنده اصلی شکوفایی و استمرار هنر و فرهنگ این دیار بوده اند.


نقاشان قهوه‌ خانه‌ای، هنرمندان بی‌ادعا
نقاشی قهوه‌ خانه پدیده‌ای نو ظهور در تاریخ نقاشی این دیار بود که همراه با حفظ تمامی ارزش‌های منطقی هنر مذهبی و سنتی ایران به ضرورت نیاز و خواست مردم و به پاس احترام به باورهای مذهبی و عاشورایی مردم متولد شد، مردمی که شمایل مقدس امامان بزرگوارشان تصاویر حماسههای جانبازی و ایثار پیشوایان دینی شان را نه به دلیل آذین نقش و نگاری که به دلیل حرمت ایمانشان و بر آوردن نذر و نیازشان می‌خواستند، مردمی که در راستای گذر زمان یلان و آزادگان شاهنامه حکیم طوس را از خیال به نقش می‌طلبیدند تا مگر در همدلی و مونسی با داستان و پهلوانان شاهنامه غرور ملی از کف رفته خویش را باز یابند و رستمی را طلب می‌کردند تا مگر بیاید و داد از بیدادگران زمانه شان بگیرد. در چنین روزگاری بود که هنرمندان بی‌ادعا مقابل دیوار قهوه خانه‌ها و در ایوان حسینیه‌ها و تکیه‌ها و بر سکوی گود زورخانه‌ها نشستند و گوش به سخن نقالان دادند و چشم در چشم مداح اندوختند، رنگ‌ها را ساییدند و کاسه های سفالی و شکسته شان را پر از رنگ کردند هر چه را که شنیدند و در دل داشتند بر تن دیوار و بوم نقش زدند نقشی تنها به مدد خیالشان و خیالی به گستره و وسعت تمامی قصه ماندن و بودن خاکشان و استقامتی به بلندای آرمان‌های تبار و اجدادشان خیالی که چون در چهار دیواری بسته و بی نور قهوه خانه‌ها به نقش می‌نشست، بی شمار دریچه های پرنور سرزمین‌های پر آفتاب رزمگاه‌های نبرد را بر روی همگان می‌گشود، خیالی که هنرمندان عاشق را به دشت داغ کربلا و روزگار قصاص مختار ثقفی می‌برد در نیمروز نبردی جاودانه و ابدی در چشم تاریخ خیالی که خون سرخ سیاوش را چون بر زمین تفته و خشک بدگمانی‌ها و تهمت‌ها می‌ریزد، دشتی از سبزه و گل و گیاه می‌آفرید.

تاثیر ظهور و شکوفایی اسلام
این همه حقیقت ذهن‌گرا و خیال پرداز نقاش ایرانی، جستجوی معنوی او در پی دنیایی سوای دنیای مادی را باید مدیون تفکر و الهامی دانست که در دوران ظهور و شکوفایی اسلام، مسبب نوعی وحدت و خلوت و عبادت هنرمندان این سرزمین می‌شود تا جایی که انگار پس از این زمان، هنرمند نقاش بیش از آنچه در اندیشه آفرینش و کار خلاقیت هنری باشد دل به ریاضت و اتصال در برابر خالق این جهان می‌سپارد همان انگیزه و شور و حالی که به عنوان مثال تذهیب کار مخلص را وا می‌دارد تا به درازای عمرش، تنها در تذهیب صفحه‌ای از کتاب خدا پایداری ایمان و عشقش را نشان دهد، اما تحوّل نقاشی ایرانی به مفهوم و معیار امروزی‌اش جدا از عرفان هنر تذهیب سوای افسون و اعجاز نقش‌های پررنگ و زیبای کاشی‌کاری و سایر تجلیات هنرهای بومی و سنتی بدان هنگام شکل می‌پذیرد که با افسانه‌های ملی و بومی پیوند می‌خورد در این پیوند مبارک بی تردید اندیشه عالمانه حکیم طوس فردوسی بزرگوار نقشی اساسی و کار ساز دارد چه نقاشان با ذوق به مدد حکایات شاهنامه و با به تصویر در آوردن آن‌ها به سهم و توان خویش بر حفظ و نگهداشت میراث پر بار فرهنگ ایرانی ادای دین می کنند. سوای استمرار و ادامه حیات هنر اسلامی و سنتی ایران به همت و عشق هنرمندان شیفته در این زمان، تولد و تبلور هنر جمعی از نقاشان گمنام و بی ادعای کوچه و بازار تحت نام و عنوان شمایل‌نگاران و پرده‌کشان چه بسا که بار دیگر به دلیل ضرورت ایستادگی در برابر دسایس فرهنگی و هنری بیگانگان باید رویدادی جدی کارساز قلمداد شود، در این حرکت نو پای هنری که نخست تاب چندانی در برابر هنر پرزور ندارد، جمعی نقّاش صاحب ذوق پا به پای تعزیه‌داران و گویندگان ذکر مصیبت کربلا پرده‌هایی نسبتاً عریض و طویل را عرصه نمایش نقش و نشانه های حماسه کربلا می‌سازند. دیگر بار ایمان و خیال و ذوق یکی می‌شوند و چشم‌ها و دل‌ها را به سوی خود می‌کشند، هنر نقش و نقاشی هنرمندان مردمی گرچه در برابر زرق و برق نقاشی نقاش‌باشی‌های درباری ایرانی و فرنگی چندان رنگ و بویی ندارد اما به دلیل محتوای ارزشمند و والا جایگاهی معتبر در برابر هنر رسمی و تشریفاتی آن روزگار می‌یابد. تقدس این هنر مردم را به دنبال قهرمانان و آزادگان گم‌گشته خویش می‌گردند، مداحان و نقالان، در حسینیه‌ها و تکیه‌ها و قهوه خانه‌های روبه رشد پایتخت و شهرهای کوچک و بزرگ سهمی والا در حفظ این همه شور و شیدایی و بیداری دارند. آنان هستند که همراه مردم نقاشان و هنرمندان غریب و تنها و محروم خود را صدا می‌کنند تا بیایند و نقش آزادگان و راستان را بر پهنه بوم و دیوارهای سیاه و دود گرفته قهوه خانه‌ها، بر سقف مه آلوده گرمابه‌ها در فضای مقدّس حسینیه‌ها و تکیه‌ها و بر پرده‌های پاک پرده‌داران آشکار و جاودانه سازند(نقاشی قهوه خانه صفحه ۱۶،۱۴،۱۳).

