بررسي واژه ي رحمت از ديدگاههاي مختلف (2)


 

نويسنده:دکتر کرم عبادي*




 

 

تلقي ابن عربي از رحمت الهي
 

مقصود ابن عربي از کلمه ي رحمت برابر روش ويژه ي خود ،معناي اخلاقي آن ،يعني ايصال خيرو دفع شر يا شفقت بربندگان و ياآمرزش گناه گناهکاران نيست ،بلکه وجود عام و شامل است که شامل بر همه ي امور و اشياست .(1)
چنانکه مي گويد :مردم عادي امري را رحمت مي دانند که مناسبت و ملايم با طباع و اغراضشان باشد و اگر چه آن امر در واقع موجب زيان و عامل شقاوت باشد ،ولي عارف اين چنين نباشد ،که مي داند رحمت الهي گاهي به صورت مکروه آيد ،مانند شرب دواي بد طعم و بدبو که براي بيمار مکروه مي نمايد ،در حالي شفاي وي مبطون درآن است .خلاصه ي سخن وي در اين مقام اين است که :رحمت الهي در همه عالم ساري و جاري است و همه ي بندگان او را ازجن و انس ،مطيع و عاصي ،کافر و مؤمن ،جماد و نبات و حيوان از آن ،مرزوق و به آن مرحومند ،و از اقتضاي اين رحمت است مهرمادران به فرزندانشان .و بالاخره بايد گفت :«الوجود کله رحمه »(2)

رحمت عام و رحمت خاص
 

رحمت عام يا رحمت رحماني مدلول اسم الرحمن است و همان وجود عام است که شامل جميع اشياست ،و همان نور است که در آيه ي مبارکه ي :«الله نورالسموات و الارض »(3)مذکوراست .و به برکت آن ،اشياء از ظلمت نيستي در عرصه ي هستي ظهور مي يابند .
کاشاني (شارح آثار و عقايد ابن عربي )مي نويسد :امام محقق جعفر بن محمد الصادق -عليه السلام -به اين رحمت اشاره کرده ،آنجا که فرموده است :«الرحمن »اسمي است مختص به خدا اما به صفت عام ،يعني با اينکه شامل کل است ،مخصوص خداوند است ،زيرا براي غير او ممکن نيست که واسع کل باشد ،و آيات «رحمتي وسعت کل شيء»(4)و «ربنا وسعت کل شي رحمه و علما»(5)ناظر به اين رحمت است .
اما رحمت خاص يا رحمت رحيميه خاص که مدلول اسم الرحيم است ،ممکن است يکي از اين دو رحمت زير باشد :
اول اعطاي وجود به اقتضاي طبيعت اعيان(6)...وجود خاص را بر آنها اعطا فرمايد .و مقصود از رحمت در آيه ي :«کتب علي نفسه الرحمة»(7)همين رحمت باشد .
دوم اعطاي رحمت است بحسب افعال بندگان .(8)البته ظاهراً اگر چه بنده به حسب عمل خود ايجاد رحمت مي کند بر حق ،اما درحقيقت اين ايجاب بر طريق فضل و منت است از حق بر عبادش .(9)