دعوت چشم‌ها به میهمانی عاشورا
وقتی پیر مرد نقال با نم اشکی در دیده می خواند:
باز این چه شورش است... فضای پاک و صمیمی تکیه یکسره در ماتم و عزا می‌نشیند و غوغایی در دل‌ها بر‌می‌خیزد در دل آن‌ها که حضرت حسین(علیه السلام)را می‌شناسند مظلومیت را می‌شناسند و ایثار و عشق را و تصاویر نقش بسته بر پرده ها چنان پیوندی با لحظه لحظه عاشورا برقرار می‌کند که فراموش می‌کنی در تکیه ای گوی پایی بر زمین داغ کربلا داری و در صف حسینیان شمشیر آخته بر هر چه ظلم و بیداد گشوده‌ای و این همه نزدیکی و همدلی تنها از آن روست که نقاش کسی است بر آمده از میان همین جمع کسی که با تو می‌خندد، با تو می‌گرید و با تو زندگی می‌کند در همسایگی تو و به یاری طرح و رنگ با تو سخن می‌گوید از صمیمیت از مردانگی و ایثار و از مهر حدود سه قرن پیش بود که نخستین نقاشی‌ها از این دست چشم‌ها را به میهمانی عاشورا دعوت کرد به میهمانی حماسه و به ضیافت خون و در این راه نخستین نام که بر پرده خاطر پر رنگ می‌شود نام حسین قوللرآقاسی است و پس از او محمد مدبّر که یادشان زمزمه نیم شب عاشقان باد(کیهان فرهنگی سال پنجم شماره ۵ صفحه ۶۴)

انتقال نقالی به قهوه‌ خانه‌ها
زمان می‌گذرد و کم کم نقالان بساط خود را از شوارع عام بر می‌چینند و مکانی مناسب می‌جویند تا گذارشان به «قهوه خانه» می‌افتد نقالان «پاتوق» مناسبی می‌یابند چرا که کار نقالی بر یک نوع تداوم استوار است و داستان نقالان دنباله‌دار و مستمعان برای شنیدن داستان‌ها محیط مشخص می‌خواهد تا روزهای متوالی در مکان واحدی در مجلس قصه خوانی نقالان حضور یابند و نقالان می‌توانند در این قهوه خانه‌ها صحنه آراسته ای فراهم کنند و هر شب دوستداران کلام و بیان خود را به آنجا بکشانند. نقال کم کم از تک خوانی و تجسّم ذهنی حوادث خسته می‌شود و فی الواقع به فکر تمهید صحنه نمایشی است پس حوادث باز گفته شده را در ذهن نقاش جان می‌بخشد و نقاشان به قدرت قلم و سحر و جادوی رنگ‌ها هزار مجلس از هزار افسانه بزمی و رزمی و مذهبی می‌کشند و نقال را راحت و آسوده می‌سازند که می‌‌تواند به اشاره عصا و «من تشاء» هر لحظه از صحنه‌ای به صحنه‌ای در تابلوی نقاشی اشاره کند و داستان را با صحنه های نقش بسته بر بوم نقاشی انطباق دهد.

طبل و سنج و شیپور در نقالی
نقالان در ارتباط با هنرهای مختلف از موسیقی بهره می‌گیرند تا ضمن تجسّم صحنه ها به تهییج و تحریک مردم بپردازند طبل و سنج و شیپور به هنگام نقالی مورد التفات خاص قرار می‌گیرد تابلوهای قهوه خانه‌ای، از نظر هنر نقاشی مددرسان چشمگیری به نقالان بوده‌اند. این تابلوها به ظرافت مورد اشاره نقالان واقع می‌شوند. قلمرو نقاش قهوه خانه قلمرو وسیع و پردامنه‌ای است دنیای این نقاشان از ترسیم تک‌چهره‌ها گسترده‌ترند نقاش به خلق مجالس بزمی و رزمی و حماسی مذهبی می پردازد و آخر سر بنا به سنت‌های مذهبی، خود را نیازمند آمرزش می‌یابد و چنین است که به ترسیم مجالس تعزیه و شمایل‌ها رو می‌آورد و به سوگ نامه‌های مذهبی جان می‌بخشد. نقالی اشاره‌ای است به چشم ناپاکان که نمک می‌خورند و نمکدان می‌شکنند. به جاست که بر کار نقالان به چشم عنایت بنگریم و هنرشان را به جد بگیریم، رفتار و گفتارشان را ارج بگذاریم و چنان نکنیم که شعر زیر مصداق پیدا کند: آنان که به صدزبان سخن می‌گفتند/آیا چه شنیدند که خاموش شدند(درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران صفحه52، 51، 46، 44)

پرده‌های عاشورای حسینی
از پرده‌های عاشورای حسینی می‌توان نمونه های زیر را مثال زد:

1) پرده‌ای که متعلق به اواسط قرن سیزدهم هجری قمری است و با مهارت فراوان نقاشی شده و امضای هنرمند آن «عمل کمترین میرزا مهدی نقاش مبین» اعتبار تصویری آن است. این پرده و پرده‌های مشابه توأماً علاوه بر این که شایسته ابراز مهارت فنی هنرمند بوده‌اند و به چاشنی ایمان مذهبی او قوت بیشتری می‌گرفته در عین حال اسباب پرواز تخیل او را فراهم می‌آورده اند که در جامه نمایش اشقیا و اجنه و دوزخیان و موجودات شریر تا هر کجا که بخواهد، اوج بگیرد. در این پرده نقاش قصه‌گو حادثه ها را کنار هم می‌نشاند و شخصیت اصلی حادثه، یعنی حسین بی علی(علیه السلام) را در سه جا و در سه موقعیت مختلف می‌نمایاند(این سنت در بسیاری از نقاشی‌های مذهبی اروپایی رنسانس هم به کار رفته است و حوادث متعدّد مربوط به یک شخصیت، یک‌جا و در یک صحنه نمودار شده‌اند، سپاه اجنه که به یاری آمده‌اند با شلیته و گیسوان پریشان نشان داده می‌شوند و جهت تشدید و تأکید بر غیر زمینی بودن این موجودات چشمانشان مدوّر مصور می‌گردد.

2)در پرده‌ای دیگر که متأسفانه بخشی از آن از میان رفته است، نقاش به نحوی استثنائی و استاد کارانه حضرت علی اکبر(علیه السلام) را با چهره‌ای غیر سنتی می‌نمایاند و حالت احتضار او را با صورتی رنجور و پلک‌هایی به هم فشرده شده به روش نقاشان اروپایی و بسیار واقعگرایانه نمایش می‌دهد. در این پرده ها موارد مشترکی وجود دارد یکی بزرگتر نشان دادن شخصیت‌های اصلی است که تا پیش از این در نقاشی ایران کم سابقه بوده است چرا که همیشه هنرمند ایرانی شخصیت‌های اصلی و فرعی را به یک اندازه ترسیم می‌کرده و فی المثل رستم و سپاهی خصم و یا حضرت رسول و اصحاب و اطرافیان به یک قامت نمایش داده می‌شده‌اند. دیگری ترکیب بسته و در هم پرده‌هاست که ذره ای فضای خالی باز نمی‌ماند و نقاش با در هم فشردن شخصیتها، هیچ گونه امکانی برای حقیقی نمودن صحنه باقی نمی‌گذار.

3)در این پرده افق و منظر وسیع‌تری نمودار می‌شود که دیدی طبیعی‌تر را عرضه می‌کند در انتهای افق، سپاه شر صف بسته است و از بالا کروبیان و ملک باد و ملک دوزخ و شیطان نظاره گر واقعه‌اند در پایین صحنه‌های مختلف محاربه و حوادث و موجودات و شخصیت‌ها نمودار شده اند که نام‌ها پای تصاویر آمده است. حضرت امام حسین(علیه السلام) و در مرکز پرده، سوار بر اسب است و علی اصغر(علیه السلام) مجروح را به دستی و نیزه‌اش را به دستی دیگر گرفته و حالتی بسیار محزون را القا می‌کند. نقاشی اثر محمد مدبّر و تاریخ آن ۱۳۲۵
شمسی است که معاصر است و نمایشگر بازمانده‌های سنتی است که با تغییراتی اندک در مجلس پردازی و ترکیب بندی و نارسایی‌هایی عمده در تقلید مهارت فنی اساتید گذشته، موفق به ادامه حیات شده است اما اصلی که همچنان ثابت و بی تغییر مراعات شده اصل روایتگری پرده نقاشی است و ایجاد این امکان که عامه مردم وقایع کربلا را مقابل چشم ببینند و در خاطر نگاه دارند عیناً نظیر همان عاملی که سبب شد هنرمندان قرون وسطی اروپا بخش‌های منتخب زندگی و مرگ مسیح را بر پیشانی کلیساها حجاری کنند تا عامه مسیحیان بتوانند به روشنی و بدون یاری خط و کتابت، ناظر ماوقع بشوند.

4)در پرده‌ای دیگر نقاش با مهارتی کمتر و انتخاب و تخیّلی وسیع‌تر به ترسیم فقط یک صحنه از عاشورا اکتفا کرده است. حضرت حسین(علیه السلام) در دور دست، کودک مجروح خود را با دست چپ به سوی آسمان بلند کرده است و گویی که داوری می‌طلبد، ردیف سپید خیمه‌ها بیشترین سطح پایین پرده را اشغال کرده است و در لابلایشان اهل بیت حضرت، سوگواری می‌کنند و فرزندان مجروح و بیمار، امام را در میان گرفته‌اند. حرکت دستان برافراشته بانوان ا
ندوهگین سیاه پوش که در انتها به عروج پیکر مشابهی در آسمان ختم می‌شود کیفیت صوری بسیار مؤثر و هنرمندانه‌ای را پدیدار می‌کنند (هنر ایرانی باالهام از عقاید دینی داستان‌های عامیانه مذهبی، صفحه 3 تا 8).

نقاشی در بقعه متبرکه ایران
در بعضی از بقاع مختلف ایران نیز نقاشی‌هایی از وقایع عاشورا موجود می‌باشد که به عنوان مثال نمونه ای آورده می‌شود:
بقعه سیّد ابراهیم که از اولاد سیّد الساجدین امام زین العابدین(علیه السلام) می‌باشد و در تبریز واقع است زائرانی دارد و دارای نذوراتی است. اندرون بقعه مانند بیرون آن ساده است صندوق چوبی مشبّکی بر روی قبر مطهر آن نهاده شده است. چهار تابلوی روغنی قهوه‌ خانه‌ای به دیوارهای آن نصب شده که سه تا از این تابلوها هر یک گوشه ای از وقایع دل‌خراش میدان کربلا را نشان‌داده است هر چهار تابلو رقم سیّد حسین عرب دارد. تاریخ ترسیم تابلوی نخست (۱۳۳۲ ه . ق) و تاریخ بقیه(۱۳۳۵) است(آثارباستانی آذربایجان، جلد اول، صفحه 65).

3)نقاشی‌های دیواری
بر جدارهای خارجی و داخلی دیوارهای بقعه‌ها و آستانه‌ها از قدیم نقاشی می‌کرده‌اند، بـر جدار خارجی در سه بقعه قدیمی نقاشی‌هایی به سبک مغولی دیده شده است.
دیوید نیل مکنزی پس از ورود به شهر لاهیجان می‌نویسد: در اول شهر تکیه‌ای بود که بر دیوار آن نقاشی‌هایی از صحرای کربلا دیده می‌شد. این نقاشی‌ها کار شوشتری نقاش بود ایلچی فرنگی با لباس برازنده‌ای نقاشی شده بود. متأسفانه به علت رطوبت زیاد و فرور ریختن سفید کاری دیوارها این نقاشی‌ها به مرور زمان از میان رفته است. آنچه بر جای مانده، نقاشی‌های مذهبی، یعنی مجالسی از صحرای کربلا و ضامن آهو و دو طفلان مسلم و قیام مختار و اسرای کربلا و قیامت و نظایر آن‌هاست. بر دیوار حرم امامزاده محمد و امامزاده هادی پسران امام زین العابدین(علیه السلام) (معروف به بقعه شاه شهیدان) که در نزدیکی دهکده شاه شهیدان دیلمان قرار دارد نقاشی مذهبی وجود دارد این صحنه‌ها با نقاشی‌های نه چندان ممتاز نگارگری شده است صحرای کربلا و کشته شدن امام حسین(علیه السلام)، ذوالجناح و حضرت علی اکبر(علیه السلام)، حضرت زینب(سلام الله)، معراج پیغمبر(صلی الله علیه وآل و سلم) و براق و ملائکه و شیر، جنگ ازرق شامی، زعفرجنی که به یاری حضرت حسین(علیه السلام) به صحرای کربلا آمده است و نیز شمر با هفت پستان دیده می‌شود و بر سقف گنبدی شکل بقعه نیز نقاشی‌های قدیمی با رنگ‌های اصیل ترسیم شده است، نقاشی‌های مذهبی به شرح زیر در دیوارهای به چشم می‌خورد. شمایل حضرت ابوالفضل(علیه السلام)، حضرت علی(علیه السلام) با قنبر و حضرت رضا(علیه السلام) و انگور زهر آلود زهر دادن موسی بن جعفر(علیه السلام) در زندان ضربت خوردن علی بن ابیطالب(علیه السلام) الان و زنده شدن شیران پرده و بر دست راست در حرم علمی نقاشی شده است (ازآستارا تا استارباد، جلد دوم، صفحه37،24).