رحمت ذاتي مطلق امتنائي و تقييدي شرطي
 

رحمت ذاتي مطلق امتنائي رحمتي است که تمام اشياء را فرا گرفته است و از حکم ساري آن در ذوات ،رحمت شيء است به نفس خودش ،و در آن از جانب هر رحيمي (رحمت کننده اي )به نفس خود به سبب احسان و نيکي و يا اسائت و بدي به صورت انتقام و قهر و غلبه واقع مي گردد ،براي اينکه تمام اينها از جانب محسن و منتقم (نيکوکار و کينه کش )رحمت به نفس خودش است ،و از حيث اين رحمت ،حق تعالي خويش را به «حب»و شدت شوق به ملاقات و ديدار دوستانش توصيف فرموده ،و اين محبت به سبب اين رحمت را نه برايش سببي هست و نه موجبي و نه در مقابل چيزي از صفات و افعال و غير اين دو مي باشد ،و رابعه (10)رضي الله عنها در سخنش به اين محبت اشاره دارد که :دوست دارم ترا دو دوست داشتن ،يکي دوستي هوي (عشق ورزيدن به تو )و دوست داشتن ديگر آن که شايسته ي آني (سزاواردوست داشتن )و اما آن که دوستي هواي (و عشق ورزيدن به تو )است .مشغول بودنم به ياد و ذکر تو ازهرکس که غيرتو است (مرا فراموش شده )و اما آن دوست داشتن که تو سزاوار آني .کنارزدن تو مر حجابها و پرده ها راست تا آن که ترا ببينم .مرا نه درآن (درد و عشق )مدحي نيست .و ترا هم در اين و هم در آن ستايش و سپاس است .(چون هر دو نخست از تو سرزده است )(11)
پس دوستي هوي وعشق ورزيدن به سبب مناسبت ذاتي ،علت و انگيزه اي جز ذات ندارد.و اما دوست داشتن اينکه سزاوار آني،سببش که نتيجه ي آنست عبارت ازعلم به اهل وشايسته بودن است و ازصورتهاي احسان (نيکي کردن )خاص اين رحمت )هر عطا و بخششي است که بدون درخواست و يا نياز و يا سابقه ي حقي و يا استحقاق وصفي ثابت براي عطا گيرنده و يا مطلقاً حال پسنديده اي که وي برآن است واقع مي گردد و ازتخصيص هاي آن ،درجات و خيراتي است که براي گروهي به واسطه سردر بهشت حاصل است و نزد همگان به نام عنايت ناميده مي شود که نه بواسطه ي عملي است و نه به سبب خيرو نيکي که پيش فرستاده باشند.
ورحمت ديگري (غيرازرحمت اولي)که رحمت ذاتي مطلق امتنائي بود و تمام اشياء را فراگرفته است مي باشد که فايض ونازل ازرحمت ذاتي است و ازآن به واسطه قيدهايي که ازآن جمله «نوشتن »است جدايي دارد ،چنانکه خداوند مي فرمايد :«کتب ربکم علي نفسه الرحمة»(12)
يعني پروردگار شما رحمت بر خويش نوشته (مقررداشته )است و آن مقيد است و بستگي به شرطهايي از اعمال و احوال و غير اينها دارد .(13)

رحمت خاص ذاتي و صفاتي
 

رحمت خاص ذاتي :آن عبارت است از عنايت که به نام قدم صدق (14)نيز ناميده مي شود ،که از آثار حب حق تعالي است نسبت به بعضي از بندگانش بدون انگيزه و موجبي معلوم و مشخص از علم و يا عمل و يا غير اينها از اسباب و وسايل،و خداوند درباره ي حضرت خضر«ع»به آن رحمت خاص ذاتي اشاره کرده فرموده است :«آتيناه رحمة من عندنا و علمناه من لدنا علما».(15)ازجانب خويش رحمتي بدو داده بوديم و ازنزد خويش دانشي به او آموخته بوديم .
و اما رحمت خاص صفاتي که حکم آن دو بخش مي گردد :قسم موقت و قسم غير موقت .
قسم موقت اختصاص به اهل سعادت دارد ،آنان که در بيشتر حالات و واوقاتشان به هدف و مقصودشان در دنيا نه آخرت رسيده اند .
و اما رحمت خاص غير موقتي :آن اختصاص به اهل بهشت دارد ،زيرا نعمت و خوشي آنان ابدي و جاودانه است ،بلکه خداوند مي فرمايد :«عطاء غير مجذوذ»[هود /108: بخششي قطع نشدني است .](16)
تجلي رحماني و تجلي رحيمي
تجلي ظهوري بر دو نوع واقع است يکي عام و ديگري خاص ،عام را تجلي رحماني مي نامند که افاضه وجود بر تمامت موجودات فرموده و درين تجلي همه ي موجودات مساويند و اين رحمت را امتنائي مي خوانند چه به محض منت و عنايت بي سابقه عمل براشيا افاضه اين رحمت فرموده و فضل عبارت از اين تجلي است و هر دو عالم را که عبارت از غيب و شهادت و دنيا و عقبي است بدين تجلي به انوار وجود روشن ساخته .