نقاشی‌های دیواری در بقاع مناطق شمالی ایران
از دیگر نمونه‌های موجود در بقاع مناطق شمالی ایران می‌توان نمونه های زیر را مثال زد:
1)بقعه باباولی یا مدفن قادر پیغمبر در «دهکده باباولی، دیلمان» بر دیوارهای اتاق این بقعه نقاشی‌هایی دیده می‌شود این مجالس را بر این دیوارها می‌توان دید جنگ حضرت قاسم با ازرق شامی، آمدن حضرت سیّدالشهداء(علیه السلام) بر سر پیکر مطهر حضرت علی اکبر(علیه السلام) ام‌ لیلی بر سر پیکر مطهر حضرت علی اکبر(علیه السلام)، ضامن آهو، معراج رسول اکرم(صلی الله علیه وآل و سلم) جنگ مسلم(علیه السلام) با کوفیان، حارث و دو طفلان مسلم و ام لیلی و حضرت علی اکبر(علیه السلام)

2)امامزاده قاسم(علیه السلام) و امامزاده حمزه(علیه السلام) پسران امام موسى الکاظم(علیه السلام) «دهکده کوه پس دیلمان» در ورودی بقعه به اتاقی که ابعاد آن ۵/۵×۵ متر است باز می‌شود. بر دیوار این اتاق نقاشی‌های مذهبی به این شرح دیده می‌شود آمدن زعفرجنی به یاری حسین بن علی(علیه السلام)، موسی بن جعفر(علیه السلام)، در زندان هارون جنگ مسلم با کوفیان اسرای صحرای کربلا، حارث و دو طفلان مسلم، قتلگاه و ضامن آهو و... اثر مشهدی آقاجان لاهیجانی۱۳۴۲ (قمری)

3)امامزاده هادی بن موسی بن جعفر(علیه السلام) در «دهکده میکال، دیلمان» بر دیوارهای داخلی این بقعه مجالس نقاشی مذهبی به چشم می‌خورد که در میان آن‌ها حضرت امام زین العابدین(علیه السلام) در بستر بیماری، حضرت علی اکبر(علیه السلام)، در قتلگاه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) سوار بر اسب، حضرت قاسم(علیه السلام) در مجلس عروسی و حارث و دو طفلان مسلم نیز دیده می‌شود.

4)بقعه آقا سید احمد بن امام موسى الکاظم(علیه السلام) معروف به آقا میر شهید در «محله اردو بازار لاهیجان» بالای در ورودی نقاشی نسبتاً ظریفی از واقعه کربلا دیده می‌شود.

5)بقعه آقا سید احمد بن موسی بن جعفر(علیه السلام) در «دهکده فشتا‌ل سیاهکل» بر چهار دیوار داخلی نقاشی‌های مذهبی و در زیر این نقاشی‌ها اشعاری از هفت بند محتشم کاشانی است.


6)بقعه آقا میرصادق در  «شهرستان لاهیجان» بر دیوارهای داخلی بقعه نقاشی‌های مذهبی و مناظری از صحرای کربلا مشاهده می‌شود.

7)بقعه آقا میرملک بن امام موسی الکاظم(علیه السلام) در «دهکده کوچکده لاهیجان» بر بدنه خارجی و داخلی دیوارها نقاشی‌های مذهبی ظریف قدیمی وجود دارد که پاره ای از مجالس آن‌ها کم و بیش محو شده است.

8)بقعه سید رضا داور کیا معروف به دوزخ بهشت در «دهکده بیجار بنه لاهیجان» در چهار طرف دیوار خارجی این بقعه نقاشی‌های مفصلی از وقایع صحرای کربلا و سایر مناظر مذهبی دیده می‌شود. در داخل بقعه تصاویر دو شیر، براق و معراج، پیغمبر، نقاشی ضامن آهو، جنگ حضرت ابوالفضل(علیه السلام) بردن اسرای کربلا به شام، صحرای کربلا و نظایر آن‌ها مشهود است.

9) بقعه آقا سید محمد بن موسى الکاظم(علیه السلام) «دهکده سوخته کوه لاهیجان»: بر بدنه داخلی دیوارهای بقعه، نقاشی‌های مذهبی ظریف و قدیمی است که دستی توانا آن‌ها را ترسیم و مصور کرده است.

10)بقعه آقا سیّد حسین بن امام موسى الکاظم(علیه اسلام) در «دهکده دمو چال لاهیجان»: بر دیوار بقعه، نقاشی‌های مذهبی در مجالس مختلف دیده می‌شود یکی از این وقایا، دو طفلان مسلم و دیگری حضرت علی اکبر(علیه السلام) است. بر جدارهای خارجی و داخلی درهای بقعه نقاشی‌های مذهبی است و برجدار داخلی طرفین در ورودی دو علم نقاشی شده که بر دو طرف هر یک دو تورنگ (قرقاول) کشیده‌اند. نقاشی‌ها از رضا کفاش صورتگر و مورخ ۱۳۶۶ هجری قمری است.

11)بقعه آقا سیّد جانى بن امام موسى الکاظم(علیه السلام) در «دهکده سیاه کوچه آستانه»: داخل و خارج بقعه نقاشی‌های مذهبی با نام‌های «پنج تن» و «نصر من الله وفتح قریب» و «صلوات» از راست به چپ و از چپ بر است دیده می‌شود. 
نقاشی و نوشته‌ها به خوشنویسی، اثر استاد آقا جان لاهیجانی ولد استاد غلام حسین نقاش است.

12)بقعه آقا سیّد محمد بن امام جعفر صادق(علیه السلام) واقع در «دهکده پینجا آستانه»: بر دیوار غربی بقعه از طرف خارج نقاشی‌های مذهبی به این شرح کشیده شده است: صحرای کربلا، امام حسین(علیه السلام) به همراه علی اصغر(علیه السلام) در میدان جنگ، زعفر جنی در پشت سر او، درویش عرب و نامه‌رسان در طرف چپ، تصویری از حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) با مارد بن سدیف و بر دیوار شمالی این بقعه: نقاشی‌هایی از علی اکبر(علیه السلام) و ام لیلی و گهواره علی اصغر(علیه السلام)، و رباب، نقاشی بیماری حضرت امام زین العابدین(علیه اسلام) حضرت قاسم(علیه اسلام)، با ازرق شامی و پسرانش (اثر: استاد آقا جان نقاش لاهیجانی). بر دیوار جنوبی بقعه: حرکت اسیران کربلا و اجساد شهدا در میدان و نیز در حواشی این نقاشی‌ها ابیاتی از هفت بند محتشم کاشانی  خوشنویسی شده است و در میان این اشعار تاریخ ۱۳۳۳ قمری دیده می‌شود. در طرفین در ورودی اصلی دو علم و دو پرنده تورنگ نقاشی شده است.(ازآستارا تا استارباد، جلد دوم، صفحه37،24).

13)بقعه آقا سید حسین کیا پسر امام موسی الکاظم(علیه السلام) معروف به امامزاده ذوالفقار در «دهکده کیسم
شهرستان آستانه اشرفیه» بر دیوارها از داخل نقاشی‌های مذهبی به قلم استاد آقا جان لاهیجانی دیده می‌شود.

14)بقعه آقا سیّد محمد در «دهکده فشو پشته لاهیجان»: برجدارهای داخلی و خارجی دیوارهای بقعه، نقاشی‌های مذهبی است. تاریخ نقاشی‌ها ۱۳۲۵ قمری است و نام نقاش در آن‌ها پیدا نشد(از آستارا تا استارباد جلد دوم، صفحه 210، 193، 190، 182، 140، 139).

15)آقا سیّد حسین و آقا سیّد ابراهیم در فکشالی «محله شهرستان لنگرود» سمت راست رودخانه بر بدنه خارجی دیوار شرقی بقعه نقاشی‌های مذهبی دیده می‌شود.

16)بقعه آقا سیّد نصیر بن امام موسى الکاظم(علیه السلام) در «دهکده چلارس رانکوه
 شهر املش»: بر جدار دیوار داخلی و طاقچه های این بقعه مجالسی از نقاشی‌های مذهبی به شرح زیر دیده می‌شود: امام حسین(علیه اسلام)، با علی اصغر(علیه اسلام)، در بغل او در صحرای کربلا گودال قتلگاه و اجساد شهدای کربلا، حضرت زینب(سلام الله) و سه تن از زنان که بر شتر سوارند و به شام میروند طفلان مسلم و حارث و... در ایوان‌ها نیز مجالسی از این قبیل است قیام مختار، منظره جهنم جنگ حضرت قاسم(علیه اسلام)، با ازرق شامی، تمثال حضرت عباس(علیه اسلام)، وعلى اکبر(علیه اسلام).(ازآستارا تا استارباد، جلد دوم، صفحه37،24).

17) بقعه آقا سیّد خلر در «دهکده خرشتم 
شهرستان املش در استان گیلان»: بر جدار دیوار ایوان‌ها، مجالسی از نقاشی‌های مذهبی است. نقاشی‌ها عمل استاد مشهدی آقاجان ولد مرحوم استاد غلام حسین نقاش لاهیجانی است که در سال ۱۳۳۵ قمری کشیده شده است. بر طرف چپ راهی که از املش به بلوردکان می رود در دل جنگلهای دور افتاده چهار بقعه وجود دارد که مجموع آن ها را «شاه نجف» می‌خوانند. این بقعه ها بسیار آراسته و مرتب و آبادان است و در امتداد یکدیگر بالای تیره کوهی بنا شده‌اند. بر دیوار جنوبی و شرقی بقعه مجالسی از نقاشی‌های مذهبی کار غلام حسین در سال ۱۳۰۹ قمری به چشم می‌خورد.(کتاب تجلی عاشورا در هنر ایرانی/ صفحه 114 و 115)

18) بقعه آستانه نصیر علی کیا بن امام موسی الکاظم(علیه اسلام)، واقع «دهکده کویه
 رانکوه شهرستان املش»: بر سطح داخل و خارج دیوارهای بقعه سراسر نقاشی‌های مذهبی و عاشورایی است.(همان مأخذ پیشین)

19)بقعه سیّد ‌مرتضی بن امام زین العابدین(علیه اسلام)، در «دهکده ماچیان
رانکوه شهرستان املش»: بر دیوار شرقی و غربی داخلی این بقعه دو خورشید ترسیم شده است در وسط و حاشیه اطراف اشعاری از هفت بند محتشم کاشانی و در فواصل مصراع‌ها «یا ابا عبدالله اغثنی» خوانده می‌شود. در دو طرف خورشیدها عبارت: «الحق مع علی» از راست به چپ و از چپ به راست نوشته شده است. بر نمای خارجی دیوار بقعه در ضلع جنوبی کلمات مقدس:«الله، محمد، علی» و دو گوزن در طرفین و در زیر آن‌ها دو طاووس و طرفین طاووسها، دو علم و زیر تمام این نقوش و نوشته ها اژدهای بزرگی ترسیم شده است. بر نمای خارجی دیوار غربی حضرت ابوالفضل(علیه اسلام) سوار بر اسب است و حضرت زینب(علیه اسلام) مشک آبی در درست دارد و به او می‌دهد. سایر زنان صحرای کربلا هر یک کاسه‌ای به دست دارند. طرفین تمثال دو شیر شمشیر به دست و زنجیر به گردن دیده می‌شود طرف راست این تمثال عبارت: «اللهم صل على محمّد و آل محمّد» و زیر صلوات مصراع در مدیحش مدایح مطلق» خوانده می شود. بر نمای خارجی دیوار شرقی حضرت رقیه(علیه اسلام) در وسط و فرشتگان در طرفین او ایستاده‌اند.(ازآستارا تا استارباد، جلد دوم، صفحه37،24).

20)بقعه آقا سیّد کاظم بن آقا سیّد ابراهیم بن موسی الکاظم در(علیه السلام) «
رانکوه شهرستان املش»: دیوار داخلی بقعه سفید کاری شده و با نقاشی‌های مذهبی، کار آقاجان لاهیجانی مورّخ(۱۳۳۵هـ . ق) تزیین یافته و شامل مناظر حارث و دو طفلان مسلم سلطان قیس رفتن حضرت زینب(سلام الله) به شام قتلگاه، آب طلبیدن علی اکبر(علیه السلام) از پدرش، فاطمه زهرا(سلام الله) در عروسی قریش و... می‌باشد. اما مناظر خارجی به این شرح است محاربه حضرت قاسم(علیه السلام) با ازرق شامی رفتن حضرت علی اکبر(علیه السلام) به میدان، محاربه ابوالفضل العباس(علیه السلام) با سدیف رفتن حضرت سیّدالشهداء(علیه اسلام)، به میدان نبرد و معراج پیغمبر ...(کتاب تجلی عاشورا در هنر ایرانی/ صفحه 114 و 115 و 116)

21)و بقعه ملا پیر شمس الدّین در «دهکده لاشیدان لاهیجان»: در قسمت پایین هر یک از دیوارهای داخلی این بقعه و همچنین بر بدنه خارجی دیوار بقعه نقاشی‌های مذهبی دیده می‌شود.

22)بقعه حسن بگ دشت در محله «اردو بازار لاهیجان» بر دیوار ایوان مناظری از صحرای کربلا نقاشی شده است(ازآستارا تا استارباد، جلد دوم، صفحه37،24).

شرحی از نقاشی‌های دیواری امامزاده زید اصفهان
امامزاده زید اصفهان بنائی مزین به نقاشی‌های مذهبی اسلامی نقاشی‌های روی دیوار که این حرم کوچک را آذین کرده مجموعه کم نظیری از نقاشی‌های مذهبی اسلامی را به وجود آورده است. این نقاشی‌ها عیناً تصویری است از عشق به شهادت در مذهب شیعه و تقریباً همان گونه که در تعزیه‌ها و شبیه خوانی‌ها مراحل مختلف آن را ارائه می‌دهند به تصویر کشیده شده است. آن‌ها روز عاشورا را روزی که خاطره آن برای ایرانیان مقدّس و در عین حال دردآور است. تداعی می‌کنند نقاشی‌های ما متعلق به قرن یازدهم هجری هفدهم(میلادی) یعنی عصر همین جهانگردان بوده و تجسّم مقداری چند از این تراژدی‌هایی است که در آن‌ها صحنه های ذیل پشت سر هم به نمایش در می‌آیند.
(کتاب تجلی عاشورا در هنر ایرانی/ صفحه 114 و 115 و 116)