 

اين بود هر ذوات را شامل
ناقص از وي برابر کامل

کافر و کفر و مؤمن و ايمان
همه را اندرو مساوي دان

و تجلي دوم را که خاص است رحيمي مي گويند که فيضان کمالات معنويه بر مؤمنان و صديقان و ارباب قلوب مي فرمايد مثل معرفت و توحيد و رضا و تسليم و توکل و متابعت اوامر واجب ثابت و اجتناب از مناهي و نواهي و از اين تجلي تعبير به فيض نموده و دراين تجلي کافر از مؤمن و عاصي از مطيع و ناقص از کامل ممتاز گشته است و اين فيض خاص است که طبيعت انسان را گلشن گردانيده و صد هزار گل رنگارنگ خوشبوي معارف و حقايق در آن گلشن شکوفانيده است .(17)
 

نتيجه گيري
 

نتيجه حاصل ازاين تحقيق بيانگر وسعت و گستردگي بي حد رحمت الهي است که تمام ذرات وجود را در برگرفته و نيز نشانگر عنايت ،شفقت ،لطف و رحمت حق تعالي بر انسان اين مخلوق برگزيده او ،خاصه بر مؤمنان و صديقان و ارباب قلوب مي باشد .اين معرفت موجب مي گردد که آدمي همواره خود در معرض امواج بيکران درياي رحمت الهي ببيند و با اين پشتوانه ي نيرومند ،با اطمينان و آرامش خاطر و اميدواربه فردايي بهتر در جهت رسيدن به سعادت و کمال خود گام بر دارد.

پی نوشت ها :
 

*عضو هيات علمي واحد مرند
1-محين الدين ابن عربي چهره ي برجسته عرفان اسلامي ،ص439.
2-همان ،ص342.
3-سوره نور ،آيه 35.
4-سوره اعراف ،آيه 156.
5-سوره ي مومن ؛آيه 7.
6-اعيان ،عين دراصطلاح عارفان اشاره به ذات شي است که اشياء ديگر از او ظاهر شوند .
7-سوره انعام ،آيه 12.
8-محين الدين ابن عربي چهره ي برجسته عرفان اسلامي ،ص348.
9-فصوص الحکم ،ص657.
10-رابعه عدويه ملقب به ام الخير از زنان عارفه.
11-اعجازالبيان ،ص237.
12-سوره ي انعام ،آيه 54.
13-همان ،ص23.
14-قدم صدق ؛قدم صدق عبارت است از سابقه ي نيک و بخشش و عطاي بزرگي که حق تعالي براي بندگان صالحش بدان حکم کرده است و صدق يعني نيک و بهتر از هر چيزي .
15-سوره کهف،آيه 65.
16-ترجمه و متن فکوف ،ص123-122.
17-مفاتيح الاعجاز في شرح گلشن راز ،ص25-24.
 

منابع و مآخذ :
-آشتياني ،سيد جلال الدين ،تفسيرسوره فاتحه الکتاب ،انجمن حکمت و فلسفه ايران ،1360.
-ابن عربي ،محيي الدين، فصوص الحکم ،شرح خوارزمي ،انتشارات مولي .
-ابن منظور ،لسان العربن دار احياء التارض العربي بيروت ،1408.
-جهانگيري ،محسن ،محيي الدين ابن عربي چهره برجسته عرفان اسلامي ،انتشارات دانشگاه تهران ،1359.
-خواجوي ،محمد ،ترجمه اعجازالبيان ،صدرالدين قونوي ،انتشارات مولي ،1375.
-دهخدا ،علي اکبر ،لغت نامه ،موسسه لغت نامه دهخدا ،1365.
-رازي ،نجم ،مرصادالعباد ،محمد امين رياحي ،علمي و فرهنگي ،1371.
-راغب اصفهاني ،مفردات ،کتابفروشي مرتضوي ،1362.
-غزالي ،امام محمد المصد الأسني ،مترجم احمد حواري نسب ،نشر احسان ،1375.
-فروزانفر؛بديع الزمان ،ترجمه و متن فکوک ،محمد خوارزمي ،انتشارات مولي ،1371.
-لاهيجي ،شيخ محمد ،مفاتيح العجاز في شرح گلشن راز ،انتشارات محمودي .
-مستملي بخاري ،اسماعيل ،شرح تعرف المذهب التصوف ،محمد روشن ،1363.
-معين ،محمد ،فرهنگ فارسي معين ،امير کبير ،1381.
-ميبدي ،ابوالفضل رشيد الدين ،کشف الاسراروعده الابرار ،علي اصغر حکمت ،امير کبير ،1371.
-نوربخش ،جواد ،رسائل حضرت نور الدين شاه نعمت الله ولي ،ناشرخانقاه نعمت اللهي ،1375.
-نفيسي ،علي اکبر،فرهنگ نفيسي (ناظم الاطباء (،کتابفروشي خيام ،1360.
نشريه پايگاه نور،شماره 11.