نقاشی‌های دیواری امامزاده زید متعلق به عهد صفوی
صحنه شهادت علی اکبر(علیه اسلام)، فرزند امام حسین(علیه اسلام)، قاسم فرزند امام حسن(علیه اسلام)، عبدالله فرزند دیگر امام حسن(علیه اسلام) و یا صحنه فداکاری زبیده عروس جوان و مظهر از خود گذشتگی در بالای در ورودی امامزاده کتیبه ای وجود دارد حاوی نکاتی پیرامون بازسازی بنا که تاریخ آن متعلق به عهد صفوی است و با سبک نقاشی‌ها مطابقت دارد.
 نوار کتیبه در این امامزاده وجود دارد که نمایشگر مراحل مختلف شهادت امام حسین(علیه اسلام) است یکی از تصاویر شمایل حضرت عباس(علیه اسلام)، برادر امام حسین (علیه اسلام) است. شخصیت اصلی یعنی حضرت عباس(علیه اسلام) پرچمی به شکل مثلث در نوک نیزه خود دارد و کلاهخودی مزیّن به دو پر به سر نهاده است. او زرهی که توسط کمر بندی بر قامتش استوار شده پوشیده و شلوار و چکمه هایی بلند به پا دارد هاله ای از نور که شعاع آن به شکل برگ درختان مجسم شده اطراف سر او را فراگرفته است.یکی دیگر از تصاویر نمایشگر امام حسین(علیه اسلام) و اسب آن حضرت است که در روز عاشورا تیرهایی بدن آن‌ها را زخمی کرده در پایین پای امام شیری دیده می‌شود که وجودش در این مکان یاد آور افسانه زیر است: پادشاهی از هند موسوم به سلطان قیس در همان لحظه شهادت سیّدالشهداء(علیه اسلام)، دست توسل به سوی حضرتش دراز می‌کند امام معجزه آسا، قیس را که مورد حمله شیری قرار گرفته از مرگ نجات می‌دهد و حیوان به نشانه اطاعت در کنار پای حضرت می‌خوابد. چون پادشاه نجات می‌یابد از منجی خود در خواست می‌کند برای نبرد با دشمنانش او را یاری کند ولی امام حسین(علیه اسلام) به او فرمان می‌دهد برگردد و به افتخار او و خانواده اش مراسم عزاداری بر پا دارد. سه تن از شخصیت‌های این صحنه تحت این عناوین معرفی شده‌اند:«حضرت یعنی امام حسین(علیه اسلام)»، «سلطان قیس» و «وزیر سلطان قیس». امام حسین(علیه اسلام) او را در تصویر دیگر در حالی می‌بینیم که صورت او پوشیده است و هاله ای از نور اطراف سردارد. او در حالی که بر زمین نشسته پسرش را که او نیز هاله نورانی گرد سرداشته و تیرهایی چند بدنش را سوراخ کرده در آغوش گرفته است. او علی اکبر اولین شهید دشت کربلاست که از میدان جنگ برگشته و به شدت مجروح شده است در کنار او اسبش که با تیر سوراخ سوراخ شده دیده می‌شود و در پایین پا سپر کلاهخود، پردار و نیزه اش بر خاک افتاده است. در قسمت بالا به طرف چپ چهار زن از خاندان علی در حالی که دست‌ها را به آسمان بلند کرده اند از خدا یاری می‌طلبند سپاهیان دشمن که بر نوک نیزه بعضی از آن‌ها سرهای بریده و نورانی شهدا دیده می‌شود آن‌ها را در میان گرفته، فرشتگانی چند در این صحنه حضور دارند. سپاه دشمن به سرکردگی عمر بن سعد وقاص در روز دهم محرم سال ۶۰ هجری (۶۸۰ م) یعنی «روز کربلا» در حالی که با غرور تمام پیش می‌تازند نمایش داده شده است سرهایی با هاله ای نورانی بر سر نیزه ها دیده می‌شوند همه شخصیت‌های این نقاشی‌ها به رسم اواخر قرن یازدهم هجری لباس پوشیده اند(آثار ایران، جلد دوم، صفحه 171،167،165) و (کتاب تجلی عاشورا در هنر ایرانی/ صفحه 115 و 116 و 117).



4)نقاشی‌های چاپ سنگی
چاپ سنگی در ایران نخست در تبریز دایر شد و عباس میرزا نایب السلطنه از جمله کسانی که برای کسب هنرهای جدید به روسیه فرستاده بود، محمد صالح فرزند حاج محمدباقرخان شیرازی معروف به میرزا صالح تبریزی بوده است. وی دستگاه چاپ سنگی را با خود به تبریز برد و آقا علی فرزند حاج محمد حسین امین الشرع تبریزی را به ریاست آن گماشت و نخستین کتابی که فراهم آمد قرآنی بود که در سال ۱۲۵۰ قمری به چاپ رسید و پس از آن زادالمعاد مجلسی بود که در همان سال به زیور چاپ آراسته شد. چاپ سنگی در تهران به سال ۱۲۶۰ ه. ق معمول گشت و نخست کتاب حدایق الشیعه تألیف ملا احمد اردبیلی به چاپ رسید از سال ۱۲۷۰ قمری تا حدود ۱۲۹۶ به مدت بیش از بیست و پنج سال ظاهراً چاپ سربی متروک ماند و در این مدت هر چه در ایران به طبع می‌رسید به صورت چاپ سنگی بوده است چاپ سنگی طرفدار بیشتری داشت زیرا نه تنها نقاش می‌توانست با مرکب چاپ تصویر زیبایی بسازد بلکه طرح را عیناً بر روی سنگ و سپس آن را بر روی کاغذ منعکس می‌نمود خوشنویس نیز قادر بود که به راحتی عمل خطاطی را انجام دهد، چنان که در این مدت کتاب‌ها و برخی روزنامه ها که به خط میرزا رضا کلهر خوشنویس معروف و هنرمند آن دوره خطاطی شده است منتهای امتیاز را دارد نخستین کتاب مصوّری که به چاپ سنگی انتشار یافت لیلی و مجنون مربوط به مکتب شیراز بود که در سال ۱۲۹۵ قمری در تبریز به چاپ رسید و دارای چهار تصویر است از این زمان به بعد کتبی نظیر شاهنامه خمسه نظامی و گاهی نیز گلستان و بوستان همراه با تصاویری به چاپ می‌رسید و چیزی که در این میان جالب توجه است کتاب گلستانی است که در سال ۱۲۶۸ قمری در تهران متن و حاشیه به قطع خشتی چاپ شده و حواشی آن شامل گل و بوته و تصاویری زیبا و میان عبارات متن، مجالس جالب منقوش شده است. زمان ناصرالدین شاه در چاپ کتاب‌هایی که دولت خود منتشر می‌کرد توجه بخصوصی مبذول و سلیقه وذوق بسیار اعمال می‌شد انتشار روزنامه‌های چاپ سنگی نیز از همین دوره آغاز شد. صنعت نقاشی در کتاب نیز سال‌ها پس از آن که گراوور سازی در روی ورق‌های روی معمول شد باز هم به همان اصول چاپ سنگی رواج داشته است. صعنت چاپ سنگی و نقاشی توأم با آن که اوج ترقی آن در سالهای ۱۳۷۰ و ۱۳۰۰ قمری بوده هر چه به زمان ما نزدیک‌تر شده رو به تباهی و خامی رفته و راه انحطاط پیموده است. نمونه هایی از نقاشی‌هایی که به طریقه چاپ سنگی اجرا شده و عناصر مختلفی از قبیل پرچم، بیرق، کتل و... در تصاویر آمده، آورده شده است(نشریه پیام نور، دوره دوم، شماره پنجم، صفحه23 ، 24 ).

5)مینیاتور
آغاز عمر نقاشی به عنوان یکی از هنرهای تزیینی با آغاز زندگی بشر همزمان بوده است، ولی آن‌چه نقاشی ایرانی را از هنر ملّت‌های دیگر ممتاز می‌کند مینیاتور است. مردم ایران تا آغاز سده بیستم واژه مینیاتور را نمی‌شناختند و تنها از آغاز این سده بود که اروپاییان آن را در زبان هنری پارسی رواج دادند کم‌کم واژه مینیاتور به جای نقاشی ایرانی مصطلح شد. تابلوهای دیواری و نقاشی‌های بزرگ در سراسر تاریخ ایران وجود داشته است و گواه آن، تابلوهای دیواری قاجاری و نقش‌های چهل ستون و خانه‌های جلفا و تابلوهایی است که از حفاری‌های نیشابور متعلق به سده پنجم هجری به دست آمده و نیز بازمانده‌های آثار ساسانی و اشکانی بی‌گمان کاشی‌های مصوّر تخت جمشید باید از جمله آثار نقاشی شمرده شود و خود نشان می‌دهد که نقاشی در آن زمان تا چه پایه معمول بوده است نقش‌های حاشیه‌ای ساختمان‌های تخت جمشید که کم و بیش از حیث اندازه با اشیا و اشخاص واقعی برابرند، به لحاظ دقت و وسواسی که در تصویر جزئیات آنها به کار رفته آثار برجسته‌ای به شمار می‌روند این خصلت که وجه مشترک همه دوره‌های تاریخ نقاشی ایران به شمار می‌آید در نقاشی‌های قرون اخیر تکامل خاصی یافته است(سیری در صنایع دستی ایران صفحه ۳۷۷). 

نقاشی دوره بنی‌امیه و بنی‌عباس

از نقاشی دوره اوّلیه اسلام اطلاع زیادی در دست نیست بجز آثار معدودی که در سوریه و عراق و ایران کشف شده است ولی همین آثار کافی است که رونق و ارزش نقاشی و تزیینات بر دیوار را در دوره بنی امیه و اوایل دوره عباسی آشکار سازد. تا این اواخر اثری از نقاشی اوایل دوره اسلامی در ایران در دست نبود. هیأت اکتشافی موزه متروپولیتن در نیشابور در مشرق ایران نمونه‌هایی از نقاشی و تزیینات دیواری اوایل دوره عباسی کشف کرد که فصل جدیدی در تاریخ صنایع اسلام گشود. این نقاشی‌ها از چند بنای متعدد پیداشده و می‌توان آن‌ها را به دو گروه تقسیم کرد گروه اول نقاشی‌های یک رنگ و گروه دوم نقاشی‌هایی که دارای رنگ‌های متعدد است.

نقاشی عصر سلجوقی
در موزه متروپولیتن یک قطعه یا لوح وجود دارد که طرح جالب توجهی به رنگ قرمز و سفید و آبی و سیاه بر آن کشیده شده است. این طرح شامل بندهایی است که در انتهای هر بند، اشکالی مانند دست یا گل نیلوفر به چشم می‌خورد و با اشکال و تعبیرات برگ نخل و انار و میوه کاج زینت یافته و همه این عناصر تزیینی در دوره عباسی رواج داشته است مانند چشم طاقچه‌های گچی، شکل دست در این نقاشی صنعت و معنی سحرآمیزی دارد و احتمال می‌رود که نماینده دست راست حضرت فاطمه دختر پیغمبر(صلی الله علیه وآل و سلم) باشد (این احتمال عجیب است و دلیلی برای آن ذکر نشده است. هیچ یک از مینیاتورهای ایرانی روی کاغذ را که تا به حال باقی مانده را نمی‌توان محققاً به دوره قبل از مغول نسبت داد، بنابراین کوشش به عمل آمده است که بعضی از مینیاتورهای ایرانی را به اواخر دوره سلجوقی نسبت دهند تنها نمونه‌هایی از نقاشی ایرانی که از قبل از دوره مغول باقی مانده عبارت است از قطعاتی از نقاشی بر دیوار که بعضی از آن‌ها صور انسانی نیز دارد و قطعات سفال با اشکال انسانی و موضوع‌های اقتباس شده از اساطیر و مناظر درباری. حمله مغول به ایران و عراق با سقوط بغداد در سال ۱۳۵۸ میلادی با موفقیت انجام یافت.(کتاب تجلی عاشورا در هنر ایرانی، صفحه102 و 103)
 
پیروی ایلخانیان از نقاشان چینی
ایلخانیان برای صنعت و فرهنگ چین اهمیت و ارزش خاصی قایل بودند و هنرمندان ایرانی نه تنها تحت تأثیر واقع بینی نقاش مناظر چینی واقع شدند بلکه شیوه و اسلوب نقاشی چینی را پیروی کردند. از قدیمی ترین کتب خطی مصوّر دوره مغول نسخه معروف منافع الحیوان (ابن بختیشوع) می‌باشد که در کتابخانه مورگان در نیویورک محفوظ است.

خلق بوستان و گلستان سعدی
تیمور پس از تسخیر بغداد عده زیادی از هنرمندان و صنعتگران آن شهر را به مقر حکومت خود در سمرقند روانه کرد شاهرخ پسر و جانشین تیمور هرات را مقر حکومت خود قرار داد و مکتب هرات کم‌کم پا گرفت در این دوره سعدی دو اثر خود یعنی بوستان و گلستان را به تحریر درآورد برای نقاشی این، اشعار مکتب هرات سبک جدیدی ابداع کرد. معمولاً اشکال انسان در این تصاویر ظریف و کوچک ترسیم شده و منظره آن کاملاً ایرانی و تزیینی و دارای افق بلند و جبال اسفنجی است. رنگ آمیزی این تصاویر، روشن و هماهنگ است و در مقایسه با نقاشی دوره اولیه مغول رنگ‌های جدیدی به آن اضافه شده است(راهنمای صنایع اسلامی صفحه ۵۵ ،۵۳، ۴۷ ،۴۶، ۳۹).

ایجاد سبک ملی ایرانی مرهون مکتب نقاشی هرات
ایجاد سبک ملی ایرانی در نقاشی که به تدریج نفوذهای خارجی در آن مستهلک شده مرهون مکتب نقاشی هرات است. در اوایل قرن شانزدهم و دوره سلسله جدید صفوی، مرکز نقاشی ایران از خراسان به تبریز انتقال یافت در حالی که هرات تا مدتی مقام صنعتی و هنری خود را حفظ کرد. تصاویر اشخاص با عمامه و کلاه نوک دار از خصایص مشخصه نقاشی دوره صفوی است. در نیمه دوم قرن شانزدهم هنرمندان تبریز و شیراز و دیگر شهرهای باختری و جنوبی ایران به نقاشی سبک دربار شاه طهماسب ادامه دادند ولی کار آن‌ها حاکی از انحطاط فنی و فقدان ابداع بود، چرا که نقاشی‌ها صور زیادی دارند و وقت لازم در نقاشی مصروف نمی‌شد در اواخر قرن شانزده نیز در تهیه و تولید کتب مطلوب انحطاطی پدید آمد و موضوع مورد توجه در شرق و غرب ایران کشیدن تصاویر اشراف با البسه فاخر بود.

سبک رضا عباسی تحت تأثیر خط و کتابت
رضا عباسی تعداد قابل ملاحظه ای از نقاشی‌ها و ترسیمات خود را با امضای خودش باقی گذاشته که از خصوصیات نقاشی‌ها و تصاویر وی دقت و ملاحظه‌ای است که در کلیه شئون زندگی به عمل آورده است شیوه نقاشی و ترسیم او تحت تأثیر خط و کتابت واقع شده، بدین معنی که این ترسیمات متشکل از خطوط منحنی صاف و خطوط کوتاه است و می‌توان گفت که نقاشی ایران در نیمه دوم قرن هفدهم و در تمام قرن هیجدهم تحت تأثیر سبک رضا عباسی باقی ماند. در قرن هجدهم نقاشی در ایران رو به انحطاط رفت و نقاشی بر دیوار و نیز مینیاتور‌سازی به پایین‌ترین درجه، تنزل کرد و علت آن را می‌توان تا حدی تأثیر اروپا و تا حدی فقدان ابتکار و نبوغ درمیان ایرانیان آن دوره به شمار آورد(مأخذ پیشین صفحه ۶۸، ۶۵ ،۶۱،۵۵).

سقوط مینیاتور و نفوذ هنر اروپا
هجوم فرهنگ بیگانگان، تاخت و تاز یغماگران فقر و سوء حکومت و نیز مرگ شاگردان باوفای رضاعباسی از یکسو و از سوی دیگر تشویق و ترویج نقاشی اروپایی به وسیله شاه عباس دوم موجبات فنا و نابودی سبک مینیاتور باشکوه دوره صفویه را فراهم آورد. مهمترین عامل این سقوط نفوذ هنر اروپا بود و آن هم در زمانی که به قول پروفسور پوپ، هنرمند اروپا درپایین‌ترین درجه انحطاط خود به سر می‌برد بیگانگان تنها به این کار بسنده نکردند آن‌ها همه آثار هنری ایران را از قدیم ترین دوران تا دوران نفوذشان به یغما بردند و در موزه‌های خود جای دادند. هنرمندان ایران را از دیدن آثار استادان بزرگ خود محروم کردند و آنان را از نظر روحی و معنوی با فقدان هنر اصیل ایرانی روبرو ساختند بدین‌سان نقاشی دوران صفوی بعد از یک عمر طولانی، حدود دو قرن رو به فنا و نابودی گذاشت(کیمیای نقش صفحه ۳۱).

تخیل مایع هنر اصیل
هنر اصیل از تخیل مایه می‌گیرد و تخیل همواره قبل از تفکر بر روح انسان حاکم بوده است و بدین دلیل هنر سابقه‌ای بسیار طولانی حتی طولانی‌تر از دیگر پدیده‌ها نظیر نطق و خط و صناعت دارد. از زمان کشیدن تصاویر بر دیواره غارها روزگاری دراز می‌گذرد از نخستین روزهای تاریخ، طرح‌های خام و مبهمی که در مغز انسان شکل گرفت همه نشان از تقابل نیکی و بدی وزشتی و زیبایی و تلاش‌ها و بی قراری‌های روح او برای گریز از ظلمت‌ها و تباهی‌های زمانه خود داشته است و این حقیقت در هر دوره ای به نوعی جلوه گر شده بی آن که به یقینش در مورد آنچه که بدان معتقد بوده است خللی وارد آمده باشد. این روح بی تاب و ملتهب و سر خورده از فریب‌هایی که در طول تاریخ کوتاهش هر حقیقتی را پایمال دون صفتی قابیل‌های زمانه خود یافته ناچار در کنج عزلت تنگ و خاموش و برکرانه دل پاک و بی آلایش خویش تصویری از هر آنچه را که در اندیشه اش می گذشته بر صفحه ای نقش کرده است هنرمند در این حال تجلی آن حقیقتی شده که واقعیت موجود سیرابش نمی‌ساخته و میل به ساده و عامیانه گفتن آنچه که در دلش می‌گذشته وی را بر آن داشته تا جدای از هنر رایج خواص، زبانی برای بیان اندرون خود بیابد و لاجرم مخاطبش نیز همدمان روزهای تنهایی و بی‌کسی‌اش قرار می‌گرفته است. بدین صورت هنرمند در عمق فطرت خویش همواره در آرزوی دست یابی به غایت و خیر مطلق خود را با معانی عظیم و والایی پیوند داده و آرمان‌های شور انگیز و حماسه های جاودانی تاریخ را سمبل بلند پروازی‌های خویش ساخته و این لطیفه ظریف و پنهانی را در خانه دل و مأوای روح همچون غریزه زنده ماندن پاس داشته و لحظات و حوادث و پیامدهای جدال میان نیکی و بدی و زیبایی و زشتی را جدا از چهره سرد و زشت و کریه تاریخ رایج زمان خودسینه به سینه نقل کرده و آن را ارج نهاده است . بدین ترتیب پیدایی چنین هنری را می‌توان تجلّی ذوق و فکر و احساس و ایمان مردمی دانست که بدون هیچ گونه تکلّفی در نهایت ساده اندیشی و صداقت زبان گویایی برای جان بخشیدن به ارواح خسته وقلوب مجروحشان یافته اند و آن را به بهترین وجهی ابراز داشته‌اند.

در پایان:
جا دارد که از دلسوزی، همراهی و راهنمایی اساتید معظم و ارجمند خود در تعلیم و تربیت، در کنار برقراری رابطه صمیمی و دوستانه و ایجاد فضایی به دور از تشریفات، برای کسب هنر و دانش تاریخ هنر جهانی اسلام، بر خود وظیفه میدانم در کسوت شاگردی از زحمات ارزشمند استاد مسعود نجابتی، استاد عبدالرسول یاقوتی تقدیر و تشکر نمایم. از خداوند متعال برای این اساتید عزیزم، سلامتی، موفقیت و همواره شاگرد پروری را مسئلت دارم.
شاگرد شما، ابوالفضل رنجبران
 
© کلیه حقوق متعلق به صاحب اثر و پرتال فرهنگی راسخون است. استفاده از مطالب و آثار فقط با ذکر منبع بلامانع است.